فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۷۲۱ تا ۵٬۷۴۰ مورد از کل ۵٬۷۷۱ مورد.
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
85 - 103
حوزه های تخصصی:
تبیین امکان واقع نمایی معقولات عقل بالملکه (معقولات نخستین) از مسائل مهم معرفت شناسی است. دو نگاه در تبیین این مسئله قابل ِذکر است: اول اینکه عقل نظری در مرتبه عقل بالملکه واجد معقولات نخستین (غیراکتسابی) است و این معقولات فی نفسه، مستقل از هر چیزِ خارج از عقل، معتبر اند؛ دوم اینکه احراز واقع نمایی معقولات نخستین بدون اتکا به درک حضوری حسی امکان پذیر نیست. در سنت فلسفه اسلامی بیشتر در مبحث «مراتب عقل نظری» بر این وابستگی تأکیدشده است؛ اما در بازخوانی معرفت شناسی ابن سینا، عموماً به عباراتی توجه شده است که استقلال عقل از حس یا هر امر خارج از عقل را نشان می دهد. در مقاله پیش رو پس از تقریر و نقد دیدگاه اول، نشان خواهیم داد که آراء ابن سینا مؤید دیدگاه دوم است و هر نوع بازخوانی دیدگاه معرفت شناختی ابن سینا در این زمینه، بدون توجه به آراء وی در مبحث «مراتب عقل نظری» و وابستگی عقل به درک حضوری حسی، منطبق بر دیدگاه وی نیست. به طور اجمال طبق دیدگاه برگزیده، «محسوس بالذات» اولین واقعیت نفسانی است که نفس به آن متصل می شود. این اتصال پیشینِ نفس به واقعیت نفسانیْ منشأ تحقق (معد) و مناط اعتبار معقولات نخستین است؛ لذا عقل نظری به وجهی متکی به درک حضوری حسی است؛ در عین اینکه به وجهی دیگر مستقلّ از حس است.
چیستی مفهوم فلسفه نزد ابن سینا در خوانش پی یر آدو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
179 - 203
حوزه های تخصصی:
بی شک ابن سینا مهم ترین فیلسوف در جهان اسلام است. فهم اندیشه او نیازمند خوانش های نوینی است که در پرتو آن بتوان فلسفه در جهان اسلام را دقیق تر فهم و تبیین کرد. به این منظور گام اول این پژوهش تحلیل مفهوم فلسفه توسط ابن سینا است. این تحلیل در خوانش ایده فلسفه به مثابه شیوه زندگی که معمار آن پی یر آدو، فیلسوف فرانسوی است تدقیق شده است. کار آدو بر فلسفه باستانْ فهم فیلسوفان امروزی از آن دوره را به چالش کشید. به نظر می رسد می توان چنین خوانشی را در فلسفه جهان اسلام نیز در پرتو نگرش فیلسوفان مسلمان به سعادتْ به خوبی دنبال کرد. به این منظور با ارائه نگاه کل گرایانه از اندیشه ابن سینا نشان داده ایم که نگرش وجودی ابن سینا مطابق با نظام فلسفی اوست. به نظر می رسد چنین تبیینی در ایده آدو خوانش مفیدتری از ابن سینا به دست می دهد؛ ازاین رو برای دستیابی به این مهم، در این پژوهش تلاش شده است مختصری از اهمیت پرسش چیستی فلسفه میان متفکران معاصر بیان شود و پس از آن تقریری از فلسفه به مثابه شیوه زندگی ارائه گردد. در ادامه تلاش شده تا با ایده مذکور و تحلیلی از لزوم پذیرش نظام کل گرایانه ابن سینا، مفهوم فلسفه در اندیشه ابن سینا بررسی گردد.
همبودی اگوی استعلایی و تجربی در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
131 - 158
حوزه های تخصصی:
این پژوهش مسئله چالش برانگیز هویت اگوی استعلایی را در پدیدارشناسی هوسرل بررسی کرده است. موقعیت کانونی این نظریه از یک سوی، ابهامها و انتقادهای اساسی از جانب فیلسوفان وابسته به سنت پدیدارشناسی از سوی دیگر، ضرورت پژوهش در این باره را آشکار مینماید. هوسرل براساس تصویری که به طور کلی از سرشت زندگی اگوئیک و توانایی انشقاق آن ارائه میدهد به مسئله ارتباط اگوی محض و تجربی که به عنوان نقطه مرکزی انتقادها تلقی شده است، میپردازد. وی برپایه تز تولید اگوی استعلایی از طریق فعالیت اگوی خاص تجربی، این نظریه را بیان کرده است که اگوی تجربی این قابلیت اساسی را دارد که خود را به طرق مختلف از هم باز شناسد و به تولید انبوهی از اگوهای جدید مبادرت ورزد که هر یک از آنها جریان آگاهی منحصر به فرد خود را دارد. از این رو هوسرل ضمن ابراز اندیشه همبودی اگوی استعلایی و تجربی، بر دو گونه نگریستن نسبت به اگو تأکید ورزیده است. اگو را هم می توان بسان ابژه ای در جهان نگریست و یا از منظر رابطه تجربه – جهان به منظور کشف ساختارهای ذاتی تجربه. براین اساس اگوی استعلایی به عنوان تنها پس ماند پدیدارشناختی تقلیل استعلایی، به ما امکان دسترسی به منطقه ی هستیِ جدیدی را که مطلق است، میدهد.
تأملی بر نظریه اصالتین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع اصلی پژوهش حاضر، بررسی و نقد «نظریه اصالتین» است. این موضوع بنیادی بوده و کمتر به آن پرداخته شده است. بنابر نظر مشهور فلاسفه، اصالت به معنای عینیّت و خارجیت داشتن، منشأ آثار بودن و متن واقعیت تشکیل دادن است؛ بنابراین، کسانی که مدعی اند وجود و ماهیت، مصداق و حقیقتی خارجی دارند، قائل به اصالتین شده اند. مهجوربودن این نظریه سبب شده است برخی از مهم ترین طرفداران آن، با تطوّر و تغیّر نام اصالتین به نام هایی چون اصالت ماهیت یا اصالت وجود، «نظریه اصالتین» را مطرح کنند که در ضمن آن به حسب ارتباط مصادیق وجود و ماهیت، تفاسیر متفاوتی شده است. در این مقاله، سه تفسیر از اصالتین ارائه می شود. رجبعلی تبریزی در عین حال که وجود را امری خارجی دانسته است، آن را فرع بر ماهیت می داند. احمد احسائی قائل است که وجود و ماهیت به صورت ترکیبی انضمامی، وحدتی را در خارج به همراه دارد. غلامرضا فیاضی، وجود را متحقّق بالذّات و ماهیت را به تبع وجود (بغیره) در خارج موجود می داند و بین آن دو هیچ تغایر خارجی قائل نیست. پس از طرح این تفاسیر سه گانه، ادله قائلین به اصالتین بررسی و نقد می شود و در پایان نیز، مهم ترین نقدهای طرفداران اصالت وجود، تقریر و ارزیابی می شوند. موضوع اصلی پژوهش حاضر ، بررسی و نقد « نظریه اصالتین » است. این موضوع بنیادی بوده و کم تر به آن پرداخته شده است. بنابر نظر مشهور فلاسفه، اصالت به معنای عینیّت و خارجیت داشتن، منشأ آثاربودن و متن واقعیت تشکیل دادن است. بنابراین کسانی که مدعی اند وجود و ماهیت، مصداق و حقیقتی خارجی دارند، قائل به اصالتین شده اند. مهجور بودن این نظریه سبب شده است که برخی از مهم ترین طرفداران آن، با تطوّر و تغیّر نام اصالتین به نام هایی چون اصالت ماهیت یا اصالت وجود، «نظریه اصالتین» را مطرح نمایند که در ضمن آن به حسب ارتباط مصادیق وجود و ماهیت، تفاسیر متفاوتی شده است. در این مقاله ، سه تفسیر از اصالتین ارائه می شود؛ رجبعلی تبریزی در عین حال که وجود را امری خارجی دانسته، آن را فرع بر ماهیت می داند؛ احمد احسائی قائل است که وجود و ماهیت به صورت ترکیبی انضمامی، وحدتی را در خارج به همراه دارد؛ غلامرضا فیاضی، وجود را متحقّق بالذ ّ ات ، و ماهیت را به تبع وجود (بغیره) در خارج موجود می داند و بین آن دو هیچ تغایر خارجی قائل نیست. پس از طرح این تفاسیر سه گانه، ادله قائلین به اصالتین مورد بررسی و نقد قرار می گیرد و در پایان نیز، مهم ترین نقدهای طرفداران اصالت وجود، تقریر و ارزیابی می گردد.
همدلی در سنت پدیدارشناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
159 - 188
حوزه های تخصصی:
در چند سال گذشته، بحث پر جنب و جوشی حول این موضوع وجود داشته است که آیا و چگونه پدیدارشناسی می تواند به تحقیقات شناخت اجتماعی مدد رساند. به ویژه، برخی تشکیک نموده اند که آیا توصیفات پدیدارشناختی اول شخص از تجربه انترسوبژکیتو و کنش متقابل می تواند نظریه های مشخصی را درباره شناخت اجتماعی تایید یا رد کند (به عنوان مثال، Spaulding 2015). در برابر این گونه ارزیابی، هدف از همکاری حاضر ارائه بررسی اجمالی از بحث غنی و دقیق همدلی است که در سنت پدیدارشناختی یافت می شود، با تمرکز ویژه بر جنبه های این بحث که ما معتقدیم حاوی بینش های مهم و ظریف راجع به رابطه همزمان است.
جایگاه اختیار در آموزه هدایت به امر امام از دیدگاه علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
131 - 146
حوزه های تخصصی:
هدایت باطنی که با تعبیر هدایت به امر از آن در قرآن یاد می شود، جریان هدایت مستمر و پایدار الهی است که توسط «امام» تا رسیدن به سعادت ابدی صورت می گیرد. همچنین، انسان موجودی مختار است که در گزینش راه سعادت و شقاوت اختیار دارد. مسئله اصلی این است که چگونه انسان با حفظ اختیار خود در جریان هدایت باطنی امام قرار می گیرد. در راستای حل این مسئله آثار فلسفی و تفسیری علامه طباطبایی(ره) با روش توصیفی تحلیلی بررسی شده اند. درنهایت، دستاورد تحقیق این است که علامه براساس مبانی حکمت صدرایی، هدایت باطنی امام را تأثیر وجودی و تکوینی امام بر ملکوت انسان در کسب مبدأ معرفتی در انجام فعل اختیاری می داند؛ از این رو، هدایت امام، اختیار و اراده انسان را سلب نمی کند؛ بلکه فرآیند فعل اختیاری با استفاده از قوای نفسانی او به صورت کامل شکل می گیرد.
بررسی تحلیلی «معنا» به عنوان متعلَق ادراک وهمی و نقش آن در شکل گیری روش و معرفت تجربی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
25 - 52
حوزه های تخصصی:
ابن سینا وظیفه اصلی قوه واهمه را ادراک «معانی» می داند و بالتّبع سایر کارکردهای این قوه باید در پرتو این نوع ادراک تبیین شود. مقصود اولیه و مشهور او از «معنا» امری ذاتاً نامحسوس است که در محسوسات جزئی تحقق دارد و مصادیق مختلف آن به نوعی قابل اندراج تحت دوگانه موافقت (ملائمت) و مخالفت (منافرت) اند؛ به این جهت می توان میان این دسته از معانی و عوارض خاصه موجود ارتباط برقرارکرد؛ البته با این تفاوت که معانی هیچگاه حالت اضافی خود نسبت به امر محسوس را، نه در مقام تحقق و نه در مقام تصور، ازدست نمی دهند؛ بااین حال ابن سینا مقصود دیگری از معنا را نیز به عنوان متعلَق ادراک واهمه مدنظر داشته است. این معنا همان ارتباط و نسبت میان صور محسوس است که از اشیاء و هویات محسوس خارجی ادراک می گردد. چنین معنایی در عین نامحسوس بودن، برخلاف معنای اول، برگرفته و قابل فروکاست به محسوسات است. مبتنی بر سنخ دوم معنا، می توان چگونگی تعمیم یافتن حکم محسوسات به امور نامحسوس را در وهمیات تبیین کرد. همچنین این تعمیم بخشی در حوزه اشیاء محسوس و ویژگی های آن ها موجب شکل گیری استقرا می گردد. باتوجه به اینکه ابن سینا تجربه را حاصل اجتماع استقرای حسی و قیاس عقلی می داند، می توان نتیجه گرفت که واهمه و معانی ادراکی آن در شکل گیری روش و معرفت تجربی نقشی محوری ایفا می کنند.
دشواره جریان تواتر در امور نامحسوس؛ برون شدی معرفت شناختی با تأکید بر مبانی منطق سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
159 - 177
حوزه های تخصصی:
منطق دانان متواترات را ازجمله یقینیات برشمرده اند. آنان حصول یقین ازطریق تواتر را مشروط به جریان تواتر در حوزه محسوسات دانسته اند؛ به این معنا که آنچه به طور متواتر نقل شده است، درصورتی مفید یقین است که به امری محسوس تعلّق داشته باشد. آنان با این شرط، تواتر امور معقول را کنارزده و آن را مفید یقین ندانسته اند. مسئله اصلی نوشتار کنونی بررسی جریان تواتر در حیطه امور نامحسوسِ مشهود، مانند تجربیات نزدیک به مرگ، است؛ اموری که نه محسوس اند تا تواتر آن ها به اتفاق منطق دانان مفید یقین باشد و نه ازطریق تفکر و استدلال به دست آمده اند تا گزارش متعدد آن ها به اتفاق ایشان یقین منطقی نداشته باشد؛ بلکه بدون وساطت حواس ظاهری و تفکر، مشهود و معلوم به علم حضوری انسان اند. آیا نقل متعدد این چنین وقایعی ازمنظر منطق سینوی و مبانی آن، همچون تواتر امور محسوسْ مفید یقین منطقی است؟ روشن است که قبول حصول یقین ازطریق تواتر امور نامحسوسِ مشهود زمینه را برای به کارگیری آن ها در مقدمات برهان فراهم می سازد. نوشتار پیشِ رو با تحلیل روند حصول یقین در تواتر محسوسات ازمنظر منطق سینوی و با تبیین بازگشت متواترات به مجرّبات سپس به اولیات، می کوشد امکان حصول یقین ازطریق تواتر امور نامحسوسِ مشهود را اثبات کند.
مبانی انسان شناختی شکل گیری و حجیّت سیره عقلاء(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
99 - 130
حوزه های تخصصی:
موضوع اصل تحقیق حاضر بررسی تاثیر مبانی مختلف انسان شناسی در تحلیل چگونگی شکل گیری و حجیت سیره عقلاء است. روش به کار رفته در پژوهش حاضر رویکرد تحلیلی غیرانتقادی است. ضرورت تحقیق از آن جهت است پژوهش های پیشین به تحلیل مبانی انسان شناختی سیره عقلاء نپرداخته اند . نتایج برآمده از تحقیق حاضر عبارت است از: حجیت سیره عقلاء از منظر رویکرد تطورگرایی به گونه ای است که نه نیازمند به تایید از سوی شارع است و نه اتصالش به زمان معصوم علیه السلام در آن شرط است بلکه سیره مستحده نیز حجت است برخلاف سیره عقلاء از منظر اشاعه گرایی که حجیت سیره منوط به تایید و امضای شارع است. کما اینکه در ساختارگرایی با هر دو نتیجه مخالفت صورت گرفته و سیره حجت فطری قلمداد می شود و نیازی به تایید شارع ندارد. انسان شناسی دینی با تکیه بر ساحت عقلی انسان به ویژه تمسک به دو اصل اصاله تعمیم الفهم و العمل و اصاله التعلیم (رابطه عقل با نبوت) و با بهره گیری از ساحت فطرت انسان و همچنین چندساحتی دانستن انسان و تاکید بر کرامت اکتسابی اجتماعی انسان در تحلیل نحوه شکل گیری سیره عقلاء یاری رسان است. همچین با توجه به ساحت عقلی انسان به ویژه تکیه بر دو اصل وصول به واقع و اصل انسجام فکری و عملی و با بهره گیری از مسئولیت اجتماعی انسان بر حجیت سیره در صورت عدم مخالفت پافشاری می کند همانطور که از اصل هدایت پذیری (نیازمندی به هدایت) در اثبات حجیت استفاده می کند.
برساخت گرایی رالزی و لوازمl مترتب بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
125 - 147
حوزه های تخصصی:
باتکیه بَر دوگانه یِ «عقلانیّت» و «معقولیّت» استدلال شده که رالز به دنبالِ باورهایِ اخلاقیِ عینی است؛ عینیّتی که رالز به دنبالِ آن است، عینیّتِ برساختی است. در فرایندِ برساختِ باورهایِ عینیْ باورهایِ عقلانی به باورهایِ معقول تبدیل می شوند. باورهایِ معقول باورهایی هستند که نسبت به آن ها توجیهِ عمومی پدید آمده است؛ برایِ دست یابی به توجیهِ عمومی، توجیه هایِ عقلانیِ فردی، به اشتراک گذاشته می شوند تا توسطِ داورانِ شایسته، نسبت به آن ها توافقِ عمومی پدید آید. داورانِ شایستهْ به میزانی از عقلانیّت آراسته اند که می توانند فهمی اطمینان آور از باورهایِ دیگران به دست آورند و دلایلِ لَه و علیهِ یک تصمیم را می شناسند. این افراد در موقعیتی قرار می گیرند که از تبعاتِ احتمالیِ تصمیم هایِ خود ناآگاه باشند تا از سوگیری هایِ معرفتی و تعصّبات پیراسته شوند. تفسیرِ برگزیده یِ ما، بدیلِ تفسیرِ شهودگروانه است که داوری هایِ اخلاقیِ عینی را بی واسطه برآمده از شهودهایِ اخلاقی می داند. برایِ نقدِ تفسیرِ شهودگروانه، افزون بَر اِقامه یِ استدلال به نفعِ برساخت گرایی، نقدهایِ رالز به شهودگرایی صورت بندی شده است تا جانبِ برساخت گراییْ تقویت شود. برایِ استدلال به سودِ برساخت گرایی، نظم و ترتّبِ منطقی بینِ مفاهیمِ تخصصیِ رالز برقرار شده است؛ به گونه ای که ازدلِ یک مفهوم، مفهومِ دیگر سربَرمی آورد و این سیر ادامه پیدا می کند تا به باورهایِ عینیِ برساختی دست پیدا کنیم؛ این عینیّتْ توسّطِ داورانِ شایسته به دست آمده است و ازاین جَهَت «عینیّتِ مدنی» نامیده شده است و بدیلِ «عینیّتِ فردی» است که شهودگرایان به آن باور دارند.
رهیافتی نو در تحلیل حقیقت قوه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
211 - 231
حوزه های تخصصی:
ارسطو در تحلیل چگونگی و چرایی حرکت در عالم طبیعت از مفهوم قوه و فعل استفاده کرده، ماده را خاستگاه قوه و صورت را ملاک فعلیت می داند. دیدگاه ارسطو در باب قوه و فعل و همینطور ماده و صورت از طرف بیشتر فیلسوفان اسلامی قبول شده و آنها در تحکیم و انسجام این نظریه کوشیده اند. البته در این میان کسانی نیز با ترکیب جسم از ماده و صورت موافق نبوده و راجع به ماهیت قوه و خاستگاه آن دیدگاهی دیگر ارائه نموده اند. مجموعا پنج دیدگاه کلی در باب ماهیت قوه وجود دارد. برخی قوه را عدمی، برخی اعتباری، عده ای معقول ثانی، بعضی عرضی تحلیلی ماده اولی و اکثریت عرضی خارجی تحت مقوله کیف یا اضافه دانسته اند. از نظر نگارنده تمامی دیدگاه های مذکور ناتمام بوده و با ویژگی های وجود شناسی قوه سازگار نیست. در این نوشتار با تبیین و نقد این دیدگاه ها، و در پرتو برخی از مبانی حکمت متعالیه، به تبیین جدیدی از حقیقت قوه و خاستگاه آن دست یافته ایم. مطابق دیدگاه مختار قوه همچون فعلیت امری وجودی و از عوارض تحلیلی وجود سیّال است. وجود سیال دارای مراحلی از شدت و ضعف است که هر مرتبه نسبت به مرتبه بعد قوه، و نسبت به مرتبه قبل، فعلیت شمرده می شود.
تحلیل نظام مند قرائت علامه طباطبایی از آموزه «معرفت نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
70 - 95
حوزه های تخصصی:
یکی از اساسی ترین آموزه های اسلامی برای فعال کردن همه ظرفیت های انسان و رساندن او به عالی ترین رتبه ممکن، آموزه «معرفت نفس» است؛ همان آموزه ای که «دین پژوهان» با رهیافت ها، رویکردها و روش های مختلفی به بررسی آن پرداخته و قرائت های گوناگون و بعضاً متضادی از آن ارائه کرده اند. از جمله این قرائت ها، قرائتِ «علامه طباطبایی» است که با توجه به موقعیت ممتاز ایشان در عرصه دین پژوهی می توان به اهمیت بررسی آن پی برد. بر همین اساس در تحقیق حاضر پس از گزارش قرائتِ «علامه طباطبایی» از آموزه «معرفت نفس» در قالب یک مجمومه منسجم و نظام مند، به ارزیابی آن پرداخته ایم. براساس نتائج حاصل از این تحقیق می توان قرائتِ «علامه طباطبایی» از این آموزه دینی (یعنی «لزوم شهود هویت بالغیر و عین الربطِ نفس برای رسیدن به خداشناسی حضوری») را با توجه به ویژگی هایی چون: ابتناء بحث از آموزه «معرفت نفس» بر «آیات قرآن کریم» و تبیین آن براساسِ «گزاره های نقلی»، ارائه یک نگاه تاریخی، تحلیلی، تطبیقی به جریانِ «معرفت نفس»، اثبات امکانِ «معرفه الله» و «معرفه النفس» و رد استحاله آن، اشاره به راهکار عملیِ «تصفیه قلب» و «نفی خواطر» برای رسیدن به «معرفت نفس»، تأکید بر عدم منافاتِ «معرفت نفس» با «رسالت های اجتماعی» و تلاش برای رسیدن به یک «مدل عملیاتی، رقابتی» از آموزه «معرفت نفس»، به عنوانِ «قرائت معیار» معرفی کرد.
علامه طباطبایی و نقد دیدگاه عرفانی در علم تفصیلی الهی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
122 - 145
حوزه های تخصصی:
مباحث الهیات در فلسفه و عرفان نظری جایگاه مهمی داشته و به عنوان احکام و عوارض یا تعینات حقیقت وجود مورد بحث قرار می گیرد. تبیین مراتب علم الهی یکی از مسائل مطرح در این حوزه است. دیدگاه رایج در عرفان نظری، علم تفصیلی قبل از ایجاد را از طریق تعین واحدیت، تبیین نموده است، در تعین واحدیت حق تعالی به شئون و اسماء و کمالات ذات، به نحو تفصیلی و در قالب اعیان ثابته علم پیدا می کند. صور علمی و اعیان ثابته در واحدیت، معیار علم تفصیلی قبل از ایجاد و واسطه ظهور کثرت عینی درعالم خارج به شمار می آیند. سئوال این است که آیا می توان دیدگاه عرفا در انتساب این نحوه از علم تفصیلی به حق تعالی را پذیرفت؟ به نظر می رسد علی رغم مطالبی که در تبیین و تصحیح دیدگاه عرفا ابراز شده، پذیرش علم تفصیلی صوری برای حق تعالی، قابل تامل است، علامه طباطبایی1 دیدگاه عرفانی اعیان ثابته در تبیین علم تفصیلی حق تعالی را هم سیاق با اندیشه ثابتات ازلی معتزله مورد نقد قرار داده است. در این مقاله با روش تحلیلی به تبیین و تقویت نقد علامه بر دیدگاه عرفا پرداخته و نشان داده ایم که پذیرش واحدیت عرفانی به عنوان مرتبه علم تفصیلی حق تعالی قبل از ایجاد یا ظهور، محل تامل و مورد تردید است.
حل مسأله شرط متقدم و متاخر در پرتو نظریه اعتبارات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
6 - 27
حوزه های تخصصی:
مسأله شرط متقدم و متأخر از چالش های مهم فقهی و اصولی است که برای حل آن راه های گوناگونی توسط اندیشمندان عرصه فقه و اصول مطرح شده است. مشکل مهم در این مسأله تفکیک زمانی بین علت و معلول در برخی از احکام فقهی می باشد که براساس قواعد منطقی محال است. نظریه اعتبارات و تفکیک بین امور حقیقی و اعتباری از نظریات بدیع و نوپیدایی است که توسط علامه طباطبایی1 تبیین شده و به مطالعه و تحلیل ادراکات اعتباری می پردازد. در پژوهش حاضر که به روش توصیفی و تحلیلی صورت گرفته است؛ مسأله شرط متقدم و متأخر از منظر نظریه اعتبارات تحلیل و بررسی می گردد. ره آورد این تحقیق آنست که استحاله تفکیک بین علت و معلول مربوط به امور حقیقی است که لازم است از مسائل اعتباری تفکیک گردند و در مسائل اعتباری تا زمانی که لغویت لازم نیاید، اعتبار مشکلی ندارد. ازاین رو اساساً از نظر عقلی در مسأله شرط متقدم و متاخر مشکلی وجود ندارد.
تحولات نظریه اعتباریات پس از علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
70 - 89
حوزه های تخصصی:
نظریه اعتباریات علامه طباطبایی از ظرفیت های فراوانی در حل مسائل دانش فقه، اصول فقه، اخلاق، علوم اجتماعی، فلسفه و مابعدالطبیعه برخوردار است. ظرفیت های فراوان این نظریه، آن را در کانون توجه اندیشمندان پس از علامه طباطبایی قرار داده و بحث و گفت وگوهای وسیعی پیرامون آن شکل گرفته است. این بحث ها پیامدهایی برای این نظریه در پی داشته اند.از سویی با نقد، نقاط ضعف این نظریه را نمایان کرده و از آنها کاسته اند و در نتیجه به پویایی و تکامل آن تداوم بخشیده اند. اما از سوی دیگر، تصویری نامتوازن از این نظریه ارائه کرده و بخش هایی از آن را مورد توجه قرار داده و از دیگر بخش ها و ظرفیت های فراوان آن غفلت کرده اند. در نهایت هم تفاسیری از نظریه اعتباریات ارائه کرده اند که فهم این نظریه را در دهه های کنونی به مخاطره انداخته و این سؤال را به طور جدی طرح کرده است که نظریه اعتباریات علامه طباطبایی به راستی منطبق با کدام یک از این تفاسیر است؟نوشتار پیش رو به توصیف تحولات نظریه اعتباریات روی آورده، و این توصیف را در دو بخش نقدها و تفاسیر دنبال کرده است.
خدا همچون کنشگری اخلاقی (2)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
7 - 30
حوزه های تخصصی:
این مقاله بخش دوم از پژوهشی مفصل درباره سرشت کنش گری خداوند را گزارش می کند. دو پرسش اصلی این پژوهش اینهاست:«آیا خدا کنش گری اخلاقی است؟»؛ بدین معنا که «آیا خدا سرشتی اخلاقی دارد؟»؛ و «ذات، صفات، میل، اراده و افعال خدا نیز همچون ذات، صفات، میل، اراده و افعال انسان ها، در معرض ارزیابی و ارزش داوری اخلاقی قرار دارد؟».اگر آری، «آیا اخلاق الاهی همان اخلاق انسانی است یا اخلاق الاهی کلاً یا بعضاً با اخلاق انسانی تفاوت دارد؟».نویسنده سه نظریه رقیب درباره سرشت کنش گری خداوند را با یکدیگر مقایسه می کند و پیامدهای نظری و عملی پذیرش هر یک از این سه نظریه را می کاود و شرح می دهد. این سه نظریه عبارتند از: «خدا همچون کنش گری خودکامه»، «خدا همچون کنش گری مصلحت اندیش» و «خدا همچون کنش گری اخلاقی». در بخش نخست این پژوهش پس از طرح کلیات و مباحث مقدماتی، به نظریه «خدا همچون کنش گری خودکامه» پرداختیم و این تلقی از سرشت خداوند را بررسی و نقد کردیم. بخش دوم این پژوهش که در قالب مقاله حاضر ارائه می شود به دو تلقی دیگر از سرشت خداوند می پردازد. در بخش سوم که در قالب مقاله ای دیگر ارائه خواهد شد، به نقش خدا در الاهیات عملی خواهیم پرداخت و پیامدهای منطقی این سه تلقی از خدا در الاهیات عملی را شرح و بسط خواهیم داد.
نقد و ارزیابی دیدگاه یگانه انگاری خنثای برتراند راسل با تکیه بر نظرات شارحان و منتقدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
149 - 168
حوزه های تخصصی:
یگانه انگاری خنثی یکی از نظریات جدید فلسفه ذهن است. دیدگاه های دوگانه انگار جوهری در تبیین مسئله چگونگی تعامل ذهن و بدن مشکلات لاینحلی دارند، همچنین دیدگاه های یگانه انگارانه ای چون ماتریالیسم و ایدئالیسم در تبیین بخشی از طبیعت ناکام هستند. راسل برای حل مسئله چگونگی تعامل، نظریه یگانه انگاری خنثی را مطرح می کند که بنیاد عالم را امری خنثی می داند که ذهن و ماده بر اساس قوانین علّی خاصشان از آن شکل گرفته اند. او در یک مرحله امور خنثی را احساسات و ادراکات می داند و در مرحله دیگر آن ها را رویداد می نامد و سعی در تبیین کل عالم بر اساس این رویدادها دارد. هدف از این پژوهش، درابتدا شرح دیدگاه راسل و پس از آن نقد و ارزیابی آن است. توضیحات راسل در بسیاری از بخش های یگانه انگاری ناقص و دچار تناقض است او با رد جوهر، نتوانسته است تبیین درستی از وحدت و اینهمانی شی ارائه دهد.
ماهیت نداشتن خداوند و نتایج معرفتی آن از دیدگاه پلانتینگا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
283 - 302
حوزه های تخصصی:
پلانتینگا ماهیت داشتن خداوند را پیرامون مسایل مربوط به واجب الوجود بودن و حاکمیت خداوند موردبررسی قرار می دهد، او در مباحث هستی شناسی طبق چهار روش که عبارتند از: عدم صدق تصورات ما در مورد خداوند،از طریق آموزه توماس اکوئناس در مورد بساطت مطلق الهی، ازطریق نومینالیسم و از طریق احتمالات دکارت سعی می کند ماهیت نداشتن خداوند را اثبات کند. ملاصدرا مبتنی بر اصالت وجود و بداهت وجود مبانی هستی شناسی خود را پی ریزی می کند، زیرا تا به اصالت وجود قائل نباشیم، نمی توانیم ماهیت دار بودن واجب را انکارکنیم، هردو فیلسوف بر نفی ماهیت داشتن خداوند به دلایلی تمسک جسته اند، با این حال دلایل پلانتینگا برای اثبات عدم ماهیت داشتن خداوند کامل و تمام نیست،عدم توجه پلاتینگا به اصالت وجود و عدم ملاکی برای بداهت از نقاط ضعف او به حساب می آید، اما ملاصدرا از طریق ادله اصالت وجود، استدلال از طریق عینیت صفات و ذات الهی، بساطت وجود، زیادت وجود برماهیت و اینکه« انیت را بر ماهیت » مقدم دانسته است به ماهیت نداشتن حق تعالی استدلال کرده است،می توان گفت ملاصدرا با این دلایل موفق تر از پلانتینگا عمل کرده است.
بررسی چیستی و مختصات معقول ثانی فلسفی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
101 - 126
حوزه های تخصصی:
معقولات به عنوان ابزار تفکر در فلسفه، نقش محوری درمباحث این علم برعهده دارند. در این میان، به ویژه معقولات ثانی فلسفی در جهت تحقیقات و تحلیلی های فلسفی از اهمیت مضاعفی برخوردارند. این امر به خصوص در حکمت متعالیه که حقایق را از منظر واقعیت عینی و نه از دریچه ذهن مورد تحلیل قرار می دهد بسیار مورد توجه است. در این جهت، ملاصدرا به جهت اهمیت این بحث، نگاه ویژه ای به معقول ثانی فلسفی دارد و تبیینی متفاوت از نظر مشهور عصر خود در معقول ثانی فلسفی ارائه داده است. به جهت فاصله گرفتن ملاصدرا از نظر مشهور و رهزن بودن برخی عبارات ایشان در استفاده از اصطلاح معقول ثانی، فلسفه ورزان متأخر، در فهم و ارائه این بحث دچار تشتت شده اند و برخی حتی نظرهای متناقضی مطرح کرده اند. از این رو در این مقاله در ضمن بررسی برخی از این نظرها، به بررسی چیستی و مختصات معقول ثانی فلسفی در دیدگاه ملاصدرا پرداخته ایم. از نتایج این بحث، یافتن فهم صحیح از حکمت متعالیه و به خصوص از مسائلی است که مبتنی بر مبنای ملاصدرا در بحث معقول ثانی فلسفی در حکمت متعالیه ارائه شده است.
بازخوانی تقسیم جوهر و عرض بر اساس مبانی معرفت نفسیِ شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
127 - 152
حوزه های تخصصی:
یکی ازتقسیم بندی های رایج برای دسته بندی حقائق، تقسیم اشیاء به «جوهر» و «عرض» است. طبق قرائت سینوی و صدرایی با همه اختلافی که دارند، اما جوهر ماهیتی ست که یا در خارج بدون موضوع تحقّق دارد یا اگر در موضوع تحقّق دارد، موضوع هم برای تحقّق خود بدان محتاج است. در مقابل عرض، ماهیتی ست که همواره در موضوعی که از آن بی نیاز است، یافت می شود. این تقسیم بندی براساس قیام یا عدم قیام وجودی ماهیات است. نکته اینجاست که آیا چنین تقسیم بندی ای با همین ملاک در فلسفه شیخ اشراق اوّلاً و بالذّات مطرح است یا نه؟ نقطه شروع شیخ اشراق برای بحث از حقیقت، «من» و وجدان«من» است، نه وجود. در این نگاه، «من» یک حقیقت خودپیداست که به خود علم دارد و علم به غیر هم با اضافه اشراقیه و پرتوافکنی و ظهورِ غیر محقّق می شود. بنابراین آنچه در گام اوّلِ ظهور اشیاء، توجّه «من» را به خود جلب می کند، وجدان و خودیابی اشیاء است. سپس در گام دوّم از دریچه شهود، نحوه قیام اشیاء مورد توجّه «من» قرار می گیرد بدین ترتیب که اگر حقائق نورانی ای که خود سراسر حضور و نور هستند و خود را ادراک می کنند، قائم به خود یافت و وجدان شوند، «جوهر نورانی» بوده و اگر قائم به غیر یافت و وجدان شوند ، «عرض نورانی» هستند. همچنین در مقابل اگر حقائقی که از خود غائب یافت می شوند، مستقلّ از غیر یافت و وجدان شوند، «جوهر غاسق» بوده و اگر قائم به غیر، یافت و وجدان شوند، «عرض غاسق» نامیده می شوند.