چکیده

یکی ازتقسیم بندی های رایج برای دسته بندی حقائق، تقسیم اشیاء به «جوهر» و «عرض» است. طبق قرائت سینوی و صدرایی با همه اختلافی که دارند، اما جوهر ماهیتی ست که یا در خارج بدون موضوع تحقّق دارد یا اگر در موضوع تحقّق دارد، موضوع هم برای تحقّق خود بدان محتاج است. در مقابل عرض، ماهیتی ست که همواره در موضوعی که از آن بی نیاز است، یافت می شود. این تقسیم بندی براساس قیام یا عدم قیام وجودی ماهیات است. نکته اینجاست که آیا چنین تقسیم بندی ای با همین ملاک در فلسفه شیخ اشراق اوّلاً و بالذّات مطرح است یا نه؟ نقطه شروع شیخ اشراق برای بحث از حقیقت، «من» و وجدان«من» است، نه وجود. در این نگاه، «من» یک حقیقت خودپیداست که به خود علم دارد و علم به غیر هم با اضافه اشراقیه و پرتوافکنی و ظهورِ غیر محقّق می شود. بنابراین آنچه در گام اوّلِ ظهور اشیاء، توجّه «من» را به خود جلب می کند، وجدان و خودیابی اشیاء است. سپس در گام دوّم از دریچه شهود، نحوه قیام اشیاء مورد توجّه «من» قرار می گیرد بدین ترتیب که اگر حقائق نورانی ای که خود سراسر حضور و نور هستند و خود را ادراک می کنند، قائم به خود یافت و وجدان شوند، «جوهر نورانی» بوده و اگر قائم به غیر یافت و وجدان شوند ، «عرض نورانی» هستند. همچنین در مقابل اگر حقائقی که از خود غائب یافت می شوند، مستقلّ از غیر یافت و وجدان شوند، «جوهر غاسق» بوده و اگر قائم به غیر، یافت و وجدان شوند، «عرض غاسق» نامیده می شوند.

Rereading the division of substance and accident based on the principles of self-knowledge of Sheikh Ishraq

According to Avicennayan and Sadrayan's readings, despite all their differences, the "substance" is a quiddity that either exists outside without the subject, or if it exists in the subject, the subject also needs it for its existence. In contrast to " accident", it is a quiddity that is always found in a subject that does not need it. This division is based on the existence or non-existence of quiddities. Sheikh Ishraq's starting point for the discussion of truth is "I" and the awareness of "I", not existence. In this view, "I" is a self-emerging truth that has knowledge of itself, and knowledge of others is created by paying attention to others. Therefore, what attracts the attention of "I" in the first step of the emergence of objects is the conscience and self-discovery of objects.Then, in the second step, through the lens of intuition, the way things arise is brought to the attention of "I" in such a way that if the luminous facts, which are full of presence and light and perceive themselves, are found to be true to themselves and become conscience. They are "luminous substance" and if they are found to be existentially dependent on the other and conscience, they are "luminous accident". Also, on the other hand, if the facts that are found absent from themselves, are found and realized independently of others, they are called " dark substance " and if they are found and realized independent of others, they are called "dark accident".

تبلیغات