تحولات ژرف در عرصه فنآوری، مفهوم امنیت را نیز تحتتأثیر قرار داده و ضرورت توجه به تهدیدهای جدید را اجتنابناپذیر ساخته است. این تهدیدها، بیشتر جنبه فراملی داشته و یک کشور به تنهایی قادر به مقابله با آنها نیست.
نویسندگان این مقاله ضمن اشاره به تقسیمبندیهایی از تهدیدهای جدید بر ضد امنیت ملی، بر این نکته اصرار دارند که ماهیت این تهدیدها، تقسیم سنتی تهدیدها به داخلی و خارجی را مخدوش نموده است و در نتیجه باید به گونهای نو به آنها نگریست؛ چه آنکه صرفنظر از پیامدهای منفی، آثار مثبتی نیز به همراه دارند. از این گذشته، اغلب تهدیدهای فراملی به دست دولتها مهارشدنی نیستند و ابزارهایی که بهطور سنتی برای دفاع در مقابل آنها به کار میرفت، نیز بیاثر میباشند.
پیشنهاد نویسندگان برای مقابله مؤثر و جدی با اینگونه تهدیدات بر ضد امنیت ملی این است که طی سه مرحله بازیگران و پدیدههای فراملی شناسایی و با آنان مقابله شود که این خود مستلزم عزم جامعه جهانی بر این مهم است.
تاریخ جهان در قرن بیستم شاهد جنبشهای قومی دسته جمعی متعددی در کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه بوده است. برای نمونه می توان حکومتهای دمکراتیک و دیکتاتوری از قبیل کانادا، بریتانیا، اسپانیا، هند، سودان، نیجریه، آفریقای جنوبی و اندونزی را نام برد.
این مقاله به چگونگی تناوب ایده امنیت ملی در کشورهای جهان سوم می پردازد. شرایط امنیت ملی در جهان سوم را با شرایط امنیت ملی در غرب مقایسه و مشخص می کند که نوع تفاوتها، ایده مزبور را برای کشورهای جهان سوم، در مقایسه با کشورهای غربی، مشکل آفرین تر می سازد.
از نسل حاصل سوال کنید که: می خواهی دنیا پنجاه سال دیگر چگونه باشد؟ و یا این که: مایل هستی پنج سال دیگر زندگی ات چگونه باشد؟ پاسخها اغلب این گونه شروع می شود: اگر هنوز دنیای باشد، و یا این که: به شرط آن که هنوز زنده باشیم...؛ ما با نسلی روبرو هستیم که به هیچ وجه مطمئن نیست آینده ای داشته باشد.