نویسنده در مقاله حاضر، که بیش از دو دهه پیش به نگارش درآورده است، میکوشد با روشن ساختن جنبههای مختلف مشارکت مردمی در تحقق انقلاب مشروطه آن را از جنبشهای غیر اصیل که در خاورمیانه روی داده متمایز ساخته و در ردیف یکی از انقلابهای مهم جهان به شمارآورد. وی نخست به تشریح موقعیت خاص ایران در قیاس با کشورهای نظیر مصر و عثمانی میپردازد و از زمینههای موجود در ایران برای وقوع یک انقلاب مردمی سخن میگوید. سپس به اهمیت و نقش علما در جامعه ایران، بویژه به نقش آنان در مخالفت با نظام سیاسی موجود که منجر به رهبری انقلاب مشروطه از سوی آنان شد، میپردازد. همچنین بر مترقی بودن قانون اساسی مشروطه انگشت تأکید مینهد و در نهایت با بیان چگونگی وقوع قیامهای مردمی در برخی از شهرهای ایران برای سرنگونی محمدعلی شاه که با کودتا به نظام نوپای مشروطه پایان داده بود، بار دیگر از نقش مردم در بازگرداندن نظام مشروطه و سرنگونی استبداد سخن میگوید.
مشارکت گسترده زنان محجبه در انقلاب اسلامی ایران، ناظران خارجی را بر انگیخت که آن را انقلاب چادرها بنامند. چرایی و چگونگی این مشارکت، از جمله عرصه های مغفول در میان علایق نظری مطالعات انقلاب اسلامی به شمار می رود. مقاله حاضر بر آن است تا با استفاده از امکانات مفهومی روش تحلیل گفتمان این مساله را بکاود. بنابراین سه گفتمان سنتی، مدرنیزاسیون و انقلاب اسلامی، در دو سطح تعاملات درون گفتمانی و بیرون گفتمانی مورد مطالعه قرار می گیرند. فرضیه اصلی این مقاله این است که در سطح درون گفتمانی، گسستگی در مفصل بندی دو گفتمان سنتی و مدرنیزاسیون و اتخاذ استراتژیهای طرد و حذف در قبال دیگری، و در سطح بیرون گفتمانی زمینه ناتوانی آنها در حفظ مخاطبان سابق و جذب مخاطبان جدید در سالهای قبل از انقلاب فراهم گردید. از سوی دیگر ماهیت سنتزی مفصل بندی گفتمان انقلاب اسلامی در سطح درون گفتمانی و اتخاذ استراتژی برخورد نقادانه و ایجابی با دیگری مبتنی بر اقتضائات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه، معنا و هویت سیاسی و اجتماعی جدیدی برای زن ایرانی رقم زد. این بازتعریف زن به نوبه خود توانست تعداد زیادی از زنان را وارد عرصه مبارزه علیه حکومت وقت نماید که نمادی سنتی یعنی حجاب را به عنوان سمبل مبارزه برگزیده بودند.
مقاله، ابتدا رفتار مبلغان دینی را بر روی طیفی قرار می دهد که در یک سوی آن، تحریک شدید عواطف مخاطبان و در سوی دیگر، قراردادن آنان در مسیر تفکر و تعقل است. سپس با مروری کوتاه بر دو روند «فکرکردن» و «تحریک هیجان»، یادآوری می کند که استفاده از شیوه تحریک عاطفه به منظور تقویت معرفت دینی، عملا مخاطب را به حاشیه دین خواهد کشاند و همان خواهد شد که به آن دین عوامانه می گویند. سپس پاسخ دو سوال را دنبال می کند: 1) آیا در ایران صدر اسلام، دین پذیری از طریق تعقل انجام گرفت یا تحریک عاطفه؟ و 2) آیا شیوه مرسوم مبلغان دینی معاصر از جمله رسانه ها، مبتنی بر تعقل است یا تحریک عاطفه؟
مقاله ضمن تبیین رابطه «تفکر» و نشانه ها، توضیح می دهد که چون فکرکردن، نوعی تحریک شدن یا ظاهرشدن متوالی نشانه هاست و انسان، بخش عمده ای از فکر کردن را با آنچه از یادگیری قبلی در حافظه خود نگاه داشته انجام می دهد، بنابراین از طریق مراجعه به اطلاعات مربوط به ایران صدر اسلام، به صورتی ذهنی، توالی نشانه ها در حافظه ایرانیان صدر اسلام را شبیه سازی و پاسخ سوال نخست را به صورت یک حدس، ارایه می دهد.
آخرین بخش مقاله به پیامدهای تبلیغ دین پذیری از طریق تحریک عاطفه، در ایران معاصر اختصاص دارد. مقاله توضیح می دهد که مشارکت رسانه ها و دامن زدن به دین عوامانه، پدیده ای معکوس مارپیچ سکوت را به وجود خواهد آورد که نجوای مخالفت نخبگان را در خود حل و مضمحل خواهد کرد.
بیش از یک قرن است که مباحث مربوط به قانون گرایی، نهادهای مدنی و استقرار جامعه مدنی در کشور ایران مطرح است. در این مدت تحقیقات، مقالات، سمینارها و مطالعات زیادی در این خصوص صورت گرفته، اما آنچه در عمل جامعه شاهد آن بوده، عدم استقرار روابط، مناسبات و نهادهای مدنی بوده است. سؤال این است: موانع اسقرار این فرآیند در کشور کدامند؟ در پاسخ، می توان از استبداد داخلی، نفوذ خارجی، نقش نخبگان و سایر عوامل نام برد. از این میان، مقاله حاضر نقش نخبگان و تأثیر مثبت یا منفی آنان در استقرار جامعه مدنی را مورد بررسی قرار می دهد.
دست کم در غرب «آبراهام لینکلن» به ارائه بهترین تعریف از «دموکراسی» شهره است. وی بر آن بوده که «حکومت مردم، بر مردم و برای مردم» (هودسن،????،ص:??) به کامل ترین وجه می تواند دموکراسی را معرفی نماید. سیستم سیاسی متشکله در چارچوب این تعریف، در مضمون خود هم معنای «آزادی و هم معنای«مشارکت جمهور مردم» یک جامعه را دارد. آزادی، اصل اساسی یا ارزش مادر یا برترین خیر موجود در هر جامعه است که همگان حق برخورداری از آن را دارند. همین برخورداری خود موجب باز تولید دو معنای یاد شده در مضمون دموکراسی است. یعنی با وجود و پایداری آزادی، آگاهی بر «حقوق اولیه سیاسی» (Dahi,1989,P.170) پدیدار و مستقر می شود. همچنین با مشارکت جمهور مردم در انجام کارها، نه تنها حقوق مزبور در عمل تحقق می یابند، بلکه «ساختارهای اجتماعی و سیاسی» لازم برای احقاق آن ها تشکیل می شوند.
از مفهوم جامعه مدنی که ترجمه تحتالفظی Burgerliche Gesell Schaft آلمانی، Societe Civile فرانسوی و Civil society انگلیسی است معانی و تعابیر بسیار متعددی شدهاست. از میان تعاریفی که از آن شده است میتوان آنها را به چها نوع دستهبندی کرد:
تعریف اول در معنای عام و کلی که به مدنیت و تمدن بر میگردد. صفت Burgerliche و Burg به معنای شهر مشتق شدهاست و Civil نیز که واژه Citet لاتین در زبانهای فرانسه و انگلیسی اشتقاق یافته و در عربی هم به مدنی برگردانده شدهاست.
در تعریف دوم از معنای فلسفی است که از افلاطون و ارسطو شروع میگردد که شامل شهروندان «جمهور» و «سیاست» تا به رنسانس است و بعد از رنسانس جامعه مدنی نوعی جامعهای است مبتنی بر تعقل، شورا، توافق، تساهل، تسامح، احترام به انسانیت و حاکمیت قانون.
در تعریف سوم که تعریفی حقوقی است مهمترین خصلت جامعه مدنی «نهادینهشدن» قانون در جامعه است، حکومت قانون بر روابط بین افراد در جامعه و بین مردم و دولت است.
در آخرین تعریف که در واقع تعریف جامعهشناختی است و در این مقاله بیشتر بر آن تأکید شدهاست، حوزهای از زندگی اجتماعی- سیاسی را در بر گرفتهاست که در آن آرمانها و جنبشهای دموکراتیک در تعارض با دولتهای سلطهگر یا رویارویی با رژیمهایی آزادی ستیز شکل میگیرند.
در این مقاله بر اساس روش تاریخی به صورت مقطعی و گذرا به سابقه جامعه مدنی در ایران در گذشته و حال اشاراتی شدهاست.