بازیگران در صحنه بین المللی، تلاش خود را بر این موضوع قرار می دهند که از تمام دارایی های خود بهره ببرند. به همین دلیل، ارزش های اخلاقی، خواه در هیبت آسمانی و خواه در کسوت مدنی مورد توجه قرار می گیرند. از این رو ستون های سه گانه روابط بین الملل، یعنی قدرت، امنیت و صلح، اخلاقِ ماهیتیِ کاملاً مشروع می یابند. با توجه به این واقعیت که در صحنه بین الملل، نقض نظم، ضرورتاً با تنبیه مواجه نمی شود و کشورهای بزرگ به لحاظ حجم توان مندی و کنترل سازمان های بین الملل، امکان وسیع تر برای مشروعیت بخشیدن به ارزش های اخلاقی با منافع خود دارند، باید درک کرد که اخلاق، ویژگی موقعیتی دارد. بنابراین، اگر تشخیص، این باشد که ارزش های اخلاقی، تسهیل کننده است، آن گاه مورد بهره برداری قرار می گیرد و در صورتی که ارزش های اخلاقی، دست یابی به خواست ها را پرهزینه و یا غیرممکن سازد، در این صورت به حاشیه رانده می شود.
در فرایند شکلگیری و قوام ماهیت روابط بینالملل، حوادث به خودی خود فاقد اهمیت و ویژگیاند. آنچه حوادث را برجستگی میدهد، روند جایگزین شدن قالبهای فکری، چارچوبهای متحول شده و سیاستهای برخاسته از نظم در حال پاگیری با نگرشها، ساختارها و عملکردهای برخاسته از نظم در حال زوال است.
نویسنده مقاله با تکیه بر روش پژوهشی ـ آموزشی مطالعه موردی (case study)، یکی از دعاوی مطروحه در دادگاه اروپایی حقوق بشر را به گونهای واقعی توصیف کرده است. وی در مقاله خود، به تبیین و تشریح حق بر آزادی و امنیت شخصی بشر میپردازد. این مقاله در پرتو اهمیت روزافزون مسایل حقوق بشر و رهیافتهای جدید در حل مسایلی از این دست، تحلیل جامعی از موضوع ارایه میدهد و به بازگویی بحث بر سر مشروعیت و حقانیت ادعای ذیحق در نظام منطقهای اروپایی میپردازد. ابعاد حقوقی و قضایی پرونده مورد نظر، بررسی شده و فرآیند طرح، اقامه و پیگیری این دعوی مورد بررسی قرار گرفته است. در این نوشتار، تحلیل مختصری از نظام اروپایی حقوق بشر نیز به عمل آمده است.
با آنکه کنش های تروریستی، همسانی هایی با جنگ و جرم دارند؛ ولی گزینش هر یک از این دو برای ماهیت حقوقی تروریسم، ویژگیها و نشانه های متفاوتی به بار میآورد.
نگاه بزه محورانه به تروریسم از دریچه مرتکب و رفتار وی است، ولی نگاه جنگ محورانه با سنجه گروه یا شبکه تروریستی انجام می گیرد. روشن است هنگامی که تنها تروریست و رفتار بزهکارانه اش سنجه ارزیابی قرار میگیرد، یک مقرره کیفری شکسته شده و فرجام کار، کیفردادن انجام دهنده بزه است، ولی هرگاه به گروه تروریستی (همچون القاعده) نگریسته می شود، نیرویی دیده میشود که ویژگیهایی چون یکپارچگی و پیوستگی، هدف داربودن، داشتن برنامه، پشتیبانیشدن از سوی کشور ها و گروه ها یا اشخاص و از همه برجسته تر، تلاش بر سر کیش و آیین با دستاویز خشونت، داشته و آن را فراتر از یک گروه یا شخص بزهکار نشان می دهد. در این نوشتار افزون بر گذاردن تروریسم در ترازوی جنگ و جرم، تلاش خواهد شد به صورت نمونه ای به رخداد غزه که در پایان سال 2008 روی داد، پرداخته شود.