در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، همه حوزه های معرفتی و انسانی، متکی بر بنیادهای معرفتی واحدی هستند و عرفان، به عنوان اساسی ترین معرفت نزد امام راحل، به منزله زیرساخت تفکر اوست. به گونه ای که فهم دقیق دیگر معرفت ها و نیز دانش های فقهی، فلسفی، اخلاقی، سیاسی، کلامی و ...، با مبانی عرفانی امام پیوندی استوار دارد. نوع نگاه امام راحل به سیاست، حقوق، اخلاق و ...، متاثر از مبنای عرفانی او درباره هستی و انسان و فرجام خلقت دارد. بنابراین، فهم اندیشه سیاسی امام در گرو فهم آثار سیاسی اوست. از این رو، در میان آثار ایشان، کتاب «مصباح الهدایه» را که از ویژگی ممتازی برخوردار است، برگزیده ایم. این کتاب به انسان به عنوان خلیفه اله می نگرد؛ نگاهی که مبانی اندیشه سیاسی امام را تشکیل می دهد.
ابهامات زیادی که پیرامون رابطه دین اسلام با دموکراسی وجود دارد، سبب شده تا در این نوشتار با تکیه بر اصول منطقی حاکم بین این دو مقوله و فارغ از گرایشات سلیقه ای، به تبیین این رابطه پرداخته شود. اگر تعریف دین را به دو قسمت عام و خاص تقسیم کنیم و در تعریف خاص، اعتقادات و احکامی را که باید با اجزای دموکراسی سنجیده شود، منبعث از مثلث معرفتی شرع، عقل و عرف بدانیم و هم چنین دموکراسی را تنها به مثابه شیوه ای برای حکومت کردن تصور کنیم می توان ادعا کرد که بین دموکراسی به عنوان روش حکومت کردن که دارای عناصری مانند برابری سیاسی شهروندان، حکومت اکثریت، مقبولیت مردمی، تفکیک قوا و... است با دین اسلام به مثابه فلسفه زندگی و اجتماعی، روابط منطقی تساوی و یا عموم و خصوص من وجه وجود دارد.
تـجـلى فـیـض الهـى در خـلقـت و هـدایـت بـشـریـت و نـیـز مـنـشـاء عـروج و تـکـامـل انـسـان ها ((ولایت )) است . ساختمان رفیع نظام هستى و دین حیاتبخش اسلام بر این بـنـیـان مـرصـوص بنا نهاده شده است . و ولایتمدارى تنها راه سعادت و نجات انسان ها از ضـلالت و گـمـراهـى اسـت . در ایـن مقاله به اختصار مفهوم و جلوه هاى ولایت در عالم غیب و شـهـود، عرفان و سیاست و شاخصه هاى ولایتمداران و آسیب هاى آن از دیدگاه امام و رهبرى بازخوانى مى شود.
چگونگی تحقق حکومت در زمان غیبت امام زمان (عج) و نیز در زمان ظهور آن حضرت، پرسشی است که این نوشتار در پی یافتن پاسخی مناسب برای آن می باشد. بدین منظور، به دکترین های انجام گرفته در جامعه منتظران، یعنی دکترین های اسقاط تکلیف یا تحریم حکومت در عصر غیبت و دکترین قیام (اعم از قیام با وجوب حکومت و قیام با جواز حکومت) پرداخته و در زمان ظهور نیز به سه نوع دکترین که عبارتند از: دکترین قیام طبیعی، دکترین عدل مبتنی بر علم امام و دکترین قابلیت اجتماعی، اشاراتی کرده ایم. بر این اساس، می توان گفت هدف نویسنده مقاله در این نوشتار، برجسته کردن و تقویت دو مطلب است: 1. نه تنها در عصر انتظار باید کوشید تا از دکترین قیام چیزی کاسته نشود، بلکه باید جامعه را با سرشت و ماهیت آن، انس و الفت داد؛ 2. نویسنده معتقد است در عصر ظهور، دکترین قابلیت اجتماعی به گونه ای است که در حوزه های روشنفکری و مجامع علمی دانشگاهی، قابل دفاع تر است.دکترین و مقدمات آن، عصر انتظار (دکترین اسقاط تکلیف، دکترین قیام)، عصر ظهور (دکترین عدل مبتنی بر علم، دکترین قیام طبیعی، دکترین قابلیت اجتماعی)، انجمن حجتیه، امام خمینی (ره)