الکساندر ونت به عنوان شاخص ترین اندیشمند کانستراکتیویسم، معتقد است که دغدغه دانشمندان روابط بین الملل و علم سیاست، فهم سیاست جهانی و توزیع قدرت بوده است. آنها بدین نکته توجه نکرده اند که نظام جهانی از چه چیزی تشکیل شده و چگونه ساختار یافته است. ونت با نقد مکاتب متداول در عرصه روابط بین الملل، پیکان حملات خود را به سمت نوواقعگریی نشانه رفته و یافته هی ین مکتب را مهم اما ناقص معرفی کرده است. از دید ونت، عیب نوواقعگریی ین است که فردگرا و مادی گرا است؛ یعنی در تحلیل سیاست بین الملل به نقش افراد تصمیم گیر اهمیت بسیار زیادی قائل است؛ غافل از ینکه ساختارهی اجتماعی نیز به افراد قوام می بخشند. مادی گریی یعنی توجه به داشته ها و خواسته هی عینی، از بنیادی ترین نقدهی ونت بر نوواقعگریان است. با ین توضیح، مقاله حاضر ضمن توضیح شیوه تحلیل کانستراکتیویستی، آن را در تحلیل امر سیاسی مورد بررسی قرار می دهد. فرضیه مقاله ین است که کوشش بازیگران عرصه سیاسی فقط قدرت (مطابق نگرش نوواقعگریان)، یا ثروت (مطابق برداشت نولیبرال ها) نیست.
اقتصاد سیاسی نئولیبرالی و جهت گیریهای ضد - توسعه ای این نظام در رابطه میان کشورهای شمال و جنوب بررسی میشود . امکانات تحولی نهفته در نهادها و مقررات نئولیبرالی به تفصیل کاویده میشود . نشان داده میشود که چنانچه رهبران سیاسی و کارشناسان کشورهای جنوب ساختار نهادها و مقررات جهانی نئولیبرالی را به خوبی مطالعه کنند ، می توانند به این امکانات نهفته پی ببرند و به ویژه از طریق عکس العمل های گروهی ، نظم موجود را برای تبدیل به نظمی منصفانه تر و عادلانه تر به چالش کشند ...