فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۶۱ تا ۱٬۰۸۰ مورد از کل ۳٬۵۴۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
رمانتیسم، جنبشی ادبی است که در اواخر قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد. این مکتب، در میان سرزمین های عربی بعد از وقوع فاجعه فلسطین و در ایران در اوایل دوره مشروطه، تغییر یافت و به تدریج، از حالت فردگرایانه به سمت اجتماع سوق یافت. از جمله شاعران مصری که هنرمندانه در این وادی گام نهاده اند؛ حلمی سالم است که رمانتیسم وی در کنار عناصر عاشقانه و فردی، بیشتر صبغه اجتماعی و سیاسی دارد؛ از سوی دیگر، این رویکرد، همگام با سرزمین های عربی، در میان شاعران ایران نیز رواج بسیار یافت؛ از جمله شاعران ایرانی که تأثیرات مکتب رمانتیسم جامعه گرا در آثار وی به خوبی مشهود است، عارف قزوینی است. نگارندگان در این جستار، با رهیافتی توصیفی – تحلیلی، به معرفی برخی مؤلفه های رمانتیسم جامعه گرا در شعر دو شاعر یادشده پرداخته اند و نتایج پژوهش، بیانگر آن است که از جمله مؤلفه های رمانتیسم جامعه گرا در شعر این دو؛ احساسات ملی گرایانه، دلتنگی برای روزگاران باشکوه گذشته، ناهنجاری ها و مفاسد اجتماعی و... است و رمانتیسم سالم، بیشتر سیاسی است و وی بیشتر در این اشعارش زبانی نمادگونه دارد؛ در حالی که رمانتیسم عارف بیشتر جنبه انقلابی دارد و با به کارگیری زبانی صریح و عامیانه، اشعار خود را برای همگان قابل فهم می سازد.
بررسی تطبیقی «ابدال» در گاتاها و گویش زرتشتیان یزد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
گاتاها، سروده های اشو زرتشت، نوشته ی کهن و گنجینه ی ارجمندی است که از روزگاران پیشین برای ایرانیان به جامانده است. در این نوشتار، کلماتِ هفت فصل ِنخستین (هات 28-34) از هفده هاتِ یسنا (گاثاها)، در چارچوب فرآیند واجی (ابدال) و در پاره ای از موارد جنبه ی اتیمولوژی، دستوری و آوایی کلمات ازنظر «واجگاه» به شیوه ی توصیفی، تحلیلی، اسنادی و تطبیقی بررسی می شود. در این پژوهش با باریک نگری روی همخوان ها، نشان داده شده که شکل ناب و ثابت همخوان های باستانی چگونه بوده و درگذر زمان چگونه به همخوان های دیگری دگرگون شده اند. ضمناً نکات صرفی و ریخت راستین همخوان های کهن و دگرگونی های بعدی را در سیر تاریخی، در سه گامه ی «باستان»، «میانه» و «جدید» بررسی و واکاوی شده است. در برخی موارد، به پایداری و دگرگونی همخوان های باستانی در گویش ایرانیانِ مسلمان و زرتشتیان یزد اشاره شده و تطبیقی گذرا در این زمینه انجام گرفته است. درنتیجه، دگرگونی واک های همخوان از دوره ی باستان به میانه و جدید، به سمت قاعده و فرآیند «کم کوشیدن» است. در گویش ایرانیان مسلمان یزدی و گویش معیار، همخوان ها از دگرگونی بیشتری نسبت به گویشوران زرتشتی یزدی برخوردار است. در متن گات ها و دوره ی باستان، تحول واجی «ت» به «د»، «پ» به «ف»، «و» به «ب» در نوشته های کهن و در گامه ی باستان به دوره ی جدید و گویش معیار از بسامد بالایی برخوردار است.
دراسه مقارنه للمضامین الأنطولوجیه لمحمد علی شمس الدین وفرید الدین العطار النیسابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
147 - 163
حوزه های تخصصی:
إنَّ محمدعلی شمس الدین شاعر لدیه اتجاهات عرفانیه وهو متأثر من العطار النیسابوری ومن جمله هذه التأثرات إننا نجد مضامین وجودیه ومفاهیم حول وحده الوجود وکذلک الحیره العرفانیه والرؤی حول الموت والفناء فی أشعاره. ورغم من أهمیه المفاهیم حول المعرفه الوجودیه فی أشعار کلا الشاعرین والتألیفات التی دونت حول هذه المعرفه؛ ولکن لم یتم بحثاً وافیاً حول هذا الموضوع. من أجل هذه الغایه فإننا عمدنا إلی دراسه التأثیر والتأثر بین الشاعرین علی طریقه المدرسه الفرنسیه للأدب المقارن بشکل وصفی وتحلیل المحتوی فی أشعار هذین الشاعرین. ونظراً لتأثر شمس الدین من العرفان الإسلامی الإیرانی والمؤلفات حول العرفان فی الأدب الفارسی، فإننا حاولنا فی هذه الدراسه تبیین کیفیه التشابه والخلاف فی توظیف تلک المضامین من خلال المقارنه بین أشعار شمس الدین والعطار النیسابوری. تشیر النتائج الی أن کلا الشاعرین قد تشابها فی التعبیر عن وحدت الوجود و کذلک نظرتهما الی الموت فإنّها توحی بأنّ الموت ولاده جدیده.
اسطوره در آثار صادق هدایت و ادگار آلن پو بر اساس رویکرد بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۵
115 - 149
حوزه های تخصصی:
امروزه پیوند ادبیات تطبیقی و بینامتنیت دستاوردی جدید است که تحلیل اثر در چارچوب الگوها و روش های آن آسان می شود. از مهم ترین عوامل تحلیل در حوزه ادبیات تطبیقی بررسی شباهت ها و تأثیرگذاری آثار بر یکدیگر و چگونگی تحقق یا انتقال یک موضوع و درون مایه است ولی خوانش بینامتنی دغدغه فرا رفتن از بررسی منابع مشابه و تأثیر و تأثر را دارد؛ متن بر پایه گفتمانی از پیش موجود بنا می شود و سپس آن گفتمان را از آن خود می کند و حتی موجب دگرگونی معنای متن محوری می شود. با توجّه به تأثیر اسطوره ها بر یکدیگر، این پژوهش کوشیده است، تا به مقایسه اسطوره های آثار ادگارآلن پو و صادق هدایت بپردازد. هدف تحقیق حاضر بررسی بینامتنی اسطوره و کارکردهای آن در آثار این دو نویسنده شهیر امریکایی و ایرانی است. پرسش محوری پژوهش حاضر این است که چگونه می توان با تکیه بر الگوی تحلیل بینامتنیت، نقش اسطوره ها در آثار داستانی ادگار آلن پو و صادق هدایت را مورد بررسی قرار داد؟ یافته های این تحقیق نشان داد که مشابهت های اسطوره شناختی و کارکردهای مشترک بینامتنی در حوزه محتوا و مضامین و هم در حوزه ساختار و سبک، قابل مشاهده است.
الدیستوبیا (المدینة الفاسدة) فی الروایة العربیة المعاصرة؛ قراءة فی روایة "أورویل فی الضاحیة الجنوبیة" لفوزی ذبیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
149-131
حوزه های تخصصی:
یتأثر الأدب العربی المعاصر بشکل عام، والروایة المعاصرة بشکل خاص، بالمتغیرات الاجتماعیة. فیستقی الکاتب مادته الروائیة من الأحداث الإنسانیة والاجتماعیة السائدة، ویتخذ منها الارضیة الممهدة لکتابة روایته. وتلعب المدینة دورًا أساسیا فی هذا المجال، إذ استخدمت فی إطار الیوتوبیا أو المدینة الفاضلة فی الأدب الشرقی قدیما. أما الدیستوبیا أی المدینة الفاسدة، التی لا ترمی إلى سعادة أفرادها، فبدأت تسود الروایة العربیة المعاصرة. تُعتبر روایة "أورویل فی الضاحیة الجنوبیة" للکاتب اللبنانی فوزی ذبیان من هذه الروایات الدیستوبیة التی یتطرق فیها الکاتب إلى الظروف الإنسانیة والاجتماعیة فی الضاحیة الجنوبیة لمدینة بیروت، لیکشف عن العوامل المانعة لتنظیم اجتماعی یرى فیه الفرد العدالة وسبل السعادة. لذلک، ومن أجل أهمیة هذا الموضوع فی الروایة العربیة المعاصرة، یحاول هذا المقال قراءة روایة ذبیان فی ضوء العناصر الدیستوبیة من المنظور الاجتماعی، من أجل الحصول على معلومات عن العوامل الإنسانیة والاجتماعیة التی تنمی موجة الدیستوبیا فی المجتمع وکیفیة ظهور هذه العناصر فی البنیة الروائیة لدى ذبیان. وقد بینت الدراسة رصد الروائی للأوضاع الاجتماعیة السائدة فی الضاحیة، وعلاقتها بالأوضاع السیاسیة. کما أنها أبانت عن جرأة الکاتب فی طرح قضایا من الصعب تداولها علنًا.
سردیة الأمکنة المغلقة فی شعر محمد عفیفی مطر؛ المقبرة والمقهی نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰
77-59
حوزه های تخصصی:
إذ اعتبرنا للبناء السردی فی النص الشعری المعاصر وحدةً متکاملةً تحمل الکثیر من عناصر وتقنیاتٍ خادمةٍ لصورته الفنیة، یملک بینها عنصر المکان أهمیةً قصوی فی تأطیر المادة السردیة وإقامة أواصر تجمع العناصر السردیة معطیاً لها مناخاً محدداً تفعل فیه وتعبر من خلاله عن وجهات نظر السارد الخاصة، ولاسیما المکان المغلق الذی لیس الیوم دیکوراً مهملاً فی مشهد العمل السردی بل یکون لوحده هدفاً ذا فاعلیةٍ نفسیةٍ واجتماعیةٍ تخرق جدران انغلاقه وتصل إلی مدلولٍ تنسجه کلماتٌ محددةٌ مع خصائصها الإیحائیة کما أن حضور الأمکنة المغلقة البارز فی شعر محمد عفیفی مطر یأتی بطابعها اللفظی الخاص والمنحصر فی فضاءاتٍ مغلقةٍ علی استیفاء التنظیم الدرامی للأحداث وتعمیق الحیاة الداخلیة للشخصیة المعنیة، ولکن قد یُنتج هذا الاندماج فی الداخل نتیجةً معاکسةً ویؤدی إلی المغامرة فی تجربة الخارج ثم انتشال تقابلاتٍ ضدیةٍ منها. تحاول هذه الدراسة بانتهاجها النهج الوصفی - التحلیلی أن تتناول سردیة الأمکنة المغلقة فی شعر محمد عفیفی مطر وعلی وجه الخصوص ترکز بینها علی مکانی "المقبرة" و"المقهی"؛ فیدل مجمل نتائجها علی أن المقبرة تنفرد بأبعادٍ ومقاساتٍ تمیز انغلاقها ومحدودیتها کمدلولها السردی الذی قد یومئ إلی ثنائیة الموت والبعث فی موقفٍ ثم یوحی بتقابل النفور والألفة فی مواقف أخری کما أن المقهی فی شعره یستطیع أن یکون ملاذاً تهرب إلیه الشخصیة حصولاً علی الأمان والاستقرار من أحداث الواقع الخارج المرة ویحدث ثنائیة التفضیة والتزمین أو یتحول إلی صراعٍ بین الذاتیة والعولمة.
موازنة الموسیقى الخارجیة والجانبیة بین الشعرین العربی والفارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰
79-90
حوزه های تخصصی:
القصد من الموسیقى الخارجیة للشعر هو توصیف النظام الوزنی، والغایة من الموسیقى الجانبیة هی القافیة والروی. الوزن فی العروض العربی والفارسی عبارة عن توالی المتحرکات والسکنات على نسق خاص، ویرى اللغویون أنه تقابل الحروف الصائتة والصامتة فی قرینة واحدة أو أکثر على نحوٍ لا یخرج عن دائرة القوالب والنماذج المحددة. والقافیة هی الحروف المکررة التی یلتزم بها الشاعر فی آخر کل مصرع من أبیات القصیدة والتی تشکل قالب القصیدة لتلک المصاریع. یطلق على کل أنموذج من نماذج الشعر فی إنشاء البحور الشعریة، التفعیلة أو الجزء وهو محصور فی تفاعیل معینة تنشعب منها فروع یطلق علیها فی العروض العربی زحافاتٍ وعللا وفی العروض الفارسی تعرف بالزحافات دون العلل، لعل ذلک یرجع إلى الخیارات الواسعة والمحددة فی نفس الوقت لدى الزحافات العربیة ما یجعل لغة الشعر العربی أکثر انفتاحا على الشعر مقارنة بالشعر الفارسی، لکن بموازاته أیضا یبتعد الشعر العربی عن الإیقاع والموسیقى الحقیقیین على خلاف ما نجده فی الشعر الفارسی. فی الأدب الفارسی لا یحق للشاعر تخطی الزحاف إلا ما قل وندر، ویطلق على هذا التخطی فی علم العروض الحدیث، جوازات البحور الشعریة. والقافیة فی اللغة الفارسیة مقتبسة من القافیة العربیة، رغم أن هناک ضرورات فی الشعر الفارسی تستدعی قواعد مبتکرة اشتد وعسر استعمالها مقارنة بالقافیة العربیة وبغض النظر عن وجوه الاختلاف بین العروض والقافیة فی اللغتین، إلا أن کبار الأدباء الفرس لا یرون ضرورة فی إبداع أو إنشاء قواعد ونماذج منفصلة أو بالأحرى تسمیات جدیدة خاصة بأدبهم، فبقیت مصطلحات هذین العلمین واستعمالهما متقاربة ومتشابهة إلى حدٍ أقصى.
بررسی تطبیقی تأویلات آیه نور در دیدگاه ابن عربی و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده آیه نور، از جمله آیاتی است که تمثیلی اعجاب انگیز درباره حقیقتی متعالی و ماورایی دارد. در این تمثیل زیبا، رموز و نهفتگی هایی موجود است که گاه لازم می آید با زبانی نمادپردازانه به بیان آن پرداخته شود. عرفان اسلامی در پرتو کتاب آسمانی قرآن، روایات و احادیث معصومان(علیهم السلام)، در مباحث هستی شناسی و توحید، سرشار از غنای فکری و ژرف اندیشی است که هر بار با دقت و تأمل در این معارف، افق های جدید و فضاهای گسترده تری، مکشوف و مفتوح می گردد. برخی از این مفاهیم، در نتیجه جذبه و الهام است و برخی جنبه استدلالی و توصیفی دارد که در ساحت آموزه های قرآنی و دینی حاصل می شود. چند واژه که در این آیه شریفه، محور اصلی موضوع است: نور، مشکات، مصباح، زجاجه، شجره، زیتونه، لاشرقیه و لاغربیه می باشد. دلالت های لفظی، استعاری و تمثیلی متعددی در واژگان مذکور، موجود است. این مقاله به منظور بحث و تحلیل تعابیر مطرح شده مربوط به آیه نور با تکیه بر آثار ابن عربی و مولانا، هم چنین تحلیل های صاحب نظران، نوشته شده است و سپس به توصیف و تحلیل پرداخته ایم.
مقایسه سبکی هجویات حطیئه و خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
245-264
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی یکی از رویکردهای نو در ادبیات معاصر جهان است و بی تردید نقش سازنده و مؤثری در غنی سازی ادبیات هر ملتی ایفا می کند و زمینه های شناخت و بهره مندی وسیع از انواع ادبی ملل مختلف را ایجاد می کند. یکی از انواع ادبی که بسامدهای گوناگون آن در آثار بیشتر شاعران پارسی گو و عربی سرا واقع شده و آثار قابل ملاحظه و خواندنی در این نوع به وجود آورده، «هجویه سرایی» است. مقایسه سبکی این نوع ادبی در اشعار شاعران زبان فارسی و زبان عربی زمینه ساز تبیین اشتراکات و افتراقات بین آن ها می شود. پژوهش حاضر در حوزه ادبیات تطبیقی بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی و با هدف بررسی مهم ترین وجوه اشتراک و افتراق سبکی هجویات حطیئه و خاقانی صورت گرفته است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی و مبتنی بر دیوان هر دو شاعر است. انتظار می رود، نتایج این پژوهش شناخت هر چه بهتر و دقیق تری از هجویات حطیئه و خاقانی را ارائه دهد و زمینه مطالعه و فهم بهتر این نوع از اشعار را در حوزه ادبیات تطبیقی فراهم سازد.
الواقعیة السحریة فی خماسیة مدن الملح لعبدالرحمن منیف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
129-105
حوزه های تخصصی:
إن الواقعیة السحریة تعنی فی أبسط تعاریفها الجمع والمزج بین الواقع والسحر والخیال أی اللاواقع والماوراء. فهی عملیة مزج وتداخل بین العالمین الواقعی واللاواقعی. وقد ظهر هذا الاتجاه فی روایات بعض الکتاب العرب منهم عبدالرحمن منیف حیث وظف هذا الاتجاه فی بعض روایاته منها خماسیة "مدن الملح" التی یتناولها هذا المقال بالدرس والتحلیل، وذلک باستخدام المنهج الوصفی – التحلیلی. فمن عناصر الواقعیة السحریة وملامحها فی خماسیة "مدن الملح" یمکن الإشارة إلی السحر، والوهم والخیال، والأسطورة والرمز، والازدواجیة، وصمت الکاتب، وعدم انحیازه تجاه الأحداث الخارقة للطبیعة والعادة. وهی القضایا ذاتها التی ستخضع للبحث فی هذه المقالة وکذلک کیفیة استخدام هذه العناصر فی الروایة ودور هذا التیار الروائی فی سرد أحداث الروایة "مدن الملح". ویمکن القول بأن الروائی عبدالرحمن منیف إلی جانب تصویر القضایا الواقعیة، استخدم العناصر السحریة والخیالیة فی خماسیة "مدن الملح" استخداماً ناجحاً بحیث أولاً لایفاجیء القاریء عندما یواجه الأحداث اللاواقعیة بل یقبلها ویصدقها لأن المؤلف یقف موقف الانحیاد تجاه الأحداث الخارقة للعادة، فلا یفاجیء ولا یتعجب، کما لا یبادر إلی تبریر أو شرح ما یقع من دقائق غیر طبیعیة. وهذا الموقف من قبل المؤلف یساعد القاریء فی قبول القصة وأحداثها الخارقة للطبیعة. وثانیاً ینجح الکاتب من خلال استخدام هذا التیار الروائی أن یعبر عن خلجات نفسه وینظر إلی القضایا السیاسیة والاجتماعیة والاقتصادیة للمجتمعات العربیة نظرة نقدیة عن طریق استخدام تقنیات مختلفة کمزج عناصر الواقع والسحر والخیال وخرق الحدود بین العالم الواقعی واللاواقعی، وکذلک وصف الأحداث والشخصیات وصفاً دقیقاً جزئیاً.
بررسی تطبیقی روند تحول رمان تنگسیر صادق چوبک به فیلم اقتباسی «تنگسیر» امیر نادری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله ی پیش رو تلاش شده با در نظر گرفتن کتاب تنگسیر اثر صادق چوبک (1342) و فیلم اقتباس شده از آن ساخته ی امیر نادری (1352) به عنوان نمونه، در یک بررسی تطبیقی به روش توصیفی- تحلیلی نشان داده شود که اقتباس سینمایی چگونه می تواند زوایای مختلف و ناپیدای یک متن ادبی را نشان داده و در چه مواردی نیز در نشان دادن تمام ابعاد ایده و فکر مسلط بر اثر ادبی دچار ضعف و نقصان است. در یک برآیند کلی می توان گفت با وجود وفاداری فیلم ساز به قصه ی اصلی در ساخت فیلم، تغییراتی در اثر سینمایی وجود دارد که برخی در نتیجه ی تفاوت ساختار بیان در دو رسانه ی مختلف ادبیات و سینماست و از آن گزیری نیست؛ دیگری تفاوت هایی است که فیلم ساز برای بهبود چارچوب انتقال محتوا و تشدید اثر حسی در انتقال به مخاطب از آنها بهره برده، که اثرات مثبت و منفی مشخصی ایجاد کرده و در نهایت برخی از تغییرات نیز به انگیزه های اقتصادی و جلب توجه مخاطب عام بیشتر و با رویکردهای تجاری است که از یک سو باعث کاهش وجه هنری در بیان فیلم نسبت به اثر ادبی و ایجاد ابهام در انتقال کامل ایده و اندیشه ی مسلط بر اثر شده، اما از سوی دیگر میزان استقبال مخاطبان عام از قشرهای مختلف جامعه را افزایش داده است.
پژوهشی در تطبیق گفتاشنود نمایشی «صندلی ها»ی اوژن یونسکو، «زاویه» غلامحسین ساعدی و «یا طالع الشجره» توفیق الحکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
125-147
حوزه های تخصصی:
گفتاشنود نمایشی، از عناصر اساسی و تفکیک ناپذیر هنر تیاتر است که دیگر عناصر نمایشی در آن نمود می یابند. تیپ سازی شخصیت ها، کنش ها و کارکردهای نمایشی در سایه گفتگوهای نمایشی معنا و مفهوم می پذیرند؛ به عبارتی، نمایش، بیش از آنکه در گرو نشان دادن حالات افراد و بازنمایی شخصیت ها باشد، سعی در شناسایی آن ها به کمک زبان دارد. سه نمایشنامه «صندلی ها»، «زاویه» و « یا طالع الشجره » (ای درخت شانس) جزء آثار پرمایه و ماندگار تیاتر پوچی اند که به ترتیب، اوژن یونسکو، غلامحسین ساعدی و توفیق الحکیم در آن ها والاترین شگردهای نمایشی و به ویژه گفتاشنود را به کار برده اند. نگارندگان در این پژوهش، با روشی توصیفی - تحلیلی و با توجه به مفاهیم تیاتر پوچی، به تطبیق رویکردهای زبانی و گفتاشنود نمایشی پرداخته اند. در تحلیل نهایی آشکار شد که هر سه این نمایشنامه نویسان، در کاربرد دامنه های زبانی و معنایی گفتاشنود نمایشی، اشتراکاتی داشتند؛ هرچند شباهت های زبانی «زاویه » اثر ساعدی و «صندلی ها»ی یونسکو بیش از « یا طالع الشجره » توفیق الحکیم نمود یافته است؛ اما هرسه نمایشنامه، از لحاظ دامنه معنایی شباهت بسیاری به هم دارند.
مأخذیابی و مقایسه دو روایت منظوم طغرایی و مولوی از داستان شکار شیر و گرگ و روباه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
129 - 163
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر ضمن تحلیل و بررسی مآخذ داستان «رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار» به بازگویی دو روایت منظوم عربی و فارسی طغرایی و مولوی از این داستان می پردازد؛. سپس با نگاهی ساختار شناسانه، عناصر داستانی چون شخصیّت، پیرنگ، زاویه دید، لحن و... در هر دو روایت تشریح و مشخّص می شود کدام یک از دو روایت به مآخذ اصلی داستان نزدیک تر است. مهم ترین نتیجه این بررسی که براساس شیوه قیاسی تطبیقی به انجام رسیده، آن است که مولوی با افزودن عناصر داستان و شگردهای داستان پردازی، به تقلید صِرف بسنده نکرده، بلکه به خلق حکایتی زیبا تر و جذاب تر از روایت مآخذ اصلی پرداخته است. طغرایی نیز در ضمن داستان خود که پند و اندرز است، با استفاده از وجه تمثیل و برای تأکید سخن پندآموز خود، به این حکایت اشاره می کند.
نقد و تحلیل پی رفت در منظومه غنائی مجنون و لیلی امیر خسرو دهلوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین نظریه های ادبی، نظریه ی ساختارگرایی (structuralism) است که به بررسی و تحلیل ساختارهای عام در نظام های معناداری همچون زبان، ادبیات، داستان، اسطوره و ... می پردازد. تحلیل ساختاری داستان و روایت از زیباترین تحلیل های ادبی در نقد ادبی معاصر به شمار می آید. مجنون و لیلی جزو متون کهنی محسوب می شود که در رده روایت های اسطوره ای به حساب می آید. بهترین تحلیل ساختاری مجنون و لیلی، با توجه به ساختار روایی آن که از داستان های حماسی و غنائی تشکیل شده است، روش ساختاری در تحلیل داستان های اسطوره ای است. در این مقاله که بخشی از یک پژوهش گسترده در پیوند با تحلیل ساختاری لیلی و مجنون است، تلاش شده چگونگی کاربرد پی رفت در این اثر ارزشمند بررسی شود. نخست لازم است هر داستان به یک پی رفت تقلیل یابد، به طوری که هر پی رفت چند کارکرد (حداکثر پنج) یا نقش ویژه را تشکیل دهد. کارکردهای درون هر پی رفت لازم است دربرگیرنده یک کنش روایی باشد و در پیشبرد توالی داستان (قصه) نقشی مهم ایفا کند. مهم ترین پی رفت های داستان لیلی و مجنون نیز عبارت است به مکتب رفتن لیلی و مجنون، عاشق شدن آن دو به هم، خواستگاری و مخالفت پدر لیلی، مرگ لیلی و مجنون، آرامش پس از مرگ لیلی و مجنون
فضاء المقهى فی الروایتین الفارسیه والعربیه؛ أحمد محمود وعبدالرحمن منیف نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
90 - 70
حوزه های تخصصی:
تحاول هذه الدراسه إلقاء الضوء على فضاء المقهى فی روایات أحمد محمود وعبدالرحمن منیف. وإذا کان الفضاء بشکل عام محایثاً للعالم تنتظم فیه الکائنات والأشیاء والأفعال، ومن ثمّ معیاراً لقیاس الوعی والعلائق الوجودیه والاجتماعیه والثقافیه، فیتمیّز المقهى فی النصوص المدروسه بکونه "مختزلاً" لهذا التحایث والمعیاریه، وهذا ما یبرّر اختیاره لدراسه مقارنه تهدف إلى فتح نافذه للحوار بین المجتمعین الإیرانی والعربی بغیه ترسیخ قیم الانفتاح والتعایش والتعددیه، کما یبرر اختیار الکاتبین بوصفهما مهتماً بهذا الفضاء النصی، وکذلک مهتماً بتلک القیم التی تؤمن بها الدراسه. ویهتمّ الروائیان بالمقهى اهتماماً بالغاً، خاصه فی روایات "الجیران" (همسایه ها) و"قصه مدینه" (داستان یک شهر) و"الأرض المحروقه" (زمین سوخته) لأحمد محمود، وخماسیه "مدن الملح" وروایه "أرض السواد" لعبدالرحمن منیف. وتعتمد الدراسه إنجازات المدرستین الأمیرکیه، والسلافیه للدراسات المقارنه اللتین ترکِّزان على نقاط التشابه والاختلاف بین الأعمال الأدبیّه من ناحیه، وعلى العلاقه بین الأدب ومیادین المعرفه الأخرى من ناحیه أخرى. وقسّمنا الدراسه إلى: 1) موقع المقهى ودوره النصّی. 2) المقهى والتراث. 3) المقهى والتاریخ. وقد تراءى لنا من خلال الدراسه أنّ المقهى یضطلع بدور فنّی ومعرفیّ بامتیاز، إذ نستطیع القول بأنّه من أهمّ المکوّنات الروائیّه التی تساعد الکاتبین فی إیصال رسالتهما الجمالیّه والمعرفیّه إلى المتلّقی من خلال موقعه الطوبوغرافی أوّلاً و علاقته بالتراث والتاریخ.
استعاره های مفهومی زنانه در شعر فروغ فرخزاد و غاده السمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
113 - 134
حوزه های تخصصی:
زن و جایگاه او در اجتماع، از مهم ترین و اصلی ترین درونمایه های شعر فروغ و غاده السمان است. این دو شاعر سنت شکن برای بیان رنج ها و محدودیت هایی که نسبت به زنان اعمال شده است و نیز ملموس کردن آنچه در ذهنشان برای بیان این آلام می اندیشیده اند، از استعاره های مفهومی بهره برده اند و با استعاره هایی چون: «زندگی جنگ است» به بیان مشکلات زنان پرداخته اند. استعاره های مفهومی یا شناختی، مفاهیم انتزاعی را در قالب مفاهیم ملموس بیان می کند و با تغییر قلمرو آنها زمینه فهم و درک آنها را هموارتر می کند. در نظریه شناختی، استعاره تنها منحصر به زبان ادبی و واژه نیست بلکه بخش عمده ای از فرآیندهای فکری آدمی را استعاری می داند. این مقاله بر آن است تا با تطبیق اشعار فروغ و غاده السمان به بررسی استعاره های مفهومی در شعر آنان به عنوان یکی از عناصر مشترک شعری و فکری این دو شاعر بپردازد.
مبادئ بلاغه التصویر بین الاتجاهین الرومانسی والبرناسی فی الشعر العربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
62 - 35
حوزه های تخصصی:
تعددت التعاریف عن التصویر فی العصر الحاضر، وهو فی مفهومه الشامل کما یعرفه "دای لویس" لوحه مصنوعه من الألفاظ، أو محاوله لبیان التجارب عن طریق اللغه وبشکل فنّی. ومدی توفیق الشاعر فی خلع الفنّیه على کلامه یُسمّى بالبلاغه؛ ومما یقضی علیها هو التصویر الآلی للواقع دون محاوله للانتقاء الفنی. وللمذاهب الأدبیه فی توجیه تلک المحاولات مذاهب تبتنی على فلسفه معارضه لسابقتها وتشکّل نظرتها إلى الأدب عامّه، وإلى الشعر خاصه. وابتناء على تلک النظره تصنّف مبادؤها الأساسیه لخلق البلاغه المرجوّه. ومن ضمن تلک المذاهب الرومانسیه والبرناسیه التی تتقابل رؤاهما عن البلاغه؛ تعرض هذا المقال لدراسه المبادئ الأساسیه التی یستند علیها التصویر فی بلاغته عند الاتجاهین الرومانسی والبرناسی. یتطرق هذا المقال بمنهج وصفی – تحلیلی إلی العلل والأسباب التی تقف خلف هذا التقابل، لاستخراج مظاهر تلک المبادئ عند شعراء هذین الاتجاهین. وتبیّن أنّ المبادئ التی اتخذها الاتجاه الرومانسی وهی: محوریه الذاتیه بمظاهرها، وتکثیف عناصر الصوره وتمجید الألم؛ تقف وجها لوجه لما اتخذته البرناسیه رغبه فی الوصول إلی بلاغه التصویر، حیث کانت المبادئ عندها: الإلمام باللاذاتیه، غائیه الجمال، نبذ صفه الحیاه عن الطبیعه، تألیه العالم الخارجی، الاهتمام بالشکل وزیاده الشخوص.
بررسی تطبیقی ظرفیت های بازی سازی از ارداویرافنامه در مقایسه با متن و بازی دوزخ از کمدی الهی دانته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله ی پیش رو هدف این است که با بررسی توأمان بخش دوزخ از متن کمدی الهی دانته و بازی اقتباسی از آن، ظرفیت ها و روند تحولات متن ادبی در تبدیل به بازی رایانه ای بررسی شده و به روش توصیفی- تحلیلی به این سؤال اصلی پاسخ داده شود که ارداویرافنامه از ادبیات کلاسیک فارسی با توجه به شباهت های ساختاری و محتوایی با کمدی الهی، چه قابلیت هایی برای بازتولید در قالب یک بازی رایانه ای خواهد داشت. با این توصیف، از بررسی همزمان بازی و متن دوزخ و مقایسه ی ارداویرافنامه با آن، می توان نتیجه گرفت که چارچوب داستانی هر دو اثر ادبی مشابه است و روایت ارداویرافنامه نیز با تقویت کشمکش، تعلیق و خرده روایت های مکمل، ظرفیت تبدیل شدن به داستان مناسب بازی اقتباسی را دارد. قهرمانان هر دو متن، ویژگی های مشترکی دارند و همانند بازی دوزخ، می توان شخصیت ها را در ارداویرافنامه از وجه توصیفی و منفعل، خارج کرده و با ایجاد کارکرد و ارتباطات فعال، به شخصیت هایی مطلوب برای بازی اقتباسی تبدیل نمود. همچنین فضا و مکان که در متن دانته مفصل توصیف شده و در بازی اقتباسی به شکلی وفادارانه بازتولید شده است، در ارداویرافنامه نیز به لحاظ کیفی و کاربرد بیان نمادین، قابلیت تصویرسازی مشابهی داشته و این ظرفیت را دارد که با تقویت کمّی و گسترش توصیف و تصویر مکانی، به بستری مناسب برای خلق یک بازی رایانه ای اقتباسی چند مرحله ای تبدیل شود.
بررسی تطبیقی نمایشنامه ی افول اثر اکبر رادی و نمایشنامه ی دشمن مردم اثر هنریک ایبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی دو اثر نمایشی (افول اثر اکبر رادی و دشمن مردم اثر هنریک ایبسن) بر اساس نظریه های فرانسوا یوست (2001-1918) درباره بن مایه ها، تیپ های شخصیتی و مضامین ادبی و نظریه اقتباسِ لینداهاچن می پردازد. با بررسی مضامین و تیپ شخصیت های این دو اثر درمی یابیم که این آثار دارای مضامین و تیپ شخصیتی کم و بیش یکسانی هستند و اما رادی نمایشنامه خود را رنگ و بویی محلی داده است و این از رهگذر تفاوت هایی است که او در اثر خویش خلق می کند. موضوعاتی چون مخالفت طبقات قدرتمند و مالکین با هر نوع تغییر در عموم مردم، اصرار افراد روشنفکر بر عقاید و ایده آل های خود، خیانت نزدیکان به جریان روشنفکری، آلت دست بودن عموم مردم، وفاداری همسران و در نهایت شکست روشنفکران در هردوی آین آثار مشاهده می شود. اکبر رادی با اقتباس قیاسی از پیرنگ نمایشنامه دشمن مردم و با دمیدن روح و فضای محلی به آن، نمایشنامه ای وطنی خلق می کند که بیش از هرچیز، برای خوانندگان خود با داشتن و یا نداشتن آگاهی از بینامتنیت اثر هرچند که در اقتباس قیاسی از اهمیت زیادی برخوردار نیست اثری می آفریند که در عین زمانی مکانی بودن، متعلق به هرزمان و مکانی است.
بررسی روابط معنایی واژگانی واژه های بسیط معاصر عربی در فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مشخص کردن نوع و بسامد روابط معنایی واژگانی همزمانی میان واژه های فارسی و عربی به بررسی تطبیقیِ معانی واژه های بسیط عربی در فارسی، می پردازد؛ بدین منظور دو فرهنگ بزرگ سخن و فرهنگ عربی عبدالنبی قیم انتخاب، و واژه های مشترک عربی در فارسی میان دو فرهنگ استخراج شد. سپس براساس چندین آزمون زبانشناختی، شش نوع رابطه معنایی واژگانی هم معنایی، شمول معنایی، تقابل معنایی، جزء واژگی، عضو واژگی و واحدواژگی مشخص و بسامد هر کدام در سطح واژه ها و هم چنین در سطح معانی آنها مشخص گردید. بر این اساس، بسامد وقوع هر کدام از روابط در 4506 واژه به ترتیب: هم معنایی 83/76 درصد، شمول معنایی 75/14 درصد، تقابل معنایی 28/0 درصد، جزء واژگی 57/0 درصد، عضو واژگی 04/0 درصد و واحد واژگی 13/0 درصد مشخص شد. هم چنین با تطبیق معانی 4506 واژه با یکدیگر در مجموع 26326 تطبیق صورت گرفت که بسامد وقوع روابط معنایی واژگانی بین این تطبیق ها به ترتیب هم معنایی 75/16 درصد، شمول معنایی 61/2 درصد، تقابل معنایی 04/0 درصد، جزء واژگی 09/0 درصد، عضو واژگی 007/0 درصد و واحد واژگی 02/0 درصد مشخص شد .