فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۳٬۵۱۳ مورد.
تاثیر و نفوذ رمانتیک ِهوگو، موسه و لامارتین بر افسانه ی نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیما در اوان جوانی و آغاز شاعری تحت تاثیر مکتب ادبی رمانتیسم فرانسه بوده و افسانهی وی پیشاهنگ رمانتیسم در زبان فارسی است.
چند صدایی بودن منظومهی «افسانه»، هویت مرموز و ناشناختهی آن، عشق رمانتیک، بدوی پسندی، ابهام هنری، طبیعت گرایی و انعکاس احساسات انسانی در آن، عشق رمانتیک و اظهار ملال و خستگی از آن، فرم و محتوای تازه، پناه بردن به خاطرات گذشته و احساسات اندوه بار، داشتن ساختار ارگانیک، برخورداری از بافت و شکل بلند آن هم چون منظومه های بلند رمانتیسم اروپایی از مهم ترین عناصر رمانتیک این شعر محسوب می شود.
«افسانه» را می توان از عالیترین نمونه های شعر رمانتیک در ادبیات معاصرفارسی محسوب کرد. این اثر از حیث فرم و محتوا همسانی بسیاری با مکتب ادبی رمانتیک فرانسه دارد. مقالهی حاضر به منظور بررسی نشانه های مکتب رمانتیک هوگو، موسه و لامارتین در افسانه نیما باروش کتابخانـهای نوشته شده است. نگارنده پس از استخراج شواهدی از همسانی افسانه با آثار این سه تن از سردمداران مکتب رمانتیک، با استفاده از روش تحلیل محتوا و فرم به طبقه بندی، توصیف و بیان مطالب پرداخته است.
مقایسه طریقت نامه عمادالدین فقیه کرمانی و مصباح الهدایه عزالدین محمود کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
بررسی تطبیقی فقر در شعر عبدالوهاب بیاتی و ایرج میرزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبدالوهاب بیاتی، شاعر معاصر عراقی و ایرج میرزا، شاعر دورة مشروطة ایران، هردو در شرایطی زندگی می کردند که توده های مردم در فقر و بیچارگی به سرمی بردند و از فقدان امنیت، ظلم و ستم حاکمان و بی کفایتی آنان در ادارة امور جامعه و بی توجهی شان نسبت به اوضاع و احوال زندگی مردم رنج می بردند.هردو شاعر با داشتن دغدغة اجتماعی مشترک، شعر خود را برای بیان دردها و رنج های توده های مردم به کارگرفته و به معضل فقر در جامعه و پیامدهای ناگوار آن پرداخته اند و ضمن اشاره به عوامل و مظاهر فقر در جامعه، از راه های مبارزه با فقر نیز سخن گفته اند. در این پژوهش، تلاش می شود با استفاده روش توصیفی و شیوة تحلیل محتوا، به بررسی تطبیقی پدیدة فقر و مهم ترین عوامل و مظاهر آن در شعر عبدالوهاب بیاتی و ایرج میرزا پرداخته شود. بررسی شعر دو شاعر در این زمینه، نشان می دهد که هردو شاعر، حاکمان و فقدان آگاهی اجتماعی در میان توده های مردم را به عنوان عوامل فقر و کارگران، کشاورزان، آوارگان و یتیمان را به عنوان مظاهر و جلوه های فقر در جامعه مطرح کرده اند و از دعوت مردم به مبارزه با حاکمان ستمگر و دعوت از حاکمان برای رسیدگی به احوال فقرا، به عنوان مهم ترین راه های مبارزه با فقر سخن گفته اند.
تحول معنایی وامواژه های عربی در کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحول معنایی یکی از تغییرات زبانی است که در سطح واژه ها رخ می دهد و منظور از آن، حفظ شکل ظاهری واژه و تغییر معنای نخستین و پذیرش معنایی تازه است. وام واژه ها یکی از زمینه های به وجود آمدن تحول معنایی هستند. در این مقاله، به تحول معنایی برخی از وام واژه های عربی کتاب کلیله و دمنة فارسی می پردازیم. ابتدا عوامل و نحوة تحول معنایی را از نظر زبان شناسان مطرح می کنیم و سپس وام واژه های تحول معنایی یافتة کتاب کلیله و دمنه را براساس این اصول مورد بررسی قرار می دهیم. در این بررسی که مطالعه ای طولی است، تحول معنایی وام واژه های عربی را در زبان فارسی قرن ششم هجری نسبت به قرون پیشین مقایسه کردیم. برای این کار، چهار لغت نامة عربی در قرن های دوم، سوم و پنجم را انتخاب و معنی آن ها را با لغت نامة دهخدا در زبان فارسی مقایسه کردیم. هدف این پژوهش بررسی جایگاه وام واژه ها در ادبیات تطبیقی و اهمیت بررسی آن ها در متون ادبی فارسی است. پس از بررسی چرایی تحول معنایی وام واژه ها، چرایی اهمیت آن ها در ادبیات تطبیقی را مشخص کردیم.
بررسی اشکال گفتگومندی زبان در دو رمان زنانه پیرزاد و مستغانمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس منطق گفتگویی و توجه به دیگربودگی در نظریه باختین، می توان اصالت رمان را در ویژگی چندزبانگی آن دانست؛ از همین رو، زبان رمان در تعامل گفتگومند با سایر زبان های برآمده از خاستگاه های متنوع اجتماعی ایدئولوژیک و نیز در تعامل بینامتنی با زبان سایر متون قرار دارد و به بازنمایی آنها می پردازد. بدین ترتیب، رمان نویسان زن نیز در نوشتار زنانه خود، با تکیه بر چندزبانگی، گفتمانی دوصدایی ایجاد کرده، امکان بروز صدای زنانه را فراهم می کنند. مقاله حاضر، با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از نقد باختینی، در مقایسه ای تطبیقی بر پایه مکتب امریکایی جلوه های گفتگومندی زبان در دو رمان زنانه فارسی و عربی را بررسی می کند: رمان چراغ ها را من خاموش می کنم، اثر زویا پیرزاد و ذاکرةالجسد (خاطرات تن)، اثر أحلام مستغانمی. این دو نویسنده، علی رغم تفاوت در راهبرد های روایتی، در نوشتار زنانه خود به مسئله زبان و جایگاه آن در رمان توجه کرده، بر اساس ویژگی های سبک خویش اشکال متنوعی از حضور زبان های دیگر را در رمان بازنمایی کرده اند. در نتیجه گفتمان دوصدایی، در سه سطح مختلف، دیدگاه زنانه نویسندگان را به شکلی منکسر بروز می دهد؛ با این تفاوت که پیرزاد به ایجاد دنیای ناهمگون زبانی و شکست هژمونی زبان مسلّط بر ادبیات توجه کرده است، در حالی که مستغانمی نگاهی انتقادی به مقوله جنسیت می افکند.
بررسی تطبیقی نمادهای خورشید و پرواز در اسطوره ایکاروس و شعر عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، با تکیه بر نظریات یونگ در زمینه ناخودآگاه جمعی و در چارچوب مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به مقایسه نمادهای خورشید و پرواز در اسطوره ایکاروس و اشعار عرفانی عطار پرداخته شده است تا چگونگی استفاده از این نمادها برای بیان مفاهیم پیچیده ای همچون فنا و جاودانگی در دو فرهنگ متفاوت معلوم شود. مقایسه نمادهای خورشید و پرواز در نسخه های مختلف اسطوره ایکاروس در شعر شاعران انگلیسی و اشعار عرفانی ادب فارسی معلوم می کند که اشاره به خورشید و پرندگان در هر دو دسته اشعار، اشاره ای نمادین است که به شکل مشابهی استفاده شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که ایکاروس شباهت بسیار زیادی به عاشقان توصیف شده در اشعار عرفانی دارد. او نیز برای رسیدن به خورشید به عشق تکیه می کند و با فراموش کردن جسم و جانش راه فنا را در پیش می گیرد. اگرچه در پایان ایکاروس جان خود را از دست می دهد، مرگ او حیاتی دوباره است. همچنین پرواز ایکاروس به سوی خورشید، همچون پروازی که در اشعار عرفانی دیده می شود در حقیقت نماد عروج به سرزمین جاودانگی و دست یافتن او به حقیقت است و همان فنایی را در خاطر ما زنده می کند که عرفایی چون عطار در شعر خود آورده اند.
بررسی تطبیقی مفهوم عدالت در شاهنامه (ایران باستان) و آثار افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران و یونان، دو تمدن کهن، در طول تاریخ همواره با یکدیگر در ارتباط بوده اند. به رغم برخوردهای نظامی که گاه میان آنها درمی گرفته است، تاریخ گویای دادوستدهای فرهنگی آنها نیز بوده است؛ چنان که در دوره ای ایرانیان از اندیشه فلاسفه یونان بهره ها برده اند و در زمانی دیگر یونانیان از فرهنگ ایرانیان تاثیر گرفته اند. بررسی مفهوم عدالت در شاهنامه (ایران باستان) و آثار افلاطون و به ویژه کتاب جمهوری او می تواند روشن کننده بخشی از این دادوستدهای فکری و فرهنگی باشد که در این مقاله به چگونگی آن خواهیم پرداخت. آنچه از بررسی تطبیقی مفهوم عدالت در میان این دو تمدن برمی آید، گویای تأثیرپذیری افلاطون از اندیشه های ایرانیان باستان ـ که انعکاس آن را در شاهنامه می توان دید ـ است. جدای از وجود یک ساختار طبقاتی ایستا در نظریه افلاطون که ظاهراً باید متأثر از نظام طبقاتی ایرانیان باستان بوده باشد، می توان به موارد دیگری چون فضای دموکراتیک یونان که با نظام طبقاتی بیگانه بوده است، نزدیکی برخی از تمثیل ها و آموزه ها و ... اشاره کرد که می تواند اثبات کننده تأثیرپذیری افلاطون از نظریه سیاسی ایران باستان باشد.
تاثر صائب از مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله مقوله های نقد ادبی، نقد نفوذ یا تاثیر و تاثر شعرا نسبت به همدیگر است. ریشه یابی و کیفیت و کشف کمیت اخذ و اقتباس مضامین و موضوعات موجود در آثار سخنوران متاخر از متقدم یا بینامتنیت (Intertextuality)، میزان نوآوری و تقلید و تاثیرپذیری آنان را از یکدیگر نمودار می سازد و در تشخیص سبک شخصی شاعران به خواننده کمک شایانی می کند. در این مقاله کوشش شده است، تاثیرپذیری صائب از مولوی از حیث قالب و محتوا تبیین و تحلیل شود.
زبان عربی در ایران گذشته، حال و آینده (عنوان عربی: اللغة العربیة فی إیران ماضیها، حاضرها و مستقبلها بقلم فکتور الکک)
حوزه های تخصصی:
زبان عربی در برهه ای از زمان چهره جهانی به خود گرفت و دایره نفوذ خود را با گسترش اسلام در سراسر جهان وسعت بیشتری بخشید. مرزهای چین را درنوردید و با گذر از خاورمیانه، مصر و شمال افریقا به جنوب باختری اروپا رسید. پایه گذار این گستره فراگیر جهانی چیزی نبود جز تمدنی که این زبان با خود داشت و باعث هدایت انسان ها به سوی پیشرفت و شکوفایی شد. مردم جزیره العرب با نشر اسلام به وسیله زبان قرآن راه این تمدن را هموار کردند و باعث شدند تا دیگر ملل نخبه جهان با شیفتگی فراوان زبان عربی را در آغوش گیرند، و با این زبان، میراث فرهنگی دیرپای خود را منتقل کنند.ایرانیان با مشارکت عظیم خود در تمدن اسلامی و عربی، و با نقش آفرینی بی همتا در ساماندهی زبان عربی، از دیگر ملل سرآمد بودند. و این گفته ابن خلدون است که: «بیشتر علمای اسلام از ایرانیان بودند». (? ابن خلدون، 1967م.)با این همه، و علی رغم گسترش زبان عربی در ایران، این پرسش مطرح است که چرا زبان عربی به عنوان زبان گویشی مردم در قلمرو شاهان ساسانی آن گونه که در سرزمین ما بین النهرین، سوریه، فلسطین و لبنان مورد استفاده قرار گرفت، به کار گرفته نشد؟ زبان فارسی دری با پایان قرن سوم هجری رو به شکوفایی نهاد، و نشانه های شعر و شاعری در آن نمایان شد، و سرانجام راه پرفراز و نشیب خود را با رودکی (329 هـ. / 1020 م.)، شاعر پرآوازه ایرانی آغاز کرد.چکیده عربی: أصبحت اللغة العربیة فی فترة معینة لغة عالمیة واتسع نطاقها باتساع نطاق الإسلام فی کل العالم. تجاوزت هذه اللغة حدود الصین وبعد أن تجاوزت الشرق الأوسط، ومصر، وشمالی إفریقیا، ألقت رحالها علی الضفة الجنوبیة للقارة الأوروبیة. والحضارة التی حملت فی طیاتها هذه اللغة هی التی أدت إلی هذه الشمولیة العالمیة وسوق البشریة إلی الرقی والکمال. واستطاع سکان شبه الجزیرة العربیة بنشرهم الإسلام وبواسطة اللغة العربیة أن یمهدوا الطریق أمام هذه الحضارة کما دعوا باقی الأمم المتقدمة إلی اعتناق اللغة العربیة بولع شدید لینقلوا تراثهم التلید بها.وکان للإیرانیین فضل السبق فی إکمال اللغة العربیة بدورهم الریادی فیها وبمشارکتهم العظیمة فی الحضارة الإسلامیة والعربیة. وهذا جعل ابن خلدون یقول: «إن غالبیة علماء الإسلام کانوا من الفرس.» (ابن خلدون، 1967م.)ولکن بالرغم من هذا کله یبقی سؤالا وهو أن اللغة العربیة لماذا لم یتم استخدامها لغة الحوار فی منطقة نفوذ الساسانیین کما تم استخدامها فی بلاد ما بین النهرین، وسوریا، وفلسطین، ولبنان؟ إن الفارسیة الدریة أقبلت نحو الرقی بعد انتهاء القرن الثالث الهجری، وظهرت فیها أمارات الشعر والشاعریة، وأخیرا بدأت مشوارها الطویل منذ ظهور رودکی (329 هـ . / 1020 م.)، الشاعر الإیرانی الشهیر.
بررسی تطبیقی داستان لیلی و مجنون عربی و عزیز و نگار فارسی از دیدگاه ساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زندگی و سرگذشت عاشقان، اغلب دست مایه ی راویان و ناقلان بوده و به این سبب، داستان های عاشقانه در ادبیات ملت های گوناگون فضایی گسترده را پوشش داده است. این داستان ها شباهت های زیادی در ساختار دارند که گاهی این شباهت ها از تأثیر و تأثر نشأت گرفته است. داستان لیلی و مجنون از معروف ترین و کهن ترین داستان های عربی به شمار می آید که تأثیر زیادی بر گسترش داستان های عاشقانه در ادبیات فارسی داشته است. ادیبان ایرانی به این داستان توجه بسیاری داشته اند و داستان هایی عاشقانه با همین نام پدید آورده اند؛ همچنین در ادبیات فارسی داستان هایی گفته شده که از دیدگاه ساختار، با این داستان عربی شباهت های زیادی دارند، مانند داستان «عزیز و نگار».\nاین نوشتار می کوشد تا در چشم اندازی تطبیقی و با روش توصیفی- تحلیلی، همگونی ها و تفاوت های دو داستان نام برده را از دیدگاه ساختارگرایی بررسی کند؛ همچنین میزان شباهت و تفاوت های داستان لیلی و مجنون عربی را با منظومه عزیز و نگار بر اساس مکتب آمریکایی بیان کند. در نتیجه باید گفت داستان عزیز و نگار به عنوان نماینده جمعی از داستان های عاشقانه فولکلور از تأثیر ادبیات رسمی بی نصیب نمانده است؛ همچنین داستان های عاشقانه، چه رسمی چه عامیانه، ایرانی و غیرایرانی، نشانه ها و ساختار مشترکی دارند که آن ها را به هم نزدیک می کند.