فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۲۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر پدیده شب در اندیشه مولوی، مبتنی بر غزلیات شمس و مثنوی معنوی، در چهار بحث کلی بررسی و تحلیل شده است. در قسمت اول با عنوان «شب و متعلّقات آن» با طرح مشخصه هایی همچون «نسبت شب به روز»، «سحرگاه»، «خواب»، «نگرانی از طارق اللّیل» و «دعوت به شب زنده داری» گفته ایم که مولانا از تجلّیِ معشوق ازلی در شب و سحرگاه، شاد و از طارق اللیل که از دیدن آن تجلّی فرد را محروم می کند، نگران است و به خوابِ اصحاب کهفی معتقد است. در بخش دوم با عنوان «ویژگی های شب» و با ذکر مؤلّفه هایی چون «برتری شب بر روز»، «خلوص شب»، «شب، خلوتِ توحید»، «شب، تجلّی گاه حق» و ... بیان کرده ایم که شب به دور از شائبه ریا و با تأمّل دادن در نقصِ بشری، مولوی را به توحیدِ راستین می رساند. در بخش سوم با مشخصه «معانیِ شب» به ذکر معانیِ عرفانی و تأویلی مولوی از شب پرداخته ایم؛ مانندِ استغراق روحانی، بُرقعِ غیبی، ستّاریِ مرد کامل. در قسمت آخر نیز شب های قدر و معراج را با عنوان «شب های خاص» که در آن روح عارفِ راستین به وصال حقیقی معشوق می رسد، یاد کرده ایم.
نگاه مولانا به طبیعت در غزلیات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با مطالعه در شعر فارسی ملاحظه می شود که شعرا از گذشته تا به امروز در اشعار خود از عناصر طبیعت برای مقاصد متفاوتی همچون توصیف، مدح، ذم، تغزل، و مرثیه استفاده کرده اند. هدف از نگارش این مقاله بررسی نقش طبیعت و عناصر آن و میزان کاربرد صور خیال برساخته از عناصر طبیعی در غزلیات دیوان کبیر است.
نمود طبیعت در غزلیات مولانا چشمگیر است. این حضور هم ازلحاظ تعداد ابیات و هم ازنظر تنوع عناصر طبیعی به کاررفته درخور توجه است. کثرت توجه مولانا به طبیعت، علاوه بر آن که معلول ذوق شاعرانه و مطالعه فراوان اوست، آگاهی مولانا از امکانات لفظی و تأثیربخشی مظاهر طبیعت را به نمایش می گذارد. می توان گفت نگاه غالب در اشعار مولانا، نگاهی برگرفته از فرهنگ اسلامی و قرآن است. او به اکثر عناصر طبیعی از دید تازه ای نگریسته و از آن ها برای بیان مقاصد تعلیمی و عرفانی خود بهره برده است.
تفال و طالع بینی در شرفنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگاهی از سرنوشت و اینده مبهم و همت گماشتن و توجه به دانستن فرجام کارها، از خصوصیات روحی نوع بشر و خواسته همیشگی او بوده و برای تحقّق این خواسته، به وسایل مختلف متوسل شده و راههای گوناگونی را پیموده است . از جمله این راهها تفال، تطیر و طالع بینی میباشد ، که در هر زمان و مکان به گونه ای متفاوت جلوهگر شده است. تفال و طالع بینی، دریچه هایی به سوی عالم غیب و ناشناخته هستند. تفال زاییده امید و تطیر، نتیجه یاس و ناامیدی است و به همین دلیل در فرهنگ اسلامی مطرود است. بیشک، ادبیات غنی فارسی از تاثیر این اعتقاد مردمی برکنار نبوده ، در متون مختلف منثور و منظوم ،جای جای از این مساله و انواع ان سخن گفته شده است. اسکندر، شخصیت برجسته منظومه شرفنامه حکیم گنجه، زندگی خود را با طالع بینی منجمان اغاز میکند و تصمیمهای بزرگ زندگیش را با تفال به انجام میرساند. نظامی در هر فرصتی بر ان است که اعتقادات خود را در این زمینه منعکس کند، تقاداتی که با تکیه بر فرهنگ اسلامی، تطیر را ناپسند دانسته و بر فال نیکو تاکید میکند. بنابراین دراین منظومه، تفال و طالع بینی، جایگاهی ویژه دارد.
جادو و جادوشناسی
تحلیل شناختی تصویر «آهو» در دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قلمرو معنایی تصویر «آهو» در غزل های مولوی قلمرو گسترده ای است. این تصویر، تصویر همان آهوی سنت ادبی نیست که به واژه هایی چون نافه و مُشک و تتار ختم شود بلکه در پسِ این استعاره، لایه های معنایی عمیق و ساحت های جدید عرفانی نهفته است. در این مقاله با استفاده از نظریه شناختی استعاره معاصر و بر اساس دیدگاه های لیکاف و جانسون، دو نظریه پرداز معنی شناسی ساخت گرا، کارکردهای استعاری آهو و خوشه های تصویری مرتبط با آن یعنی صحرا، شیر، شکار، ابراهیم ادهم و جز آن در غزل های مولوی تبیین می شود. تصویر آهو در اشعار مولوی شأن و منزلتی یافته که پیش از آن نداشته است؛ آهو در غزل های مولوی عروج معنایی می یابد و همان نقشی را به عهده می گیرد که هدهد در منطق الطیر دارد، بل بیشتر و فراتر از آن. از رهگذر بررسی استعاره آهو در دیوان شمس در می یابیم آهو کلان استعاره ای از خداوند و پس از آن، استعاره هایی از خود مولوی، شمس، صلاح الدین، پیر، سالک، معشوق، عاشق، ابدال، روح و جان و معانی است.
بازتاب علم نجوم در شگردهای تصویرگری خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاقانی یکی از بزرگ ترین چکامه سرایان ادب پارسی در قرن ششم است. یکی از بارزترین ویژگی های سبکی این عصر که بیشتر در بین شاعران آذربایجان دیده می شود استفادة گسترده از انواع علوم و فنون روزگار از جمله نجوم می باشد. خاقانی که علم نجوم را تمام و کمال فرا گرفته بود، با پشتوانة استعداد سرشار، معلومات گسترده، ذهن وقاد و طبع روانش، با استادی و مهارت بی نظیر خود از مجموع اصطلاحات، احکام و ظرافت های این علم در تصویرگری استفاده کرده است. تلفیق باورها و اصطلاحات نجومی با اعتقادات دینی و اساطیری همراه با رعایت انواع تناسب های لفظی و معنایی و ترفندهای زیباسازی کلام، گاهی آن چنان هنری و شگفت انگیز است که خواننده را مات و مبهوت می کند و در برابر هنرنمایی و سحر قلم او تسلیم می سازد.
این مقاله کوشیده است تا بر پایة دقت در ژرف ساخت هنری و زیباشناختی شعر خاقانی پاره ای از تصاویر شعری او را که ملهم از اصطلاحات و احکام نجومی است، بررسی و تحلیل نماید و میزان، چگونگی و شگردهای استفادة شاعر بزرگ شروان از این باورها و اصطلاحات را در تصویرسازی نشان دهد.
بررسی ترجمه های حیات الحیوان و کتب بیطاری در ایران از آغاز تا روزگار قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ دامپزشکی و بیطاری در ایران قدمتی دیرینه دارد. تدوین کتاب های جانورشناسی پس از اسلام به همراه ترجمه آثار ارسطو درین باب نظیر اجزاء الحیوان و طباع الحیوان و همزمان با بهره وری از آیات و روایاتی از پیامبراکرم (ص) و اهل بیت(ع) که در آن به رابطه انسان با جانوران و احکام و آداب صید و ذبح می پردازد، راهی دراز دامنه طی کرده است تا آنجا که تعداد نسخ دامپزشکی و جانورشناسی موجود را سیصد نسخه ذکر کرده اند. درین میان حیات الحیوان دمیری جایگاهی ممتاز دارد و پس از آن چندین ترجمه به فارسی و ترکی؛ از جمله ترجمه محمد بن سلیمان، عبدالرحمن بن ابراهیم و حکیم شاه قزوینی از کتاب صورت گرفته که بعض آنها تا کنون ناشناخته باقی مانده، هنوز تصحیح کاملی از هیچ یک ازین ترجمه ها صورت نگرفته است. تحقیق حاضر به ذیل ها، مختصرها و ترجمه های حیات الحیوان دمیری به زبان های مختلف به طور کلّی و بویژه به فارسی، نگاهی انداخته است.
نجوم فردوسی یا سیر اختران در شاهنامه
حوزه های تخصصی:
واژه های دارویی و درون مایه ها ی پزشکی در آثار عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عطار نیشابوری از شخصیت های معروف شعر، عرفان و تصوّف در قرن ششم و آغار قرن هفتم هجری است که با توجه به مستندات تاریخی، ادبی و پژوهشی به داروفروشی، داروسازی و طبابت هم اشتغال و اشتهار داشته است. طبابت در روزگاران پیشین بیش تر بر دو پایه گیاه درمانی و روان درمانی استوار بود، که نشانه های هر دو مورد در آثار عطار آشکار است. بنابه آثار موجود و نوشته های عطار شناسان، پدر عطار نیز به شغل عطاری مشغول بود و عطار این شغل را از پدر به ارث برده است. با توجه به وجود مفردات و گزاره های پزشکی در آثار منظوم و منثور وی، می توان استنباط کرد که این شاعر به دارو فروشی و پزشکی به سبک روزگار خویش اشتغال داشت.
در این مقاله سعی شده است با توجه به مفردات گیاهی، گزاره های پزشکی و گیاهان دارویی به کار رفته در آثار مکتوب و مسلّم عطار، جایگاه عطاری و طبابت او بررسی و نشان داده شود که عطار به چه میزان و برای چه مقاصدی از مضامین، ترکیبات و اصطلاحات طبی و مفردات گیاهی سود جسته و تأثیر شغل عطاری در بیان این موضوعات چه قدر بوده است.
مقایسه تصویرآفرینی از طبیعت در مثنوی های عرفانی قرن هفتم (حدیقه سنایی، مثنوی های تمثیلی عطار نیشابوری و مثنوی مولوی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نگارنده بر آن است ضمن بیان اجمالی نحوه به کارگیری تصاویر طبیعت و مناظر مختلف آن در شعر غیر عرفانی به تفاوت نحوه کاربرد این عناصر در مثنوی حدیقه سنایی، مثنوی های تمثیلی عطار و مثنوی مولوی که از دیدگاه اندیشه به هم نزدیک هستند، بپردازد.در یک نگاه اجمالی به دوره های مختلف شعر فارسی، این نکته روشن است که شعر فارسی در هیچ دوره ای از بهره مندی از طبیعت به روش تصویر آفرینی بی نیاز نبوده است.شاعران دوره اول شعر فارسی «سبک خراسان»، بیشتر نگارگر طبیعت هستند و سیری آفاقی دارند. در حالیکه در مثنوی مولوی و شاعران هم فکر و هم عصر او این سیر انفسی است و طبیعت به عنوان ابزاری برای القای معانی به کار می رود. مطلبی که در اینجا قابل تامل است اینکه نحوه کاربرد و توصیف جلوه های طبیعت در آثار سنایی و عطار به صورت کلیشه ای و تکراری است، در حالی که در مثنوی مولوی، تصویر آفرینی صورتی متنوع تر داشته و با یک بیان جدید و منحصر به فرد مطرح شده است.
بررسی کاربرد رنگ ها در تصویرپردازی محمود درویش از مقاومت فلسطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عناصر موثر در زیبایی اشعار محمود درویش خیال گسترده ای است که از رنگ ها برمی خیزد. رنگ در شعر او جایگاه مهم و ممتازی دارد. او برای بیان مقصود خود، رنگ را در اشکال رمزی، کنایی و استعاری به کار می گیرد. در شعر او رنگ سبز نماد امید، آزادی طلبی، حیات و حرکت، بوده و عشق به فلسطین و ملت مبارز و فداکارش را به تصویر می کشد و بیشترین کاربرد را در میان رنگ ها به خود اختصاص داده است. رنگ سفید صلح و آرامش در سایه آزادی و گاهی عدم، نیستی و فنا را تجسم می بخشد. رنگ آبی غالبا رنگ آرامش، جاودانگی، حکمت و بی نهایت است. رنگ سرخ عشق به فلسطین و ملتش را تجلی داده، رمز شهادت، شهامت، فداکاری و ایثار در راه آزادی است. رنگ سیاه، ظلم و ستم و استعمار و بند های اسارت را نشان می دهد. رنگ گندمی بخشی از هویت ملت فلسطین و گندم زارهایش را به تصویر کشیده است. هر کدام از این رنگ ها دلالت ها و الهامات متفاوت و گاه مغایری را می رسانند و با نوآوری و خلاقیت در خدمت شعر مقاومت قرار گرفته اند.
جادو و جادوشناسی
تحلیل نمادینگی آتش در اساطیر برمبنای نظریّه همترازی و رویکرد نقد اسطوره ای (با تمرکز بر اساطیر ایران و شاهنامه فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد اسطوره ای، یکی از رویکردهای اصلی نقد ادبی معاصر است که بر شالودة یافته های علوم روان شناسی، انسان شناسی و تاریخ تمدّن به وجود آمده، به ویژه بیشترین تأثیرات را از نظریّات یونگ دربارة ""ناخودآگاه جمعی"" و ""کهن الگو""ها پذیرفته است که از روان شناسی او با روان کاوی تحلیلی و از روش تحلیل او از اساطیر، با عنوان «اسطوره شناسی تحلیلی» یاد می کنند. در این جستار، با این رویکرد، به بررسی نمادینگی عنصر آتش پرداخته شده است. فرض ضدیّت جوهری و وحدت نهایی میان عناصر متضاد، نتیجه فرافکنی محتویّات ناخودآگاه در موضوعات بیرونی، در جهت غلبه بر طبیعت است و در این میان، آخشیج آتش صاحب نقش هایی شده است که در اساطیر و ادب جهان و از جمله شاهنامة فردوسی نمود دارد و آنها را می توان در دو بخش تقسیم بندی کرد: در این اساطیر، عنصر آتش- به عنوان آخشیج فرازین و واسطة میان آسمان و زمین- از یک سو، نمادی از ظهور و تجلّی ملکوت معنا در عالم مادّی و مظهری از طبیعت روحانی است و در سویة متقابل خود، مظهری از قهر و خشم و شکوه عالم لاهوت (آتش دوزخ) و مرحله ای هراسناک از سوختن و گداختن است که گذر از آن (آزمون آتش)، مرحله ای از تشرّف و عروج به مقامی بالاتر را درخود نمادینه کرده است.
بازتاب خواب و رویا در شاهنامه فردوسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
خواب و رویا یکی از رازناکترین و پیچیده ترین پدیده های عالم هستی است که هنوز سخن فرجامین در باره آن گفته نشده و از سوی دیگر این پدیده با همه رازناکی و پیچیدگی اش کاربردی ژرف در فرهنگ ایرانی یافته است، به گونه ای که در سراسر زندگی این قوم می توان نمودی از خواب و رویا را مشاهده کرد. حال از آن جا که شاهنامه آینه تمام نمای فرهنگ ایرانی در درازنای تاریخ این ملت می باشد، در این جستار بازتاب این پدیده بر پایه کتاب ورجاوند و گران سنگ شاهنامه بررسی شده است.
دریا و بازتاب آن در شعر محمدعلی بهمنی
حوزه های تخصصی:
یکی از دست مایه های اصلی شاعران در لحظات آفرینش شعر، بهره گیری آنان از طبیعت، اقلیم و فرهنگِ محیط است که به اشکال گوناگون بر شعر آنان سایه می افکند و در تکوین آثارشان سهمی عمده ایفا می کند. محمد علی بهمنی، یکی از شاعران توانای معاصر است که به گواهی آثارش توانسته است از تصاویر و مفاهیمی سخن براند که در کنار آن ها حضوری تجربی داشته؛ آن ها را در اعماق جان خویش احساس کرده و توانسته است پیوندی شگرف میان عواطف درونی اش با پدیده های بیرونی و طبیعی برقرار کند. بهمنی که سال هاست زندگی خویش را در اقلیم جنوب سپری می کند، به خوبی محیط خاص جنوب، آب و هوا و مظاهر فرهنگی مربوط به آن دیار را در شعر خویش جلوه داده است. در این مقاله، در پیِ پاسخ به این پرسش بوده ایم که دریا به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفه های اقلیم جنوب، چه تأثیری در تکوین اشعار محمدعلی بهمنی داشته است؟ با بررسی همه دفترهای شعری بهمنی به این نتیجه رسیده ایم که دریا نقش و حضوری گسترده و تعیین کننده در شعر بهمنی دارد و شاعر با ایجاد پیوندی ژرف میان جنبه های درونی و عواطف گوناگون خویش با دریا، به مثابه پدیده ای بیرونی و محیطی، به گونه های مختلف از مفاهیم و پدیده های مرتبط با آن در شعر خویش استفاده کرده است.