فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۵٬۱۶۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
مقوله اقتباس به عنوان یکی از شاخه های ادبیات تطبیقی تلاشی برای ایجاد آثار جدید بر بنیاد ساخت و محتوای متون پیش از خود است. پژوهش حاضر از این منظر میان ادبیات به مثابه گفتار و نوشتار و سینما، تئاتر و نقاشی به مثابه تصویر پلی می زند و با نمونه گیری موردی از داستان های شیخ صنعان، برصیصای عابد، جریج، فاوست، آنتوان قدیس و تائیس به کشف ساختار داستانها، مشابهت و تفاوتشان با یکدیگر می پردازد؛ هدف از این پژوهش بررسی نحوه بازآفرینی و پردازش این داستان ها در قلمرو تصویرسازی سینمایی، تئاتر و نقاشی بر مبنای اقتباس و انواع آن از دیدگاه دبورا کارتمل است.کشف نظام حرکتی، دگردیسی شخصیتها و نحوه پایان یافتن داستان از یک سو و تأکید بر تأثیر ایدئولوژیها در فرایند اقتباس و بازآفرینی و نیز توجه سازندگان آثار به نیاز زمان و تمایل مخاطبان از نتایج این تحقیق است. کشف نظام حرکتی، دگردیسی شخصیتها و نحوه پایان یافتن داستان از یک سو و تأکید بر تأثیر ایدئولوژیها در فرایند اقتباس و بازآفرینی و نیز توجه سازندگان آثار به نیاز زمان و تمایل مخاطبان از نتایج این تحقیق است.
بلاغت سامی و قواعد نظم متقارن و نقد و بررسی آن در سوره صف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریات درباره قرآن کریم، نظریه میشل کویپرس است. وی معتقد است با استفاده از بلاغت سامی و نظم متقارن و معکوس، رهیافتی نو به نظم و انسجام قرآن دارد. او با استفاده از بلاغت سامی به فن تالیف کلام توجه می کند و دیدگاهی کل نگر به متن قرآن دارد. وی طبق بلاغت سامی، متن را به سطوح مختلف تقسیم و آن گاه اشکال گوناگون تقارن یعنی توازی ترادفی، توازی تضادی،توازی تولیفی یا تکاملی، نظم محوری یا ترکیب دایره ای، نظم معکوس یاترکیب آینه ای یا مقابله عکسی را با کمک شاخص های تالیفی تجاور، دوتایی بودن، ترادف، تضاد، تشابه، تکرار یا این همانی، تماثل صوتی یا هم صدایی، مشابهت های صرفی، ساختار نحوی یکسان، مطرح کرده و به بررسی آن ها می پردازد. هدف این مقاله نقد و بررسی قواعد بلاغت سامی طبق شیوه کویپرس با روش تطبیق آن ها درسوره صف است. در این مقاله پس از تبیین و توضیح نظریه مذکور، جامعیت وکارایی آن ازطریق تطبیق قواعد مورد استناد کویپرس درسوره صف مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و مشخص شده است قواعد بلاغت سامی در این سوره درسطح مَقطَع، سِلسِله در همه آیات کارآمد و در سطح مَفصَل، فَرع، قِسم و جُزء در تعدادی از آیات ناکارآمد است.
تحلیل کاربست گفتمان سکوت در سوره مبارکه یوسف (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سکوت به مثابه یک کنش ارتباطی، نقش مهمی در انواع گفتمان ایفا می کند. سکوت شالوده زبان، فکر و شناخت است. سکوت متمم گفتار و یا بیش تر از آن است. وجود عناصر غایب در گفتمان، با حضور معنادار خود تأثیر بسزایی بر مخاطب می گذارند و او را به اندیشه فرا می خوانند. قرآن کریم به عنوان یک اثر بلاغی و ادبی دارای عناصر غایب و مسکوت بسیاری است که پژوهشگران را برای واکاوی آیات الهی برمی انگیزد تا دیگر نکات بلاغی آن را آشکار سازند. در جستار حاضر برآنیم به روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر نظریه گفتمان سکوتِ روایی و با استناد به تفاسیر قرآنی معتبر، سوره یوسف را در سه سطح ساختاری، معنایی و کاربردشناختی واکاوی کنیم. در این راستا به دنبال پاسخی روشن به این سوال هستیم که سکوت چه تأثیری در چندمعنایی و خوانش سوره مذکور دارد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که سوره یوسف از سه سبک سکوت برخوردار است که نشان از انسجام ساختاری و معنایی این آیات الهی دارد. سکوت ساختاری ضمن موجز ساختن کلام، گره افکنی و تعویق معنا، در کنار سکوت معنایی به تصویرسازی پرداخته و فضا را ملموس تر کرده است. سکوت کاربردشناختی با بسامد بالای خود، مؤید عفت و معصومیت حضرت یوسف است. کامل شدن شکاف های موجود به کمک دانش پیشین مخاطب و بافت، سبب بازاجرایی و خوانش معانی می شود و زمینه تفاسیر متعدد برای آیات الهی را فراهم می سازد.
بررسی سازه های غزل مولوی در تصویر سازی بر بنیان رویکرد فضای ذهنی و تلفیق مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سازه های غزل مولوی در ساحت تصویر در دیوان شمس مورد بررسی قرار می گیرد. بنیان نظری پژوهش بر نظریه فضای ذهنی و تلفیق مفهومی فوکونیه و ترنر استوار است. این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و با بررسی داده ها بر اساس آمار توصیفی ، نشان داده می شود که در راستای ساخت تصویر چه ترکیب ها و آمیختگی های متشابه و متضادی در فضای درون داد مبدأ و مقصد صورت گرفته است تا خواننده بتواند از گذر کشف پایه های تصویرساز به درک و دریافت معنا و نیز تفکر مولوی در ساحت غزل دست یابد. به لحاظ روش شناختی نخست با مطالعه و بررسی دیوان شمس(3230 غزل) تصویرهای حسی از تصویرهای انتزاعی تفکیک شد؛ سپس عوامل تصویرساز از جمله مشابهت دو حوزه ذهنی، تضاد دو حوزه ذهنی، تجسم گرایی و جان بخشی به مقولات انتزاعی و همچنین موتیف های غزل مولوی مورد بررسی قرار گرفت.نتیجه این که دو عامل اصلی در تلفیق مفهومی که در ساختار تصویری غزلیات شمس مؤثر بوده شباهت بنیان و تضاد بنیان بودن دو حوزه مبدأ و مقصد است. تکرار مداوم نمادهای ناهم خوان و دوسویه در سرتاسر غزلیات شمس هم چون روز و شب و نور و ظلمت معنادار است و به درک معنای ذهنی گوینده به مخاطب کمک کند. بخشی از تصویرسازی های مولوی ترکیبی از قلمروهای حسی- انتزاعی است. تجسم بخشیدن به مفاهیم انتزاعی و محسوس گرداندن آن ها در جهان متن از کارکردهای تصویر به مثابه متن در غزل مولوی است.
جستاری جامعه شناختی در چگونگی شکل گیری رمان فارسی؛ خوانشی لوکاچی – بوردیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جستاری جامعه شناختی پیرامون چگونگی شکل گیری رمان فارسی: خوانشی لوکاچی- بوردیویی این پژوهش با رویکرد جامعه شناختی و در حوزه ی جامعه شناسی ادبیات و رمان و در چارچوب روش کیفی و با بهره گیری از شیوه تحلیلی «تعیّن مرکب» لوکاچ با طرح این پرسش انجام شده است که چه عوامل جامعه شناختی با شکل گیری رمان فارسی ارتباط داشتند؟.مبانی نظری از تئوری های حوزه ی جامعه شناسی ادبیات(تئوری های لوکاچ و بوردیو)، و نمونه های مورد بررسی با تکنیک نمونه گیری هدف مند انتخاب شده اند.محدوده ی زمانی پژوهش،اواخر عهد قاجار و اوان انقلاب مشروطیت است.مفاهیم پژوهش،سکولاریسم و فردگرایی هستند،مفاهیمی که از آغاز انقلاب مشروطیت به واسطه فعالان سیاسی،روزنامه نگاران و نویسندگان حوزه های سیاست و ادبیات وارد میدان ادبی ایران شدند و پس از پیروزی جنبش مشروطه خواهی،موضوع کشمکش های موافقان و مخالفان مشروطیت واقع گردیدند.فرض اصلی این پژوهش مبتنی است بر متأثر شدن میدان ادبی ایران و نویسندگان این میدان از این ایدئولوژیها.بررسی داده های پژوهش نشان می دهند که شکل گیری رمان فارسی متأثر از ایدئولوژی های سکولاریسم و فردگرایی بوده است.
نقش نور در مفهوم سازی عشق در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره مفهومی از جمله نظریات زبان شناختی است که در سال های اخیر توسّط دو زبانشناس به نام های لیکاف و جانسون (1980) مطرح شده است.آن ها معتقد هستند که بستر استعاره در ذهن و اندیشه و ناخودآگاه بشر است؛ نظام ادراکی انسان،سرشتی استعاری دارد و تمام کنش ها و رفتار و گفتار انسان بر اساس همین قلمرو سازمان یافته و ناخودآگاه ذهنی صورت می گیرد. طبق این نگاه، استعاره انتقال یا نگاشت از قلمروی انتزاعی به سوی قلمروی عینی است. پاسخ به این پرسش که چگونه عشق با واژه ها و اصطلاحاتی که مفید معنای نورانیت هستند، تبیین شده است، محور اصلی این پژوهش است. بنابراین تلاش شده است تا بر اساس نگرش استعاره مفهومی، مقولهعشقو ارتباط آن با نور، در غزلیات حافظ بررسی و تحلیل گردد. بدین ترتیب نور و ملزومات آن که مفهومی عینی است، در قلمروی مبدأ و عشق که موضوعی انتزاعی است، در قلمروی مقصد قرار گرفته است. ارتباط گسترده این دو قلمرو در غزل حافظ، بیانگر آن است که شاعر برای محسوس کردن موضوع عشق از مجموعه نور و ملزوماتش استفاده کرده استکه خود این مساله نشان دهنده آن است که حافظ عشق را روشنگر می داند. این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و روش تحلیلی توصیفی انجام شده است.
نظریه عشق استرنبرگ و نقد تطبیقی داستان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق از موضوعات مشترک مباحث روانشناسی و آثار ادبی است که قابلیت بررسی و مقایسه را در چارچوب پژوهش های بین رشته ای دارد. استرنبرگ در نظریه قصه عشق معتقد است هر فردی متاثر از عوامل جنسیتی، فرهنگی و اجتماعی الگوهای رفتار عاشقانه مشخصی را فرا می گیرد که قصه عشق نام دارد و بر اساس آنها می توان سمت و سوی گرایش های عاطفی و علت دوام یا ناپایداری روابط عاشقانه را تشریح کرد. آنچه در پژوهش حاضر مورد توجه قرار گرفته است چگونگی مطابقت درونمایه روابط عاشقانه در پیرنگ داستان های مورد پژوهش با نظریه قصه عشق استرنبرگ است. نویسنده در این مقاله کوشیده است الگوهای مرتبط با روابط زوج ها در پنج رمان پرنده من، خط تیره آیلین، خون مردگی، پاییز فصل آخر است و چراغ ها را من خاموش می کنم را با قصه های عشقی که استرنبرگ در نظریه خود تشریح کرده است، مطابقت دهد و اهمیت آن را در ساختار علّی و معلولی پیرنگ داستان ها نمایان سازد. قصه های عشق به کار رفته در این رمان ها، قصه های باغچه، خیال، بهبودی و خانه هستند که بر اساس آنها می توان منطق مستتر در پیرنگ داستان ها را تشریح کرد. چنانچه نگاه بینامتنی را بپذیریم، مطابقت متن داستانی با نظریه روانشناسانه ی استرنبرگ، اهمیت و جایگاه ویژه ای می یابد و می توان مطالعه ی چنین داستان هایی را برای آموزش قصه های عشق و تصحیح باورهای ناکارآمد خواننده پیشنهاد کرد.
ده فرمانِ مالیِ اسلامی؛ تأملی بر برخی قواعد و اصولِ نظامِ مالیِ اسلامی بر اساس سیاست نامه نظام الملک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست نامه ی خواجه نظام الملک طوسی یکی از ارزشمندترین آثار سده پنجم زبان و ادبیات فارسی است که علاوه بر آنکه در ادبیات فارسی حائز اهمیت می باشد، در متون تاریخی حقوق عمومی نیز اهمیت فراوانی دارد. بخش هایی از این اثر، مرتبط با اصول و آیین ملک داری براساس شریعت است. با کنکاش در سیاست نامه با مفاهیم و نهادهایی مواجه می شویم که خواجه نظام الملک با برشمردن آن ها به عنوان مولفه های اثربخش در نظام مالی کشور، از مفاهیم و اصول موجود در نظام مالی اسلامی بهره می گیرد. مواردی مانند انصاف، شفافیت مالی، ممنوعیت غرر، ممنوعیت اکل مال به باطل، عدالت اقتصادی و امنیت اقتصادی از جمله ی این موارد است که نظام الملک با درنظر داشتن شریعت اسلامی، به تصویرسازی از یک نظام مالی اسلامی مطلوب پرداخته-است. بنایراین، در این پژوهش سعی می کنیم با یک رویکرد تاریخی و با در پیش گرفتن روش توصیفی-تحلیلی، بخشی از اصول و قواعد مالی ملک داری از جمله سیاست های مالی مورد توجه خواجه نظام الملک در سیاست نامه که براساس نظام مالی اسلامی است، را مورد ارزیابی قرار دهیم.
سبک شناسی زبانی سوره محمد(ص) بر اساس تحلیل سطوح زبان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی جایگاه مهمّی در کشف ویژگی های زبانی آثار ادبی دارد. قرآن به عنوان معجزه جاویدان پیامبر (ص) که کتابی همه جانبه است، آکنده از جنبه های زبانی و سبک شناختی می باشد. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی زبانی سوره محمد(ص) در چهار سطح آوایی، صرفی، نحوی، واژگانی، و نیز کشف زوایای ادبی آن پرداخته است. مهم ترین یافته جستار حاضر این است که بین مضمون آیات سوره محمد(ص)با آواهای به کار رفته در واژگان آن انسجام وجود دارد. آنجا که روی سخن با کفّار و جهاد با آنان است، لحن کوبنده غالب است و این امر در نوع آواها و صفات آن ها قابل رصد می باشد. اما جایی که خداوند با مؤمنان سخن می گوید، زبان نرم و ملایمی به کار رفته است. مختوم شدن غالب فواصل به حرف «میم» در این سوره یکی از ویژگی های سبکی است است که نقش مهمّی در استمرار ضرباهنگ سوره ایفا نموده است. همچنین وجود مقطع بلند باز در 86 درصد از فاصله های آیات نیز دیگر ویژگی سبکی سوره است که تلفظ آن نسبت به مقطع های دیگر از طول زمانی بیشتری برخوردار است، و این مسأله به خلق ضرباهنگی که دایر بر شدّت، حدّت، خشونت، تشویق به جهاد، و تصویر جنگ مؤمنان و کفّار است، کمک نموده است. این انسجام حتّی در سطوح نحوی و واژگانی نیز تجلّی یافته، و به خاطر همسویی با سیاق کلّی سوره و تأثیرگذاری واژگان، برخی ساخت های نحوی از استعمال رایج خارج شده، و لهجه ی خاصی غالب گشته است که این مقوله در فعل «عسیتم» نمود یافته است.
تحلیل ساختار سوره شمس بر مبنای نظریه کنش گفتاری جان سرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاربست مباحث زبان شناسی در مطالعه متون دینی از جمله قرآن کریم، به خوانش نظام مند آن کمک می کند. یکی از زیر شاخه های زبانشناسی، کاربردشناسی زبان است که در رویکردهایی مانند نظریه کنش گفتاری نمود می یابد. با عنایت به محوریّت تهذیب در سوره شمس و ترسیم نظام ارزشی مطلوب در این سوره، پژوهش حاضر با هدف تبیین ساختار سوره شمس و با روش توصیفی- تحلیلی در صدد پاسخگویی به این سوال است که گونه های مختلف کنش های گفتاری در سوره شمس کدامند؟ و از تحلیل این کنش ها و روابط بین آنها چه نتایجی حاصل می شود؟ بازیابی کنش های گفتاری در پاره گفتارهای موجود، حاکی از ساختار سه بخشی سوره شمس است. پیام اصلیِ سوره در قالب کنش اظهاری، نظام ارزشی جدیدی را تعریف می کند. کنش تعهّدی در قالب سوگندهایی که از موارد کاملاً مشهود و محسوس به سمت امور غیبی و غیر محسوس، سیر می کند اطمینان بخشی و بیان اهمیت موضوع را برای گفته یابان فراهم می نماید. در واقع گوینده گفتمان قصد دارد به واسطه سوگندهایی که یاد می کند، مخاطب را به کنشی که در نظر دارد و اتخاذ وضعیت مطلوبی که در مقابل وضعیت نامطلوب ترسیم می شود، سوق دهد. تعهّدی که در این پاره گفتارها رقم می خورد به این معنی است که گفته یابان، هر یک از دو مسیر اعلام شده در آیات نهم و دهم (به عنوان جواب سوگند) را برگزیند، به تحقیق به آن عاقبت و سرنوشت دچار می شود. در آیه پایانی، ]وَ لَا یخَافُ عُقْبَاهَا[ در قالب کنش اظهاری بر تحقّق عقاب تأکید می شود.
بررسی طرحواره های تصویری «رحمه» در قرآن بر مبنای رویکرد زبان شناختی جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر قرآن و حدیث بر زبان و ادب فارسی از ابتدای ورود اسلام به ایران آغاز شده و شعرا از گنجینه پرفیض قرآن و حدیث بهره ها برده اند. یکی از منظومه هایی که تحت تأثیر قرآن و حدیث قرار گرفته است، مثنوی شهنامه از شاعری گمنام متخلّص به شرر است. درباره سراینده همین قدر می دانیم که او بخارایی بوده و به هند مهاجرت کرده است. شهنامه وی درباره جنگ های محمّدشاه است. این اثر که در قرن دوازدهم کتابت شده، در کتابخانه آیت الله گلپایگانی قم به شماره 2612 نگهداری می شود. یکی از ویژگی های بارز سبکی اثر، اشاره فراوان سراینده به آیات قرآنی است. سراینده با هنر خود از این آیات به روش های مختلف بهره برده است؛ از جمله اثرپذیری واژگانی یعنی تضمین کلمات و عبارات قرآنی در شعر در قالب وام گیری و ترجمه و نیز برایندسازی. تحلیل آماری این آیات نشان می دهد که شاعر در مثنوی دینی-حماسی خویش بیش از هر چیز به آیاتی توجّه داشته است که در آنها به روایتی از داستانهای زندگی پیامبران اشاره شده است. هدف اصلی در این پژوهش تأثیر قرآن و حدیث بر «شهنامه شرر» است. پس از اشاره ای به احوال شاعر، به شیوه های استفاده وی از قرآن و حدیث پرداخته شده است. این پژوهش نشان دهنده تأثیر منظومه مذکور از قرآن و حدیث است. شیوه غالب اثرپذیری او اثرپذیری واژگانی است.
حریم ممنوع علم کجاست ؟ تاملی در حوزه معنایی و دلالت چهار واژه قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بشر که در تلاش برای پیشرفت و سلطه بر جهان پیرامون، گاهی مقهور موانع زمانی، مکانی و معرفتی شده است در مقام مقایسه با میزان پیشرفت انسانهای نخستین، خود را موفق و بعضا در نقطه پایان و مرز نهایی پیشرفت می داند حال آن که گذر زمان و کشف و کسب دانسته های جدید همواره با پدیدار شدن مجهولات تازه همراه بوده است؛ از این رو بشر در سیر تلاش و تکاپوی پیوسته، خود را در مقابل این پرسش می بیند که کدام حریم علم است که از دسترس او خارج است و دیگر نباید برای ورود در آن ساحت، خود را به زحمت بیاندازد. این پرسش محور بحث در این گفتار قرار گرفته است و با اتکاء به معرفت قرآنی و بررسی معناشناسانه حوزه معنایی واژگان قرآنی و التفات به مباحث فلسفه علم به این برونداد منتهی شده است که بجز علوم خاص ذات حق تعالی و علومی که به اذن الهی برای همیشه در پرده غیب قرار گرفته است، سایر علوم بالقوه در دایره تسخیر بشر قرار دارد و انسان به اقتضای «مقام خلافت» و «امر به استعمار زمین» برای تحقق اراده خداوند متعال باید تلاش خود را برای دستیابی به آن علوم به کار بگیرد.
مقایسه تحلیلی استعاره های مفهومی در قرآن کریم و اشعار عصر نزول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره یکی از عمومی ترین و پرکاربردترین فرآیندهای شناختی است که می تواند بازنمود ویژگی های فرهنگ و ایدئولوژی یک جامعه یا یک مکتب باشد. بر مبنای نظریه "استعاره مفهومی"، در استعاره ها و عبارات زبانی شان، شناخت و فرهنگ با یکدیگر درمی آمیزند و به یک ترکیب مفهومی واحد بدل می شوند و آن چه را که استعاره مفهومی می نامیم به همان اندازه که شناختی است، ماهیت های فرهنگی نیز دارد. براین اساس شکل گیری استعاره های مفهومی قرآن کریم را با فرهنگ عصر نزول مرتبط دانسته و در پژوهش حاضر با روش تحلیلی-تطبیقی، با مقایسه عبارات استعاری در دو بخش اشعار جاهلی و آیات قرآن کریم، تبیین جدیدی از گفتمان ارتباط قرآن و فرهنگ عصر نزول به دست آمده است. قرآن کریم جهت ساخت استعاره های مفهومی خود از فرهنگ عصر نزول بهره گرفته و با تحول در حوزه های مقصد استعاره ها، محوریت دنیا و زندگی مربوط به آن را در استعاره های اشعار جاهلی به محوریت توحید در عبارات استعاری خود تغییر داده و با ترسیم جهان بینی وحی درون استعاره ها، فرهنگ نوینی را پایه گذاری کرده است. از دیگر نتایج این پژوهش این است که نظریه "متأثر بودن وحی از فرهنگ عصر نزول" را نفی می کند.
بررسی خطاب در قرآن بر مبنای مدل ارتباطی یاکوبسن با تکیه بر سه مخاطب «انسان»، «بنی آدم» و «ناس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های مؤثر در جلب توجه مخاطبان، خطاب قرار دادن مستقیم یا غیرمستقیم آن ها است که در قرآن کریم نیز از این شگرد برای تأثیر در مخاطب استفاده شده است. پژوهش حاضر به بررسی روشی می پردازد که قرآن عامه مردم را با واژه های «ناس»، «بنی آدم» و «انسان» مخاطب قرار می دهد و می کوشد با بهره گیری از روش توصیفی–تحلیلی، سازوکار این تخاطب را بر اساس نظریه ارتباطی[1] یاکوبسن[2] مشخص کند. پس از بررسی قرآن، بیست و یک آیه با خطاب «الناس»، پنج آیه با خطاب «بنی آدم» و دو آیه با خطاب «الانسان» یافت شد و تلاش برای دستیابی به پاسخ این پرسش ها آغاز شد که: کدام یک از عوامل ارتباطی یاکوبسن در این آیات پررنگ تر است؟ شیوه بیانی قرآن در انتقال معنی به مخاطبان عام خود چگونه است و این شیوه چه رابطه ای با ساختار جملات دارد؟ نتایج نشان می دهند که در هشتاد ودو درصد از این خطاب ها، جهت گیری پیام به سوی شنونده است که بیانگر نقش ترغیبی آیات است. برای ندا به مخاطبان عام در هفتاد و هشت درصد آیات از شیوه بیان مستقیم استفاده شده است و بسامد شیوه بیان مستقیم دوبرابر شیوه بیان غیرمستقیم است. در بیان مستقیم بیشتر جمله ها با ساختار انشایی بیان می شوند و در بیان غیرمستقیم، جملات معمولاً ساختار خبری دارند.
روایت مدرنیستی در داستان حضرت موسی(ع) در سوره طه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
105 - 121
حوزه های تخصصی:
بیان داستانی و شیوه های روایتگری در قرآن کریم به انسان کمک می کند تا مضامین و مفاهیم مورد نظر پروردگار را بهتر درک کند. داستان های قرآنی به شیوه های مختلفی روایت شده اند. قصه حضرت موسی(ع) نه تنها بیش از قصه پیامبران دیگر بیان شده است، بلکه به دلایل مختلف و در ساختارهای روایی گوناگون روایت شده است. روایت قصه حضرت موسی(ع) در سوره طه یکی از متفاوت ترین روایت های قرآنی است. در ادبیات داستانی ساختار مختلفی اعم از کلاسیک، مدرن، پست مدرن، جریان سیّال ذهن و غیره وجود دارد. روایت مدرن یکی از مهمترین ساختارهایی است که پس از ورود مدرنیته و به ویژه در ادبیات داستانی قرن بیستم میلادی رواج پیدا کرد. با توجه به اینکه این شیوه روایت برساخته اصول فلسفی و اجتماعی جامعه انسانی مدرن است، از قواعد سنتی و کلاسیک پیروی نمی کند. برخی از مهمترین عناصر روایت مدرن حضور بیش از یک راوی، زوایای دیدچندگانه، شخصیت محوری، زمان و مکان و علیّت مبهم یا نسبی است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی –تحلیلی و با مطالعه اسناد کتابخانه ای انجام گرفته است، سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که روایت قصه حضرت موسی(ع) در سوره طه به چه صورتی است؟ به نظر می رسد روایتی که از قصه موسی(ع) در سوره طه صورت گرفته است، مدرنیستی باشد. بنابراین این پژوهش ، فرضیه مذکور را مورد بررسی و واکاوی قرار می دهد تا نشان دهد که ساختار روایت مدرن است. تحلیل ها و نتایج پژوهش با استفاده از جداول مختلف ارائه گردیده است.
بازکاوی حقوقی داستان سیاوش در شاهنامه در پرتو سنجه های دادرسی دادگرانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه نه تنها یک اثر سترگ ادبی است، بلکه بخش بزرگی از فرهنگ و هویّت ایرانیان به شمار می آید. تحلیل و تفسیر این اثر با رویکردهای میان رشته ای و با بهره گیری از دانش های گونه گون، خاصّه علوم جنایی، می تواند منجر به نوزایی آن شود و شناختی دوچندان و ریشه ای را از زوایای مختلف برای خوانندگان ایجاد کند. هستی شناسیِ حقوقی جهانِ شاهنامه ما را با مفاهیم و نهادهای حقوقی و شبه حقوقی ایران قدیم آشنا می سازد و این آشنایی، در اصل خوانش و دریافتی از تاریخ حقوق ایران محسوب می شود. از این رو، با واکاوی داستان سیاوش در این جستار بر آن شده ایم که چگونگی انجام دادرسی کیفری را در شاهنامه بررسی کنیم و فرآیند رسیدگی به اتهام سیاوش را از دریچه ارکان دادرسی منصفانه وارَسیم؛ تا میزان نزدیکی آن دادخواهی را با یک دادرسی دادگرانه بسنجیم و نیز، زوایای مختصری از شیوه رسیدگی کیفری در ایران قدیم را آشکار سازیم. بر این اساس، داستان را با تکیه بر بررسی «اصل برائت»، «یگانگی نهاد تعقیب و تحقیق» و «آزمون وَر» سنجیده ایم و زوایای باریک بینانه ی آن ها را با چگونگی دادرسی سیاوش تطبیق داده و تفسیر کرده ایم.
بازتاب جلوه های لذت این جهانی در شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی با استفاده از رویکرد تطبیقی هنری رماک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با مفروض داشتن ارتباط بین حوزه های متنوع اندیشه و هنر هر عصر، پژوهشی بینارشته ای در قلمرو ادبیات تطبیقی و بینارشته ای است که به مطالعه ی ارتباط بین شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی می پردازد و با استفاده از نظریه ی ادبیات تطبیقی هنری رماک، و بررسی بینارشته ای شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی در پی تبیین و تحلیل این موضوع است که چگونه مفهومی یکسان، به اشکال متفاوت در شعر، نقاشی و معماری این عصر نمود یافته است. بر اساس یافته های این پژوهش، لذت این جهانی و کسب لذت و سرخوشی، که از مؤلفه های اساسی زمینی شدن و روی گردانی از عوالم دیگر است، یکی از پیش فرض هایی است که اساس اندیشه و هنر این عصر را شکل می دهد. از این روی، شاعران، نقاشان و معماران عصر صفوی به اشکالی مختلف و متنوع، به جنبه ی لذت بخش بودن هنر خود توجه داشته اند و بر اساس آن به آفریدن و خلق آثار خود دست یازیده اند.
گذار سوژه از چهارچوب های ایدئولوژیک در رمان آتش بدون دود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نادر ابراهیمی در رمان «آتش بدون دود» که یکی از بلندترین رمان های معاصر است، به معرفی بسیاری از مؤلفه های فرهنگی مردم ترکمن صحرا از قبیل آداب و رسوم، باورها و اعتقادات و.. پرداخته است. در این پژوهش تلاش شد، تا حد ممکن به روش تحلیلی- توصیفی، ویژگی های فرهنگی «آتش بدون دود» استخراج شود و مورد بررسی قرار گیرد. پس از انجام این پژوهش، چرایی بسیاری از رفتارها و سخنان شخصیت های رمان با توجه به اثرپذیری از ایدئولوژی و هژمونی حاکم، مشخص شد. در این رمان افکار و ایدئولوژی های مذهبی یا دارای رنگ و بوی مذهب، به شدت بر فرهنگ و اندیشه و اعمال جامعه ترکمن این رمان اثرگذار است و نحوه تصمیم گیری و عمل افراد را مدیریت می نماید. بخش «ناهمسویی با ایدئولوژی حاکم» خود به دوقسمت: گذارسوژه از ایدئولوژی قومی و گذارسوژه از ایدئولوژی حکومتی تقسیم شده است. نتیجه ای که با بررسی این موارد حاصل شد این است که؛ عامل آموزش و ترویج علم و آگاهی و ایجاد ارتباط با سایر اقوام و اندیشه های نو، می تواند موجبات برهم خوردن ویا حتی محو شدن ایدئولوژی ها و هنجارهای حاکم و تثبیت شده اجتماعی را فراهم آورد.
تحلیل زبان شناختی واژه های «نعمت» و «رزق» در آیات قرآن کریم بر پایه الگوی ارتباطی دیوید برلو و یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
111 - 137
حوزه های تخصصی:
از جمله واژگان پربسامد در قرآن کریم دو واژه «نعمت و رزق» است که متجلی دو صفت «رزّاق و منعم» از اوصاف خداوندی است. در تفکر دینی، بین رازق و مرزوق و منعِم و منعَم ارتباط گفتاری ویژه ای وجود دارد. خداوند در ایجاد این ارتباط پیش قدم است. این جستار درصدد است با استفاده از روش توصیفی –تحلیلی و آماری از دو الگوی ارتباطی زبان شناختی دیوید برلو و رومن یاکوبسن برای تحلیل آیاتی که در آن دو واژه «نعمت و رزق» اشاره شده است، مورد بررسی و واکاوی قرار دهد. پس از بررسی و تحلیل دو الگو ذیل آیات، این نتیجه حاصل شد که خداوند در این آیات به عنوان منبع و فرستنده پیام به گیرنده آن در الگوی ارتباطی برلو از طریق کانال حواس ظاهری –و حواس باطنی- درصدد است تا خالقیت، رازقیت و منعم بودن خود را به گیرنده پیام تذکر دهد و پست فرستی که گیرنده بعد از برقراری ارتباط آیات باید به سمت خداوند ارسال کند، از سویی عدم فراموشی خالقیت الله است و از سوی دیگر عدم کفران نعمت و شکر گزاری نعماتی است که خداوند به او ارزانی داشته است، این ارتباط دارای اختلالات درونی و بیرونی است که هر کدام مانع پست فرست گیرنده و ارتباط بین منبع و گیرنده است. در الگوی ارتباطی یاکوبسن فرستنده از طریق کانال رمزی وحی بر اساس کارکرد عاطفی(قاعده لطف پروردگاری) درصدد است تا پیام آیات را که در بردارنده رازّقیت و ناعمیت خداوند است، به گیرنده با کارکرد ترغیبی از جمله، نزول امداد غیبی، وفور نعمات و دیگر نعمت و رزق های ظاهری و باطنی، توحید و خالقیت خود را به گیرنده آن متذکر شود.
بررسی و تحلیل قصه حضرت آدم(ع) در قرآن با رویکرد به نظریه رمزگان های پنج گانه رولان بارت و آراء مفسران شیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
165 - 190
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی تأثیر برجسته ای در تحلیل ابعاد پرداخته نشده متون دارد. در این نظام، رمزگان ها دارای اهمیت ویژه ای هستند. در این زمینه، آراء رولان بارت از اعتبار بیشتری برخوردار است. او رمزگان ها را به پنج نوع کنشی، هرمنوتیکی، نمادین، معنابُنی و فرهنگی تقسیم می کند. به این واسطه، امکان ارائه تحلیلی متقن از لایه های ثانویه و زیرین متن فراهم می شود. در مقاله پیش رو، با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی و با کاربست نظریه رمزگان بارت، قصه آدم(ع) در قرآن با نگاهی به آراء مفسران شیعی کاویده شده است تا به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که اغراض ثانویه از بازگویی این روایت دینی چه بوده و روایت در بازتولید معانی مختلف چه تأثیری داشته است؟ نتایح تحقیق نشان می دهد که بازتاب رمزگان فرهنگی در آیات مرتبط، حاکی از نمود گسترده ایدئولوژی و بینامتنیت دینی برای پیشبرد روایت-ها است. رمزگان هرمنوتیکی در کشف ابعاد مبهم روایت برای فرشتگان در ابتدا و مخاطبان در سطح ثانویه مؤثر بوده است. تقابل های دوگانی در رمزگان نمادین، بر رویارویی دائمی نیکی و بدی متمرکز است. بررسی رمزگان های معنابنی در آیات نشان می دهد که قصه پرداز با استفاده از واژه ها و عبارات دینی، نظام دلالتی مطلوبش را شرح داده و با هدف تقویت بینش مخاطبان، به معرفی شخصیت های روایت پرداخته است. همچنین، رمزگان کنشی در بازنمایی تحولات معرفتی آدم(ع) و حوا تأثیر مطلوب داشته است.