فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۵٬۱۶۵ مورد.
منبع:
فرهنگ بهار ۱۳۷۵ شماره ۱۷
حوزه های تخصصی:
موضوع مورد بحث در این مقاله این است که آنچه امروز ما به عنوان واژک 1 زمان گذشته در مصدر یا فعل فارسی می شناسیم در اصل شناسه سوم شخص مفرد 2 است و انواع آن نیز بیش از 4 نوع شناخته شده: -·d,-d,-t و -id است. 3 از طرفی صدایس را قبل ازت، در بعضی از مصادر مانندآراستن، توانستن، جستن، دانستن، بایستن، زیستن، شایستن، مانستن، رستن، شستن، گریستن، و نگریستن، باید جزئی از شناسه سوم شخص مفرد(یا جزئی از همان واژک زمان گذشته)دانست و نه بخشی از ریشه فعل. لازم است تأکید شود کهس، در بعضی از مصادر، بخشی از ریشه فعل است که در ستاک حال به صدای دیگری تبدیل می گردد، مانند شکستن(شکن)، کاستن(کاه)، (1). morpheme جستن(جه)، رستن(ره)، بستن(بند)، گسستن(گسل)، نشستن(نشین). به طور کلی، باید گفت که گروه آواییستدر مصادر فارسی باستان وجود نداشته 1 و در فارسی میانه، در ساخت مصدر وارد شده است.از طرفی راجع به پیدایش آن دربعضی از مصادر یاستاکهای گذشته(بن ماضی)تاکنون نظر قطعی ارائه نشده است. 2
اگزیستانسیالیسم و نقد ادبی (بررسی رابطه اگزیستانسیالیسم با نقد ادبی، جایگاه فیلسوفان این روش فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه وجودی )اگزیستانسیالیسم( یکی از چندین اندیشه فلسفی بود که در قرن اخیر بر مباحث نقد ادبی تاثیر گذاشت و شالوده شکل گیری نظریه های ادبی شد. سارتر مهمترین مانیفست ادبیات متعهد قرن، «ادبیات چیست؟» را نوشت و تفکر فلسفی هایدگر، جریان هرمنوتیک را در مسیری جدید هدایت کرد که در آن، متن برخلاف هرمنوتیک سنتی، معنای قطعی خود را از دست می داد. نکته قابل توجه، دیدگاه های کاملا متفاوت و گاه متضادی بود که این دو فیلسوف هم مسلک وجودی داشتند. ریشه این تفاوت در دیدگاه را گذشته از علاقه سارتر به مارکسیسم، باید در اندیشه دکارتی وی و فلسفه ضد دکارتی هایدگر جستجو کرد. در این مقاله پس از اشاره به زمینه هایی که سبب شد از درون یک اندیشه فلسفی دو نظریه ادبی متفاوت به وجود آید، ابتدا به بررسی جایگاه دو فیلسوف و نظریه پرداز اصلی این مکتب، یعنی هایدگر و سارتر در جریانهای ادبی معاصر پرداخته می شود. در ادامه نیز از چگونگی تاثیرگذاری و بازتاب این نظریه ها بر آرای نویسندگان، شاعران و نظریه پردازان ایرانی کسانی چون آل احمد، شریعتی، خانلری و داریوش آشوری سخن به میان خواهد آمد.
عوامل چشم زخم در شعر شاعران فارسی
حوزه های تخصصی:
شعر فارسی علاوه بر آنکه نمایانگر اندیشه ها و احساسات شاعران است، تجلّی گاه افکار، اعتقادات، آداب، رسوم، و فرهنگ حاکم بر جامعه ایشان نیز هست. از این رو بررسی عناصر فرهنگ عامّه در شعر شاعران، از دو دیدگاه، قابل توجه و حائز اهمّیت است: یکی استخراج ویژگی های فرهنگی این عناصر از خلال شعر شاعران، و دیگر نقد و بررسی شیوه بهره گیری شاعران از این عناصر در هنرپردازی های شاعرانه خویش.
از جمله این عناصر که در فرهنگ همه ملل جهان رواج گسترده ای دارد، عنصر چشم زخم است. شواهد بسیاری درباره این عنصر اعتقادی و فرهنگی بشر، در افسانه های قدیمی ملل، متون دینی و پایگاه های اینترنتی معاصر وجود دارد. در متون شعری فارسی نیز درباره چشم زخم، ابیات و شواهد متنوّع و بسیاری می توان یافت که تنوّع آنها، حاکی از اهمّیت فرهنگی و ادبی ویژه این عنصر در متون ادبی است.
بررسی دواوین شاعران بزرگ زبان و ادبیات فارسی، نشان می دهد عنصر چشم زخم از وجوه گوناگون، مورد توجه ایشان قرار گرفته است و شاعران با باریک اندیشی های خود، مفاهیم جدیدی را در این زمینه آفریده اند که پیش از آنان سابقه ای نداشته است.
تاملی در باره مثل «زیره به کرمان بردن» و معادل های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زیره را من سوی کرمان آورم گر به پیش تو دل و جان آورم (مثنوی، دفتر اول، بیت 3195) درآمد: زیره به کرمان بردن یکی از رایج ترین مثل های فارسی است. این مثل، نه تنها در گفتگوهای عوام، که در سخنان و نوشته های خواص نیز کرارا می آید. معادل های بسیاری برای آن در زبان فارسی و فرهنگ مردم (فولکلور) ایران وجود دارد، که شاعران و سخنوران آنها را به کار برده اند و نشانه بارز غنای حیرت آور زبان فارسی است. با یک برآورد مقدماتی، بیش از پنجاه مثل با مضمونی مشابه و برابر با آن احصا شده است (? دهخدا، ج 2، ص 706، 934، 935، 1147؛ ج 3، ص 205 و در جاهای دیگر) و، حال آن که، شمار امثال معادل آن در زبان عربی هفت (همو، ص 935) و در زبان های اروپایی عموما یکی دوتاست. در این مقاله، تلاش می کنیم معادل های متعددی را که، از دیرباز، برای این مثل در زبان فارسی متداول شده است، همراه با شواهد منثور و منظوم و نیز معادل های عربی و اروپائی آنها، ارائه کنیم، اما پیش از آن، جا دارد که به بررسی معنای خود مثل و موارد کاربرد آن بپردازیم. مثل زیره به کرمان بردن، چه در تداول و چه در زبان خواص، به مفهوم کاری بیهوده و نامعقول به کار می رود. گاهی نیز، از روی شکسته نفسی گوینده، در بیان آن که سخنش در خور مخاطبان نیست و برای آنان تازگی ندارد ادا می شود. استنباط بیهودگی از فحوای این مثل کاملا طبیعی و منطقی است. وقتی کسی کالایی را به جایی برد که خود به تولید آن معروف باشد، کاری عبث و دور از اقتضای مقام کرده است. آن کالا، اگر هدیه باشد، برای گیرنده ارج و منزلتی ندارد و، اگر برای عرضه در بازار باشد، از آن سود که هیچ زیان هم به بار خواهد آمد. به کان خویش بسی بی بها بود گوهر به شهر خویش بسی بی قدر بود مردم (انوری) ...
عاشورا و امام حسین (ع) در اشعار شاعران فارسی و عربی معاصر
حوزه های تخصصی:
بی شک حماسه عاشورا و قیام سیدالشهدا(ع)، مهم ترین رخدادی بوده که باعث تحوّل مضمونی و معنایی در ادبیات فارسی و عربی شده است. با این حال، در طول تاریخ، نگاه به این واقعه، همیشه یکسان نبوده و در این میان، شرایط سیاسی حاکم بر جوامع تأثیر چشمگیری در زاویه دید شاعران نسبت به جریان عاشورا داشته است. بُعد فردی و اجتماعی شخصیت امام(ع) و میزان رویکرد شاعران به هر یک از آن ها، از مسائل قابل بررسی در اشعار عاشورایی فارسی و عربی است. همچنین تعابیر به کار گرفته شده بوسیله آنان، حکایت از حضور ادبیات بُکایی و حماسی در هر دو زبان فارسی و عربی دارد، امری که ناشی از اختلاف در نوع نگاه به عاشورا به عنوان یک تراژدی و یا یک انقلاب و نهضت حیات بخش است. ورای این اشتراکات، اختلافاتی نیز وجود دارد، از جمله آن ها میزان توجّه فراوان شاعران عرب به ذکر نسب و مدح خاندان آن حضرت و بیان صفات مختلف امام حسین(ع) است. نوع صفات انتخابی برای امام حسین(ع) نیز مؤید این مطلب است که آنان، به دنبال یک الگوی مبارز و برتر در جامعه خویش بوده اند و به نظر می آید حضور رهبران دینی در نهضت مشروطه و پس از آن، باعث شده این مسأله، کمتر مورد توجّه شاعران ایرانی قرار گیرد.قیام عاشورا که از ابتدا پشتوانه فکری انقلاب اسلامی بود، بارزترین الگوی مبارزه شد و امام خمینی (ره) برای ملّت، یادآور امام حسین (ع) بود و عاشورا که تا پیش از انقلاب، به عنوان یک سوگ بزرگ به آن نگریسته می شد، در سروده های دفاع مقدّس به عنوان یک حماسه مطرح شد که در تاریخچه شعر عاشورایی، فصل تازه ای گشود. پژوهش مذکور، با رویکردی توصیفی- تحلیلی، مسائل مذکور را مورد بررسی قرار داده است.
سیمای امام علی (ع) در رمان «عذرا قریش» اثر جرجی زیدان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تاکنون نویسندگان مسلمان و غیرمسلمان کتب و مقالات زیادی در مورد اوصاف امام علی (ع) و ذکر وقایع دوران حیات او نگاشته اند. از مشهورترین نویسندگان غیرمسلمان می توان به جرج جرداق و جرجی زیدان دو نویسنده مشهور معاصر لبنانی اشاره نمود. آنچه در این پژوهش حایز اهمیت است اینکه جرجی زیدان در رمان «عذرا قریش» با دقت و اهتمام ویژه ای، مسایل و حوادث مختلف را به تصویر کشیده و از آن میان، چهره ای کاملا منطبق با انتظارات شیعیان از امام علی (ع) را نشان داده است. لذا در این مقاله سعی بر آن شده است تا خصایص و اوصاف امام علی (ع) از ورای حوادث و مضامین رمان به مخاطبان عرضه شده و حتی الامکان آرای کسانی که در مورد محتوای این رمان انتقاداتی داشته اند مورد نقد قرار گیرد.
تحلیل نقش نمادین اسطوره آب و نمودهای آن در شاهنامه فردوسی بر اساس روش نقد اسطوره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد اسطوره شناختی یا کهن الگویی، رویکردی تلفیقی و میان رشته ای است که بر پایه مطالعات علومی چون روان شناسی، انسان شناسی، تاریخ ادیان و تاریخ تمدن، به تحلیل متون ادبی می پردازد. در این جستار، با این دیدگاه، نقش تصویر کهن الگویی آب در اسطوره آفرینش و رموز منتج از آن در بافت باورهای اساطیری، با محوریت شاهنامه فردوسی، مورد بررسی قرار گرفته است.
اسطوره آب به عنوان یکی از عناصر متضاد چهارگانه تشکیل دهنده جهان مادی در اساطیر، بر مبنای ضدیت جوهری و وحدت نهایی میان این عناصر، صاحب نقشهایی شده است که در اساطیر جهان و از جمله شاهنامه فردوسی عمومیت دارد. نقشهای نمادین اسطوره آب را در اساطیر می توان در سه بخش اصلی تقسیم بندی کرد:
1- اسطوره آب در فرهنگهای متفاوت بشری، نمادی از آغاز مرحله آفرینش مادی و حرکت چرخه زندگی در ساختار کیهانی بوده است. این نقش در خلق اولیه جهان از آب و پایان نمادین حیات در آن، جلوه گر شده است.
2- اسطوره آب مظهر جاودانگی و تداوم حیات مادی است. این نقش در اسطوره آب حیات و آب درمان بخش، نمادینه شده است.
3- سومین نقش آب در اساطیر، در اسطوره گذر از آب (آزمون آب) و شستشوی نمادین توسط آن (اسطوره تعمید) جلوه گر شده است که به عنوان آزمونی از ماده برای پالایش روح، عبور از مرحله کهن و ورود به مرحله متعالی جدید را در قالب کهن الگوی مرگ و تولد دوباره، نمادینه می کند.
کارکرد رنگ در شاهنامه فردوسی
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۶ شماره ۲
حوزه های تخصصی:
عنصر رنگ از عناصر ویژهای است که میتوان از طریق شناخت ویژگیها، خاصیتها و تأثیرات آن، از روی بسیاری از رمزها پردهبرداری کرد و به رازهای پنهان بسیاری از پدیدهها دست یافت. در شاهنامه فردوسی 4197 بار عنصر رنگ مورد توجّه قرار گرفتهاست. از این تعداد 3267 مورد ازنظر مفهومی نیز بیانگر معنای رنگ است. واژههای رنگی شاهنامه را در 18 دسته میتوان جای داد. 27/67 درصد از رنگهای به کار رفته در شاهنامه مربوط به رنگهای بیفام (سیاه، سپید، تاریک، روشن، تیره، درخشان و ابلق) و 73/32 درصد مربوط به رنگ واژههای فامی (سرخ، زرد، سبز، بنفش و…) است. چنانچه به معنای نمادین رنگها توجه شود، پرده از روی بسیاری از رمزهای رنگین شاهنامه و ارزشهای هنری آن برداشته میشود و پیوند این متن حماسی با اسطورهها و باورهای ملل دیگر آشکارتر میگردد. در این مقاله از میان رنگهای گوناگونِ شاهنامه، چگونگی استفادة فردوسی از رنگهای سیاه و سپید و ویژگیهای آن در شاهنامه بررسی شدهاست.
نقد و بررسی روانکاوانه شخصیت زال از نگاه آلفرد آدلر
حوزه های تخصصی:
در میان رویکردهای گوناگون نقد و بررسی آثار ادبی که از ابتدای قرن بیستم شکل گرفت، نقد روانکاوانه ی آثار هنری و تحلیل متون ادبی از منظر روانشناسی از ویژگی خاصی برخوردار است. فروید به عنوان بنیانگذار روانکاوی توانست با توجه به دریافت های جدید و نوآورانه ی خویش از روان انسان و کشف ابعاد جدیدی از وجود آدمی، قرائت تازه ای را از متون ادبی و اساطیری و آثار هنری به مخاطبان خود ارائه دهد. توجه وی به تحلیل روانی مولف از خلال اثرش، بزرگترین دستآورد او در این زمینه بود. پس از وی نقد روانکاوانه دستخوش تحولات گوناگونی شد که یونگ، آدلر، ارنست جونز، اریک اریکسون از جمله ی فعالان در زمینه ی تحول و پرورش این روش نقد بودند. در جریان این تحولات یکی از برجسته ترین روش های تحلیل آثار ادبی، نقد و تحلیل شخصیت های اثر ادبی از منظر روانشناسی است که توسط شاگردان فروید بویژه ارنست جونز پیگیری شد و به عنوان یکی از برجسته ترین رویکردهای نقد روانکاوانه ی کلاسیک مطرح گردید که این روش به دلیل پویایی و ساختارمندی خود، تا زمان کنونی نیز به صورت رویکردی برجسته و مطرح در نقد روانکاوانه ی مدرن، از اهمیت بسزایی برخوردار است. بنابراین در این تحقیق سعی بر آن شده است که شخصیت زال در شاهنامه از نگاه روانشناسی مورد نقد و بررسی قرار گیرد و ویژگی روانی این شخصیت در چارچوب نظریه عقده ی حقارت و برتری جویی آلفرد آدلر تحلیل و بررسی شود.
تحلیل مضمونی چند نمونه از نگاره های «گذر سیاوش بر آتش» در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چو بخشایش پاک یزدان بود دم آتش و آب یکسان بودنقاش ایرانی داستان را تنها تصویرسازی نمی کرد بلکه بن مایه، جوهر و مفهوم داستان را تاویل و با روحی معنوی به تصویر می کشید تا با هنر خود، همگان را از درک آن بهره مند سازد. با این نگاه، ویژگی های تصویری، واقعیت را آشکارا بازتاب نمی دهند؛ بلکه به کار «معناسازی» مشغول اند و دستیابی به حقیقت آنها، خالی از دشواری نخواهد بود. اما متاسفانه تاکنون توجه زیادی به نگارگری ایران، از نظر معنای عرفانی، فلسفی و درونی این هنر نشده و بیشتر تحقیقات، به شرح عناصر صوری و مباحث تاریخی معطوف گردیده است. از این رو، مقاله توصیفی تحلیلی پیش رو، کوششی است در رفع این نقیصه در قبال چند نمونه از نگاره های «گذر سیاوش بر آتش» به روایت شاهنامه فردوسی. اصلی که دریافت آن، علل حجم عظیم نگاره های تصویر شده با موضوعیت این داستان را توجیه می کند.
بررسی غزلیات حافظ از دیدگاه نظریه زیبایی شناسانه نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه پدیدارشناسی، کل عالم، فرآیندی هستی شناسانه دارد و انسان دارای آگاهی استعلایی است و غایت آن نموداری پدیده ها نسبت به هم و شناخت حسی و عینی از یکدیگر است. نیچه در بررسی دوران اساطیری و تاریخ کهن بشری معتقد است که انسان یونان باستان، نوعی شناخت هستی شناسانه داشته و طبیعت و فرآیند آن را چنانکه بوده، می شناخته و زندگی وی با آن هماهنگ بوده و به واسطه آن معنا پیدا می کرده است. او زندگی را تراژدی می داند و با خلق خدایان، الهه ها و رب النوعها و انتساب حوادث هولناک به آنها و یاری جستن از آنها، زندگی را تحمل پذیر ساخت و در این زمینه از تلفیق دو عنصر بهره جست: یکی، عنصر دیونوسوسی که به دیونوسوس، خدای بی نظمی و آشفتگی، رقص و شادی و شراب و مستی منسوب بوده و دیگری، عنصر آپولونی که به آپولون، خدای نظم و آرامش، عقل و فرهنگ، شعر و موسیقی و زیبایی منسوب بوده است. بنابراین، نیچه هنر تراژدی را به عنوان اولین آفرینش هنری یونانیان باستان، زاده دو عنصر تقابلی دیونوسوسی و آپولونی می داند و فلسفه هنر و زیبایی شناسی خود را بر آن دو بنا می نهد. در این مقاله، غزلیات حافظ بر اساس این نظریه بررسی، و خوانشی نیچه ای، اما متناسب با مقتضیات هنری، فرهنگی، دینی و آیینی ایرانیان ارایه می شود. عنصر دیونوسوسی در بیتهایی از غزلیات حافظ، که رابطه انسان با دنیا، آشوب زمانه، بی اعتباری و نا امنی کار و بار جهان را تشریح می کند، حضور دارد و عنصر آپولونی در بیتهایی که به تبیین رابطه انسان با خدا و پناه بردن به عشق و عرفان و رندی می پردازد، حافظ را به شادی فرا می خواند و اعتبار یار به عرفان. بدین ترتیب، میان آن بی نظمی (دیونوسوسی= بی اعتباری دنیا) و این نظم (آپولونی= عاشقی) اعتدال و ارتباط ایجاد می کند.
مبانی نظری دفاع مقدس در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دفاع، مفهومی مقدس، ارزشی و مبتنی بر آفرینش بشر و یکی از ارکان بقا، حفظ نوع و سعادتمندی دنیا و آخرت اوست. فهم حقیقی و التزام عملی به آن، سبب امنیت، عدالت و رفاه عمومی می شود.اسلام در مورد دفاع مقدس، برخوردار از نظریه ای است که بر دو مبنای توحیدی استوار است: -1 خواست و مشیت الهی و خارج از اراده انسان -2 خواست و مشیت الهی که بر فطرت یعنی آگاهی، اراده و انتخاب انسان مبتنی است. در این مقاله پس از بررسی معنا و مفهوم دفاع مقدس در قرآن کریم و پاره ای از اسناد دیگر، به تبیین مبانی نظری آن پرداخته شده است. اهمیت شناختی دفاع برای ایجاد جوامع سالم بیان گردیده است.
نقد و تحلیل نظریه «هنر برای هنر» از منظر تفکر دینی و توحیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصلی ترین معیاری که بر اساس آن می توان مکاتب و روشهای هنری و ادبی را جدا کرد، تفاوت در روزنه دید و تمایز در زیربنای فکری و فلسفی است. بنابراین تفاوتهای شخصی و گروهی هنرمندان و شاعران و نیز اختلاف زمان و مکان و سبک در مرزبندی هنری و ادبی معیار اساسی به شمار نمی آید. براین اساس هر نگرشی در فلسفه ادبیات از سه حالت بیرون نیست: الف: هنر برای خدا ب: هنر برای انسان ج: هنر برای هنر. آنچه می آید در مرحله نخست طرح مبانی دو تفکر متفاوت «هنر برای هنر» و «هنر برای خدا» است و در مرحله بعد، نقد و تحلیلی بر آرای صاحبنظران مکتب اصالت هنر (هنر برای هنر) از دیدگاه هنر خدامحور (هنر دینی و توحیدی) خواهد بود.
نماد دریا و خورشید در آثار آلبرکامو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
آلبرکامو نویسنده بزرگ قرن بیستم، طلایه دار فلسفه پوچ گرایی در آثار خود از نمادهای فراوانی بهره می گیرد.یکی از نمادهای با اهمیتی که وی بر آن تکیه دارد نماد طبیعت است که در تمامی آثار او به چشم می خورد.او که در کشور الجزایر به دنیا آمده همواره در کنار دریا و نور خورشید زندگی کرده است. در اکثر کتاب هایش او به این دو نماد معین دریا و خورشید تکیه فراوانی دارد خورشید نماد روشنگری، نماد عقل و درایت و زندگی بخش است. اما همین نماد خود نشانی از مرگ و نیستی است. دریا نیز نماد بیگانگی و مهربانی است. می توان گفت که نماد خورشید و دریا در آثار او همواره نقش دوگانه دارند. این عناصر هم نشانی از زندگی هم نشانی از مرگ دارند.
چند مفهوم روان شناختی در اندیشه های مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بین سخنوران و اندیشمندان بزرگ ایران زمین کمتر کسی را میتوان یافت که همانند مولانا جلال الدین محمد بلخی به جنبه های روان شناختی رفتار انسان توجه کرده باشد؛ تا آنجا که در جایجایِ آثار منثور و منظوم او ـ به ویژه در مثنوی معنوی ـ تحلیل های عمیق روان شناسی و حتی برخی از مسائل و مفاهیم نوین این دانش نظیر «فرافکنی»، «توجیه» (دلیل تراشی)، «خودفریبی»، «ضمیر ناخودآگاه»، «تقابل بخش های مختلف شخصیت»، «والایش» (تصعید) و امثال آن... به کرات مشاهده میشود. در این میان، آنچه به خصوص معرفِ نبوغ استثنایی و شایانِ تحسینِ این متفکرِ سُتُرگ است، ژرف نگری و نازکاندیشی او در بررسی و تحلیل پیچیدگیها و تضادهای روح آدمی و سختکوشی وی برای راهیابی به خفایا و تاریکخانه های شخصیت انسان است. از این رو، مبالغه نیست که مولانا را یکی از پیشگامان «روانکاوی» ـ به مفهوم عام کلمه ـ تلقی کنیم.در این مقاله، انعکاس چندین مفهوم جدید روان شناختی در آثار مولانا ـ به ویژه در تمثیل های نمادین او در مثنوی ـ ردیابی و بررسی شده است؛ به این ترتیب که نخست با مراجعه به متون نوین روان شناسی تعریف یا توضیحی اجمالی از هر یک از مفاهیم مورد بررسی ارائه گردیده و سپس به استنادِ شواهدِ مستخرج از آثار مولانا، از طریق تطبیق و مقایسه، به بررسیِ وجوهِ تشابه (و یا احیاناً وجوه افتراق) آنها پرداخته شده است.