در این مقاله برآنیم تا مهم ترین اثر شیخ احمد جام نامقی را از منظر تحلیل گفتمان بررسی کنیم. بدین منظور پس از ذکر مقدمه ای دربارة نویسنده، به شناسایی نظم گفتمانی خراسان روزگار شیخ احمد جام پرداخته ایم و ضمن شناسایی گفتمان های اصلی موجود در جامعه، نسبت آن ها را با یکدیگر نیز نشان داده ایم. این بحث تصویری دقیق از «بافتی» ارائه می دهد که اثر در دل آن شکل گرفته است. در مرحلة بعد به سراغ نظم گفتمانی درون متن رفته ایم و تقابل دو گفتمان اصلی را در آن برجسته کرده ایم و در مرحلة سوم به این پرسش پاسخ داده ایم که چه نسبتی میان نظم گفتمانی برون و درون متن وجود دارد. شناسایی بافتی که انس التائبین در دل آن پدید آمده و بررسی نسبت متن با برون-متن، دو هدف اصلی این مقاله است.
این پژوهش مبتنی بر نظریه ی دگرگون سازی است. اصولاین نظریه به طرزی گسترده می کوشد تا با بهره جویی از شگردهایی از جمله : زبان غیرتخاطبی وتعریضی، اندیشه های اپیکوری و نوستالژیکی و تمرکز در خوشایند سازیِ زمان حال،مناسبات فکری مرموز ساختارها و گفتمان ها را تبیین کند.از سویی مد نظر دارد تاابعاد دلهره های عمیق اجتماعی انسان اندیش مند را به عنوان وجدانی آگاه نیز آشکار سازد. از این رو، با چنین نگاهی خیام و رباعیاتش مورد تامل و خوانش قرار گرفته است. این جستارکوشیده است تا با استفاده از این رویکرد پاسخ این پرسش ها را با روش مطالعه ی کتابخانه ای به شیوه ی تحلیلی غیر گزینشی داده ها بیابد که: آیا می توان نسبتی معنادار بین رباعیات و اندیشه های اپیکوری و زبان خوش باشانه با دگرگون سازی متصوّر بود؟آیا تمرکز و توجّه خیام به زمان حال می تواند نقطه ی ثقلی برای دگرگون سازی تلقّی شود؟ سرانجام مجموعه ی یافته ها مبین این است که خیام با سرودن رباعیات، ضمن آگاهی بخشی نسبت به اوضاع فکری و فرهنگ سیاسی – دینی، نظام تعامل و روابط پیدا و پنهان سیاست و فقاهت عصرش را یه شیوه یی خلاف ذهنیت حاکم بر جامعه نقد کرده است.