فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۶۱ تا ۱٬۸۸۰ مورد از کل ۱۱٬۲۵۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
تحولات شتابنده و روز افزون، تغییر مداوم نگرش ها و پیدایش نظریه های متنوّع ادبی در این زمانه دائماً نوشونده، ادبیّات داستانی را نیز تحت تأثیر قرار داد و سبب شد تا داستان نویسان نیز- ناخودآگاه و گاه با ادراکی برآمده از خودآگاهی نوین- با کنار نهادن قواعد پیش بنیاد، روایت هایشان را با وضعیت جهان جدید همسو کنند.
از آنجا که کاربست شیوه رواییِ مرگ مؤلّف در رمان «هیس» از محمّدرضا کاتب، در مقایسه با سایر شاخصه های محوری آثار پسامدرن، برجستگی چشم پوشی ناپذیری دارد و همین امر سبب شده تا این اثر ظرفیت های لازم و مناسبی برای این نوع از خوانشِ خاص فرامدرنی داشته باشد. نویسندگان این جستار برآنند تا استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی نشان دهند که نویسنده در کنار به کارگیری سایر فنون فرانوگرایانه، از این شگرد به صورت ویژه، همراه با تنوع و فراوانی چشمگیری بهره جسته و از این نظر موفق به عرضه اثری شاخص به جامعه ادبی شده است.
کاتب، شاخصه مرگ مؤلّف را عمداً با شکل های گوناگون آن در جای جای این رمان به کارگرفته و در کنار آزادیِ عملِ اشخاص داستان، فضاهای مناسب را نیز برای ورود خوانندگان به متن داستان فراهم کرده تا جمهوریت صداها در اثر او طنین رساتری داشته باشد.
تحلیل ساختاری طرح داستان «از خم چمبر» دولت آبادی بر اساس الگوی گریماس
حوزه های تخصصی:
گریماس و دیگر معنا شناسان مکتب پاریس بر این باورند که واقعیت، همواره گریزنده است و عوامل بیرونی دخیل در پدید آمدن روایت و ریشه های واقعی آن همواره مبهم اند. بر این اساس روایت، گونه ای شبیه سازی از واقعیت یا شبه واقعیت است. گروهی از منتقدان ساختارگرا به فرمهای روایی و بررسی عناصر داستان و قوانین ترکیب آنها پرداخته اند. از جمله «گریماس» با ابداع نظامی مبتنی بر نمایش شکل واره ای برای روایت، طرحی، بر مبنای چگونگی روابط بین کوچک ترین واحدها، پیشنهاد می کند. در پژوهش حاضر در پی پاسخ دادن به این سؤال هستیم که آیا تطابقی بین ساختار داستان از خم چمبر با الگوی گریماس وجود دارد یا خیر؟ بنابراین طرح داستان از خم چمبر به عنوان یکی از اجزاء تشکیل دهنده ی آن، بر اساس الگوی این ساختارگرا، بررسی و تحلیل شده است. ضرورت و هدف این پژوهش شناساندن هر چه بهتر نظریه ی گریماس و بررسی میزان انطباق داستانی با پژوهش او و تحلیل ساختار آن داستان بر پایه آن نظریه است. روش تحقیق، تحلیلی است و نشان می دهد که ساختار روایی داستان با نظریه گریماس منطبق است.
تأثیرپذیری سهراب سپهری از عرفان شرق در حوزه اخلاق زیست محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سهراب سپهری، شاعر و نقاش مسلمان و طبیعت گرا، در گذر از کشورهای شرق دور، با عقاید و باورهای آنان آشنا و این آشنایی موجب شد که شعر او رنگی از عرفان و اخلاق آیین های شرقی به خود بگیرد. «هندوییسم»، «بودیسم»، «تائوییسم» و «ذنیسم»، اصلی ترین ادیان و آیین های کشورهای شرق دور (چین، هند، و ژاپن) هستند که سهراب تحت تأثیر آموزه های آنها به ویژه در حوزه اخلاق قرار گرفت؛ اخلاقی که هر سه حوزه فرد، اجتماع، و زیست کره را دربر می گیرد.
در این مقاله، پس از معرفی دیدگاه های ارزشی درباره اخلاق زیست محیطی، مباحث مربوط به اخلاق زمین در شعر سهراب و مطابقت آن با آیین های شرقی بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که کانون ارزشی زیست محور در دیدگاه سپهری و آیین های شرق مشترک است.
خواب و رویا در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خواب و رویا از پدیده هایی است که بسامد آن در دیوان حافظ، قابل توجه است و از این رو، قابلیّت بررسی و تأمّل دارد. حافظ در بیتی هنرمندانه و موجز به همانندی و شباهت مرگ و خواب که مفهوم حدیثی از پیامبر(ص) است، اشاره کرده است. وی مطلع دو غزل از غزل های خود را به نقل رویاهای سحرگاهی خود و تعابیر آن ها اختصاص داده که نشان دهندهی اهمیت رویا و تعبیر آن در دیدگاه وی است. رویای پیاله، پری، آفتاب و برآمدن ماه، رویاهای غالباً سحرگاهی دیوان حافظند که به دولت، دیوانگی و پادشاه و یار سفرکردهی گزارده شده اند. این تعابیر در مجموع، مطابق با تعابیری است که در خواب نامه های فارسی برای این رؤیاها ضبط شده است.
تحلیل رمان «کودک پاک کن» (طفل الممحاة) اثر ابراهیم نصرالله از منظر پیوند میان باورهای دینی و رئالیسم
حوزه های تخصصی:
ابراهیم نصر الله، رمان نویس معاصر فلسطینی، در مجموعه رمان های «کمدی فلسطینی» غالباً به شکلی واقع-گرایانه توجه خویش را به موضوع فلسطین و سرنوشت مصیبت بار مردم این سرزمین معطوف نموده است، اما او در یکی از رمان های این مجموعه، به نام: «طفل الممحاة» (کودکِ پاک کن)، شیوه ای متفاوت در پیش گرفته و در آن، برخلاف دیگر آثارش، از الگوی واقع گرایانه در روایت و پیرنگ حوادث پیروی نکرده است، وی در این رمان. حوادث فرا واقعی را در بستری از واقعیت ها ارائه نموده و پیرنگ رمان را بر آن ها استوار ساخته است. جستار حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی این رمان را از منظر پیوند میان باورهای دینی و رئالیسم بررسی نموده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش گویای آن است که نویسنده درتلاش به منظور ایجاد هماهنگی میان مضمون و فرم، ابتکاری نو در رمان معاصر عربی به خرج داده است. او با این اثر، میان باورهای عامیانه مردم با رئالیسم جادویی پیوندی هنری ایجاد نموده است.
الفصول والغایات، الرموز والدلالات (الفصول والغایات، رمزها و مضامین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الفصول والغایات فی تمجید الله و الله والمواعظ"" از مهمترین آثار منثور ابوالعلاء است که تنها بخش کمی از آن به دست ما رسیده است. حجم وسیع رجع ها، غایات و تفاسیر در این کتاب، وپرداختن هر رجع به مضمون جدید خود بیانگر وسعت افکار و عمق اندیشه معری است. این مقاله رجع ها، غایات و تفسیرهای این کتاب را از نظر شکل، بررسی و مقصود از این عناوین را بیان می کند؛ سپس با ذکر بعضی از مضامین و تحلیل های آن به شرح معیارهای ابوالعلاء در تفاسیر و غایاتی که عنوان رجع ندارند، می پردازد.
پرداخت بدیع معری به مضامین که در آن از انواع علوم و دانش های عصر چون: صرف و نحو، عروض، فقه و ... بهره گرفته است و نیز شباهت ظاهری این کتاب با قرآن مجید، حاسدان را برآن داشته که کتابش را به تحدی با قرآن متهم کنند.
ساخت روایی قصه در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمودار کلّی ساختار روایت در قصه های مثنوی تابع پیرنگی ساده و بی پیچش است؛ دریافت فراز و فرود و کشش و ایستایی قصه در مثنوی مستلزم توجه به این نکته است که ابیات روایی و روایت گریز از هم تشخیص داده شود. گذشته از این، فهم روایت توبرتویی (داستان در داستان) در مثنوی، به رهیافت عمیق تری از تشخیص حد و مرز روایت و روایت گریزی منتهی می شود. در این مقاله ضمن توضیح و ترسیم پیرنگ روایت در مثنوی، دو ویژگی تصنّع و تکرار (چندبارگی) نیز تشریح و تحلیل شده است. تصنّع در روایت به این معناست که شخصیت ها و کنش های داستانی به شدت سرسپردة موازین موعظه مدار نویسنده یا راوی دانای کل باشند؛ به این ترتیب، تلقی مخاطب از فرایند کلی قصه نیز می تواند با نوعی دلزدگی نسبی همراه باشد. همچنین با توجه به ظرفیت بینامتنی مثنوی و توجه آن به کلیشه های قصه پردازی پیش از خود، ویژگی تکرار در رگه های پیدا و پنهان روایت قصه های مثنوی محسوس و قابل باور است.
غم و شادی عرفانی و کیفیت آن در دیوان سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه غم و شادی به عنوان مهمترین حالات روحی انسان در زندگی او آشکار است. شاعران عارف ایرانی درآثارشان مفصلاً به غم و شادی و انواع و جلوههای آن پرداختهاند که با بررسی آن علاوه بر شناخت تفکرآنان درمورد غم و شادی انسان، میتوان به ارائه ی راهکارهایی برای رساندن انسان به شادی های حقیقی و غیرزودگذر پرداخت. سنایی غزنوی به عنوان اولین شاعر عارف ایران، در کلیاتش به تفصیل به انواع غم و شادی پرداخته و غم های محمود (غم هایی که انسان را به شادی میرساند) و شادی های محمود (حقیقی و بادوام) را از غم های مذموم (غم هایی که در ظاهر با اهمیت هستند اما انسان را دچار شدیدترین اندوهها میکنند) و شادی های مذموم (زودگذر و فریبنده) جدا کرده و مصادیق و موارد هریک را مفصلاً بیان کرده است. در این مقاله با روش تحلیل محتوایی دیوان سنایی به بررسی انواع غم و شادی محمود و مذموم در شعر سنایی میپردازیم و اندیشه ی وی را درباره ی غم و شادی بیان میکنیم.
بررسی سفر قهرمانی شخصیت در بوف کور با تکیه بر کهن الگوهای بیداری قهرمان درون
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از نظریه های مدرن نقد ادبی و مبتنی بر نقد روان شناختی است که براساس آرای یونگ بنا شده است. در این نوع نقد، ضمن مطالعه و بررسی کهن الگوهای یک اثر، چگونگی جذب آنها توسط ذهن شاعر و نویسنده نشان داده می شود. کهن الگوها که محصول تجربه های مکرر بشر در زندگی است و در ناخودآگاه وی به ودیعه نهاده شده، از زوایا و ابعاد گوناگون مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. برپایه ی این مطالعات، سفر قهرمانی برای رسیدن به کمال و رویای فردیت با تکیه بر حضور کهن الگوها در زندگی هر فرد میسر است.
هدف این مقاله، بررسی رمان بوف کور نوشته ی صادق هدایت از منظر نقد کهن الگویی با تکیه بر مبانی فکری کارول پیرسون و هیوکی مار برپایه ی کهن الگوهای دوازده گانه ی بیداری قهرمانان درون است. نگارندگان تلاش می کنند نشان دهند شخصیت های داستانی نیز همچون شخصیت های هشیوار، با تجلی این کهن الگوها، می توانند در فرایند تفرّد گام نهاده و سفر قهرمانی را پیش گیرند. نتایج این تحقیق نشان می دهد رمان بوف کور سرشار از کهن الگوهاست و به دلیل رویکرد روان شناسی خود، برپایه ی نظریات کهن الگویی قابل تحلیل است. بوف کور با حلول 9 کهن الگو، روند تفرد را در پیش می گیرد و دیگر شخصیت های داستان نقش پرورش دهندگی را در مسیر تشرف برای او دارند.
گهرهای فراوان بر بام شعر گلچین (بررسی و تحلیل عواطف و درون مایه های شعر گلچین گیلانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عاطفه از بخشهای مهم شعر است و غالباً اصلیترین هدف شاعر از سرودن شعر انتقال عواطف و احساسات است. در واقع میزان تأثیر پذیری هر شاعر از محیط خارج و ترکیب آن با تجربیات قبل و بازسازی تصویری نو در ذهن، عاطفهی او نامیده میشود؛ به این ترتیب میان شاعران از جهت نوع عاطفه و بیان آن و نیز تأثیرگذاری بر خواننده تفاوتهایی اساسی وجود دارد. از آنجا که عاطفه و درونمایه ی شعر معلول تجارب شخصی شاعر است، با بررسی و تحلیل عواطف و درونمایههای یک شعر میتوان برخی از زوایای مبهم ذهن و زندگی شاعر آن را روشن نمود.
مجدالدین میرفخرایی (گلچین گیلانی) یکی از شعرای تأثیرگذار در گسترش شعر معاصر فارسی است. در این جستار ابتدا مختصری از زندگی گلچین گیلانی آوردهایم؛ آنگاه همراه با شاهد مثالهایی، به روشی توصیفی به عواطف و درونمایههای شعر گلچین از جمله عشق، غم و اندوه، امید و نومیدی، یادها و خاطرهها، وطن، تقدیر، مرگ و زندگی و راز هستی پرداختهایم.
ارتباط زمانمندی و کنشگران در داستان کوتاه «مرده کشان جوزان» اثر ابوالقاسم پاینده
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر به بررسی زمان و کارکرد آن در داستان کوتاه «مرده کشان جوزان» اثر ابوالقاسم پاینده می پردازد. این عنصر اساسی در این داستان به صورت خاصی منعکس شده است. روال روایت، سیری خطی دارد که با نگاه به گذشته و خاطرات کودکی در زمان حال روایت می شود.
بسامد تعداد صفحات و توصیف کنشگران، ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارد. هرگاه نویسنده قصد برجسته کردن رذیلت های اخلاقی جامعة عصر خویش را مد نظر داشته باشد، زمان به صورت خاصی اطناب می یابد و عرصة ظهور کنشگران بیش از پیش فراهم می گردد. اما تلخیص زمان، این امکان را از نویسنده سلب می کند. گویی توصیف کنشگران نیز توأم با زمان خلاصه می شود.
نویسندگان در این پژوهش کوشیده اند تا زمانمندی روایت این داستان را بر مبنای نظریه «ژرار ژنت» در بوته نقد و بررسی قرار دهند. ارتباط کنشگران این داستان نیز در پایان بر مبنای نظریه «گراماس» طرح شده و در پایان ارتباط میان این دو عنصر تشریح شده است.
مطالعة دستور نقشگرای هلیدی در ده رمان از ده داستان نویس زن ایرانی
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های بررسی تحول گفتمان زنانه در آثار داستانی زنان، تحلیل کاربرد زبان در این آثار بر مبنای نظریه دستور نقشگرای هلیدی در چارچوب « انتخابگری در زبان» است. دیدگاه های گوناگون درباره تحول و تکوین گفتمان زنانه و شکل گیری «گونه کاریردی زنان» در آثار نویسندگان زن ایرانی در دست است. در پژوهش حاضر با بررسی ده اثر از آثار نویسندگان زن ایرانی، به این فرضیه پاسخ داده شده است. روش تحلیل بر مبنای دستور نقشگرای هلیدی و در دو بخش تحلیل بر مبنای «فرانقش اندیشگانی: فرایند افعال» و «فرانقش بینافردی: وجه» است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین انتخاب نوع واژگان (فرایند افعال) و همچنین کاربرد وجه در آثار داستانی زنان در دهه های مختلف و به تبع آن تحول اندیشه، تناسب معناداری وجود دارد.