فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۶٬۶۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
پرسش های معرفتی از دیرباز کانون توجه فلسفه غرب بوده است. از یونان باستان تاکنون، فیلسوفان همواره به موضوعاتی همچون مسئله شناخت، چگونگی آن، محدودیت های انواع معرفت و راه های عبور از آنها پرداخته اند. این مباحث نه تنها در فلسفه که در علوم دیگر نیز تأثیرگذار بوده اند؛ به طوری که هر موضع فلسفی درباره این مسائل، طیفی از مواضع متفاوت را در علوم دیگر شکل داده است. مارتین هیدگر در تلاش برای فراروی از دوپارگی ها و نگرش دوقطبی فلسفه غرب، فهم و شناخت را در موقعیت مندی، در-جهان-بودگی و در-نسبت-بودن ساختار وجودی دازاین طرح و تحلیل می کند. تحلیل هستی شناختی هیدگر نشان می دهد که شناخت امری انضمامی و از جنس درگیرشدن سوژه است و در نسبت های مختلف دازاین در پیوند با گذشته، حال و آینده او (پرتاب شدگی، درافتادگی و فراافکنی) متغیر و متفاوت می شود. این پژوهش با تمرکز بر ارتباط شناخت و فهم با موقعیت مندی دازاین به تحلیل و بررسی این مفهوم در اندیشه مولوی به ویژه در فیه مافیه و مثنوی می پردازد. هدف این پژوهش، نمایاندن این موضوع است که چگونه شناخت و خطاهای شناختی در اندیشه مولوی، در-نسبت با شرایط، موقعیت و فهم های پیشین انسان، دستخوش تغییر می شوند. مفاهیمی همچون عادت وارگی، تقلید، قیاس و... که برآمده از پیش دیدها، پیش انگاره ها و پیش دانسته های انسان هستند، به عنوان محدودیت ها و موانع شناخت درست معرفی می شوند.
«اسب تازی نهاد» سعدی و «باز شکاری» بوکاچو؛ توارد و تشابه یا تأثیر و تأثر؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۴۰)
129 - 157
حوزههای تخصصی:
بررسی تشابه مضمونی و تأثیر و تأثر شاعران و نویسندگان از/ بر یکدیگر ضرورت دارد چرا که به درک بهتر آثار آنان کمک می کند. این پژوهش، از رهگذر فولکلور تطبیقی، به بررسی مشابهت مضمونی شعری از سعدی و داستانی از بوکاچو می پردازد و به پرسش های زیر پاسخ می دهد: آیا مشابهت مضمونی میان شعر «اسب تازی نهاد» سعدی و داستان «باز شکاری» از مقوله توارد و تشابه است، یا از مقوله تأثیر و تأثر؟ آیا این تشابه مضمونی از مقوله «قصه های سرگردان» یا «قصه های بین المللی» است؟ آیا احتمال دارد هر دو از یک منبع مشترک متأثر باشند؟ به علت وجود قرب تاریخی جغرافیایی، و وجود وسایل و طرق مشخص نقل و انتقال (مانند جنگ های صلیبی، اسپانیای سده های میانه، و تجارت با کشورهای خاور نزدیک) حکایت «اسب تازی نهاد» سعدی و داستان «باز شکاری» بوکاچو بر خلاف مشابهت مضمونی نه از مقوله توارد و تشابه بل از مقوله تأثیر و تأثر است و تصور اخذ و اقتباس مستقیم این دو داستان از یکدیگر بعید و آشنایی بوکاچو با داستان سعدی و حتی عوفی، مقدم بر سعدی، نامحتمل است. به علاوه، به خاطر شباهت های زیاد در جزئیات، در مشابهت مایگانی و در ترتیب و توالی دو داستان، شاید بتوان دو داستان را دو روایت از یک نوع داستان دانست که هر دو داستان از یک اصل منشعب شده اند. به احتمال زیاد روایت شفاهی یا کتبی اصل عربی این داستان به وسیله صلیبی ها و از رهگذر زبان لاتین به عنوان زبان میانجی به اروپا راه یافته و بوکاچو از آن متأثر شده است
مطالعه ی اسلوب های اقتباسی سه نمایشنامه ی شکرخدا گودرزی از متون کهن غیر داستانی برای نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه ی اسلوب های اقتباسی سه نمایشنامه ی شکرخدا گودرزی از متون کهن غیرداستانی برای نوجوانان چکیده اقتباس یکی از روش های رایج در خلق آثار هنری، ادبی و نمایشی برای کودکان و نوجوانان است. یکی از منابع غنی برای اقتباس در زبان فارسی، متون کهن غیرداستانی است. شناخت اسلوب های اقتباس و تحلیل آثار نمایشی اقتباسی برمبنای این اسلوب ها می تواند در شناخت هنر نمایشی و کارکردهای روایی نمایش های اقتباسی یاریگر باشد. این جستار با روش تحلیلی توصیفی و با درنظرگرفتن تعاریف اقتباس و انواع آن و نیز باتوجه به ویژگی های رسانه ها از دید لیندا هاچن انجام شده است. با کاربست دیدگاه های نظری در تحلیل سه نمایشنامه ی «خواجه نظام الملک»، «خواجه نصیرالدین» و «سهروردی» نوشته ی شکرخدا گودرزی به این نتیجه رسیدیم که گودرزی از روش ها و تمهیدات هنری گوناگونی مانند کاربرد انواع اقتباس، ایجاد طرح و ساختار نمایشی در متون غیرداستانی، تغییر محتوا، زبان، لحن و موضوعات و ایجاد انواع ریتم در زبان و صحنه ها، حذف و افزودن شخصیت های جدید و تخیّلی به نمایش، کاربرد اشعار و تصنیف های ادب عامه بهره برده است. هریک از این روش ها و تمهیدات در روایت نمایش کارکردهایی زیبایی شناختی و هنری دارند و باعث جذابیت نمایش می شوند. نگارندگان این مقاله معتقدند که هرسه نمایشنامه ی اقتباسی بررسی شده، هم زمان دارای هر سه وجه اقتباسی گفتنی، نشان دادنی و تعاملی هستند و به تناوب از هر سه وجه برای روایت نمایش بهره می گیرند.
نقد ترجمه عربی انگاره های فرهنگی در رمان چشمهایش با تکیه بر کنایه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
203 - 221
حوزههای تخصصی:
بی تردید ارتباط بین ملت ها از جمله نیازهای بدیهی انسان و همواره مورد توجه او بوده است. پر واضح است که ساده ترین شیوه برای تعامل با دیگران و دستیابی به تجربه های آنان، پدیده ترجمه است؛ اما نکته قابل توجه در فرآیند ترجمه، تفاوت های فرهنگی بین ملت ها است که این موضوع، باعث ایجاد مشکل در برگردان عناصر فرهنگی شده است. جهت برون رفت از این معضل، ترجمه شناسان روش های متعددی پیشنهاد داده اند. از جمله آنها پیتر نیومارک از بنیانگذاران شاخص و سرشناس مطالعات ترجمه در دهه هشتاد سده بیستم است. وی برای تسهیل فرآیند ترجمه، به ویژه ترجمه انگاره های فرهنگی مختص زبان مبدأ هجده شیوه پیشنهاد داده که با تکیه بر آنها می-توان روش برگردان و معادل یابی انگاره های فرهنگی را مورد ارزیابی و سنجش قرار داد. در پژوهش حاضر، که با شیوه توصیفی تحلیلی و تکیه بر مدل نیومارک سامان یافته است، به نقد و ارزیابی چهل و دو کنایه در ترجمه عربی احمد موسی از رمان چشمهایش بزرگ علوی پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان داد که سی و هفت مورد از کنایه ها به شیوه تحت اللفظی ترجمه شده و چهار مورد با معادل کارکردی و یک مورد هم به شیوه بومی سازی برابریابی شده است. پرواضح است که ترجمه تحت اللفظی شیوه مناسبی برای برگردان تعابیر کنایی به شما نمی رود و بر این اساس ترجمه احمد موسی از خوانایی و سلاست قابل قبولی برخوردار نیست و در انتقال تعابیر و اصطلاحات فرهنگ بنیاد رمان، توفیق چندانی نداشته است.
بررسی تطبیقی دو بیتی در ادبیات فارسی و ادبیات عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
69 - 89
حوزههای تخصصی:
دوبیتی یکی از قالب ها و گونه های شعری است که کاربرد دوبیتی در ادبیات فارسی پرکاربردتر از ادبیات عربی است. دو فرهنگ، دو زبان و دو ملّیت ایرانی و عربی دارای تعاملات مشترکی در ابعاد مختلف هستند. بدون تردید سبک ها، قالب های شعری و بحور عروضی از این تعامل و به دنبال آن تأثیر و تأثّر بی بهره نبوده است. این تحقیق با هدف بررسی کاربرد دوبیتی در ادبیات فارسی و ادبیات عربی با روش تحقیق تحلیل محتوا و بر اساس شیوه های پژوهشی نوین ادبیات تطبیقی و به ویژه مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی انجام گرفته است. یافته های این پژوهش به صورت مختصر عبارت اند از: در باب خاستگاه دوبیتی، در منابع مورد مطالعه سه دیدگاه وجود دارد: دیدگاهی که خاستگاه آن نوع قالب شعری را پیش از اسلام می داند. دیدگاهی که زایش آن را قرن سوم هجری دانسته است و دیدگاهی که منشأ دوبیتی را بیرون از ادبیات فارسی و ادبیات عربی می داند. به طور قاطع پژوهشگران عرصه ادب فارسی و عربی با استدلال های منطقی و علمی اثبات کرده اند، این وزن شعری در ادب عربی وجود نداشته و برگرفته از ادبیات فارسی و تحت تأثیر آن ادبیات در ادبیات عربی رواج یافته است.
بررسی شاخص های دو گانه پست مدرنیسم در رمان «هست یا نیست» اثر سارا سالار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
113 - 139
حوزههای تخصصی:
پست مدرنیسم در شمار سومین دوره از ادوار سه گانه تاریخ تفکّر انسانی قرار می گیرد. در این دوره که از پایان قرن نوزدهم تا به امروز را شامل می گردد، خلق واقعیت جانشین کشف واقعیت می شود. بسیاری از داستان نویسان معاصر امروز ایران نیز، تحت تأثیر آثار نویسندگان پسامدرن غرب به نوشتن این سبک از داستان پرداخته اند. از جمله این نویسندگان سارا سالار است که در رمان«هست یا نیست» با مؤلّفه هایی چون انکار حقیقت، شک اندیشی و عدم قطعیت، تناقض، اصالت دادن به ذهن خواننده و زمان پریشی، هنر خود را به عنوان نویسنده ای پست مدرن معرفی نموده است. این پژوهش ضمن برشمردن مؤلّفه های پست مدرن در رمان هست یا نیست، درصدد ارائه پاسخی مستدل به این سوال است که سارا سالاردر این رمان بیشتر از کدام عناصر پست مدرن استفاده کرده است؟ و در میان داستان نویسان پست مدرن چه جایگاهی دارد؟ در این پژوهش نویسندگان با استفاده از روش توصیفی -تحلیلی، به طور خاص به تعریف ویژگی های داستان های پسامدرن و مقوله های آن پرداخته و یافته های پژوهش نشان دهنده این موضوع است که عامل تغییر زاویه دید و عدم قطعیت مهمترین شاخصه های پسامدرن در این رمان است.
حکمت متعالیه از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
73 - 102
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فلسفه عرفان، نقش ساختارهای تجربه گر در محتوای تجارب عرفانی و نسبت این تجارب با یکدیگر است که باعث شکل گیری رویکردهای پرینالیزم، ذات گرایی، ساختارگرایی و زمینه زدایی شده است. در این تحقیقِ تحلیلی تطبیقی پس از معرفی اجمالی هر یک از این مواضع، به جست وجوی پاسخ ملاصدرا به این مسئله پرداخته شد. یافته ها: در رویکرد ملاصدرا، ساختارهای شخصی، نقش مهمی در تجارب عرفانی دارد؛ به طوری که عارف ازطریق انعکاس و تجربه آن در واقعیت درونی با حقایق متعالی ارتباط برقرار می کند و به همین جهت نقش استعداد، باورها، رفتارها، انتظارات، تمایلات و توجهات در این تجارب بارز است؛ در عین حال تجارب عرفانی موازی در سنت های متمایز حاکی از تأییداتی در راستای رویکرد پرینالیزم است. ملاصدرا برخی تجارب یا داده های عمودی را خیالی دانسته و موضع ساختارگرایی محض را برمی گزیند و در مرحله فنا، نیل به تجارب ناب و گذار از رویکرد ساختارگرایی به پرینالیزم را ترجیح می دهد. به عبارتی دیدگاه صدرالدین، رویکرد ساختارگراییِ تشکیکی است؛ یعنی هرچه تجربه گر به مراتب بالاتری از حقیقت سیر می کند و زهد و حریت در او بیشتر می شود، نقش ساختارهای فردی کم رنگ تر و واقع نمایی و همگرایی عرفا در تجارب موازی بیشتر می شود. در این موارد در تحلیل ادبیات عرفانی، تحلیل زمینه ای را برمی گزیند.
بررسی نگاره های منطق الطیر اثر کمال الدین بهزاد از منظر عشق شناسی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی مفهوم عشق از دیدگاه شیخ اشراق در نگاره های منطق الطیر عطار نیشابوری اثر کمال الدین بهزاد می پردازد. مفهوم عشق از دیدگاه سهروردی یک دیدگاه منحصر به فرد بوده و به واسطه دیدگاه عقل محور بودن عشق از نگاه شیخ اشراق، این نظریه عشق شناسی با رویکردهای عرفانی و زیبایی شناسی به عشق تفاوت دارد. هدف از این مقاله کشف و تحلیل عناصر و مؤلفه هایی است که بازتاب دهنده ی دیدگاه عشق شناسانه ی شیخ اشراق باشد، همچنین مقاله حاضر در پی یافتن پاسخ به این سؤال است: 1. با توجه به محوریت عقل در نگاه سهروردی به عشق، کدام یک از اجزاء نگارگری آثار کمال الدین بهزاد در منطق الطیر را می توان از این منظر تحلیل کرد؟ در این پژوهش با بهره مندی از شیوه توصیفی-تحلیلی و روش کیفی در تجزیه و تحلیل داده ها، چهار نگاره ی هدهد و پرندگان، مویه بر مرگ پدر، مرد مغروق، و شیخ صنعان و دختر ترسا مورد بررسی قرارگرفته است. شیوه ی گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. نتایج حاصل از تحلیل نگاره ها حاکی از آن است که ارتباط میان مفهوم عشق از منظر سهروردی و بازتاب آن در نگاره های ترسیم شده توسط کمال الدین بهزاد به درستی بر عقل محور بودن دیدگاه شیخ اشراق نسبت به عشق دلالت دارند. تقابل میان دیدگاه مادی و معنوی نسبت به عشق در قالبی نمادین از طریق عناصرگوناگون مورد تأکید قرارگرفته است. عنصر درخت به عنوان یکی از اصلی ترین نشانه ها در این نگاره ها، نماد حیات بوده که در فلسفه عشقِ سهروردی همان نور و بینشی است که درک آن موجبات وصال به نورالهی و خداشناسی را فراهم می کند.
خوانش اسطوره آرش بر اساس نظریه «اسطوره شناسی خورشید» ماکس مولر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
115 - 144
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به روش تحلیلی تطبیقی به خوانش و تحلیل اسطوره آرش کمانگیر، بر اساس دیدگاه اسطوره شناسی خورشید ماکس مولر پرداخته است. ماکس مولر از بنیانگذاران اسطوره شناسی تطبیقی است که با بررسی اقوام گوناگون در حوزه های انسانشناسی تطبیقی، فیلولوژی تطبیقی و دین شناسی تطبیقی به اسطوره شناسی تطبیقی درحوزه طبیعت پرداخته است. وی اسطوره شناسی تطبیقی را محور اصلی تفکّر و تخیّل اقوام هندواروپایی می داند. ماکس مولر با طرح نظریه «بیماری زبانی» معتقد است که اسطوره ها، جز یک صورت کهن از زبان نیستند که با فیلولوژی تطبیقی اسطوره ای مانند آرش، می توان به واکاوی آن پرداخت؛ چراکه اسطوره شناسی از یک نوع بیماری زبانی ناشی می شود که موجب از دست رفتن شفافیت اوّلیه از واژه ها می شود. با توجّه به دیدگاه مولر می توان گفت که خدایان و قهرمانان اسطوره ای، صرفاً نامهایی برای پدیده های طبیعی بوده اند؛ نام هایی که به تدریج از هیبت و تکریم برخوردار شده و در پسِ کاربرد زبانی پنهان مانده و به دور از درک مستقیم با گذر زمان به اشتباه تفسیر گردیده و تشخّص یافته و الهه و یا قهرمانی اسطوره ای انگاشته شده اند؛ اسطوره آرش از این قاعده مستثنا نیست. برپایه اسطوره شناسی خورشیدی ماکس مولر، جاودانگی، تطهیرکنندگی، تندتازی و مرزبانی، ازجمله ویژگیهای مشترک اسطوره خورشید و اسطوره آرش است.
بررسی تطبیقی مولفه «چندصدایی» در رمان های معاصر عربی و فارسی با تأکید بر نظریات باختین (سووشون سیمین دانشور- میرامار نجیب محفوظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
113 - 146
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با بهره گیری از آراء میخائیل باختین و به طور خاص نظریه چندصدایی، سعی دارد به صورت تطبیقی گفتمان های موجود در رمان های سووشون اثر سیمین دانشور و میرامار اثر نجیب محفوظ را واکاوی نماید و با استفاده از روش توصیفی _تحلیلی به بازتاب چندصدایی در این رمان ها بپردازد. نگارنده بر اساس منطق مکالمه ای باختین و مؤلفه های موجود در آن این رمان ها را مورد ارزیابی قرار می دهد و در ضمن پژوهش به این پرسش پاسخ داده است که چگونه چندصدایی در رمان های منتخب بازنمایی شده است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که در داستان های فوق ما شاهد چندصدایی هستیم، اما شکل و نحوه بیان این چندصدایی باهم متفاوت است و در هر داستان عواملی چون: جنسیت ، ساختار اجتماعی و اقتصادی، جریانات روشنفکری در قالب دو قطب خودآگاهی و ازخودبیگانگی فرهنگی، در به ثمر رسیدن چندصدایی در قالب مؤلفه ها خود را بیش از سایر عوامل بازنمایی می کنند. زنان غالباً نقش دنباله رو اندیشه ای که از مرجع اخلاقی داستان صادر می شود، دارند و عموماً با سبک بخشی موجب تقویت چندصدایی در داستان می شوند. ساختار اجتماعی و اقتصادی و تقابل و تضاد طبقاتی و جریانات روشنفکری در داستان ها هرکدام با ایجاد دو قطب متقابل به عنوان دیگری، زمینه تنوع گفتمانی را ایجاد می کنند.
بازخوانی اسطوره های برجسته در شعر معد جبوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
171 - 194
حوزههای تخصصی:
کاربست اسطوره و میراث سنتی از شاخصه های بارز شعر معاصر عربی به شمار می رود. شاعر معاصر برای القای مفاهیم موردنظر خود به شیوه غیرمستقیم و با عدول از معیارهای رایج زبانی، از اسطوره بهره می گیرد تا بتواند تجربه معاصر خود را بیان کند. در این راستا معد جبوری، شاعر معاصر عراقی، نیز برای زیباسازی شعر و بیان اندیشه خود از میراث اساطیری الهام گرفته است تا آرمان ها و دغدغه های مردم عراق و جهان عرب را فریاد زند. شاعر با درک فضای حساس زمانه، درصدد آگاهی بخشی به ملت های مسلمان است تا بتوانند به این آرمان ها دست یابند. نگارندگان در این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی و با هدف بیان دغدغه های شاعر در عرصه های سیاسی و اجتماعی، در پی یافتن مهم ترین دلالت های معنایی اسطوره در شعر معد جبوری برآمده اند. یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که جبوری با الهام از میراث اساطیری از گونه های متنوع هنجارگریزی در راستای معنا آفرینی و برجسته-سازی متن بهره برده است. این اسطوره ها به شکل های گوناگون از آرزوها، اشتیاق ها و دغدغه های شاعر خبر می دهد. شخصیت های اسطوره ای در شعر جبوری همگی دغدغه های سیاسی و اجتماعی دارند و از درد مشترکی می نالند. گذشته از این خواهان استقلال و آزادی سیاسی عراق و برقراری عدالت اجتماعی در این کشور هستند.
تحلیل کارکرد اصطلاحات موسیقی در شعر صیدی تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
127 - 167
حوزههای تخصصی:
پیوند و درآمیختگی شعر فارسی و هنر موسیقی، برآمده از همنشینی دیرینه این دو مقوله فرهنگی، در طول تاریخ کهنِ ایران زمین می باشد که در همه ادوار شعر فارسی جاری بوده است. شاعران سبک هندی برای خلق مضامین تازه و ثقیلِ خود، از علوم مختلفی بهره می برند که در این میان موسیقی یکی از پرکاربردترین آن هاست. صیدی تهرانی یکی از شاعران خوش ذوق و کم گوی این سبک است که در مضمون سازی های خود از تلمیحات و اصطلاحات علوم مختلف، از جمله موسیقی بهره برده است. در این پژوهش، دیوان اشعار این شاعر را برای دستیابی به اصطلاحات موسیقایی به کار رفته در آن به روش کتابخانه ای و به صورت تحلیلی-توصیفی مورد بررسی قرار داده ایم تا به تبیین کارکرد این واژه ها در اشعار وی بپردازیم. پس از احصاء و بررسی ابیات شاهد، نتایج نشان می دهد که اگرچه صیدی، در مضمون پردازی های خود به اصطلاحات موسیقی توجه داشته و از موسیقی زمانه خود تأثیر پذیرفته است، ولی این تأثیر نتوانسته به مختصات زبانی وی تبدیل شود. چنانکه از بسامد اصطلاحات مستخرج در می یابیم، صیدی تنها 14/2 درصد از مضامین خود را که شامل 58 بیت از 2700 بیتِ دیوان اوست، به اصطلاحات موسیقایی اختصاص داده است. همچنین صنایع ادبی متنوعی که در اشعار این شاعر دیده می شود، اغلب در خدمت مضامین غنایی، به کار گرفته شده اند.
شاخصه های پایداری و چگونگی بازتاب آن ها در سروده های احمد شاملو و بشاره الخوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
17 - 48
حوزههای تخصصی:
جستار پیش رو در نظر دارد تا با روش تحلیلی توصیفی، شاخصه های پایداری و چگونگی بازتاب آن ها را در شعر احمد شاملو (شاعر ایرانی) و بشاره الخوری (شاعر لبنانی) مورد بررسی قرار داده و به این طریق وجوه مشترک و متمایز این دو ادیب را به خواننده بنمایاند. یافته ها نشان می دهد: شاملو و الخوره اگر چه با یکدیگر بیش از نیم قرن فاصله زمانی داشته و از دو قوم و نژاد متفاوت اند، اما تحت تأثیر نفوذ استعمار (در لبنان نفوذ ترکان عثمانی و در ایران کشورهای متفق) در جریان جنگ جهانی اول و دوم و نیز سیطره حاکمان خودکامه در هر دو بلاد، بسیاری از شاخصه های پایداری را در شعر فراخوانی می کند، جز آنکه خطاب و عتاب الخوره در تشویق و تهییج مردم ملت لبنان و نیز همه ملت های عرب بوده، حال آن که مورد خطاب شاملو کل ملت های ستمدیده جهان است. دیگر آن که چالش شاملو در مبارزه با استبدادِ داخلی کشورش سهمناک تر از چالش بشاره در این خصوص به چشم آمده است. در نهایت: احمد شاملو و بشاره الخوری به عنوان ادیب و روشنفکر طلایه دار مبارزه ادبی با استعمار و استبداد بوده و به اصطلاح آوانگارد هستند. اگر چه بنا به شرایط جغرافیایی و تاریخی، مفاهیم مبارزه در میان این دو مشترک، لیکن مصادیق تا حدودی با یکدیگر متفاوت بوده. بالاخره، زاویه نگاه شاملو برخلاف بشاره در ایجاد یک جامعه آرمانی فراملی تر (= مدرن تر) می نماید.
تحلیل گفتمان انتقادی آزادی خواهی در شعر اعتراضی فرخی یزدی با تکیه بر رویکرد فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۴
239-263
حوزههای تخصصی:
آزادی یکی از ارکان اصلی و بنیادین انقلاب مشروطه است که بسامد بالایی در شعر و نثر این دوره دارد. کمتر شاعری در این دوره است که سروده ای سیاسی با درون مایه اعتراضی علیه استبداد و یا در ستایش آزادی نسروده باشد. فرخی یزدی یکی از شاعران و مخالفان سرسخت استبداد و از چهره های شناخته شده این دوره است که با استفاده از ظرفیت غزل کلاسیک، مضامین تازه ای نظیر آزادی، قانون، مساوات و ... را وارد ادبیات سیاسی عصر مشروطه کرد و به غنای اشعار سیاسی انتقادی در غزل و رباعی این دوره کوشید. به همین دلیل او را شاعر بزرگ آزادی لقب داده اند. این پژوهش توصیفی تحلیلی با شیوه استدلال کیفی و گردآوری منابع و اطلاعات کتابخانه ای، گفتمان آزادی خواهی را در شعر اعتراضی فرخی یزدی بر پایه نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی نموده است تا زوایای تازه ای را از گفتمان آزادی خواهی در شعر یکی از پرچم داران ادب اعتراضی و شعر انتقادی عصر مشروطه نشان دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مناسبات قدرت در گفتمان آزادی خواهی فرخی بر پایه تضاد و تعارضی دو سویه شکل گرفته است. این تضاد از یک سو مبارزه مشروطه طلبان و آزادی خواهان با منادیان استبداد را به تصویر می کشد و از سوی دیگر تبعیض طبقاتی میان فقیر و غنی را در جامعه ناهمگون ایران عصر مشروطه آشکار می نماید. زبان شاعرانه و بیان رئالیستی فرخی در بازآفرینی این تضاد و جدال دو سویه و ناهمگون میان آزادی و استبداد، جلوه های دیگری از رخدادهای مهم انقلاب مشروطیت را برای مخاطب آشکار می کند.
بررسی تطبیقی شخصیت های اصلی دو رمان عاشقانه های یونس در شکم ماهی و یک شب فاصله از منظر توانمندی آنان در مؤلفه های مهارت های زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی شخصیت های اصلی دو رمان عاشقانه های یونس در شکم ماهی و یک شب فاصله از منظر توانمندی آنان در مؤلفه های مهارت های زندگی چکیده هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی کنش های شخصیت اصلی دو رمان عاشقانه های یونس در شکم ماهی نوشته جمشید خانیان و یک شب فاصله نوشته ی جنیفر اِی نیلسون، بر اساس انواع مهارت های زندگی است. شخصیت اصلی رمان خانیان (سارا) و شخصیت اصلی رمان نیلسون (گرتا)، دو دختران نوجوان 12 ساله هستند که برای عبور از وضعیت های بغرنج و شرایط غیرعادی پیرامون خود تلاش می کنند. تحلیل محتوای قیاسی هر دو اثر و مقایسه ی آن ها روشن می سازد که همه ی مهارت های زندگی در شخصیت سارا، در مقایسه با گرتا ضعیف تر است و گاه به جای همکاری در رفع مشکلات، خود به مشکل بزرگ تری برای دیگران تبدیل می شود. همچنین کاربرد مهارت های زندگی از سوی شخصیت اصلی در اثر خانیان بسامد کمتری نسبت به اثر دیگر دارد. بااین همه به نظر می رسد شخصیت سارا، به دلیل بی عیب و نقص نبودن و نیز بروز واکنش های هیجانی متناسب با سن و شرایطی که در آن قرار دارد تا حدودی واقعی تر و ملموس تر از گرتا است که همیشه و در هر وضعیتی می تواند مهارت های زندگی را به درستی به کار ببرد. بااین همه هرکدام از دو اثر مخاطب نوجوان را به شیوه ای متفاوت با زندگی و مسائل آن درگیر ساخته و زمینه ی توانمند شدن او را فراهم می سازند.
بررسی و مقایسه تجرید در شعر و معماری عربی- اسلامی (با تاکید بر دیدگاه سنت گرایان در باب هنر اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
43 - 66
حوزههای تخصصی:
فلاسفه سنت گرا هنر اسلامی را هنری انتزاعی، رمزگونه و معنا دار معرفی کرده اند. بر این اساس، تجرید خالص به عنوان یکی از شاخصه های مهم هنرهای اسلامی که برگرفته از اولین منبع زیباشناختی تجرید در اسلام یعنی کتاب مقدس قرآن کریم و مبتنی بر رمز و معناگرایی است، جایگاه ویژه ای در هنر معماری اسلامی ایران و جهان عرب دارد. اما این عنصر و شاخص مهم، در هنر شعر فارسی و عربی، که یکی از برجسته ترین و گسترده ترین هنرهایی است که در دوره اسلامی به هدف تجسیم و تجسید مفاهیم انتزاعی و ماورائی و مبتنی بر عقاید توحیدی و عرفانی این دو ملت، سروده شده است، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین ، بررسی و مقایسه عنصر تجرید در شعر و معماری عربی - اسلامی و ایرانی اسلامی با تاکید بر دیدگاه سنت گرایان پرداخته شده است. بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که ظهور تصوف و عرفان در شعر و معماری این دو ملت نقطه اوج گرایش به تجرید خالص در این هنرها بوده است. در این راستا مفاهیمی همچون، وحدت وجود، تجلی، عشق، فنا و بقا در قالب اشکال هندسی، خطوط، رنگها و کلمات و عبارات و بواسطه ابزارهای هنری مشترکی همچون ایقاع، توازن، تکرار، رمز، تشبیه و .... در شعر و معماری عربی- اسلامی و ایرانی اسلامی انعکاس یافته، بطوریکه تقریبا هرآنچه در عالم عرفان اتفاق افتاده ،با زبانی تجریدی به عرصه این دو هنر ایرانی و عربی اسلامی راه یافته است.
سیره و زندگی حضرت امام حسین (ع) در متون دینی، تاریخی و ادبیِ زبان فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
185 - 202
حوزههای تخصصی:
در دل تاریخ پرفراز و نشیب اسلام، چهره های برجسته ای هستند که با زندگی و مجاهدت های خود، فصولی از عظمت و درخشش را رقم زده اند. در میان این شخصیت ها، حضرت امام حسین (ع)، نوه پیامبر اسلام (ص)، به عنوان ستاره ای درخشان و الهام بخش در آسمان معنویت و شجاعت می درخشد. ایشان نه تنها به عنوان یک شخصیت تاریخی مهم شناخته می شوند، بلکه به عنوان منبعی بی پایان از نشاط معنوی و الهام بخشی برای میلیون ها نفر در سراسر جهان عمل می کنند. زندگی حضرت امام حسین (ع)، از تولد تا شهادت در کربلا، مظهری از ارزش های عالی انسانی و اسلامی است. ایشان در مدت زندگی کوتاه خود، درس هایی از ایثار، استقامت و مقاومت در برابر ظلم و جور را به جهانیان آموختند. واقعه کربلا که اوج مجاهدت های امام حسین (ع) است، نه تنها یک رویداد تاریخی است، بلکه به عنوان نمادی از مبارزه حق علیه باطل و پایداری در برابر فشارها و سختی ها تلقی می شود. نویسنده در این پژوهش بر آن است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی و ابزار کتابخانه ای به بررسی سیره و زندگی حضرت امام حسین (ع) در متون تاریخی و ادبی بپردازد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که در سیره و اخلاق آن حضرت، مفاهیم و تعالیمی وجود دارد که برگرفته از قرآن و سیره نبوی است و رفتار امام در بُعد عبادت و اخلاق، کاملاً منطبق بر آیات الهی است و از طرف دیگر در بین عارفان، مبنا و پایه سیر و سلوک عارف برای رسیدن به درگاه حق تلقی می شود.
گزاره های منطق گریز و حقیقت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی مفهوم گزاره های منطق گریز و نقش آنها در زبان و تجربه های شهودی می پردازد. این گزاره ها که از قواعد منطقی پیروی نمی کنند، در حالت هایی خارج از آگاهی معمولی به کار می روند و معنایی متفاوت از معنای قراردادی کلمات دارند. براین اساس، استدلال می شود که این گزاره ها نه برای متکلم و نه برای مخاطب اعتباری ندارند؛ زیرا در حالت آگاهی پدید نیامده اند و بر معنی معینی دلالت نمی کنند که اهل زبان از آن برداشتی یکسان داشته باشند. در این پژوهش همچنین به تفاوت های بین دیدگاه های پیشامدرن و پست مدرن اشاره می شود. در نگاه اول، معنی یگانه ای برای متن های مرکب از این گزاره ها وجود دارد که تنها برای خواص دست یافتنی است؛ درحالی که پست مدرن ها هیچ حقیقت یگانه ای را قبول ندارند و معتقدند که هر فرد می تواند حقیقت خود را از متن استخراج کند. به لحاظ روش شناختی، پژوهش حاضر با اتکا بر نظریه هلیدی، به نقش های کاربردی زبان و تقسیم بندی آنها می پردازد که شامل نقش اندیشگانی، بیناشخصی و متنی است. این نقش ها، کلمات را به عنوان نشانه هایی سمبلیک معرفی می کنند که بر معنای قراردادی دلالت دارند و برای ساماندهی زندگی اجتماعی ضروری هستند. درنهایت، به تجربه های شهودی ای پرداخته می شود که در آنها زبان برای بیان تجربه هایی به کار می رود که نه به عالم عین مربوط است و نه در آگاهی و هشیاری صورت می گیرد. این تجربه ها شامل شعر غنایی، رؤیاها و تجربه های روحانی هستند که همگی در تعطیل عقل و حس تجربه می شوند.
نکات تعلیمی در منظومه های حماسی با تکیه بر مثنوی شهنشاه نامه سلیمانی (شاهنامه عارف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۱
1 - 16
حوزههای تخصصی:
ادبیات تعلیمی گونه ای از ادبیات فارسی است که دربرگیرنده تعالیم اخلاقی و آموزش دهنده آن است. این گونه ادبی که از دیرباز مورد توجه بزرگان ادبیات فارسی بوده، با اندرزنامه هایی که بازمانده از ایران باستان و دوره ساسانی است، آغاز شده و با آثار شاعرانی چون فردوسی، سنایی، سعدی و... ادامه یافته است. در میان انواع ادبی، حماسه نیز این تعالیم را در خود دارد و در ادامه این مبحث، آثاری همچون مثنوی شنهشاه نامه سلیمانی که اثری حماسی و دربرگیرنده تعالیم اخلاقی است، خودنمایی می کند. در این اثر که از فتح الله عارف از شعرای سده دهم هجری است، مواردی یافت می شود که نگارندگان را بر آن می دارد تا درباره ادبیات تعلیمی در این اثر دست به پژوهش بزنند. با طرح این پرسش ها که دسته بندی ادبیات تعلیمی در ادب فارسی چگونه است و شاخصه های ادبیات تعلیمی در مثنوی شهنشاه نامه سلیمانی کدام است، پس از بررسی ها مواردی همچون ستایش خرد و خردمندی، حمد خدا، شنیدن پند پیران و احترام به والدین، اطاعت محض از پادشاهان، نکوهش جهان سپنجی، نکوهش رذایل اخلاقی، دادگری و احسان پادشاهان، یاد مرگ کردن، تأثیرپذیری از آیات و احادیث مورد توجه قرار گرفت و تحلیل شد.
مطالعه تطبیقی عناصر فرمی قالی طرح هزارگل گورکانیان هند و ناظم قشقایی فارس در راستای روابط میان فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
111 - 130
حوزههای تخصصی:
هنر فرش، از عرصه های ظهور روابط میان فرهنگی در دوره صفوی و گورکانیان هند بوده است که طرح های هزارگل و ناظم، این روابط عمیق را به خوبی نشان می دهند. هدف پژوهش حاضر، شناخت و دستیابی به ویژگی های سبکی طرح هزارگل و ناظم در دو نمونه منتخب قالی های گورکانی و صفوی است که این مهم با شناسایی تفاوت ها و اشتراکات در عناصر فرمی (طرح، نقش، رنگ و ترکیب بندی) دو نمونه مربوط به دو پیکره مطالعاتی صورت پذیرفته است. در راستای این هدف، این پرسش اصلی مطرح می شود که تأثیر روابط میان فرهنگی در ساحت دو طرح ناظم ایران و هزارگل هند چگونه به بیانی مشترک در زمینه تمهیدات فرمی انجامیده است. دو نمونه انتخابی این پژوهش به روش هدفمند نمونه شاخص، انتخاب و به روش کیفی، تحلیل شده اند و داده های گردآوری شده اسنادی این پژوهش به روش تطبیقی-تحلیلی از نوع مجزاسازی بررسی شده اند. نتایج نشان می دهد که گونه های مختلف روابط میان فرهنگی در شکل گیری تشابهات فرمی فرش های دو منطقه، تأثیرات قابل توجهی داشته است و درضمن ویژگی های سبکی خاص هر منطقه وجه تمایز و تفاوت نقوش و طرح های قالی های مورد مطالعه است. به کارگیری نقوش مشابه، استفاده از رنگ های روناسی در متن و سرمه ای در زمینه حاشیه، از وجوه بارز اشتراکات هستند. باوجود وجوه اشتراک، افتراقات چشمگیری نیز مانند ظرافت نقوش، تنوع رنگی و خطوط دورگیری دیده می شود؛ درنتیجه ویژگی های سبکی متفاوت، دو فرهنگ فرش بافی متفاوت را به وجود آورده است.