فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
تسلیم و رضا در مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
یکی از موارد مهم درآراء تربیتی مولانا ‘ تسلیم و رضا در برابر امر حق است . نزد سالکان ‘ تسلیم عبارت است از استقبال قضا و تسلیم به مقدرات الهی . مقام تسلیم فوق مرتبه توکل و رضاست . و مرتبه رضا فوق مرتبه توکل است . در توکل‘ سالک در همه امور خود‘ خدا را وکیل خود قرار میدهد. در رضا به هر چه خداوند بخواهد و انجام دهد‘ راضی می شود؛اما در مقام تسلیم ‘ سالک قطع تعلق می کند و دیگر برای وی طبعی باقی نمیماند تا موافق یا مخالف باشد. مولانا درهمه امور‘شرط اصلی را تسلیم میداند و بس. وی می گوید زمانی که مرد حق‘تسلیم محض حق باشد ‘ جریان عالم نیز با خواست خداوند ‘ بر وفق مراد وی خواهد بود . زیرا که همه هستی ‘ تحت فرمان حق عمل می کند. در حدیث آمده است کسی که از آن خدا و برای وی باشد ‘ خداوند نیز برای او خواهد بود. مولانا در یکی از داستانها از قول انبیا می گوید که ما در درگاه الهی‘ هیچگاه ملول و دلتنگ نیستیم‘تا از سختی و دوری راه در جا بزنیم و ناامید شویم. وقتی معشوق (حق) با ما همیشه حاضر است ‘ نثار جان در برابر رحمتهای او دلیل شکرگزاری ماست . در چنین شرایط روحی و معنوی ‘ دل ما پراز شادی و گلشن های معنوی است و پیری و پژمردگی به وجود ما راه ندارد. دائمأ جوان و با طراوت هستیم ... مولانا معتقد است که با تسلیم و رضا حق بر قلب انسان تجلی می کند. پس چه تربیتی والاتر از این و چه زندگی شیرین تر از این!
زنان و سیر و سلوک عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان شیوه ای از زندگی عارفانه است که در آن، ارتباط بین عابد و معبود یا خالق و مخلوق از طریق طی مقامات معنوی و گذراندن مراحل سلوک عرفانی میسر می گردد. در فرهنگ اسلامی، عرفان حالت دریافت شهودی، قلبی و اشراقی و راهی برای وصول به حقیقت، با تاکید بر کشف و شهود و ریاضت و تزکیه نفس است. در نگرش عارفانه که اساس آن دین محوری است، به گواهی شواهد تاریخی متعدد، مفهوم فراجنسیتی مشاهده می شود و نادیده انگاری تاریخی زنان در چنین نگرشی نامفهوم می نماید. در جامعه مردمدار که زنان کمتر از مردان، امکان حضور در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، دینی و سیاسی را داشته اند و معمولا از متن به حاشیه رانده شده اند، طبیعی است که ورود زنان به سلک عارفان و طی مراحل کمال عرفانی با دشواری های متعدد صورت گرفته است؛ اما سرانجام زنان به طی مراحل سلوک عرفانی راه یافته و در بسیاری موارد گوی سبقت را از مردان ربوده اند. این مقاله با بررسی تاریخی سرگذشت زنان عارف و چگونگی ورود آنان به سلک عارفان، به این نتیجه می رسد که عواملی چند در راه یابی زنان به سلوک عرفانی از اهمیت برخوردار بوده است که مهمترین آنها رابطه خویشاوندی است. در قرون اولیه تصوف، زنان بـه صورت مریدان غیررسمی در خانقاه ها در جمع عارفان حضور داشته اند و از طریق خدمت به صوفیان و تامین هزینه های خانقاه ها تحت عنوان «خیرات و مبرات» و... نقش حمایت کنندگی داشته اند و در بعضی فرقه ها نیز تنها به شرکت در مجالـس وعظ و گاهی روایت حدیث بسنـده می کرده اند؛ اما اندک اندک مراحل سلوک عرفانی را طی نموده، به تربیت مریدان، برگـزاری مجالس وعظ، رهبـری خانقاه ها، اجـرای مراسـم سماع، همکاری و همیاری از طریق تشکیلات فتیان و... پرداخته انـد و بعضی حتی به مقـام ولیه اللهی نیز دست یافته اند. همچنین به نظر می رسد تفاوت مشرب ها و طریقت های عرفانی، باعث ایجاد تفاوت نگرش ها و اختلاف در شیوه های عارفانه زنان بوده است.
لحن تعلیمی در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دیوان حافظ، ادبیات تعلیمی و ادبیات غنایی به خوبی با هم پیوند خورده اند و نتیجة هم نشینی این دو نوع ادبی، به شکل گیری لحنی خاص در کلام حافظ منجر شده است. حافظ با زدن رنگ عاطفی به پند و اندرزهای کوتاه و فشرده اش، نوعی خاص از ادبیات تعلیمی را که دارای لحنی نرم و تأثیرگذار است، تقویت و برجسته کرد و با گنجاندن بایسته ها و نبایسته های اخلاقی در فرم غزل، راه های درست زندگی را در بیانی هنری و دلنشین به مخاطبانش نشان داده است. در این مقاله ضمن بیان اهمیت عنصر لحن در فهم و تفسیر دیوان حافظ، مؤلفه های کشف لحن تعلیمی در اشعار او معرفی می گردد و انواع لحن تعلیمی در غزلیاتش بررسی و تحلیل می شود. بررسی غزلیات حافظ در محور افقی و عمودی بر اساس روش توصیفی- تحلیلی نشان می دهد که حافظ از گونه های مختلف لحن در ابیات تعلیمی بهره برده است اما لحن او در برابر عموم مخاطبانش، اغلب غیرتحکمی و خیرخواهانه است. او بیشتر از طریق گزینش واژگان مناسب و دقت در نحوة چینش آن ها و هماهنگ کردن موسیقی کلام و بهره گیری از انواع تکرارها به ایجاد لحن تعلیمی مورد نظرش دست یافته است.
نقد و بررسی تصحیح جدید تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چاپ نخست تصحیح جدید تاریخ بیهقی، اثر ابوالفضل بیهقی، که یکی از پایه های نثر فارسی به شمار می رود، در اواخر سال 1388 خورشیدی، به کوشش آقایان دکتر محمّدجعفر یاحقّی و مهدی سیّدی منتشر شد. پیش از این، استادان بنامی چون ادیب پیشاوری، سعید نفیسی، دکتر قاسم غنی و دکتر علی اکبر فیّاض به تصحیح این اثر برجسته همّت گمارده بودند، امّا تصحیح و پژوهش تازه ای که انجام گرفته، از لونی دیگر است؛ چرا که افزون بر مقابلة دقیق نسخ متعدّد و چاپ های کتاب و فراهم کردن تصحیحی انتقادی از آن، بسیاری از کاستی ها و مشکلات چاپ های پیشین بر طرف شده و اصالت های نسخ خطی به متن بازگشته است. همچنین مقدّمة مفصّل، توضیحات فراوان و فهرست های متنوّع و گستردة کتاب، از امتیازات ویژه و غیرقابل انکار کتاب است. این مقاله بر آن است تا با نقد و بررسی این تصحیح تازه، علاوه بر ذکر مزایا و نقاط قوّت آن، شماری از کاستی ها و نیز برخی از پیشنهادهای اصلاحی را مطرح کند.
تبیین کهن الگوی «سفر قهرمان» بر اساس آرای یونگ و کمبل در هفت خوان رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جوزف کمبل مبتنی بر آرای کارل گوستاو یونگ با طرح کهن الگوی سفر قهرمان، عرصه ای جدید در نقد کهن الگویی، پدید آورد. آرای کمبل درباره این کهن الگو، قابلیت های فراوانی برای تجزیه و تحلیل تطبیقی و زیبایی شناسی آثار داستانی، به ویژه حماسه های کهنی که در آنها پهلوان مراحلی چندگانه را برای رسیدن به هدفی مقدس و انسانی پشت سر می گذارد، دارد. هفت خوان رستم را در شاهنامه نیز می توان مبتنی بر آرای کمبل بررسی کرد. در این هفت خوان، رستمِ قهرمان با اجابت ندای فراخوان زال برای نجات سرداران ایران، پای در سفری به غایت دشوار می نهد و با گذر از مراحلی هفت گانه، ضمن توفیق در مأموریت خود و کسب مواهب مادّی، به نوعی خودشناسی و کمال معنوی نائل می شود که این امر، خویشکاری اصلی قهرمان مطابق با آرای کمبل درباره کهن الگوی «سفر قهرمان» است.
طنز سیاسی - اجتماعی در اندیشه های عبید زاکانی و احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه اندیشه های عبید زاکانی، شاعر و نویسنده عصر مغول و احمد مطر، از شاعران معاصر عراق، در حوزه ادبیّات تطبیقی مکتب آمریکا قرار می گیرد. یکی از وجوه مشترک در آثار این دو هنرمند که بر اثر شرایط خفقان آور جامعه به وجود آمده، طنز سیاسی - اجتماعی است که هدف اصلی آن انتقاد از شرایط نابسامان جامعه و اصلاح آن است. از این روی، در حکایت های زاکانی و اشعار مطر، در کنار مضمون های متفاوت، مضامین طنزآمیز مشترکی چون نقد حاکم، قاضی، واعظ، تصریح به نام دشمنان، گسترش فساد، سرکوب شخصیّت های برجسته و اندیشمندان و گسترش فقر، قابل بررسی است.
عبید از هنر خاصّی در بیان سخنانش سود جسته که همین مسأله سبب گشته است معنای طنزهایش را تنها خردمندان دریابند؛ امّا زشت گویی او در برخی حکایت هایش، آثار او را به سوی هزل و یاوه کشانده و معنای حقیقی سخنانش را پنهان ساخته است. مطر با رعایت جانب ادب، توانسته حقایق تلخ روزگار خویش را آشکارتر سازد و برخلاف عبید، شعر خود را تنها برای مبارزه با حکومت به کار گیرد و حسّ مخالفت مردم بر ضد اوضاع نابسامان را بیشتر بر انگیزد؛ هرچند که خود از رسیدن به آینده ای درخشان ناامید است.
«بیهوده کاری» در آیینه ی ضرب المثل های فارسی و عربی
حوزه های تخصصی:
«مَثَل» مقوله ای زبانی- ادبی به شمار می آید که از جایگاهی والا در فرهنگ ایرانی و عربی برخوردار است. مثل نگاران ایرانی و عرب سعی وافر داشته اند که امثال را گردآوری و ثبت و ضبط نمایند. شیوه ی مثل پژوهی و تدوین ضرب المثل ها بیشتر مبتنی بر شیوه ی «دسته بندی الفبایی» بوده است و هیچ گونه رابطه و پیوند منطقی و معنایی میان امثال به چشم نمی خورد. نگارنده بر این باور است که دسته بندی امثال براساس «حوزه های معنایی» می تواند از یک سو مثل پژوهان و پژوهندگان را در مطالعات مردم شناسانه و کشف عناصر فرهنگی و تمدنی ملت ها کمک نماید و از سوی دیگر، دستیابی به مثل های مربوط به حوزه های مختلف را امکان پذیر می نماید. در این پژوهش، تلاش شده است ضرب المثل های دلالت کننده بر «بیهوده کاری» در فارسی و عربی بررسی گردد. ابتدا تعاریف گوناگونی از «مثل» از منظر مثل پژوهان ایرانی و عرب ارائه شده است؛ آنگاه مجموعه امثال حوزه ی مذکور به شکل تطبیقی بررسی شده اند. این مقاله می تواند در حوزه های مثل شناسی و مثل نگاری و تطبیق امثال فارسی و عربی با تأکید بر اهمیت «طبقه بندی معنایی» امثال نه «دسته بندی الفبایی» آنها کاربرد داشته باشد. نگارنده رفتارهای بیهوده، نسنجیده، غیر منطقی، متهورانه و عاری از هرگونه دوراندیشی، سنجیدگی و ظرافت را به عنوان یک آسیب اجتماعی و فرهنگی تلقی کرده و سعی نموده است تا ابعاد گوناگون بیهوده کاری را در امثال فارسی و عربی تجزیه و تحلیل نماید.
داستان پردازی و شخصیت پردازی مولوی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که مثنوی مولوی، اثری تعلیمی ـ عرفانی است، سعی شاعر بر این بوده است که در قالب داستانها، حکایتهاو تمثیلها به بیان پند و اندرز و گوشزد کردن مسائل اخلاقی و همچنین تشریح افکار و اندیشه های عرفانی خود بپردازد. لذا داستانها، حکایتها و تمثیلهای مثنوی از شمول و تنوع بسیاری برخوردار است . بهترین نمونه از تداخل حکایات مثنوی در دفتر سوم در ضمن "قصه اهل سبا و یاغی کردن نعمت، ایشان را" نمود یافته است. این حکایت با بیت "282" آغاز، ولی دنباله اش رها می شود و مجددا در بیت "364" بدان باز می گردد و نقل آن به پایان می رسد. این پراکنده گویی در بیان حکایت، باعث کثرت و تنوع کاربرد شخصیتها در مثنوی می شود؛ چه پایه و اساس هر داستانی را شخصیتهای آن تشکیل می دهد که خود عامل یا معمول رخدادها هستند. مولوی در مثنوی از سه شیوه در پردازش شخصیتها سود جسته که عبارت است از: الف) شیوه مستقیم که در این شیوه با صراحت در مورد افراد اظهار نظر می کند. ب) شیوه غیر مستقیم: در این روش این تنها به نمایش کردار شخصیتها می پردازد و خواننده خود را خلال نقشی که آنها ایفا می کنند به حقیقت وجود آنها پی می برد. ج) شیوه تلفیقی که آمیزهای از روش مستقیم و غیر مستقیم است. همچنین در این مقاله به ابزارهای شخصیت پردازی مولانا، ویژگی شخصیتها در مثنوی و دسته بندی نام اشخاص در داستانهای مثنوی پرداخته شده است.
مقاله به زبان عربی: علم و انواع آن از دیدگاه مولانا جلال الدین بلخی (العلم وأنواعه من وجهة نظر مولانا جلال الدین بلخی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم در معنای معرفت و گاه به معنای حکمت از تعابیر مهم اندیشه مولانا شاعر قرن هفتم هجری است. در منابع عرفانی علم به دو گونه ظاهری و باطنی یافت می شود. مولانا علمی را برتر می داند که هادی و راهنمای انسان ها به سوی حقیقت باشد و ظاهر را به باطن پیوند دهد. وی متأثر از حدیث است وحکمت و دانش باطن را گمشده مؤمن می داند. مولانا علم باطن را مرادف معرفت و علم ظاهر را مرادف عقل می داند و تحت تأثیر آیه قرآن علمی را حقیقی می داند که به یقین منجر شود. وی گاه از علوم ظاهری به نام علم آخور و علم گفتاری یاد می کند و گاه علوم باطنی را وحی می شمارد. علم قال، حجاب راه سالک است از آن جهت که موجب بسط خودی و خودبینی و مانع نیل به کمال می گردد. این مقاله کوشش دارد تا انواع علومی را که مولانا در مثنوی معنوی از آن نام می برد، بررسی نماید.
دیباچه در شاهنامه و رسالت فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیباچه ی شاهنامه درباره ی خداوند، ستایش خرد و چگونگی آفرینش جهان و انسان است. همچنین، چگونگی آغاز کردن نظم کتاب را فردوسی ضمن اشاره به کار دقیقی و اوضاع عصر خود بیان کرده است. دیباچه ی شاهنامه و مقدمه های رستم و سهراب، رستم و اسفندیار یا بیژن و منیژه نوعی بیان درد یا تطبیق شاعر و روزگار خود با متن است. فردوسی اندیشه های خود را اگر در پایان داستان ها می گنجاند، چنین به نظر می رسید که این اندیشه ها حاصل نتیجه گیری از داستان است، بر این بنیاد، اندیشه های اساسی خود را در آغاز داستان ها، به شکل مقدمه و دیباچه نهاده است تا نشان دهد داستانی که پس از مقدمه می آید، نقل و نقد حال و وضع روزگار است. این نقد حال، از زبان فردوسی بر ستمگری چون محمود غزنوی گران می آمد؛ از این روی، در پی آن بود نگذارد شاهنامه رواج یابد. آن را کم ارزش جلوه دادند؛ لیکن نگرفت. شاعرش را بنده ی مال و آز خواندند، مؤثر نیفتاد. دیدند شاهنامه رایج شده و کاری با آن نمی توان کرد. آخرین تدبیرشان آن بود که ابیاتی در مدح محمود در آن بگنجانند تا اذهان را از ایجاد پیوند دیباچه با متن برای دریافت نقد حال دور کنند.
رخش و ویژگی های او در شاهنامه فردوسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف از نوشتن این مقاله این است که بیان کنیم چرا رخش در بین اسب های شاهنامه شاخص و مشهور شده است؟ دارای چه صفات و ویژگی های برجسته ای بوده است؟در ابتدا به اهمیت اسب در متون دینی قبل از اسلام و شاهنامه پرداخته؛ پس از آن بیان کرده ایم که رخش اسبی اسطوره ایست و دارای صفات و ویژگی های انسانی بوده است. این ویژگی ها در رفتار و کردارش، بروز یافته است. وی در برابر رستم احساس مسوولیت می کرده، به وی مهر و محبت داشته، سخنان رستم را می فهمیده و دارای فره و ... بوده است. در پایان، ویژگی های طبیعی و حیوانی برجسته او را ذکر کرده ایم و گفته ایم که جسارت بسیار زیادی داشته است. رویینه سم، فولاد سم، تیزرو، بی همال بوده و صدای شیهه ای فراتر از یک اسب داشته است.
نور سیاه در ادب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مفهوم و کاربردهای تعبیر نور سیاه در ادب عرفانی پرداخته می شود. قلمرو این پژوهش، ادبیات عرفانی پارسی و نیز متون عرفانی عربی را در بر می گیرد. در این متون به دو کاربرد متفاوت و شاید متضاد از تعبیر «نور سیاه» بر می خوریم: یکی نور ذات الهی و دیگری نور ابلیس. بیشتر موارد کاربرد این تعبیر را در مفاهیمی مرتبط با معنای نخست شاهد هستیم. برای سیاهی یا تاریکی نور ذات دو علت می توان یافت: یکی آنکه شدت نور ذات الهی تیرگی دیدگان سالک را در پی دارد و نزدیکی آن نور چشم را دچار گرفتگی (قبض) می کند و او را در خود فانی می سازد؛ دیگر آنکه سیاهی اشاره به کثرت ها و تعیّن هایی است که نور ذات را در خود پوشیده و مستور می سازد که در این صورت معنایی نزدیک به تعبیر «پرده های نور» (حجاب های نورانی) خواهد داشت. برخی نور سیاه را بیانگر تجلی صفاتی حق و بعضی آن را اشاره به مرتبه خفی، از مراتب هفت گانه وجود آدمی دانسته اند. همچنین تعبیرات سیاه رویی (سواد الوجه)، شب روشن، شب یلدا، خال سیاه، چشم سیاه و نقطه را می توان از واژگان مرتبط با نور سیاه در ادبیات عرفانی دانست. در نقطه مقابل، عین القضات همدانی نور سیاه را نور شیطان می داند؛ زیرا از دیدگاه وی شیطان مظهر صفات جلال الهی است. برخی برای این کاربرد ریشه ای گاهانی یا زروانی در نظر گرفته اند که بر اساس نوعی هم نشینی نور و ظلمت استوار شده است. این امر تا حدودی به دفاع از نقش وجودشناختی شیطان مربوط می شود و می توان در آن به دیده نقد نگاه کرد.
خورشید و خفاش در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولانا در مثنوی از واژگانی بهره برگرفته که از ارزش های معنایی چندگانه ای برخوردارند. از جملهی آنها، دو واژگان خورشید و خفاش هستند. در این پژوهش با ذکر نمونه هایی نشان داده میشود که خورشید و خفاش در مثنوی با توجه به ویژگیها یا فضایی که واژگان هم نشین آنها در زنجیرهی کلام فرآهم آورده اند میتوانند نماد شخصیّت هایی قرار بگیرند که با آنها سنخیّت دارند. باید توجه داشت مولانا این دو واژه را چنان طبیعی در بافت کلام جای داده که ارزش نمادین آن ها در نگاه نخست بر خواننده نمایان نمیشود، سپس تأمّل و درنگ در نشانه ها میتواند مفهوم نمادین آنها را توجیه نماید.
مقایسه جایگاه زن در شاهنامه فردوسی با ایلیاد و اودیسه هومر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهکار حماسی شاهنامه، اثری است برآمده از مواریث اساطیری، تاریخی و فرهنگی ایران باستان که در آمیزش با جهان بینی توحیدی حکیم ابوالقاسم فردوسی همچون آیینه ای تمام نما، گویای بینش و منش ایرانیان بوده و از این رهگذر همواره از مراجع ایران و ایرانی شناسی قرار گرفته است که به ناگزیر همچون هر منبع و مأخذ دیگر از گزند سهو و خبط مخاطبان و محققان مصون نمانده است؛ گاه متهم به پان ایرانیسم و ترک ستیزی و گاه مظنون به جبرگرایی محض و زرتشتی گری؛ اما تازه تر از همه، اتهام زن ستیزی است (خلاف اتهامات و ابهامات پیشین که لااقل از پاره ای توجیهات و دستاویزهای هرچند ظاهربینانه برخوردار است) که نه تنها پشتوانه ای جز غرض ورزی ندارد، بلکه عکس آن، یعنی زن ستایی (چنانکه پس از این خواهیم دید) صادق است و خود از نقاط قوت حماسه ملی ایرانیان است.در این راستا، جستار حاضر می کوشد جایگاه و نقش زن را در شاهنامه فردوسی با استناد به پیشینه اساطیری، تاریخی و فرهنگی ایران زمین واکاوی نماید.
اصول جامع مقاله نویسی
حوزه های تخصصی:
یکى از معیارهاى کلیدى ارزیابى فعالیت علمى محققان، دانشگاه ها و یا در سطح کلان کشورها، بررسى میزان انتشارات علمى آن شخص، دانشگاه و یا کشور است. درواقع مقالات علمى معتبر، سندى دال بر صحت تحقیقات و پروژه هاى ارائه شده، به وسیله محققان است. با پیدایش بسته هاى مناسب به منظور تبادل یافته هاى علمى در کمترین و کوتاه ترین زمان ممکن، مقالات به عنوان ابزارى قدرتمند در جهت اشاعه علوم، شناخته شده است. از جهتى اهمیت مقاله در راه یابی به مقطع دکترى تخصصى یا اخذ بورس تحلیلى غیرقابل انکار است.
نوشتار حاضر سعى در ارائه نکات کاربردى در خصوص نگارش، نحوه تنظیم مقاله به روشى علمى است. امید است، نوشته حاضر راهگشاى مسیر تحقیق و پژوهش براى پژوهشگران فرهیخته حوزه هاى علمیه و دانشگاه های کشور باشد.
منظورشناسی و تحلیل کارگفتار در گفتگوهای داستان بیژن و منیژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتگو یکی از عناصر مهم در روایت است. به طورکلی آفرینش روایت پس از آفرینش گفتگو (dialogue)، پدیدار و بهترین تفسیرها با این عنصر روایی ایجاد می شود. این عنصر در تحلیل ادبیات بسیار اهمیت دارد؛ به همین سبب در دیدگاه ها و نظریه های جدید زبان شناسی به ویژه معنی شناسی، به آن توجه شده است. نظریه منظورشناسی یکی از شاخه های مهم در حوزه معنی شناسی است که با کارگفتارهای متنی به گفتمان روایت سامان می بخشد. با استفاده از کارگفتارها می توان به معانی ثانویة متن دست یافت. شاهنامه فردوسییکی از برجسته ترین آثار روایی ادب فارسی است که به سبب جنبه نمایشی یا دراماتیک داستان هایش، به عنصر گفتگو توجه ویژه ای دارد. در این مقاله باتوجه به این رویکرد نقد ادبی، ابتدا مبانی نظری وابسته به گفتگو و ارتباط آن با نظریه منظورشناسی بررسی می شود و سپس با واکاوی و ارائه دسته بندی ساختارهای کارگفتار، گفتگوهای متن داستان بیژن و منیژه تحلیل می شود.