فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۶۱ تا ۳٬۸۸۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
شاهنامة فردوسی روحی یکتاپرستانه دارد و سطوح دینی، آیینی و اساطیری مؤثر در ژرف ساخت روایی آن در طول تاریخ دچار «اسطوره زدایی» شده است، اما با شیوه های تحلیلی می توان بازمانده های بسیاری از باورهای کهن را هم در سطوح نمادین روایات و هم در زبان و تعابیر و تصاویر فردوسی باز جست. یکی از مهم ترین بخش های شاهنامه که نشانه های یک بنیاد شناسی الهی را در آن می توان یافت، «خردنامة» دیباچة کتاب و معروف ترین عبارت آن، یعنی مصراع نخست آن («به نام خداوند جان و خرد») است. در این جستار، با استفاده از رهیافت های زبانی و معنایی و به یاری استدلال های ریشه شناختی و تفسیر فلسفی، این موضوع بررسی شده است که این مصراع- علاوه بر نمایش باورهای کهن حکمت مشایی که «عقل» و «نفس» کلّی را دو مولود آغازین «احد» می داند- می تواند تفسیری دیگر از هویت فلسفی خدای یگانه در حکمت خسروانی را که «جان بخشی» و «خردبخشی» دو شاخصة اصلی معرفت شناسی الهی آن را تشکیل داده است، نمادینه کرده باشد.
غزل فارسی و آموزه های ملامتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تذکره ها و آثار عرفانی همواره از ملامتیه به عنوان گروهی از اهل تصوف و عرفان یاد می شود و در شرح احوال و آثارشان به بیان چند اصل مورد تأکید ملامتیه و برشمردن چند نام و لقب به عنوان اهل ملامت اکتفا می گردد و آن چنان که شایسته جایگاه برجسته و تأثیرگذار اندیشه های ملامتی در پهنة ادب پارسی است. به تبیین نقش ایشان پرداخته نمی شود و زمینه های باورهای ایشان در بدنة عرفان اسلامی بررسی نمی گردد. در این مقاله در پی اثبات آنیم که غزل فارسی از آغاز به ابزاری برای تعلیم آموزه های ملامتی بدل شده است و نگارش این مقاله، در واقع گامی است در مسیر بازشناسی هویت فرهنگی و ادبی ملامتیان و یافتن رد تأثیر شگرف آموزه ها و باورهای ایشان در غزل فارسی و به ویژه بنیان گذاری گونه ای از غزل با عنوان «قلندریات».
بررسی تطبیقی سیمای امام مهدی (عج) در شعر معاصر فارسی و عربی (مطالعة موردپژوهانه: اشعار سید رضا موسوی هندی، شیخ محسن ابوالحب، سلمان هراتی و قیصر امین پور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشة انتظار و بیان سیمای امام مهدی (عج) در شعر شاعران متعهّد به اهل بیت (ع) از دیرباز تاکنون؛ بویژه در شعر دورة معاصر، بوفور دیده می شود. شاعران معاصر، باب جدیدی را در زمینة شعر و ادب، به نام ادبیّات مهدوی گشودند و از دریچة شعر، امام مهدی (عج) را به عنوان منجی آخرالزّمان به تشنگان حقیقت معرّفی کردند. سیّد رضا موسوی هندی، شیخ محسن ابوالحب، سلمان هراتی و قیصر امین پور، از شاعران معاصر مطرح در ادبیّات متعهّد هستند. در مقالة حاضر، به روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به شواهدی از اشعار این شاعران، به بررسی تطبیقی سیمای امام مهدی (عج) در شعر معاصر فارسی و عربی پرداخته شده است. مباحثی همچون ولادت امام عصر (عج)، غیبت، انتظار، بشارت به ظهور منجی آخرالزّمان و توصیف ویژگی های مدینة فاضلة مهدوی، از جمله مضامین مشترک در شعر شاعران مورد بحث است؛ امّا موضوعاتی همچون القاب، رجعت و نیز پاسخ به انحرافات در زمینة موضوعات مربوط به مهدویت، در شعر برخی از آنان همچون سیّد رضا موسوی هندی ملاحظه می گردد. شاعران معاصر فارسی زبان، با بیانی ادبی و با استفاده از تعابیر استعاری، کنایه و تشبیه به وصف و مدح سیمای امام مهدی (عج) پرداخته اند؛ در حالی که شاعران عرب بیشتر به صورت مستقیم به وصف سیمای امام مهدی (عج) پرداخته اند. افزون بر این، شاعران با اقتباس هنری و ادبی از تفاسیر آیات و روایات متواتر، به وصف امام مهدی (عج) پرداخته و به شعر خویش صفت جاودانگی و تأثیرگذاری بر مخاطب بخشیده اند.
طنز سیاسی - اجتماعی در اندیشه های عبید زاکانی و احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه اندیشه های عبید زاکانی، شاعر و نویسنده عصر مغول و احمد مطر، از شاعران معاصر عراق، در حوزه ادبیّات تطبیقی مکتب آمریکا قرار می گیرد. یکی از وجوه مشترک در آثار این دو هنرمند که بر اثر شرایط خفقان آور جامعه به وجود آمده، طنز سیاسی - اجتماعی است که هدف اصلی آن انتقاد از شرایط نابسامان جامعه و اصلاح آن است. از این روی، در حکایت های زاکانی و اشعار مطر، در کنار مضمون های متفاوت، مضامین طنزآمیز مشترکی چون نقد حاکم، قاضی، واعظ، تصریح به نام دشمنان، گسترش فساد، سرکوب شخصیّت های برجسته و اندیشمندان و گسترش فقر، قابل بررسی است.
عبید از هنر خاصّی در بیان سخنانش سود جسته که همین مسأله سبب گشته است معنای طنزهایش را تنها خردمندان دریابند؛ امّا زشت گویی او در برخی حکایت هایش، آثار او را به سوی هزل و یاوه کشانده و معنای حقیقی سخنانش را پنهان ساخته است. مطر با رعایت جانب ادب، توانسته حقایق تلخ روزگار خویش را آشکارتر سازد و برخلاف عبید، شعر خود را تنها برای مبارزه با حکومت به کار گیرد و حسّ مخالفت مردم بر ضد اوضاع نابسامان را بیشتر بر انگیزد؛ هرچند که خود از رسیدن به آینده ای درخشان ناامید است.
بررسی کهن الگوی انسان نخستین و نمودهای آن در بخش پیشدادی شاهنامة فردوسی بر مبنای اسطوره شناسی تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آفرینش نخستین نمونة انسانی- انسان مثالی نخستین- از مهم ترین مراحل کهن الگوی آفرینش در فرهنگ های مختلف بشری است. نمونة بنیادین انسان نخستین، الگویی کهن است که در شکل انسان غول آسا یا خداگونه یا جفت اولیه پدیدار می شود. هدف این جستار، تشریح نمودها و کیفیت های اسطوره شناختی کهن الگوی انسان نخستین در فرهنگ های اساطیری و اساطیر ایران باستان، به ویژه در بخش پیشدادی شاهنامة فردوسی است. روش تحقیق کیفی و رویکرد تحلیل ها، اسطوره شناسی تحلیلی است. از این دیدگاه سه شاخصة اصلی کهن الگوی انسان نخستین، ابتدا خاستگاه لاهوتی، سپس داشتن نمونة همزاد و بالاخره خویشکاری تمدن سازی و ایفای نقش قهرمان فرهنگی در تاریخ نمادین یک قوم است. در شاهنامه، این خویشکاری های سه گانه بین مجموعه ای از شاهان پیشدادی که هر کدام می توانند نمونه ای از نخستین انسان به شمار آیند، توزیع شده است که در این جستار، با رویکردی تحلیلی و تطبیقی، نمودهای هر یک از این خویشکاری ها در مورد کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، فریدون و منوچهر بررسی شده است.
پیوند میان حافظ ایرانی و آموزه های نقد جدید غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر نگوییم دانستن نظریه های ادبی بر هر دانشجو و پژوهنده ای که در جهان ادبیات کار و کوشش دارد، واجب است، نمی توان گفت که ندانستن آن، نقصی آشکار نیست. امروز ادبیات جهان بنا بر نظریه ها و نحله ها و مکتب ها خوانده می شود و این امر اتفاقاً به فهم ادبی و فلسفی متن یاری می رساند. در این مقاله کوشش شده است با برخی از نظرها و اصول مقبول اندیشه های منتقدان غربی، رو به حافظ شود و حافظ با آن آرا و گفته ها از نو خوانده شود. در این خوانش، از منظر اصول مکتب کلاسیسیسم، فرمالیسم، ساختارگرایی و پساساختارگرایی و ادبیات سیاسی، به طور فراگیر از حافظ سخن رفته و نتیجه گرفته شده که متن حافظ، با دلایل موجه، متنی پیش رو، فراگیر، جامع الاطراف و زنده و پوینده است.
زن ستایی و زن ستیزی در شعر معاصر ایران و عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با تاکید بر اینکه یکی از گفتمان های پرقدرت در ادبیات، گفتمان جنسیّت است و با فرض این که زبان و ادب فارسی و عربی از زبان هایی است که در چارچوب گفتمان مردسالاری شکل گرفته، به بررسی ریشه ها و جلوه های زن ستیزی در شعر معاصر ایران و عرب پرداخته است و همچنین، نشان می دهد تغییر نگرش نسبی شاعران معاصر ایران و عرب نسبت به زن و در پی آن، ایجاد جایگاه جدید و طرح و ترسیم هویّت انسانی تری از زن، توان و قدرت مقابله با آن کلیشه های جنسیّتی راکه جز به تضعیف و تحقیر زنان نمی اندیشد، ندارد و علی رغم تحوّلاتی که در ذهنیّت و اندیشه شاعران معاصر نسبت به زن صورت گرفته، این نگرش جدید، در سطح کلان نتوانسته مانع از رشد و گسترش باورها و قالب های سنّتی ای شود که به برتری مرد و فرودستی زنان تاکید دارد. از این رهگذر، زن ستیزی آشکار و پنهان نه به شدّت شعر کهن، ولی همچنان در شعر معاصر ایران و عرب به قوّت خود باقی است.
بررسی تطبیقی مضامین عاشقانه در آثار فریدون مشیری و نزار قبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادبیات معاصر ایران و عرب در شاخه شعر غنایی، فریدون مشیری و نزار قبانی دو شاعر مطرح و نام آشنا به شمار می روند. عشق،کهن ترین و در عین حال، پیچیده ترین مضمون ادبیات غنایی، در شعر این دو شاعر نمودی عینی دارد.نزار قبانی،شاعر زن و شراب، نگاه سنتی و مدرن را در مورد زن و عشق با هم تلفیق کرده و تصویری جدید از معشوقه ارایه داده است، تصویری که هدف غایی آن تلطیف نگاه مردسالار جامعه عرب نسبت به زن است.زبان شعر او نیز بسیار لطیف و عام فهم است، به گونه ای که جامعه در شکل های مختلف به خوبی با آن ارتباط برقرار کرده است.در شعر مشیری اگر چه زن و معشوق به اندازه شعر نزار قبانی حضور و نمود ندارد، اما آمیزش نگاه سنتی و مدرن به خوبی نمایان است.مشیری از یک سو پایبند به جریان شعر غنایی سنتی است.بر این اساس، در شعر او معشوق هنوز تیپیک و کلیشه ای است و حتی بردن نام وی تابو به شمار می رود. از سوی دیگر، شخصیت زن به فراتر از مرزهای تن ارتقا یافته است. زبان سهل ممتنعِ مشیری از دیگر مواردی است که باعث شباهت ویژگی های شعر وی با نزار قبانی می گردد. این مقاله می کوشد مضامین عاشقانه را در دو اشعار شاعر تغزلی معاصر مورد مطالعه قرار دهد و ویژگی های عشق و معشوق را در آثار آن ها مقایسه کند.
تحلیل ترانشانه ای دگردیسی و آیین تشرّف در شاهنامه به روایت تصویر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دگردیسی از مهم ترین عناصر ادبیات، به ویژه ادبیات حماسی و اسطوره ای، به شمار می رود. یکی از انواع آن، «دگردیسی تشرّفی» است که در شاهنامه جلوه های مختلفی دارد. داستان «اندر آزمون کردن شاه آفریدون پسران را به ناشناس» جلوه بارزی از این نوع دگردیسی است که در آن، فریدون به هیئت «اژدها» درمی آید. در این مقاله این داستان از منظر ادبیات تطبیقی و پیوند شعر و نگارگری تحلیل می شود. مصوّرسازی دگردیسی تشرّفی، ازخلّاقانه ترین الهامات تصویری برگرفته از متن شاهنامه است که در این پژوهش به تحلیل نگاره هایی از روایت یاد شده می پردازیم. به منظور تحلیل متون تصویری منتخب، پس از اشاره به متن کلامی روایت و چرایی دگردیسی موقتی فریدون به اژدها، به تحلیلریخت شناسانه نگاره ها در مکتب های مختلف نگارگری و نیز بررسی دخل وتصرف نگارگر در انتقال روایت از نظام کلامی به تصویری اشاره شده است. روش انجام پژوهش، روش توصیفی ـ تحلیلی و پژوهش بینارشته ای در قلمرو ادبیات تطبیقی است. نتایج پژوهش نشان می دهد که دگردیسی در نگاره های منتخب، دارای کارکرد آزمونی و درجهت تشرّف به مقام شهریاری، مردانگی و همسرداری با درون مایه اژدهاکشی صورت پذیرفته و جلوه پیوند آیین تشرّف و دگردیسی است که با نشانه هایی در نگاره مبنی بر مجازی بودن اژدها و برگزاری آیین تشرّف نیز قابل اثبات است، امّا درک دگردیسی تنها با رجوع به پیش متن کلامی ممکن است.
سیری در مضامین و معانی زهد در اشعار سنایی غزنوی و ابو اسحاق البیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از حوزه های نسبتاً گستردة پژوهش در ادبیات تطبیقی معاصر، حوزة مضامین و موضوعات است. موضوع، یک ماده تاریخی و فرهنگی و از عناصر تشکیل دهنده متن است، از این رو قابلیت تحلیل و بررسی را دارد. برخی از موضوعات و مضامین، فراملّی و جهان شمولند؛ مانند زندگی و مرگ، خیر و شر، دادگری و ستمگری، عشق و نفرت، جوانمردی و سخاوت و... . مطالعه تطبیقی در حوزه مزبور می تواند به تبیین فصلی هرچند کوتاه، از تاریخ افکار و عقاید و فرهنگ دو یا چند ملت در طول تاریخ بینجامد و خاستگاه برخی از آن ها را نیز مشخص کند. از جمله موضوعات فراملّی و مورد اختلاف در فرهنگ اسلامی و سایر ادیان الهی، موضوع زهد است که مکاتب فکری و عقیدتی مختلف، تعاریف متفاوت و گاه متناقضی از آن ارائه داده اند. مفهوم زهد وارد حوزه ادبیات نیز شده و بر همین اساس، برخی از شعرا زهد سرا نامیده شده اند که از جمله آنان سنایی غزنوی و ابو اسحاق البیری دو شاعر نامی در ادب فارسی و عربی هستند. در پژوهش حاضر برآنیم که در چشم اندازی تطبیقی، انگیزه های این دو شاعر در روی آوردن به شعر زهد و نحوه نگرش آن ها به دنیا و دلبستگی های آن را مورد بررسی قرار دهیم تا به تعریف و کارکرد زهد در حوزه ادبیات دست یابیم و نشان دهیم که با وجود مانندگی های بسیار در رویکرد این دو شاعر به مفهوم زهد، تفاوت های قابل ملاحظه ای هم بین آن دو وجود دارد.
مقاله به زبان فرانسه: تاثیرحلاج در خلق مجنون الزا نوشته لویی آراگون (Inspiration hallâdjienne dans Le Fou d’Elsa de Louis Aragon)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لویی آراگون در اثر خود به نام مجنون ِالزا مجموعه ای از فرهنگها و ژانرهای ادبی مختلف را گردآوری کرده است و از همه مهمتر اینکه روابط میان فرهنگی بین غرب و شرق در این کتاب به طور واضح مشاهده می شود. از ادبیات عرب و تاریخ اسپانیا گرفته تا تفکرات فلسفی، مذهبی و عرفانی در شکل گیری این اثر نقش داشته اند. دراین مقاله صرفاَ سعی شده است که به تاثیر لویی آراگون از یکی از شخصیتهای عرفان عرب یعنی منصور حلاج پرداخته شود. در حقیقت لویی آراگون دیدگاه عرفانی حلاج نسبت به عشق را که نه بر پایه لذت وخوشی بلکه بر رنج و درد بنیان نهاده شده است به امانت میگیرد و در این اثر منعکس میکند. نویسنده خود را در قالب قهرمان داستان پنهان میکند تا بتواند دیدگاههایش را در مورد تجربه عشقی اش بیان کند.
دانش های تطبیقی: نگاهی گذرا به یکی از صورت بندی های معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت بشری در هر دوره و با توجه به روح یا پارادایم آن دوره، به صورت بندی هایی در عرصه خود دست می زند. یکی از این تقسیم بندی ها و صورت بندی ها که در قرن نوزدهم شکل گرفت، دانش های تطبیقی بود. دانش های تطبیقی، مجموعه ای از دانش هایی است که دو یا چندین پیکره مطالعاتی داشته باشند. این دانش ها با ویژگی هایی، خود را هم از مطالعات تطبیقی و هم از دانش های ناب متمایز می کنند.
موضوع این نوشتار، بررسی کلان این گونه از دانش ها و به ویژه فلسفه وجودی آن ها است. متأسفانه جامعه علمی ما فاقد این گونه نگرش کلان است. یکی از آسیب های مطالعه دانش های تطبیقی همچون ادبیات تطبیقی یا هنر تطبیقی، نبود چنین نگرش کلانی در خصوص دانش های تطبیقی است. در این مقاله می کوشیم تا تصویری کلان از ویژگی ها و چگونگی تکوین این دانش ها ارائه کنیم.
غزاله ی خورشید: نگاهی به نظریه و دنیای متن، همراه با دیگرخوانیِ قصه ی «خورشید توی آسمان و خورشید توی دل من»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این جستار، دیگرخوانیِ یکی از کتابهای مجموعهی 10 جلدی داستانهای فکری، 10 جلدی نوشتهی مرتضی خسرونژاد و نشان دادنِ توانِ دیگرخوانی در بررسیِ آثار ادبیات کودک و آشکار کردنِ ارزشهایِ ادبی موجود در اثر بررسیده است. برای دستیابی به این هدف، پس از مروری کوتاه بر پیشینه، معنا و کارکردِ نظریهی ادبی، به افسونوارگی و لغزندگیِ موقعیتِ نقد و نظریهی ادبیات کودک نیز به اهمیتِ دیگرخوانی در خویشبنیانفکنیِ فلسفیِ کار «نظریهسازان»، می پردازیم. آنگاه برای نشان دادن کاربرد نظریه در عمل، که همان رسیدن به خوانش انتقادی است، از روش پیشنهادی رادریک مگیلیس، یعنی گلچین روشها بهره میگیریم. نخست از دیدگاه اسطوره ای/کهن الگویی (و در همان حال با تأکید بر مفهومهای نسبیت و تمرکززدایی) به قصهی «خورشید توی آسمان و خورشید توی دل من» که به شناختِ دو مفهومِ بنیادیِ تمرکززدایی و زمان می پردازد، می نگریم. سپس با نگاه به نظریهی بینامتنیت میکوشیم از زاویهای دیگر این قصه ی فلسفی- ادبی را بررسیم و چراییِ و چهسانیِ لذّتآوریاش را واکاویم. برآیندِ کار دستیابی به طیفهای معناییِ گوناگون در اثر نگاه به متن از چشم اندازهای چند نظریه و آگاهی بر لغزنده بودن معناسازی و معنایابی در ادبیات است.
بررسی تطبیقی تئاتر ارسطویی و روایی با استناد به نمایشنامه های ادیپ شهریار اثر سوفکلس و ننه دلاور و فرزندانش اثر برشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با استناد به نمایشنامه های ادیپ شهریار اثرسوفکلس و ننه دلاور و فرزندانش اثر «برتولت برشت»، به کمک مثالهای متعدد از دو اثر مذکور، به مقایسه تحلیلی اصول تئاترارسطویی و روایی می پردازد. مبانی تئاتر ارسطویی برگرفته از اثر فن شعر ارسطو است که تا قرن هجدهم میلادی تنها روش حاکم در ادبیات نمایشی محسوب می شده است. هدف این شیوه نمایشنامه نویسی، تزکیة احساس است که به وسیله استغراق، حس همدردی و ترس در تماشاگر ایجاد می شود . وجود «وحدت سه گانه»، «اوج نمایشنامه» و «پریپتی» (بازشناخت) و «لحظه اولین و آخرین هیجان در نمایش»، از دیگر اصول برجسته این نوع تئاتر محسوب می شود. مبانی تئاتر روایی بر نظرهای برتولت برشت درزمینه نمایشنامهنویسی نوین و غیرارسطویی استوار است. برشت، معتقد است که باید به اتفاقات روزمره و بدیهیات بهوسیله بیگانه سازی، غرابت بخشید تا آن ها بازشناخته شوند و زمینه های نقد و داوری در بیننده ایجاد شود. ازجملة این فنون بیگانه سازی عبارت اند از: دوگانگی نقش بازیگر نمایش؛ ناسازی در فکر و عمل بازیگر؛ جهش زمانی؛ قطع روند داستان به وسیله موسیقی؛ صحنهآرایی با نورزیاد؛ صحنه نیمة خالی با پرده نیمهباز؛ وجود عناوین در ابتدای هرصحنه و نصب تابلوها با عناوینی که تماشاگررا از توهم برهاند که در نمایشنامه ننه دلاور و فرزندانش استفاده شده است.
حافظه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به گواه آثار سایر بزرگان ادبیات فارسی، می توان دریافت که شمار قابل ملاحظه ای از اشعارِ کلیات شمس، متعلق به مولانا نیست. اشعاری از سلطان ولد، سنایی، عطار، خاقانی و برخی دیگر با تغییراتی، در غزلیات شمس به نام مولانا ضبط شده است. می توان آمیختگی شعر شاعران پس از مولانا را با غزلیات شمس، ناشی از اختلاط دستنویس ها دانست؛ اما درباره اشعار شاعران پیش از مولانا، نظیر سنایی و عطار و...، می توان گفت که بیشتر این اشعار به دست خود مولانا به غزل های او راه یافته است. به عبارت دیگر، مولوی با تتبع در اشعار شاعران پیش از خود، اشعاری را از حافظه در حلقه های صوفیان می خوانده و همین امر باعث گردیده که این دست اشعار از وی دانسته شود و در دیوان او هم وارد شود. در این جستار به بررسی اجمالی چند غزل از سنایی و عطار که در غزلیات شمس و به نام مولانا آمده اند، پرداخته ایم و بر اساس مقابله این اشعار مشترک، ابیاتی را تصحیح و به برخی تصحیف ها در اشعار مولانا اشاره کرده ایم. همچنین بعضی تتبعات مولانا در اشعار انوری، مجیر بیلقانی و خمسه نظامی را نیز نشان داده ایم.
تقابل آرای شمس و مولوی در باب حلّاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر عمیق و همه جانبه شمس تبریزی بر وجود مولوی بر هیچ کس پوشیده نیست تا آنجا که تعدادی از مولوی پژوهانِ بنام، آثار مولوی را انعکاسی از اندیشه های شمس دانسته اند و مثنوی مولوی را شرحی از انعام شمس خوانده اند. انقلاب روحی پدید آمده در مولوی و تأثیر آموزه های شمس در تفکّرات او در زمینه های عرفانی، فلسفی، کلامی و... به اثبات رسیده است. با وجود این، در مواردی بسیار نادر، اختلافاتی میان آراء این پیر و مرید پرآوازه دیده می شود که تاکنون از دیدگاه محقّقان پوشیده مانده است. یکی از این موارد، اختلاف دیدگاه های آنها درباره شخصیت حلّاج است که از محوری ترین شخصیت های عرفان اسلامی به شمار می رود. در پژوهش حاضر، ابتدا دیدگاه های شمس تبریزی درباره حلّاج را که به صورت بسیار پراکنده در مقالات او وجود دارند، گردآوری و طبقه بندی کرده ایم. سپس، آنها را با آراء مولوی در آثار مختلف او مقایسه نموده، نشان داده ایم که اختلاف نظرهای اساسی میان آرای شمس و مولوی در مورد حلّاج، شخصیت و جایگاه او وجود دارد که در حوزه عرفان اسلامی بسیار قابل تأمل است. به عنوان نمونه شمس در سخنان خود اناالحق گویی حلّاج را مورد انتقاد قرار داده و معتقد است که حلّاج هنوز به مراتب عالی سلوک و اتصال به حق دست نیافته، عالم روح را بتمامی درک نکرده، در سکر ناتمام بوده و سخنانش بوی انانیت می دهد. این در حالی است که مولوی، مرید بلامنازع شمس، به دفاع از شخصیت حلّاج پرداخته و بر این باور است که او به مقام فنای فی الله و اتصال به حق رسیده است و انالحق او نه تنها ناشی از انانیت نبوده؛ بلکه تواضعی بزرگ در برابر حق محسوب می شود. علاوه بر این، مولوی در آثار مختلف خود، در صدد تأویل و توجیه اناالحق گویی حلّاج بوده و آن را رمزی از رموز الهی می داند، در حالی که شمس، آن را سخنی رسوا و بی تأویل نامیده است. در این مقاله بر آنیم تا علاوه بر بیان و بررسی این اختلاف دیدگاه ها، پاسخی مناسب برای این اختلاف نظر میان شمس و مولوی بیابیم.
بررسی تأثیر جنسیت بر کاربرد تشبیه و استعاره در شعر زنان شاعر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیشتر محققان رشته های زبان شناسی اجتماعی، جامعه شناسی زبان و منتقدان فمینیست پژوهش هایی در زمینة زبان معیار انجام داده اند که نشان می دهد بین زبان زنان و مردان تفاوت هایی وجود دارد. در اینجا این پرسش مطرح می شود که آیا برای زبان ادبی (شعر) نیز می توان جنسیت قائل شد؟ آیا علاوه بر سطح آوایی، واژگانی و نحوی زبان، صورخیال مثل تشبیه و استعاره هم می توانند تحت تأثیر ذهنیت زنانة شاعران، نشانی از جنسیت گرایی داشته باشند؟ ازاین رو این پژوهش کوشیده است تأثیر جنسیت را بر کاربرد تشبیه و استعاره در شعر ده شاعر زن معاصر ایرانی بررسی کند. ابتدا یک یا دو مجموعة شعر از شاعران موردنظر به صورت تصادفی انتخاب شد، سپس دو رکن اصلی تشبیه و استعاره از لحاظ جنسیت گرایی در شعرشان تجزیه و تحلیل گردید و این نتیجه حاصل شد که به علت وجود تفاوت میان زنان و مردان ازلحاظ پایگاه اجتماعی و ممیزه های زیست شناختی، زنان شاعر به شکل برجسته ای از تشبیهات و استعارات مربوط به جنس خود استفاده می کنند که این جنسیت گرایی بیشتر در دو رکن مشبه به و مستعارمنه به چشم می خورد. وانگهی آنان از این نوع تشبیهات و استعارات بیشتر برای بیان مضامین رمانتیک و حسی عاطفی بهره می برند.
نقد زیبایی شناختی رنگ در شعر فرزانه خجندی شاعر رنگ ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زیبایی شناسی جدید توجه به شکل ظاهری شعر صرفاً برای بیان زیبایی های هنری آن کافی به نظر نمی رسد، به همین دلیل نوعی گرایش تطبیقی برای بررسی تأثّر ذوقی و شخصی شاعر از محیط اجتماعی شکل می گیرد که شناخت آثار ادبی را برمبنای تحقیق روان شناختی و جامعه شناختی ادبی استوار می سازد.
در این جستار با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از دانش های میان رشته ای روان شناسی، جامعه شناسی و زبان شناسی به توصیف و نقد زیبایی شناسی رنگ در شعر یکی از برجسته ترین شاعران نوگرای تاجیکستان پرداختیم. فرزانه خجندی با تأثیرپذیری از رنگارنگی محیط فرهنگی اجتماعی تاجیکستان و بهره گیری کامل از رنگ، اندیشه های اخلاقی را به زیباترین شکل به تصویر کشیده و در عین بهره گیری از رمزها و نمادهای رایج شعر فارسی، با خلق نمادهای نو و ترکیب سازی های بدیع در حوزة رنگ ها به پرورش شکل زیبایی از سخن فارسی دست یافته است.
بررسی تطبیقی بازآفرینی اسطورة پرومته در شعر معاصر عربی و فارسی (با تأکید بر شاعران برجسته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضور گستردة اسطوره و بازآفرینی آن در ادبیّات معاصر جهان، از جمله ادبیّات فارسی و عربی، سبب نوآوری و غنای ادبیّات گردیده است. اسطورة یونانی «پرومته» یکی از این اسطوره هاست که شاعران ادب فارسی و عربی برای بیان مفاهیم سیاسی و اجتماعی، از آن به عنوان نماد سرکشی، اعتراض، مقاومت، رهایی و... بهره گرفته اند. پژوهش حاضر بر آن است تا این گونة ادبی را که از قلمروه ای شاخص ادبیّ ات تطبیقی ب ه شمار می آید، در شعر برخی از شاعران برجستة ادب فارسی از جمله: «احمد شاملو»، «نادر نادرپور»، «سیاوش کسرایی» و برخی شاعران چیره دست ادب عربی از جمله «عبدالوهّاب بیاتی»، «بدر شاکر السّیّاب»، «ابو القاسم شابی» و... بررسی نماید. به طور کلّی، شاعران مذکور بنا بر انگیزه ها و اهداف سیاسی– اجتماعی خویش، اسطورة پرومته را در آثار خود به کار برده اند و از این اسطوره برای بیان احساسات خود، ب رانگیختن ملّت، اعتراض نسبت به واقعه ای نامطلوب و... سود جسته اند. تحلیل علل کاربرد این اسطوره در شعر معاصر فارسی و عربی و بررسی چگونگی بازآفرینی آن و نیز بیان وجوه اشتراک و افتراق این بازآفرینی، از محور های بنیادین این جستار است.