مطالعات ادبیات کودک
مطالعات ادبیات کودک سال چهارم پاییز و زمستان 1392 شماره 2 (پیاپی 8) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
امروزه عملکردهای فرهنگی سبب شده است که قلمرو ادبیّات کودک و نوجوان به سوی متون کهن ادبی کشیده شود. در این میان شاهنامه ی فردوسی، شاهکار کلاسیک زبان فارسی به عنوان پرکاربردترین متن ادبی کهن، وارد محدوده ی ادبیّات رسمی کودکان و نوجوانان ایران شده است. در این مقاله ضمن معرّفی انواع اقتباس مفهومی و نگارشی از شاهنامه در ادبیّات کودک و نوجوان، چگونگی کاربردهای آن نیز بررسی شده است. این تحقیق نشان می دهد که بخش قابل ملاحظه ای از اقتباس های محتوایی در ادبیّات کودک و نوجوان، از نوع اقتباس بسته است و بازآفرینی، تلخیص، بازنگری و گزیده نویسی در انواع اقتباس محتوایی از شاهنامه، کاربرد کم تری دارد. در انواع اقتباس نگارشی از شاهنامه نیز پنج نوع، اقتباس معرّفی شده است که در این شیوه، بهترین و ساده ترین کاربرد، اقتباس از نظم به نثر است.
غزاله ی خورشید: نگاهی به نظریه و دنیای متن، همراه با دیگرخوانیِ قصه ی «خورشید توی آسمان و خورشید توی دل من»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این جستار، دیگرخوانیِ یکی از کتابهای مجموعهی 10 جلدی داستانهای فکری، 10 جلدی نوشتهی مرتضی خسرونژاد و نشان دادنِ توانِ دیگرخوانی در بررسیِ آثار ادبیات کودک و آشکار کردنِ ارزشهایِ ادبی موجود در اثر بررسیده است. برای دستیابی به این هدف، پس از مروری کوتاه بر پیشینه، معنا و کارکردِ نظریهی ادبی، به افسونوارگی و لغزندگیِ موقعیتِ نقد و نظریهی ادبیات کودک نیز به اهمیتِ دیگرخوانی در خویشبنیانفکنیِ فلسفیِ کار «نظریهسازان»، می پردازیم. آنگاه برای نشان دادن کاربرد نظریه در عمل، که همان رسیدن به خوانش انتقادی است، از روش پیشنهادی رادریک مگیلیس، یعنی گلچین روشها بهره میگیریم. نخست از دیدگاه اسطوره ای/کهن الگویی (و در همان حال با تأکید بر مفهومهای نسبیت و تمرکززدایی) به قصهی «خورشید توی آسمان و خورشید توی دل من» که به شناختِ دو مفهومِ بنیادیِ تمرکززدایی و زمان می پردازد، می نگریم. سپس با نگاه به نظریهی بینامتنیت میکوشیم از زاویهای دیگر این قصه ی فلسفی- ادبی را بررسیم و چراییِ و چهسانیِ لذّتآوریاش را واکاویم. برآیندِ کار دستیابی به طیفهای معناییِ گوناگون در اثر نگاه به متن از چشم اندازهای چند نظریه و آگاهی بر لغزنده بودن معناسازی و معنایابی در ادبیات است.
انواع ترانه های کودکان (مطالعه ی موردی: طبقه بندی نظم شفاهی کودکان خراسان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتار پیش رو، گزارشی از پژوهشی میدانی است که به منظور گشودن راهی برای شناخت و بررسی دقیقتر ترانههای فولکلوریک کودکان صورت گرفته است. پژوهش گر پس از گردآوری ترانه ها، شعرواره ها و درمجموع، تمام متنهای موزون و منظوم شفاهی رایج در بین کودکان و نیز آنچه والدین برای آنها می خوانند، به تقسیم بندی دقیق آنها پرداختهاست. این تقسیم بندی که برای اولین بار در این حوزه و در زبان فارسی ارائه شده، اختصاصاً دربارهی متنهای منظوم فولکلوریک کودکان فارسیزبان خراسان و براساس محتوا وکاربرد آنهاست. کلیات این تقسیمبندی چنین است:
1. متن های منظوم شفاهی بدون بازی کودکان؛
1-1 . متن های منظومی که بزرگ ترها برای کودکان می خوانند؛
1-2 . متن های منظومی که کودکان خودشان می خوانند.
2. متن های منظوم شفاهی در بازی کودکان؛
2-1. متن های منظوم یارگیری؛
2-2. متن های منظوم بازی؛
2-3. متن های منظوم پیرامون بازی.
پژوهش حاضر می تواند شیوه ای علمی برای تقسیم بندی دیگرحوزه های ادبیات شفاهی کودکان باشد.
مقایسه ی سیمرغ منطق الطیر عطار با آلیس در آن سوی آینه ی کارول بر اساس نظریه ی تقارن آینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقالطیر عطار و آلیس در آن سوی آینهی کارول از آثار معروف و مشهور جهانی هستند. این مقاله در پی تحلیل مقایسهای سیمرغ و سیمرغ، قهرمانان داستان تمثیلی منطقالطیر عطار با کتاب تخیلی کودکان؛ یعنی آلیس در آن سوی آینه است تا بدین ترتیب، خوانش جدیدی از سیمرغ و سیمرغ منطقالطیر ارائه دهد. روش پژوهش تحلیل محتوا است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که هر دو اثر با وجود اختلاف در جزئیات حوادث داستان، در کلیات، بر اصولی مشابه استوار هستند. وجود بنمایههای مشترک چون خواب و آینه و تأثیر آنها در نتیجهی داستان منطقالطیر، بیانگر درک و تجربهی شهودی عطار است که از واقعیتی دور از دسترس و خارج از زمان و مکان است، بر قلب عارف فرا تابیده میشود. این شباهتها و استناد کاکو به آن سوی آینهی کارول در تأیید تقارن آینهای، چنین به نظر میرسد که این اثر ادبی مانند آن سوی آینه با تقارن آینهای جهان در علم فیزیک قابل مقایسه باشد. بر این اساس، هریک از سیمرغ های منطق الطیر میتوانند تقارن آینهای یکدیگر باشند که در ابعاد دیگر هستی؛ یعنی در عالم رویا به وقوع پیوسته است. این مقایسه سبب خوانش تازه و درک و دریافت بهتر خوانندگان این اثر ادبی میگردد.
ساخت بازی های رایانه ای براساس قصه های بلند عامیانه ی ایرانی (با تکیه بر داستان قهرمان قاتل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش عظیمی از ادبیات داستانی ایران که ادبیات حماسی، تعلیمی، عرفانی و عامیانه را در بر می گیرد؛ حکمت ها و معارف کم نظیری دارد. این گنجینه ی غنی، متناسب با مخاطبان گوناگون قابلیت بازآفرینی در قالب های هنری نوین، از جمله فیلم، نمایش، انیمیشن و بازی های رایانه ای را دارد. ساخت چنین بازی هایی هم نسل امروز را با ادبیات کلاسیک و عامیانه ی فارسی آشنا می کند و هم ویژگی سرگرم کنندگی آن ارزش های اخلاقی و انسانی را به مخاطبان و کاربران آن انتقال خواهد داد. این مقاله، بر آن است تا ضمن طرح مباحثی درباره ی بازی های رایانه ای و اهمیت آن و در عین حال آسیب شناسی مختصر نمونه های رایج آن، با معرّفی داستان عامیانه ی قهرمان قاتل در جایگاه یکی از نمونه های زیبا و جذاب این گونه متون داستانی، قابلیّت ذاتی این آثار را از نظر شخصیت پردازی (با داشتن شخصیت هایی بسیار متنوع مانند (عیاران، پریان، دیوان و جانوران عجیب و غریب)، صحنه پردازی (باغ ارم، دریای محیط، خندق ها، برج و باروها و عواملی چون صداها، دود و تاریکی و گرد و غبار)، تنوّع مراحل کنش های داستانی، زمان و مکان های شگفت و جذاب، ابزارهای جنگی(سپر، گرز، عمود خاراشکن و تیغ غم غم)، گفت وگو و تعلیق داستانی، ویژگی های مختلف فانتزی و چند مرحله ای یا اپیزودی بودن صحنه ها را برای بازتولید به شکل بازی های رایانه ای نشان دهد. برای نگارش این مقاله، نسخه ی چاپ سنگی قهرمان قاتل تهیه و موردخوانش قرار گرفت و زوایای گوناگون متن و عناصر داستانی آن تحلیل شد و در آخر جنبه هایی از داستان که قابلیت نگارش به صورت بازی نامه داشت استخراج و از نو بازآفرینی شد.
بررسی واژگان خوانداری کودکان دبستانی و مقایسه ی آن ها با واژگان نوشتاری آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود کتاب مناسب و درخور ویژگیهای کودک، در ایجاد انگیزه و عادت مطالعه بسیار مؤثر است. کتاب کودک و نوجوان هم از نظر موضوع و هم از نظر سبک نگارش، نباید از محدوده ی تواناییهای ذهنی او فراتر باشد. اگر واژگان به کار رفته در متن کتاب در حد تواناییها و قابلیتهای زبانی کودک نباشد، در انتقال مفاهیم و تجارب به کودک موفق نخواهد بود. پژوهش حاضر با هدف بررسی و استخراج واژگان پایه ی خوانداری کودکان دبستانی، و سپس مقایسه ی این واژگان با واژگان نوشتاری کودکان دبستانی انجام گرفته است. این پژوهش از نوع اکتشافی و مقیاس به کار رفته در آن، مقیاس اسمی است. جامعه ی مورد بررسی شامل مجموعة کتابهای داستانی کودکان دبستانی (شامل گروه های سنی «ب»، «ج» و «ب و ج») است که از سوی شورای کتاب کودک مناسب تشخیص داده شده اند. ابزار اجرای این پژوهش نرمافزاری است که به زبان برنامهنویسی دلفی و مطابق با سؤالات و ویژگی های خاص این پژوهش طراحی شده است. در این پژوهش 162650 صورت زبانی و 6155 واژه به دست آمده و در نهایت 1602 واژه به عنوان واژگان پایه ی خوانداری معرفی شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که همخوانی واژگان خوانداری و نوشتاری در زیرگروههای فعل ساده، عناصر طبیعی و اندام و رنگ، «زیاد» و در زیرگروههای واژگان علمی، دین، ورزش، شهرها، اصطلاحات و مصدر، «خیلی کم» و در دیگر زیرگروهها «کم» بوده است. همچنین بر اساس یافتههای پژوهش، در مجموع همخوانی و مطابقت واژگان خوانداری و نوشتاری این گروه سنی «کم» بوده است.
بازخوانی قصه های کودکان بر مبنای مولفه ی طرح واره در رویکردِ شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصههای کودکان عموماً در صورت و روایت، ساده و قابل دریافت و در زیرساخت، غنی و سرشار از نکات شناختی- عاطفی و توانمایگیِ تأویلی اند. این قصهها گرچه در مقام ارتباط (فرم، روایت و زبان) به راحتی با مخاطب خود رابطه برقرار می کنند؛ در مقام کارکرد های پنهان و پیچیده، واجد شبکه ی عظیم و گستردهای از مفاهیم، الگوها، طرح وارههای شناختی هستند بیان غیر مستقیم قصه ها، ناخودآگاه کودک را مخاطب قرار می دهد و از رهگذر شناخت و تغییر«طرح وارههای» منفی و ناسازگار و جایگزین کردن آنها با طرح وارههای مثبت و درمانگر، آنها را برای رویارویی با «جهانهایِ واقع و ممکن» آماده می کند. تاثیر داستان بر رشد کودکان به دلیل در برگرفتن استعارهها و طرحوارهها و تمهید فرایندهای رشد بسیار پیچیده است. قصهگویی با بیدارکردن نیروهای درونی کودک و استفاده از دانش طرح وارهای او، غیرمستقیم او را از موانع، تضادها و نیز امکانها و استعدادهایش آگاه میکند و او را به تفکر، تعمق و جست وجو وا میدارد. بحث «طرح واره» یکی از مباحث مهم و کانونی در حوزه ی مطالعات میان رشتهای و علوم شناختی است. طرح وارهها نوعی تجربه سازمان یافته و دانشهای بستهبندی شدهاند که چارچوبهای شناختی ما را به عنوان مجموعه ای متشکل از ذهنیتها، تصورات، تصاویر و ارزشها و احساسات رقم میزنند. طرح واره درمانی بر این است که اندیشهها و الگوهای رفتاری منفی به نوعی با تجربههای منفی دوران کودکی مرتبطاند و چنانچه این الگوها که آنها را طرح وارههایِ ناسازگار مینامند، به درستی شناخته نشوند، مقابله با آنها راه به جایی نمیبرد. در این مقاله قصههای مشهور کودکان بر مبنای نظریه طرح واره و دو راه حلِ اساسی: «تغییرِ» طرح وارههایِ منفی و ناسازگار و «تعبیر» های مثبت و درمانگر، بازخوانی و تحلیل میشود.