فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۰۱ تا ۲٬۹۲۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر تلاشی است برای مقایسة محتوای دو اثر برجستة عرفانی، منطق الطیر عطار نیشابوری و رسالة الطیر ابن سینا، که به شیوة مطالعه و با استفاده از تحلیل کیفی و کمی محتوا صورت گرفته است. برای سهولت مقایسه از جدول ها و نمودارهایی نیز استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شباهت ها عمدتاً در محتوای اثر است. مهم ترین شباهت دو اثر اشتراک در مضمون آن هاست. وجود رمز «مرغ» و مضمون «وحدت» بسیار برجسته است. از دیگر اشتراکات می توان به یک سانی مقصد و مقصود پرواز، شروع داستان از مرحلة «شناخت خود»، و بیان مضمون بی اعتمادی اشاره کرد. تفاوت های فرمی عبارت اند از: 1. تفاوت در قالب بیان، 2. تفاوت در واژه گزینی، و 3. تفاوت در عناصر داستان. تفاوت های محتوایی نیز شامل: 1. تفاوت در لزوم پیر، 2. تفاوت در چگونگی اظهار وجود، 3. تفاوت در نگرش به قابلیت عارف، 4. تفاوت در نگرش به درگاه الهی، 5. تفاوت در حماسه آفرینی، 6. تفاوت در داشتن طرح سفر، و 7. تفاوت در نگرش به انجام کار سالک است.
بررسی تطبیقی قصاید رضویّة ابن یمین و صاحب بن عبّاد با رویکرد بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد بینامتنی یا ارجاعات میان متنی یکی از مباحث مهمّ و مورد توجّه نظریه پردازان معاصر است. در این رویکرد، فرض بر این است که متون مختلف از دیرباز با یکدیگر تعامل داشته و تحت تأثیر آثار پیش از خود خلق شده اند. از این رو، هیچ اثر مستقلّی را نمی توان یافت که از این تأثیرپذیری و روابط بینامتنی متقابل برکنار بوده باشد. از جمله متونی که در این زمینه قابل بررسی هستند، قصاید فراوانی است که در مدح و ستایش امام هشتم شیعیان به زبان فارسی و عربی به رشتة نظم درآمده اند. با نگاهی به این قصاید ملاحظه می شود؛ اشتراکات معنایی و لفظی بسیاری در آن ها وجود دارد؛ گویی هر یک از آن ها با توجّه به شعر قبل از خود سروده شده اند. در این جستار، کوشش شده است تا دو قصیدة رضویّه از ابن یمین به زبان فارسی و صاحب بن عبّاد به زبان عربی، بر اساس نظریّة بینامتنی مورد بررسی قرار گیرد. نتیجه، بیانگر این است که قصاید مدّنظر در دو حوزة محتوا و ساختار دارای اشتراکات زیادی است به گونه ای که می توان ادّعا کرد؛ در این دو متن، تعامل و روابط دیالکتیکی و به تعبیر باختین، منطق مکالمه، حکم فرما بوده است.
ماهیت چندساحتی زبان در اندیشه ناصرخسرو و سوسور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماهیت زبان و نحوه تکوین و تحقق آن از دیرباز دغدغه فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. صرف نظر از تأملات فلسفی، مطالعات زبانی تا ابتدای قرن بیستم در قلمرو زبان شناسی تطبیقی- تاریخی انجام می گرفت. اما سوسور با نقد این نوع زبان شناسی، حوزه تازه ای را به نام زبان شناسی هم زمانی بنیاد نهاد. به این واسطه وی را پدر زبان شناسی جدید نامیده اند. سوسور به روش فلسفی- معرفت شناختی در آغاز طرح خود هم راستا با فلسفه نقدی کانت، از قلمرو زبان پرسش می کند. در این جهت وی سه ساحت زبانی لانگاژ، لانگ و پارول را از هم متمایز می کند که لانگ ابژه حقیقی و عینی زبان شناسی است. در سنت فکری ما نیز ناصرخسرو تأملاتی درباب زبان و ماهیت آن داشته است. ناصرخسرو میان چهارساحت زبانی نفس ناطقه، نطق و قول و کلام، تمایز قائل شده است. این مقاله می خواهد نشان دهد که لانگاژ، لانگ و پارول سوسور تاحدودی با نفس ناطقه، نطق و قول ناصرخسرو متناظر است.
نمود وحدت وجود و وحدت شهود در لمعات فخرالدین عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود و وحدت شهود از مفاهیم معروف در عرفان اند که بحث های گوناگونی دربارة آنها صورت گرفته است و دانشمندان و عارفان مختلف، نظرات و تعاریف گوناگونی در رابطه با آنها ارائه کرده اند. برخی وحدت وجود را مقامی عرفانی دانسته اند که از مقام وحدت شهود برتری دارد و برخی دیگر به اصالت وحدت شهود رأی داده اند و عارفانی نیز در آثارشان این دو را یک مفهوم با تعاریفی متفاوت دانسته اند. از آنجا که فیلسوفان و عارفان مختلف، این دو مفهوم عرفانی یا فلسفی را به گونه های مختلفی تعریف کرده -اند، لازم است که تعاریف عارفان در این زمینه در کتاب هایشان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. لمعات فخرالدین عراقی که به نوعی آینة تمام نمای عرفان وحدت وجودی ابن عربی است و همچنین از مبانی عرفان عملی عارفان پیشین بهره گرفته است، می تواند به عنوان یکی از کتاب های مهم در تعریف این دو مفهوم در نظر گرفته شود. در این پژوهش، ابتدا به تعاریف مربوط به این دو مفهوم پرداخته شده و سپس نوع بیان فخرالدین عراقی دربارة این دو مفهوم در کتاب لمعات، مورد بررسی و تدقیق قرار گرفته است. سخنان عراقی در این کتاب به گونه ای است که می توان گفت، او این دو مفهوم را از یک جنس می داند و تفاوتی بین آنها قائل نیست و یا آنکه معتقد است که یکی مقدمة به وجود آمدن دیگری است.
نمادهای اسطوره ای در سایه نور عرفانی در هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هفت پیکر متنی سرشار از آموزه ها، اسطوره ها، آیین ها و حکمت های کهن است؛ حکمت هایی که در پوشش رمز و نماد، معنایی روحانی برای عروج انسان و ناشناختگی مرگ در خود دارند. در این جستار، نمادهای این اثر به لحاظ اسطوره ای یا عرفانی بودن بررسی می شوند. این نمادها نشانه هایی از دوران تکامل اسطوره و حضور آن در حماسه های عرفانی هستند؛ همچنین شخصیت بهرام از این منظر تحلیل می شود. این شخصیت پیش از هفت داستان میانی، از چند راهنمای بیرونی و درونی یاری می گیرد تا پذیرای آزمون خودشناسی (غار نخست) شود و پس از گذر از پوشش نور نادیدنی (گنبدهای میانی) با عروج به گنبد هشتم (غار پایانی) با طیف نوری ""نورٌ علی نور"" به جاودانگی روحی برسد.
تحولِ تاریخی واحد نحوی به واژه نو در زبان فارسی
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۴شماره ۱
83 - 100
حوزه های تخصصی:
تبدیل واحدهای نحوی به واحدهای صرفی (واژه) یکی از شیوه های رایج واژه سازی در زبان ها به شمار می رود. این تبدیل هم از منظر مطالعات درزمانی و هم از منظر مطالعات همزمانی قابل بررسی است. بدین معنا که در زبان ها، تبدیل واحد نحوی به واحد صرفی هم در بستر تاریخی رخ می دهد و هم در یک دوره خاص از زبان، اهل زبان با تبدیل واحدهای نحوی به واحدهای صرفی برای بیان مفاهیم نو به امر واژه سازی مبادرت می ورزند. در این پژوهش تحول تاریخی تبدیل واحدهای نحوی به واحدهای صرفی مورد بررسی قرار گرفته است و در اثبات ادعای تبدیلِ تاریخی واحدهای نحوی به واحدهای صرفی به شواهد آوایی و همچنین به شواهد صرفی و نحوی اشاره کرده ایم. برای مثال خیلی در متون کلاسیک از خیل با مقوله دستوری اسم به معنی دسته و گروه با یای وحدت یا یای نکره ترکیب شده است که پس از تحول تاریخی و تبدیل به واحد صرفی به واژه خیلی با مقوله دستوری قید تبدیل شده است. در این تحقیق، فرآیند تبدیل واحدهای نحوی به واحدهای صرفی و انواع این تحولات تاریخی روشن شده است و در سایه نتایج به دست آمده از این پژوهش بخشی از ناتوانی اهل زبان در قرائت صحیح و عروضی متون کلاسیک به خصوص نظم فارسی روشن می شود. چراکه واحدهای نحویِ مربوط به دوره های پیشین به صورت یک واژه در زبان فارسی امروز درآمده است. خوانندگان امروزیِ اشعار کلاسیک فارسی، فاقد توانایی زبانی مردمان پیشین در خصوص عروض فارسی هستند و این امر تا حدی به دلیل ناآگاهی نسبت به تحول تاریخی واحدهای نحوی به واحدهای صرفی است.
جلوه های ظلم ستیزی در طنز برخی نویسندگان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۳۶
61 - 80
حوزه های تخصصی:
در آغاز سده چهارده شمسی(1300به بعد) و پیامدهای انقلاب مشروطه و روند "مدرن کردن یا ساختن" ایران بخشی از بالقوه های شکستن تابوهای سنتی در شکل گوناگون اش بالفعل شد. در همان زمان ها بود که نویسندگان(به طور خاص داستان نویسان) به روایت نوشتاری در شکل مدرن غربی آن یعنی داستان یا قصه اقدام کردند. اگر به ریشه های فرهنگ ایران توجه شود بن مایه های اصلی آن را شادی و نشاط شکل می دهد. بر این اساس در ادبیات متعهد و معناگرای معاصر طنز اخلاقی تبیین کننده فضیلت عدالت اجتماعی و فریاد اعتراضی است بر هرگونه زشتی و پلیدی، که در همه حوزه ها جلوه گری می کند.
شفاهی یا کتبی؟ بررسی نظریات مربوط به سرچشمه شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث در باب منابع شاهنامه فردوسی همواره از دل مشغولی های عمده شاهنامه شناسان بوده است. در این مورد سه نظریه قابل تشخیص است: الف) منبع یا منابع شاهنامه کتبی است و شاهنامه ابومنصوری تنها یا اصلی ترین منبع شاهنامه است. شباهت های فراوان شاهنامه با متون هم عرض مؤید این نظر است. ب) شاهنامه متکی بر روایات شفاهی است. این روایات ریشه در سنّت گوسانی و داستان گویی شفاهی دارد. حتی خود فردوسی از افراد این طبقه بوده یا می تواند محسوب شود. نشانه های شفاهی بودن در شاهنامه آشکار است. یکی از آخرین نوشته ها در این نظریه، کتاب زمینه شفاهی حماسه های فارسی: داستان-گویی و شاعری نوشته یاماموتو است که تلاش دارد نشانه های شفاهیت در شاهنامه را به گونه ای علمی استخراج کند. ج) پیدایش شاهنامه محصول هر دو دسته از منابع کتبی و شفاهی است؛ شباهت ها و تفاوت های شاهنامه با متون عم عرض و نیز نشانه های موجود در شاهنامه که به منبع شفاهی یا کتبی اشاره می کنند، با این نظریه قابل توضیح هستند. در این جستار، پس از طبقه بندی بالا، ضمن اشاره به بزرگان هر طبقه، دیدگاه های آن ها در دفاع از نظریه خود و ردّ نظریه گروه دیگر، به گونه ای انتقادی و مختصر مطرح شده است. سپس از آنجا که یاماموتو آخرین اثر مستقل دانشگاهی را در این زمینه نوشته است، کتاب او به صورت مفصل معرفی شده و با تکیه بر نظریه سوم، تلاش شده برخی از نقاط مثبت و ارزشمند و نیز پاره ای از نارسایی ها و نادرستی های این کتاب بررسی و داوری گردد. نتایج تحقیق نشانگر آن است که از این سه نظریه، نظریه سوم برخوردی معتدل و مستدل نسبت به بحث منابع شاهنامه دارد.
نقد اجتماعی در شعر سهراب سپهری و تطبیق آن با علوم پایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۳۶
51 - 60
حوزه های تخصصی:
این مقاله موارد نقد دیدگاه مردم و اجتماع را در «هشت کتاب» سپهری یافته است و ضمن این کار نحوه بکارگیری شاعر از علوم پایه(ریاضیات، زمین شناسی، زیست شناسی، شیمی و فیزیک) به منظور تأثیرگذارتر کردن کلام خود را نیز بهره گرفته است. از این رو با مطالعه و بررسی «هشت کتاب»، موارد مربوط به نقد و انتقاد از بینش و رفتار مردم و رخدادهای اجتماعی، استخراج شده و نفوذ و نحوه تأثیر واژه ها و مفاهیم علوم پایه در این عرصه نیز بررسی شده است. از یافته های این مقاله این گونه بر می آید که نقدهای سپهری گاهی جنبه علمی دارد و در بیان آن از واژه ها و مفاهیم و اصطلاحات علمی نیز برای نفوذ بیش تر کلام خود بهره برده است، و دیدگاه علمی خود را با این علوم همراه کرده است و گاهی نیز این دیدگاه جنبه عرفانی یا احساسی دارد و در نهایت این دیدگاه ها و نوع بینش برای جامعه، حامل پیامی آموزنده است.
دراسة مقارنة نقدیة لقصة من ""غادة السمان"" وأخرى ل ""بیجن نجدی"" من منظور المدرسة الأمریکیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إذا کان النص الأدبی فی رؤیة المدرسة الکلاسیکیة للأدب المقارن یخضع للبحث بغیة الکشف عن تأثیراته المتبادلة مع النصوص الأدبیة الأخرى، ففی المدرسة الأمریکیة یتحول النص إلى مادة یفحصها الباحث لاستکشاف ما فیها من جمالیات، فاتحا بعد ذلک باب المقارنة بینها وبین مادة أدبیة أخرى، لتتموضع فی مکانتها التی تستحقها حسب الرؤیة العلمیة. ینطلق هذا البحث من المنظور الأمریکی المقارن، عاقدا المقارنة بین عملین أدبیین هما ""المستشفى لا، القطار"" للقاص الإیرانی بیجن نجدی و""فزاع طیور آخر"" للقاصة السوریة غادة السمان، لیبرز بذلک أهمیة الدور الذی یستطیع الأدب المقارن أن یلعبه فی فهم النصوص الأدبیة. وفی سیاق الاستنتاجات، فقد توصل البحث إلى أن المدرسة الأمریکیة قادرة فعلیا على تحقیق غایتها المتجسدة فی المزج بین حقلین معرفیین دون انصهار أحدهما بالآخر. کما یتبین أن هذه المدرسة قادرة على أن تمثل دورا فی الکشف عن الأبعاد الجمالیة للأعمال الأدبیة وذلک عبر توظیف آلیات النقد الأدبی الجدید. أضف إلى ذلک أن القاصین تمکنا من التواصل مع القارئ عبر تبنی استراتیجیات محددة تنسجم مع ما یحمله النص من معانٍ ومفاهیمَ، بید أن القاص بیجن نجدی یتقدم على القاصة غادة السمان فی إبداع الصور الفنیة لخلق لوحته الفنیة المکتوبة. فیما یکشف البحث فی جانب آخر من مخرجاته عن أن استخراج جمالیات المبدعات الفنیة لن یکون المحطة الأخیرة فی رحلته المقارنة، بل لابد له أن یضع تلک الجمالیات أمام القارئ کی یزید من فهمه للنص الأدبی ویعزز رؤیته لاختیار الأفضل لیطالب المبدع الفنی بإبداع أعمال أدبیة ذات جمالیات أغزر، بغیة تفعیل عملیة الأخذ والعطاء بین القارئ والکاتب.
سخن «سربسته گفتن» با حریفان
حوزه های تخصصی:
سال ها پیش، استاد گرامی ما، در یکی از ساعات درس «متون نظم فارسی» روی تخته سیاه کلاس با گچ سفید این بیت را نوشت:
بادامِ دو مغزست کُه از خنجر الماس/نا داده لبش بوس، سراپای فسان را
و از دانشجویان خواست بیت را معنی کنند. پاسخ ها هیچ یک مناسب معنی مورد نظر نبود. بعد که خود استاد معنی را گفت، معلوممان شد که نه بادام دو مغز آجیل عید در کارست، نه جنگلی واقع شده که خنجری لازم باشد و نه کسی لب دیگری را بوسیده است. پس از نیم ساعت صرف وقت که ایشان معانی تشبیهی شعر را تجزیه و تحلیل فرمودند و در این کار، از قعر گل سیاه تا اوج زحل، از برای توجیه و تشریح بیت شاهدهای زیبا آوردند، . نخستین نکته ای که فوری دستگیرمان شد، تلفظ کلمه ای بود که ما می پنداشتیم «که» رابط است و فهمیدیم که بی ربط بود. باید «کُه»: می خواندیم: مخفف کلمه معروف «کوه».
بررسی عناصر داستان «اعرابی و سبوی آب» در مصیبت نامه، مثنوی و دفتر هفتم مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان «اعرابی و سبوی آب» از جمله داستان هایی است که در متون مختلف منظوم و منثور فارسی آمده است. در میان آثار منظوم، این داستان را در مصیبت نامه عطّار، مثنوی و دفتر هفتم مثنوی می توان دید. در این مقاله، به منظور شناختن قدرتِ خلّاقیت و داستان پردازی سرایندگان این آثار، برخی از عناصر این داستان چون پیرنگ، شخصیّت، گفت وگو، حقیقت نمایی و زاویه دید بررسی می گردد. تحلیل زاویه دید بر اساس دیدگاه روایت شناسانی چون پرینس و ریمون- کنان، که آن را کانونی شدگی می نامند، نشان می دهد که تعداد شخصیّت های کانونی شده داستان در مثنوی مولوی بیشتر است. به نظر می رسد مولوی با گسترش دادن پیرنگِ داستان و نیز با افزودن بر تعداد شخصیّت ها و ایجاد گفت وگوهای طولانی، داستان و عمل روایت را جذّاب تر نموده است. نگارندگان این جُستار می کوشند با بررسی عناصر یادشده نشان دهند کدام یک از این سرایندگان در پرداخت این داستان موفق تر بوده اند. سراینده گُمنام دفتر هفتم، به رغم آنکه مثنوی را پیشِ رو داشته است، بهره چندانی از شیوه های داستان پردازی مولوی نبرده است.
سیمای زن در «دیگر کنیزهای تان نیستیم» و «عادت می کنیم»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۳۶
9 - 26
حوزه های تخصصی:
این پژوهش که به شیوه تحلیلی- توصیفی تدوین شده بر آن است که با بررسی سیمای زن و حضور وی در اجتماع در دو رمان «دیگر کنیزهای تان نیستیم» از سحر خلیفه و رمان «عادت می کنیم» از زویا پیرزاد ، گامی کوچک در شناساندن افکار فمنیستی هر دو نویسنده بردارد؛ ضمن بررسی آثار هر دو نویسنده درمی یابیم که زنان ترسیم شده در هر دو رمان زنانی بی باک و سلطه جو هستند که با حضور فعال و پرشور خویش در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و تعامل با مردان، از قوانین جوامع مردسالار و سنتی خویش سرپیچی کرده اند.
بررسی تطبیقی مرثیه ای برای ژاله و قاتلش اثر ابوتراب خسروی و درون مایه خائن قهرمان اثر بورخس، از دیدگاه پست مدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاشی برای خوانش تطبیقی داستان مرثیه ای برای ژاله و قاتلش،اثر ابوتراب خسروی، نویسنده معاصر ایرانی و درون مایه خائن قهرمان، اثر خورخه لوئیس بورخس، نویسنده، شاعر و ادیب معاصر آرژانتینی است. این تحقیق با استفاده از روش تطبیقی و براساس مؤلفه های چارچوب گریز پست مدرنیسم انجام شده است که از مهم ترین جریانات فکری عصر جدید به شمار می رود. در این پژوهش، به دنبال اثبات این فرضیه هستیم که وجوه اشتراک بین داستانِ درون مایه خائن قهرمان و مرثیه ای برای ژاله و قاتلش که در پاره ای موارد ماهیت تقلیدی پیدا می کند، اتفاقی نیست و نشان دهندة تأثیرپذیری ابوتراب خسروی از بورخس در خلق این اثر است. استفاده از رویکرد پست مدرن، همسانی پیرنگ، شیوه روایی یکسان، استفاده از نماد های مشترک و ...، گزاره های مشترک این دو متن هستند. بررسی و تحلیل این اشتراک ها برای اثبات تشابهات این دو متن، از مهم ترین اهداف این مقاله به شمار می رود.
تاثیر تاریخ نگاری ایرانی بر گونه های تاریخ نویسی تیموریان هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تدوین تاریخ در هند دوران باستان بیشتر به صورت شفاهی رواج داشته است. اکثر متون باقی مانده از آن دوران متون ادبی، دینی، فلسفی و اندرزنامه هستند. با ورود اسلام و شکل گیری حکومت های اسلامی و ایرانی در شبه قاره هند، تاریخ نویسی به صورت گسترده و متنوع در این سرزمین آغاز گردید. اوج شکوفایی تاریخ نویسی فارسی در هندوستان، مربوط به اوایل دوره تیموریان هند در قرون دهم و یازدهم هجری خصوصا دوره اکبرشاه است. تاثیر تاریخ نگاری ایرانی در شکل گیری و رونق تاریخ نگاری دوره تیموریان هند، مهم ترین مساله تحقیق مورد نظر است. به عنوان فرضیه، چنین استنباط می شود که تاریخ نگاری ایرانی در ابعادی وسیع بر تاریخ نگاری هند در دوره تیموریان تاثیر داشته است. هدف این نوشتار تبیین تاثیرپذیری تاریخ نویسی تیموریان هند از تاریخ نویسی ایرانی است که به روش تاریخی و توصیف و تحلیل داده ها، با استفاده از منابع کتاب خانه ای انجام گرفته است.
بررسی تطبیقی شخصیت های تهمینه و آرتمیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در چارچوب بررسی تطبیقی شخصیت های ادبی در قلمرو ادبیات تطبیقی انجام شده است. تهمینه یکی از زنان جسور و فرزانه اساطیر ایران است که در شاهنامه و متون نقالی ویژگی های گوناگونی به او نسبت داده اند. آرتمیس نیز ایزدبانوی جنگ و شکار اساطیر یونان است که صفات و ویژگی هایش به تهمینه بسیار شباهت دارد. نگارنده در این پژوهش براساس اصول مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی این دو شخصیت را مقایسه کرده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد این دو در مواردی چون نام، داشتن برادر توأمان، ارتباط با شکار و جنگل، زیبایی، باکرگی، پیشگامی در عشق، جنگاوری و تیراندازی با کمان به یکدیگر شباهت دارند، اما آرتمیس به خاطر ایزدبانو بودن و داشتن ویژگی های بغانه و همچنین تفاوت محیط فرهنگی یونان و ایران که باعث شده آرتمیس را زنی بی قید و بی رحم توصیف کنند که به زندگی خانوادگی پای بند نیست با تهمینه تفاوت دارد. بنابراین براساس نظریات استراوس و یونگ می توان گفت شباهت های این دو شخصیت در اساطیر ایران و یونان، در ساختار مشترک اساطیر دو ملت و ناخودآگاه جمعی مشترک ریشه داشته و در نتیجه ادبیات مشابهی تولید کرده است. البته به خاطر تفاوت های فرهنگی و ادبیات این دو ملت، در شکل ظاهری و برخی جزئیات با هم تفاوت دارند.
نقد ترجمه در ایران، روش ها و آسیب ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی: