تحلیل تطبیقی ایماژیسم در سروده های توماس ارنست هیوم و بیژن الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
189 - 223
حوزه های تخصصی:
ایده ی مکتبی به نام ایماژیسم در اوایل قرن بیستم در اندیشه ی هیوم پس از مطالعه ی اندیشه های برگسون و پاوند پس از آشنایی با ایده ی فنولوزا و مطالعه ی شعر ژاپنی، جهشی در شعر اروپا به وجود آورد و شعر نو را پس از آرتور رمبو و شارل بودلر، به دقت تصاویر و زبانِ مشخص متوجه ساخت. ایماژیسم بر یک شیء یا تصویر خاص به عنوان موضوع اصلی شعر با زبانی روشن و مختصر، تمرکز دارد. این مکتب زیرمجموعه ای از مدرنیسم است که تمرکز خود را روی ارائه ی ماهرانه ی تصاویر عینی می گذارد و زمان را برای صحبت در مورد موضوعات پشت تصاویر هدر نمی دهد و به تصویر اجازه می دهد تا خودش حرف بزند. بررسی راهکارهای ایماژیسمی هیوم به عنوان پدر مکتب ایماژیسم، فرصت مناسبی برای پژوهشگران شعر نو فراهم می کند. بیژن الهی نیز به عنوان شاعر نوگرای ایرانی و به دلیل ترجمه ی اشعار نو اروپا و آمریکا توانست این مکتب را در سروده های خویش بازتاب دهد. بازبینی هم زمان هنرنمایی این دو شاعر در این راهکار شعری، به روشن شدن پیش زمینه ی فکری، فلسفی و فرهنگی آن دو می انجامد. الهی و هیوم در ایماژسم شاعران موفقی بودند و تفاوت این دو شاعر علاوه بر بافت فرهنگی و پیشینه ی ذهنی آن دو در این نکته بود که هیوم به عنوان آغازگر این مکتب بیشتر به چهارچوب ایده ی خود پایبند بود ولی الهی پس از عبور از شعر نو و موج نو، در بخش ها و دوره هایی از سرایشش به این مکتب روی آورده بود. پس زمینه ی ذهنی هیوم فلسفه و قوانین کهنسال آن و زوایه ی دید تازه به دنیا و پس زمینه ی ذهنی الهی در بخشی از سروده هایش عرفان شرقی بود.