فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۹۸۸ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
125 - 146
حوزه های تخصصی:
شاهنامه از دیدگاه ایرانیان کتاب سیاست و جهان داری است و از طریق به تصویر کشیدن سرگذشت پهلوانان و پادشاهان، در واقع به دنیاپرستان و بی دادگران درس عبرت می دهد و آنان را از بادافره گناهان و ستم هایشان آگاه می سازد. در این مقاله بر آنیم که چگونگی شکل گیری حکومت ها را از ابعاد گوناگون نظیر فرّه ایزدی، فرّه شاهی (وراثت و گردش و انتقال خون در نسل پادشاهی)، قدرت و داشتن پشتوانه و پایگاه اجتماعی به عنوان نقش های مؤثّر در ایجاد حکومت ها، به ویژه بررسی تقابل قدرت و وراثت را در بیش از پنجاه پادشاه مورد بررسی قرار دهیم. محور اصلی پایه های حکومت در شاهنامه ، قدرت و انواع تجلیّات آن است. به بیان دیگر، شاهنامه نبردِ قدرت هاست؛ یعنی نبرد داد و بی داد است. در شاهنامه بنا به عقاید بعضی از قبایل، بسیار تأکید شده است که زنان، چه در جای گاه پادشاهی و چه به عنوان ملکه، ناقل وراثت و خون پادشاهی و قدرت در ساختار فرمان روایی اند که رگه هایی از رسم کهن مادرسالاری را در آن می توان دید و در این مورد، زن بیش تر در نقش مادر، دختر یا خواهر، عامل انتقال وراثت بوده است مانند ازدواج ضحّاک با خواهران جمشید، داستان سیاوش و داستان مخالفت سرو، پادشاه یمن، با ازدواج دخترانش با پسران فریدون. نگارندگان به روش تحلیلی و تطبیقی به بررسی و تطبیق دوره های پادشاهی و تقابل قدرت و وراثت به عنوان یکی از پایه های حکومت آنان پرداخته اند.
بررسی سیمای بَستورِکودک در یادگار زریران برپایه ساختارتقابل های دوگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
169 - 188
حوزه های تخصصی:
یادگار زریران یکی از متون کهن حماسی ایرانیان است که روایت قدیمی آن به دوره اشکانیان بر می گردد. هدف این مقاله، نشان دادن سیمای کودک در ساختار ادبی یادگار زریران است. در این جستار تلاش شد با روش توصیفی- تحلیلی و با روی کرد ساختارگرایی با تکیه بر تقابل های دوگانه، نقش «بستور» به عنوان یک کودک هفت ساله، در این متن حماسی واکاوی شود . نتایج به دست آمده از این پژوهش، نشان می دهد، حضور بسیار پررنگ و دوگانه بستور در یادگار زریران ، ازیک طرف به عنوان یک کودکِ هفت ساله و از دیگرسوی، به عنوان یک رادمردِ جنگاور، علاوه بر افزایش جذابیت داستانی این حماسه، توانسته است ظرفیت ادب حماسی برای حضور کودک را نشان دهد. هم چنین، براساس نظریه ساختارگرایی، برخی از تقابل های دوگانه همانندِ تقابل کودک و بزرگ سال، تقابل ایرانیان و خیونان، تقابل پیروزی و شکست و... دراین متن تحلیل شده است که ازاین منظر، یادگار زریران می تواند کودکان را هم به عنوان مخاطبان متون حماسی جذب کند.
سبک شناسی اشعار آیینی در دوره دفاع مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
59 - 83
حوزه های تخصصی:
شعر آیینی یکی از گونه های شعری رایج در دوره دفاع مقدس است. شاعران متعهد این دوره در قالب های متنوع به توصیف وقایع دینی و مدح و مرثیه اهل بیت (ع) پرداخته اند. با بررسی ویژگی های سبکی این اشعار در سه سطح زبانی (موسیقایی، واژگانی)، ادبی و فکری می توان دریافت که شاعران دوره مذکور برای توصیف وقایع دینی کدام یک از قرائت های حماسی، عاطفی و عرفانی را انتخاب کرده اند. با بررسی ویژگی های سبکی، ضمن مرور اشعار مدایح و مراثی دینی این شاعران می توان به تأثیر دفاع مقدس در سروده های آیینی آنان نیز پی برد. این پژوهش موجب توجه بیشتر به سروده های دینی در شعر معاصر شده و بر ارتباط دوسویه شرایط جامعه و فضای ادبی کشور تأکید می کند. این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و تحلیل محتوا انجام شده است. ابتدا شاعران آیینی برجسته دفاع مقدس شناسایی شده اند. سپس ویژگی های سبکی اشعارشان استخراج شده است و در پایان، این ویژگی ها مورد تحلیل قرار گرفته اند. با بررسی ویژگی های زبانی اشعار آیینی این دوره می توان گفت که بسیاری از این اشعار در اوزان سنگین و فاخر سروده شده اند. همچنین شاعران برای افزایش استحکام لحن از تکرار واج های سخت، سایشی و انسدادی بهره گرفته اند. استفاده از واژگان کهن و مربوط به جنگ نیز به ارتقای بار حماسی کلام افزوده است. در حوزه ادبی نیز شاعران از آرایه هایی مانند تشبیه مرکب، اضافه تشبیهی و تشخیص بهره زیادی گرفته اند که موجب پویایی شعر و طمطراق سخن شده است. در زمینه فکری نیز شاهد نگاه افتخارآمیز و حماسی به مفهوم عاشورا و انتظار هستیم. بنابراین می توان دریافت که بسیاری از اشعار آیینی در دوره دفاع مقدس دارای لحن و سبک حماسی است و این مسئله نشان دهنده تأثیر جریان دفاع مقدس بر فکر و کلام شاعران این دوره است.
هخامنشیان در شاهنامه و روایات ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
89 - 122
حوزه های تخصصی:
از آن جا که اثری از هخامنشیان در شاهنامه و بالطبع در خدای نامه عصر ساسانی نیست، از ابتدای شکل گیری مطالعات بر دودمان ساسانی، همواره بحث بر این بوده که آیا ساسانیان از هخامنشیان آگاهی داشته اند یا خیر. برخی چون نولدکه، ممزن و یارشاطر نافی این آگاهی بوده اند و برخی دیگر چون فرای، شهبازی و زرین کوب با جدیت بر این یادسپاری تأکید دارند. برخی دیگر چون دریایی نیز با اخذ روی کردی میانه عقیده دارند که ساسانیان آگاهانه یاد هخامنشیان را نادیده گرفته اند تا خود را به کیانیان که دودمان کهن ایران شرقی بودند، نسبت دهند. برخی شواهد و مدارک نشان می دهد که ساسانیان نخستین یقیناً از وجود هخامنشیان آگاه بودند و خود را به آنان منتسب می کردند و ساسانیان پسین آگاهانه با دست برد در تاریخ و دگرگون سازی شخصیت ها با اهداف سیاسی و دینی، چهره های هخامنشی را بنابر صلاح دید خود تا حدودی دگرگون ساختند. بااین حال، هخامنشیان با گرفتن هویت و چهره ای جدید، در تاریخ نگاری ساسانی پابرجا ماندند و به دوران اسلامی راه یافتند. این تحریفات در تاریخ ایران کاملاً آگاهانه از سوی ساسانیان صورت گرفته است و اکنون می توان با بررسی شواهد به میزان و علت این دگرگونی ها پی برد. مقاله پیش رو در پی اثبات وجود چهره های برجسته هخامنشی چون کوروش و داریوش در تاریخ نگاری نوین ساسانی–اسلامی است. لذا مسأله اساسی پژوهش حاضر یافتن دلیل تحریف تاریخ هخامنشیان از سوی ساسانیان و بازیابی آثار وجود هخامنشیان در منابع دوران ساسانی است که نیازمند پژوهش در تاریخ فکری ساسانیان با روی کردی اندیشه گرایانه است.
بازخوانی و تحلیل ساختاری قیام های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پدیده های اجتماعی و سیاسی در حماسه فردوسی، قیام ها و خیزش های مختلفی است که به دلیل رفتار ناشایست و ظالمانه پادشاهان اتفاق افتاده است. فردوسی در خلال داستان پادشاهان ستم کارِ ایران باستان این قیام ها را در اثر گران سنگ خود ثبت کرده است. این قیام ها و خیزش ها با انگیزه های گوناگونی در جامعه ایران اتفاق افتاده است. در این جستار با هدف تحلیل ساختاری قیام های شاهنامه، ضمن شناسایی پادشاهانی غیر فره مند که علیه آنان قیام هایی صورت گرفته، دلایل پرداختن فردوسی به قیام ، ضد شاهان را - در شاهنامه که در ظاهر کتاب شاهان است - بازنمایی کرده ایم. سپس با استفاده از منابع کتاب خانه ای و اسنادی به روش توصیفی – تحلیلی اقداماتی را که منجر به قیام و شورش شده بررسی و چگونگی قیام ها و خیزش ها علیه پادشاهان و نحوه مقابله و اقدامات قیام کنندگان را به عنوان یکی از پدیده های اجتماعی و سیاسی از منظر قدرت تصویرسازی و شاعرانه فردوسی مورد تجزیه وتحلیل قرار داده ایم. نتایج به دست آمده در هر قیام نشان می دهد عواملی مختلف در به وجود آمدن قیام ها دخیل بوده است و بیش تر این قیام ها به نابودی حاکمان انجامیده است.
«ده نفر قزلباش» به مثابه یک حماسه منثور: نگاهی به درون مایه های حماسی رمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
79 - 101
حوزه های تخصصی:
رمان تاریخی و پنج جلدی ده نفر قزلباش یکی از مهم ترین و هدف مندترین رمان های تاریخی فارسی است و به گمان ما ظرفیّت هایی فراتر از یک رمان تاریخیِ صرف دارد. از جمله این ظرفیّت ها، برخورداری متن از سازه ها و بن مایه های حماسی است که این پژوهش با هدف نمایاندن جنبه های حماسی این اثر صورت گرفته است. پژوهش حاضر با استفاده از روش کتاب خانه ای و شیوه تحلیلی - توصیفی به بررسی بن مایه های حماسی در رمان ده نفر قزلباش پرداخته است. وجود صحنه های گوناگون جنگ با بیگانگان در این رمان از یک سو و تأکید هم زمان نویسنده آن بر عناصر و ارزش های ملی ایرانی و مذهب تشیّع از سوی دیگر، موجب شده است که این اثر شباهت های بسیاری به یک متن حماسی منثور پیدا کند. برخی از بن مایه های حماسی این اثر عبارتند از: سفر قهرمان، پیش گامی زنان در ابراز عشق، جنگ و شگردهای جنگاوری، حضور اسب با کارکردی اسطوره ای - حماسی، توصیف جنگ افزارها، یکپارچگی اقوام در رویارویی با دشمنان خارجی، وطن پرستی، جنگاوری برای حفظ نام و پرهیز از ننگ، عیّاری، اخترشناسی و پیش گویی. میزان استفاده از کنش ها و مؤلفه های حماسی در این اثر قابل توجه است. برخی از این مؤلفه های حماسی عیناً از شاهنامه گرفته شده اند و تأثیر پذیری مسرور در به کارگیری لوازم حماسه از استاد نیز توس دیده می شود. در پایان بحث می توان این گونه استنباط کرد که این رمان تاریخی با تفاوت هایی که در مقایسه با شاه نامه دارد، به عنوان نوع نثر حماسی، پیوندی نزدیک با سبک حماسی برقرار کرده است و می توان از آن به مثابه یک اثر منثور حماسی نام برد.
ساختارشناسی داستان رستم و اسفندیار و توازن قدرت در اندیشه سیاسی ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
215 - 242
حوزه های تخصصی:
در داستان رستم و اسفندیار شاهد نبرد دو پهلوان نامی هستیم که یکی بر این باور است که «نبیند مرا زنده با بند کس» و دیگری به صراحت می گوید «نباشد ز بند شهنشاه ننگ». آن چه فرجامِ ناگزیرِ داستان را به نبرد این دو پهلوان می کشاند، تفاوت نگاه آن دو به نهاد شاهی و نهاد پهلوانی است که یکی برخاسته از سنت ایران پیش زرتشتی و دیگری برگرفته از اصلاحات زرتشت است. در این مقاله با روش ساختارگرایی جای گاه نهاد پهلوانی و مناسبات آن با نهاد شاهی در دو سنت پیش لهراسپی و لهراسپی-گشتاسپی بررسی می شود. از ویژگی های مهم نهاد پهلوانی در سنت پیش لهراسپی وجود خاندان نیرم به عنوان نماینده گوهر پهلوانی، اعتبار اقناع کننده هویت پهلوانی، استقلال و آزادی پهلوان، وساطت میان شاه و مردم، نظارت بر دادورزی نهاد شاهی و محدودکردن قدرت شاه را می توان برشمرد. در سنت لهراسپی-گشتاسپی پهلوان متعلق به خاندان شاهی است، هویت معتبری ندارد و دست بسته و مطیع مطلق فرامین است و نقشی جز جنگیدن زیر درفش شاه ندارد. در مقابل این نهاد، نهاد شاهی اقتداری نامحدود دارد و هیچ نهادی برای نظارت بر عمل کرد شاه و تحدید آزمندی های او تعریف نشده است. به نظر می رسد سنت لهراسپی-گشتاسپی محصول اصلاحاتی است که شخص زرتشت یا موبدان به نام زرتشت انجام داده اند.
تحلیل رفتار متقابل در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه اریک برن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
275 - 302
حوزه های تخصصی:
تحلیل رفتار متقابل (به اختصار TA)، یکی از نظریه های مطرح در روان شناسی نوین است که به موضوع سامان دهی رفتار در ارتباطات انسانی می پردازد. کاربرد این نظریه در تحلیل داستان ها می تواند راه کاری علمی و مؤثر برای بهره گیری از آثار گران سنگ ادبی باشد. از آن جا که داستان های شاهنامه مضامین و موقعیت های مربوط به روابط انسانی را به خوبی انعکاس داده است، جای آن دارد که از منظر این نظریه نیز به آن نگریسته شود. در این پژوهش، داستان رستم و اسفندیار از شاهنامه فردوسی در چارچوب روش توصیفی-تحلیلی و با سود جستن از روی کرد «TA» مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که دلیل شکستِ روابط و شکل گیری پایان غم انگیز در این ماجرا، وجود آسیبِ آلودگی در ساختار روانی اسفندیار و نیز مهارها و سوق دهنده های موجود در پیش نویس زندگی او بوده است که عدم استقلال و ضعف در تصمیم گیری وی و نهایتاً پایان تراژیک داستان را در پی داشته است.
بررسی تطبیقی شخصیت زال و ایندره در شاهنامه و ریگ ودا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
147 - 167
حوزه های تخصصی:
هم سانی های زال با ایزد پهلوانانی در اساطیر هند و ایرانی که در گذر روزگار در ساخت هایی دیگرسان نیز بازنموده شده اند، می تواند یادآور پیوستگی آن شخصیت ها در روزگاری ازلی یا اندیشه اسطوره پرداز نخستینه باشد؛ از این رو، در این جستار با روش توصیف و تطبیق، در پی بازشناخت ریشه های داستان و شخصیت زال در اساطیر روزگار هند و ایرانی، نمونه هایی از همانندی زال با ایندرهَ، اورمزد، مهر و ورونا در ریگ ودا و شاهنامه نشان داده شده است. بر پایه این جستار، زال با دورشدن از خانواده و پرورش در کنام سیمرغ، به جایگاه ایزدینه خود در البرزکوه بازمی گردد و با پیوستگی به مهر و خورشید، بنیاد همانندی و شاید این همانی خود را با اسطوره ایندرهَ که در گذر روزگار گزاره هایی از اسطوره میتره (مهر) و ورونا (اهورامزدای اوستایی) را ستانده بوده است، استوار می کند. اسطوره گیاه سوما که نیروبخش ایندره و فراهم آورنده زمینه رویین تنی برای او است، در خویش کاری بنیادین خود یعنی درمان بخشی، به پَرِ درمان گرِ سیمرغ در حماسه ملی می ماند که زال را به رویین تنی رسانده بوده است. اسطوره گیاه سوما در داستان ایندره، با درخت همه تخمه درمان بخش که برپایه متون زردشتی، آشیان سیمرغ بر آن نهاده شده بود، نیز سنجیدنی است. همانندی های زال با ایندره که بسامدی درخور درنگ دارد، این انگاره را سامان می دهد که این دو پیوندی ریشه ای با یک دیگر دارند و یا نماینده بن مایه هایی هم سان و پراهمیت بوده که در اندیشه نیاکان به گونه ای ویژه و برجسته تکرار می شده است و در پردازش داستان های حماسی اسطوره ای روایی داشته است.
بوطیقای روایتِ ادبیات پایداری در کتاب های درسی ادبیات دوره متوسطه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
85 - 110
حوزه های تخصصی:
نظام آموزشی در کشور ما نظم محور است و ویژگی بارز آن، نظم دادن به مقوله های متنوع علمی، با تکیه بر عناصر موجود در آن ها است. بر این اساس، رویکرد نظم محور به درک بیشتر دانش آموز از فحوای دروس و علوم منتهی می شود. هدف ما در این جستار، بررسی دامنه ای خاص از فحوای کتاب های درسی دوره متوسطه، یعنی روایت های مرتبط با ادبیات پایداری است تا از این رهرو، به میزان تحقق اهداف آموزش وپرورش پی بریم. در این باره، ابزار اصلی تحقیق را روایت شناسی قرار دادیم و به سبب کثرت انگاره ها در این گستره، بر آن شدیم تا از رویکرد تودورف به مثابه محور اصلی کار بهره گیریم؛ چه او در یکی از پژوهش های به نام خویش به بررسی و آسیب شناسی فحوای کتب درسی ادبیات در نظام آموزشی فرانسه پرداخته و بدین حیث، تجربه او راهگشاست. نیز خواهیم دید که هرچند نویسندگان دو دوره کتاب های درسی ادبیات فارسی دوره متوسطه ایران، در دوره اول، توجه چندانی به روایت پایداری نداشتند و تنها در دوره دوم، این مقوله را مهم قلمداد کرده اند، بااین حال، متن های برگزیده در هر دو دوره، به حیث ساختار روایی، نکات قابل انتقادِ فراوان دارند و گویا هدف مؤلفان کتاب های درسی از جای دادن متن های روایی در این کتاب ها، ایدئولوژیک گرایی است تا ارتقای سطح خوانش، نقد، توصیف متن و آشنایی با مفاهیم متن روایی. فقدان قاعده مندی، همچنین عدم تطابق با ملاک های علم روایت شناسی و چندپارگی در بیان مطالب باعث شده تا نمونه های عرضه شده تناسبی با اهداف دیسپلین محور در آموزش ادبیات پایداری نداشته باشند.
تحلیل شخصیت پردازی در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه زندگیِ اصیلِ مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
225 - 249
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین علل تأثیرگذاری داستان رستم و اسفندیار، شیوه تقابل دو شخصیت اصلی است. برخلاف اکثر نبردهای رُخ داده در شاهنامه، رستم و اسفندیار تا پیش از جدال با یک دیگر همواره در یک جبهه قرار داشتند. بنابراین به نظر می رسد دیگر نه با خیر و شرّ متعارف روبه روییم و نه با سوءتفاهمی از آن دست که در داستان رستم و سهراب اتفاق افتاد. به همین دلیل، ویژگی هایی که این دو شخصیت را رودرروی هم قرار داده، از اهمیتی ویژه برخوردار می شود به طوری که تحلیل تفاوت های بنیادینِ دو شخصیتِ رستم و اسفندیار، یکی از راه های کشف علل تأثیرگذاری این داستان به شمار می رود. برای رسیدن به این هدف، پیش از هر چیز نیاز است که با پیدا کردن معیاری مناسب، راهی برای طبقه بندیِ ویژگی های رفتاریِ دو شخصیت اصلیِ این داستان به دست بیاوریم. در پژوهشِ پیشِ رو، کوشش شده تا بر اساس آرایی که مارتین هایدگر در مورد ریشه های شکل گیری «زندگی اصیل» و تفاوت های آن با «زندگی غیر اصیل» مطرح کرده، تفاوت های بنیادینِ دو شخصیتِ اصلی داستان رستم و اسفندیار بررسی شده و نقش این تفاوت ها در مسیر حرکت داستان و به سرانجام رساندنِ آن موردتوجه قرار گیرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که تحلیل شخصیت پردازی در داستانِ رستم و اسفندیار بر اساس نظریه هایدگر، نه تنها می تواند ما را به درکی روشن تر از ریشه های اختلاف میان این دو شخصیت برساند؛ بلکه برخی از رفتارهای به ظاهر متعارضِ اسفندیار را هم توجیه کند.
بررسی بن مایه اسب دزدی و پیوند آن با باران و باروری در ادب حماسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
123 - 145
حوزه های تخصصی:
دنیای اسطوره و افسانه، دنیایی پررمزوراز و لب ریز از اسرار ناگشوده است که از سده نوزدهم به بعد، با ظهور روی کردهای مختلف اسطوره شناسی، کوشش شد که پرده از فروبستگی های دنیای اسرارآمیز اسطوره ها بگشایند و ژرف ساخت نمادین آن ها را بنمایند. در این جستار، بنا بر روی کرد توصیفی تحلیلی، اسپ، یکی از بن مایه های اسرارآمیزی که در گستره اساطیر نمودی نمایان دارد، در حماسه های منظوم و منثور بررسی شد و محقق گشت که اسب در اساطیر و متون حماسی منظوم و منثور، گاهی در کنار گاو و زن، نماد باران است. در اختیار داشتن آن برابر با در دست داشتن باران و از دست دادن آن برابر با نباریدن باران است. اسب هایی مانند رخش و شب رنگ بهزاد، گاه به وسیله اهریمنان دزدیده می شوند و یکی از خویش کارهای مهم ایزدان یا پهلوانان، برگرداندن این اسب ها به سرزمین ایران است؛ چنان که دو اسب یادشده گاه به سرزمین توران برده می شوند که با توجه به قراین متعدد، می توان چنین استنباط کرد که اسب دزدی نیز مانند دزدیدن گاو و زن در اسطوره و باورها نماد باران دزدی و برگرداندن آن، نماد باران آوری است.
بن مایه های اساطیری آتش در اوستا و بندهشن و بازتاب آن در ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
243 - 265
حوزه های تخصصی:
آتش یکی از چهار آخشیج (عنصر) است که با کشف آن جهشی در شیوه زندگی انسان ها پدید آمد. این عنصر در میان تمام ملل دنیا همواره مورد احترام بوده است. عده ای آن را مورد پرستش قرار داده اند و مردمانی در اجرای مراسم آیینی از آن استفاده کرده اند. آتش ازگذشته های دور تا امروز از مراسم عزا تا جشن ها، با حالت نمادین دوگانه به گونه های مختلف در زندگی بشر، حضوری پررنگ داشته است. امروزه شمع همان نقش روشن گری آتش را ایفا می کند چه در مراسم جشن و شادی و چه در مراسم سوگواری؛ و درعین تعارض محیطی، نوعی آرامش را تداعی می کند و استفاده از آن در دنیا رایج است. تمام تمدن های بنام دنیا داستان های مختلفی برای پیدایش آتش دارند و نکته مشترک در تمامی اساطیر جهانی این است که کشف آتش به عنوان نقطه عطفی در زندگی بشر، همیشه مورد احترام بوده است. در این پژوهش به شیوه تحلیلی- توصیفی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای، جای گاه عنصر آتش در اوستا و بندهشن بررسی و تضاد و تعارض در نماد این عنصر تحلیل شده است. آتش در شعر شاعران با ایجاد حسی دوگانه و حتی چندگانه، دست مایه سرودن اشعاری دل پذیر شده که با پیشینه مفهوم انواع آتش در اوستا و بندهشن شباهت دارد و می توان ریشه آن را در این دو کتاب مشاهده کرد.
تحلیل زبان زنان در هشت داستان شاهنامه فردوسی و مقایسه آن با هشت داستان از مثنوی مولانا (بر پایه چندزبانی باختین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
267 - 298
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی و مثنوی معنوی از تأثیرگذارترین آثار ادب فارسی هستند که ساختار داستانی دارند و از این رو می توانند در جای گاه مقایسه با یک دیگر قرار گیرند. باختین، نظریه پرداز روس، چندزبانی را در حوزه داستان زیرساخت چندصدایی معرفی می کند؛ اما نوع حماسه و قالب شعر را در این مقوله جای نمی دهد؛ مسأله پژوهش حاضر آن است که در صورت وجود لایه های زبانی در این دو اثر داستانی منظوم، میزان بهره مندی هر یک از چندزبانی چقدر بوده و این ویژگی چه تأثیری بر آن ها داشته است. در این پژوهش، بررسی زبان زنان هشت داستان از مثنوی معنوی و هشت داستان از شاهنامه فردوسی از دیدگاه چندزبانی نشان داده است که برخی از گونه های زبانی باختین در زبان تعدادی از این زنان یافت می شود، اما زنان شاهنامه بیش تر از زنان مثنوی از این ویژگی برخوردارند و فردوسی بیش تر از مولانا از چندزبانی در شخصیت پردازی زنان داستان ها بهره برده است. هم چنین این بررسی، تفاوت دیدگاه این دو شاعر بزرگ و خاست گاه داستان ها را درباره زن نمایان می کند؛ زن در شاهنامه شخصیتی گفت وگو محور است، اما در مثنوی بیش تر سکوت می کند.
تحلیل سحرانگیزی پدیده های طبیعی اسطوره ای در گرشاسب نامه با تأکید بر رابطه سه محور آنیمیسم، مانا و فتیشیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
299 - 323
حوزه های تخصصی:
بشر برای در امان بودن از خشم طبیعت به تقدیس مظاهر طبیعت پرداخته و این تقدّس سبب شده است که انسان های بدوی برای مظاهر طبیعی، قدرت سحر و جادو، نیروی مافوق طبیعی و یا روح قائل شوند. بدین ترتیب مذاهب فتیش(قدرت جادو)، مانا(نیروی مافوق طبیعی) و آنیمیسم(روح) شکل گرفته است. برخی اسطوره ها، زاده طبیعت و اعتقادات دینی آن سرزمین است از آن جایی که بنا بر نظر برخی پژوهش گران، حماسه ها زاییده اسطوره هستند؛ بنابراین وجود پدیده های سحرانگیز در آن ها امری طبیعی است. گرشاسب نامه اسدی توسی نیز این گونه است. در این پژوهش نگارنده درصدد است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی پدیده های طبیعی در گرشاسب نامه را که خاصیّت سحرانگیز دارند، تحلیل نماید. نتایج پژوهش بیان گر این است که آیینه قدرت شفابخشی، سنگ قدرت ریزش باران و زایندگی زنان، کمربند افزون دهنده قدرت پهلوان، درخت قدرت شفای بیماران، و... پر پرنده شفای بیماران، چشمه شامل قدرت یاری گری و شفابخشی؛ گیاه دارای نیرویِ شجاعت و شفا بخشی، شادی آور و خواب آور؛ آب دارای قدرت حیات بخشی، گرز گرشاسب قدرت پهلوانی فوق العاده است. بنابراین می توان گفت پدیده های طبیعی سحرانگیز به عنوان فتیش و نیرو عمل می کند و روح موجود در آن ها نقش مانا و آنیمیسم دارند.
بررسی علل جامعه شناختی فروپاشی حکومت جمشید براساس نظریه ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه بیان کننده تاریخ و سرنوشت ایران زمین است. به همین علت ترجمان معتبری از پیشینه فرهنگی ملت ایران محسوب می شود. از همین روی از مهم ترین مباحثی که می توان در آن یافت، نگرش جامعه شناختی فردوسی است. در قسمت اسطوره ای شاهنامه سیر زندگی اجتماعی بسیار شبیه به روندی است که در نظریات اجتماعی مطرح است، یکی از نظریه های مشهور، متعلق به ابن خلدون است. ابن خلدون یکی از چهره های شاخص در تاریخ نظریه اجتماعی است. از میان مفاهیمی که وی ابداع کرده است مفهوم «عصبیت» و «مراحل پنج گانه سیر حکومت ها» از مهم ترین ها است. در این مقاله برآنیم تا بر مبنای نظریه ابن خلدون به بررسی حکومت جمشید، پادشاه پیش دادی و خردمندی که به همه هنرها دست یافته و بر همه کارها توانا شد، بپردازیم. هدف این مقاله بررسی علت سقوط حکومت جمشید در شاهنامه براساس نظریه جامعه شناسی ابن خلدون است. پیش فرض اصلی این پژوهش این است که نظریه ابن خلدون بر تمام ابعاد حکومت جمشید قابل تطبیق است. در جهت تحقق این هدف پس از بیان مقدمه ای کوتاه، جامعه شناسی در ادبیات به صورت موجز بیان شده و سپس به بیان مفهوم عصبیت و مراحل پنج گانه سیر حکومت ها از تأسیس تا واژگونی پرداخته شده است. آن گاه دوران سلطنت جمشید براساس مراحل پنج گانه مورد بررسی قرار گرفته و به این نتیجه می رسیم که اگرچه در دوره فردوسی علم جامعه شناسی به صورت امروزی وجود نداشته ولی نظریه های جامعه شناسی در حماسه او بازسازی شده است.
نقد کهن الگویی شهریارنامه براساس نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
103 - 123
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی یکی از روی کردهای مهم نقد آثار ادبی است که به بررسی انواع کهن الگو ها در متون ادبی می پردازد. منظومه شهریارنامه در زمره متون حماسی پهلوانی پس از شاهنامه است که به سرنوشت شهریار فرزند برزو، اختصاص دارد. در پژوهش حاضر پس از مطالعه دقیق شهریارنامه ، به استخراج و تحلیل کهن الگوهای برجسته در آن براساس نظریه یونگ پرداخته شده است. در این منظومه قهرمان برای رسیدن به فردیت باید موانعی را پشت سر گذارد. او در ابتدا با سایه خویش مقابله می کند و قدم در راه سفری دشوار می نهد. در این مسیر، پیری خردمند که راه نمای او برای طی کردن مسیر پرمخاطره است، او را همراهی می کند. نیروهای اهریمنی ازجمله دیوان و اژدها که نمودی از سایه هستند در مسیر سفر او ظاهر می شوند و شهریار به مقابله با آن ها می پرداز د . او هم چنین از مکان های جادویی و محیرالعقول با موفّقیت عبور می کند. معشوقه ای زیبا و فریبنده و نیز زنی جادوگر در این منظومه نمودی از کهن الگوی منفی مادینه روان در قهرمان هستند که شهریار به مقابله با آن ها می پردازد. در این منظومه، سیستان را می توان نماینده خودآگاهی روان دانست که حرکت شهریار از آن جا شروع می شود و او بعد از تجربه کردن فردیت و کمال در سرزمین ناخودآگاهی(هندوستان)، در انتها با پیوستن به خاندان خود به خودآگاهی بازمی گردد و به این ترتیب پایان دایره فردیت را به آغاز آن پیوند می دهد.
بررسی ظرفیت های داستان های واقع گرای شاهنامه برای ارائه به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
189 - 214
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی به دلیل داشتن داستان های جذّاب، همواره نظر بسیاری از نویسندگان کودک و نوجوان را به خود جلب کرده است.کودک از منظر شناختی و داشتن ویژگی های منحصر به گروه سنّی خود، نیازهای مختص به خویش را در دریافت منابع علمی و حتّی داستانی دارد. به همین دلیل، مقاله حاضر که به شیوه توصیفی و تحلیلی نگاشته شده و روش گردآوری اطّلاعات آن بر پایه مطالعات کتاب خانه ای بوده، می کوشد تا با توجّه به شرایط سنّی کودک، ظرفیت های برخی داستان های واقع گرای شاهنامه را که شامل موضوعات رزمی، تاریخی، اجتماعی، عاشقانه، عارفانه و اخلاقی می شود، مورد بررسی قرار دهد تا بتوان با شگردهایی چون بازنویسی، بازآفرینی، بازنگری و غیره، متن کهن شاهنامه را برای این گروه مناسب سازی کرد. داستان های واقع گرای شاهنامه در صورت مناسب سازی، زمانی می تواند نظر کودکان را جلب کند که با زندگی معمول آنان در ارتباط باشد. به علاوه آن دسته از داستان ها که شرح حال یک یا چند شخصیت قهرمان است، به دلیل داشتن محتوایی ماجراجویانه و نزدیک به زندگی بشری، الگویی را در اختیار کودکان قرار می دهد که از ذهن آن ها دور نیست. هم چنین وجود شخصیت های کودک در داستان های واقع گرای شاهنامه به دلیل ایجاد حسّ هم ذات پنداری در مخاطب، می تواند یکی از عوامل مهم در افزایش ظرفیت های داستانی برای جذب کودکان باشد.
بررسی تطبیقی شیوه کاربست وجه حماسی در شعر جنگ های ایران و روس با جنگ ایران و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حماسه ها بنیانی پیشاتاریخی دارند و دوران آفرینش آنها به پایان رسیده؛ اما وجه حماسی و حماسی سرایی در پیوند با رخدادهای تاریخی و اجتماعی، بویژه جنگ ها ادامه دارد. جنگ های ایران با روس و عراق در دو قرن اخیر از جمله عظیم ترین رویدادهای سرنوشت ساز کشور بوده اند. شعر جنگ، شاخه ای مهم از ادبیات جنگ است که بارزترین و سودمندترین جلوه های خود را در پیوند با نوع ادبی حماسه و در کاربست وجه حماسی نشان می دهد. بررسی چگونگی پیوند با نوع ادبی حماسه و کاربست وجه حماسی در شعر دو جنگ مسأله ی این تحقیق است. بررسی تطبیقی شیوه کاربست وجه حماسی در شعر هر دو جنگ و حماسی سرایی های شاعران آنها به شناخت بهتر و بیشتر این رخداد و درنتیجه به شناخت بهتر و بیشتر بخش مهمی از تاریخ پر فراز و نشیب دو قرن اخیر خواهد انجامید و از این جهت کاری ضروری است و گونه ای از مطالعه تاریخی شعر به حساب می آید. در این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر ابزار اسنادی-کتابخانه ای، جنگ سروده های این دو رویداد مهم تاریخی (تمامی موجودی ادبی مکتوب از شعر جنگ های ایران و روس و بسیاری از شعرهای شاخص و مطرح شاعران جنگ ایران و عراق) را با هم تطبیق داده ایم تا تفاوت نگرش ها و گزینش ها و و شباهت ها و تفاوت های اندیشگانی، زبانی و ادبیِ شاعران هر دو جنگ در شیوه بکارگیری وجه حماسی آشکار شود. شاعران هردو جنگ از انگیزه های میهنی و دینی نیرومندی بهره برده اند و از متون حماسی گذشته بویژه شاهنامه سرمشق گرفته اند؛ اما شاعران جنگ ایران و روس اغلب به تکرار و تقلید از گذشتگان پرداخته و گاه خود، شاه و شاهزادگان را برتر از شاعران گذشته و قهرمانان ملی دانسته اند. مردم در شعر آنان جایی ندارند و تنها شکست ها به مردم نسبت داده می شود. تملق و اغراق های حماسی درباره شاه و دربار، جای تمجید از جانفشانی های سربازان را گرفته؛ در مقابل، شاعران جنگ ایران و عراق سبک آگاه اند و نگاهشان ژرفا و گستردگی فرامرزی دارد. آنها در شعر خود به تنوع گونه های ادبی درخدمت وجه حماسی توجه داشته و آرمانخواهانه به وحدت ملی و حتی اتحاد با دیگر ملت های ستمدیده می اندیشند؛ مردان و زنان در شعرشان حضوری پررنگ دارند و همچون رزمندگان تمجید و تکریم می شوند.
سبک روایی، زاویه دید و درون مایه های پایداریِ رمان «ام سعد» (غسّان کنفانی) و خاطرات «دا» (زهرا حسینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
57 - 86
حوزه های تخصصی:
دو رمان «أُمُّ سعد» و خاطرات «دا» بدین سبب که هر دو به نوعی مؤلّفه های مقاومت سرزمین فلسطین و دفاع مقدّس ایران را واگویی می کنند؛ در زمره ادبیّات روایی می گنجند. این جُستار می کوشد تا از منظر سبک و دید راوی، محتوای دو داستان را بر پایه معیارهای پایداری و رویکرد ادبیّات تطبیقی آمریکایی تحلیل کند. خاطرات«دا» با روایت هایی مستند در یک عمل داستانی غیرخطّی و رمان «أُمُّ سعد» با بهره گیری از درون مایه های نمادین و اسطوره ای در یک سیر خطّی روایی در خلق فضا، رنگ، به کارگیری صحنه های فراخ منظر و انواع صور خیال در تحقّق اهداف خود، کامیاب به نظر می رسند. زهرا حسینی با شگردهای زاویه دید درونی اوّل شخص (تک گویی درونی، حدیث نفس و تک گویی نمایشی) و غسّان کنفانی با ترکیبی از زاویه دید درونی اوّل شخص(دو راوی) و بیرونی سوّم شخص(راوی دانای کل، دانای کل محدود و زاویه دید نمایشی)، حوادث داستان را روایت می کنند. در پژوهش توصیفی و تحلیلی حاضر که به روش کتابخانه ای و با هدف وصول به شخصیّت های قهرمان و درون مایه های پایداری صورت گرفته است، می تواند ضمن تبیین اشتراک و افتراق زاویه دید، مؤلّفه های معنوی، اجتماعی و لایه های معنایی دو اثر روایی، مخاطب را با سبک زندگی و فرهنگ جهادی زنان و مردان ایثارگر ایران و فلسطین آشنا سازد؛ چرا که پیام اصلی این دو ژانر و قهرمانان آن، مقاومت در برابر رژیم بعثی و صهیونیستی در دفاع از سرزمین بوده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که مضامین پایداری مانند عشق به وطن و دفاع از آن، ایثار و جانفشانی، ایمان و امید و ... در دو روایت، بیشترین نمود داشته است.