یوسف ادیب

یوسف ادیب

مدرک تحصیلی: دانشیار، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه تبریز

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۰۹ مورد از کل ۱۰۹ مورد.
۱۰۱.

تجارب معلمان پایه ششم ازاجرای برنامه ی درسی کار و فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: برنامه درسی مطالعه ی پدیدار شناسانه کار وفناوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵ تعداد دانلود : ۴۸
این پژوهش به مطالعه ی اجرای برنامه درسی کار و فناوری بر اساس تجارب معلمان در پایه ششم ابتدایی در اولین سال اجراختصاص یافته است. .مطالعه از نوع کیفی بوده و با استفاده از روش پدیدارشناسی انجام شده است. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه هایی نیمه سازمان یافته و تعداد شرکت کنندگان در مصاحبه 10 معلم پایه ی ششم ابتدایی در استان کرمانشاه از منطقه ی سنقر کلیایی بوده است. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام و تا رسیدن به اشباع در داده ها ادامه پیدا کرد. داده های حاصل ازمصاحبه ها با استفاده از روش توصیه شده توسط اسمیت 1995 برای مطالعات پدیدار شناسانه تجزیه وتحلیل شد. برای تعیین صحت یافته ها نتایج این تحلیل به مصاحبه شوندگان برگردانده شد سپس تم هایاین مطالعه در سه خوشه استخراج و طبقه بندی شد. یافته های این تحقیق شامل 15 تم بود که 6 تم آن در خوشه ای به نام محدودیت ها شامل: زبان انگلیسی ، فقدان رایانه، پشتیبانی فنی، ابزار، راهنمای معلم و آموزش ضمن خدمت قرار گرفتند.در خوشه ای دیگری باعنوان ترجیحات 5 تم مشخص شد که عبارت از: فنا وری، تعدیل محتوا، توجه به گرایش دانش آموزان ، تلفیق و ارزشیابی تحصیلی. در خوشه ی سوم با عنوان ابتکارات 4 اقدم معلمان برای غلبه بر موانع و تدریس مؤثرتر برنامه درسی برجسته جلوه می کند شامل: استفاده از رایانه های شخصی، استفاده از امکانات مدارس متوسطه، برگزاری مسابقه و بکارگیری دانش آموزان در اداره کلاس.
۱۰۲.

ارائه چارچوب عناصر برنامه درسی ریاضی در فرآیند تربیت معلمِ شایسته و آموزش به دانش آموزان متوسطه دوم

تعداد بازدید : ۵۵ تعداد دانلود : ۴۶
زمینه و هدف: بقاء و کارآمدی نظام های آموزشی به دانش و تخصص های متنوع، توانایی ها و مهارت های منابع انسانی به ویژه معلّمانِ آنها بستگی دارد؛ لذا پژوهش حاضر با هدف ارائه چارچوب عناصر برنامه درسی ریاضی در فرآیند تربیت معلمِ شایسته و آموزش به دانش آموزان متوسطه دوم انجام شد. روش پژوهش: روش تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی بوده و جامعه آماری اساتید و خبرگان برنامه ریزی درسی دانشگاه های تبریز در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. حجم نمونه تا اشباع نظری داده ها (15نفر) از اساتید خبره انتخاب وگردآوری داده ها از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته به روش گلوله برفی انجام گرفت. اعتبار مصاحبه ها از نوع درونی بود و جهت افزایش پایایی، مصاحبه ها در فضای مناسب و با رعایت شرایط مصاحبه و به دور از سوگیری و اعمال نظر شخصی انجام پذیرفت. یافته ها: از تحلیل داده ها بر اساس روش «تحلیل مضمون» حاصل از مصاحبه با خبرگان مورد مطالعه؛ 144کدگذاری طبقه بندی شده در قالب 13 مضمون فرعی و چهار مضمون اصلی 1- اهداف برنامه درسی شامل سه مضمون فرعی: دانش پداگوژیکی منتج از ده کد طبقه بندی شده – یادگیری دیسیپلین ها و موضوعات درسی منتج از ده کد طبقه بندی شده - رشد مهارت های عمومی و تخصصی منتج از سیزده کد طبقه بندی شده 2- محتوای برنامه درسی شامل چهار مضمون فرعی: دانش محتوایی منتج از سیزده کد طبقه بندی شده – دانش پداگوژیکی منتج از دوازده کد طبقه بندی شده – دانش پداگوژیکی محتوا منتج از دوازده کد طبقه بندی شده – دانش پداگوژیکی محتوای فناوری منتج از هفت کد طبقه بندی شده 3- فعالیت های یاددهی-یادگیری شامل سه مضمون فرعی: دانش منتج از چهارده کد طبقه بندی شده – مهارت منتج از پانزده کد طبقه بندی شده – نگرش منتج از ده کد طبقه بندی شده و 4- ویژگی های ارزشیابی شامل سه مضمون فرعی: دانش منتج از ده کد طبقه بندی شده – مهارت منتج از هشت کد طبقه بندی شده – نگرش منتج از ده کد طبقه بندی شده ه بعنوان چارچوب عناصر برنامه درسی ریاضی در فرآیند تربیت معلم شایسته و آموزش به دانش آموزان متوسطه دوم قرار گرفتند. بحث و نتیجه گیری: در نتیجه چهار عنصر شناسایی شده و شاخص های 13گانه تشکیل دهنده آنها عمده ترین عناصر برنامه درسی ریاضی در فرآیند تربیت معلم شایسته و آموزش به دانش آموزان متوسطه دوم می باشند. با عنایت به اینکه دانش آموزان در مدرسه به یادگیری و آموزش دست می یابند، بنابراین یادگیریِ بهترِ دانش آموزان از طریق تربیت معلمِ شایسته در امر تدریسِ درس ریاضی با بکارگیری عناصر برنامه درسی امری حیاتی است.
۱۰۳.

سنتزپژوهی شناسایی مولفه های برنامه درسی چند فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آموزش چندفرهنگی چندفرهنگی سنتزپژوهی مولفه های برنامه ی درسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰ تعداد دانلود : ۵۳
جامعه ی متکثر و متنوع ایران، نیازمند برنامه ی درسی است که نسبت به ویژگی چندفرهنگی آن حساس و پاسخگو باشد. پژوهش حاضر با روش پژوهش کیفی از نوع سنتزپژوهی با هدف شناسایی ویژگی مولفه های آموزش چندفرهنگی انجام شد. منابع مورد مطالعه شامل کلیه مقالات علمی معتبر در این زمینه در بازه ی زمانی 2007 الی 2022 می-باشد که با توجه به جستجوی منظم در پایگاه های اطلاعاتی، 1024 سند علمی شناسایی و بر اساس معیارهای ورودی تعداد 24 مطالعه شامل مقاله، پایان نامه و کتاب جهت تحلیل نهایی انتخاب شد. برای فراهم آوردن اطلاعات از کاربرگ طراحی شده توسط محقق برای گزارش و ثبت اطلاعات پژوهش های اولیه استفاده و جهت تحلیل یافته ها الگوی شش مرحله ای سنتزپژوهی روبرتس استفاده شد. طبق یافته های به دست آمده مؤلفه های برنامه ی درسی چندفرهنگی ارائه گردید. براین اساس چهار مولفه ی انسان محور، اقلیت محور، آموزش محور و کثرت گرا با 15 مضمون فرعی شناسایی گردید که در مجموع شامل 163 مضمون پایه می باشند. همچنین نتایج حاکی از آن است با ظهور کامل مولفه ها در برنامه های درسی از یک جانبه نگری در برنامه ریزی درسی به نفع فرهنگی خاص پرهیز خواهد شد.
۱۰۴.

الگوی بهینه ی برنامه ی درسی مهارت های زندگی برای دوره ی ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: مهارت های زندگی برنامه ی درسی الگو دوره ی ابتدایی حل مسأله

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹ تعداد دانلود : ۳۵
در سال های اخیر آموزش مهارت های زندگی به دلیل نقش و اهمیت آن در تقویت رفتارهای سازگارانه و مثبت، و آماده کردن افراد برای مواجهه اثرگذار با چالش های زندگی از طرف نظام های آموزشی رسمی مورد توجه قرار گرفته است. تدوین برنامه ی درسی بر اساس یک الگوی متناسب با نیازهای فراگیران و ماهیت موضوع می تواند نقش اساسی در تحقق هدف های آموزش مهارت های زندگی داشته باشد. در این مقاله الگوی بهینه ی برنامه ی درسی مهارت های زندگی برای دوره ی ابتدایی معرفی می شود. روش انجام تحقیق ترکیبی از روش های پیمایشی و تحلیلی- استنتاجی بوده است. به طوری که پس از شناسایی نیازهای آموزشی به صورت پیمایشی، به شیوه ی تحلیلی و استنتاجی الگوی موردنظر طراحی شد و اعتبار آن از نظر متخصصان مورد قبول قرار گرفت. نتیجه ی مطالعه نشان داد که الگوی بهینه ی برنامه ی درسی مهارت های زندگی برای دوره ی ابتدایی از نظر ساختار و سازماندهی محتوا به صورت تلفیقی، از نظر هدف مبتنی بر نیازهای روزمره ی دانش آموزان، از نظر محتوا روش کاری، از نظر راهبردهای تدریس مبتنی بر الگوهای تعامل اجتماعی و رشد ویژگی های شخصی، و از نظر ارزشیابی مبتنی بر روش های کمی و کیفی بررسی عملکرد دانش آموزان می باشد. <br clear="all" />  
۱۰۵.

کشف و یافتن سازوکارهای ساخت «دیگری» مهاجر در ایران با تحلیل مضمون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: «دیگری» مهاجر مهاجرت ادغام تحلیل مضمون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸ تعداد دانلود : ۳۹
دیگری مهاجر در دهه های اخیر چنان در گفتمان های سیاسی رایج بوده که در جامعه و فرهنگ عامه نیز تأثیر گذاشته است. لذا هدف از این پژوهش، کشف و یافتن سازوکارهای ساخت «دیگری» مهاجر در ایران می باشد. دانستن این سازوکارها نه تنها روند ادغام مهاجران بلکه حفظ نظم و امنیت اجتماعی و موفقیت های سیاست مهاجرتی آینده ایران را نیز تعیین می کند. رویکرد این پژوهش، کیفی و از نوع روش تحلیل مضمون می باشد. میدان پژوهش، اساتید جامعه شناسی و علوم سیاسی دانشگاه های شهر تهران هستند که با استفاده از نمونه گیری هدفمند و رسیدن به اشباع داده ها، تعداد 10 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای تعیین قابلیت اعتماد مصاحبه ها از راهبردهایی چون بازبینی توسط شرکت کنندگان و یک داور ناظر استفاده شد. تحلیل داده ها نیز بر اساس تحلیل مضمون براون و کلارک صورت گرفت. نتایج در سه مضمون اصلی شامل سازوکار اقتصادی، فرهنگی، قانونی و چندین مضمون فرعی استخراج گردید. بطور کلی نتایج نشان داد که مهاجران در نظام سیاست گذاری عمومی کمتر لحاظ شده اند و مسائل آنها به خوبی شناسایی نشده است. لذا نظام تصمیم گیری جامعه نیازمند نظارت بهتر بر فرآیندهای مهاجرت، ادغام و اثربخشی بیشتر سیاست ها برای مشارکت مهاجران می باشد. ادغام موفق مهاجران نه تنها به نشاط اقتصادی، سلامت مدنی و سیاسی کشور کمک می کند بلکه مهاجران تنوع جدیدی به موزاییک فرهنگی کشور اضافه می کنند. 
۱۰۶.

فرایند تکوین هوش معنوی در دانش آموزان دوره دوم متوسطه (نظریه داده بنیاد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هوش معنوی زمینه فرایند پیامد پدیده مرکزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴ تعداد دانلود : ۲۸
پژوهش حاضر با هدف تعیین فرایند تکوین هوش معنوی دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه به روش نظریه داده بنیاد و بر اساس مدل پارادایمی کوربین و اشتراوس(2008) انجام شده است. مطالعه در شهر تبریز و در سال تحصیلی 99-1398 صورت گرفته است. مشارکت کنندگان در پژوهش 21 دانش آموز دوره دوم متوسطه، معلمان و افرادی بودند که با دانش آموزان در ارتباط اند. برای نمونه گیری از رویکرد هدفمند و روش نمونه گیری نظری و برای کفایت حجم نمونه از منطق اشباع داده ها استفاده شده است. داده ها از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته گردآوری و با نرم افزار MAXQDA10 کدگذاری شده اند. به منظور افزایش اعتبار یافته ها از روش زاویه بندی پژوهشگر و چک کردن داده ها از سوی شرکت کنندگان استفاده شده است. نتایج نشان داد که شکل گیری هوش معنوی، فرایندی پیچیده است که از عوامل درونی و بیرونی تأثیر می پذیرد. از آنجا که داده ها حاکی از تغییر و تحول در کنش/واکنش و عواطف و روحیات افراد در یک روند تکاملی با گذشت زمان و تغییر در شرایط زمینه ای است، لذا در این مطالعه فرایند به صورت مراحلی پیوسته و درهم تنیده و مرتبط به هم توصیف می شود. همچنین با توجه به ماهیت کیفی بودن روش، توالی دقیق و مبتنی بر مراحل ثابت برای آن شناسایی نشده است، اما با استنباط از تجارب زیسته و تفاسیر به عمل آمده از سوی مشارکت کنندگان می توان گفت که این فرایند با درک اهمیت هوش معنوی آغاز می شود و با الگوپذیری و کسب تجارب معنوی شکل می گیرد و به پیامدهایی می انجامد. در این پژوهش دستیابی به آرامش درونی به مثابه پدیده مرکزی مفهوم پردازی شده است.
۱۰۷.

راهبردهای اساتید در فرآیند تغییر برنامه درسی قصد شده در اجرا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: راهبردها تغییر برنامه درسی آموزش عالی نظریه داده بنیاد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲ تعداد دانلود : ۲۹
مقدمه: برنامه درسی در آموزش عالی مدت طولانی است بر اساس سازمان دهی در سطح متمرکز اجرا می شود. این پژوهش باهدف آشکارسازی راهبردهای اساتید در فرآیند تغییر برنامه درسی در اجرا با رویکرد نظریه ی داده بنیاد انجام یافته است. روش ها: با شیوه نمونه گیری هدفمند با 20 نفر از اعضای هیئت علمی ذی صلاح مصاحبه شد. سپس افرادی را انتخاب نمودند که طبقات موردنظر را توسعه دهند؛ بنابراین نمونه گیری نظری در پیش گرفته شد. برای کفایت حجم نمونه از منطق اشباع نظری داده ها استفاده گردید. ابزار مورداستفاده، مصاحبه فردی از نوع نیمه ساختاریافته و یادداشت های عرصه بود. برای تعیین اعتبار داده ها، از ثبت مصاحبه ها و تأیید توصیف های نهایی توسط شرکت کنندگان و تکنیک زاویه بندی استفاده گردید. متن مصاحبه ها پس از تایپ به نرم افزار MAXQDA 2020 منتقل شد. کدگذاری بر اساس مدل پارادایم اشتراوس و کوربین (2008) شامل سه مرحله (کدگذاری باز، محوری و گزینشی) بوده است. یافته ها: راهبردها: شامل اجرای نیمه سازگارانه (ایجاد ارتباط، پویش نظام مند ، فعالیت های انعطاف پذیر، لحاظ کردن وضعیت شخصی دانشجو و استراتژی سازگاری با محیط)، اجرای آزاد (سهولت دسترسی به امکانات، نوآوری در نظام دانشگاهی، استفاده از نوآوری در آموزش و به روزرسانی برنامه درسی)، اجرای وفادارانه (ایجاد اعتماد اساتید و مقاومت اساتید در آموزش) و اجرای ناقص (نگرش برخی از اساتید در آموزش و ترمیم ساخت شناختی) بوده است. نتیجه گیری: مفهوم ایجاد تغییر در برنامه درسی قصدشده به مجموعه ای از ویژگی ها، باورها و نیازهای روانی تربیتی، دشواری ها، عوامل و اصولی مربوط می شود که اگر به درستی مشخص شوند می توانند ما را دررسیدن به پاسخ های مناسبی رهنمون سازند.
۱۰۸.

موانع تحقق اهداف برنامه درسی فرآیند محور علوم تجربی دوره ی راهنمایی تحصیلی از دیدگاه معلمان مدارس دخترانه شهرستان تبریز در سال تحصیلی 90-89(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: برنامه درسی فرآیند محور برنامه درسی علوم دوره ی راهنمایی تحصیلی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰ تعداد دانلود : ۴۵
این پژوهش با هدف شناسایی موانع تحقق اهداف برنامه درسی فرآیند محور علوم تجربی دوره ی راهنمایی تحصیلی از دیدگاه معلمان انجام پذیرفته است. روش پژوهش توصیفی- پیمایشی، جامعه آماری معلمان درس علوم تجربی دوره ی راهنمایی تحصیلی شهرستان تبریز، و نمونه آماری با محاسبه فرمول کوکران به تعداد 140 نفر بوده است؛ و برای نمونه گیری از روش تصادفی خوشه ای استفاده گردید. برای گردآوری داده ها از دو نوع پرسشنامه ی محقق ساخته که بر اساس طیف لیکرت طراحی شده بودند استفاده شد که یک پرسشنامه برای گردآوری داده ها در خصوص موانع، و پرسشنامه ی دیگر به نگرش سنجی اختصاص داشت. هر دو پرسشنامه از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آماره های توصیفی و آزمون t تک متغیره استفاده گردید. نتایج تحلیل نشان داد: 1- معلمان عدم همخوانی درونی برنامه درسی و نیز عناصر روش های تدریس و فعالیت های یادگیری، زمان، و ارزشیابی را جزء موانع قوی برای تحقق اهداف درس علوم تجربی برشمرده اند. ضمن این که نتایج آزمون t تک نمونه ای نیز تفاوت معنی داری را در مقایسه با میانگین فرضی نشان می دهد و همچنین عنصر امکانات و منابع یادگیری جزء موانع متوسط ارزیابی گردید. 2- معلمان نسبت به برنامه درسی فرآیند محور علوم تجربی نگرش منفی نداشته اند و نمی توان آن را به عنوان مانع تحقق اهداف آموزشی تلقی نمود.
۱۰۹.

بررسی اثربخشی برنامه درسی مبتنی بر علوم اعصاب شناختی بر بهبود کارکردهای اجرایی و حافظه فعال دانش آموزان ابتدایی دارای اختلال یادگیری ریاضی شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: برنامه درسی علوم اعصاب شناختی کارکردهای اجرایی حافظه فعال ناتوانی یادگیری ریاضیات دوره ابتدایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۷
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه درسی علوم عصبی شناختی در بهبود کارکردهای اجرایی و حافظه فعال دانش آموزان مقطع ابتدایی با اختلال یادگیری ریاضی در شیراز صورت گرفت. روش: روش تحقیق نیمه تجربی است. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه دانش آموزان دارای ناتوانی در یادگیری ریاضی از کلاس دوم تا ششم ناحیه 2 و 4 شهر شیراز است. با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده، سی و یک دانش آموز به طور تصادفی انتخاب و سپس به طور تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. آموزش در گروه کنترل براساس سبک تدریس سنتی و آموزش در گروه آزمایش براساس الگوی برنامه درسی علوم اعصاب شناختی انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تفاوت بین میانگین نمرات حافظه فعال در پس آزمون بعد از کنترل پیش آزمون و در دو گروه آزمایش و کنترل برابر بود با 740/8. و Fبرابر با 144/26 با سطح معناداری P≤0.001  و این، نشان می دهد که این تفاوت، با کنترل پیش آزمون معنادار است. در بخش کارکردهای اجرایی میانگین نمرات برابر شد با 337/205 و مقدار F هم 94/2 به دست آمد. کشش(Trend) به سمت اثربخشی مداخله بوده است ولی از لحاظ آماری تفاوت معنی داری مشاهده نشده است. بنابراین می توان گفت که مداخله تأثیر مثبت و معناداری بر حافظه فعال و تأثیر غیرمستقیمی بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان داشته است. نتیجه گیری: مداخلات علوم اعصاب شناختی با توجه به برجسته کردن مهارت های اساسی یادگیری ریاضی می تواند یک روش مؤثر در بهبود ناتوانی یادگیری ریاضی باشد. 

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان