"در دنیای امروز که رشد ابزار ارتباطی و فناوری، تعامل و روابط بین فرهنگها را گستردهتر و حفظ هویت را بسیار دشوارتر از گذشته کرده است، طرح درست و هنرمندانه تاریخ و اساطیر به مثابه قوامدهنده هویت و سپر اندیشه میتواند فصل جدید را با هویت تاریخی، اساطیری و زیباشناسی قوم خود پیوند دهد و با مدد به استمرار فرهنگی مانع از بروز شکاف و گسستگی میان نسلها شود.
در این مقاله، نویسنده میکوشد با تبیین این نکته و تاکید بر طرح تاریخ به معنای سیر شکلگیری و تداوم فرهنگی یک ملت در سینما و تلویزیون، باب بحثی گسترده و عمیق را پیرامون نحوه پرداخت نظری و عملی (هنری) تاریخ بگشاید.
ازاین منظر، رمز حیات تاریخ و فرهنگ ایران علیرغم قرنها سلطه بیگانگان تکیه بر ارزشهای فرهنگی و قومی و جاری و ساری کردن آن بر زبان هنر است چنان که در یک کلام میتوان گفت نگاه سینما و تلویزیون به تاریخ نباید محدود به ترسیم وقایع و حوادث باشد بلکه باید به جای پرداختن به کالبد تاریخ، روح آن را مورد توجه قرار داد.
"
"نویسنده در این مقاله به ترسیم تحول تصویر زن در آثار هنری اروپا و ایران میپردازد و در مسیر این تحول، پنج مرحله یا نوع نگرش را تشخیص میدهد که عبارتند از: نگاه اسطورهای به زن، زن در شمایل مقدس، نقشمایة مادر، سیمای عرفانی زن در قالب عشق معنوی و در نهایت تصویر جنسی از زن.
وی با تحلیل نظری آثار نقاشی، شمایلها، ادبیات داستانی و محصولات سینمایی به این نتیجه میرسد که نگاه هنرمندان به زن از نگاه اثیری و اسطورهای آغاز و با ایجاد جریان مذهبزدایی در جوامع، تحت تأثیر رنسانس اروپا و احاطة تفکر سکولاریسم بر اذهان هنرمندان، به نگاهی جنسیتگرا تبدیل میشود که فقط به سوء استفاده از جذابیتهای زن برای فروش بهترِ آنچه قابل فروش است، میاندیشد.
"
"در کشور ما تلویزیون رسانه ای فراگیر و پر نفوذ است که علاوه بر کارکردهایی که اصولا بر آن مترتب است ماموریتی استراتژیک در انتقال مفاهیم ملی وارزش های دینی بر عهده دارد . بررسی تحقیقات رسانه ای حاکی از آن است که در گستره رسانه و دین دورویکرد مهم وجود دارد رویکرد اول دین را به مثابه مظورفی در نظر می گیرد که تلویزیون به عنوان یک ظرف آن را منتقل می کند .نگاه ابزارانگارانه به تلویزیون معتقد است که فناوری تلویزیون در ذات خود دارای هویت فرهنگی نیست وتفاوتی ندارد که چه پیام و محتوایی را منتقل می کند اما رویکرد دوم برای تلویزیون هویت فرهنگی قائل است و معتقد است که زبان تکنیکی هر رسانه هنری نتیجه و بر آیند فرهنگی است که در ورای آن وجود دارد. به عبارت دیگر هر رسانه ای دارای هستی شناسی خاصی است که با عطف به آن اقتضائات تکنیکی به وجود می آید. این مقاله می کوشد تا از منظر رویکرد دوم جایگاه تلویزیون را در انتقال و بازنمایی مفاهیم مذهبی تبیین کند و با تکیه بر این نکته که در فرهنگ ما انتقال پیام و مفهوم عموما استوار بر زمینه ای از فرهنگ شنیداری و مبتنی بر واسطه های کلامی و غیر کلامی و غیر تصویری است نقاط قوت و ضعف این رسانه را در ارائه مفاهیم ومعارف دینی مورد بررسی قرار دهد . پیام اصلی مقاله حاضر تاکید بر این نکته مهم است که در جامعه اسلامی ایجاد ارتباط دیالتیکی بین زبان تلویزیون و ظرفیت های فنی آن با مفاهیم معنوی یک ضرورت حیاتی است .
"