این گفتار به بررسی مضمون اصلی (تقابل میان آرمان خواهی و جامعه ای منحط) و نیز اهمیت نمایشنامه فراوانی (1978) اثر دیوید هِر، نمایشنامه نویس معاصر انگلیسی می پردازد. فراوانی، روایتی است فردی در بافتی تاریخی. روح سرکش شخصیت محوری این اثر نمودار شور تحول خواهی و آرمان گرایی دهه 1960 است که انبوه نمایشنامه نویسان جوان آن زمان نیز، از جمله دیوید هر، دستخوش آن بودند. تلخکامی این آرمان خواه در مواجهه با انحطاط روزافزون بریتانیای پس از جنگ جهانی دوم (در دوران رونق و «فراوانی») نقدی است کوبنده بر جامعه ای اخلاق زدوده و سترون که بذر آرمان گرایی در آن بخت روییدن ندارد. نگارنده می کوشد جایگاه این نمایشنامه را در مجموعه آثار هِر و همچنین درام نویسی معاصر انگلیسی بررسی کند. در این مقاله تأکید می شود که اثر مورد بحث را باید نقطه عطفی (هم از حیث مضمون پردازی و هم از حیث سبکی) در کارهای نویسنده ای شمرد که سیر تطور مضامین و رویکردهای آثارش (فاصله گرفتن از رادیکالیسم و میل به لیبرالیسم و محافظه کاری) و نیز زندگی حرفه ای اش (گذار از «حاشیه» به «مرکز» درام نویسی انگلیسی) نمودگار و نمایه ای است از یکی از مهمترین الگوها و روندها در درام نویسی انگلیسی بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون.