این مقاله تلاشی است در جهت بررسی مسئله "عدم موفقیت" در یادگیری نحو زبان دوم. بر اساس فرضیه "نقصان مشخصه های مقوله های کارکردی" (هاکینز و چان 1997) گزینه های پارامتری که در سیستم مشخصه های کارکردی زبان اول بکار گرفته نشده اند موجب مشکل دائمی در یادگیری حتی بعد از مواجهه طولانی با زبان دوم و در سطوح پیشرفته توانش می گردد. بررسی چگونگی یادگیری جملات سوالی توسط گویشوران فارسی بزرگسال و داده های بدست آمده نشان می دهد. هر گاه یک ساختار زبان دوم (ساختار عامل یادگیری) با نمودهای ذهنی زبان اول و دوم همسانی داشته باشد منجر به "عدم موفقیت" در یادگیری خواهد شد. اما چنانچه ساختارهای عامل با نمودهای زبان اول مغایرت داشته باشند امکان یادگیری گزینه جدید افزایش می یابد.