اگرچه یوهان لورویک تیک "johann ludwigtieck، ادیب بزرگ قرن 19 آلمان براى ما نام آشنایى نیست، ولى در سرزمین آباء و اجدادى خود شخصیت سرشناسى است. او همانند برادران شلگل، نووالیس و آیشن دورف، در زمرهء نویسندگان و ادباى برجستهء رمانتیک به شمار مى رود، حتى در برخى از انواع ادبى، به ویژه در حیطهء افسانهء ساختگى (یا تصنعى)1 بى رقیب است. رمان ناتمام سفرهاى فرانتس ا شترن بالد در واقع محملى براى معرفی ایده ها و نظراتى است که تیک در زمینهء هنر بیان داشته است. وى در کتاب خود از زبان شخصیت هایى تخیلى یا واقعى که در شرایط مطلوب و مورد نظر نویسنده ظاهر مى شوند، به معرفى این نظرات پرداخته و از طبیعت و هنر به عنوان زبان هایى یاد مى کند که یکى خاص خداوند و دیگرى خاص انسان هاى برگزیدهء اوست. این سرمنشاء مشترک هنر و طبیعت و بازگشت آن ها به خداوند، علت دین محورى هنر مورد نظر تیک است.