واژهء سفر در ادبیات با exotism به معنى غیربومى همراه است. این کلمه پس از قرن نوزدهم در ادبیات فرانسه رواج پیدا کرد، آن هم به دلیل سفرهاى متعدد نویسندگان به نقاط مختلف، از جمله به مشرق زمین. ره آورد این سفرها یک سلسله پندارها و عبارات قالبى بود که بعضى از آنها هنوز در ادبیات فرانسه به کار مى رود. اینها از سویى ناشى از میل به غربى سازى شرق در نزد اروپاییان است و از سوى دیگر بیانگر نوعى بینامتنى. پندارهاى قالبى از شرق متکى بر مجموعه اى از اعتقادات و برداشت ها از فرهنگ و تمدن شرق و مقایسهء آنها با آداب و رسوم غربیها است. در برخورد دو فرهنگ، چنانچه نویسنده دگربودگى را به راحتى نپذیرد، این پندارها جنبهء منفى پیدا مى کنند. در قرن بیستم چون تعداد نویسندگانى که در آثارشان از شرق سخن مى رانند به مراتب بیش از قرن نوزدهم است و بسیارى از آنها نویسندگان شرقى ولى فرانسه زبانى هستند که به تجلیل از ارزش ها، فلسفه و اندیشه هاى شرق پرداخته اند، تصویرى که از مشرق زمین در ادبیات فرانسه ارائه مى شود متفاوت با آن چیزى است که در ادبیات قرن نوزدهم مى بینیم.