کار ویژه هاى دولت نبوى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
بسیارى از اندیشمندان سیاسى، کارویژه اساسى نظامهاى سیاسى را برقرارى نظم اجتماعى و ساماندهى مطالبات اعضاى جامعه سیاسى، براى رسیدن به وضع مطلوب و سعادت آن اعضا مىدانند. از آنجا که دولت مهمترین منبع تدوین قواعد، اجراى تصمیمات و تخصیص ارزشهاى مادى و معنوى به شمار مىآید، در جست و جوى ساز و کارهایى است که امکان ایجاد نظم مطلوب را برایش فراهم سازد. این که نظامهاى سیاسى در قالب چه ساختارى و بر مبناى چه نوع ارزشهایى امکان تحقق چنین کارویژههایى را مىیابند، طیف گستردهاى از نظریههاى مربوط به دولت را به وجود آورده است. آیین اسلام، مجموعهاى از تعالیم قدسى است که در کلام وحى - قرآن - از طرف خداوند به پیامبرصلى الله علیه وآله نازل گردیده است و سنت نبوى به عنوان نصّ مفسِّر، بنیادهاى آن را تشکیل مىدهد. پیامبرصلى الله علیه وآله سامان سیاست را در اهداف اخلاقى جست و جو مىکند. بدین ترتیب اخلاقى بودن و قواعد اخلاقى نزد ایشان پیش از تأسیس دولت، وجود داشته است، زیرا خداوند منشأ قوانین است حال آنکه در رویکردهاى غیر دینى، اخلاقى بودن دولت بعد از تأسیس دولت و به دنبال نیاز به قواعد و قوانین ایجاد نظم اجتماعى، فراهم مىآید. با تکیه بر همین بنیاد معرفتى است که دولت پیامبرصلى الله علیه وآله اجراى کارویژههاى خاصى را بر عهده مىگیرد؛ این کارویژهها موارد زیر را شامل مىشود: یکم) دفاع از شریعت و ترویج آن؛ دوم) برپایى عدالت اجتماعى؛ سوم) امر به معروف و نهى از منکر؛ چهارم) کارویژه انسجام و همبستگى اجتماعى.متن
مقدمه
درک جنبشهاى اجتماعى اعتراضآمیز، به ویژه زمانى که رهبران فرهمند(2) لایهبندىهاى نظام مطلوب خود را با توسّل به یک رشته ارزشهاى عقیدتى دگرگون مىسازند، از طریق بررسى ساختارها، رفتارها و ارزشهاى عقیدتى به مقولههاى سادهترى تبدیل مىگردد. به نظر مىرسد که سامانه سیاسى در دوران حاکمیت پیامبر صلى الله علیه وآله در مدینه، نیز مىتواند با تکیه بر این قاعده مندى بهتر فهم شود.
از سوى دیگر، گامهاى نخستین در فرآیند دولتسازى پیامبر صلى الله علیه وآله مىبایست بر سازههایى استوار گردد. جمعیت و مردمى که تابعان این دولت هستند، مهمترین سازه براى تأسیس دولت به شمار مىآیند. بنابراین، ملتسازى اقدامى ضرورى و پیشینى است که رسالت پیامبر صلى الله علیه وآله در دوره مکّى محسوب مىشود. در آن دوران، به طور عمده تحت تأثیر ساز و کارهاى عقیدتى قدرتمندى که مبتنى بر آموزههاى دین جدید بود، تغییراتى در سطح جامعه عربستان پدید آمد. بدین ترتیب، عدهاى از مردم مکه، که هر روز تعداد آنان فزونى مىیافت، با پذیرش گفتمان اسلام، هویتى تازه یافته و با تغییر در اساس پیوندهاى قبیلگى پیشین خود، رو در روى ساخت اجتماعى و ارزشهاى جامعه جاهلى قرار گرفتند.
فرآیند ملّتسازى، هر چند از دوره مکّى آغاز گشت و شالوده نظام سیاسى درون مدینه گردید، اما از کارکردهاى مستمر دولت نبوى و از ابزارهاى اساسى گسترش اسلام به شمار مىآمد. بىگمان ملّتسازى در فلسفه سیاسى پیامبر بسیار عمیقتر از مفهوم ملت در اندیشه سیاسى جدید است؛ به همین دلیل تعبیر «امّت» اساس تکوین نظام اسلامى در مدینه است.
برخى صاحب نظران معتقدند به عکس دوره مکّى، برنامهها، شیوه عمل، سیره و روشهاى تبلیغى و اجتماعى پیامبر و نیز قواعد و احکام نازل شده در قالب سورههاى مدنى، آشکارا از هدف وى در تأسیس یک نظام اجتماعى در عصر مدنى حکایت دارد. ریشه و بنیاد این نظام را همان اصلِ محورى یعنى توحید شکل مىداد؛ محتواى نظام را نیز قوانین و احکام دین یا شریعت اسلامى، و غایت تکاپو و کنش آن حرکت به سوى کمال انسانى براى وصول به مطلوب در نشأه بعدى یعنى رستاخیز بشرى بود.(3)
رویکردهاى تاریخ نگارانه که اهتمام خود را صرف ثبت و ضبط وقایع در تاریخ اسلام کردهاند، این تصور را به وجود آوردند که پیامبر در دوره مدنى به طور عمده در کار جنگ یا دفاع بوده است؛ حال آن که در آن دوران نظامى سیاسى - اجتماعى پى ریزى شد که حیات بشرى و مناسبات اجتماعى او را به شدت تغییر مىداد. هر چند این در نوشتار مجال تبیین تفصیلى و کافى از نظام سیاسى دوره مدنى نیست، اما تنها در پاسخ به این پرسش که دولت نبوى داراى چه کارکردهایى بوده است، به این مسئله اشاره خواهد شد.
اغلب سیاست شناسان، دولت را مهمترین منبع تدوین قواعد، اجراى تصمیمات و تخصیص ارزشهاى مادى و معنوى به شمار مىآورند. کارویژه اساسى دولت، برقرارى نظم اجتماعى و ساماندهى مطالبات اعضاى جامعه سیاسى، براى رسیدن به وضع مطلوب و سعادت آن اعضاست.
در پاسخ به پرسش از «نظم سیاسى مطلوب»، بسیارى از اندیشمندان سیاسى، در جست و جوى ساز و کارهاى اخلاقى بودهاند و بدین ترتیب اغلبْ مفاهیمى چون اخلاق، ارزش و فضیلت در دانش و ادبیات سیاسى آنان به کار رفته است. به رغم رویکردهاى متفاوت، آنان در پاسخ به بحرانهاى سیاسى عصر خود - که اغلب مبتنى بر روشهاى غیر اخلاقى دولتها بوده است - به ترسیم دولت مطلوب و فضیلت مدار پرداخته و آن را به زمامداران عصر خویش تجویز مىکردند.
دانش اخلاق، دانشى دستورى و هنجارى(4) است که به تعیین و ارزیابى هنجارهاى رفتارى پرداخته و براى کسب فضایل و دفع رذایل توصیههایى را ارائه مىکند. بدین ترتیب، موضوع دانش اخلاق، «فعل و سلوک عملى انسان» است و به تعبیر سن توماس داکن «اخلاق قاعده رفتار انسانى» است. موضوع دیگرى که مورد توجه صاحبنظران بوده، رابطه میان اخلاق و سیاست است. اغلب، هدف از دولت یا جامعه سیاسى را، تعریف و ایجاد «زندگى خوب» براى یک جامعه مىدانند، هر چند در مورد ماهیت «زندگى خوب» و «خیر و سعادت» توافق نظر وجود ندارد.
از همین جاست که سیاست مُدُن و علم مدنى، پیوند سیاست و اخلاق را تجویز مىنماید؛ از این رو کسانى که از رابطه اخلاق و سیاست سخن مىگویند، در پى بنیان نهادن نظامى سیاسى هستند که فعل سیاسى در آن، با تکیه بر ارزشها و فضیلتهاى اخلاقى، محیط اجتماع را براى رسیدن انسان به سعادت آماده مىسازد. اجتماعى که در آن عدالت، آزادى، اجتناب از ظلم و فساد، معنا دادن به حیات انسانها و رعایت حقوق مردم، از امور مطلوب و خیر در سیاست به شمار مىآیند.
از زمانى که جوامع بشرى دستخوش بحرانها و التهابات سیاسى شدند، این پرسش همواره ذهن اندیشمندان سیاسى را به خود مشغول ساخت که چگونه مىتوان جلو خودکامگى حاکمان را گرفت؟ براى ایجاد یک جامعه سعادتمند چه تدبیرى باید اندیشید؟ آیا فضیلت مدنى و تعهد اخلاقى مىتواند حافظ نظم اجتماعى و سیاسى باشد؟ و سرانجام آیا جمع میان اخلاق و قدرت، به عنوان دو نیروى همواره متضاد، ممکن است؟
تلاش براى پیوند دادن حکومتها با فضایل اخلاقى، سابقهاى دیرپا در تأمّلات نظرى حکما و اندیشمندان سیاسى داشته است. حتى پیش از یونان باستان آموزههاى کنفوسیوس، نمونهاى برجسته از توصیه به فضیلتهاى اخلاقى در فلسفه سیاسى دوران باستان است. وى با وضع قواعد اخلاقى در سیاست مُدُن، به رابطه بین سلطان و رعیت پرداخت و اعلام داشت که هرگاه سلاطین و ملوک، این قواعد عالى را که بنیان قانونى مدنیّت فاضله است، رعایت کنند، اوضاع و احوال سراسر دولت ایشان تغییر خواهد یافت و تمام خلایق تقوا و فضیلت پیشه خواهند کرد. نمونههاى دیگرى از تعالیم اخلاقى در شرق باستان را مىتوان در آیینهاى اخلاقى بودایى در خاور دور و تعالیم اخلاقى زرتشت درمیان ایرانیان مشاهده کرد.
اما شاید بتوان گفت سخن گفتن در این باره به مثابه مسئلهاى سیاسى که به شکلگیرى یک منظومه فکرى و چارچوب نظرى منجر شد که بر اساس آن دولت خود را موظف به قرار دادن در یک سامان اخلاقى مىداند، محصول میراث فلسفه سیاسى یونان باستان است.
افلاطون، از برجستهترین نویسندگان و فیلسوفان یونان باستان است که آموزههاى فلسفىاش آشکارا بر پایه یکتاپرستى، اخلاق، عدالت، خوبى و زیبایى ناشى از فطرت انسان قرار دارد. او در رساله «سیاست» مهمترین هدف حکمران را سعادت و سلامت اخلاقى جامعه ذکر مىکند و معتقد است سعادت بشرى به نحو چشمگیرى به اخلاق بستگى دارد.(5) به عقیده افلاطون، وظیفه حکومت چیزى جز پروراندن فضایل اخلاقى بین شهروندان نیست. همانگونه که ارسطو نیز غرض از تأسیس دولت را تحصیل بزرگترین خیرها در عالىترین صورتهاى آن براى اعضاى جامعه سیاسى مىداند. وى مهمترین وظیفه دولت را «اصلاح عیوب اخلاقى شهروندان و تلقین فضایل نفسانى به آنها» مىداند.(6)
با رسمیت یافتن مسیحیت و گسترش آن و وضع اصول تازهاى در تنظیم رابطه دین و دولت، دو پدیده اخلاق و سیاست چنان در هم تنیده شد که تفکیک آنها از یکدیگر عملى نیست. اگر چه در دوره نوزایش و دین پیرایى، سخن گفتن از فضیلت دولت بر پایه رویکردهاى سود انگار استقرار دارد و خیر مطلوب تحت تأثیر اندیشههاى تحصّلى قرار گرفت، اما اصرار بر اخلاقى نشان دادن دولت مؤید آرمانهاى جامعه بشرى است که سعادت خود را در دولت اخلاقى مىبیند. شالوده نظام سیاسى نزد اندیشمندان مسلمان نیز بر همین اساس استوار است.
کارویژههاى نظام سیاسى مدینةالنبى صلى الله علیه وآله
هر نظام سیاسى براى ادامه حیات خود، همواره در پى به اجرا در آوردن مجموعه کارویژههایى است که سازمان سیاسى را قادر به تدوین و اجراى خط مشىهاى خود مىسازد. این فعالیتها، کارکردها یا کارویژهها(7) چگونگى تأثیر واحدهاى سیاسى بر فرآیندهاى سیاسى را توضیح مىدهد. شاید اصلىترین کارویژه، نزد اغلب دولتها یا نظامهاى سیاسى، محدود ساختن امیال و خواستههاى بى حد و حصر انسان و وضع قواعد و مقرراتى بر این خواستههاست. آن نظم اجتماعى که از این طریق حاصل مىشود، خود محصول سازوکارهاى پیچیدهاى است که نظام سیاسى از طریق آن به توزیع ارزشهاى پدید آورنده همبستگى در جامعه مىپردازد. از اینرو اهداف و غایاتى که دولتها براى نیل به آن تلاش مىکنند، تبیین کننده و تعیین کننده کارویژههاى آن است.
پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله در تأسیس نظام سیاسى مورد قبول خود، هدفى اخروى داشت و آن قرب الهى است. پیامبرصلى الله علیه وآله مىفرماید: «انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». این هدف رسالت است، ولى مىتوان براى دولتش اهدافى دنیوى نظیر دعوت به پذیرش حق و گسترش قلمرو اسلام را در نظر گرفت. این برخلاف دیدگاه کسانى است که غایت دولت را پاسخگویى به مطالبات دنیوى انسان دانسته و تنها تلاش دارند که ارزشهاى اخلاقى را در محدودسازى و کنترل انسان در جامعه، جست و جو کنند.
بدین ترتیب جوهر اندیشه سیاسى پیامبر، مبتنى بر آموزههایى است که از یک نظام منسجم دینى حاصل مىآید. آیین اسلام، مجموعهاى از تعالیم قدسى است که در کلام وحى - قرآن - از طرف خداوند به پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نازل گردیده است. سیره پیامبر به عنوان نصّ مفسر در کنار قرآن به عنوان نصّ اوّل، بنیاد معرفتى شکلگیرى دولت اسلامى در مدینه است. بر پایه همین بنیاد معرفتى است که معیار فضیلت اخلاقى دولت و کارویژههاى دولت اخلاقى نزد پیامبر با سایر اندیشمندان پیشین تفاوتهاى آشکارى دارد. در سیره و سنت پیامبر، فرمانهاى اخلاقى همان اوامر الهى است که منشأ خوبىها، کمالات و فضایل اخلاقى است و از بدىها و رذایل نهى مىکند. معیار فضیلت اخلاقى و غایت کنشهاى اخلاقى نزد ایشان، رستگارى و وصول به مقام قرب الهى و خلیفةاللهى است که حیات معنوى انسان را در بر گرفته و از جنس ایمان است. چنانکه قرآن کریم در این دو آیه به آن اشاره کرده و مىفرماید: «واتقوا اللَّه لعلکم تفلحون»(8)؛ «انّى جاعلٌ فى الارض خلیفة.»(9)
بدین ترتیب، نظم سیاسى مطلوب در منظومه فکرى و رفتارى پیامبر، نشان از یک جامعه همبستهاى دارد که بر اساس ایمان دینى مشترک استوار است. ساختار سیاسى در چنین نظمى، به مثابه یک کل به هم پیوسته، از تمامى ویژگىهایى که به جامعه هویت یکسانى مىبخشد، متأثر است و مجموعه نهادها و سازمانهاى سیاسى درون آن براى سامان بخشیدن به اهداف و کارویژههاى اخلاقى تجهیز مىشوند.
برخى کارویژههاى دولت اخلاقى در نظم سیاسى که پیامبر تأسیس کرد عبارت است از:
1. انسان سازى و معنابخشى به حیات انسانها
مناسبات پیچیده اجتماعى، ضرورت ایجاد نظمى که در آن حیات بشرى تداوم یابد و زندگى داراى معنا شود و سرانجام سعادت و بهروزى انسان را فراهم آورد، آشکار مىسازد. ایجاد چنین نظمى از کارویژههاى دولت به شمار مىآید. از این رو «دولت هادى» و فضیلت محور پیامبر صلى الله علیه وآله براى رسیدن به چنین سامانى، بر تربیت اخلاقى انسان تأکید مىکند. در این باره امام خمینى مىگوید:
اگر براى هر دولتى برنامهاى است، برنامه رسول اکرم صلى الله علیه وآله را مىشود گفت همان سورهاى که در اوّل وارد شده است، آن برنامه رسول خداست: «إقرأ باسم ربک الذى خلق.... علّم الانسان ما لم یعلم.»(10) تمام انبیا موضوع بحثشان موضوع تربیتشان، موضوع علمشان، انسان است. آمدهاند انسان را تربیت کنند. آمدهاند این موجود طبیعى را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالى مافوق الطبیعه، مافوقالجبروت برسانند.(11)
تحصیل کمال انسانى در دولت نبوى از آموزههاى عارفان، کشیشان و راهبان که تنها هدف حیات انسانى را وصول به کمال باطنى مىدانند و هرگونه تلاش، تکاپو و حضور در عرصه اجتماعى را مانعى براى این وصول مىدانند، کاملاً متمایز است. پیامبر بر اساس تعالیم وحى بر ضرورت فعالیت انسان در حیات اجتماعى و تأسیس نظام و برقرارى تعاملات اجتماعى تأکید مىکند و در همان حال راه مطلوب و مسیر ارزشمند رسیدن به قلّه سیر و سلوک باطنى را از مسیر حیات اجتماعى بیان مىدارد. بنیاد آموزش پیامبر بر این سخنان استوار بود: که
لیس منا من ترک دنیاه لآخرته و من ترک آخرته لدنیاه؛ از ما نیست آن کسى که دنیاى خویش را براى آخرت ترک گوید و وانهد، و نیز آن کس که آخرت خویش را براى رسیدن به دنیا وانهد.
اعمل لدنیاک کأنک تعیش ابداً و اعمل لاخرتک کأنک تموت غداً؛ براى دنیاى خویش چنان کوشا باش که گویا همواره زنده خواهى بود و زندگى خواهى کرد و براى آخرت خود نیز چنان تلاش کن که پندارى همین فردا صبح از جهان رخت خواهى بست.
آنچه از این آموزهها حاصل مىشود آن است که کمال انسانى به اتصال با جامعه است نه انقطاع از آن. بنابراین سلوک پیامبر در انسان سازى، داخل کردن دین به حوزه عمومى است. این امر نیز زمانى تحقق مىیابد که پیامبر با تأسیس دولت و تدوین قوانین اجتماع و تشکیل نهادهاى مدنى در عصر مدنى، مناسبات جدیدى بر پایه آموزههاى اسلامى بنا گذارد.
2. انسجام و همبستگى اجتماعى
یکى از آفتهایى که دولت پیامبر را تهدید مىکرد بحرانهاى ناشى از دگرگونى از جامعه جاهلى به جامعه نبوى بود. بحرانهایى که از یک سو کفار و مشرکان و معترضان به پیامبر ایجاد مىکردند و از سوى دیگر جمعیتى که خود را شهروندان دولت نبوى مىدانستند؛ حال آن که ویژگىهاى هویتى بسیار متفاوتى داشتند، از عقاید و مذاهب گوناگون گرفته تا نژادها و قبایل گاه متعارض. پیامبر براى حل و رفع این بحران با برخوردارى از توانایىهاى نمادین به ویژه به کارگیرى نمادهاى دینى، به برانگیختن حسّ همبستگى در جامعه کمک کرد. ایشان از آغاز بعثت اساس همه پیوندهاى اجتماعى و انسجام و همبستگى اجتماعى را بر پایه آموزههاى دین جدید قرار داد و از همین طریق از بسیارى از تعارضات قومى و قبیلگى جلوگیرى کرد.
زمانى که پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وارد مدینه شد، دو کار مهم و اساسى انجام داد؛ نخست بنیان برادرى را بر ویرانه ساختار قبیلگى آن جامعه پىریزى کرده و قریش و افراد قبایل دیگر را که به مدینه آمده بودند، مهاجر خواند و قبایل اوس و خزرج را انصار نامید. دوم اینکه میثاقنامه مدینه را که حکم قانون اساسى آن دولت شهر نوبنیاد را داشت و داراى 47 ماده بود، در میان مسلمانان و یهودیان منعقد کرد.
در سال اوّل هجرت، انعقاد میثاق مدینه یا پیمان سیاسى و نظامى - که به منشور مدینه نیز شهرت دارد - زمینههاى اتحاد و همزیستى در جامعه مدینه را فراهم ساخت. این منشور پس از گفت و گوهاى جدى و تبادل آرا میان نمایندگان مسلمانان و مشرکان مدینه و بعدها یهودیان، از سوى پیامبر اعلام گردید. گفت و گوهایى که طبعاً در شرایط آزاد و فضاى سیاسى و اجتماعى متعادلى انجام مىگرفت، در نهایت به توافقهایى میان اعضاى جامعه مدینه منجر شد.
در بند دوم این منشور دو مفهوم برجسته خودنمایى مىکند. نخست اطلاق مفهوم «امّت» براى جامعه اسلامى و دیگرى یگانه و مشخص بودن آن، که اشاره به یک واحد سیاسى معین دارد.(12)
نگاهى به اهمّ اصولى که از لابه لاى مندرجات این منشور به دست مىآید، نشان از ژرفبینى پیامبر در تدوین قواعد رفتار سیاسى اعضاى جامعه که امت واحد نامیده شدهاند، دارد. از یک سو روابط میان حاکم و مردم، مناسبات میان جامعه سیاسى و التزام به عقاید مخالف و شناسایى حقوق اقلیتهاى دینى را تبیین مىکند و از سوى دیگر اصول و مقررات و تقسیم وظایف میان گروههاى مختلف را در موقعیتهاى نظامى و هم پیمانى با اعضاى خارج از جامعه اسلامى تنظیم و اعلام مىدارد.
پیمان برادرى از جمله سیاستهایى بود که پیامبر براى تغییر در مبانى پیوندها در جامعه اسلامى به کار برد. به طور مثال، مسلمانان مدینه اعم از انصار و مهاجر که در ابتداى تأسیس دولت مدینه در پرتو همبستگى اعتقادى، به وحدت اجتماعى نیز نائل شده بودند، گاه دچار منازعات و تعصبات قومى مىشدند. دستهبندى مکّى و یثربى و عرب شمالى و جنوبى اسباب اختلافات مىشد. یکى از راهکارهاى حل این منازعات، نفوذ هم پیمانى دینى به جاى تعصب قومى تحت عنوان «عقد اخوّت» بود که پیامبر اسلام در انعقاد آن میان انصار و مهاجرین درنگ نکرد. این امر سبب شد هر دو مسلمانى که میانشان عقد اخوّت خوانده شد، علاوه بر همبستگى دینى، دست کم در موارد ذیل هم احساس همبستگى و مسئولیت کنند:
1. مساعدت و یارى همدیگر در دشوارىهاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى؛
2. مراقبت متعصبانه از یکدیگر در میدانهاى جنگ؛
3. احساس مسئولیت و تعصب شدید به خانوادههاى یکدیگر پس از شهادت یا مرگ طبیعى یکى از طرفین؛
4. تلاش و یارى متقابل به هنگام بیمارى یا تنگدستى؛
5. کوشش جدى براى آزادى یکدیگر به هنگام اسارت.(13)
3. هویتسازى بر پایه امّت اسلامى
وحى اسلام، چنانکه معروف است، به دو دوره مهم تقسیم شده است: دوران مکه و عصر مدینه. به نظر برخى از نویسندگان، خطابهاى قرآن در دو مرحله فوق ،کاملاً متمایز و متفاوت است. خطابهاى دوران مدینه به این دلیل که ناظر به تأسیس دولت اسلامى است، به صورت «یا ایها الذین آمنوا» و امثال آن آمده است. این خطابها به جماعتهاى خاص مؤمنان است که «امّت» مشخص هستند و بر مبناى امت، دولت تأسیس کردهاند. بر مبناى هویت جدید، عصبیّت مبتنى بر خون و نسب به عصبیّت مبتنى بر عقیده و ایمان تغییر یافت و الگوى حیات قبیله دگرگون گردید. از این پس امت اسلامى تنها یک جماعت دینى نبوده بلکه جماعتى سیاسى و اجتماعى تلقى مىشد.(14)
بدین ترتیب هویت در مدینةالنبى یا به عبارت دیگر مبناى دولت اسلامى، اعتقادى بود. نه سیاسى، اقلیمى یا قومى، و مهمترین هدف حکومت، دفاع از عقیده و حفظ آن بوده است نه دفاع از دولت. در این نظام، مجموعهاى از افراد در درون جامعه اسلامى وجود داشتند که همگى با اعتقاد به دین اسلام از اعضاى امت اسلامى بوده و جامعه همبستهاى را تشکیل مىدادند. تشکیلات داخلى امت اسلامى نیز بر اساس ایمان دینى مشترک استوار بود. بافت جامعه، نخست از طریق پذیرش و اطاعت شریعت و سپس هرم قدرت مذهبى معین مىگردید. در رأس این جامعه پیامبر به عنوان رئیس دولت، رهبر سیاسى و دینى مدینه بود. از این پس مهاجران و انصار و تازه مسلمانان دیگرى که با هویتهاى متفاوتى به مدینةالنبى مىآمدند بر سازههاى هویتى مشترکى قرار داشتند که پیامبر اسلام تحت عنوان امت اسلامى از آن یاد مىکرد.
4. برپایى عدالت اجتماعى
عدالت و قسط در معناى عامّ آن، یکى از اساسىترین ارکان نظام اسلامى به شمار مىرفت. از زاویه نگرش پیامبر به ساخت مجموعه هستى و نظام آفرینش، پایههاى آسمان و زمین بر عدالت بنا شده است. در رویکرد اجتماعى نیز، خداى محمد صلى الله علیه وآله در بیان فلسفه ارسال انبیاى خود تصریح دارد که وظیفه تمام رسولان الهى که همراه بیّنات و کتاب و میزان به سوى بشر فرستاده شدهاند، این بوده است که چنان شرایط ذهنى و عینى فراهم کنند که مردم، عدالت را برپا دارند.توجهى به مناسبات اجتماعى، اقتصادى و حقوقى در عصر ظهور اسلام، آشکارا از فقدان قسط و عدل در بنیاد آن مناسبات حکایت دارد. اشراف و طبقه حاکم، علاوه بر اختصاص منابع اصلى ثروت به خود و ایجاد شدیدترین فاصلههاى طبقاتى و اجتماعى، به دلیل برخوردارى از نفوذ سیاسى و اقتدار اقتصادى، محاکم قضایى را نیز تحت کنترل خود داشتند.(15)
تحقق عدل و قسط شالوده مناسبات سیاسى، اقتصادى و اجتماعى درون مدینةالرسول است. توزیع عادلانه امکانات و ثروت، مبناى سیستم اقتصاد اسلامى در این دوران است. همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، پیامبر براى ساماندهى و بهسازى مناسبات اقتصادى در نظام سیاسى جدید، دست به اقداماتى مانند وجوب خمس و زکات و تأسیس بیتالمال زد که سرانجام آنها به تقویت کارکردهاى توزیعى نظام مدینه بر پایه عدالت اجتماعى مىانجامید. از سوى دیگر، تقسیم غنایم در پیروزىهاى لشکر اسلام بود که برخلاف گذشته، به دستور پیامبر همه مسلمانان موظف بودند غنایمى که به دست مىآوردند را در جایى گرد آورند و سپس میان مسلمانان به مساوات تقسیم مىشد. این روش اولاً، جنگیدن براى دستیابى به غنایم را که پیشتر از اهداف اساسى تلقى مىشد، بى ارزش مىکرد؛ ثانیاً، توزیع ثروت در جامعه را عادلانه مىساخت. مورّخان و سیره نویسان و مفسران گزارشهاى فراوانى از تقسیم غنایم بر اساس مساوات را ثبت کردهاند.(16)
پیامبر در راستاى تحقق عدالت در کارکردهاى توزیعى خود، نه تنها به توزیع امکانات و ثروت بلکه به توزیع عادلانه ارزشهاى اجتماعى نیز همت گمارد. ارزشهاى طبقاتى بر جاى مانده از نظام جاهلى را فرو ریخت و جامعهاى بر مبناى دستور الهى «إنّ اکرمکم عنداللَّه أتقیکم» بنا نهاد و سلمان فارسى که روزى برده اشراف بود، «سلمان الخیر» لقب گرفت و جایگاه ویژهاى نزد بالاترین مقام جامعه اسلامى یافت.
نمونههاى تاریخى بسیارى از عدالت خواهى نظام سیاسى در مدینة الرسول در مناسبات با غیر مسلمانان به ویژه در حوزه داورى و قضاوت و حتى جنگ با مشرکان ثبت شده است. سیره عدالتخواهانه پیامبر یکى از مهمترین عوامل گسترش اسلام و امت اسلامى و تقویت بنیانهاى اندیشه اسلامى بوده است.
5. کارویژههاى اقتصادى دولت پیامبر صلى الله علیه وآله
سامان دادن به مناسبات اقتصادى و تدارک منابع درآمد براى دولت، نیازمند شناسایى و تقویت توانایى استخراجى دولت از منابع اقتصادى و توانایى توزیعى منابع و امکانات در میان مردم است. بدون سیاستگذارىهاى روشن امکان برقرارى نظام عادلانه اقتصادى ممکن نیست. همین امر مىتواند تعادل نظام سیاسى و اجتماعى را بر هم زند؛ همانگونه که سخنان پیامبر اسلام مؤید آن است، آنجا که مىفرماید: «کاد الفقر ان یکون کفراً» یا «من لا معاش له لا معادله».
اتخاذ سیستمهاى مالیاتى براى تنظیم مناسبات مالى جدید از ضرورتهایى بود که پیامبر اسلام با تکیه بر اوامر الهى به آن مبادرت ورزید. گرفتن زکات و خمس که مهمترین منبع درآمد دولت به شمار مىآمد، مبناى شکلگیرى بیتالمال و خزانه مالى دولت گردید. نحوه دریافت و مصرف این منابع مالى که به طور دقیق و قاعدهمند در دستورهاى وحى به پیامبر صلى الله علیه وآله ابلاغ شد، به خوبى آشکار مىساخت که پیامبر قصد بر هم زدن ساختار و ترکیب اقتصادى جامعه مدینه را دارد.
در کنار الزام ثروتمندان و توانگران مسلمان به پرداخت مالیات اسلامى، اهل کتاب نیز که در پناه دولت اسلامى بودند موظف به پرداخت جزیه یا همان مالیات سرانهاى که به غیر مسلمانان تعلق مىگرفت، گردیدند. منبع دیگرى که بیتالمال مسلمانان را تقویت مىکرد، غنایم هنگفتى بود که پس از پیروزى در جنگها حاصل مىشد.
مسئله دیگرى که در نظام مالى دولت اسلامى اهمیت داشت نحوه تقسیم و توزیع بیتالمال بود. با تشریع زکات، پیامبر سازمانى متشکل از سه گروه ایجاد کرد:
1. عاملان زکات (جباة) که کار جمعآورى زکات را بر عهده داشتند؛ 2. حسابگران زکات (الخارصون) که کارشناسان محاسبه زکات و اعلام کالاها و موضوعات متعلق به زکات را شامل مىشد؛ 3. دفترداران زکات (الکتّاب) که وظیفهشان تعیین موارد مصرف زکات بود.
گرفتن سهام زکات در زمان پیامبر بسیار دقیق و منظم بوده است. اسناد تاریخى زیادى نشان مىدهد که وضع دفتر دیوانى و ثبت نام زکات دهندگان و سهام گیرندگان دقیقاً مشخص بوده است.(17)
افزون بر اقدامات فوق در حوزه اقتصادى، ساختار بازار نیز دگرگون گردید. در آن زمان به طور عمده بازار در اختیار یهودیان و تا حدى مشرکان بود و مسلمانان سهم قابل توجهى در بازار نداشتند. پیامبر با تمهیداتى که پیش آورد، به رونق بازار مسلمانان یارى رساند. در ابتدا محلهاى مناسبى را در اختیار بازاریان قرار داد و مقرر داشت از آنان مالیات نگیرند و به شیوههاى گوناگون از آنان حمایت کرد و سرانجام از آنان خواست تا معاملات خود را بر مبناى قوانین شرع انجام دهند.
6. کارویژههاى قضایى
پیامبر اسلام در کنار قانونگذارى (رئیس قوه مقننّه) و اجراى شریعت اسلامى در جامعه اسلامى(رئیس قوه مجریّه)، امر قضاوت را نیز بر عهده داشت و در مورد موضوعات مورد اختلاف، احکام قضایى صادر مىکرد. اهتمام ایشان به امر قضا به دلیل تأکیدى بود که بر برپایى عدالت اجتماعى و سیاسى داشتند. از جمله قضاوتهاى معروف ایشان یکى مربوط به سمرة بن جندب و مرد انصارى بر سر یک درخت و دیگرى قضاوت بین زبیر بن عوام و مرد انصارى درباره آبیارى درختان است.
اگر چه پیامبر قاضى اوّل دولت اسلامى و تنها قاضى مدینه بود، اما براى ایجاد سهولت در کار مردم و تسریع قضاوت میان آنان و همچنین تقسیم کار، افراد مورد وثوق و اعتمادى را براى قضاوت در امور خاص نصب مىکرد و بر کار آنان نظارت داشت؛ به طور مثال افرادى را براى امر ازدواج و طلاق یا ثبت اسناد و املاک تعیین مىنمود یا در بازار افرادى را براى نظارت بر خرید و فروش و احکام مربوط به آن مىگمارد. حتى براى سایر مناطق مانند یمن، افرادى را جهت قضاوت مىفرستاد.(18)
7. کارویژه دعوت و گسترش حاکمیت اسلامى
پیامبر اسلام با دو هدف اصلى، اساس دیپلماسى اسلامى را پایهریزى کرد: دعوت و توسعه حاکمیت اسلام. با استقرار و تثبیت حکومت اسلامى در مدینه، رسالت جهانى پیامبر که بر اساس وحى الهى، دعوت و هدایت عامّه مردم در سراسر گیتى تعیین شده بود، آغاز گردید.
اصل دعوت از اصول زیربنایى در سیاست خارجى دولت پیامبر بود که در زمان جنگ و صلح کارآمد بود. این اصل بر مبناى فلسفه بعثت یعنى هدایت عموم بشر به توحید، عدالت و ارزشهاى اخلاقى، قرار داشت. بنابراین در تمام پیامها و نامههاى سیاسى ایشان و سایر اقدامات دیپلماتیک ایشان بر اساس آیه «و ما أرسلناک الا کافة للناس بشیراً و نذیراً»(19) و بر اساس اوامر الهى، دیگران را به گسترش حاکمیت اسلام دعوت و ترغیب مىکرد؛ از این رو دیپلماسى دولت اسلامى در مدینةالنبى در سه سطح فعال شد:
1. دیپلماسى با قبایل عرب و یهودیان؛
2. دیپلماسى با دولتهاى همجوار؛
3. دیپلماسى با قدرتهاى بزرگ ایران و روم.
در فرآیند دیپلماسى دولت پیامبر فراز و نشیبهاى بسیارى مشاهده شده است که مربوط به نوع مواجهه سایر اجتماعات و دولتها، با دولت تازه تأسیس در مدینه مىباشد؛ هر چند رهبر بزرگ اسلام با روشهاى ابتکارى خود بسیارى از موانع موجود بر سر راه گسترش حاکمیت اسلامى را از میان برداشت. یکى از این روشها استفاده از نقاط مشترک بود؛ براى مثال از رسوم قبیلگى میان قبایل عرب که با آیین اسلام تعارضى نداشت بهره جست و درخصوص اهل کتاب نیز چنین کرد. استفاده از حمایتهاى قومى و نیز بهرهگیرى از عوامل اقتصادى و سیاسى در این دیپلماسى کاربرد فراوانى داشت. افزون بر روشهاى پیش گفته، به طور کلى عواملى که در موفقیت دیپلماسى پیامبر نقش داشت، عبارتند از:
1. گسترش نفوذ اسلام در جزیرةالعرب تا مرزهاى امپراتورى رم و ایران؛
2. جاذبه نظام سیاسى و اجتماعى اسلام که بر مبناى عدالت، برابرى و سادهزیستى بود؛
3. انعطافپذیرى سیاست پیامبر در برابر ادیان و عقاید دیگر؛
4. اعطاى امتیازهاى سیاسى و شناسایى دولتهاى محلى؛
5. تزلزل در حاکمیت و اقتدار سیاسى امپراتورى ایران و روم؛
6. استبداد و فشار موجود در قلمرو حکومتهاى محلى؛
7. تهدید و قاطعیت پیامبر و نیروهایش در برخورد با دشمنان.(20)
کارویژههاى نظامى و امنیتى
فهم کارویژههاى نظامى پیامبرصلى الله علیه وآله در گرو درک اهداف و غایات دولت اسلامى است. بر خلاف تصور رایج مبتنى بر اصالت بخشیدن به جنگ و جهاد در دولت نبوى، اصل دعوت همواره مقدم بر جنگ بوده و اقدام نظامى رهبر دولت اسلامى، اقدامى بازدارنده و دفاعى بوده است. این تلقى نابجا به سبب پرداختن بیش از اندازه به تاریخ جنگ در دوره پیامبر پدید آمده است، به گونهاى که مهمترین کارکرد دولت نبوى را جنگ و ستیز با کفار و مشرکان معرفى مىکند.
از سوى دیگر، پیامبر براى دفاع از مسلمانان تأمین امنیت شهروندان مدینه براساس دستور وحى «وقاتلوهم حتى لا تکون فتنه»(21) به ضرورت تقویت این کارکرد پى برد و سازمان دفاعى و امنیتى خود را تأسیس کردند. این سازمان تقسیم کار گستردهاى داشت(22) که رئوس آن عبارتند از:
1. جانشینان پیامبرصلى الله علیه وآله در مدینه در حین جنگ؛
2. مستنفر (کسى که نیروى انسانى براى جنگ تدارک مىکند)؛
3. صاحب لواء (علم دار و پرچم دار)؛
4. امیرالرماة (فرمانده تیراندازان)؛
5. بدل (کسى که براى فریب دشمن، شبیه پیامبر مىشد و در قلب لشکر قرار مىگرفت)؛
6. وازع (نظم دهنده به نیروهاى نظامى و طراح آرایش جنگى)؛
7. خریدار اسب و سلاح؛
8. مسرج (مرکب دار پیامبر)؛
9. صاحب السّلاح (رسیدگى کننده به امور سلاح)؛
10. راهنماى جنگى؛
11. حارس و محافظ (پاسداران و نگهبانان)؛
12. جاسوس جنگى؛
13. امور غنایم؛
14. تبلیغات جنگ؛
15. حفاظت و اطلاعات؛
16. آموزش نظامى.
بدین ترتیب پیامبرصلى الله علیه وآله با تکیه بر این کارویژه، ظرفیتهاى نظامى سیاسى را براى پیشبرد اهداف خود افزایش داده و موانع رشد و گسترش حاکمیت اسلامى را بر طرف ساخت.
فرجام سخن
درک فرآیند دولتسازى در مدینةالنبى بر شناخت اهداف و غایاتى استوار است که تبیین کننده و تعیین کننده کارویژههاى آن دولت است. پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله در تأسیس نظام سیاسى مورد قبول خود، هدفى الهى و غیردنیایى داشت و آن وصول به قرب الهى بود. بدین ترتیب جوهر اندیشه سیاسى وى، مبتنى بر آموزههایى است که مجموعهاى از تعالیم قدسى(کلام وحى) در یک نظام منسجم دینى به دست مىآید. بر پایه همین بنیاد معرفتى است که پیامبر با تکیه بر معیار فضیلت اخلاقى، دولت خود را تأسیس کرد. نظم سیاسى مطلوب که ایشان طراحى و اجرا مىکرد، نشان از جامعه همبستهاى داشت که بر ایمان دینى مشترک استوار بود. ساختار سیاسى در چنین نظمى، به مثابه یک کل به هم پیوسته از تمامى ویژگىهایى که به جامعه هویت یکسانى مىبخشد، متأثر است و مجموعه نهادها و سازمانهاى سیاسى درون آن براى سامان بخشیدن به اهداف و کارویژههاى اخلاقى تجهیز مىشوند.
این کارویژهها مىتوانند توانایىهاى نظام سیاسى را براى ایجاد یک هویت مشترک افزایش داده و مشروعیت آن را فزاینده سازد. بدین ترتیب تحصیل کمال انسانى در دولت نبوى از طریق تلاش و تکاپو و حضور در عرصه اجتماعى حاصل مىشود و انسان سازى از طریق داخل کردن دین به حوزه عمومى معنا مىیابد. از این طریق انسجام و همبستگى اجتماعى میسر مىگردد که اساس نظامسازى است و زمینههاى برپایى عدالت اجتماعى فراهم مىگردد. تلاشهاى اقتصادى و قضایى نیز پشتوانه چنین تحرکى در جامعه مىگردد. در این هنگام فرصتهاى بىشمارى براى دولت اسلامى فراهم مىآید تا حاکمیت خود را گسترش دهد.
پىنوشتها
1) دانش آموخته حوزه علمیه و پژوهشگر پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسى.
2) Charismatie.
3) غلامحسین زرگرى نژاد، تاریخ صدر اسلام «عصر نبوت» (تهران: سمت، 1378)، ص 319.
4) Normative.
5) گانتاناموسکا و گاستون بوتو، تاریخ عقاید و مکتبهاى سیاسى، ترجمه حسین شهید زاده (تهران: انتشارات مروارید، 1363) ص 52 - 51.
6) مایکل. ب. فاستر، خداوندان اندیشه سیاسى، ترجمه جواد شیخالاسلامى، ج 1 (تهران، امیرکبیر، 1362) ص 222.
7) Functio.
8) آل عمران(3)، 130.
9) بقره(2)، 30.
10) سوره علق(96)،آیه 1 و5.
11) امام خمینى، صحیفه نور، ج 8، ص 324.
12) ر.ک: محمد حمیداللَّه، نامهها و پیمانهاى سیاسى حضرت محمد و اسناد صدر اسلام، ترجمه سید محمد حسینى، (تهران: سروش، 1374).
13) بنا به برخى گزارشها، گویا در آغاز، یکى از فواید و نتایج عقد اخوّت، ارث بردن آنان از یکدیگر بود، اما بعدها این قانون لغو و نسخ شد. ر.ک: بلاذرى، انسابالاشراف، ج 1، ص 270؛ به نقل از: غلامحسین زرگرىنژاد، پیشین، ص 350.
14) براى اطلاع بیشتر، ر.ک: داود فیرحى، قدرت، دانش و مشروعیت دراسلام، (تهران: نشر نى،1382) ص 134 - 144.
15) غلامحسین زرگرى نژاد، پیشین، ص 333.
16) محمدحسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، (قم: دارالعلم، بى تا) ج 9، ص 11، 21 و 22.
17) براى اطلاع بیشتر ر.ک: محمد ثقفى، ساختار اجتماعى و سیاسى نخستین حکومت اسلامى در مدینه، (قم، هجرت، 1376) ص 191 - 193.
18) براى اطلاع بیشتر، ر.ک: صمصام الدین قوامى، «ساختار حکومت پیامبر صلى الله علیه وآله»، فصلنامه حکومت اسلامى، ش 23.
19) سبأ(34)، آیه 28
20) عبدالقیوم سجادى، دیپلماسى و رفتار سیاسى در اسلام، (قم: بوستان کتاب، 1383) ص 220.
21) بقره(2)، آیه 193.
22) براى اطلاع بیشتر، ر.ک: صمصام الدین قوامى، «ساختار حکومت پیامبرصلى الله علیه وآله» (قسمت دوم)، فصلنامه حکومت اسلامى، ش 23.
درک جنبشهاى اجتماعى اعتراضآمیز، به ویژه زمانى که رهبران فرهمند(2) لایهبندىهاى نظام مطلوب خود را با توسّل به یک رشته ارزشهاى عقیدتى دگرگون مىسازند، از طریق بررسى ساختارها، رفتارها و ارزشهاى عقیدتى به مقولههاى سادهترى تبدیل مىگردد. به نظر مىرسد که سامانه سیاسى در دوران حاکمیت پیامبر صلى الله علیه وآله در مدینه، نیز مىتواند با تکیه بر این قاعده مندى بهتر فهم شود.
از سوى دیگر، گامهاى نخستین در فرآیند دولتسازى پیامبر صلى الله علیه وآله مىبایست بر سازههایى استوار گردد. جمعیت و مردمى که تابعان این دولت هستند، مهمترین سازه براى تأسیس دولت به شمار مىآیند. بنابراین، ملتسازى اقدامى ضرورى و پیشینى است که رسالت پیامبر صلى الله علیه وآله در دوره مکّى محسوب مىشود. در آن دوران، به طور عمده تحت تأثیر ساز و کارهاى عقیدتى قدرتمندى که مبتنى بر آموزههاى دین جدید بود، تغییراتى در سطح جامعه عربستان پدید آمد. بدین ترتیب، عدهاى از مردم مکه، که هر روز تعداد آنان فزونى مىیافت، با پذیرش گفتمان اسلام، هویتى تازه یافته و با تغییر در اساس پیوندهاى قبیلگى پیشین خود، رو در روى ساخت اجتماعى و ارزشهاى جامعه جاهلى قرار گرفتند.
فرآیند ملّتسازى، هر چند از دوره مکّى آغاز گشت و شالوده نظام سیاسى درون مدینه گردید، اما از کارکردهاى مستمر دولت نبوى و از ابزارهاى اساسى گسترش اسلام به شمار مىآمد. بىگمان ملّتسازى در فلسفه سیاسى پیامبر بسیار عمیقتر از مفهوم ملت در اندیشه سیاسى جدید است؛ به همین دلیل تعبیر «امّت» اساس تکوین نظام اسلامى در مدینه است.
برخى صاحب نظران معتقدند به عکس دوره مکّى، برنامهها، شیوه عمل، سیره و روشهاى تبلیغى و اجتماعى پیامبر و نیز قواعد و احکام نازل شده در قالب سورههاى مدنى، آشکارا از هدف وى در تأسیس یک نظام اجتماعى در عصر مدنى حکایت دارد. ریشه و بنیاد این نظام را همان اصلِ محورى یعنى توحید شکل مىداد؛ محتواى نظام را نیز قوانین و احکام دین یا شریعت اسلامى، و غایت تکاپو و کنش آن حرکت به سوى کمال انسانى براى وصول به مطلوب در نشأه بعدى یعنى رستاخیز بشرى بود.(3)
رویکردهاى تاریخ نگارانه که اهتمام خود را صرف ثبت و ضبط وقایع در تاریخ اسلام کردهاند، این تصور را به وجود آوردند که پیامبر در دوره مدنى به طور عمده در کار جنگ یا دفاع بوده است؛ حال آن که در آن دوران نظامى سیاسى - اجتماعى پى ریزى شد که حیات بشرى و مناسبات اجتماعى او را به شدت تغییر مىداد. هر چند این در نوشتار مجال تبیین تفصیلى و کافى از نظام سیاسى دوره مدنى نیست، اما تنها در پاسخ به این پرسش که دولت نبوى داراى چه کارکردهایى بوده است، به این مسئله اشاره خواهد شد.
اغلب سیاست شناسان، دولت را مهمترین منبع تدوین قواعد، اجراى تصمیمات و تخصیص ارزشهاى مادى و معنوى به شمار مىآورند. کارویژه اساسى دولت، برقرارى نظم اجتماعى و ساماندهى مطالبات اعضاى جامعه سیاسى، براى رسیدن به وضع مطلوب و سعادت آن اعضاست.
در پاسخ به پرسش از «نظم سیاسى مطلوب»، بسیارى از اندیشمندان سیاسى، در جست و جوى ساز و کارهاى اخلاقى بودهاند و بدین ترتیب اغلبْ مفاهیمى چون اخلاق، ارزش و فضیلت در دانش و ادبیات سیاسى آنان به کار رفته است. به رغم رویکردهاى متفاوت، آنان در پاسخ به بحرانهاى سیاسى عصر خود - که اغلب مبتنى بر روشهاى غیر اخلاقى دولتها بوده است - به ترسیم دولت مطلوب و فضیلت مدار پرداخته و آن را به زمامداران عصر خویش تجویز مىکردند.
دانش اخلاق، دانشى دستورى و هنجارى(4) است که به تعیین و ارزیابى هنجارهاى رفتارى پرداخته و براى کسب فضایل و دفع رذایل توصیههایى را ارائه مىکند. بدین ترتیب، موضوع دانش اخلاق، «فعل و سلوک عملى انسان» است و به تعبیر سن توماس داکن «اخلاق قاعده رفتار انسانى» است. موضوع دیگرى که مورد توجه صاحبنظران بوده، رابطه میان اخلاق و سیاست است. اغلب، هدف از دولت یا جامعه سیاسى را، تعریف و ایجاد «زندگى خوب» براى یک جامعه مىدانند، هر چند در مورد ماهیت «زندگى خوب» و «خیر و سعادت» توافق نظر وجود ندارد.
از همین جاست که سیاست مُدُن و علم مدنى، پیوند سیاست و اخلاق را تجویز مىنماید؛ از این رو کسانى که از رابطه اخلاق و سیاست سخن مىگویند، در پى بنیان نهادن نظامى سیاسى هستند که فعل سیاسى در آن، با تکیه بر ارزشها و فضیلتهاى اخلاقى، محیط اجتماع را براى رسیدن انسان به سعادت آماده مىسازد. اجتماعى که در آن عدالت، آزادى، اجتناب از ظلم و فساد، معنا دادن به حیات انسانها و رعایت حقوق مردم، از امور مطلوب و خیر در سیاست به شمار مىآیند.
از زمانى که جوامع بشرى دستخوش بحرانها و التهابات سیاسى شدند، این پرسش همواره ذهن اندیشمندان سیاسى را به خود مشغول ساخت که چگونه مىتوان جلو خودکامگى حاکمان را گرفت؟ براى ایجاد یک جامعه سعادتمند چه تدبیرى باید اندیشید؟ آیا فضیلت مدنى و تعهد اخلاقى مىتواند حافظ نظم اجتماعى و سیاسى باشد؟ و سرانجام آیا جمع میان اخلاق و قدرت، به عنوان دو نیروى همواره متضاد، ممکن است؟
تلاش براى پیوند دادن حکومتها با فضایل اخلاقى، سابقهاى دیرپا در تأمّلات نظرى حکما و اندیشمندان سیاسى داشته است. حتى پیش از یونان باستان آموزههاى کنفوسیوس، نمونهاى برجسته از توصیه به فضیلتهاى اخلاقى در فلسفه سیاسى دوران باستان است. وى با وضع قواعد اخلاقى در سیاست مُدُن، به رابطه بین سلطان و رعیت پرداخت و اعلام داشت که هرگاه سلاطین و ملوک، این قواعد عالى را که بنیان قانونى مدنیّت فاضله است، رعایت کنند، اوضاع و احوال سراسر دولت ایشان تغییر خواهد یافت و تمام خلایق تقوا و فضیلت پیشه خواهند کرد. نمونههاى دیگرى از تعالیم اخلاقى در شرق باستان را مىتوان در آیینهاى اخلاقى بودایى در خاور دور و تعالیم اخلاقى زرتشت درمیان ایرانیان مشاهده کرد.
اما شاید بتوان گفت سخن گفتن در این باره به مثابه مسئلهاى سیاسى که به شکلگیرى یک منظومه فکرى و چارچوب نظرى منجر شد که بر اساس آن دولت خود را موظف به قرار دادن در یک سامان اخلاقى مىداند، محصول میراث فلسفه سیاسى یونان باستان است.
افلاطون، از برجستهترین نویسندگان و فیلسوفان یونان باستان است که آموزههاى فلسفىاش آشکارا بر پایه یکتاپرستى، اخلاق، عدالت، خوبى و زیبایى ناشى از فطرت انسان قرار دارد. او در رساله «سیاست» مهمترین هدف حکمران را سعادت و سلامت اخلاقى جامعه ذکر مىکند و معتقد است سعادت بشرى به نحو چشمگیرى به اخلاق بستگى دارد.(5) به عقیده افلاطون، وظیفه حکومت چیزى جز پروراندن فضایل اخلاقى بین شهروندان نیست. همانگونه که ارسطو نیز غرض از تأسیس دولت را تحصیل بزرگترین خیرها در عالىترین صورتهاى آن براى اعضاى جامعه سیاسى مىداند. وى مهمترین وظیفه دولت را «اصلاح عیوب اخلاقى شهروندان و تلقین فضایل نفسانى به آنها» مىداند.(6)
با رسمیت یافتن مسیحیت و گسترش آن و وضع اصول تازهاى در تنظیم رابطه دین و دولت، دو پدیده اخلاق و سیاست چنان در هم تنیده شد که تفکیک آنها از یکدیگر عملى نیست. اگر چه در دوره نوزایش و دین پیرایى، سخن گفتن از فضیلت دولت بر پایه رویکردهاى سود انگار استقرار دارد و خیر مطلوب تحت تأثیر اندیشههاى تحصّلى قرار گرفت، اما اصرار بر اخلاقى نشان دادن دولت مؤید آرمانهاى جامعه بشرى است که سعادت خود را در دولت اخلاقى مىبیند. شالوده نظام سیاسى نزد اندیشمندان مسلمان نیز بر همین اساس استوار است.
کارویژههاى نظام سیاسى مدینةالنبى صلى الله علیه وآله
هر نظام سیاسى براى ادامه حیات خود، همواره در پى به اجرا در آوردن مجموعه کارویژههایى است که سازمان سیاسى را قادر به تدوین و اجراى خط مشىهاى خود مىسازد. این فعالیتها، کارکردها یا کارویژهها(7) چگونگى تأثیر واحدهاى سیاسى بر فرآیندهاى سیاسى را توضیح مىدهد. شاید اصلىترین کارویژه، نزد اغلب دولتها یا نظامهاى سیاسى، محدود ساختن امیال و خواستههاى بى حد و حصر انسان و وضع قواعد و مقرراتى بر این خواستههاست. آن نظم اجتماعى که از این طریق حاصل مىشود، خود محصول سازوکارهاى پیچیدهاى است که نظام سیاسى از طریق آن به توزیع ارزشهاى پدید آورنده همبستگى در جامعه مىپردازد. از اینرو اهداف و غایاتى که دولتها براى نیل به آن تلاش مىکنند، تبیین کننده و تعیین کننده کارویژههاى آن است.
پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله در تأسیس نظام سیاسى مورد قبول خود، هدفى اخروى داشت و آن قرب الهى است. پیامبرصلى الله علیه وآله مىفرماید: «انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». این هدف رسالت است، ولى مىتوان براى دولتش اهدافى دنیوى نظیر دعوت به پذیرش حق و گسترش قلمرو اسلام را در نظر گرفت. این برخلاف دیدگاه کسانى است که غایت دولت را پاسخگویى به مطالبات دنیوى انسان دانسته و تنها تلاش دارند که ارزشهاى اخلاقى را در محدودسازى و کنترل انسان در جامعه، جست و جو کنند.
بدین ترتیب جوهر اندیشه سیاسى پیامبر، مبتنى بر آموزههایى است که از یک نظام منسجم دینى حاصل مىآید. آیین اسلام، مجموعهاى از تعالیم قدسى است که در کلام وحى - قرآن - از طرف خداوند به پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نازل گردیده است. سیره پیامبر به عنوان نصّ مفسر در کنار قرآن به عنوان نصّ اوّل، بنیاد معرفتى شکلگیرى دولت اسلامى در مدینه است. بر پایه همین بنیاد معرفتى است که معیار فضیلت اخلاقى دولت و کارویژههاى دولت اخلاقى نزد پیامبر با سایر اندیشمندان پیشین تفاوتهاى آشکارى دارد. در سیره و سنت پیامبر، فرمانهاى اخلاقى همان اوامر الهى است که منشأ خوبىها، کمالات و فضایل اخلاقى است و از بدىها و رذایل نهى مىکند. معیار فضیلت اخلاقى و غایت کنشهاى اخلاقى نزد ایشان، رستگارى و وصول به مقام قرب الهى و خلیفةاللهى است که حیات معنوى انسان را در بر گرفته و از جنس ایمان است. چنانکه قرآن کریم در این دو آیه به آن اشاره کرده و مىفرماید: «واتقوا اللَّه لعلکم تفلحون»(8)؛ «انّى جاعلٌ فى الارض خلیفة.»(9)
بدین ترتیب، نظم سیاسى مطلوب در منظومه فکرى و رفتارى پیامبر، نشان از یک جامعه همبستهاى دارد که بر اساس ایمان دینى مشترک استوار است. ساختار سیاسى در چنین نظمى، به مثابه یک کل به هم پیوسته، از تمامى ویژگىهایى که به جامعه هویت یکسانى مىبخشد، متأثر است و مجموعه نهادها و سازمانهاى سیاسى درون آن براى سامان بخشیدن به اهداف و کارویژههاى اخلاقى تجهیز مىشوند.
برخى کارویژههاى دولت اخلاقى در نظم سیاسى که پیامبر تأسیس کرد عبارت است از:
1. انسان سازى و معنابخشى به حیات انسانها
مناسبات پیچیده اجتماعى، ضرورت ایجاد نظمى که در آن حیات بشرى تداوم یابد و زندگى داراى معنا شود و سرانجام سعادت و بهروزى انسان را فراهم آورد، آشکار مىسازد. ایجاد چنین نظمى از کارویژههاى دولت به شمار مىآید. از این رو «دولت هادى» و فضیلت محور پیامبر صلى الله علیه وآله براى رسیدن به چنین سامانى، بر تربیت اخلاقى انسان تأکید مىکند. در این باره امام خمینى مىگوید:
اگر براى هر دولتى برنامهاى است، برنامه رسول اکرم صلى الله علیه وآله را مىشود گفت همان سورهاى که در اوّل وارد شده است، آن برنامه رسول خداست: «إقرأ باسم ربک الذى خلق.... علّم الانسان ما لم یعلم.»(10) تمام انبیا موضوع بحثشان موضوع تربیتشان، موضوع علمشان، انسان است. آمدهاند انسان را تربیت کنند. آمدهاند این موجود طبیعى را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالى مافوق الطبیعه، مافوقالجبروت برسانند.(11)
تحصیل کمال انسانى در دولت نبوى از آموزههاى عارفان، کشیشان و راهبان که تنها هدف حیات انسانى را وصول به کمال باطنى مىدانند و هرگونه تلاش، تکاپو و حضور در عرصه اجتماعى را مانعى براى این وصول مىدانند، کاملاً متمایز است. پیامبر بر اساس تعالیم وحى بر ضرورت فعالیت انسان در حیات اجتماعى و تأسیس نظام و برقرارى تعاملات اجتماعى تأکید مىکند و در همان حال راه مطلوب و مسیر ارزشمند رسیدن به قلّه سیر و سلوک باطنى را از مسیر حیات اجتماعى بیان مىدارد. بنیاد آموزش پیامبر بر این سخنان استوار بود: که
لیس منا من ترک دنیاه لآخرته و من ترک آخرته لدنیاه؛ از ما نیست آن کسى که دنیاى خویش را براى آخرت ترک گوید و وانهد، و نیز آن کس که آخرت خویش را براى رسیدن به دنیا وانهد.
اعمل لدنیاک کأنک تعیش ابداً و اعمل لاخرتک کأنک تموت غداً؛ براى دنیاى خویش چنان کوشا باش که گویا همواره زنده خواهى بود و زندگى خواهى کرد و براى آخرت خود نیز چنان تلاش کن که پندارى همین فردا صبح از جهان رخت خواهى بست.
آنچه از این آموزهها حاصل مىشود آن است که کمال انسانى به اتصال با جامعه است نه انقطاع از آن. بنابراین سلوک پیامبر در انسان سازى، داخل کردن دین به حوزه عمومى است. این امر نیز زمانى تحقق مىیابد که پیامبر با تأسیس دولت و تدوین قوانین اجتماع و تشکیل نهادهاى مدنى در عصر مدنى، مناسبات جدیدى بر پایه آموزههاى اسلامى بنا گذارد.
2. انسجام و همبستگى اجتماعى
یکى از آفتهایى که دولت پیامبر را تهدید مىکرد بحرانهاى ناشى از دگرگونى از جامعه جاهلى به جامعه نبوى بود. بحرانهایى که از یک سو کفار و مشرکان و معترضان به پیامبر ایجاد مىکردند و از سوى دیگر جمعیتى که خود را شهروندان دولت نبوى مىدانستند؛ حال آن که ویژگىهاى هویتى بسیار متفاوتى داشتند، از عقاید و مذاهب گوناگون گرفته تا نژادها و قبایل گاه متعارض. پیامبر براى حل و رفع این بحران با برخوردارى از توانایىهاى نمادین به ویژه به کارگیرى نمادهاى دینى، به برانگیختن حسّ همبستگى در جامعه کمک کرد. ایشان از آغاز بعثت اساس همه پیوندهاى اجتماعى و انسجام و همبستگى اجتماعى را بر پایه آموزههاى دین جدید قرار داد و از همین طریق از بسیارى از تعارضات قومى و قبیلگى جلوگیرى کرد.
زمانى که پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وارد مدینه شد، دو کار مهم و اساسى انجام داد؛ نخست بنیان برادرى را بر ویرانه ساختار قبیلگى آن جامعه پىریزى کرده و قریش و افراد قبایل دیگر را که به مدینه آمده بودند، مهاجر خواند و قبایل اوس و خزرج را انصار نامید. دوم اینکه میثاقنامه مدینه را که حکم قانون اساسى آن دولت شهر نوبنیاد را داشت و داراى 47 ماده بود، در میان مسلمانان و یهودیان منعقد کرد.
در سال اوّل هجرت، انعقاد میثاق مدینه یا پیمان سیاسى و نظامى - که به منشور مدینه نیز شهرت دارد - زمینههاى اتحاد و همزیستى در جامعه مدینه را فراهم ساخت. این منشور پس از گفت و گوهاى جدى و تبادل آرا میان نمایندگان مسلمانان و مشرکان مدینه و بعدها یهودیان، از سوى پیامبر اعلام گردید. گفت و گوهایى که طبعاً در شرایط آزاد و فضاى سیاسى و اجتماعى متعادلى انجام مىگرفت، در نهایت به توافقهایى میان اعضاى جامعه مدینه منجر شد.
در بند دوم این منشور دو مفهوم برجسته خودنمایى مىکند. نخست اطلاق مفهوم «امّت» براى جامعه اسلامى و دیگرى یگانه و مشخص بودن آن، که اشاره به یک واحد سیاسى معین دارد.(12)
نگاهى به اهمّ اصولى که از لابه لاى مندرجات این منشور به دست مىآید، نشان از ژرفبینى پیامبر در تدوین قواعد رفتار سیاسى اعضاى جامعه که امت واحد نامیده شدهاند، دارد. از یک سو روابط میان حاکم و مردم، مناسبات میان جامعه سیاسى و التزام به عقاید مخالف و شناسایى حقوق اقلیتهاى دینى را تبیین مىکند و از سوى دیگر اصول و مقررات و تقسیم وظایف میان گروههاى مختلف را در موقعیتهاى نظامى و هم پیمانى با اعضاى خارج از جامعه اسلامى تنظیم و اعلام مىدارد.
پیمان برادرى از جمله سیاستهایى بود که پیامبر براى تغییر در مبانى پیوندها در جامعه اسلامى به کار برد. به طور مثال، مسلمانان مدینه اعم از انصار و مهاجر که در ابتداى تأسیس دولت مدینه در پرتو همبستگى اعتقادى، به وحدت اجتماعى نیز نائل شده بودند، گاه دچار منازعات و تعصبات قومى مىشدند. دستهبندى مکّى و یثربى و عرب شمالى و جنوبى اسباب اختلافات مىشد. یکى از راهکارهاى حل این منازعات، نفوذ هم پیمانى دینى به جاى تعصب قومى تحت عنوان «عقد اخوّت» بود که پیامبر اسلام در انعقاد آن میان انصار و مهاجرین درنگ نکرد. این امر سبب شد هر دو مسلمانى که میانشان عقد اخوّت خوانده شد، علاوه بر همبستگى دینى، دست کم در موارد ذیل هم احساس همبستگى و مسئولیت کنند:
1. مساعدت و یارى همدیگر در دشوارىهاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى؛
2. مراقبت متعصبانه از یکدیگر در میدانهاى جنگ؛
3. احساس مسئولیت و تعصب شدید به خانوادههاى یکدیگر پس از شهادت یا مرگ طبیعى یکى از طرفین؛
4. تلاش و یارى متقابل به هنگام بیمارى یا تنگدستى؛
5. کوشش جدى براى آزادى یکدیگر به هنگام اسارت.(13)
3. هویتسازى بر پایه امّت اسلامى
وحى اسلام، چنانکه معروف است، به دو دوره مهم تقسیم شده است: دوران مکه و عصر مدینه. به نظر برخى از نویسندگان، خطابهاى قرآن در دو مرحله فوق ،کاملاً متمایز و متفاوت است. خطابهاى دوران مدینه به این دلیل که ناظر به تأسیس دولت اسلامى است، به صورت «یا ایها الذین آمنوا» و امثال آن آمده است. این خطابها به جماعتهاى خاص مؤمنان است که «امّت» مشخص هستند و بر مبناى امت، دولت تأسیس کردهاند. بر مبناى هویت جدید، عصبیّت مبتنى بر خون و نسب به عصبیّت مبتنى بر عقیده و ایمان تغییر یافت و الگوى حیات قبیله دگرگون گردید. از این پس امت اسلامى تنها یک جماعت دینى نبوده بلکه جماعتى سیاسى و اجتماعى تلقى مىشد.(14)
بدین ترتیب هویت در مدینةالنبى یا به عبارت دیگر مبناى دولت اسلامى، اعتقادى بود. نه سیاسى، اقلیمى یا قومى، و مهمترین هدف حکومت، دفاع از عقیده و حفظ آن بوده است نه دفاع از دولت. در این نظام، مجموعهاى از افراد در درون جامعه اسلامى وجود داشتند که همگى با اعتقاد به دین اسلام از اعضاى امت اسلامى بوده و جامعه همبستهاى را تشکیل مىدادند. تشکیلات داخلى امت اسلامى نیز بر اساس ایمان دینى مشترک استوار بود. بافت جامعه، نخست از طریق پذیرش و اطاعت شریعت و سپس هرم قدرت مذهبى معین مىگردید. در رأس این جامعه پیامبر به عنوان رئیس دولت، رهبر سیاسى و دینى مدینه بود. از این پس مهاجران و انصار و تازه مسلمانان دیگرى که با هویتهاى متفاوتى به مدینةالنبى مىآمدند بر سازههاى هویتى مشترکى قرار داشتند که پیامبر اسلام تحت عنوان امت اسلامى از آن یاد مىکرد.
4. برپایى عدالت اجتماعى
عدالت و قسط در معناى عامّ آن، یکى از اساسىترین ارکان نظام اسلامى به شمار مىرفت. از زاویه نگرش پیامبر به ساخت مجموعه هستى و نظام آفرینش، پایههاى آسمان و زمین بر عدالت بنا شده است. در رویکرد اجتماعى نیز، خداى محمد صلى الله علیه وآله در بیان فلسفه ارسال انبیاى خود تصریح دارد که وظیفه تمام رسولان الهى که همراه بیّنات و کتاب و میزان به سوى بشر فرستاده شدهاند، این بوده است که چنان شرایط ذهنى و عینى فراهم کنند که مردم، عدالت را برپا دارند.توجهى به مناسبات اجتماعى، اقتصادى و حقوقى در عصر ظهور اسلام، آشکارا از فقدان قسط و عدل در بنیاد آن مناسبات حکایت دارد. اشراف و طبقه حاکم، علاوه بر اختصاص منابع اصلى ثروت به خود و ایجاد شدیدترین فاصلههاى طبقاتى و اجتماعى، به دلیل برخوردارى از نفوذ سیاسى و اقتدار اقتصادى، محاکم قضایى را نیز تحت کنترل خود داشتند.(15)
تحقق عدل و قسط شالوده مناسبات سیاسى، اقتصادى و اجتماعى درون مدینةالرسول است. توزیع عادلانه امکانات و ثروت، مبناى سیستم اقتصاد اسلامى در این دوران است. همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، پیامبر براى ساماندهى و بهسازى مناسبات اقتصادى در نظام سیاسى جدید، دست به اقداماتى مانند وجوب خمس و زکات و تأسیس بیتالمال زد که سرانجام آنها به تقویت کارکردهاى توزیعى نظام مدینه بر پایه عدالت اجتماعى مىانجامید. از سوى دیگر، تقسیم غنایم در پیروزىهاى لشکر اسلام بود که برخلاف گذشته، به دستور پیامبر همه مسلمانان موظف بودند غنایمى که به دست مىآوردند را در جایى گرد آورند و سپس میان مسلمانان به مساوات تقسیم مىشد. این روش اولاً، جنگیدن براى دستیابى به غنایم را که پیشتر از اهداف اساسى تلقى مىشد، بى ارزش مىکرد؛ ثانیاً، توزیع ثروت در جامعه را عادلانه مىساخت. مورّخان و سیره نویسان و مفسران گزارشهاى فراوانى از تقسیم غنایم بر اساس مساوات را ثبت کردهاند.(16)
پیامبر در راستاى تحقق عدالت در کارکردهاى توزیعى خود، نه تنها به توزیع امکانات و ثروت بلکه به توزیع عادلانه ارزشهاى اجتماعى نیز همت گمارد. ارزشهاى طبقاتى بر جاى مانده از نظام جاهلى را فرو ریخت و جامعهاى بر مبناى دستور الهى «إنّ اکرمکم عنداللَّه أتقیکم» بنا نهاد و سلمان فارسى که روزى برده اشراف بود، «سلمان الخیر» لقب گرفت و جایگاه ویژهاى نزد بالاترین مقام جامعه اسلامى یافت.
نمونههاى تاریخى بسیارى از عدالت خواهى نظام سیاسى در مدینة الرسول در مناسبات با غیر مسلمانان به ویژه در حوزه داورى و قضاوت و حتى جنگ با مشرکان ثبت شده است. سیره عدالتخواهانه پیامبر یکى از مهمترین عوامل گسترش اسلام و امت اسلامى و تقویت بنیانهاى اندیشه اسلامى بوده است.
5. کارویژههاى اقتصادى دولت پیامبر صلى الله علیه وآله
سامان دادن به مناسبات اقتصادى و تدارک منابع درآمد براى دولت، نیازمند شناسایى و تقویت توانایى استخراجى دولت از منابع اقتصادى و توانایى توزیعى منابع و امکانات در میان مردم است. بدون سیاستگذارىهاى روشن امکان برقرارى نظام عادلانه اقتصادى ممکن نیست. همین امر مىتواند تعادل نظام سیاسى و اجتماعى را بر هم زند؛ همانگونه که سخنان پیامبر اسلام مؤید آن است، آنجا که مىفرماید: «کاد الفقر ان یکون کفراً» یا «من لا معاش له لا معادله».
اتخاذ سیستمهاى مالیاتى براى تنظیم مناسبات مالى جدید از ضرورتهایى بود که پیامبر اسلام با تکیه بر اوامر الهى به آن مبادرت ورزید. گرفتن زکات و خمس که مهمترین منبع درآمد دولت به شمار مىآمد، مبناى شکلگیرى بیتالمال و خزانه مالى دولت گردید. نحوه دریافت و مصرف این منابع مالى که به طور دقیق و قاعدهمند در دستورهاى وحى به پیامبر صلى الله علیه وآله ابلاغ شد، به خوبى آشکار مىساخت که پیامبر قصد بر هم زدن ساختار و ترکیب اقتصادى جامعه مدینه را دارد.
در کنار الزام ثروتمندان و توانگران مسلمان به پرداخت مالیات اسلامى، اهل کتاب نیز که در پناه دولت اسلامى بودند موظف به پرداخت جزیه یا همان مالیات سرانهاى که به غیر مسلمانان تعلق مىگرفت، گردیدند. منبع دیگرى که بیتالمال مسلمانان را تقویت مىکرد، غنایم هنگفتى بود که پس از پیروزى در جنگها حاصل مىشد.
مسئله دیگرى که در نظام مالى دولت اسلامى اهمیت داشت نحوه تقسیم و توزیع بیتالمال بود. با تشریع زکات، پیامبر سازمانى متشکل از سه گروه ایجاد کرد:
1. عاملان زکات (جباة) که کار جمعآورى زکات را بر عهده داشتند؛ 2. حسابگران زکات (الخارصون) که کارشناسان محاسبه زکات و اعلام کالاها و موضوعات متعلق به زکات را شامل مىشد؛ 3. دفترداران زکات (الکتّاب) که وظیفهشان تعیین موارد مصرف زکات بود.
گرفتن سهام زکات در زمان پیامبر بسیار دقیق و منظم بوده است. اسناد تاریخى زیادى نشان مىدهد که وضع دفتر دیوانى و ثبت نام زکات دهندگان و سهام گیرندگان دقیقاً مشخص بوده است.(17)
افزون بر اقدامات فوق در حوزه اقتصادى، ساختار بازار نیز دگرگون گردید. در آن زمان به طور عمده بازار در اختیار یهودیان و تا حدى مشرکان بود و مسلمانان سهم قابل توجهى در بازار نداشتند. پیامبر با تمهیداتى که پیش آورد، به رونق بازار مسلمانان یارى رساند. در ابتدا محلهاى مناسبى را در اختیار بازاریان قرار داد و مقرر داشت از آنان مالیات نگیرند و به شیوههاى گوناگون از آنان حمایت کرد و سرانجام از آنان خواست تا معاملات خود را بر مبناى قوانین شرع انجام دهند.
6. کارویژههاى قضایى
پیامبر اسلام در کنار قانونگذارى (رئیس قوه مقننّه) و اجراى شریعت اسلامى در جامعه اسلامى(رئیس قوه مجریّه)، امر قضاوت را نیز بر عهده داشت و در مورد موضوعات مورد اختلاف، احکام قضایى صادر مىکرد. اهتمام ایشان به امر قضا به دلیل تأکیدى بود که بر برپایى عدالت اجتماعى و سیاسى داشتند. از جمله قضاوتهاى معروف ایشان یکى مربوط به سمرة بن جندب و مرد انصارى بر سر یک درخت و دیگرى قضاوت بین زبیر بن عوام و مرد انصارى درباره آبیارى درختان است.
اگر چه پیامبر قاضى اوّل دولت اسلامى و تنها قاضى مدینه بود، اما براى ایجاد سهولت در کار مردم و تسریع قضاوت میان آنان و همچنین تقسیم کار، افراد مورد وثوق و اعتمادى را براى قضاوت در امور خاص نصب مىکرد و بر کار آنان نظارت داشت؛ به طور مثال افرادى را براى امر ازدواج و طلاق یا ثبت اسناد و املاک تعیین مىنمود یا در بازار افرادى را براى نظارت بر خرید و فروش و احکام مربوط به آن مىگمارد. حتى براى سایر مناطق مانند یمن، افرادى را جهت قضاوت مىفرستاد.(18)
7. کارویژه دعوت و گسترش حاکمیت اسلامى
پیامبر اسلام با دو هدف اصلى، اساس دیپلماسى اسلامى را پایهریزى کرد: دعوت و توسعه حاکمیت اسلام. با استقرار و تثبیت حکومت اسلامى در مدینه، رسالت جهانى پیامبر که بر اساس وحى الهى، دعوت و هدایت عامّه مردم در سراسر گیتى تعیین شده بود، آغاز گردید.
اصل دعوت از اصول زیربنایى در سیاست خارجى دولت پیامبر بود که در زمان جنگ و صلح کارآمد بود. این اصل بر مبناى فلسفه بعثت یعنى هدایت عموم بشر به توحید، عدالت و ارزشهاى اخلاقى، قرار داشت. بنابراین در تمام پیامها و نامههاى سیاسى ایشان و سایر اقدامات دیپلماتیک ایشان بر اساس آیه «و ما أرسلناک الا کافة للناس بشیراً و نذیراً»(19) و بر اساس اوامر الهى، دیگران را به گسترش حاکمیت اسلام دعوت و ترغیب مىکرد؛ از این رو دیپلماسى دولت اسلامى در مدینةالنبى در سه سطح فعال شد:
1. دیپلماسى با قبایل عرب و یهودیان؛
2. دیپلماسى با دولتهاى همجوار؛
3. دیپلماسى با قدرتهاى بزرگ ایران و روم.
در فرآیند دیپلماسى دولت پیامبر فراز و نشیبهاى بسیارى مشاهده شده است که مربوط به نوع مواجهه سایر اجتماعات و دولتها، با دولت تازه تأسیس در مدینه مىباشد؛ هر چند رهبر بزرگ اسلام با روشهاى ابتکارى خود بسیارى از موانع موجود بر سر راه گسترش حاکمیت اسلامى را از میان برداشت. یکى از این روشها استفاده از نقاط مشترک بود؛ براى مثال از رسوم قبیلگى میان قبایل عرب که با آیین اسلام تعارضى نداشت بهره جست و درخصوص اهل کتاب نیز چنین کرد. استفاده از حمایتهاى قومى و نیز بهرهگیرى از عوامل اقتصادى و سیاسى در این دیپلماسى کاربرد فراوانى داشت. افزون بر روشهاى پیش گفته، به طور کلى عواملى که در موفقیت دیپلماسى پیامبر نقش داشت، عبارتند از:
1. گسترش نفوذ اسلام در جزیرةالعرب تا مرزهاى امپراتورى رم و ایران؛
2. جاذبه نظام سیاسى و اجتماعى اسلام که بر مبناى عدالت، برابرى و سادهزیستى بود؛
3. انعطافپذیرى سیاست پیامبر در برابر ادیان و عقاید دیگر؛
4. اعطاى امتیازهاى سیاسى و شناسایى دولتهاى محلى؛
5. تزلزل در حاکمیت و اقتدار سیاسى امپراتورى ایران و روم؛
6. استبداد و فشار موجود در قلمرو حکومتهاى محلى؛
7. تهدید و قاطعیت پیامبر و نیروهایش در برخورد با دشمنان.(20)
کارویژههاى نظامى و امنیتى
فهم کارویژههاى نظامى پیامبرصلى الله علیه وآله در گرو درک اهداف و غایات دولت اسلامى است. بر خلاف تصور رایج مبتنى بر اصالت بخشیدن به جنگ و جهاد در دولت نبوى، اصل دعوت همواره مقدم بر جنگ بوده و اقدام نظامى رهبر دولت اسلامى، اقدامى بازدارنده و دفاعى بوده است. این تلقى نابجا به سبب پرداختن بیش از اندازه به تاریخ جنگ در دوره پیامبر پدید آمده است، به گونهاى که مهمترین کارکرد دولت نبوى را جنگ و ستیز با کفار و مشرکان معرفى مىکند.
از سوى دیگر، پیامبر براى دفاع از مسلمانان تأمین امنیت شهروندان مدینه براساس دستور وحى «وقاتلوهم حتى لا تکون فتنه»(21) به ضرورت تقویت این کارکرد پى برد و سازمان دفاعى و امنیتى خود را تأسیس کردند. این سازمان تقسیم کار گستردهاى داشت(22) که رئوس آن عبارتند از:
1. جانشینان پیامبرصلى الله علیه وآله در مدینه در حین جنگ؛
2. مستنفر (کسى که نیروى انسانى براى جنگ تدارک مىکند)؛
3. صاحب لواء (علم دار و پرچم دار)؛
4. امیرالرماة (فرمانده تیراندازان)؛
5. بدل (کسى که براى فریب دشمن، شبیه پیامبر مىشد و در قلب لشکر قرار مىگرفت)؛
6. وازع (نظم دهنده به نیروهاى نظامى و طراح آرایش جنگى)؛
7. خریدار اسب و سلاح؛
8. مسرج (مرکب دار پیامبر)؛
9. صاحب السّلاح (رسیدگى کننده به امور سلاح)؛
10. راهنماى جنگى؛
11. حارس و محافظ (پاسداران و نگهبانان)؛
12. جاسوس جنگى؛
13. امور غنایم؛
14. تبلیغات جنگ؛
15. حفاظت و اطلاعات؛
16. آموزش نظامى.
بدین ترتیب پیامبرصلى الله علیه وآله با تکیه بر این کارویژه، ظرفیتهاى نظامى سیاسى را براى پیشبرد اهداف خود افزایش داده و موانع رشد و گسترش حاکمیت اسلامى را بر طرف ساخت.
فرجام سخن
درک فرآیند دولتسازى در مدینةالنبى بر شناخت اهداف و غایاتى استوار است که تبیین کننده و تعیین کننده کارویژههاى آن دولت است. پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله در تأسیس نظام سیاسى مورد قبول خود، هدفى الهى و غیردنیایى داشت و آن وصول به قرب الهى بود. بدین ترتیب جوهر اندیشه سیاسى وى، مبتنى بر آموزههایى است که مجموعهاى از تعالیم قدسى(کلام وحى) در یک نظام منسجم دینى به دست مىآید. بر پایه همین بنیاد معرفتى است که پیامبر با تکیه بر معیار فضیلت اخلاقى، دولت خود را تأسیس کرد. نظم سیاسى مطلوب که ایشان طراحى و اجرا مىکرد، نشان از جامعه همبستهاى داشت که بر ایمان دینى مشترک استوار بود. ساختار سیاسى در چنین نظمى، به مثابه یک کل به هم پیوسته از تمامى ویژگىهایى که به جامعه هویت یکسانى مىبخشد، متأثر است و مجموعه نهادها و سازمانهاى سیاسى درون آن براى سامان بخشیدن به اهداف و کارویژههاى اخلاقى تجهیز مىشوند.
این کارویژهها مىتوانند توانایىهاى نظام سیاسى را براى ایجاد یک هویت مشترک افزایش داده و مشروعیت آن را فزاینده سازد. بدین ترتیب تحصیل کمال انسانى در دولت نبوى از طریق تلاش و تکاپو و حضور در عرصه اجتماعى حاصل مىشود و انسان سازى از طریق داخل کردن دین به حوزه عمومى معنا مىیابد. از این طریق انسجام و همبستگى اجتماعى میسر مىگردد که اساس نظامسازى است و زمینههاى برپایى عدالت اجتماعى فراهم مىگردد. تلاشهاى اقتصادى و قضایى نیز پشتوانه چنین تحرکى در جامعه مىگردد. در این هنگام فرصتهاى بىشمارى براى دولت اسلامى فراهم مىآید تا حاکمیت خود را گسترش دهد.
پىنوشتها
1) دانش آموخته حوزه علمیه و پژوهشگر پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسى.
2) Charismatie.
3) غلامحسین زرگرى نژاد، تاریخ صدر اسلام «عصر نبوت» (تهران: سمت، 1378)، ص 319.
4) Normative.
5) گانتاناموسکا و گاستون بوتو، تاریخ عقاید و مکتبهاى سیاسى، ترجمه حسین شهید زاده (تهران: انتشارات مروارید، 1363) ص 52 - 51.
6) مایکل. ب. فاستر، خداوندان اندیشه سیاسى، ترجمه جواد شیخالاسلامى، ج 1 (تهران، امیرکبیر، 1362) ص 222.
7) Functio.
8) آل عمران(3)، 130.
9) بقره(2)، 30.
10) سوره علق(96)،آیه 1 و5.
11) امام خمینى، صحیفه نور، ج 8، ص 324.
12) ر.ک: محمد حمیداللَّه، نامهها و پیمانهاى سیاسى حضرت محمد و اسناد صدر اسلام، ترجمه سید محمد حسینى، (تهران: سروش، 1374).
13) بنا به برخى گزارشها، گویا در آغاز، یکى از فواید و نتایج عقد اخوّت، ارث بردن آنان از یکدیگر بود، اما بعدها این قانون لغو و نسخ شد. ر.ک: بلاذرى، انسابالاشراف، ج 1، ص 270؛ به نقل از: غلامحسین زرگرىنژاد، پیشین، ص 350.
14) براى اطلاع بیشتر، ر.ک: داود فیرحى، قدرت، دانش و مشروعیت دراسلام، (تهران: نشر نى،1382) ص 134 - 144.
15) غلامحسین زرگرى نژاد، پیشین، ص 333.
16) محمدحسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، (قم: دارالعلم، بى تا) ج 9، ص 11، 21 و 22.
17) براى اطلاع بیشتر ر.ک: محمد ثقفى، ساختار اجتماعى و سیاسى نخستین حکومت اسلامى در مدینه، (قم، هجرت، 1376) ص 191 - 193.
18) براى اطلاع بیشتر، ر.ک: صمصام الدین قوامى، «ساختار حکومت پیامبر صلى الله علیه وآله»، فصلنامه حکومت اسلامى، ش 23.
19) سبأ(34)، آیه 28
20) عبدالقیوم سجادى، دیپلماسى و رفتار سیاسى در اسلام، (قم: بوستان کتاب، 1383) ص 220.
21) بقره(2)، آیه 193.
22) براى اطلاع بیشتر، ر.ک: صمصام الدین قوامى، «ساختار حکومت پیامبرصلى الله علیه وآله» (قسمت دوم)، فصلنامه حکومت اسلامى، ش 23.