قومیت و ابعاد آن در ایران (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
با توجه به انگیزش خواستهاى قومى در گستره جهانى و دامن زدن به منابع قومى ناسیونالیسم چنین به نظر مىرسد که در دهه آینده کلیه کشورها به نحوى با این مسئله مواجه خواهند شد. از آنجا که قومیت یکى از شاخصهاى عمده در شناخت ظرفیت طبیعى کشورها براى نیل به ثبات و دورى از خشونت به حساب مىآید امنیت کشورها در دهه آینده بدون توجه به این بعد رقم نخواهد خورد. در جمهورى اسلامى ایران نیز به نظر مىرسد که این موضوع با توجه به تعدد گروههاى قومى و پیشینه تاریخىشان خواه ناخواه مطرح خواهد شد. وجود یک قطب قومیتى در غرب و جنوب شرقى کشور و همراهى با دو گسست دینى و به ویژه اقتصادى و تحریکات بیگانگان مىتواند خطرآفرین باشد. در این مقاله به این مهم پرداخته شده است.متن
1. مفاهیم
در آغاز به تبیین مفاهیم مرتبط با موضوع مقاله مىپردازیم.
امنیت
واژه امنیت داراى دو معناى ایجابى (یعنى وجود احساس رضایت و اطمینان خاطر نزد دولتمردان و شهروندان) و سلبى (یعنى نبود ترس، اجبار و تهدید) است.2
امنیت ملى
رابرت ماندل در تعریف واژه امنیت ملى مىگوید: امنیت ملى شامل تعقیب روانى و مادى ایمنى است و اصولاً جزء مسؤولیتهاى حکومتهاى ملى است تا از تهدیدات مستقیم ناشى از خارج نسبت به بقاى رژیمها، نظام شهروندى و شیوه زندگى شهروندان خود ممانعت به عمل آورند.3
انسجام ملى
متغیر انسجام ملى - سیاسى مشعر به چگونگى صورتبندى نیروها و گروههاى اجتماعى سیاسى از جمله گروههاى قومى است. این متغیر از نظر امنیت ملى مسئلهاى حایز اهمیت تلقى مىشود، لذا هر چه یک دولت - ملت منسجمتر و یکپارچهتر باشد وضعیت امنیتى آن ثبات بیشترى دارد و دولت - ملت نامنسجم زمینه بالقوه مناسبى براى بروز رفتارها و رخدادهاى ضد امنیتى است. با توجه به رویکرد نرمافزارى به امنیت ملى که بر انسجام و یکپارچگى اجتماعى و کیفیت فرآیند ملتسازى تکیه دارد مىتوان گفت در جوامع ضعیف و اجتماعات پاره پاره که میزان انسجام گروههاى اجتماعى از جمله گروههاى قومى در آنها ناچیز بوده و احتمال واگرایى و گریز از مرکز گروههاى فرو ملى قابل ملاحظه است، قومیت در ارزیابى امنیت ملى متغیرى مهم محسوب مىشود. در این جوامع عوامل ذیل در تشدید تمایلات قومى - قومیت به عنوان متغیر امنیت ملى مؤثر است:
1. درجه پایین انسجام و یکپارچگى اجتماعى (دولت ضعیف)؛
2. ساختار غیر مشارکتى و اقتدارگراى قدرت سیاسى که پتانسیل آسیبپذیرى نظام سیاسى را افزایش مىدهد؛
3. استعداد بسیجگرى و بسیجشدهگى گروههاى قومى؛
4. رابطه مرکز - پیرامون بین دولت و گروههاى قومى.4
قومیت
واژه قومیت بیشتر استفاده کاربردى دارد و برداشتهاى متفاوتى از آن صورت گرفته است. در این میان تعریف آنتونى اسمیت داراى کاربرد بالایى است: «قوم عبارت از یک جمعیت انسانى مشخص با یک افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگى، پیوند با یک سرزمین تاریخى یا وطن و میزانى از حس منافع و مسئولیت است» که عناصر محورى هویت، اعتقاد، آگاهى و فرهنگ مشترک را داراست.5
هویت ملى (حقوق شهروندى)
در هویت ملى این سؤال مطرح است که فرد خود را عضو چه واحد سیاسى مىداند و تا چه اندازه احساس بیگانگى او با واحد سیاسى عمیق است و افراد ساکن در یک جغرافیاى سیاسى خاص و تحت حاکمیت قوانین حاکم بر آن، آیا از لحاظ روانى نیز خود را عضو آن واحد مىدانند. هویت ملى داراى وجوهى است، از جمله با حقوق شهروندى و شهروند ملى رابطه نزدیکى دارد که به طور سنتى به برابرى انسانهایى که عضویت یک دولت ملى را پذیرفتهاند تأکید شده است. براى این افراد سواى تمایزات نژادى، زبانى و قومى، حقوقى هست که اهم این حقوق عبارتند از:
1. برابرى در فرصت دستیابى به مقامات سیاسى و ادارى جامعه؛
2. برابرى در فرصتهاى اساسى مانند تحصیلات، شغل مناسب و امکانات رفاهى؛
3. تساوى در حقوق و امتیازات قانونى؛
4. برابرى در حقوق مربوط به مشارکت سیاسى و وظایف آن.
اعضاى یک ملت اگر احساس کنند که در دستیابى به حقوق مذکور موقعیتى برابر با یکدیگر دارند هویت ملى بحران کمترى خواهد داشت؛ اما اگر اقوامى نتوانند خود را با فرایند ملتسازى، ادبیات ملى، زبان رسمى، تعلیمات عمومى و مذهب رسمى هماهنگ سازند به حد شهروند درجه دوم سقوط کرده و از حقوق محروم مىشوند و به حاشیه رانده شده و احساس محرومیت کرده و موجب تقویت هویتهاى مادون ملى (مانند قومیت، نژاد، محلهگرایى و...) مىشود و محرکى براى دست زدن به اعمال سیاسى و خشونت و... مىگردد، به خصوص در کشورهاى با تفاوت قومى این مشکلات بیشتر مطرح مىشود. براى مثال آنچه امروز اقوام ایرانى مىنامیم، قاعدتاً ایرانى هستند و تعریفى که از خود ارائه مىدهند هم ایرانى است، یعنى هویت ملىشان ایرانى است و هویت اجتماعىشان بلوچ، ترکمن، خراسانى، کرمانى، فارس و خوزستانى و... است.
شکاف
شکاف عبارت است از تقابلى که گذرا نیست و برخاسته از متن جامعه است و به قول استین روکان تمایل به انجماد دارند و براى سالیان متمادى در یک جامعه رحل اقامت خواهند افکند و منشأ آن غالباً حوادث مهم و تاریخى یک جامعه چون انقلاب یا نوسازى و امثال آن است.6
2. عوامل شکلگیرى ناسیونالیسم قومى
عوامل مؤثر بر شکلگیرى یا تشدید ناسیونالیسم قومى در جوامع چند قومى به اقتضاى خاص هر جامعه متعدد است از جمله مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. چگونگى ساختار توزیع منابع قدرت (اقتصادى - سیاسى - فرهنگى) در جامعه؛
2. وضعیت خود جنبش ناسیونالیسم با توجه به سه محور ایدئولوژى، ساز و کارها و شیوههاى پیگیرى مطالبات و پایگاه اجتماعى؛
3. تجربه تاریخى تعاملات و روابط اقوام که آیا سلطهگر و سلطهپذیر یا فدرالى یا خودمختارى بوده است؛
4. واکنش و حساسیت قدرتهاى منطقهاى و جهانى به موضوع اقوام در یک کشور خاص؛
5. شرایط ژئواتتیک یا جغرافیاى ترکیب قومى هر جامعه، نسبت جمعیت و سرزمین و همسانى قومى با کشورهاى همسایه و نوع شکافهاى موجود در جامعه؛
6. روند ملتسازى و دولتسازى در کشور که آیا دوران بحران را طى کرده یا خیر و در چه مرحلهاى است؟
7. نوع نگرش و میزان گرایش اقوام به هویت ملى، منافع ملى، امنیت ملى و دولت ملى، که آیا با دولت مرکزى موافقند یا با قوم مرکزى؟7
8. تبعیض که یکى از عوامل بروز مسائل قومى است.
3. قومیت در ایران
اگر همنوایى، همدلى و همزیستى مسالمتآمیز و برادرانه را قاعده کلى حاکم بر مناسبات اقوام ایرانى بدانیم، در برهههایى نیز بر این روابط سطوح مختلفى از تنش، منازعه و بحران حاکم شده است. وقوع منازعات قومى در کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان و خوزستان پس از پیروزى انقلاب اسلامى از مهمترین چالشهاى نظام جمهورى اسلامى در دهه اول بوده است که آثار و عواقب زیانبارى را بر این مناطق و بر ساخت سیاسى کشور و نیز بر روابط و مناسبات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى اقوام وارد کرده است.8
اقوام از نظر زبان و گویش
علاوه بر قومیت اصلى فارسىزبانان که حدود 60% از جمعیت کشور را شامل مىشود، حدود ده قوم دیگر با زبانها و گویشهاى متفاوت وجود دارد، از جمله:
ترکها، کردها، لرها، عربها، ترکمنها و تالشىها.9
ناهمگونى دینى - مذهبى
دین نیز مایه گوناگونى قومى و نیز عامل همبستگى بوده است. وجود اقلیتهاى دینى مثل ارامنه، آسورى، یهودى، زرتشتى و مندایى و در بین مسلمانان مذاهب مختلفى چون اسماعیلى (هفت امامى)، شیعه جعفرى (دوازده امامى) یا سنى (حنبلى - شافعى - حنفى) وجود دارد.10
4. تیپشناسى اقوام در ایران
سرزمین ایران در مقوله تنوع زبانى و قومى در جهان با 24 درصد همانندى در رتبه شانزدهم است و تانزانیا با 7 درصد همانندى در رتبه اول است و کره شمالى و جنوبى 100 درصد همانندى دارند.11
در ایران اگر چه فارسىزبانان با بیش از 60 درصد جمعیت، اکثریت دارند، لیکن وجود شش قومیت عمده در درون این واحد ملى و تأثیرات شگرف آنها بر سیر تحولات تاریخى واقعیتى انکارناپذیر است و مىتواند مبناى پیشبینى وضعیت آینده امنیتى کشور باشد.
قوم ترک
ترکها بزرگترین اقلیت قومى در ایران هستند، چهار استان اردبیل، آذربایجان شرقى و غربى و زنجان حوزه اصلى سکونت آنها است که در مقایسه با منطقه محل سکونت قوم بلوچ و کرد منطقه بزرگى است. اما این قوم در مناطقى چون همدان، قزوین، شمال خراسان، مرکزى، فارس و گیلان نیز پراکندهاند. با توجه به وضعیت نسبتاً خوب اقتصادى منطقه، عوامل مادى عامل مسائل قومى در این منطقه نیست. ترکها از حس ناسیونالیستى بالایى در قبال ایران برخوردارند که آن را در قیام شیخ محمد خیابانى در سال 1298 مىبینیم که هیچ خواسته قومى نداشتند. ترکها احساس تعلق به آرمانهاى ملى مذهبى مثل مشروطه نیز از خود نشان دادهاند و همدوش سایر شهروندان تا مرحله درگیرى با دولت مرکزى پیش رفتهاند. البته جریاناتى مثل فرقه دموکرات پیشهورى در سال 1324 تابع ملاحظات بین المللى و اتحاد شوروى بود و نیز تشکیل حزب خلق مسلمان در سالهاى اولیه پس از انقلاب اسلامى در مقابل حزب جمهورى اسلامى موجب تنشهایى گردید، اما مسئله به سرعت خاتمه یافت.12
امروزه 133 نشریه به زبان ترکى در چهار استان یاد شده و سیزده نشریه ترکى در خارج از این استانها و 73 نشریه نیز به زبان فارسى و آذرى منتشر مىشود. حدود یازده هزار کتاب نیز به زبان آذرى چاپ شده است.
قومیت کرد
جمعیت کردها بیشتر در آذربایجان غربى، کرمانشاه، همدان، کردستان و شمال خراسان ساکن است و ضریب پراکندگى کمترى نسبت به ترکها دارند. این قوم زمینه مناسبترى براى فعال شدن گسست کرد - فارس دارد؛ از جمله این زمینهها: اول، تمرکز جمعیتى در یک منطقه کوچک و مشخص؛ دوم، امکانات اندک اقتصادى، بهداشتى و آموزشى؛ سوم، موقعیت جغرافیایى در کنار مرز دو کشور با تشابه قومى و محلى و اختفاى مخالفان نظام و وضعیت کوهها و راهها؛ چهارم، انزواى سیاسى و حضور کمتر یا کمرنگ نخبگان سیاسى اجتماعى در داخل نظام؛ پنجم، ملاحظات مذهبى که اکثراً سنى مذهب مىباشند، در مقایسه کردهاى شمال خراسان که شیعه مذهب هستند و از این حیث مشکلى نداشتهاند؛ ششم، ملاحظات منطقهاى جمعیت کرد در شمال عراق، جنوب شرق ترکیه، شرق سوریه، که در نتیجه کردستان ایران از تنشها و گرایشهاى سیاسى این قومیت در منطقه تأثیر مىپذیرد، در حالى که کردهاى شمال خراسان به دلیل دورى از این منطقه زندگى آرامترى دارند؛ هفتم، زبان کردى گرچه از شاخههاى زبان ایرانى است و با پارسى باستان همانندىهاى زیادى دارد، لکن براى فارسى زبان امروز مفهوم نیست و گویشهاى کردى مختلف مانع یک زبان سراسرى واحد است. امروزه زبان کردى محور جنبشهاى کردى است هر چند از لحاظ نژادى نمىتوانند اصل آریایى و ایرانى بودن کردها را منکر شوند. تجربه شورش شیخ عبیداللَّه در 1297 در مقابل عثمانى با محوریت قبایل کرد و شورش شیخ سعید در 1304 در مقابل ناسیونالیسم افراطى آتاتورک که هویت کردى را انکار مىکرد در پاسخ به تحرکات خارجى بود. جنبش اسماعیل آقا سمیتقو که یکپارچگى ایران را تهدید مىکرد و ارتش رضاخان آن را سرکوب کرد و نیز تأسیس کومله در دهه 1320 که به دستور مقامات شوروى به حزب دمکرات کردستان تبدیل شد و طرح کردستان خودمختار و تأسیس جمهورى مهاباد در سال 1324، اقدام کردها به رهبرى عبدالرحمان قاسملو براى تجزیه ایران و بیانیه هشت مادهاى آنها بعد از انقلاب اسلامى که خواستار خودمختارى کردستان بودند و اقدامات ملا مصطفى بارزانى و درگیرىهاى منطقهاى که نتیجه آن گسست قومى کرد - فارس بود، در این راستا قابل توجه و بررسى است.13 امروزه حدود سیزده نشریه و پنجاه سایت کردى وجود دارد.
قوم لر
لرهاى ایران تا حدود قرن ششم به علت نداشتن اتحاد و انسجام تحت سلطه سلجوقیان یا خلفاى عباسى بودند و با ضعف قدرت مرکزى خودمختارى یافتند و به تأسیس «لر بزرگ» (بختیارى و کهکیلویه و بویر احمد) و «لر کوچک» (لرستان فعلى و ایلام) دست زدند. این قوم از توان حکومتى خوبى برخوردارند و از آل خورشید کارنامه درخشانى بر جاى مانده است و حملات تیمور لنگ و ترکمانان را پشت سر گذاشتند. فرمانروایان لر در زمان مراوده با دولت عثمانى خود را شاه و ملک مىخواندند و سیاستهاى دوره صفویه در نزدیکى به لرها و سرکوب شورشهاى آنان در زمان قاجاریه و سیاستهاى متمرکزگرایانه رضا شاه موجب وضع فعلى لرها و اسکان در استانهاى لرستان، چهارمحال و بختیارى، ایلام و کهکیلویه و بویر احمد شده است. تلاشهاى این قوم در برابر حکومت مرکزى را مىتوان به شرح ذیل دید:
اول، شورشهاى پیوسته عشایر سگوند، حنوند، بیرانوند، و دیرکوند در مقابل حکام قاجار به ویژه تا روى کار آمدن ناصر الدین شاه قاجار؛
دوم، خیزش عمومى لرها بر ضد ناصرالدین شاه - که با زور اسلحه همه را تحت فرمان خود آورده بود - بعد از مرگ حاکم مستبد منطقه ظل السلطان حسینقلى ابو قدار؛
سوم، خودمختارى و مقابله با جنبش مشروطهخواهان تا زمان رضاخان؛
چهارم، برخوردهاى لرهاى پیشکوه و پشتکوه با نیروهاى دولت مرکزى در دوره رضاخان.14 سیاستهاى رضاخان در منطقه از جمله تخته قاپو کردن عشایر موجب بر هم خوردن اقتصاد سنتى و عدم جایگزینى اقتصاد نوین و به تبع مشکلات و شکافهاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى عدیدهاى در این قوم گردید.15
قوم بلوچ
بلوچها عمدتاً در استان سیستان و بلوچستان، ساکن هستند. اکثریت این قوم سنى مذهباند. شکافهاى مذهبى و اقتصادى و همجوارى با بلوچهاى پاکستان و افغانستان تأثیر بسزایى در ظهور گرایشهاى سیاسى گریز از مرکز دارد. از جمله این حوادث و گرایشهاى سیاسى مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اول، سرکوب اقوام بلوچ به دست رضاشاه در سال 1306؛
دوم، شورشهاى محلى طوایف مختلف بلوچ در سالهاى 1310 تا 1313؛
سوم، تأسیس جبهه آزادىبخش بلوچستان در سال 1343 به رهبرى جمعهخان در پاکستان و تأثیر در ایجاد نارضایتى بلوچهاى ایران از حکومت مرکزى به ریاست عبدىخان که پس از انقلاب اسلامى با درگیرىهاى مسلحانه از هم پاشیده شد؛
چهارم، ظهور حزب دموکراتیک بلوچستان در سال 1354 تحت عنوان جبهه ملى خلق ایران که پرونده آن با درگیرى و خونریزى بسته شد؛
پنجم، تأسیس سازمان دموکراتیک مردم بلوچستان به رهبرى مهندس رحمت حسینپور در سال 1358 با آرمانهاى قومى که موجب واکنش شدید دولت بدان شد؛
ششم، تأسیس کانون سیاسى - فرهنگى خلق بلوچ در سال 1358 در زاهدان در حوزه دانشگاهى متأثر از پاکستان؛
هفتم، درگیرى گروه پیشمرگ بلوچ به رهبرى امان اللَّه برکزایى با حکومت انقلابى و فروپاشى آن؛
هشتم، درگیرىهاى سالهاى 1371 تا 1374.
همجوارى این استان با پاکستان و مشکلات اقتصادى مىتواند در فعالسازى شکاف مؤثر باشد، هر چند از لحاظ نژادى و زبانى، فرهنگ آنان ایرانى است.16
قوم عرب
عربها در جنوب غربى ایران ساکنند و در کنار بختیارىها، دزفولىها، شوشترىها، بهبهانىها و کولىها از ساکنان این منطقه به حساب مىآیند. وقوع انقلاب اسلامى و فضاى انقلابى موجب طرح گرایشهاى ناسیونالیسم عربى و گسترش آن گردید. لکن جنگ تحمیلى مانع از بروز آنها شد و موجب انسجام ملى شد. بهبود وضعیت اقتصادى اعراب و تعلقات دینى آنها که غالباً شیعه هستند موجب کاهش فعالیت گسست شده است و عموماً با نظام ملى همسو مىباشند. آسیبپذیرى این قوم از عوامل ذیل موثر است:
1. همجوارى این قوم با اعراب که تابع اصل گرایش اقلیت به اکثریت همسو مىباشد؛
2. عدم بازگشت اعراب سرمایهدار به خوزستان در پى جنگ تحمیلى که باعث شده است جمعیت موجود وضع مالى ضعیفترى داشته باشند؛
3. مشکلات ناشى از جنگ و بیکارى و جوان بودن جمعیت عربى در مقایسه با وضعیت اقتصادى اعراب منطقه مىتواند موجب احیاى گرایشهاى قومى در منطقه باشد.
از نظر تاریخى غیر از غائله شیخ خزعل (متأثر از ناسیونالیسم عربى با تحریک انگلستان)، پدیده خاص و مهمى در این قوم دیده نمىشود و شاهد احیاى هویت ملى و مذهبى واحد و عدم فعالیت گسست عرب - فارس هستیم، به ویژه که آرمانهاى شیعى و ملى جمهورى اسلامى بسیارى از شعارهاى ناسیونالیستى را خنثى مىکند.17
قوم ترکمن
ترکمانان در شمال شرق کشور (عمدتاً استان گلستان) و در همجوارى جمهورى ترکمنستان ساکنند. در گذشته معارضه بین ترکمنها و دولت مرکزى از جمله معضلات بوده است، زیرا آنان با مقولات نوین مثل ملیت آشنایى نداشته و خواهان نوعى حیات مستقل بودهاند که حتى در سال 1881 میلادى حکام ایران طى قراردادى به نام «آخال»، بخشى از این مناطق را به روس مىدهند و با خوشحالى هیچ گونه ادعاى حقوقى را مطرح نمىسازند!
این قوم ناسیونالیسم ترکمن را مطرح نکرده، لکن شورشهاى مستمرى علیه دولت مرکزى از جمله موارد ذیل داشته است:
1. همدستى با مخالفان مشروطه جهت سرکوب مشروطهخواهان؛
2. تأسیس شوراى ده نفرى در سال 1303 و فعالیت آشکار در مخالفت با حکومت مرکزى؛
3. همکارى ترکمنهاى ایران و ترکمنهاى جمهورى و ترکمنستان و تشدید برخورد با دولت مرکزى؛
4. سوء استفاده از فضاى بعد از انقلاب اسلامى و ظهور جنبش موسوم به خلق ترکمن که موجب درگیرىهایى به ویژه در شهر گنبد کاووس در سال 1358 شد.18
5. وضع اقوام در ایران
بررسى پیشینه تاریخى اقوام در ایران نشان مىدهد که گروههاى قومى از قوانین تبعیضآمیز به ویژه در مورد زبان، مذهب و حقوق مدنى آزرده بودند. در انقلاب مشروطه حقوق این گروهها در نظر گرفته نشد و در زمان پهلوى نیز نشر و توزیع روزنامهها، مجلات و کتب زبانهاى قومى به شدت منع شده و حتى درج اسم مغازهها و بنگاههاى تجارى به زبان قومى ممنوع بود و پلیس در بعضى مناطق قومى حتى رفت و آمد اهالى را کنترل مىکرد. تبعیض در اختصاص وام بانکها و ایجاد صنایع بین مناطق فارسنشین و مرکزى به نسبت مناطق قومى مشهود بود. مردم استانهاى فارسنشین 80 درصد شهرنشین شدهاند، در حالى که مناطق مرزى مثل ایلام، کردستان و سیستان و بلوچستان حدود 20 درصد شهرنشین هستند.
استانهاى مرکزى و ترکزبان داراى رفاه هستند، اما کردستان و بلوچستان محرومند.
- عمدتاً جنبشهاى قومى ترک و کرد با تکیه بر حمایت شوروى و جنبشهاى عرب و بلوچ با حمایت بریتانیا شکل مىگرفتهاند.
میزان ادغام جمعیتهاى قومى در بطن جامعه ایرانى نسبتاً پایین است؛ براى مثال کردها با حداقل ادغام از بالاترین میزان همبستگى و قوىترین سازمان سیاسى برخوردارند، در حالى که آذرىها به میزان قابل ملاحظهاى در جامعه ایران ادغام شدهاند.
- همزمانى جنبشهاى قومى با تحولات مهم چون انقلاب مشروطه، جنگ جهانى اول (19 - 1914)، جنگ جهانى دوم، جنبشهاى ناسیونالیست - دمکراتیک حزب توده و مصدق (53 - 1941)، قیام اسلامى امام خمینى (1963)، انقلاب اسلامى ایران و جنگ تحمیلى قابل توجه است.
شکافهاى اساسى قومى در عصر پهلوى
نوگرایى در ایران از عصر قاجار آغاز شد و در عصر انقلاب مشروطه و به ویژه در زمان حکومت پهلوى آهنگ آن شدت بیشترى یافت. نوگرایى در زمان رضاخان بر سه اصل مبتنى بود: سکولاریسم، توسعه صنعتى در مرکز و وابستگى به بیگانگان. این اصول موجب شکافهاى اساسى در ایران گردید. روحانیت و جناح مذهبى در مقابل اقدامات رضاخانى که موجب تهدید ارزشهاى دینى و تعرض به حریم شرع مقدس شد به ستیزه برخاست؛ صنعتى کردن کشور هم که اساساً در پایتخت و مراکز استانها صورت پذیرفت موجب نابرابرىهاى اقتصادى و تبعیض نژادى و قومى گردید و منشأ تحرکات سیاسى فراوان و متعددى گردید و ایران شاهد تکوین و بروز قیامهاى قومى و نژادى متعددى شد. وابستگى به بیگانگان نیز موجب شکاف اقشار مختلف گردید که اعتقاد به هویت ملى داشتند.
خواستههاى گروههاى اجتماعى بسیج شده که بیشتر رنگ و صبغه مذهبى داشت قابل مذاکره و گفت و گو نبودند، زیرا هیچ گروهى حاضر به مذاکره درباره هویت خود نیست، فلذا راهحلهاى سیاسى به بنبست رسید و این شکافها به خشونت کشیده شد.19
6. پتانسیل تهدید اقوام علیه امنیت ملى کشور
مرزنشینى
موقعیت جغرافیایى اقوام معادله امنیت ملى را پیچیدهتر کرده است. اقوام مختلف و اقلیتهاى مذهبى در حساسترین حوزههاى راهبردى کشور و جدارههاى مرزى اسکان یافتهاند که عقبه آنان در وراى مرزها و بیرون از حوزه نفوذ و اثرگذارى حاکمیت ملى قرار دارد. متأسفانه شیب برخى از این حوزهها به خارج از کشور است و از ابعاد ذیل موجب تهدید و آسیبشناسانه تلقى مىشوند:
1. به لحاظ ارتباط و پیوند حوزهها به خارج از مرزها، هر گونه چالش و بحران بیرونى نیز به سادگى به داخل مرزها سرایت مىکند؛
2. امکان نظارت و تعهد حاکمیت ملى بر حوزهها به شدت تقلیل مىیابد؛
3. دولت جمهورى اسلامى ایران را به صورت بالقوه با پدیده ایرردنتیسم (جنبش استقلالطلبانهاى که خواستار الحاق به نیمه جدا شده خویش در آن سوى مرز است) مواجه خواهد ساخت.20
استقرار اقوام مشابه در مناطق همجوار کشورهاى همسایه
امروزه بخشى از اقوام ترک، کرد، بلوچ و عرب در ایران و بخشى از آنها در مناطق همجوار دیگر کشورها ساکن هستند. هر چند وجود این اقوام در همسایگى ایران مىتواند موجب نفوذ فرهنگى ایران شود، اما به صورت معکوس موجب دخالت بیگانگان در امور داخلى ایران شده است و معمولاً افکار ناسیونالیستى و تجزیهطلبى از همین مناطق وارد مىشود، براى مثال مىتوان به مقر گروههاى تجزیهطلب کرد مثل حزب منحله دمکرات در مناطق کردنشین شمال عراق، جنبش ملى بلوچستان ایران موسوم به جمبا در بلوچستان، پاکستان، جنبش خلق عرب در عراق و پان ترکیستها در جمهورى آذربایجان و ترکیه اشاره کرد.21
وجود کانونهاى فعال بحرانهاى قومى و مذهبى در جدارههاى همسایگان ایران مثل هندوستان، گرجستان، روسیه، لبنان، فلسطین اشغالى و دیگر نقاط خاورمیانه ممکن است کل منطقه را در شعلههاى آتش فتنه غوطهور ساخته و به سرعت با بحرانهاى واگرایى قومى، مذهبى مواجه سازد.22
دخالت بیگانگان
مسئله تکثر قومى و مذهبى کشور زمانى که با اهداف و مطامع استعمارى بیگانه و دشمنان همراه شود از اهمیت و حساسیت فوق العادهاى برخوردار مىشود و تنوع و ناهمگونى فرقهها و اقلیتهاى قومى و مذهبى از مهمترین ابزار آنها محسوب مىشود. با نگاهى به حوادث و رخدادهاى تاریخ معاصر کشور، ردپاى نفوذ و مداخله بیگانگان را در آشوبهاى قومى مشاهده مىکنیم.23
موازى بودن شکاف قومى با شکافهاى مذهبى و زبانى (شکاف متراکم)
شکافها و تعارض گروههاى متنوع نقش مهمى در میزان ثبات با ایجاد بىنظمى و ناامنى کشور دارد. این شکافها و تعارضات ممکن است متقاطع یا موازى، فعال یا غیر فعال، واحد یا متعدد باشند. تعداد گروهها، موازى بودن آنها و فعال شدن شکافها موجب اختلاف با سایر مناطق و دولت مرکزى و در نتیجه بىثباتى و ناامنى مىگردد که در ایران قابل مشاهده است، زیرا در اغلب مناطق قومىنشین کشور، تضاد قومى و نژادى با تضاد زبانى و تفاوت مذهبى همراه است، بالطبع اگر این تضادها فعال شود و شکافها عمیق گردد موجب ناامنى خواهد گردید.24
7. جامعه مدنى و گروههاى قومى در ایران (قبل و پس از انقلاب اسلامى)
قبل از استقرار دولت مدرن در ایران، تمایز دولت از اقوام آسان نبود، زیرا سران اقوام و قبایل در ساختار دولت حضور داشتند و دولت و اقوام ایرانى به یکدیگر وابسته بودند و نظام واحدى را تشکیل مىدادند که هویت ایرانى بود. دولت براى بسیج سپاه و اخذ مالیات و عوارض و تأمین امنیت مرزها متکى به گروههاى قومى بود و گروههاى قومى نیز در قدرت دولتى سهیم بودند و از آن منتفع مىشدند و اگر تعادل میان آن دو به هم مىخورد مجدداً این تعادل برقرار مىشد. اقوام فارس، ترک، کرد و لر و... به یگانگى تاریخى پاس و ماد و به اسطوره مشترک قوم آریا مىرسد. اختلاف لهجه و گویشهاى زبانى نیز حاکى از آن اصل مشترک است. همراهى اقوام بختیارى در دوران مشروطه به اشتراک عقیده با ایرانیان شیعه و تأکید کردها بر اصالت ایرانى خود و همراهى ایلات قشقایى در جریان ملى شدن صنعت نفت حاکى از این وحدت ایران است.
پس از انقلاب اسلامى ایران فعالیت گروههاى مخالف و تجزیه طلب در مناطق قومىنشین بحرانهایى آفرید، لکن در جریان جنگ تحمیلى با رهبرى امام خمینى (قدس سره) موجب همراهى اقوام براى دفاع از ایران گردید. در دوران بازسازى سعى در محرومیتزدایى و فعالیتهاى عمرانى و گسترش زیربناهاى اقتصادى شد و پس از آن جامعه مدنى شکل گرفت.
با مطالعه قانون اساسى مىتوان زیربناهاى حقوق شهروندى را در اصول مختلف به شرح ذیل یافت:
- حق مشارکت در امور سیاسى در اصل هفتم.
- برخوردارى از حقوق مساوى در اصل نوزدهم که با صراحت مىگوید مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوى برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
- برابرى همگان در مقابل قانون در اصل بیستم.
- مصونیت جان و مال همگان در اصل بیست و پنجم.
- ممنوعیت تفتیش عقاید مردم در اصل بیست و سوم.
- برخوردارى همگان از امنیت فکرى در اصل بیست و پنجم.
- حق ابراز عقیده به طرز عمومى در اصول بیست و چهارم و بیست و هفتم.
- آموزش و پرورش رایگان براى همه در اصل سىام.
- برخوردارى همگان از مسکن مناسب با نیاز در اصل سى و یکم.
- برخوردارى عموم مردم از امنیت قضایى و حقوقى در اصل سى و دوم.
- ابزارهاى جامعه مدنى یا نهادهاى میانجى دولت و مردم در اصل ششم و بیست و ششم آمده است که احزاب و جمعیتها، انجمنهاى سیاسى و صنفى و انجمنهاى اسلامى یا اقلیتهاى دینى شناخته شده آزادند، مشروط بر این که اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازین اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نکنند.
- شوراها که در اصول هفتم و صدم تا یکصد و ششم آمده است و از ارکان تصمیمگیرى و اداره امور کشور شمرده شده است.
- به رسمیت شناختن زبانهاى محلى اقوام ایرانى در کنار زبان ملى یعنى فارسى در اصل پانزدهم.
- لزوم رعایت حقوق ایرانیان غیر مسلمان در اصول سیزدهم و چهاردهم.
- آزادى فعالیت مطبوعات در اصل بیست و چهارم.
- حق تشکیل اجتماعات و راهپیمایىها در اصل بیست و هفتم.
لذا مىتوان گفت آحاد ملت و کلیه شهروندان ایرانى منهاى تمایزات قومى و مذهبى صاحب حق هستند.25
قومیت در سند چشمانداز بیست ساله
یکى از الزامات توسعه در جمهورى اسلامى ایران براى تحقق سند چشمانداز بیست ساله تکیه بر همبستگى ملى و مشارکت عمومى و یافتن راهکارهاى مناسب براى همگرایى قومیتها، مذاهب، اقلیتها و گروههاى مختلف و هوشیارى لازم به تحریکات سازمان یافته دشمن و دسیسهها و نقشههاى آنها در جهت ایجاد تنش و بحران است.26
8. راهبردهاى مناسب براى انسجام اجتماعى و جلوگیرى از فعالیت گرایشهاى قومى
1. ارائه طرح مفهوم شهروندى به جاى ما - دیگرى - قومیت و...
2. توسعه نهادهاى مشارکتى و گشودن باب مذاکره.
3. پرهیز از سرکوب و تبدیل نقش سرکوبگرانه دولت به رأفت و رحمت.
4. جلوگیرى از بسط محرومیت (در پستهاى سیاسى، حمایتهاى اقتصادى و...).
5. نفى الگوى دولت معیوب و رسیدگى به همه کشور.
6. خشکاندن فضاى ذهنى محرومیت و محرومیتزدایى.
7. جامعهپذیرى سیاسى کارآمد و هدایت نهادهایى چون خانواده و مدرسه براى آموزش نسل جدید و رفع شکاف.
8. عدم تحقیر در عرصه هنر و ادبیات و...
9. نفى صلح منفى (عاجز بودن افراد در مقابل یک کانون سیاسى مقتدر) و ایجاد صلح مثبت در برقرارى نظام عادلانه و کسب رضایت افراد و پرهیز از خشونت.27
9. مهمترین تهدیدات، آسیبها و فرصتها در حوزه پاره فرهنگهاى قومى و مذهبى براى امنیت سیاسى و فرهنگى ایران
با توجه به آنچه تا کنون بیان شد، چند نمونه از خرده فرهنگها را در جدول ذیل از جهت فرصت، تهدید و آسیب ارائه مىکنیم.
نوع پاره فرهنگ نوع تأثیر دلایل
زبان قومى فرصت زبان قومى موجب وحدت قومى مىگردد - احیاى اثار گذشته - همزبانى با قوم مشابه در کشور همسایه - بیان فرهنگ ملى با زبان قومى
تهدید موجب تجزیه وحدت ملى و زبان رسمى فارسى مىگردد - همزبانى با قوم مشابه در کشور همسایه و گرایش به آنان - حمایت خارجى از آنان - محور تحریک و جنبش قومى مانند طرح آذربایجان بزرگ (ایران و آذربایجان) یا کردستان بزرگ (عراق و ترکیه و ایران) مىشود.
آسیب تداخل با لغات خارجى - احساس بیگانگى با زبان رسمى فارس.
لباس محلى فرصت تنوع لباس و رنگ مناسب محیط جغرافیایى و آب و هوا (اعراب - ترکمنها - کردها - بلوچها و...) احیاى آثار گذشته - تشابه قومى با قوم مشابه در کشور همسایه - بازشناسى اقوام از یکدیگر.
تهدید موجب تجزیه وحدت ملى مىگردد - لباس ملى چادر و کت و شلوار ایرانى به رسمیت شناخته نمىشود.
آسیب احساس غربت در جمع فارس
اقتصاد محلى فرصت رشد اقتصادى رافع معضلات قومى و کاهش تنشهاى قومى مىگردد - موجب مدل و الگو شدن براى قوم مشابه در کشور همجوار مىگردد - بالا رفتن رشد اقتصاد ملى و سرانه - کاهش تبعیض - گسترش عدالت.
تهدید موجب احساس استقلال و تحریک حس ناسیونالیستى براى خودمختارى و استقلال مىگردد، مانند خواسته عربهاى خوزستان در خصوص اختصاص درآمد نفت به استان.
آسیب در صورت وابستگى اقتصاد ملى یا مرکز به اقتصاد محلى ممکن است با ایجاد تنش معضلات ملى ایجاد کند.
ادیان و مذاهب مختلف فرصت وجود اقلیت دینى و مذهبى و رفتار مسالمتآمیز حکومت با آنان الگو براى سایر کشورها مىشود - مىتوانیم نمایندگانى از اقلیتهاى دینى و مذهبى در مجامع عمومى آنان داشته باشیم.
تهدید موجب نفوذ بیگانگان و حمایت مالى از اقلیتها مىشود - عدم به کارگیرى اقلیتها در قدرت - اتهام حقوق بشر به مرکز به عنوان تفتیش عقاید و دخالت خارجى.
آسیب تلقى دوگانگى دینى و مذهبى - تحریک بیگانگان - عدم همدلى - تفاوت مراسم و مناسبتها.
علم و دانش
و آگاهى فرصت موجب خودآگاهى و بیدارى قوم و تربیت نخبگان مىگردد - اداره امور قوم به دست نخبگان و رفع عقبماندگىها.
تهدید وجود نخبگان و آگاهى عمومى طرح خواستهها و خواستار شرکت در قدرت مىگردد - طرح مطالبات عقب افتاده که در توان حکومت ملى و مرکزى نیست - طرح مطالبات تاریخى.
آسیب تشکیل اجتماعات و راهپیمایى و تولید و انتشار مطالب ضد وحدت ملى.
ازدواج قومى فرصت عدم تداخل اقوام دینى و زبانى - تخلیه احساسات قومى.
تهدید چون اقوام به محدودیت جمعیتى مقید نیستند تکثیر جمعیت آنان موجب تغییر ساختار قومى استانى مىشود.
آسیب ادامه سنتهاى غلط - ایجاد معضلات براى کشور.
پىنوشتها
1. دانشجوى دکترى امنیت ملى دانشگاه عالى دفاع ملى.
2. اصغر افتخارى، «طرفیت طبیعى امنیت»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره، دوم (1377).
3. حسین عصاریاننژاد، «امنیت و قومیت در جمهورى اسلامى ایران»، ماهنامه دانشگاه عالى دفاع ملى، ش 48 و 49 (1383).
4. اصغر افتخارى، پیشین.
5. حجتاللَّه ایوبى، «شکافهاى قومى و خشونت در پیکارهاى سیاسى»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره اول (1377).
6. میرقاسم بنىهاشمى، «چشمانداز آتى ناسیونالیسم قومى در آذربایجان ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردى، ش 16، (1381).
7. حسین عصاریاننژاد، پیشین.
8. همان.
9. همان.
10. همان.
11. اصغر افتخارى، پیشین.
12. همان.
13. همان.
14. روح اللَّه بهرامى، «سیاست قومى پهلوى اول در قبال قوم لر»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره، اول (1377).
15. اصغر افتخارى، پیشین.
16. همان، جهت مطالعه بیشتر، ر.ک: نور اللَّه قیصرى، «قومیت عرب و هویت ملى در جمهورى اسلامى ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره اول (1377).
17. اصغر افتخارى، پیشین.
18. حجت اللَّه ایوبى، پیشین.
19. حسین عصاریاننژاد، پیشین.
20. همان.
21. همان.
22. همان.
23. همان.
24. جعفر حقپناه، «جامعه مدنى و قومیتها در جمهورى اسلامى ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره دوم (1377).
25. مرتضى خسروى، «الزامات فرهنگ سند چشمانداز 20 ساله»، ماهنامه اطلاعات راهبردى، ش 39.
26. همان.
در آغاز به تبیین مفاهیم مرتبط با موضوع مقاله مىپردازیم.
امنیت
واژه امنیت داراى دو معناى ایجابى (یعنى وجود احساس رضایت و اطمینان خاطر نزد دولتمردان و شهروندان) و سلبى (یعنى نبود ترس، اجبار و تهدید) است.2
امنیت ملى
رابرت ماندل در تعریف واژه امنیت ملى مىگوید: امنیت ملى شامل تعقیب روانى و مادى ایمنى است و اصولاً جزء مسؤولیتهاى حکومتهاى ملى است تا از تهدیدات مستقیم ناشى از خارج نسبت به بقاى رژیمها، نظام شهروندى و شیوه زندگى شهروندان خود ممانعت به عمل آورند.3
انسجام ملى
متغیر انسجام ملى - سیاسى مشعر به چگونگى صورتبندى نیروها و گروههاى اجتماعى سیاسى از جمله گروههاى قومى است. این متغیر از نظر امنیت ملى مسئلهاى حایز اهمیت تلقى مىشود، لذا هر چه یک دولت - ملت منسجمتر و یکپارچهتر باشد وضعیت امنیتى آن ثبات بیشترى دارد و دولت - ملت نامنسجم زمینه بالقوه مناسبى براى بروز رفتارها و رخدادهاى ضد امنیتى است. با توجه به رویکرد نرمافزارى به امنیت ملى که بر انسجام و یکپارچگى اجتماعى و کیفیت فرآیند ملتسازى تکیه دارد مىتوان گفت در جوامع ضعیف و اجتماعات پاره پاره که میزان انسجام گروههاى اجتماعى از جمله گروههاى قومى در آنها ناچیز بوده و احتمال واگرایى و گریز از مرکز گروههاى فرو ملى قابل ملاحظه است، قومیت در ارزیابى امنیت ملى متغیرى مهم محسوب مىشود. در این جوامع عوامل ذیل در تشدید تمایلات قومى - قومیت به عنوان متغیر امنیت ملى مؤثر است:
1. درجه پایین انسجام و یکپارچگى اجتماعى (دولت ضعیف)؛
2. ساختار غیر مشارکتى و اقتدارگراى قدرت سیاسى که پتانسیل آسیبپذیرى نظام سیاسى را افزایش مىدهد؛
3. استعداد بسیجگرى و بسیجشدهگى گروههاى قومى؛
4. رابطه مرکز - پیرامون بین دولت و گروههاى قومى.4
قومیت
واژه قومیت بیشتر استفاده کاربردى دارد و برداشتهاى متفاوتى از آن صورت گرفته است. در این میان تعریف آنتونى اسمیت داراى کاربرد بالایى است: «قوم عبارت از یک جمعیت انسانى مشخص با یک افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگى، پیوند با یک سرزمین تاریخى یا وطن و میزانى از حس منافع و مسئولیت است» که عناصر محورى هویت، اعتقاد، آگاهى و فرهنگ مشترک را داراست.5
هویت ملى (حقوق شهروندى)
در هویت ملى این سؤال مطرح است که فرد خود را عضو چه واحد سیاسى مىداند و تا چه اندازه احساس بیگانگى او با واحد سیاسى عمیق است و افراد ساکن در یک جغرافیاى سیاسى خاص و تحت حاکمیت قوانین حاکم بر آن، آیا از لحاظ روانى نیز خود را عضو آن واحد مىدانند. هویت ملى داراى وجوهى است، از جمله با حقوق شهروندى و شهروند ملى رابطه نزدیکى دارد که به طور سنتى به برابرى انسانهایى که عضویت یک دولت ملى را پذیرفتهاند تأکید شده است. براى این افراد سواى تمایزات نژادى، زبانى و قومى، حقوقى هست که اهم این حقوق عبارتند از:
1. برابرى در فرصت دستیابى به مقامات سیاسى و ادارى جامعه؛
2. برابرى در فرصتهاى اساسى مانند تحصیلات، شغل مناسب و امکانات رفاهى؛
3. تساوى در حقوق و امتیازات قانونى؛
4. برابرى در حقوق مربوط به مشارکت سیاسى و وظایف آن.
اعضاى یک ملت اگر احساس کنند که در دستیابى به حقوق مذکور موقعیتى برابر با یکدیگر دارند هویت ملى بحران کمترى خواهد داشت؛ اما اگر اقوامى نتوانند خود را با فرایند ملتسازى، ادبیات ملى، زبان رسمى، تعلیمات عمومى و مذهب رسمى هماهنگ سازند به حد شهروند درجه دوم سقوط کرده و از حقوق محروم مىشوند و به حاشیه رانده شده و احساس محرومیت کرده و موجب تقویت هویتهاى مادون ملى (مانند قومیت، نژاد، محلهگرایى و...) مىشود و محرکى براى دست زدن به اعمال سیاسى و خشونت و... مىگردد، به خصوص در کشورهاى با تفاوت قومى این مشکلات بیشتر مطرح مىشود. براى مثال آنچه امروز اقوام ایرانى مىنامیم، قاعدتاً ایرانى هستند و تعریفى که از خود ارائه مىدهند هم ایرانى است، یعنى هویت ملىشان ایرانى است و هویت اجتماعىشان بلوچ، ترکمن، خراسانى، کرمانى، فارس و خوزستانى و... است.
شکاف
شکاف عبارت است از تقابلى که گذرا نیست و برخاسته از متن جامعه است و به قول استین روکان تمایل به انجماد دارند و براى سالیان متمادى در یک جامعه رحل اقامت خواهند افکند و منشأ آن غالباً حوادث مهم و تاریخى یک جامعه چون انقلاب یا نوسازى و امثال آن است.6
2. عوامل شکلگیرى ناسیونالیسم قومى
عوامل مؤثر بر شکلگیرى یا تشدید ناسیونالیسم قومى در جوامع چند قومى به اقتضاى خاص هر جامعه متعدد است از جمله مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. چگونگى ساختار توزیع منابع قدرت (اقتصادى - سیاسى - فرهنگى) در جامعه؛
2. وضعیت خود جنبش ناسیونالیسم با توجه به سه محور ایدئولوژى، ساز و کارها و شیوههاى پیگیرى مطالبات و پایگاه اجتماعى؛
3. تجربه تاریخى تعاملات و روابط اقوام که آیا سلطهگر و سلطهپذیر یا فدرالى یا خودمختارى بوده است؛
4. واکنش و حساسیت قدرتهاى منطقهاى و جهانى به موضوع اقوام در یک کشور خاص؛
5. شرایط ژئواتتیک یا جغرافیاى ترکیب قومى هر جامعه، نسبت جمعیت و سرزمین و همسانى قومى با کشورهاى همسایه و نوع شکافهاى موجود در جامعه؛
6. روند ملتسازى و دولتسازى در کشور که آیا دوران بحران را طى کرده یا خیر و در چه مرحلهاى است؟
7. نوع نگرش و میزان گرایش اقوام به هویت ملى، منافع ملى، امنیت ملى و دولت ملى، که آیا با دولت مرکزى موافقند یا با قوم مرکزى؟7
8. تبعیض که یکى از عوامل بروز مسائل قومى است.
3. قومیت در ایران
اگر همنوایى، همدلى و همزیستى مسالمتآمیز و برادرانه را قاعده کلى حاکم بر مناسبات اقوام ایرانى بدانیم، در برهههایى نیز بر این روابط سطوح مختلفى از تنش، منازعه و بحران حاکم شده است. وقوع منازعات قومى در کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان و خوزستان پس از پیروزى انقلاب اسلامى از مهمترین چالشهاى نظام جمهورى اسلامى در دهه اول بوده است که آثار و عواقب زیانبارى را بر این مناطق و بر ساخت سیاسى کشور و نیز بر روابط و مناسبات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى اقوام وارد کرده است.8
اقوام از نظر زبان و گویش
علاوه بر قومیت اصلى فارسىزبانان که حدود 60% از جمعیت کشور را شامل مىشود، حدود ده قوم دیگر با زبانها و گویشهاى متفاوت وجود دارد، از جمله:
ترکها، کردها، لرها، عربها، ترکمنها و تالشىها.9
ناهمگونى دینى - مذهبى
دین نیز مایه گوناگونى قومى و نیز عامل همبستگى بوده است. وجود اقلیتهاى دینى مثل ارامنه، آسورى، یهودى، زرتشتى و مندایى و در بین مسلمانان مذاهب مختلفى چون اسماعیلى (هفت امامى)، شیعه جعفرى (دوازده امامى) یا سنى (حنبلى - شافعى - حنفى) وجود دارد.10
4. تیپشناسى اقوام در ایران
سرزمین ایران در مقوله تنوع زبانى و قومى در جهان با 24 درصد همانندى در رتبه شانزدهم است و تانزانیا با 7 درصد همانندى در رتبه اول است و کره شمالى و جنوبى 100 درصد همانندى دارند.11
در ایران اگر چه فارسىزبانان با بیش از 60 درصد جمعیت، اکثریت دارند، لیکن وجود شش قومیت عمده در درون این واحد ملى و تأثیرات شگرف آنها بر سیر تحولات تاریخى واقعیتى انکارناپذیر است و مىتواند مبناى پیشبینى وضعیت آینده امنیتى کشور باشد.
قوم ترک
ترکها بزرگترین اقلیت قومى در ایران هستند، چهار استان اردبیل، آذربایجان شرقى و غربى و زنجان حوزه اصلى سکونت آنها است که در مقایسه با منطقه محل سکونت قوم بلوچ و کرد منطقه بزرگى است. اما این قوم در مناطقى چون همدان، قزوین، شمال خراسان، مرکزى، فارس و گیلان نیز پراکندهاند. با توجه به وضعیت نسبتاً خوب اقتصادى منطقه، عوامل مادى عامل مسائل قومى در این منطقه نیست. ترکها از حس ناسیونالیستى بالایى در قبال ایران برخوردارند که آن را در قیام شیخ محمد خیابانى در سال 1298 مىبینیم که هیچ خواسته قومى نداشتند. ترکها احساس تعلق به آرمانهاى ملى مذهبى مثل مشروطه نیز از خود نشان دادهاند و همدوش سایر شهروندان تا مرحله درگیرى با دولت مرکزى پیش رفتهاند. البته جریاناتى مثل فرقه دموکرات پیشهورى در سال 1324 تابع ملاحظات بین المللى و اتحاد شوروى بود و نیز تشکیل حزب خلق مسلمان در سالهاى اولیه پس از انقلاب اسلامى در مقابل حزب جمهورى اسلامى موجب تنشهایى گردید، اما مسئله به سرعت خاتمه یافت.12
امروزه 133 نشریه به زبان ترکى در چهار استان یاد شده و سیزده نشریه ترکى در خارج از این استانها و 73 نشریه نیز به زبان فارسى و آذرى منتشر مىشود. حدود یازده هزار کتاب نیز به زبان آذرى چاپ شده است.
قومیت کرد
جمعیت کردها بیشتر در آذربایجان غربى، کرمانشاه، همدان، کردستان و شمال خراسان ساکن است و ضریب پراکندگى کمترى نسبت به ترکها دارند. این قوم زمینه مناسبترى براى فعال شدن گسست کرد - فارس دارد؛ از جمله این زمینهها: اول، تمرکز جمعیتى در یک منطقه کوچک و مشخص؛ دوم، امکانات اندک اقتصادى، بهداشتى و آموزشى؛ سوم، موقعیت جغرافیایى در کنار مرز دو کشور با تشابه قومى و محلى و اختفاى مخالفان نظام و وضعیت کوهها و راهها؛ چهارم، انزواى سیاسى و حضور کمتر یا کمرنگ نخبگان سیاسى اجتماعى در داخل نظام؛ پنجم، ملاحظات مذهبى که اکثراً سنى مذهب مىباشند، در مقایسه کردهاى شمال خراسان که شیعه مذهب هستند و از این حیث مشکلى نداشتهاند؛ ششم، ملاحظات منطقهاى جمعیت کرد در شمال عراق، جنوب شرق ترکیه، شرق سوریه، که در نتیجه کردستان ایران از تنشها و گرایشهاى سیاسى این قومیت در منطقه تأثیر مىپذیرد، در حالى که کردهاى شمال خراسان به دلیل دورى از این منطقه زندگى آرامترى دارند؛ هفتم، زبان کردى گرچه از شاخههاى زبان ایرانى است و با پارسى باستان همانندىهاى زیادى دارد، لکن براى فارسى زبان امروز مفهوم نیست و گویشهاى کردى مختلف مانع یک زبان سراسرى واحد است. امروزه زبان کردى محور جنبشهاى کردى است هر چند از لحاظ نژادى نمىتوانند اصل آریایى و ایرانى بودن کردها را منکر شوند. تجربه شورش شیخ عبیداللَّه در 1297 در مقابل عثمانى با محوریت قبایل کرد و شورش شیخ سعید در 1304 در مقابل ناسیونالیسم افراطى آتاتورک که هویت کردى را انکار مىکرد در پاسخ به تحرکات خارجى بود. جنبش اسماعیل آقا سمیتقو که یکپارچگى ایران را تهدید مىکرد و ارتش رضاخان آن را سرکوب کرد و نیز تأسیس کومله در دهه 1320 که به دستور مقامات شوروى به حزب دمکرات کردستان تبدیل شد و طرح کردستان خودمختار و تأسیس جمهورى مهاباد در سال 1324، اقدام کردها به رهبرى عبدالرحمان قاسملو براى تجزیه ایران و بیانیه هشت مادهاى آنها بعد از انقلاب اسلامى که خواستار خودمختارى کردستان بودند و اقدامات ملا مصطفى بارزانى و درگیرىهاى منطقهاى که نتیجه آن گسست قومى کرد - فارس بود، در این راستا قابل توجه و بررسى است.13 امروزه حدود سیزده نشریه و پنجاه سایت کردى وجود دارد.
قوم لر
لرهاى ایران تا حدود قرن ششم به علت نداشتن اتحاد و انسجام تحت سلطه سلجوقیان یا خلفاى عباسى بودند و با ضعف قدرت مرکزى خودمختارى یافتند و به تأسیس «لر بزرگ» (بختیارى و کهکیلویه و بویر احمد) و «لر کوچک» (لرستان فعلى و ایلام) دست زدند. این قوم از توان حکومتى خوبى برخوردارند و از آل خورشید کارنامه درخشانى بر جاى مانده است و حملات تیمور لنگ و ترکمانان را پشت سر گذاشتند. فرمانروایان لر در زمان مراوده با دولت عثمانى خود را شاه و ملک مىخواندند و سیاستهاى دوره صفویه در نزدیکى به لرها و سرکوب شورشهاى آنان در زمان قاجاریه و سیاستهاى متمرکزگرایانه رضا شاه موجب وضع فعلى لرها و اسکان در استانهاى لرستان، چهارمحال و بختیارى، ایلام و کهکیلویه و بویر احمد شده است. تلاشهاى این قوم در برابر حکومت مرکزى را مىتوان به شرح ذیل دید:
اول، شورشهاى پیوسته عشایر سگوند، حنوند، بیرانوند، و دیرکوند در مقابل حکام قاجار به ویژه تا روى کار آمدن ناصر الدین شاه قاجار؛
دوم، خیزش عمومى لرها بر ضد ناصرالدین شاه - که با زور اسلحه همه را تحت فرمان خود آورده بود - بعد از مرگ حاکم مستبد منطقه ظل السلطان حسینقلى ابو قدار؛
سوم، خودمختارى و مقابله با جنبش مشروطهخواهان تا زمان رضاخان؛
چهارم، برخوردهاى لرهاى پیشکوه و پشتکوه با نیروهاى دولت مرکزى در دوره رضاخان.14 سیاستهاى رضاخان در منطقه از جمله تخته قاپو کردن عشایر موجب بر هم خوردن اقتصاد سنتى و عدم جایگزینى اقتصاد نوین و به تبع مشکلات و شکافهاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى عدیدهاى در این قوم گردید.15
قوم بلوچ
بلوچها عمدتاً در استان سیستان و بلوچستان، ساکن هستند. اکثریت این قوم سنى مذهباند. شکافهاى مذهبى و اقتصادى و همجوارى با بلوچهاى پاکستان و افغانستان تأثیر بسزایى در ظهور گرایشهاى سیاسى گریز از مرکز دارد. از جمله این حوادث و گرایشهاى سیاسى مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اول، سرکوب اقوام بلوچ به دست رضاشاه در سال 1306؛
دوم، شورشهاى محلى طوایف مختلف بلوچ در سالهاى 1310 تا 1313؛
سوم، تأسیس جبهه آزادىبخش بلوچستان در سال 1343 به رهبرى جمعهخان در پاکستان و تأثیر در ایجاد نارضایتى بلوچهاى ایران از حکومت مرکزى به ریاست عبدىخان که پس از انقلاب اسلامى با درگیرىهاى مسلحانه از هم پاشیده شد؛
چهارم، ظهور حزب دموکراتیک بلوچستان در سال 1354 تحت عنوان جبهه ملى خلق ایران که پرونده آن با درگیرى و خونریزى بسته شد؛
پنجم، تأسیس سازمان دموکراتیک مردم بلوچستان به رهبرى مهندس رحمت حسینپور در سال 1358 با آرمانهاى قومى که موجب واکنش شدید دولت بدان شد؛
ششم، تأسیس کانون سیاسى - فرهنگى خلق بلوچ در سال 1358 در زاهدان در حوزه دانشگاهى متأثر از پاکستان؛
هفتم، درگیرى گروه پیشمرگ بلوچ به رهبرى امان اللَّه برکزایى با حکومت انقلابى و فروپاشى آن؛
هشتم، درگیرىهاى سالهاى 1371 تا 1374.
همجوارى این استان با پاکستان و مشکلات اقتصادى مىتواند در فعالسازى شکاف مؤثر باشد، هر چند از لحاظ نژادى و زبانى، فرهنگ آنان ایرانى است.16
قوم عرب
عربها در جنوب غربى ایران ساکنند و در کنار بختیارىها، دزفولىها، شوشترىها، بهبهانىها و کولىها از ساکنان این منطقه به حساب مىآیند. وقوع انقلاب اسلامى و فضاى انقلابى موجب طرح گرایشهاى ناسیونالیسم عربى و گسترش آن گردید. لکن جنگ تحمیلى مانع از بروز آنها شد و موجب انسجام ملى شد. بهبود وضعیت اقتصادى اعراب و تعلقات دینى آنها که غالباً شیعه هستند موجب کاهش فعالیت گسست شده است و عموماً با نظام ملى همسو مىباشند. آسیبپذیرى این قوم از عوامل ذیل موثر است:
1. همجوارى این قوم با اعراب که تابع اصل گرایش اقلیت به اکثریت همسو مىباشد؛
2. عدم بازگشت اعراب سرمایهدار به خوزستان در پى جنگ تحمیلى که باعث شده است جمعیت موجود وضع مالى ضعیفترى داشته باشند؛
3. مشکلات ناشى از جنگ و بیکارى و جوان بودن جمعیت عربى در مقایسه با وضعیت اقتصادى اعراب منطقه مىتواند موجب احیاى گرایشهاى قومى در منطقه باشد.
از نظر تاریخى غیر از غائله شیخ خزعل (متأثر از ناسیونالیسم عربى با تحریک انگلستان)، پدیده خاص و مهمى در این قوم دیده نمىشود و شاهد احیاى هویت ملى و مذهبى واحد و عدم فعالیت گسست عرب - فارس هستیم، به ویژه که آرمانهاى شیعى و ملى جمهورى اسلامى بسیارى از شعارهاى ناسیونالیستى را خنثى مىکند.17
قوم ترکمن
ترکمانان در شمال شرق کشور (عمدتاً استان گلستان) و در همجوارى جمهورى ترکمنستان ساکنند. در گذشته معارضه بین ترکمنها و دولت مرکزى از جمله معضلات بوده است، زیرا آنان با مقولات نوین مثل ملیت آشنایى نداشته و خواهان نوعى حیات مستقل بودهاند که حتى در سال 1881 میلادى حکام ایران طى قراردادى به نام «آخال»، بخشى از این مناطق را به روس مىدهند و با خوشحالى هیچ گونه ادعاى حقوقى را مطرح نمىسازند!
این قوم ناسیونالیسم ترکمن را مطرح نکرده، لکن شورشهاى مستمرى علیه دولت مرکزى از جمله موارد ذیل داشته است:
1. همدستى با مخالفان مشروطه جهت سرکوب مشروطهخواهان؛
2. تأسیس شوراى ده نفرى در سال 1303 و فعالیت آشکار در مخالفت با حکومت مرکزى؛
3. همکارى ترکمنهاى ایران و ترکمنهاى جمهورى و ترکمنستان و تشدید برخورد با دولت مرکزى؛
4. سوء استفاده از فضاى بعد از انقلاب اسلامى و ظهور جنبش موسوم به خلق ترکمن که موجب درگیرىهایى به ویژه در شهر گنبد کاووس در سال 1358 شد.18
5. وضع اقوام در ایران
بررسى پیشینه تاریخى اقوام در ایران نشان مىدهد که گروههاى قومى از قوانین تبعیضآمیز به ویژه در مورد زبان، مذهب و حقوق مدنى آزرده بودند. در انقلاب مشروطه حقوق این گروهها در نظر گرفته نشد و در زمان پهلوى نیز نشر و توزیع روزنامهها، مجلات و کتب زبانهاى قومى به شدت منع شده و حتى درج اسم مغازهها و بنگاههاى تجارى به زبان قومى ممنوع بود و پلیس در بعضى مناطق قومى حتى رفت و آمد اهالى را کنترل مىکرد. تبعیض در اختصاص وام بانکها و ایجاد صنایع بین مناطق فارسنشین و مرکزى به نسبت مناطق قومى مشهود بود. مردم استانهاى فارسنشین 80 درصد شهرنشین شدهاند، در حالى که مناطق مرزى مثل ایلام، کردستان و سیستان و بلوچستان حدود 20 درصد شهرنشین هستند.
استانهاى مرکزى و ترکزبان داراى رفاه هستند، اما کردستان و بلوچستان محرومند.
- عمدتاً جنبشهاى قومى ترک و کرد با تکیه بر حمایت شوروى و جنبشهاى عرب و بلوچ با حمایت بریتانیا شکل مىگرفتهاند.
میزان ادغام جمعیتهاى قومى در بطن جامعه ایرانى نسبتاً پایین است؛ براى مثال کردها با حداقل ادغام از بالاترین میزان همبستگى و قوىترین سازمان سیاسى برخوردارند، در حالى که آذرىها به میزان قابل ملاحظهاى در جامعه ایران ادغام شدهاند.
- همزمانى جنبشهاى قومى با تحولات مهم چون انقلاب مشروطه، جنگ جهانى اول (19 - 1914)، جنگ جهانى دوم، جنبشهاى ناسیونالیست - دمکراتیک حزب توده و مصدق (53 - 1941)، قیام اسلامى امام خمینى (1963)، انقلاب اسلامى ایران و جنگ تحمیلى قابل توجه است.
شکافهاى اساسى قومى در عصر پهلوى
نوگرایى در ایران از عصر قاجار آغاز شد و در عصر انقلاب مشروطه و به ویژه در زمان حکومت پهلوى آهنگ آن شدت بیشترى یافت. نوگرایى در زمان رضاخان بر سه اصل مبتنى بود: سکولاریسم، توسعه صنعتى در مرکز و وابستگى به بیگانگان. این اصول موجب شکافهاى اساسى در ایران گردید. روحانیت و جناح مذهبى در مقابل اقدامات رضاخانى که موجب تهدید ارزشهاى دینى و تعرض به حریم شرع مقدس شد به ستیزه برخاست؛ صنعتى کردن کشور هم که اساساً در پایتخت و مراکز استانها صورت پذیرفت موجب نابرابرىهاى اقتصادى و تبعیض نژادى و قومى گردید و منشأ تحرکات سیاسى فراوان و متعددى گردید و ایران شاهد تکوین و بروز قیامهاى قومى و نژادى متعددى شد. وابستگى به بیگانگان نیز موجب شکاف اقشار مختلف گردید که اعتقاد به هویت ملى داشتند.
خواستههاى گروههاى اجتماعى بسیج شده که بیشتر رنگ و صبغه مذهبى داشت قابل مذاکره و گفت و گو نبودند، زیرا هیچ گروهى حاضر به مذاکره درباره هویت خود نیست، فلذا راهحلهاى سیاسى به بنبست رسید و این شکافها به خشونت کشیده شد.19
6. پتانسیل تهدید اقوام علیه امنیت ملى کشور
مرزنشینى
موقعیت جغرافیایى اقوام معادله امنیت ملى را پیچیدهتر کرده است. اقوام مختلف و اقلیتهاى مذهبى در حساسترین حوزههاى راهبردى کشور و جدارههاى مرزى اسکان یافتهاند که عقبه آنان در وراى مرزها و بیرون از حوزه نفوذ و اثرگذارى حاکمیت ملى قرار دارد. متأسفانه شیب برخى از این حوزهها به خارج از کشور است و از ابعاد ذیل موجب تهدید و آسیبشناسانه تلقى مىشوند:
1. به لحاظ ارتباط و پیوند حوزهها به خارج از مرزها، هر گونه چالش و بحران بیرونى نیز به سادگى به داخل مرزها سرایت مىکند؛
2. امکان نظارت و تعهد حاکمیت ملى بر حوزهها به شدت تقلیل مىیابد؛
3. دولت جمهورى اسلامى ایران را به صورت بالقوه با پدیده ایرردنتیسم (جنبش استقلالطلبانهاى که خواستار الحاق به نیمه جدا شده خویش در آن سوى مرز است) مواجه خواهد ساخت.20
استقرار اقوام مشابه در مناطق همجوار کشورهاى همسایه
امروزه بخشى از اقوام ترک، کرد، بلوچ و عرب در ایران و بخشى از آنها در مناطق همجوار دیگر کشورها ساکن هستند. هر چند وجود این اقوام در همسایگى ایران مىتواند موجب نفوذ فرهنگى ایران شود، اما به صورت معکوس موجب دخالت بیگانگان در امور داخلى ایران شده است و معمولاً افکار ناسیونالیستى و تجزیهطلبى از همین مناطق وارد مىشود، براى مثال مىتوان به مقر گروههاى تجزیهطلب کرد مثل حزب منحله دمکرات در مناطق کردنشین شمال عراق، جنبش ملى بلوچستان ایران موسوم به جمبا در بلوچستان، پاکستان، جنبش خلق عرب در عراق و پان ترکیستها در جمهورى آذربایجان و ترکیه اشاره کرد.21
وجود کانونهاى فعال بحرانهاى قومى و مذهبى در جدارههاى همسایگان ایران مثل هندوستان، گرجستان، روسیه، لبنان، فلسطین اشغالى و دیگر نقاط خاورمیانه ممکن است کل منطقه را در شعلههاى آتش فتنه غوطهور ساخته و به سرعت با بحرانهاى واگرایى قومى، مذهبى مواجه سازد.22
دخالت بیگانگان
مسئله تکثر قومى و مذهبى کشور زمانى که با اهداف و مطامع استعمارى بیگانه و دشمنان همراه شود از اهمیت و حساسیت فوق العادهاى برخوردار مىشود و تنوع و ناهمگونى فرقهها و اقلیتهاى قومى و مذهبى از مهمترین ابزار آنها محسوب مىشود. با نگاهى به حوادث و رخدادهاى تاریخ معاصر کشور، ردپاى نفوذ و مداخله بیگانگان را در آشوبهاى قومى مشاهده مىکنیم.23
موازى بودن شکاف قومى با شکافهاى مذهبى و زبانى (شکاف متراکم)
شکافها و تعارض گروههاى متنوع نقش مهمى در میزان ثبات با ایجاد بىنظمى و ناامنى کشور دارد. این شکافها و تعارضات ممکن است متقاطع یا موازى، فعال یا غیر فعال، واحد یا متعدد باشند. تعداد گروهها، موازى بودن آنها و فعال شدن شکافها موجب اختلاف با سایر مناطق و دولت مرکزى و در نتیجه بىثباتى و ناامنى مىگردد که در ایران قابل مشاهده است، زیرا در اغلب مناطق قومىنشین کشور، تضاد قومى و نژادى با تضاد زبانى و تفاوت مذهبى همراه است، بالطبع اگر این تضادها فعال شود و شکافها عمیق گردد موجب ناامنى خواهد گردید.24
7. جامعه مدنى و گروههاى قومى در ایران (قبل و پس از انقلاب اسلامى)
قبل از استقرار دولت مدرن در ایران، تمایز دولت از اقوام آسان نبود، زیرا سران اقوام و قبایل در ساختار دولت حضور داشتند و دولت و اقوام ایرانى به یکدیگر وابسته بودند و نظام واحدى را تشکیل مىدادند که هویت ایرانى بود. دولت براى بسیج سپاه و اخذ مالیات و عوارض و تأمین امنیت مرزها متکى به گروههاى قومى بود و گروههاى قومى نیز در قدرت دولتى سهیم بودند و از آن منتفع مىشدند و اگر تعادل میان آن دو به هم مىخورد مجدداً این تعادل برقرار مىشد. اقوام فارس، ترک، کرد و لر و... به یگانگى تاریخى پاس و ماد و به اسطوره مشترک قوم آریا مىرسد. اختلاف لهجه و گویشهاى زبانى نیز حاکى از آن اصل مشترک است. همراهى اقوام بختیارى در دوران مشروطه به اشتراک عقیده با ایرانیان شیعه و تأکید کردها بر اصالت ایرانى خود و همراهى ایلات قشقایى در جریان ملى شدن صنعت نفت حاکى از این وحدت ایران است.
پس از انقلاب اسلامى ایران فعالیت گروههاى مخالف و تجزیه طلب در مناطق قومىنشین بحرانهایى آفرید، لکن در جریان جنگ تحمیلى با رهبرى امام خمینى (قدس سره) موجب همراهى اقوام براى دفاع از ایران گردید. در دوران بازسازى سعى در محرومیتزدایى و فعالیتهاى عمرانى و گسترش زیربناهاى اقتصادى شد و پس از آن جامعه مدنى شکل گرفت.
با مطالعه قانون اساسى مىتوان زیربناهاى حقوق شهروندى را در اصول مختلف به شرح ذیل یافت:
- حق مشارکت در امور سیاسى در اصل هفتم.
- برخوردارى از حقوق مساوى در اصل نوزدهم که با صراحت مىگوید مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوى برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
- برابرى همگان در مقابل قانون در اصل بیستم.
- مصونیت جان و مال همگان در اصل بیست و پنجم.
- ممنوعیت تفتیش عقاید مردم در اصل بیست و سوم.
- برخوردارى همگان از امنیت فکرى در اصل بیست و پنجم.
- حق ابراز عقیده به طرز عمومى در اصول بیست و چهارم و بیست و هفتم.
- آموزش و پرورش رایگان براى همه در اصل سىام.
- برخوردارى همگان از مسکن مناسب با نیاز در اصل سى و یکم.
- برخوردارى عموم مردم از امنیت قضایى و حقوقى در اصل سى و دوم.
- ابزارهاى جامعه مدنى یا نهادهاى میانجى دولت و مردم در اصل ششم و بیست و ششم آمده است که احزاب و جمعیتها، انجمنهاى سیاسى و صنفى و انجمنهاى اسلامى یا اقلیتهاى دینى شناخته شده آزادند، مشروط بر این که اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازین اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نکنند.
- شوراها که در اصول هفتم و صدم تا یکصد و ششم آمده است و از ارکان تصمیمگیرى و اداره امور کشور شمرده شده است.
- به رسمیت شناختن زبانهاى محلى اقوام ایرانى در کنار زبان ملى یعنى فارسى در اصل پانزدهم.
- لزوم رعایت حقوق ایرانیان غیر مسلمان در اصول سیزدهم و چهاردهم.
- آزادى فعالیت مطبوعات در اصل بیست و چهارم.
- حق تشکیل اجتماعات و راهپیمایىها در اصل بیست و هفتم.
لذا مىتوان گفت آحاد ملت و کلیه شهروندان ایرانى منهاى تمایزات قومى و مذهبى صاحب حق هستند.25
قومیت در سند چشمانداز بیست ساله
یکى از الزامات توسعه در جمهورى اسلامى ایران براى تحقق سند چشمانداز بیست ساله تکیه بر همبستگى ملى و مشارکت عمومى و یافتن راهکارهاى مناسب براى همگرایى قومیتها، مذاهب، اقلیتها و گروههاى مختلف و هوشیارى لازم به تحریکات سازمان یافته دشمن و دسیسهها و نقشههاى آنها در جهت ایجاد تنش و بحران است.26
8. راهبردهاى مناسب براى انسجام اجتماعى و جلوگیرى از فعالیت گرایشهاى قومى
1. ارائه طرح مفهوم شهروندى به جاى ما - دیگرى - قومیت و...
2. توسعه نهادهاى مشارکتى و گشودن باب مذاکره.
3. پرهیز از سرکوب و تبدیل نقش سرکوبگرانه دولت به رأفت و رحمت.
4. جلوگیرى از بسط محرومیت (در پستهاى سیاسى، حمایتهاى اقتصادى و...).
5. نفى الگوى دولت معیوب و رسیدگى به همه کشور.
6. خشکاندن فضاى ذهنى محرومیت و محرومیتزدایى.
7. جامعهپذیرى سیاسى کارآمد و هدایت نهادهایى چون خانواده و مدرسه براى آموزش نسل جدید و رفع شکاف.
8. عدم تحقیر در عرصه هنر و ادبیات و...
9. نفى صلح منفى (عاجز بودن افراد در مقابل یک کانون سیاسى مقتدر) و ایجاد صلح مثبت در برقرارى نظام عادلانه و کسب رضایت افراد و پرهیز از خشونت.27
9. مهمترین تهدیدات، آسیبها و فرصتها در حوزه پاره فرهنگهاى قومى و مذهبى براى امنیت سیاسى و فرهنگى ایران
با توجه به آنچه تا کنون بیان شد، چند نمونه از خرده فرهنگها را در جدول ذیل از جهت فرصت، تهدید و آسیب ارائه مىکنیم.
نوع پاره فرهنگ نوع تأثیر دلایل
زبان قومى فرصت زبان قومى موجب وحدت قومى مىگردد - احیاى اثار گذشته - همزبانى با قوم مشابه در کشور همسایه - بیان فرهنگ ملى با زبان قومى
تهدید موجب تجزیه وحدت ملى و زبان رسمى فارسى مىگردد - همزبانى با قوم مشابه در کشور همسایه و گرایش به آنان - حمایت خارجى از آنان - محور تحریک و جنبش قومى مانند طرح آذربایجان بزرگ (ایران و آذربایجان) یا کردستان بزرگ (عراق و ترکیه و ایران) مىشود.
آسیب تداخل با لغات خارجى - احساس بیگانگى با زبان رسمى فارس.
لباس محلى فرصت تنوع لباس و رنگ مناسب محیط جغرافیایى و آب و هوا (اعراب - ترکمنها - کردها - بلوچها و...) احیاى آثار گذشته - تشابه قومى با قوم مشابه در کشور همسایه - بازشناسى اقوام از یکدیگر.
تهدید موجب تجزیه وحدت ملى مىگردد - لباس ملى چادر و کت و شلوار ایرانى به رسمیت شناخته نمىشود.
آسیب احساس غربت در جمع فارس
اقتصاد محلى فرصت رشد اقتصادى رافع معضلات قومى و کاهش تنشهاى قومى مىگردد - موجب مدل و الگو شدن براى قوم مشابه در کشور همجوار مىگردد - بالا رفتن رشد اقتصاد ملى و سرانه - کاهش تبعیض - گسترش عدالت.
تهدید موجب احساس استقلال و تحریک حس ناسیونالیستى براى خودمختارى و استقلال مىگردد، مانند خواسته عربهاى خوزستان در خصوص اختصاص درآمد نفت به استان.
آسیب در صورت وابستگى اقتصاد ملى یا مرکز به اقتصاد محلى ممکن است با ایجاد تنش معضلات ملى ایجاد کند.
ادیان و مذاهب مختلف فرصت وجود اقلیت دینى و مذهبى و رفتار مسالمتآمیز حکومت با آنان الگو براى سایر کشورها مىشود - مىتوانیم نمایندگانى از اقلیتهاى دینى و مذهبى در مجامع عمومى آنان داشته باشیم.
تهدید موجب نفوذ بیگانگان و حمایت مالى از اقلیتها مىشود - عدم به کارگیرى اقلیتها در قدرت - اتهام حقوق بشر به مرکز به عنوان تفتیش عقاید و دخالت خارجى.
آسیب تلقى دوگانگى دینى و مذهبى - تحریک بیگانگان - عدم همدلى - تفاوت مراسم و مناسبتها.
علم و دانش
و آگاهى فرصت موجب خودآگاهى و بیدارى قوم و تربیت نخبگان مىگردد - اداره امور قوم به دست نخبگان و رفع عقبماندگىها.
تهدید وجود نخبگان و آگاهى عمومى طرح خواستهها و خواستار شرکت در قدرت مىگردد - طرح مطالبات عقب افتاده که در توان حکومت ملى و مرکزى نیست - طرح مطالبات تاریخى.
آسیب تشکیل اجتماعات و راهپیمایى و تولید و انتشار مطالب ضد وحدت ملى.
ازدواج قومى فرصت عدم تداخل اقوام دینى و زبانى - تخلیه احساسات قومى.
تهدید چون اقوام به محدودیت جمعیتى مقید نیستند تکثیر جمعیت آنان موجب تغییر ساختار قومى استانى مىشود.
آسیب ادامه سنتهاى غلط - ایجاد معضلات براى کشور.
پىنوشتها
1. دانشجوى دکترى امنیت ملى دانشگاه عالى دفاع ملى.
2. اصغر افتخارى، «طرفیت طبیعى امنیت»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره، دوم (1377).
3. حسین عصاریاننژاد، «امنیت و قومیت در جمهورى اسلامى ایران»، ماهنامه دانشگاه عالى دفاع ملى، ش 48 و 49 (1383).
4. اصغر افتخارى، پیشین.
5. حجتاللَّه ایوبى، «شکافهاى قومى و خشونت در پیکارهاى سیاسى»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره اول (1377).
6. میرقاسم بنىهاشمى، «چشمانداز آتى ناسیونالیسم قومى در آذربایجان ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردى، ش 16، (1381).
7. حسین عصاریاننژاد، پیشین.
8. همان.
9. همان.
10. همان.
11. اصغر افتخارى، پیشین.
12. همان.
13. همان.
14. روح اللَّه بهرامى، «سیاست قومى پهلوى اول در قبال قوم لر»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره، اول (1377).
15. اصغر افتخارى، پیشین.
16. همان، جهت مطالعه بیشتر، ر.ک: نور اللَّه قیصرى، «قومیت عرب و هویت ملى در جمهورى اسلامى ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره اول (1377).
17. اصغر افتخارى، پیشین.
18. حجت اللَّه ایوبى، پیشین.
19. حسین عصاریاننژاد، پیشین.
20. همان.
21. همان.
22. همان.
23. همان.
24. جعفر حقپناه، «جامعه مدنى و قومیتها در جمهورى اسلامى ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره دوم (1377).
25. مرتضى خسروى، «الزامات فرهنگ سند چشمانداز 20 ساله»، ماهنامه اطلاعات راهبردى، ش 39.
26. همان.