رهیافت امنیتى آقا نورالله نجفى و شهید مدرس (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
مقاله حاضر دیدگاه مرحوم حاج آقا نورالله نجفى و شهید مدرس را در مورد دفاع از امنیت ایران مورد بحث قرار مىدهد. پرسش اصلى این است که مرحوم حاج آقا نورالله نجفى و شهید مدرس در امنیت ملى ایران چه نقشى داشتند؟ نتیجه بررسى در جواب پرسش مذکور این است که مرحوم حاج آقا نورالله با تأسیس شرکت اسلامى و تأکید بر داشتن قوه حربیه قوى در امنیت اقتصادى و نظامى ایران نقش عمدهاى ایفا کرد. شهید مدرس با حضور در صحنه تحولات سیاسى اجتماعى ایران و مبارزه با بیگانگان و همچنین مبارزه با واگذارى امتیازات به بیگانگان همانند قرارداد 1919 و سیاست موازنه عدمى در امنیت سیاسى ایران نقش تعیین کنندهاى داشت.متن
حاج آقا نورالله و امنیت ملى ایران
مرحوم حاج آقا نوراللَّه در سال 1287 قمرى در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش آیة اللَّه محمدباقر نجفى (م 1301 ق) و او فرزند آیة اللَّه شیخ محمد تقى اصفهانى صاحب کتاب هدایة المسترشدین بوده است.
او تحت تأثیر برادرش آیة اللَّه محمد حسین نجفى قرار گرفت. او در نجف اشرف به تحصیل پرداخت، آن گاه به اصفهان برگشت و به مبارزات سیاسى خود علیه استبداد و بیگانگان پرداخت.
مرحوم محمدحسن خان اعتماد السلطنه در مورد او مىنویسد:
حاج آقا نوراللَّه خلف الصدق حجةالاسلام حاج شیخ محمد باقر اعلى اللَّه مقامه از اجلّه فقها و کبراء علما اصفهان است. پس از تکمیل مراتب فقاهت در نجف اشرف به مکه رفت و فریضه حج را انجام داد و به اصفهان آمد. فى التاریخ دو سال است که در تدریس و ترویج قرین اشتغال است.2
از قیام تنباکو در سال 1309 ق که حاج آقا نوراللَّه پاى در وادى مبارزات سیاسى نهاد و به نطقهاى مهیج و پرشور براى آگاهى مردم پرداخت تا مبارزات دوره پهلوى، در همه جا، همراهى دیانت و سیاست را سر داده است.
در هنگامهاى که استعمار هر چه بیشتر تلاش مىکرد تا ممالک اسلامى و به خصوص ایران را در وادى تقلید بىقید و شرط از غرب بیندازد تا سنن و عقاید دینى خود را رها کند حاج آقا نوراللَّه از پایگاه مرکز دینى اصفهان با حمایت مراجع تقلید، اصلاحاتش را با محتواى مذهبى ترکیب نمود و با تأسیس:
1. شرکت اسلامیه اصفهان؛
2. مریض خانه اسلامیه؛
3. مدرسه اسلامیه؛
4. روزنامه اسلام؛
5. اتحاد اسلام؛
مشروطه اسلامى و نهایتاً قیام و مهاجرت به قم همراهى دیانت و سیاست را عینیت بخشید.
مبارزه با استعمار و استبداد داخلى و مقابله با هجوم گسترده فرهنگى، اقتصادى، سیاسى اجتماعى غرب در دیدگاه ایشان امرى واجب شمرده مىشد.
وى همزمان با تحریم اقتصادى کالاهاى خارجى به برچیدن نفوذ مدارس بیگانه نیز نظر داشت. و در گرماگرم مشروطه فریبکارى انگلستان در حمایت از مشروطه را رسوا ساخت و به شدت به سیاست بستنشینى در کنسولگرى اجنبى تاخت. هشدار او به برخى متحصنین در سفارت انگلیس که رفع ظلم و عدالتخواهى را از بیگانه خواستار شده بودند چنین است:
حضرات متحصنین اگر رأى و میل ما را مىخواهید و خیرخواه خود مىدانید و اطاعت دارید، از قنسولخانه بیرون بیایید و از هر جهت کمال اطمینان را داشته باشید و اگر میل دارید هر که از شما صدایش بزرگتر و گندهتر است که مابین شما فریاد کند ما با این طیف کار نداریم خود دانید اطاعت او کنید.3
از نظر ایشان پناه به بیگانه، به منزله از دست دادن هویت مسلمانى است. آن غیرت و سربلندى که مسلمان باید داشته باشد با این عمل به بردگى او مىانجامد.
مرحوم حاج آقا نوراللَّه ریشههاى عقبماندگى مسلمانان را در رساله مقیم و مسافر در چند چیز خلاصه کرده است که عبارتند از:
1. استعمار و بیگانگان؛
2. نداشتن قوه حربیه قوى؛
3. عدم اعتماد به نفس (چرا باید استعداد ما کمتر از آنها باشد)، یعنى این که ما اعتماد به نفس نداریم و فکر مىکنیم غربى در شکم مادر آن فنون را یاد گرفته است، پس باید بیدار شد؛
4. عدم اتحاد مسلمین.
حاج آقا نوراللَّه وضعیت را این گونه بیان مىکند:
امروز روزى است که اسلام غریب است و کفار اطراف مسلمین را احاطه نمودهاند و درصدد تسلط و حمله بر مسلمانان هستند. بر تمام مسلمین واجب و لازم است که بذل مال و جان نموده و عَلَم اسلام که حضرت خاتم الانبیاء و ائمه هدى(ع) با آن همه زحمت و مشقّت بذل نفوس خود و مسلمین و اصحاب و اولاد خود نمودند و به هر وسیله که هست زحمات آن حضرت به هدر رود و کفر بر اسلام غالب شود. چرا باید این قسم باشد؟ چرا باید قوه حربیه ما از آنها کمتر باشد؛ چرا باید استعداد ما از آنها کمتر باشد؟ باید کارى کرد که ما هم مثل آنها قوى باشیم و استعداد آنها را پیدا کنیم تا بتوانیم حفظ عَلَم اسلام بنماییم، آنها ملائکه نیستند قوه ملکوتى ندارند. با این شمشیرهاى شکسته و آلات حربیه قدیمیه با آنها جنگ نماییم. البته مغلوب خواهید شد. ولى چنان چه که درصدد آلات حربیه جدیده برآییم و عموم مسلمین را به تعلیم علم جنگ دلالت بنمایى. عمّا قریب به درجه آنها خواهیم رسید. و اگر نتوانیم به بلاد کفر فائق بیاییم حفظ بلاد خود راتوانیم کرد... باید مسلمین در کمال جد و اجتهاد در صدد جهاد و دفاع برآیند و دعا هم بکنند و بر خدا توکل بنمایند تا خداوند فتح و نصرت را نصیب آنها فرماید.4
از سخن حاج آقا نوراللَّه چند نکته فهمیده مىشود: اول، حفظ اسلام در هر شرایطى واجب است. حفظ اسلام مساوى از دست دادن جان و نفس مسلمان است. و دین بدون خونریزى حفظ نخواهد شد. البته در دورهاى که تجاوز به بلاد مسلمین شده و مىشود باید جان را فداى دین کرد و حفظ دین بدون خونریزى در این زمان مصداق پیدا نمىکند.
مسئله بعد این که هر لحظه، امکان حمله به مسلمین وجود دارد و هدف بیگانگان نابودى اسلام و مسلمین است پس باید خود را قوى کنیم. نیز به لحاظ تجهیزات نظامى باید به علم روز مجهز شد و در بالاترین سطح نظامى قرار گرفت.
هدف وى استقلال کشور در جمیع امور و قطع ایادى بیگانه از سوى دیگر بود. او مىخواست به ایران و ایرانى و مسلمین هویت از دست رفته را عطا کند. و سرانجام در این راه هم شربت شهادت را نوشید.
آقا نورالله و امنیت اقتصادى
در قیام تنباکو، علما هم در تحریک قیام در شهرها نقش داشتند و شیخ فضل اللَّه از محضر استادش میرزاى شیرازى درباره موضوع تنباکو استفتا کرد و زمینه براى فتوا فراهم شده بود و شکست بزرگى را براى استعمار رقم زد. به دنبال این قضیه این اندیشه در ذهن حاج آقا نوراللَّه و آقا نجفى شکل گرفت که مىتوان ابعاد این تحریم را به کالاهاى دیگر گسترش داد. سپس جهت تحقق عینى این تحریم براى سازندگى و خودکفایى داخلى، برنامهریزى و اقدام کرد. مبارزه و تحریم اجناس خارجى و نفى سلطه اقتصادى اجانب از طرفى و تلاش براى سازندگى و خود کفایى کشور از سوى دیگر، اساس مبارزه اقتصادى حاج آقا نوراللَّه و برادرش را تشکیل مىداده است.
حاج آقا نوراللَّه مىنویسد:
همین اعمالى که اسمش را تجارت و صناعت کردهایم، اسباب فقر و فاقه دولت ما شده؛ چرا که تجار ما در واقع مزدور اجانب مىباشند و به اجرت بسیار مختصرى، به علت این که در سال، چندین هزار تومان ما را از طلا و نقره حمل به خارج مىنمایند. و اجانب همین پولها را اسباب محموله تجارت لایقه مىنمایند. و سالى کرورها از مملکت ما جلب مىنمایند. و در مقابل در سال چیزهایى که ابداً از عین آن باقى نیست؛ از قبیل قند و چاى و سایر مشروبات علاوه بر خسارات جانى، کلّى ضرر مالى براى ما داشته. یا از قبیل اقمشه بوده، که محلوج آنها را یک من نه هزار الى یک تومان از مملکت ما برده... یا قدرى کم و زیاد پارچه هایى مثل کارس و امثال آن دادهاند. یا از قبیل ظروف و چراغ و سایر آلات چینى و بلور و غیره بوده که تماماً سر سال شکسته و به کلى از میان رفته، جز حسرتى براى ما باقى نمانده، پس معلوم شد که قسم تجارت دلّالى اجانب بوده و جان کندن براى تحصیل نفع آنهاست.5
مطالب بالا را حاج آقا نوراللَّه زمانى گفت که استعمار در همه کشورهاى جهان سوم منابع آنها را با نیروى کار ارزان از خود این کشورها تهیه و به کشور خودشان انتقال مىدادند و مردم این ممالک در فقر به سر مىبردند. این مسئله در ایران، قبل از قضیه تنباکو ایجاد شده بود و ادامه داشت و زمینه را براى نابودى اقتصاد ملى فراهم کرده بود. زمانى که انگلیسىها و روسها بازارهاى ایران را پر از اجناس خودشان کرده و بدون این که حق گمرکى بپردازند سودهاى کلانى نصیب آنان مىشد و در واقع امنیت اقتصادى کشور را به مخاطره انداختند.
حاج آقا نوراللَّه ناامنى را حس کرده بود، لذا خود و برادرش در تکوین، حرکت و استمرار شرکت اسلامیه نقش اساسى را ایفا کردند.
این شرکت به تجار و کسبه هویت تجارى بخشید. به آنها روحیه تجارت بخشید. این شرکت در سال 1316 ق تأسیس شد. و تشکیلات آن در همه شهرها و بعضى کشورهاى خارجى شعباتى را دایر کرد.
از مطالب او نکات زیر به دست مىآید:
1. عدم استقلال اقتصادى کشور، باعث فقر در جامعه مىشود. به این معنا که باعث ناامنى مىشود و مردم گرسنه مىمانند و مجبور به غارت و دزدى مىشوند و این زمینه ناامنى را ایجاد مىکند. وقتى زمینه ناامنى ایجاد شد خود به خود هرج و مرج ایجاد مىشود و مردم یورش برده و امنیت دولت را از بین خواهند برد و این همان چیزى است که استعمار مىخواهد؛
2. حضور بیگانه در بازار مسلمین باعث از بین رفتن منافع ملى مىشود. آنها با حضور خود در بلاد مسلمین منافع ملت را با قیمت ارزان به دست مىآورند و به کشور خود منتقل مىکنند و اقتصاد کشور خود را ترقى مىدهند در حالى که اقتصاد کشور ایران وابسته خواهد بود.
در سخنان حاج آقا نوراللَّه آمده است که:
باید اسباب تجارت داخله را فراهم آورد که از اول صادرات مملکت به قدر واردات باشد.6
او مىگوید نباید فقط وارد کننده باشیم بلکه باید صادر کننده هم باشیم. وقتى صادر کننده باشیم دنیا با نگاه دیگرى به کشور ما نگاه خواهد کرد.
او باز مىنویسد:
اشخاص نروند پولهاى خودشان را در بانکهاى خارجه از قرار صد و پنج بگذارند و در داخله پول نابود شود. باید طورى اطمینان داد تا رعایا به دولت قرض بدهند.7
اگر مسلمین داراى ثروت و مکنت شوند و تجارت و زراعت و فلاحت آنها ترقى کند و فقر و پریشانى آنها رفع شود، البته در کمال خوبى مىتوانند حفظ علم اسلام را نمایند.8
امروز بر ملت ایرانیه و حوزه اسلامیه لازم و متحتّم است که در رفع احتیاج از خارجه به قدر مقدور و اندازه میسور بکوشیم، یعنى لوازم زندگانى را از لباس و فرش و مبل و اسباب آلات و جنس خرازى از چاقو و مقراض و غیره تا آخرین درجه امکان از امتعه داخله خود استعمال نماییم و تا در مملکت خود اگرچه به اضعاف قیمت و خشن باشد در بند ظرافت نباشیم و از خارج تحریم این اقتصاد ملکى و ملى را از کار بندیم و سرمایه و نفوذ را به خارج نسپاریم.9
یکى از صنعتهاى قدیمه ایران نساجى است و اگر کارخانه ریسمان و نساجى داشتیم قهراً رفع حاجت و مزید ثروت و ترقى مملکت مىباشد و هم فلاحت که در واقع معدن معتبر ایران است و با این استعداد آب و خاک اگر از روى قانون علمى استخراج این معدن مىشد، اسباب هزار گونه ثروت مىشد.10
قدرت اقتصادى، امنیت یک کشور را بالا مىبرد. اقتصاد خوب زمینه را براى قدرت نظامى بالا فراهم مىکند و باعث مىشود که ارتش خوب و تسلیحات زیاد فراهم تا امنیت مرزها از شرّ اجانب حفظ شود.
هیچ کدام از این دو خصیصه در دوره قاجار به خصوص در زمان جنگهاى ایران و روس وجود نداشت.
او حفظ منافع را از تهدیدات استعمار منوط به خودکفایى و ترقى مسلمین مىداند. او به خروج سرمایه ایرانىها از کشور انتقاد مىکند و مىگوید:
اشخاص نروند پولهاى خودشان را در بانکهاى خارج بگذارند. این کار باعث مىشود خارجىها با این پولها کار اقتصادى کنند و همان پول را به حکام ما قرض داده و امتیازات زیادى دریافت مىکنند.11
شرکت اسلامیه اصفهان در داخل و خارج شعباتى را دایر کرد و انعکاس زیادى در محافل داخلى و بینالمللى داشت.
علماى نجف از جمله آخوند خراسانى، سید محمد کاظم یزدى، آیة اللَّه شربیانى، آیة اللَّه شریعت و آیة اللَّه محدث نورى ضمن ارسال نامههایى از حاج آقا نوراللَّه تقدیر کردند. هم چنین اقدامات این شرکت در مجلاتى مثل ثریا، حبل المتین و حکمت انعکاس داشت و در مطبوعات خارج مثل الهلال مصر از آن تقدیر شد.
اعلامیه تاریخى بر ضد سلطه بیگانه و دفاع از تولیدات ایرانى
حاج آقا نوراللَّه و برادرش آقا نجفى براى این که مردم را تشویق به خرید تولید داخل کنند و سلطه اقتصادى بیگانه را کاملاً از بین ببرند، اعلامیهاى که خود رهبرى آن را به عهده داشتند با همکارى دیگر علما صادر کردند:
این خدام شریعت مطهره با همراهى جناب رکن الملک متعهد و ملتزم شرعى شدهایم که مهما امکن بعد ذلک تخلف ننماییم.
فعلاً پنج فقره است:
اولاً: قبالجات و احکام شرعیه از شنبه به بعد باید روى کاغذ ایران بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهاى دیگر نویسند، مهر ننموده و اعتراف نمىنویسیم، قباله و حکمى هم که روى کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضا نمىنماییم. حرام نیست کاغذ غیرایرانى و کسى را مانع نمىشویم، ماها به این روش متعهدیم.
ثانیاً: کفن اموات اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانى یا پارچههاى دیگر ایرانى باشد متعهد شدهایم بر آن میت ماها نماز نخوانیم. دیگرى را براى اقامه صلوة بر آن میت بخواهند ماها را معاف دارند.
ثالثاً: ملبوس مردانه جدید که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده مىشود، قرار دادیم مهما امکن هر چه بدلى آن در ایران یافت مىشود، لباس خودمان را از آن منسوج نماییم و منسوج غیرایرانى را نپوشیم. و احتیاط نمىکنیم و حرام نمىدانیم لباسهاى غیرایران را، اما ماها ملتزم شدهایم حتى المقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از نسج ایران بنماییم، تابعین ماها نیز کذلک و متخلف توقع احترام از ماها نداشته باشد. آن چه از سابق پوشیده داریم و دوخته، ممنوع نیست استعمال آن.
رابعاً: مهمانىها، بعد ذلک ولو عیانى باشد چه عامه و چه خاصه، باید مختصر باشد، یک پلو و یک خورش و یک افشره. اگر زاید بر این کسى تکلف دهد، ماها را به محضر خود وعده نگیرد. خودمان نیز به همین روش میهمانى مىنماییم. هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلف کردند موجب مزید امتنان ماها خواهد بود.
خامساً: وافورى و اهل وافور را احترام نمىکنیم و به منزل او نمىرویم؛ زیرا که المسرفین - ولا تلقوا بایدیکم الى التهلکه) و حدیث (لاضرر و لا ضرار) ضرر مالى و جانى و عمرى و نسلى و دینى و عرضى و شغلى آن محسوس و مسرى است، و خانوادهها و ممالک را به باد داده.12
حاج آقا نوراللَّه و امنیت فرهنگى
از ویژگىهاى حاج آقا نوراللَّه، موضعگیرى و عملکرد مناسب در موقعیتهاى مختلف بوده است. در مقابل استعمار و استبداد به مناسبت از مبارزه فکرى، تحریم اقتصادى، افشاگرى و در صورت لزوم اقدام مسلحانه مىکرد. امّا در موقعیتى که اقدام فرهنگى ضرورت داشته، از آن رویگردان نبوده، بدان مىپرداخته است. از جمله فعالیتهاى او در زمانى که فعالیت تبلیغى مسیحیان در شرق گسترش یافته بود، تشکیل مجالس برخورد آرا و مناظره با مبلغان و رهبر آنها و ایجاد انجمن صفاخانه بود.
با کوشش او و برادرش آقا نجفى و رکنالملک شیرازى در محله ارامنه اصفهان انجمن صفاخانه را تأسیس و با حمایت نامبردگان مجله الاسلام را منتشر و مناظره هایى بین مسیحیان و مسلمانان ترتیب داد.
تأثیر این اقدام فرهنگى تا آنجا ادامه مىیابد که نسخههاى مجله در لندن و بعضى پایتختهاى اروپایى و همچنین مصر، هند و حجاز، مورد استفاده در برخورد با آراى مسیحیان قرار مىگیرد.
اقدام سیاسى دیگر مرحوم آقا نوراللَّه توجه به وحدت اسلامى و یکپارچه نمودن جامعه مسلمان در مقابل اجانب و استعمارگران بوده است. او بر روى وحدت شیعه و سنى خیلى تأکید مىکرد و وحدت ایران و عثمانى را نوعى وحدت در مقابل قدرتهاى استعمارى مىدانست.
مرحوم حاج آقا نوراللَّه در مسافرتى که در سال 1329 به عراق داشت با علما دیدار کرد و طى اعلامیهاى خطوط سیاسى فکرى وحدت اسلامى را این گونه تبیین نمود:
چون دیدیم که اختلافات فرقههاى پنجگانه مسلمین، اختلافاتى که مربوط به اصول دیانت نیست موجب انحطاط دول اسلام و استیلاى اجانب شده، به جهت حفظ کلمه جامعه دینیه و دفاع از شریعت محمدیه فتاواى مجتهدین عظام که رؤساى شیعه جعفریه هستند و مجتهدین اهل سنت، اتفاق نموده و بر وجوب تمسک به حبل اسلام چنان چه خداوند عزوجل در آیه شریفه مىفرماید:
وَاعْتَصِموا بِحَبْلِ اللَّهَ جَمیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا و اتفاق شد بر وجوب اتحاد مسلمین در حفظ بیضه اسلام و نگاهدارى جمیع مملکتهاى اسلامى از عثمانى و ایران از تشبّثات دول بیگانه و [...]، متحد شد رأى ما جمیعاً براى حفظ حوزه اسلامیه بر این که تمام قوت و نفوذ خود را بر این خصوص مبذول داریم13
با به قدرت رسیدن رضاخان، مذهب و ارزشهاى دینى به منزله نمادى از عقب ماندگى معرفى شد و واکنشهایى از طرف علما به همراه داشت. مرحوم حاج آقا نوراللَّه از جمله کسانى بود که به این مهم دست زد و رضاخانى را که هدفش قدرتنمایى و دیکتاتورى و مبارزه با دین بود با چالش جدى مواجه کرد. مرحوم حاج آقا نوراللَّه براى مقابله با رضاخان با تأسیس نوعى تشکیلات نیمه مخفى در پوشش اتحاد اسلام مبادرت ورزید. اهداف اتحاد اسلام دقیقاً مقابله با چیزى بود که رضاخان ماهیت حکومت خود را بر اساس آن بنا نهاده بود و آن مقابله با نفوذ فرهنگ و اقتصاد و سیاست مغرب زمین در ایران بود.
مرام نامه اتحاد اسلامى عبارت است از:
1. کوشش نمودن در ترویج احکام مذهب جعفرى؛
2. اهتمام در احقاق حقوق مظلومین و طرفدارى از آنها؛
3. احیاى مدارس قدیمیه؛
4. جدیت در ترک منهیات؛
5. ضبط کتب حقه و طرد کتب ضاله؛
6. ترویج و تشویق اهل علم و اهل صنعت؛
7. توسعه دادن به امتعه و البسه وطنى و عدم شراء از خارجه به مقدار مقدور؛
8. مساعدت و همراهى با کلیه هیئات متحده و احزاب دینیه در مقاصد مشروعه آنها؛
9. جدیت نمودن در ترقى معارف حقه؛
10. سعى در اجراى احکام شرع؛
11. اقدام نمودن در شرایع اسلام؛
12. اقدام و سعى نمودن در ترقى مملکت.
در مرامنامه اتحاد اسلامى به خوبى، تمام امور و اصول یک مملکت اسلامى مورد تأکید قرار گرفته و نیز استقلال سیاسى، اقتصادى و فرهنگى یک مملکت اسلامى مورد تأکید واقع شده است.
مدرس و امنیت ملى ایران
مدرس در تحولات سیاسى ایران عصر خود نقش اساسى داشت. او در ادوار مختلف تقنینه شرکت فعال داشت و به نمایندگى مردم در مجلس سخنرانى کرد. او و امام جمعه خوئى، اصول و تشکیلات عالیه و محاضر شرعیه و صلحیه تهیه شده توسط مقامات قضایى کشور را پس از ملاحظه و مطابقه با شرع، تأیید و تصدیق مىکردند. وى در این زمان به دفاع از مصالح کشور و استقلال آن و همچنین پاسدارى از حریم مجلس و قانون و مخالفت با دخالت قوه مجریه در امور مربوط به قوه مقننه تلاش زیادى کرد.14
مدرس با کودتاى انگلیسى سیدضیاء به مخالفت برخاست و در نهایت به قزوین تبعید شد و با دیکتاتورى رضاخان و عوامل آن به ستیز برخاست.
مدرس همچنین بر وجود مجلس قوى و کارآمد تأکید داشت و همچنین بر توجه به رعایت قانون و تفکیک قوا و ممانعت از ایجاد مزاحمت براى مردم تأکید مىکرد. مدرس، مردم و نمایندگان کشور را به وحدت اصولى و پرهیز از اختلاف و دسته بندى دعوت مىنمود.
مرحوم مدرس سیاست را با دیدگاه خود تعریف مىکند و معتقد است که ایرانیان باید این گونه باشند:
سیاست ما ایرانىها باید سیاست بز کوهى باشد. سیاست بز کوهى آن است که همیشه بینالطلوعین چرا مىکند که به قدرى روشن باشد که علف را ببیند، اما به قدرى روشن نباشد که صیاد او را صید کند. ما ایرانىها هم باید سیاستمان طورى باشد که زندگى کنیم، اما صیاد او را صید نکند.15
یکى از موضوعات کلیدى اندیشه مرحوم مدرس بحث سیاست خارجى به شمار مىرود که آن را تحت عنوان سیاست موازنه عدمى بیان مىکند. در این زمانه دو قدرت روس و انگلیس که در ایران به دنبال منافع خود بودند منافع ملى این کشور را مورد تاخت و تاز و ثروت ملى کشور را مورد تاراج قرار دادند.
مدرس در سال 1302 طى نطقى تاریخى در مجلس شوراى ملى، سیاست توازن عدمى را عنوان نمود. سیاست موازنه عدمى مدرس هر گونه سلطه و قدرت خارجى را در ایران محکوم نمود تا موجبات رشد سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ملت ایران را فراهم سازد. با به قدرت رسیدن رضاشاه قیامهاى متعددى در اطراف و اکناف به راه افتاد. از قیام میرزا کوچکخان و شیخ محمد خیابانى تا تظاهرات درون شهرى همه یکى پس از دیگرى توسط دیکتاتور و حامیان بیگانهاش سرکوب شدند. اما مدرس که یکى از مخالفان جدى رضاخان بود، در مجلس سازمان اقلیت مخالفت با رضاخان را به عهده گرفت و رهبرى فراکسیون اقلیت را با آگاهى کامل به امور سیاسى کشور بر عهده گرفت و دولت رضاخان را مکرر استیضاح مىکرد.
شهید مدرس ندا سر مىدهد که روابط ما با کشورها چه همسایه و چه غیرهمسایه اعم از مسلمان و غیرمسلمان بر پایه روابط حسنه و صلح و صفاست و هیچگونه جنگى با هیچ کشورى نداریم. در عینى که خواستار روابط حسنه هستیم به کسى اجازه سلطه نمىدهیم.
مدرس بر اساس آیه شریفه: لن یجعل اللَّه للکافرین على المؤمنین سبیلا معتقد بود که کفار نباید در هیچ یک از ابعاد زندگى ایرانیان سلطه و برترى داشته باشند و نفى سلطه به معناى اعم آن سلطه اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و نظامى را شامل مىشود.
مدرس در باب روابط با دول بیگانه چنین مىگوید:
منشأ سیاست ما دیانت ماست. ما با تمام دنیا دوستیم، مادامى که متعرض ما نشدهاند هر کس متعرض ما شود متعرض او خواهیم شد. همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانى کردم. گفتم اگر کسى بدون اجازه ما وارد سر حد ایران شود و قدرت داشته باشیم او را با تیر مىزنیم. خواه کلاهى باشد خواه عمامهاى باشد و خواه شاپو بر سر داشته باشد. دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست.16
مدرس در عین این که به دین اهمیت زیادى مىداد ولکن با مدرن شدن مخالفت نمىکرد. مدرن شدن بدین معنا که یادگیرى علوم و فنون را لازم مىدانست.
او عزت مسلمین و منافع مسلمین را در نفى سلطه مىداند، در عین این که روابط حسنه را با تمام دول جهان نفى نمىکند. اما در جهت حفظ بیضه اسلام و منافع و امنیت مسلمین نهایت سعى و تلاش خود را به کار برد و همین سیاست، شجاعت و دلیرى و راسخیت او در بیان، کلام و مبارزه او بود که در راه دین و امنیت این سرزمین به شهادت رسید.
به عقیده مرحوم مدرس نیل به خودکفایى و دست یابى به استقلال فرهنگى و اقتصادى جز در سایه اعمال سیاست توازن عدمى و جلوگیرى از نفوذ قدرتهاى استعمارى شرق و غرب میسر نیست و بر این نکته تأکید دارد که توازن عدمى را نسبت به همه دولتها رعایت کنیم.
مدرس در این باره مىگوید:
ما را بگذارید که صلاح و فساد خودمان را مىدانیم. من مناسب نمىبینم که دولتها دوستهاى خصوصى پیدا کنند. یکى تعریف ما مىکند یکى مذمت. من اگر خوبم اگر بد، تو برو خود را باش، من که با همه خوبم. هیچ دوست ندارم که یک دولتى چه در اینجا و چه در مرکز خود، تعریف مرا بکند. من اگر خوبم براى خودم و اگر بدم براى خودم هستم. من دوست ندارم که یکى از این دولتها اظهار تمایل به یکى از رجال ما بکند. من از هر دولتى که بخواهد دخالت در امور بکند مىترسم و باید توازن عدمى را نسبت به همه مراعات کرد. نه توازن وجودى، یعنى شما براى خودتان ما هم براى خودمان.17
یکى از مصادیق مخالفت با موازنه وجودى و اعتقاد به موازنه عدمى شهید مدرس را مىتوان مخالفت با قرارداد 1919 دید:
قرارداد منحوسى، یک سیاست مضر به دیانت اسلام، مضر به سیاست بى طرفى ما بود. کابینه وثوق الدوله خواست ایران را رنگ بدهد. اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد. بر ضد او، ملت ایران قیام نمود. حال هم هر کسى تمایل به سیاستى نماید ما، یعنى ملت ایران با او موافقت نخواهیم نمود. چه رنگ شمال داشته باشد و چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا.18
مرحوم مدرس با وجود این که عالمى دینى بود، با بینش سیاسى و آینده نگرى که داشت سعى مىکرد امور مملکت بر اتحاد و به دور از اختلاف حل شود. اگر چه نقد و انتقاد سازنده و به دور از غرضورزى را مىپذیرفت ولکن به این مسئله واقف بود که بیگانگان از عدم اتحاد و تفرقه بین ایرانیان نهایت استفاده را خواهند برد او در جلسه 202، حفظ کشور و مجلس را موقوف بر کلمه جامعه اتحاد، یعنى اتحاد در غرض نه اتحاد در سلیقه مىداند. او در تفسیر آن مىگوید:
البته جماعتى از عقلا سلیقه شان در مطالب مختلف است، اما در غرض یکى است. باید حفظ آن مرتبه را کرد.19
پس سلیقهها مختلف است ولکن باید هدف و غرض را جهت حفظ کشور و مصالح ملى دانست. اما در همین زمان مخالفین مدرس ضمن سنگ اندازى، هدفى جز نابودى چهرههاى دلسوز ملت نداشتند و هدفشان منافع فردى و بیگانه بوده است.
اصول سیاست خارجى او مبنى بر:
1. تعقیب اصول دوستى با تمام دول خصوصاً دولتهاى همسایه؛ او در مورد رابطه با دول اسلامى معتقد است، به علت این که به لحاظ فرهنگى، اجتماعى به هم نزدیک هستیم باید روابط حسنه خاصه با آنها پیدا کنیم و اگر حسن روابط به یکى زیادتر باشد ضرر ندارد و دلیل نظر سوء نیت بر دیگران نیست؛20
2. پرهیز و مخالفت از برقرارى دوستى بر اساس روابط یک طرفه؛
3. پرهیز از تشنج در روابط با سایر کشورها؛
4. ابراز خصوصیت بیشتر به کشورهاى اسلامى؛
5. عدم رنگ پذیرى و سلطه پذیرى؛ مرحوم مدرس بر این نکته خیلى تأکید مىکرد. سلطه بیگانه بر این کشور را مغایر با آیه قرآن وَلَن یَجعَلَ اللَّهُ لِلکافِرِینَ عَلَى المُؤمِنینَ سبیلاً مىدانست؛
6. کوشش جهت حل تضادهاى غربى که ایران را آلت دست خود قرار دادند؛
7. رعایت موازنه عدم در سیاست خارجى؛
8. مسدود ساختن طرق ایجاد توقعات نامشروع نسبت به کشور از راه ایستادگى و مقاومت.
مدرس و امنیت قضایى
براى برقرارى همه جانبه امنیت در اجتماع، به دستگاه قضایى هوشیارى نیاز است که بتوان قوانین قضایى را پیاده کرد. قضاوت دادگستر و تلاش گر زمانى نقش خود را ایفا مىکند که به قوانین و نظام دادگسترى متکى باشد تا بتواند خود را با جریانات جامعه و آن چه آزادى فرد و سلامتى جامعه را تضمین مىکند همآهنگ باشد. و نیز همآهنگى با قوانین و نظام قضایى زمانى تحقق مىیابد که شهروندان، آنها را با جان و دل پذیرا باشند و آن قوانین و نظام را ابزارى براى برداشتن ظلم و انحراف بدانند.
البته در اسلام، قاضى شروطى دارد و نحوه برخورد او با متهمین هم باید بر اساس شروطى باشد. عدالت، برابرى و تساوى افراد در برابر قانون مکرراً در روایات اسلامى ذکر شده است.
در جلسه 33 مورخه سى ام مهر 1300 راجع به برنامه اصلاحات دولت در امر قضا، مدرس پس از اشاره به همکارى خود با میرزا حسن خان مشیر الدوله و جمعى دیگر جهت تهیه و تدوین قانون براى عدلیه از جمله قانون محاکمات و ذکر این نکته که ماهیت مسائل حقوقى و جزایى همان است که در قانون هست و امکان ندارد به قدر یک خشخاش از آن کم یا زیاد بشود.21
راجع به کیفیت اجراى آن مىگوید:
وضعیات دنیا ما را متنبه کرد که کیفیات اجرا و طرز اداره باید به وضع سایر نقاط دنیا باشد. که مردم بگویند ما هم داخل در تمدن شدهایم. البته باید کیفیت جریان اداره را مثل سایر دنیا و بلکه اکمل کنیم.22
مدرس مىخواهد محاکم و حقوق بر اساس حقوق اسلامى باشد و اظهار مىدارد که:
براى این که آنها از تربیت قاضى اروپا مستحضرند، و ما هم از قواعد مذهبى خودمان.23
او مىگوید با حقوق و قانون غرب نمىشود در ایران قضاوت کرد. و در صورتى که قانون غرب را در ایران پیاده کنیم از حقوق اسلامى خودمان فاصله مىگیریم، در حالى که قانون ما قانون تام و اکملى است که نیاز به قانون دیگران ندارد. پس هدف آنها از وضع قانون غرب در اسلام، سلطه قانون آنها بر ایران است. قضاوت در این مملکت، علم حقوق همین مملکت را مىطلبد و لا غیر.
او مىگوید:
قاضى باید عالم به حقوق مملکت و مجتهد باشد قانون ادارى هم بداند....24
مدرس و امنیت اقتصادى
شهید مدرس تهدیدات اقتصادى کشور را ناشى از داخل و خارج مىداند. وى در نطقهاى خود به کسانى که واردات کالاهایى که از خارج وارد مىشود و فى نفسه سودى براى مملکت ندارد، مىتازد. او اظهار مىدارد:
باید پولى که بابت خرید مشروبات الکلى از مملکت خارج مىشود صرف خرید کارخانجات شود. امروزه جنگ از زمین و هوا رفته باید کارخانه هواپیماسازى و توپ ریزى دایر کنیم. به علاوه اگر من باب ضرورت و دارو کسى باید بخورد، ما که داریم و خوبش را هم داریم، چرا نجسىهاى (مشروبات الکلى) خارجى را بخورد.25
مدرس در نطق دیگرى اظهار مىدارد:
روزى خواهد رسید که براى شیر و پنبه و پشم و پوست که از صادرات کنونى ما است، گردن ما به جانب خارج کج باشد. و دست حاجت به سوى آنان دراز کنیم.26
از ویژگىهاى شهید مدرس پیش بینى آینده بود. او اقتصاد کشور را در خطر مىبیند و مسئولین را تشویق به خودکفایى و امنیت اقتصادى مىکند و داشتن کارخانههاى هواپیما سازى، اسلحه سازى و... را براى آینده کشور ضرورى و لازم مىداند.
مدرس و امنیت فرهنگى
شهید مدرس از امنیت فرهنگى و تهدیداتى که متوجه آن است هم سخن گفته است. او تهدیداتى را که متوجه ارزشهاى حاکم بر جامعه است از ناحیه غربىها مىداند و با درایت آینده این خطر را به احمد شاه خبر داد.
او اظهار مىدارد:
در رژیم نویى که نقشه آن را براى ایران بى نوا طرح کردهاند نوعى از تجدد به ما داده مىشود که تمدن مخربى را با رسواترین قیافه تقدیم نسلهاى آینده خواهند نمود و آن روز فراخواهد رسید که چوپانهاى قریههاى ورامین و کنگاور با فکل و کروات خودنمایى مىکنند. ممکن است شمار کارخانه نوشابه سازى روزافزون گردد، اما کوره آهنگرى و کاغذ سازى پا نخواهد گرفت.
درهاى مسجد و تکایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد. اما سیلها از رمانها و افسانههاى خارجى به وسیله مطبوعات و پردههاى سینما به این کشور جارى خواهد گشت و عقاید و اندیشههاى پوچ را به عنوان فرهنگ غربى آن هم با رقص و آواز و دزدىهاى عجیب ارسن لوپن و بى عفتىها و مفاسد اخلاقى دیگر به ما تحمیل خواهند کرد و اینها را لازمه تمدن غربى مىدانند.27
نطقهاى شهید مدرس در دوره پهلوى به اوج خود رسید. فرهنگ غربى جاى گزین فرهنگ دینى شد.
شهید مدرس بر امنیت فردى و حقوق فردى مردم تأکید زیادى داشت. او فلسفه وضع قانون را، آسایش خلق در امور زندگى مىدانست.
پىنوشتها
1. دانش آموخته حوزه علمیه قم و کارشناسى ارشد علوم سیاسى دانشگاه باقرالعلومعلیه السلام.
2. موسى نجفى، اندیشه سیاسى حاج آقا نوراللَّه: (تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ دوم، 1378) ص 9.
3. همان، ص 13.
4. غلام حسین زرگرىنژاد، رسائل مشروطیت، رساله مقیم و مسافر، ص 445.
5. نجفى، پیشین، ص 15.
6. همان، ص 16.
7. همان.
8. همان.
9. همان.
10. همان، ص 17.
11. همان.
12. همان، ص 129.
13. همان، ص 19.
14. محمد ترکمان، آراء، اندیشهها و فلسفه سیاسى مدرس، (مرکز خدمات فرهنگى سالکان، چاپ اول، سال 1374) ص 20.
15. حسین مکى، مدرس قهرمان آزادى، (تهران: انتشارات ترجمه و نشر کتاب، سال 1358) ص 209.
16. رضا عیسىنیا، مجله علوم سیاسى، شماره سال 1379، ص 209.
17. همان، ص 210.
18. همان.
19.ترکمان، پیشین، ص 29.
20. همان، ص 58.
21. همان، ص 64.
22. همان.
23. همان، ص 65.
24. همان.
25. مدرسى، پیشین، ص 180.
26. همان.
27. همان.
مرحوم حاج آقا نوراللَّه در سال 1287 قمرى در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش آیة اللَّه محمدباقر نجفى (م 1301 ق) و او فرزند آیة اللَّه شیخ محمد تقى اصفهانى صاحب کتاب هدایة المسترشدین بوده است.
او تحت تأثیر برادرش آیة اللَّه محمد حسین نجفى قرار گرفت. او در نجف اشرف به تحصیل پرداخت، آن گاه به اصفهان برگشت و به مبارزات سیاسى خود علیه استبداد و بیگانگان پرداخت.
مرحوم محمدحسن خان اعتماد السلطنه در مورد او مىنویسد:
حاج آقا نوراللَّه خلف الصدق حجةالاسلام حاج شیخ محمد باقر اعلى اللَّه مقامه از اجلّه فقها و کبراء علما اصفهان است. پس از تکمیل مراتب فقاهت در نجف اشرف به مکه رفت و فریضه حج را انجام داد و به اصفهان آمد. فى التاریخ دو سال است که در تدریس و ترویج قرین اشتغال است.2
از قیام تنباکو در سال 1309 ق که حاج آقا نوراللَّه پاى در وادى مبارزات سیاسى نهاد و به نطقهاى مهیج و پرشور براى آگاهى مردم پرداخت تا مبارزات دوره پهلوى، در همه جا، همراهى دیانت و سیاست را سر داده است.
در هنگامهاى که استعمار هر چه بیشتر تلاش مىکرد تا ممالک اسلامى و به خصوص ایران را در وادى تقلید بىقید و شرط از غرب بیندازد تا سنن و عقاید دینى خود را رها کند حاج آقا نوراللَّه از پایگاه مرکز دینى اصفهان با حمایت مراجع تقلید، اصلاحاتش را با محتواى مذهبى ترکیب نمود و با تأسیس:
1. شرکت اسلامیه اصفهان؛
2. مریض خانه اسلامیه؛
3. مدرسه اسلامیه؛
4. روزنامه اسلام؛
5. اتحاد اسلام؛
مشروطه اسلامى و نهایتاً قیام و مهاجرت به قم همراهى دیانت و سیاست را عینیت بخشید.
مبارزه با استعمار و استبداد داخلى و مقابله با هجوم گسترده فرهنگى، اقتصادى، سیاسى اجتماعى غرب در دیدگاه ایشان امرى واجب شمرده مىشد.
وى همزمان با تحریم اقتصادى کالاهاى خارجى به برچیدن نفوذ مدارس بیگانه نیز نظر داشت. و در گرماگرم مشروطه فریبکارى انگلستان در حمایت از مشروطه را رسوا ساخت و به شدت به سیاست بستنشینى در کنسولگرى اجنبى تاخت. هشدار او به برخى متحصنین در سفارت انگلیس که رفع ظلم و عدالتخواهى را از بیگانه خواستار شده بودند چنین است:
حضرات متحصنین اگر رأى و میل ما را مىخواهید و خیرخواه خود مىدانید و اطاعت دارید، از قنسولخانه بیرون بیایید و از هر جهت کمال اطمینان را داشته باشید و اگر میل دارید هر که از شما صدایش بزرگتر و گندهتر است که مابین شما فریاد کند ما با این طیف کار نداریم خود دانید اطاعت او کنید.3
از نظر ایشان پناه به بیگانه، به منزله از دست دادن هویت مسلمانى است. آن غیرت و سربلندى که مسلمان باید داشته باشد با این عمل به بردگى او مىانجامد.
مرحوم حاج آقا نوراللَّه ریشههاى عقبماندگى مسلمانان را در رساله مقیم و مسافر در چند چیز خلاصه کرده است که عبارتند از:
1. استعمار و بیگانگان؛
2. نداشتن قوه حربیه قوى؛
3. عدم اعتماد به نفس (چرا باید استعداد ما کمتر از آنها باشد)، یعنى این که ما اعتماد به نفس نداریم و فکر مىکنیم غربى در شکم مادر آن فنون را یاد گرفته است، پس باید بیدار شد؛
4. عدم اتحاد مسلمین.
حاج آقا نوراللَّه وضعیت را این گونه بیان مىکند:
امروز روزى است که اسلام غریب است و کفار اطراف مسلمین را احاطه نمودهاند و درصدد تسلط و حمله بر مسلمانان هستند. بر تمام مسلمین واجب و لازم است که بذل مال و جان نموده و عَلَم اسلام که حضرت خاتم الانبیاء و ائمه هدى(ع) با آن همه زحمت و مشقّت بذل نفوس خود و مسلمین و اصحاب و اولاد خود نمودند و به هر وسیله که هست زحمات آن حضرت به هدر رود و کفر بر اسلام غالب شود. چرا باید این قسم باشد؟ چرا باید قوه حربیه ما از آنها کمتر باشد؛ چرا باید استعداد ما از آنها کمتر باشد؟ باید کارى کرد که ما هم مثل آنها قوى باشیم و استعداد آنها را پیدا کنیم تا بتوانیم حفظ عَلَم اسلام بنماییم، آنها ملائکه نیستند قوه ملکوتى ندارند. با این شمشیرهاى شکسته و آلات حربیه قدیمیه با آنها جنگ نماییم. البته مغلوب خواهید شد. ولى چنان چه که درصدد آلات حربیه جدیده برآییم و عموم مسلمین را به تعلیم علم جنگ دلالت بنمایى. عمّا قریب به درجه آنها خواهیم رسید. و اگر نتوانیم به بلاد کفر فائق بیاییم حفظ بلاد خود راتوانیم کرد... باید مسلمین در کمال جد و اجتهاد در صدد جهاد و دفاع برآیند و دعا هم بکنند و بر خدا توکل بنمایند تا خداوند فتح و نصرت را نصیب آنها فرماید.4
از سخن حاج آقا نوراللَّه چند نکته فهمیده مىشود: اول، حفظ اسلام در هر شرایطى واجب است. حفظ اسلام مساوى از دست دادن جان و نفس مسلمان است. و دین بدون خونریزى حفظ نخواهد شد. البته در دورهاى که تجاوز به بلاد مسلمین شده و مىشود باید جان را فداى دین کرد و حفظ دین بدون خونریزى در این زمان مصداق پیدا نمىکند.
مسئله بعد این که هر لحظه، امکان حمله به مسلمین وجود دارد و هدف بیگانگان نابودى اسلام و مسلمین است پس باید خود را قوى کنیم. نیز به لحاظ تجهیزات نظامى باید به علم روز مجهز شد و در بالاترین سطح نظامى قرار گرفت.
هدف وى استقلال کشور در جمیع امور و قطع ایادى بیگانه از سوى دیگر بود. او مىخواست به ایران و ایرانى و مسلمین هویت از دست رفته را عطا کند. و سرانجام در این راه هم شربت شهادت را نوشید.
آقا نورالله و امنیت اقتصادى
در قیام تنباکو، علما هم در تحریک قیام در شهرها نقش داشتند و شیخ فضل اللَّه از محضر استادش میرزاى شیرازى درباره موضوع تنباکو استفتا کرد و زمینه براى فتوا فراهم شده بود و شکست بزرگى را براى استعمار رقم زد. به دنبال این قضیه این اندیشه در ذهن حاج آقا نوراللَّه و آقا نجفى شکل گرفت که مىتوان ابعاد این تحریم را به کالاهاى دیگر گسترش داد. سپس جهت تحقق عینى این تحریم براى سازندگى و خودکفایى داخلى، برنامهریزى و اقدام کرد. مبارزه و تحریم اجناس خارجى و نفى سلطه اقتصادى اجانب از طرفى و تلاش براى سازندگى و خود کفایى کشور از سوى دیگر، اساس مبارزه اقتصادى حاج آقا نوراللَّه و برادرش را تشکیل مىداده است.
حاج آقا نوراللَّه مىنویسد:
همین اعمالى که اسمش را تجارت و صناعت کردهایم، اسباب فقر و فاقه دولت ما شده؛ چرا که تجار ما در واقع مزدور اجانب مىباشند و به اجرت بسیار مختصرى، به علت این که در سال، چندین هزار تومان ما را از طلا و نقره حمل به خارج مىنمایند. و اجانب همین پولها را اسباب محموله تجارت لایقه مىنمایند. و سالى کرورها از مملکت ما جلب مىنمایند. و در مقابل در سال چیزهایى که ابداً از عین آن باقى نیست؛ از قبیل قند و چاى و سایر مشروبات علاوه بر خسارات جانى، کلّى ضرر مالى براى ما داشته. یا از قبیل اقمشه بوده، که محلوج آنها را یک من نه هزار الى یک تومان از مملکت ما برده... یا قدرى کم و زیاد پارچه هایى مثل کارس و امثال آن دادهاند. یا از قبیل ظروف و چراغ و سایر آلات چینى و بلور و غیره بوده که تماماً سر سال شکسته و به کلى از میان رفته، جز حسرتى براى ما باقى نمانده، پس معلوم شد که قسم تجارت دلّالى اجانب بوده و جان کندن براى تحصیل نفع آنهاست.5
مطالب بالا را حاج آقا نوراللَّه زمانى گفت که استعمار در همه کشورهاى جهان سوم منابع آنها را با نیروى کار ارزان از خود این کشورها تهیه و به کشور خودشان انتقال مىدادند و مردم این ممالک در فقر به سر مىبردند. این مسئله در ایران، قبل از قضیه تنباکو ایجاد شده بود و ادامه داشت و زمینه را براى نابودى اقتصاد ملى فراهم کرده بود. زمانى که انگلیسىها و روسها بازارهاى ایران را پر از اجناس خودشان کرده و بدون این که حق گمرکى بپردازند سودهاى کلانى نصیب آنان مىشد و در واقع امنیت اقتصادى کشور را به مخاطره انداختند.
حاج آقا نوراللَّه ناامنى را حس کرده بود، لذا خود و برادرش در تکوین، حرکت و استمرار شرکت اسلامیه نقش اساسى را ایفا کردند.
این شرکت به تجار و کسبه هویت تجارى بخشید. به آنها روحیه تجارت بخشید. این شرکت در سال 1316 ق تأسیس شد. و تشکیلات آن در همه شهرها و بعضى کشورهاى خارجى شعباتى را دایر کرد.
از مطالب او نکات زیر به دست مىآید:
1. عدم استقلال اقتصادى کشور، باعث فقر در جامعه مىشود. به این معنا که باعث ناامنى مىشود و مردم گرسنه مىمانند و مجبور به غارت و دزدى مىشوند و این زمینه ناامنى را ایجاد مىکند. وقتى زمینه ناامنى ایجاد شد خود به خود هرج و مرج ایجاد مىشود و مردم یورش برده و امنیت دولت را از بین خواهند برد و این همان چیزى است که استعمار مىخواهد؛
2. حضور بیگانه در بازار مسلمین باعث از بین رفتن منافع ملى مىشود. آنها با حضور خود در بلاد مسلمین منافع ملت را با قیمت ارزان به دست مىآورند و به کشور خود منتقل مىکنند و اقتصاد کشور خود را ترقى مىدهند در حالى که اقتصاد کشور ایران وابسته خواهد بود.
در سخنان حاج آقا نوراللَّه آمده است که:
باید اسباب تجارت داخله را فراهم آورد که از اول صادرات مملکت به قدر واردات باشد.6
او مىگوید نباید فقط وارد کننده باشیم بلکه باید صادر کننده هم باشیم. وقتى صادر کننده باشیم دنیا با نگاه دیگرى به کشور ما نگاه خواهد کرد.
او باز مىنویسد:
اشخاص نروند پولهاى خودشان را در بانکهاى خارجه از قرار صد و پنج بگذارند و در داخله پول نابود شود. باید طورى اطمینان داد تا رعایا به دولت قرض بدهند.7
اگر مسلمین داراى ثروت و مکنت شوند و تجارت و زراعت و فلاحت آنها ترقى کند و فقر و پریشانى آنها رفع شود، البته در کمال خوبى مىتوانند حفظ علم اسلام را نمایند.8
امروز بر ملت ایرانیه و حوزه اسلامیه لازم و متحتّم است که در رفع احتیاج از خارجه به قدر مقدور و اندازه میسور بکوشیم، یعنى لوازم زندگانى را از لباس و فرش و مبل و اسباب آلات و جنس خرازى از چاقو و مقراض و غیره تا آخرین درجه امکان از امتعه داخله خود استعمال نماییم و تا در مملکت خود اگرچه به اضعاف قیمت و خشن باشد در بند ظرافت نباشیم و از خارج تحریم این اقتصاد ملکى و ملى را از کار بندیم و سرمایه و نفوذ را به خارج نسپاریم.9
یکى از صنعتهاى قدیمه ایران نساجى است و اگر کارخانه ریسمان و نساجى داشتیم قهراً رفع حاجت و مزید ثروت و ترقى مملکت مىباشد و هم فلاحت که در واقع معدن معتبر ایران است و با این استعداد آب و خاک اگر از روى قانون علمى استخراج این معدن مىشد، اسباب هزار گونه ثروت مىشد.10
قدرت اقتصادى، امنیت یک کشور را بالا مىبرد. اقتصاد خوب زمینه را براى قدرت نظامى بالا فراهم مىکند و باعث مىشود که ارتش خوب و تسلیحات زیاد فراهم تا امنیت مرزها از شرّ اجانب حفظ شود.
هیچ کدام از این دو خصیصه در دوره قاجار به خصوص در زمان جنگهاى ایران و روس وجود نداشت.
او حفظ منافع را از تهدیدات استعمار منوط به خودکفایى و ترقى مسلمین مىداند. او به خروج سرمایه ایرانىها از کشور انتقاد مىکند و مىگوید:
اشخاص نروند پولهاى خودشان را در بانکهاى خارج بگذارند. این کار باعث مىشود خارجىها با این پولها کار اقتصادى کنند و همان پول را به حکام ما قرض داده و امتیازات زیادى دریافت مىکنند.11
شرکت اسلامیه اصفهان در داخل و خارج شعباتى را دایر کرد و انعکاس زیادى در محافل داخلى و بینالمللى داشت.
علماى نجف از جمله آخوند خراسانى، سید محمد کاظم یزدى، آیة اللَّه شربیانى، آیة اللَّه شریعت و آیة اللَّه محدث نورى ضمن ارسال نامههایى از حاج آقا نوراللَّه تقدیر کردند. هم چنین اقدامات این شرکت در مجلاتى مثل ثریا، حبل المتین و حکمت انعکاس داشت و در مطبوعات خارج مثل الهلال مصر از آن تقدیر شد.
اعلامیه تاریخى بر ضد سلطه بیگانه و دفاع از تولیدات ایرانى
حاج آقا نوراللَّه و برادرش آقا نجفى براى این که مردم را تشویق به خرید تولید داخل کنند و سلطه اقتصادى بیگانه را کاملاً از بین ببرند، اعلامیهاى که خود رهبرى آن را به عهده داشتند با همکارى دیگر علما صادر کردند:
این خدام شریعت مطهره با همراهى جناب رکن الملک متعهد و ملتزم شرعى شدهایم که مهما امکن بعد ذلک تخلف ننماییم.
فعلاً پنج فقره است:
اولاً: قبالجات و احکام شرعیه از شنبه به بعد باید روى کاغذ ایران بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهاى دیگر نویسند، مهر ننموده و اعتراف نمىنویسیم، قباله و حکمى هم که روى کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضا نمىنماییم. حرام نیست کاغذ غیرایرانى و کسى را مانع نمىشویم، ماها به این روش متعهدیم.
ثانیاً: کفن اموات اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانى یا پارچههاى دیگر ایرانى باشد متعهد شدهایم بر آن میت ماها نماز نخوانیم. دیگرى را براى اقامه صلوة بر آن میت بخواهند ماها را معاف دارند.
ثالثاً: ملبوس مردانه جدید که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده مىشود، قرار دادیم مهما امکن هر چه بدلى آن در ایران یافت مىشود، لباس خودمان را از آن منسوج نماییم و منسوج غیرایرانى را نپوشیم. و احتیاط نمىکنیم و حرام نمىدانیم لباسهاى غیرایران را، اما ماها ملتزم شدهایم حتى المقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از نسج ایران بنماییم، تابعین ماها نیز کذلک و متخلف توقع احترام از ماها نداشته باشد. آن چه از سابق پوشیده داریم و دوخته، ممنوع نیست استعمال آن.
رابعاً: مهمانىها، بعد ذلک ولو عیانى باشد چه عامه و چه خاصه، باید مختصر باشد، یک پلو و یک خورش و یک افشره. اگر زاید بر این کسى تکلف دهد، ماها را به محضر خود وعده نگیرد. خودمان نیز به همین روش میهمانى مىنماییم. هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلف کردند موجب مزید امتنان ماها خواهد بود.
خامساً: وافورى و اهل وافور را احترام نمىکنیم و به منزل او نمىرویم؛ زیرا که المسرفین - ولا تلقوا بایدیکم الى التهلکه) و حدیث (لاضرر و لا ضرار) ضرر مالى و جانى و عمرى و نسلى و دینى و عرضى و شغلى آن محسوس و مسرى است، و خانوادهها و ممالک را به باد داده.12
حاج آقا نوراللَّه و امنیت فرهنگى
از ویژگىهاى حاج آقا نوراللَّه، موضعگیرى و عملکرد مناسب در موقعیتهاى مختلف بوده است. در مقابل استعمار و استبداد به مناسبت از مبارزه فکرى، تحریم اقتصادى، افشاگرى و در صورت لزوم اقدام مسلحانه مىکرد. امّا در موقعیتى که اقدام فرهنگى ضرورت داشته، از آن رویگردان نبوده، بدان مىپرداخته است. از جمله فعالیتهاى او در زمانى که فعالیت تبلیغى مسیحیان در شرق گسترش یافته بود، تشکیل مجالس برخورد آرا و مناظره با مبلغان و رهبر آنها و ایجاد انجمن صفاخانه بود.
با کوشش او و برادرش آقا نجفى و رکنالملک شیرازى در محله ارامنه اصفهان انجمن صفاخانه را تأسیس و با حمایت نامبردگان مجله الاسلام را منتشر و مناظره هایى بین مسیحیان و مسلمانان ترتیب داد.
تأثیر این اقدام فرهنگى تا آنجا ادامه مىیابد که نسخههاى مجله در لندن و بعضى پایتختهاى اروپایى و همچنین مصر، هند و حجاز، مورد استفاده در برخورد با آراى مسیحیان قرار مىگیرد.
اقدام سیاسى دیگر مرحوم آقا نوراللَّه توجه به وحدت اسلامى و یکپارچه نمودن جامعه مسلمان در مقابل اجانب و استعمارگران بوده است. او بر روى وحدت شیعه و سنى خیلى تأکید مىکرد و وحدت ایران و عثمانى را نوعى وحدت در مقابل قدرتهاى استعمارى مىدانست.
مرحوم حاج آقا نوراللَّه در مسافرتى که در سال 1329 به عراق داشت با علما دیدار کرد و طى اعلامیهاى خطوط سیاسى فکرى وحدت اسلامى را این گونه تبیین نمود:
چون دیدیم که اختلافات فرقههاى پنجگانه مسلمین، اختلافاتى که مربوط به اصول دیانت نیست موجب انحطاط دول اسلام و استیلاى اجانب شده، به جهت حفظ کلمه جامعه دینیه و دفاع از شریعت محمدیه فتاواى مجتهدین عظام که رؤساى شیعه جعفریه هستند و مجتهدین اهل سنت، اتفاق نموده و بر وجوب تمسک به حبل اسلام چنان چه خداوند عزوجل در آیه شریفه مىفرماید:
وَاعْتَصِموا بِحَبْلِ اللَّهَ جَمیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا و اتفاق شد بر وجوب اتحاد مسلمین در حفظ بیضه اسلام و نگاهدارى جمیع مملکتهاى اسلامى از عثمانى و ایران از تشبّثات دول بیگانه و [...]، متحد شد رأى ما جمیعاً براى حفظ حوزه اسلامیه بر این که تمام قوت و نفوذ خود را بر این خصوص مبذول داریم13
با به قدرت رسیدن رضاخان، مذهب و ارزشهاى دینى به منزله نمادى از عقب ماندگى معرفى شد و واکنشهایى از طرف علما به همراه داشت. مرحوم حاج آقا نوراللَّه از جمله کسانى بود که به این مهم دست زد و رضاخانى را که هدفش قدرتنمایى و دیکتاتورى و مبارزه با دین بود با چالش جدى مواجه کرد. مرحوم حاج آقا نوراللَّه براى مقابله با رضاخان با تأسیس نوعى تشکیلات نیمه مخفى در پوشش اتحاد اسلام مبادرت ورزید. اهداف اتحاد اسلام دقیقاً مقابله با چیزى بود که رضاخان ماهیت حکومت خود را بر اساس آن بنا نهاده بود و آن مقابله با نفوذ فرهنگ و اقتصاد و سیاست مغرب زمین در ایران بود.
مرام نامه اتحاد اسلامى عبارت است از:
1. کوشش نمودن در ترویج احکام مذهب جعفرى؛
2. اهتمام در احقاق حقوق مظلومین و طرفدارى از آنها؛
3. احیاى مدارس قدیمیه؛
4. جدیت در ترک منهیات؛
5. ضبط کتب حقه و طرد کتب ضاله؛
6. ترویج و تشویق اهل علم و اهل صنعت؛
7. توسعه دادن به امتعه و البسه وطنى و عدم شراء از خارجه به مقدار مقدور؛
8. مساعدت و همراهى با کلیه هیئات متحده و احزاب دینیه در مقاصد مشروعه آنها؛
9. جدیت نمودن در ترقى معارف حقه؛
10. سعى در اجراى احکام شرع؛
11. اقدام نمودن در شرایع اسلام؛
12. اقدام و سعى نمودن در ترقى مملکت.
در مرامنامه اتحاد اسلامى به خوبى، تمام امور و اصول یک مملکت اسلامى مورد تأکید قرار گرفته و نیز استقلال سیاسى، اقتصادى و فرهنگى یک مملکت اسلامى مورد تأکید واقع شده است.
مدرس و امنیت ملى ایران
مدرس در تحولات سیاسى ایران عصر خود نقش اساسى داشت. او در ادوار مختلف تقنینه شرکت فعال داشت و به نمایندگى مردم در مجلس سخنرانى کرد. او و امام جمعه خوئى، اصول و تشکیلات عالیه و محاضر شرعیه و صلحیه تهیه شده توسط مقامات قضایى کشور را پس از ملاحظه و مطابقه با شرع، تأیید و تصدیق مىکردند. وى در این زمان به دفاع از مصالح کشور و استقلال آن و همچنین پاسدارى از حریم مجلس و قانون و مخالفت با دخالت قوه مجریه در امور مربوط به قوه مقننه تلاش زیادى کرد.14
مدرس با کودتاى انگلیسى سیدضیاء به مخالفت برخاست و در نهایت به قزوین تبعید شد و با دیکتاتورى رضاخان و عوامل آن به ستیز برخاست.
مدرس همچنین بر وجود مجلس قوى و کارآمد تأکید داشت و همچنین بر توجه به رعایت قانون و تفکیک قوا و ممانعت از ایجاد مزاحمت براى مردم تأکید مىکرد. مدرس، مردم و نمایندگان کشور را به وحدت اصولى و پرهیز از اختلاف و دسته بندى دعوت مىنمود.
مرحوم مدرس سیاست را با دیدگاه خود تعریف مىکند و معتقد است که ایرانیان باید این گونه باشند:
سیاست ما ایرانىها باید سیاست بز کوهى باشد. سیاست بز کوهى آن است که همیشه بینالطلوعین چرا مىکند که به قدرى روشن باشد که علف را ببیند، اما به قدرى روشن نباشد که صیاد او را صید کند. ما ایرانىها هم باید سیاستمان طورى باشد که زندگى کنیم، اما صیاد او را صید نکند.15
یکى از موضوعات کلیدى اندیشه مرحوم مدرس بحث سیاست خارجى به شمار مىرود که آن را تحت عنوان سیاست موازنه عدمى بیان مىکند. در این زمانه دو قدرت روس و انگلیس که در ایران به دنبال منافع خود بودند منافع ملى این کشور را مورد تاخت و تاز و ثروت ملى کشور را مورد تاراج قرار دادند.
مدرس در سال 1302 طى نطقى تاریخى در مجلس شوراى ملى، سیاست توازن عدمى را عنوان نمود. سیاست موازنه عدمى مدرس هر گونه سلطه و قدرت خارجى را در ایران محکوم نمود تا موجبات رشد سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ملت ایران را فراهم سازد. با به قدرت رسیدن رضاشاه قیامهاى متعددى در اطراف و اکناف به راه افتاد. از قیام میرزا کوچکخان و شیخ محمد خیابانى تا تظاهرات درون شهرى همه یکى پس از دیگرى توسط دیکتاتور و حامیان بیگانهاش سرکوب شدند. اما مدرس که یکى از مخالفان جدى رضاخان بود، در مجلس سازمان اقلیت مخالفت با رضاخان را به عهده گرفت و رهبرى فراکسیون اقلیت را با آگاهى کامل به امور سیاسى کشور بر عهده گرفت و دولت رضاخان را مکرر استیضاح مىکرد.
شهید مدرس ندا سر مىدهد که روابط ما با کشورها چه همسایه و چه غیرهمسایه اعم از مسلمان و غیرمسلمان بر پایه روابط حسنه و صلح و صفاست و هیچگونه جنگى با هیچ کشورى نداریم. در عینى که خواستار روابط حسنه هستیم به کسى اجازه سلطه نمىدهیم.
مدرس بر اساس آیه شریفه: لن یجعل اللَّه للکافرین على المؤمنین سبیلا معتقد بود که کفار نباید در هیچ یک از ابعاد زندگى ایرانیان سلطه و برترى داشته باشند و نفى سلطه به معناى اعم آن سلطه اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و نظامى را شامل مىشود.
مدرس در باب روابط با دول بیگانه چنین مىگوید:
منشأ سیاست ما دیانت ماست. ما با تمام دنیا دوستیم، مادامى که متعرض ما نشدهاند هر کس متعرض ما شود متعرض او خواهیم شد. همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانى کردم. گفتم اگر کسى بدون اجازه ما وارد سر حد ایران شود و قدرت داشته باشیم او را با تیر مىزنیم. خواه کلاهى باشد خواه عمامهاى باشد و خواه شاپو بر سر داشته باشد. دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست.16
مدرس در عین این که به دین اهمیت زیادى مىداد ولکن با مدرن شدن مخالفت نمىکرد. مدرن شدن بدین معنا که یادگیرى علوم و فنون را لازم مىدانست.
او عزت مسلمین و منافع مسلمین را در نفى سلطه مىداند، در عین این که روابط حسنه را با تمام دول جهان نفى نمىکند. اما در جهت حفظ بیضه اسلام و منافع و امنیت مسلمین نهایت سعى و تلاش خود را به کار برد و همین سیاست، شجاعت و دلیرى و راسخیت او در بیان، کلام و مبارزه او بود که در راه دین و امنیت این سرزمین به شهادت رسید.
به عقیده مرحوم مدرس نیل به خودکفایى و دست یابى به استقلال فرهنگى و اقتصادى جز در سایه اعمال سیاست توازن عدمى و جلوگیرى از نفوذ قدرتهاى استعمارى شرق و غرب میسر نیست و بر این نکته تأکید دارد که توازن عدمى را نسبت به همه دولتها رعایت کنیم.
مدرس در این باره مىگوید:
ما را بگذارید که صلاح و فساد خودمان را مىدانیم. من مناسب نمىبینم که دولتها دوستهاى خصوصى پیدا کنند. یکى تعریف ما مىکند یکى مذمت. من اگر خوبم اگر بد، تو برو خود را باش، من که با همه خوبم. هیچ دوست ندارم که یک دولتى چه در اینجا و چه در مرکز خود، تعریف مرا بکند. من اگر خوبم براى خودم و اگر بدم براى خودم هستم. من دوست ندارم که یکى از این دولتها اظهار تمایل به یکى از رجال ما بکند. من از هر دولتى که بخواهد دخالت در امور بکند مىترسم و باید توازن عدمى را نسبت به همه مراعات کرد. نه توازن وجودى، یعنى شما براى خودتان ما هم براى خودمان.17
یکى از مصادیق مخالفت با موازنه وجودى و اعتقاد به موازنه عدمى شهید مدرس را مىتوان مخالفت با قرارداد 1919 دید:
قرارداد منحوسى، یک سیاست مضر به دیانت اسلام، مضر به سیاست بى طرفى ما بود. کابینه وثوق الدوله خواست ایران را رنگ بدهد. اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد. بر ضد او، ملت ایران قیام نمود. حال هم هر کسى تمایل به سیاستى نماید ما، یعنى ملت ایران با او موافقت نخواهیم نمود. چه رنگ شمال داشته باشد و چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا.18
مرحوم مدرس با وجود این که عالمى دینى بود، با بینش سیاسى و آینده نگرى که داشت سعى مىکرد امور مملکت بر اتحاد و به دور از اختلاف حل شود. اگر چه نقد و انتقاد سازنده و به دور از غرضورزى را مىپذیرفت ولکن به این مسئله واقف بود که بیگانگان از عدم اتحاد و تفرقه بین ایرانیان نهایت استفاده را خواهند برد او در جلسه 202، حفظ کشور و مجلس را موقوف بر کلمه جامعه اتحاد، یعنى اتحاد در غرض نه اتحاد در سلیقه مىداند. او در تفسیر آن مىگوید:
البته جماعتى از عقلا سلیقه شان در مطالب مختلف است، اما در غرض یکى است. باید حفظ آن مرتبه را کرد.19
پس سلیقهها مختلف است ولکن باید هدف و غرض را جهت حفظ کشور و مصالح ملى دانست. اما در همین زمان مخالفین مدرس ضمن سنگ اندازى، هدفى جز نابودى چهرههاى دلسوز ملت نداشتند و هدفشان منافع فردى و بیگانه بوده است.
اصول سیاست خارجى او مبنى بر:
1. تعقیب اصول دوستى با تمام دول خصوصاً دولتهاى همسایه؛ او در مورد رابطه با دول اسلامى معتقد است، به علت این که به لحاظ فرهنگى، اجتماعى به هم نزدیک هستیم باید روابط حسنه خاصه با آنها پیدا کنیم و اگر حسن روابط به یکى زیادتر باشد ضرر ندارد و دلیل نظر سوء نیت بر دیگران نیست؛20
2. پرهیز و مخالفت از برقرارى دوستى بر اساس روابط یک طرفه؛
3. پرهیز از تشنج در روابط با سایر کشورها؛
4. ابراز خصوصیت بیشتر به کشورهاى اسلامى؛
5. عدم رنگ پذیرى و سلطه پذیرى؛ مرحوم مدرس بر این نکته خیلى تأکید مىکرد. سلطه بیگانه بر این کشور را مغایر با آیه قرآن وَلَن یَجعَلَ اللَّهُ لِلکافِرِینَ عَلَى المُؤمِنینَ سبیلاً مىدانست؛
6. کوشش جهت حل تضادهاى غربى که ایران را آلت دست خود قرار دادند؛
7. رعایت موازنه عدم در سیاست خارجى؛
8. مسدود ساختن طرق ایجاد توقعات نامشروع نسبت به کشور از راه ایستادگى و مقاومت.
مدرس و امنیت قضایى
براى برقرارى همه جانبه امنیت در اجتماع، به دستگاه قضایى هوشیارى نیاز است که بتوان قوانین قضایى را پیاده کرد. قضاوت دادگستر و تلاش گر زمانى نقش خود را ایفا مىکند که به قوانین و نظام دادگسترى متکى باشد تا بتواند خود را با جریانات جامعه و آن چه آزادى فرد و سلامتى جامعه را تضمین مىکند همآهنگ باشد. و نیز همآهنگى با قوانین و نظام قضایى زمانى تحقق مىیابد که شهروندان، آنها را با جان و دل پذیرا باشند و آن قوانین و نظام را ابزارى براى برداشتن ظلم و انحراف بدانند.
البته در اسلام، قاضى شروطى دارد و نحوه برخورد او با متهمین هم باید بر اساس شروطى باشد. عدالت، برابرى و تساوى افراد در برابر قانون مکرراً در روایات اسلامى ذکر شده است.
در جلسه 33 مورخه سى ام مهر 1300 راجع به برنامه اصلاحات دولت در امر قضا، مدرس پس از اشاره به همکارى خود با میرزا حسن خان مشیر الدوله و جمعى دیگر جهت تهیه و تدوین قانون براى عدلیه از جمله قانون محاکمات و ذکر این نکته که ماهیت مسائل حقوقى و جزایى همان است که در قانون هست و امکان ندارد به قدر یک خشخاش از آن کم یا زیاد بشود.21
راجع به کیفیت اجراى آن مىگوید:
وضعیات دنیا ما را متنبه کرد که کیفیات اجرا و طرز اداره باید به وضع سایر نقاط دنیا باشد. که مردم بگویند ما هم داخل در تمدن شدهایم. البته باید کیفیت جریان اداره را مثل سایر دنیا و بلکه اکمل کنیم.22
مدرس مىخواهد محاکم و حقوق بر اساس حقوق اسلامى باشد و اظهار مىدارد که:
براى این که آنها از تربیت قاضى اروپا مستحضرند، و ما هم از قواعد مذهبى خودمان.23
او مىگوید با حقوق و قانون غرب نمىشود در ایران قضاوت کرد. و در صورتى که قانون غرب را در ایران پیاده کنیم از حقوق اسلامى خودمان فاصله مىگیریم، در حالى که قانون ما قانون تام و اکملى است که نیاز به قانون دیگران ندارد. پس هدف آنها از وضع قانون غرب در اسلام، سلطه قانون آنها بر ایران است. قضاوت در این مملکت، علم حقوق همین مملکت را مىطلبد و لا غیر.
او مىگوید:
قاضى باید عالم به حقوق مملکت و مجتهد باشد قانون ادارى هم بداند....24
مدرس و امنیت اقتصادى
شهید مدرس تهدیدات اقتصادى کشور را ناشى از داخل و خارج مىداند. وى در نطقهاى خود به کسانى که واردات کالاهایى که از خارج وارد مىشود و فى نفسه سودى براى مملکت ندارد، مىتازد. او اظهار مىدارد:
باید پولى که بابت خرید مشروبات الکلى از مملکت خارج مىشود صرف خرید کارخانجات شود. امروزه جنگ از زمین و هوا رفته باید کارخانه هواپیماسازى و توپ ریزى دایر کنیم. به علاوه اگر من باب ضرورت و دارو کسى باید بخورد، ما که داریم و خوبش را هم داریم، چرا نجسىهاى (مشروبات الکلى) خارجى را بخورد.25
مدرس در نطق دیگرى اظهار مىدارد:
روزى خواهد رسید که براى شیر و پنبه و پشم و پوست که از صادرات کنونى ما است، گردن ما به جانب خارج کج باشد. و دست حاجت به سوى آنان دراز کنیم.26
از ویژگىهاى شهید مدرس پیش بینى آینده بود. او اقتصاد کشور را در خطر مىبیند و مسئولین را تشویق به خودکفایى و امنیت اقتصادى مىکند و داشتن کارخانههاى هواپیما سازى، اسلحه سازى و... را براى آینده کشور ضرورى و لازم مىداند.
مدرس و امنیت فرهنگى
شهید مدرس از امنیت فرهنگى و تهدیداتى که متوجه آن است هم سخن گفته است. او تهدیداتى را که متوجه ارزشهاى حاکم بر جامعه است از ناحیه غربىها مىداند و با درایت آینده این خطر را به احمد شاه خبر داد.
او اظهار مىدارد:
در رژیم نویى که نقشه آن را براى ایران بى نوا طرح کردهاند نوعى از تجدد به ما داده مىشود که تمدن مخربى را با رسواترین قیافه تقدیم نسلهاى آینده خواهند نمود و آن روز فراخواهد رسید که چوپانهاى قریههاى ورامین و کنگاور با فکل و کروات خودنمایى مىکنند. ممکن است شمار کارخانه نوشابه سازى روزافزون گردد، اما کوره آهنگرى و کاغذ سازى پا نخواهد گرفت.
درهاى مسجد و تکایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد. اما سیلها از رمانها و افسانههاى خارجى به وسیله مطبوعات و پردههاى سینما به این کشور جارى خواهد گشت و عقاید و اندیشههاى پوچ را به عنوان فرهنگ غربى آن هم با رقص و آواز و دزدىهاى عجیب ارسن لوپن و بى عفتىها و مفاسد اخلاقى دیگر به ما تحمیل خواهند کرد و اینها را لازمه تمدن غربى مىدانند.27
نطقهاى شهید مدرس در دوره پهلوى به اوج خود رسید. فرهنگ غربى جاى گزین فرهنگ دینى شد.
شهید مدرس بر امنیت فردى و حقوق فردى مردم تأکید زیادى داشت. او فلسفه وضع قانون را، آسایش خلق در امور زندگى مىدانست.
پىنوشتها
1. دانش آموخته حوزه علمیه قم و کارشناسى ارشد علوم سیاسى دانشگاه باقرالعلومعلیه السلام.
2. موسى نجفى، اندیشه سیاسى حاج آقا نوراللَّه: (تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ دوم، 1378) ص 9.
3. همان، ص 13.
4. غلام حسین زرگرىنژاد، رسائل مشروطیت، رساله مقیم و مسافر، ص 445.
5. نجفى، پیشین، ص 15.
6. همان، ص 16.
7. همان.
8. همان.
9. همان.
10. همان، ص 17.
11. همان.
12. همان، ص 129.
13. همان، ص 19.
14. محمد ترکمان، آراء، اندیشهها و فلسفه سیاسى مدرس، (مرکز خدمات فرهنگى سالکان، چاپ اول، سال 1374) ص 20.
15. حسین مکى، مدرس قهرمان آزادى، (تهران: انتشارات ترجمه و نشر کتاب، سال 1358) ص 209.
16. رضا عیسىنیا، مجله علوم سیاسى، شماره سال 1379، ص 209.
17. همان، ص 210.
18. همان.
19.ترکمان، پیشین، ص 29.
20. همان، ص 58.
21. همان، ص 64.
22. همان.
23. همان، ص 65.
24. همان.
25. مدرسى، پیشین، ص 180.
26. همان.
27. همان.