رویکرد قانون اساسى به مقوله امنیت (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
امنیت ملى یکى از حیاتىترین موضوعات اصلى هر کشور است. پرسشهاى ذیل، مبتنى بر پیش فرض مذکور، محورهاى اصلى مقاله حاضر را تشکیل مىدهد: 1. آیا قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران ظرفیت لازم را براى تأمین امنیت ملى داراست؟ 2. چرا شوراى ملى دفاع پس از ده سال در بازنگرى قانون اساسى به شوراى عالى امنیت ملى تغییر یافت؟ 3. و چه راهکارهایى براى تعارضات احتمالى در خصوص امنیت ملى در قانون اساسى پیش بینى شده است؟ در این مقاله تلاش شده است ضمن پاسخگویى به پرسشهاى مذکور نقش رهبرى، قواى سهگانه و شوراى عالى امنیت ملى در تأمین امنیت ملى و نحوه همآهنگى بین ارکان مذکور تبیین و نحوه اجراى تصمیمات امنیتى بحث شود.متن
نحوه حل تعارض در موضوعات امنیتى
وقتى دانشمندان علوم اجتماعى مدرن از مفهوم امنیت ملى صحبت مىکنند عموماً منظورشان توانایى یک ملت براى حفاظت از ارزشهاى داخلى در مقابل تهدیدات خارجى است. لذا این میدان مطالعه، تمام اقدامات انجام شده توسط ملتها براى طراحى، تصمیمگیرى و ارزیابى تصمیمات و سیاستهاى اتخاذ شده براى افزایش این توانایى را در بر مىگیرد. یک ملت وقتى امنیت دارد که مجبور نباشد منافع مشروع خویش را براى احتراز از جنگ، قربانى نماید و در صورت لزوم نیز قادر باشد که منافع مشروع خویش را از طریق جنگیدن حفظ کند.2
اگر امنیت را مهمترین کارکرد و خدمت دولت جدید بدانیم، امنیت ملى بزرگترین دغدغه هر نظام سیاسى است که با عناصر ایدئولوژیک و فرهنگى، اجتماعى و نظام پیوند خورده است. ایدئولوژى رسمى و قانونى در جمهورى اسلامى ایران، برآمده از فرهنگ و ارزشهاى اسلامى است که به طور طبیعى بیش از هر جایى در قانون اساسى در حکم سنگ بناى نهادها و تأسیسات سیاسى تجلى و تبلور یافته است. امنیت جوامع را معمولاً به پنج دسته نظامى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و زیست محیطى تقسیم مىکنند که حکومت در تأمین و استقرار آنها نقش مهمى دارد. حکومت، دست کم در نگرش سنتى متکفل و مسئول امنیت ملى است. حکومت در مقام دستگاه سیاسى کشور که ابزارهاى مشروع سلطه و اقتدار را در اختیار دارد به تدبیر امنیت ملى مىپردازد. این دستگاهها از نهادها و بخشهایى مثل قواى سهگانه، سازمانهاى تابعه و... تشکیل مىشود که ترتیبات، روابط، تشکیلات و وظایف همه آنها را قانون معین مىکند؛ قانون اساسى مرجع نهایى در این مورد است.
هر قانون اساسى داراى مجموعهاى اصول و داراى یک روح حاکم بر آن است. قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران که در 12 فروردین 1358 به تصویب مردم ایران رسید، مرجع همه سیاستگذارىها و برنامههاى ملى است از همین روى امنیت ملى در قانون اساسى از جمله مهمترین وظایف حکومت تلقى شده است. مقطع زمانى تأسیس و تصویب این قانون از لحاظ فضاى بینالمللى، دوران جنگ سرد و سیطره نگرش سنتى جنگ محور به امنیت ملى بود. حتى پژوهشگرانى که در باب مبانى نظرى و اخلاقى امنیت ملى - که تا حدودى رنگ دینى هم دارد - کار مىکردند عمدتاً کارشان متمرکز بر کشف بنیادهاى مذهبى، فلسفى و کلامى جنگ و امنیت در عرصه سیاست خارجى بود. بر این اساس طبیعى بود که نگرش جنگ محورانه و راهبردى به مقوله امنیت ملى در قانون اساسى تبدیل به دغدغه اصلى شود.3
تصمیم سازى در سطح ملى نیازمند تعیین چهارچوبها و قواعد تصمیم سازى است. همچنین صلاحیتهاى هر یک از اجزا و میزان اعتبار آنها، روشهاى همآهنگى بین تصمیمات و نظرات و نیز مکانیزمهاى حل اختلاف در صورت بروز آن باید از پیش معلوم باشد. بنیان «قاعده / نظم» وظیفه دارد این عوامل را مشخص نماید. این کارکرد معمولاً از طریق حقوق اساسى کشورها مطرح مىگردد. اگرچه ممکن است مسائل و سطوح پائینترى از آن در سایر بخشهاى حقوقى نیز مورد توجه قرار گیرد. در سیستم امنیت ملى این بخش از حساسیت بیشترى برخوردار است و طرح شفاف اجزا و مراحل تصمیمسازى امنیتى بسیار مهم است. در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نهادهایى که مىتوانند به نحوى در سیستم تصمیمسازى امنیت ملى دخالت کنند قابل شناسایى مىباشند. رهبرى، مجمع تشخیص مصلحت، شوراى عالى امنیت ملى، مجلس و دولت به ویژه برخى از بخشها مانند سازمان مدیریت و برنامهریزى، نهادهاى مهمى هستند که در این حوزه وارد مىشوند. بر اساس بند 1 اصل 110 تعیین سیاستهاى کلى نظام بر عهده رهبرى است و طبیعى است بخشى از این سیاستها با مسائل امنیت ملى ارتباط مستقیم دارد. همچنین مجمع تشخیص مصلحت نظام مطابق با بند فوق در بررسى سیاستهاى کلى نقش مشورتى و کارشناسى ایفا مىکند.4
بر این اساس هرچند رهبرى - قواى سهگانه و نیروهاى مسلح درگیر مسائل امنیتى هستند، زیرا مسائل امنیتى تحت عنوان مسائل ملى است و این نهادها با تصمیمات ملى سروکار دارند؛ مثلاً طبق اصل 110 قانون اساسى رهبرى در تعیین سیاستهاى کلى نظام که به طور عام به امنیت ملى هم ارتباط دارد و یا به طور خاص ممکن است مربوط به امنیت ملى باشد یا در اعلام جنگ و صلح که مربوط به امنیت ملى است یا در نصب و عزل فرماندهان نظامى نقش اساسى دارد یا قوه مجریه که تهیه لوایح را به عهده دارد یا تدوین و تصویب آییننامهها را طبق اصل 138 به عهده دارد یا قوه مقننه که طبق اصل 71 مىتواند در همه زمینهها قانون وضع نماید یا طرح خاصى را در زمینه مسائل امنیتى تدوین و تصویب نماید یا سازمان مدیریت و برنامهریزى که تدوین و اجراى بودجه کشور را به عهده دارد؛ در تصمیم سازى که فرایندى خاص دارد مؤثرند. حتى N.G.Oها مىتوانند در این فرایند مؤثر باشند تا به تصمیمگیرى برسد، لکن وظیفه این نهادها در زمینه امنیت ملى عرضى است نه ذاتى، در حالى که وظیفه امنیت ملى ذاتاً به عهده شوراى عالى امنیت ملى است که در اصل 176 اهداف، ترکیب و نحوه تصمیمگیرى آن مشخص شده است.
شوراى عالى امنیت ملى
جایگاه و نقش شوراى عالى دفاع در شرایط جنگى و احتمال تهاجم نظامى از بیرون مرزهاى کشور امرى کاملاً واضح و منطقى و قابل قبول است و به همین دلیل بود که در قانون اساسى مصوب 1358 در اصل 110 پیش بینى و اعضاى آن دقیقاً تعیین شده بود. این در حالى است که قانون اساسى براى دفاع از تمامیت ارضى و دفع تهاجمات احتمالى مسئولیتهاى لازم را بر عهده نیروهاى مسلح وبسیج مردمى گذارده و تکلیف فرماندهى کل قوا را تعیین کرده بود: نکته ابهامآمیز در قانون اساسى گذشته این بود که خطرات احتمالى براى کشور اختصاصى به تهاجم از خارج مرزهاى کشور ندارد. حفظ استقلال کشور که وظیفه اساسى دولت جمهورى اسلامى ایران است بدون تأمین امنیت به مفهوم عام امکانپذیر نیست و از سوى دیگر آسیبپذیرى استقلال تنها از بعد نظامى نیست و همواره ممکن است ضربههاى مهلک بر استقلال کشور در بُعد سیاسى، اقتصادى و فرهنگى وارد شود. وجود شوراى امنیت کشور با بافت ضعیف و وظایف ابهامآمیز آن که قبل از بازنگرى در وزارت کشور تشکیل مىشد و هم اکنون هم به عنوان زیرمجموعه شوراى عالى امنیت ملى کار مىکند براى ایفاى مسئولیت سنگین تأمین امنیت همه جانبه کشور که بسى فراتر از مسئولیتهاى یک وزارت خانه (وزارت کشور) است کافى به نظر نمىرسید از این رو حذف شوراى عالى دفاع در حقیقت به سبب آن انجام گرفت که نهاد شاملترى جاىگزین آن گردد و حدود اختیارات بیشترى را بر عهده گیرد. از سوى دیگر تأمین اهداف دفاعى و پاسدارى از تمامیت ارضى و امنیت کشور امرى کاملاً اجرایى است. گنجانیدن چنین مسئولیت اجرایى در وظایف رهبرى نمىتوانست توجیه منطقى به همراه داشته باشد. مشغول کردن حوزه رهبرى با مسائل اجرایى نه تنها مانعى براى ایفاى مسئولیتهاى بزرگ در قلمرو وسیع امت و جهان اسلام محسوب مىشد اصولاً دولت را که به صورت اصلى، مسائل اجرایى را بر عهده دارد از کسب توانمندىهاى بیشتر باز مىداشت.5
همآهنگى در سیاستهاى عمومى از جمله ضرورتهاى تجربهشدهاى است که امروزه اصولاً در تمام نظامهاى سیاسى به آن پرداخته مىشود. سیاستهاى داخلى و خارجى از یک طرف و مجموعه سیاستهاى خارجى از طرف دیگر آن چنان به یک دیگر مرتبط هستند و تحت تأثیر یک دیگر قرار مىگیرند که زمامدارى کشور فقط در یک نظام همآهنگ قادر به اتخاذ تصمیم شایسته خواهد بود. شوراى عالى امنیت ملى نهادى است که قانونگذار اساسى پس از کسب تجربه پرماجراى ده ساله جمهورى اسلامى (68 - 1358) در بازنگرى سال 1368 آن را تأسیس نموده است. این شورا که به ریاست رئیس جمهور و زیر نظر مقام رهبرى تشکیل مىشود و جاى گزین شوراى عالى دفاع ملى و شوراى امنیت کشور مىباشد؛ با توجه به ترکیب جامع الاطراف خود در تأمین اهداف بسیار مهم و بنیادى، وظایف بسیار اساسى را بر عهده دارد. بدین ترتیب ملاحظه مىشود که راهبرى پارهاى از سیاستهاى اساسى داخلى و خارجى در یک اشتراک مساعى همآهنگ صورت مىگیرد. تأمین منافع ملى، پاسدارى از انقلاب اسلامى، تمامیت ارضى و حاکمیت ملى در زمره اهدافى است که شوراى عالى امنیت ملى آن را تعقیب مىکند. تعیین سیاستهاى دفاعى، همآهنگ نمودن همه فعالیتهاى سیاسى، اطلاعاتى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى با تدابیر دفاعى و بهرهگیرى از امکانات مادى و معنوى کشور براى مقابله با تهدیدهاى خارجى، سیاستهاى همآهنگى است که در جهت تأمین این اهداف به کار مىرود.6
اعضاى شورا عبارتند از:
رؤساى قواى سهگانه
رئیس ستاد فرماندهى کل نیروهاى مسلح
مسئول امور برنامه و بودجه
دو نماینده به انتخاب مقام رهبرى
وزراى امور خارجه، کشور، اطلاعات
حسب مورد وزیر مربوط و عالىترین مقام ارتش و سپاه.
شوراى عالى امنیت ملى به تناسب وظایف خود، شوراهاى فرعى از قبیل شوراى دفاع و شوراى امنیت کشور تشکیل مىدهد. ریاست هر یک از شوراهاى فرعى با رئیس جمهور یا یکى از اعضاى شوراى عالى است که از طرف رئیس جمهور تعیین مىشود.
حدود اختیارات و وظایف شوراهاى فرعى را قانون معین مىکند و تشکیلات آنها به تصویب شوراى عالى مىرسد.
مصوبات شوراى عالى امنیت ملى پس از تأیید مقام رهبرى قابل اجرا است.7
اعضاى شوراى عالى امنیت ملى
شوراى عالى امنیت ملى داراى دو دسته عضو مىباشد: دستهاى عضو ثابت و اصلى که در هر جلسه باید حضور داشته باشند تا عنوان شوراى عالى امنیت ملى بر آن اجتماع قابل اطلاق باشد و عبارتند از رؤساى قواى سه گانه - رئیس ستاد فرماندهى کل نیروهاى مسلح - مسئول امور برنامه و بودجه - دو نماینده به انتخاب رهبرى - وزیر امور خارجه - وزیر کشور - وزیر اطلاعات.
دسته دوم از اعضاى شوراى عالى امنیت ملى که عضویت ثابت ندارند و به اقتضاى ارتباط با مسئله مطروحه ممکن است شرکت نمایند، مانند وزرا و مقامات عالیه ارتش و سپاه.8
1. ترکیب کمّى اعضاى شورا
دولت در شورا پنج عضو مشخص دارد (رئیس جمهور - رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزى کشور - سه وزیر). از قوه مقننه و قوه قضائیه فقط رئیس آن دو و از نیروهاى مسلح به طور رسمى یک عضو (رئیس ستاد فرماندهى کل نیروهاى مسلح) شرکت دارد. نمایندگان رهبرى نیز دو نفر مىباشند که با رئیس ستاد کل و حتى با رئیس قوه قضائیه که منصوب رهبرى هستند چهار نفر مىشوند پس از نظر تعداد، غلبه با دولت است. ضمن این که رئیس جمهور، رئیس شورا نیز مىباشد.
2. ترکیب کیفى اعضاى شورا
از نظر کیفیت نیز تیم دولت قوىتر است، زیرا قوه قضاییه نهاد ویژهاى در خصوص مسائل دفاعى و امنیتى ندارد. مجلس نیز هرچند کمیسیون امنیت ملى و سیاست خارجى دارد و یا مرکز پژوهشهاى آن مىتواند به مسائل دفاعى امنیتى بپردازد لکن اطلاعات و تجربیات آن در حد دولت که داراى وزیر اطلاعات - وزیر کشور - وزیر امور خارجه مىباشد نیست، زیرا این سه دستگاه بر جزئیات مسائل اطلاعاتى و امنیتى کشور مسلط مىباشند؛ علاوه بر شخص رئیس جمهور و رئیس سازمان مدیرت و برنامهریزى کشور که مشرف بر منابع اقتصادى و... کشور مىباشند. لذا ترکیب مذکور این شورا بیشتر به قوه مجریه منتسب است؛ به ویژه که رئیس جمهور، رئیس این شورا مىباشد.
به نظر مىرسد گفتمان غالب در مجمع بازنگرى قانون اساسى در سال 1368 بر آن بوده است که افراد کمترى در این شورا حضور یابند لذا رئیس مجمع تشخیص مصلحت یا فرماندهان و رؤساى سپاه و ارتش در آن حضور ندارند. شاید تصور مىشد بیشتر موضوعات اطلاعاتى است که افراد را محدود کردهاند. هرچند مسئولین مجوز دسترسى به اطلاعات طبقهبندى شده را دارند. لذا قوه مجریه در فرایند تصمیمات امنیتى نقش بسیار موثرى دارد و در واقع مىتوان گفت نقش اول با رهبرى و سپس رئیس جمهور است.
شوراهاى فرعى
در ذیل اصل 176 اشاره به شوراهاى فرعى شده است هم چون شوراى دفاع و شوراى امنیت کشور که ریاست آن با رئیس جمهور یا یکى از اعضاى شوراى عالى امنیت ملى است که از طرف رئیس جمهور تعیین مىشود. حدود اختیارات و وظایف شوراهاى فرعى را قانون تعیین مىکند و تشکیلات آنها به تصویب شوراى عالى مىرسد.
در این جا سؤالاتى مطرح مىگردد که آیا مجلس این شوراهاى فرعى را تأسیس و حدود اختیارات و وظایف آنها را تعیین مىکند و چارت و نماى تشکیلاتى آن به تصویب شوراى عالى مىرسد؟ یا شوراى عالى یک شوراى فرعى را تأسیس مىکند و حدود و اختیارات آن را مجلس تعیین مىکند؟
تاکنون مجلس قانونى در این خصوص تصویب ننموده است. از طرفى به وجود دبیرخانه شوراى عالى امنیت ملى و دبیر آن در قانون اساسى تصریح نشده است. گسترش وظایف دبیر و دبیرخانه یا محدودیت آن به شخصیت فرد بستگى دارد. چه بسا دبیرخانه روى موضوعاتى حساسیت نداشته و آنها را از دستور خارج کند (غیر از ارجاعات رهبرى و رئیس جمهور).
نحوه اجرایى شدن تصمیمات
مصوبات شوراى عالى امنیت ملى پس از تأیید مقام رهبرى قابل اجرا است (طبق ذیل اصل 176). این نکته نیز داراى اهمیت زیادى است که مصوبات شورا باید به تأیید رهبرى برسد تا قابل اجرا گردد یا منع اجرا از آن برداشته و الزامى گردد. در این خصوص نکات ذیل شایسته توجه است:
1. نقش رهبرى در شوراى عالى امنیت ملى تعیین کننده و جهت دهنده به نظر مىرسد، زیرا اولاً، هرگونه اعمال سیاسى باید در محدوده سیاستهاى تعیین شده از طرف این مقام باشد؛ ثانیاً، نمایندگان سیاسى و نظامى وى در این جلسه بر اساس تصمیمات وى عمل مىکنند و ثالثاً، مصوبات شورا پس از تأیید وى قابلیت اجرایى پیدا مىکند، بنابراین اقتدار مقام رهبرى بر پیکره شورا آن چنان سایه افکنده است که این شورا اصولاً قادر به اتخاذ تصمیم مستقل نیست، اما از طرف دیگر به نظر مىرسد که این مقام نیز نمىتواند سیاستهایى را که قانون اساسى بر عهده شورا قرار داده مستقلاً تدوین و اجرا کند. خلاصه آن که شوراى عالى امنیت ملى آمیزهاى از عناصر مشورت، پشتیبانى، تدارک و اقتدار است که سیاست خارجى را در زمینههاى مورد نظر راهبرى مىکند.
2. این شورا در تعیین و اعمال سیاستهاى قانونى خود به منظور همآهنگى، مىتواند مجموعه فعالیتهاى عمومى را تحت الشعاع تدابیر متخذه دفاعى قرار دهد و براى مقابله با تهدیدات داخلى و خارجى از همه امکانات مادى و معنوى بهره جوید. این ابتکار عمل، چه بسا نهادهاى قانونى کشور را از انجام وظایف مقرر خود معذور کند. براى مثال چنان چه شورا در اتخاذ تدابیر دفاعى خرید تسلیحات نظامى را مقرر دارد و یا ابتکار انعقاد قرارداد صلح را بر عهده گیرد این اعمال در مجموعه معاهدات بینالمللى قرار دارد که قانوناً باید به تصویب مجلس شوراى اسلامى برسد (اصل 77) در حالى که تصمیمات مصوب این شورا پس از تأیید مقام معظم رهبرى قابل اجرا است (اصل 176) البته در مقام تفسیر ظاهراً مىتوان چنین اظهار داشت که اصل شوراى عالى امنیت ملى به عنوان قاعده لاحق (مصوب 1368) مىتواند مخصّص اصل 77 (مصوب 1358) باشد. اما با توجه به این که در مجموعه وظایف و اختیارات شورا تصریحى به انعقاد قرارداد بینالمللى نشده است، این عدم تصریح بر قبول ادامه حاکمیت عام نظارت استصوابى مجلس بر جمیع مصوبات بینالمللى کفایت مىکند. بنابراین به نظر مىرسد که مصوبات شوراى عالى امنیت پس از تأیید مقام رهبرى اصولاً قابل اجرا است، اما برخى از تصمیمات شورا هم چون انعقاد قراردادهاى بینالمللى نظامى و سیاسى (اصل 77) و تغییر خطوط مرزى (اصل 78) موضوعاً در حیطه نظارت استصوابى مجلس شوراى اسلامى قرار مىگیرد و حتمیت اجراى آن موکول به تصویب مجلس خواهد بود. در این خصوص حتى اگر پارهاى از مصوبات شورا بنا به دلایلى سرّى باشد در صورتى که رعایت امنیت کشور ایجاب کند قانونگذار اساسى اجازه مىدهد رئیس جمهور (در مقام ریاست شوراى عالى امنیت ملى) از طریق تقاضاى تشکیل جلسه غیر علنى تصویب موضوعات مورد نظر را از مجلس بخواهد. (اصل 69) تنها ایرادى که ظاهراً مىتوان وارد نمود آن است که چون رهبرى به قواى سهگانه (از جمله مقننه) نظارت دارد پس از تأیید مصوبات شورا توسط وى، نظارت مجلس بىاعتنایى به حریم مقام اعلاى سلسله مراتب سیاسى است. اما با قبول حاکمیت قانون اساسى بر کلیه نهادها و مقامات و تفکیک وظایف قانونى از یک دیگر این جنبه قابل دفاع به نظر نمىرسد وانگهى نظارت شوراى نگهبان (فقها و حقوقدانان) بر مصوبات مجلس (اصل 91) در هر حال به نحوى است که نظارت عالى مقام رهبرى را همچنان به قوت خود باقى نگه مىدارد.9
کارکردهاى پسینى در قانون اساسى
پس از تعیین چهارچوبهاى اساسى و مفاهیم پایه در هر دستگاه تصمیمسازى، به طور طبیعى باید انتظار داشت که سیستم مفروض، محصولات و خروجىهایى را ارائه دهد. بنیان «قاعده / نظم» در نحوه برخورد با این خروجىها دو کارکرد مهم دارد که کاهش اختلاف و ایجاد همآهنگى و نظمِ بیشتر، موضوع اصلى این کارکردهاست.
1. طبقهبندى و اعتبار سنجى خروجىها
بنیان «قاعده / نظم» به این نکته توجه داشته است که نهادهاى اساسى و مهم در یک سطح قرار نمىگیرند و نسبتهاى طولى و عرضى مختلفى با هم خواهند داشت. بنابراین لازم است اعتبار تصمیمات گوناگون و متنوعى که در سیستم اتخاذ مىشود به صورت قاعدهمند طبقهبندى شود. تصمیمات سیستم امنیت ملى نیز حاوى مراتب مختلفى است. قانون اساسى، سیاستهاى کلى رهبرى، قوانین مجلس، مصوبات شوراى عالى امنیت ملى، مهمترین قواعد و تصمیمات در فرایند مذکور است. بر اساس اصول قانون اساسى، ترتیب قانون اساسى و سیاستهاى کلى از نظر اعتبار روشن است. همچنین قرار گرفتن قوانین مجلس و مصوبات شوراى عالى امنیت ملى در رتبه پس از قانون اساسى و سیاستهاى کلى رهبرى نیز محرز است. اما سؤال قابلِ طرح آن است که در خصوص موضوعات خاص دفاعى - امنیتى، مصوبات شوراى عالى امنیت ملى مقدم است یا مجلس؟ به عبارت دیگر آیا مجلس مىتواند با قانون عادى، مصوبات شوراى عالى امنیت ملى را نقض کند یا خیر؟ مصوبات و تصمیمات شوراى عالى امنیت ملى دو گونه است. گاهى در مورد یک واقعه، حادثه و مورد خاص تصمیمى گرفته مىشود و این تصمیم به موارد دیگر تسرّى پیدا نمىکند. گاهى نیز مصوبات جنبه کلى دارد مانند موضوع بند 1 اصل 176 در مورد تعیین سیاستهاى دفاعى - امنیتى کشور.
به نظر مىرسد در قسم اول از مصوبات شورا، مجلس نمىتواند دخالتى داشته باشد، زیرا چنین مواردى ذاتاً قابلیت قانونگذارى ندارند و صلاحیتِ اتخاذ تصمیم موردى و خاصِ شوراى عالى امنیت ملى، نقضپذیر نیست. علاوه بر این که اصل استقلال قوا نیز اجازه دخالت قوه مقننه در این نوع تصمیمات را مجاز نمىشمارد.
اما در قسم دوم از تصمیمات شورا ممکن است با توجه به کلى بودن این تصمیمات که از این جهت مىتواند با قانون شباهت داشته باشد این شبهه مطرح شود که صلاحیت عام قانونگذارى مجلس شوراى اسلامى مطابق با اصل 71 قانون اساسى اقتضا دارد که مجلس بتواند با وضع قوانین، مصوبات کلى شوراى عالى امنیت ملى را نقض کند یا در مقام تعارض قوانین عادى با مصوبات شورا، قوانین عادى مقدم باشد. اما به نظر مىرسد به چند جهت مصوبات شورا در حدود صلاحیتهاى مطرح شده در قانون اساسى مقدم بر قوانین عادى باشد، زیرا اصل 71 قانون اساسى صلاحیت عام قانونگذارى مجلس شوراى اسلامى را محدود به حدود مقرر در قانون اساسى نموده است و مطابق اصل 176 تعیین سیاستهاى دفاعى - امنیتى با شوراى عالى امنیت ملى است و بر اساس قواعد، صلاحیت خاص شورا که نص است، بر عمومِ اصل 71 که ظهور دارد، مقدم است. از سوى دیگر مطابق با اصل 176، لازم است سیاستهاى دفاعى - امنیتى در چهارچوب سیاستهاى کلى رهبرى باشد و به قوانین عادى اشارهاى نشده است. البته قوانین عادى مىتوانند از جهات مختلف حدود و چهارچوبهایى را به تصمیمات شوراى عالى امنیت تحمیل کنند (به طور مثال نوع بودجهریزى و نحوه تخصیصها و نیز قوانین اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى و...» اما در هر حال شورا در مقام اعمال صلاحیت خود اعتبار مستقل دارد و نکته دیگر آن که با توجه به تأیید نهایى مصوبات شوراى عالى امنیت ملى از سوى رهبرى، با عنایت به اصول مختلف قانون اساسى تقدم مصوبات شورا بر قوانین عادى آشکارتر مىگردد. البته اختلاف تعبیر سیاست و قانون نیز باید مورد بررسى قرار گیرد و چه بسا با شفاف شدن این مفاهیم موضوع تعارض به طور کلى منتفى گردد، اما به دلیل آن که این اختلاف چندان روشن نشده و در عمل بین مصوبات کلى و قانون ممکن است خلط صورت گیرد صرف نظر از اختلاف ماهوى در مفهوم فوق به طور کلى درجه اعتبار هر یک از مصوبات مجلس و شوراى عالى امنیت ملى باید بررسى گردد.10
رابطه مجلس با شوراى عالى امنیت ملى
در نهایت در صورت تعارض مجلس و شوراى عالى امنیت ملى، از آن جا که شورا سیاستگذار است و در مواردى که سیاستگذارى مىکند فاصله بین قانون اساسى و قانون عادى مصوب مجلس را پر و تکمیل مىکند بر مصوبات مجلس احاطه و اولویت دارد و سیاستهاى آن حاکم بر مصوبات مجلس نیز مىباشد. اگر بتوان بین قانون و سیاست تفکیک قائل شد اصولاً تعارضى باقى نمىماند و هر کدام در حوزه و مسیر خاص خود حرکت مىکنند و آن جا که موضوع، دفاعى - امنیتى باشد نظر شورا مقدم بر تصمیم مجلس است.
یا این که مىتوان گفت صلاحیت مجلس، عام و صلاحیت شورا خاص است؛ در نتیجه صلاحیت خاص مقدم بر عام است مگر در مورد شوراهاى فرعى شوراى عالى امنیت ملى که در اصل 176 به قانون عادى و مجلس محول نموده است. همچنین چون مصوبات شوراى عالى امنیت ملى به تأیید رهبرى مىرسد (طبق ذیل اصل 176) هم اصل 4 قانون اساسى و مشروعیت آن رعایت شده است و هم مقام رهبرى طبق اصل 5 و 57 و 107 ولایت مطلقه و ولایت امر را بر عهده دارد و قواى سهگانه نیز تحت امر وى مىباشند مقدم بر سایر مسئولین است. در صورت تعارض نیز رهبرى بر اساس اصول (5 - 57 - 107 - 110) مىتواند شخصاً تدبیر نموده یا حکم دهد (در مقام ولى امر و ولایت مطلقه) و سایرین موظف به تمکین مىباشند یا از باب حل معضل نظام مىتواند طبق بند 8 اصل 110 آن را به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع دهد، بنابراین تعارضى باقى نخواهد ماند.
رابطه مجمع و شوراهاى عالى امنیت ملى
در خصوص رابطه تصمیمات شوراى عالى امنیت ملى و مجمع تشخیص مصلحت نیز این سؤال مطرح مىگردد که تصمیمات کدام بالاتر است؟ آیا ربط و نسبتى با یک دیگر دارند یا خیر؟
طبق اصل 112 قانون اساسى، مجمع تشخیص مصلحت نظام اولاً، براى تشخیص مصلحت در موارد اختلاف مجلس و شوراى نگهبان در خصوص مصوبات خلاف شرع و قانون اساسى مجلس است؛ ثانیاً، براى مشاوره در امورى که رهبرى به آنان ارجاع مىدهد و ثالثاً، سایر وظایفى که در قانون اساسى مانند حل معضلات نظام و تعیین سیاستهاى کلى نظام به دستور رهبرى تشکیل مىگردد. لذا مجمع، سیاستهاى کلى نظام را تصویب مىکند و شوراى عالى امنیت ملى نیز طبق اصل 176 سیاستهاى دفاعى امنیتى را بر اساس سیاستهاى کلى نظام تدوین و تصویب مىنماید که در این صورت رابطه طولى و هم جهت دارد و یا ممکن است مجمع سیاستهاى دفاعى - امنیتى را به آن شورا ارجاع دهد تا تصویب نماید که رابطه عرضى ولى هم جهت دارد و تعارضى نیست. اما در صورت اختلاف مجلس و شوراى نگهبان در خصوص یک موضوعِ دفاعى - امنیتى اگر به مجمع ارجاع گردید مجمع باید سیاست مصوب شوراى عالى امنیت ملى را در نظر گرفته و تصمیم بگیرد، زیرا مصوبه شوراى مذکور طبق اصل 176 پس از تصویب رهبرى لازم الرعایه مىگردد و به هیچ وجه نباید نقض گردد، زیرا لطمه به منافع ملى یا انقلاب اسلامى یا تمامیت ارضى یا حاکمیت ملى مورد نظر در صدر اصل 176 خواهد بود. پس اصولاً تعارضى باقى نمىماند؛ بر فرض که تعارض نیز رخ دهد با مکانیسم اصول 5 - 57 - 107 - 110 که ذکر شد قابل حل مىباشد.
یا براى مثال اگر شوراى عالى امنیت ملى اجازه مذاکره در مسائل هستهاى داد و مجلس، مذاکرات را نفى کرد و شوراى نگهبان به دلیل مصوبه شوراى عالى مصوبه مجلس را رد نمود و مصوبه به مجمع ارجاع گردید؛ مجمع باید مصوبه شوراى عالى امنیت را لحاظ کند، زیرا صلاحیت شورا خاص و صلاحیت مجلس عام است و از لحاظ حقوقى صلاحیت خاص مقدم بر صلاحیت عام است، علاوه بر این که مصوبه شورا به تأیید مقام رهبرى مىرسد.
2. تفسیر تصمیمات
کارکرد نهایى بنیان «قاعده / نظم» در مرحله پسینى، تفسیر قواعد و تصمیمات مىباشد. از آن جا که قوانین، قواعد و تصمیمات بشرى در هیچ حالتى کامل و به دور از اجمال و ابهام نیست و همین امور منشأ اختلاف و بىنظمى را ایجاد مىکند، لذا عقل جمعى بر اساس بنیان «قاعده / نظم»، قواعدى را براى تفسیر در نظر مىگیرد تا در صورت وقوع چالش و تنش در مراحل پس از اتخاذ تصمیم، اختلاف به حداقل کاهش یابد و سیستم با سازوکارهاى درونى، تعادل خود را حفظ کند.
در بحث تفسیر چند موضوع حائز اهمیت است که مهمترین آنها، روشهاى تفسیرى و مرجع صالح براى تفسیر مىباشد. روشهاى تفسیرى، اصول و شیوههاى منطقى و عقلایى است که به طور مفصل در منابع حقوقى مورد بحث قرار گرفته است. به طور مثال در تفسیر اصول قانون اساسى نمىتوان از روش تفسیر موسع استفاده کرد و غالباً تفسیر مضیق روش صحیحترى مىباشد. به همین دلیل با تفسیر موسع نمىتوان نهادهاى اساسى را کم یا زیاد کرد و یا حقوق و تکالیف نهادهاى اساسى را تغییر داد. اما در بحث مرجع تفسیر، اصل بر آن است که مرجع تصمیمگیر، خود باید مفسر تصمیم خود باشد مگر آن که روش دیگرى در قوانین پیش بینى شده باشد. براى مثال، تفسیر قانون اساسى بر اساس اصل 98 به عهده شوراى نگهبان است با این که شوراى نگهبان واضع قانون اساسى نبوده است. اما در مورد مجلس شوراى اسلامى قاعده اصلى رعایت شده است و مطابق اصل 73 تفسیر قوانین عادى با مجلس مىباشد. بنابراین در فرایند تصمیم سازى امنیتى، تفسیر قانون اساسى و قوانین عادى روشن شده است، اما در مورد تفسیر سیاستهاى کلى رهبرى و سیاستها و تصمیمات دفاعى - امنیتى شوراى عالى امنیت ملى نصى وجود ندارد. با توجه به اصل کلى فوق تفسیر دو سیاست فوق بر عهده مرجع سیاستگذار مىباشد. لذا در مقام اختلاف باید به مرجع صالح در هر مورد مراجعه کرد. البته مطابق با ذیل اصل 73 و اصول کلى چنان چه موضوع اختلاف در دادگاه مطرح شود در هر حال تفسیر قضایى صرف نظر از تفاسیر قانونى بر عهده دادرس مىباشد. البته همان گونه که قبل از این نیز بیان شد بنیان «قاعده / نظم» در تمام مراحل با حوزههاى دیگر علوم مرتبط است و هر چه درجه کارشناسى و ارتباط بیشتر باشد این بنیان در هر محیط مفروض با ثبات بیشترى جریان مىیابد. در بحث تفسیر نیز باید توجه داشت در کنار قواعد و اصول حقوقى، شناخت دکترینهاى امنیتى و درک صحیح از مسائل و موضوعات امنیت ملى بسیار مهم و تعیین کننده مىباشد و بنیان «قاعده / نظم» بیشتر در اندیشه پىریزى قالبها و ظرف مستحکم انسجام سیستمى مىباشد و این مدل، به مظروفها و روابط پیچیده سایر بخشها نیز نیازمند است.11
پىنوشتها
1. دانشجوى دکترى امنیت ملى دانشگاه عالى دفاع ملى.
2. مورتون برکووتیز؛ پى. سى باک، امنیت ملى، گزیده مقالات سیاسى - امنیتى (انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردى، 1378) ج 2، ص 103 - 104.
3. سیدرضا شاکرى، مبانى اسلامى امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران (از منظر قانون اساسى) فصلنامه مطالعات راهبردى، شماره 15، (انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردى، بهار 1381) ص 95.
4. جزوه درسى حسن ره پیک، تعامل بنیانهاى حقوقى و راهبردى امنیت ملى، ص 7 - 8 .
5. عباسعلى عمید زنجانى، فقه سیاسى، (تهران: انتشارات امیرکبیر، 1373) ج 1، ص 518 - 519 .
6. سید محمد هاشمى، حقوق اساسى جمهورى اسلامى ایران؛ اصول و مبانى کلى نظام، دانشگاه شهید بهشتى (تهران: نشر یلدا، 1374) ج 1، ص 423 به بعد.
7. قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، (چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368) ص 58 .
8. سید جلال الدین مدنى، حقوق اساسى و نهادهاى سیاسى جمهورى اسلامى ایران (تهران: نشر همراه، 1374) چاپ سوم، ص 383 به بعد.
9. سید محمد هاشمى، پیشین، ص 423 - 426.
10. حسن ره پیک، پیشین، ص 11 - 13.
11. همان، ص 13 - 15.
وقتى دانشمندان علوم اجتماعى مدرن از مفهوم امنیت ملى صحبت مىکنند عموماً منظورشان توانایى یک ملت براى حفاظت از ارزشهاى داخلى در مقابل تهدیدات خارجى است. لذا این میدان مطالعه، تمام اقدامات انجام شده توسط ملتها براى طراحى، تصمیمگیرى و ارزیابى تصمیمات و سیاستهاى اتخاذ شده براى افزایش این توانایى را در بر مىگیرد. یک ملت وقتى امنیت دارد که مجبور نباشد منافع مشروع خویش را براى احتراز از جنگ، قربانى نماید و در صورت لزوم نیز قادر باشد که منافع مشروع خویش را از طریق جنگیدن حفظ کند.2
اگر امنیت را مهمترین کارکرد و خدمت دولت جدید بدانیم، امنیت ملى بزرگترین دغدغه هر نظام سیاسى است که با عناصر ایدئولوژیک و فرهنگى، اجتماعى و نظام پیوند خورده است. ایدئولوژى رسمى و قانونى در جمهورى اسلامى ایران، برآمده از فرهنگ و ارزشهاى اسلامى است که به طور طبیعى بیش از هر جایى در قانون اساسى در حکم سنگ بناى نهادها و تأسیسات سیاسى تجلى و تبلور یافته است. امنیت جوامع را معمولاً به پنج دسته نظامى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و زیست محیطى تقسیم مىکنند که حکومت در تأمین و استقرار آنها نقش مهمى دارد. حکومت، دست کم در نگرش سنتى متکفل و مسئول امنیت ملى است. حکومت در مقام دستگاه سیاسى کشور که ابزارهاى مشروع سلطه و اقتدار را در اختیار دارد به تدبیر امنیت ملى مىپردازد. این دستگاهها از نهادها و بخشهایى مثل قواى سهگانه، سازمانهاى تابعه و... تشکیل مىشود که ترتیبات، روابط، تشکیلات و وظایف همه آنها را قانون معین مىکند؛ قانون اساسى مرجع نهایى در این مورد است.
هر قانون اساسى داراى مجموعهاى اصول و داراى یک روح حاکم بر آن است. قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران که در 12 فروردین 1358 به تصویب مردم ایران رسید، مرجع همه سیاستگذارىها و برنامههاى ملى است از همین روى امنیت ملى در قانون اساسى از جمله مهمترین وظایف حکومت تلقى شده است. مقطع زمانى تأسیس و تصویب این قانون از لحاظ فضاى بینالمللى، دوران جنگ سرد و سیطره نگرش سنتى جنگ محور به امنیت ملى بود. حتى پژوهشگرانى که در باب مبانى نظرى و اخلاقى امنیت ملى - که تا حدودى رنگ دینى هم دارد - کار مىکردند عمدتاً کارشان متمرکز بر کشف بنیادهاى مذهبى، فلسفى و کلامى جنگ و امنیت در عرصه سیاست خارجى بود. بر این اساس طبیعى بود که نگرش جنگ محورانه و راهبردى به مقوله امنیت ملى در قانون اساسى تبدیل به دغدغه اصلى شود.3
تصمیم سازى در سطح ملى نیازمند تعیین چهارچوبها و قواعد تصمیم سازى است. همچنین صلاحیتهاى هر یک از اجزا و میزان اعتبار آنها، روشهاى همآهنگى بین تصمیمات و نظرات و نیز مکانیزمهاى حل اختلاف در صورت بروز آن باید از پیش معلوم باشد. بنیان «قاعده / نظم» وظیفه دارد این عوامل را مشخص نماید. این کارکرد معمولاً از طریق حقوق اساسى کشورها مطرح مىگردد. اگرچه ممکن است مسائل و سطوح پائینترى از آن در سایر بخشهاى حقوقى نیز مورد توجه قرار گیرد. در سیستم امنیت ملى این بخش از حساسیت بیشترى برخوردار است و طرح شفاف اجزا و مراحل تصمیمسازى امنیتى بسیار مهم است. در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نهادهایى که مىتوانند به نحوى در سیستم تصمیمسازى امنیت ملى دخالت کنند قابل شناسایى مىباشند. رهبرى، مجمع تشخیص مصلحت، شوراى عالى امنیت ملى، مجلس و دولت به ویژه برخى از بخشها مانند سازمان مدیریت و برنامهریزى، نهادهاى مهمى هستند که در این حوزه وارد مىشوند. بر اساس بند 1 اصل 110 تعیین سیاستهاى کلى نظام بر عهده رهبرى است و طبیعى است بخشى از این سیاستها با مسائل امنیت ملى ارتباط مستقیم دارد. همچنین مجمع تشخیص مصلحت نظام مطابق با بند فوق در بررسى سیاستهاى کلى نقش مشورتى و کارشناسى ایفا مىکند.4
بر این اساس هرچند رهبرى - قواى سهگانه و نیروهاى مسلح درگیر مسائل امنیتى هستند، زیرا مسائل امنیتى تحت عنوان مسائل ملى است و این نهادها با تصمیمات ملى سروکار دارند؛ مثلاً طبق اصل 110 قانون اساسى رهبرى در تعیین سیاستهاى کلى نظام که به طور عام به امنیت ملى هم ارتباط دارد و یا به طور خاص ممکن است مربوط به امنیت ملى باشد یا در اعلام جنگ و صلح که مربوط به امنیت ملى است یا در نصب و عزل فرماندهان نظامى نقش اساسى دارد یا قوه مجریه که تهیه لوایح را به عهده دارد یا تدوین و تصویب آییننامهها را طبق اصل 138 به عهده دارد یا قوه مقننه که طبق اصل 71 مىتواند در همه زمینهها قانون وضع نماید یا طرح خاصى را در زمینه مسائل امنیتى تدوین و تصویب نماید یا سازمان مدیریت و برنامهریزى که تدوین و اجراى بودجه کشور را به عهده دارد؛ در تصمیم سازى که فرایندى خاص دارد مؤثرند. حتى N.G.Oها مىتوانند در این فرایند مؤثر باشند تا به تصمیمگیرى برسد، لکن وظیفه این نهادها در زمینه امنیت ملى عرضى است نه ذاتى، در حالى که وظیفه امنیت ملى ذاتاً به عهده شوراى عالى امنیت ملى است که در اصل 176 اهداف، ترکیب و نحوه تصمیمگیرى آن مشخص شده است.
شوراى عالى امنیت ملى
جایگاه و نقش شوراى عالى دفاع در شرایط جنگى و احتمال تهاجم نظامى از بیرون مرزهاى کشور امرى کاملاً واضح و منطقى و قابل قبول است و به همین دلیل بود که در قانون اساسى مصوب 1358 در اصل 110 پیش بینى و اعضاى آن دقیقاً تعیین شده بود. این در حالى است که قانون اساسى براى دفاع از تمامیت ارضى و دفع تهاجمات احتمالى مسئولیتهاى لازم را بر عهده نیروهاى مسلح وبسیج مردمى گذارده و تکلیف فرماندهى کل قوا را تعیین کرده بود: نکته ابهامآمیز در قانون اساسى گذشته این بود که خطرات احتمالى براى کشور اختصاصى به تهاجم از خارج مرزهاى کشور ندارد. حفظ استقلال کشور که وظیفه اساسى دولت جمهورى اسلامى ایران است بدون تأمین امنیت به مفهوم عام امکانپذیر نیست و از سوى دیگر آسیبپذیرى استقلال تنها از بعد نظامى نیست و همواره ممکن است ضربههاى مهلک بر استقلال کشور در بُعد سیاسى، اقتصادى و فرهنگى وارد شود. وجود شوراى امنیت کشور با بافت ضعیف و وظایف ابهامآمیز آن که قبل از بازنگرى در وزارت کشور تشکیل مىشد و هم اکنون هم به عنوان زیرمجموعه شوراى عالى امنیت ملى کار مىکند براى ایفاى مسئولیت سنگین تأمین امنیت همه جانبه کشور که بسى فراتر از مسئولیتهاى یک وزارت خانه (وزارت کشور) است کافى به نظر نمىرسید از این رو حذف شوراى عالى دفاع در حقیقت به سبب آن انجام گرفت که نهاد شاملترى جاىگزین آن گردد و حدود اختیارات بیشترى را بر عهده گیرد. از سوى دیگر تأمین اهداف دفاعى و پاسدارى از تمامیت ارضى و امنیت کشور امرى کاملاً اجرایى است. گنجانیدن چنین مسئولیت اجرایى در وظایف رهبرى نمىتوانست توجیه منطقى به همراه داشته باشد. مشغول کردن حوزه رهبرى با مسائل اجرایى نه تنها مانعى براى ایفاى مسئولیتهاى بزرگ در قلمرو وسیع امت و جهان اسلام محسوب مىشد اصولاً دولت را که به صورت اصلى، مسائل اجرایى را بر عهده دارد از کسب توانمندىهاى بیشتر باز مىداشت.5
همآهنگى در سیاستهاى عمومى از جمله ضرورتهاى تجربهشدهاى است که امروزه اصولاً در تمام نظامهاى سیاسى به آن پرداخته مىشود. سیاستهاى داخلى و خارجى از یک طرف و مجموعه سیاستهاى خارجى از طرف دیگر آن چنان به یک دیگر مرتبط هستند و تحت تأثیر یک دیگر قرار مىگیرند که زمامدارى کشور فقط در یک نظام همآهنگ قادر به اتخاذ تصمیم شایسته خواهد بود. شوراى عالى امنیت ملى نهادى است که قانونگذار اساسى پس از کسب تجربه پرماجراى ده ساله جمهورى اسلامى (68 - 1358) در بازنگرى سال 1368 آن را تأسیس نموده است. این شورا که به ریاست رئیس جمهور و زیر نظر مقام رهبرى تشکیل مىشود و جاى گزین شوراى عالى دفاع ملى و شوراى امنیت کشور مىباشد؛ با توجه به ترکیب جامع الاطراف خود در تأمین اهداف بسیار مهم و بنیادى، وظایف بسیار اساسى را بر عهده دارد. بدین ترتیب ملاحظه مىشود که راهبرى پارهاى از سیاستهاى اساسى داخلى و خارجى در یک اشتراک مساعى همآهنگ صورت مىگیرد. تأمین منافع ملى، پاسدارى از انقلاب اسلامى، تمامیت ارضى و حاکمیت ملى در زمره اهدافى است که شوراى عالى امنیت ملى آن را تعقیب مىکند. تعیین سیاستهاى دفاعى، همآهنگ نمودن همه فعالیتهاى سیاسى، اطلاعاتى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى با تدابیر دفاعى و بهرهگیرى از امکانات مادى و معنوى کشور براى مقابله با تهدیدهاى خارجى، سیاستهاى همآهنگى است که در جهت تأمین این اهداف به کار مىرود.6
اعضاى شورا عبارتند از:
رؤساى قواى سهگانه
رئیس ستاد فرماندهى کل نیروهاى مسلح
مسئول امور برنامه و بودجه
دو نماینده به انتخاب مقام رهبرى
وزراى امور خارجه، کشور، اطلاعات
حسب مورد وزیر مربوط و عالىترین مقام ارتش و سپاه.
شوراى عالى امنیت ملى به تناسب وظایف خود، شوراهاى فرعى از قبیل شوراى دفاع و شوراى امنیت کشور تشکیل مىدهد. ریاست هر یک از شوراهاى فرعى با رئیس جمهور یا یکى از اعضاى شوراى عالى است که از طرف رئیس جمهور تعیین مىشود.
حدود اختیارات و وظایف شوراهاى فرعى را قانون معین مىکند و تشکیلات آنها به تصویب شوراى عالى مىرسد.
مصوبات شوراى عالى امنیت ملى پس از تأیید مقام رهبرى قابل اجرا است.7
اعضاى شوراى عالى امنیت ملى
شوراى عالى امنیت ملى داراى دو دسته عضو مىباشد: دستهاى عضو ثابت و اصلى که در هر جلسه باید حضور داشته باشند تا عنوان شوراى عالى امنیت ملى بر آن اجتماع قابل اطلاق باشد و عبارتند از رؤساى قواى سه گانه - رئیس ستاد فرماندهى کل نیروهاى مسلح - مسئول امور برنامه و بودجه - دو نماینده به انتخاب رهبرى - وزیر امور خارجه - وزیر کشور - وزیر اطلاعات.
دسته دوم از اعضاى شوراى عالى امنیت ملى که عضویت ثابت ندارند و به اقتضاى ارتباط با مسئله مطروحه ممکن است شرکت نمایند، مانند وزرا و مقامات عالیه ارتش و سپاه.8
1. ترکیب کمّى اعضاى شورا
دولت در شورا پنج عضو مشخص دارد (رئیس جمهور - رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزى کشور - سه وزیر). از قوه مقننه و قوه قضائیه فقط رئیس آن دو و از نیروهاى مسلح به طور رسمى یک عضو (رئیس ستاد فرماندهى کل نیروهاى مسلح) شرکت دارد. نمایندگان رهبرى نیز دو نفر مىباشند که با رئیس ستاد کل و حتى با رئیس قوه قضائیه که منصوب رهبرى هستند چهار نفر مىشوند پس از نظر تعداد، غلبه با دولت است. ضمن این که رئیس جمهور، رئیس شورا نیز مىباشد.
2. ترکیب کیفى اعضاى شورا
از نظر کیفیت نیز تیم دولت قوىتر است، زیرا قوه قضاییه نهاد ویژهاى در خصوص مسائل دفاعى و امنیتى ندارد. مجلس نیز هرچند کمیسیون امنیت ملى و سیاست خارجى دارد و یا مرکز پژوهشهاى آن مىتواند به مسائل دفاعى امنیتى بپردازد لکن اطلاعات و تجربیات آن در حد دولت که داراى وزیر اطلاعات - وزیر کشور - وزیر امور خارجه مىباشد نیست، زیرا این سه دستگاه بر جزئیات مسائل اطلاعاتى و امنیتى کشور مسلط مىباشند؛ علاوه بر شخص رئیس جمهور و رئیس سازمان مدیرت و برنامهریزى کشور که مشرف بر منابع اقتصادى و... کشور مىباشند. لذا ترکیب مذکور این شورا بیشتر به قوه مجریه منتسب است؛ به ویژه که رئیس جمهور، رئیس این شورا مىباشد.
به نظر مىرسد گفتمان غالب در مجمع بازنگرى قانون اساسى در سال 1368 بر آن بوده است که افراد کمترى در این شورا حضور یابند لذا رئیس مجمع تشخیص مصلحت یا فرماندهان و رؤساى سپاه و ارتش در آن حضور ندارند. شاید تصور مىشد بیشتر موضوعات اطلاعاتى است که افراد را محدود کردهاند. هرچند مسئولین مجوز دسترسى به اطلاعات طبقهبندى شده را دارند. لذا قوه مجریه در فرایند تصمیمات امنیتى نقش بسیار موثرى دارد و در واقع مىتوان گفت نقش اول با رهبرى و سپس رئیس جمهور است.
شوراهاى فرعى
در ذیل اصل 176 اشاره به شوراهاى فرعى شده است هم چون شوراى دفاع و شوراى امنیت کشور که ریاست آن با رئیس جمهور یا یکى از اعضاى شوراى عالى امنیت ملى است که از طرف رئیس جمهور تعیین مىشود. حدود اختیارات و وظایف شوراهاى فرعى را قانون تعیین مىکند و تشکیلات آنها به تصویب شوراى عالى مىرسد.
در این جا سؤالاتى مطرح مىگردد که آیا مجلس این شوراهاى فرعى را تأسیس و حدود اختیارات و وظایف آنها را تعیین مىکند و چارت و نماى تشکیلاتى آن به تصویب شوراى عالى مىرسد؟ یا شوراى عالى یک شوراى فرعى را تأسیس مىکند و حدود و اختیارات آن را مجلس تعیین مىکند؟
تاکنون مجلس قانونى در این خصوص تصویب ننموده است. از طرفى به وجود دبیرخانه شوراى عالى امنیت ملى و دبیر آن در قانون اساسى تصریح نشده است. گسترش وظایف دبیر و دبیرخانه یا محدودیت آن به شخصیت فرد بستگى دارد. چه بسا دبیرخانه روى موضوعاتى حساسیت نداشته و آنها را از دستور خارج کند (غیر از ارجاعات رهبرى و رئیس جمهور).
نحوه اجرایى شدن تصمیمات
مصوبات شوراى عالى امنیت ملى پس از تأیید مقام رهبرى قابل اجرا است (طبق ذیل اصل 176). این نکته نیز داراى اهمیت زیادى است که مصوبات شورا باید به تأیید رهبرى برسد تا قابل اجرا گردد یا منع اجرا از آن برداشته و الزامى گردد. در این خصوص نکات ذیل شایسته توجه است:
1. نقش رهبرى در شوراى عالى امنیت ملى تعیین کننده و جهت دهنده به نظر مىرسد، زیرا اولاً، هرگونه اعمال سیاسى باید در محدوده سیاستهاى تعیین شده از طرف این مقام باشد؛ ثانیاً، نمایندگان سیاسى و نظامى وى در این جلسه بر اساس تصمیمات وى عمل مىکنند و ثالثاً، مصوبات شورا پس از تأیید وى قابلیت اجرایى پیدا مىکند، بنابراین اقتدار مقام رهبرى بر پیکره شورا آن چنان سایه افکنده است که این شورا اصولاً قادر به اتخاذ تصمیم مستقل نیست، اما از طرف دیگر به نظر مىرسد که این مقام نیز نمىتواند سیاستهایى را که قانون اساسى بر عهده شورا قرار داده مستقلاً تدوین و اجرا کند. خلاصه آن که شوراى عالى امنیت ملى آمیزهاى از عناصر مشورت، پشتیبانى، تدارک و اقتدار است که سیاست خارجى را در زمینههاى مورد نظر راهبرى مىکند.
2. این شورا در تعیین و اعمال سیاستهاى قانونى خود به منظور همآهنگى، مىتواند مجموعه فعالیتهاى عمومى را تحت الشعاع تدابیر متخذه دفاعى قرار دهد و براى مقابله با تهدیدات داخلى و خارجى از همه امکانات مادى و معنوى بهره جوید. این ابتکار عمل، چه بسا نهادهاى قانونى کشور را از انجام وظایف مقرر خود معذور کند. براى مثال چنان چه شورا در اتخاذ تدابیر دفاعى خرید تسلیحات نظامى را مقرر دارد و یا ابتکار انعقاد قرارداد صلح را بر عهده گیرد این اعمال در مجموعه معاهدات بینالمللى قرار دارد که قانوناً باید به تصویب مجلس شوراى اسلامى برسد (اصل 77) در حالى که تصمیمات مصوب این شورا پس از تأیید مقام معظم رهبرى قابل اجرا است (اصل 176) البته در مقام تفسیر ظاهراً مىتوان چنین اظهار داشت که اصل شوراى عالى امنیت ملى به عنوان قاعده لاحق (مصوب 1368) مىتواند مخصّص اصل 77 (مصوب 1358) باشد. اما با توجه به این که در مجموعه وظایف و اختیارات شورا تصریحى به انعقاد قرارداد بینالمللى نشده است، این عدم تصریح بر قبول ادامه حاکمیت عام نظارت استصوابى مجلس بر جمیع مصوبات بینالمللى کفایت مىکند. بنابراین به نظر مىرسد که مصوبات شوراى عالى امنیت پس از تأیید مقام رهبرى اصولاً قابل اجرا است، اما برخى از تصمیمات شورا هم چون انعقاد قراردادهاى بینالمللى نظامى و سیاسى (اصل 77) و تغییر خطوط مرزى (اصل 78) موضوعاً در حیطه نظارت استصوابى مجلس شوراى اسلامى قرار مىگیرد و حتمیت اجراى آن موکول به تصویب مجلس خواهد بود. در این خصوص حتى اگر پارهاى از مصوبات شورا بنا به دلایلى سرّى باشد در صورتى که رعایت امنیت کشور ایجاب کند قانونگذار اساسى اجازه مىدهد رئیس جمهور (در مقام ریاست شوراى عالى امنیت ملى) از طریق تقاضاى تشکیل جلسه غیر علنى تصویب موضوعات مورد نظر را از مجلس بخواهد. (اصل 69) تنها ایرادى که ظاهراً مىتوان وارد نمود آن است که چون رهبرى به قواى سهگانه (از جمله مقننه) نظارت دارد پس از تأیید مصوبات شورا توسط وى، نظارت مجلس بىاعتنایى به حریم مقام اعلاى سلسله مراتب سیاسى است. اما با قبول حاکمیت قانون اساسى بر کلیه نهادها و مقامات و تفکیک وظایف قانونى از یک دیگر این جنبه قابل دفاع به نظر نمىرسد وانگهى نظارت شوراى نگهبان (فقها و حقوقدانان) بر مصوبات مجلس (اصل 91) در هر حال به نحوى است که نظارت عالى مقام رهبرى را همچنان به قوت خود باقى نگه مىدارد.9
کارکردهاى پسینى در قانون اساسى
پس از تعیین چهارچوبهاى اساسى و مفاهیم پایه در هر دستگاه تصمیمسازى، به طور طبیعى باید انتظار داشت که سیستم مفروض، محصولات و خروجىهایى را ارائه دهد. بنیان «قاعده / نظم» در نحوه برخورد با این خروجىها دو کارکرد مهم دارد که کاهش اختلاف و ایجاد همآهنگى و نظمِ بیشتر، موضوع اصلى این کارکردهاست.
1. طبقهبندى و اعتبار سنجى خروجىها
بنیان «قاعده / نظم» به این نکته توجه داشته است که نهادهاى اساسى و مهم در یک سطح قرار نمىگیرند و نسبتهاى طولى و عرضى مختلفى با هم خواهند داشت. بنابراین لازم است اعتبار تصمیمات گوناگون و متنوعى که در سیستم اتخاذ مىشود به صورت قاعدهمند طبقهبندى شود. تصمیمات سیستم امنیت ملى نیز حاوى مراتب مختلفى است. قانون اساسى، سیاستهاى کلى رهبرى، قوانین مجلس، مصوبات شوراى عالى امنیت ملى، مهمترین قواعد و تصمیمات در فرایند مذکور است. بر اساس اصول قانون اساسى، ترتیب قانون اساسى و سیاستهاى کلى از نظر اعتبار روشن است. همچنین قرار گرفتن قوانین مجلس و مصوبات شوراى عالى امنیت ملى در رتبه پس از قانون اساسى و سیاستهاى کلى رهبرى نیز محرز است. اما سؤال قابلِ طرح آن است که در خصوص موضوعات خاص دفاعى - امنیتى، مصوبات شوراى عالى امنیت ملى مقدم است یا مجلس؟ به عبارت دیگر آیا مجلس مىتواند با قانون عادى، مصوبات شوراى عالى امنیت ملى را نقض کند یا خیر؟ مصوبات و تصمیمات شوراى عالى امنیت ملى دو گونه است. گاهى در مورد یک واقعه، حادثه و مورد خاص تصمیمى گرفته مىشود و این تصمیم به موارد دیگر تسرّى پیدا نمىکند. گاهى نیز مصوبات جنبه کلى دارد مانند موضوع بند 1 اصل 176 در مورد تعیین سیاستهاى دفاعى - امنیتى کشور.
به نظر مىرسد در قسم اول از مصوبات شورا، مجلس نمىتواند دخالتى داشته باشد، زیرا چنین مواردى ذاتاً قابلیت قانونگذارى ندارند و صلاحیتِ اتخاذ تصمیم موردى و خاصِ شوراى عالى امنیت ملى، نقضپذیر نیست. علاوه بر این که اصل استقلال قوا نیز اجازه دخالت قوه مقننه در این نوع تصمیمات را مجاز نمىشمارد.
اما در قسم دوم از تصمیمات شورا ممکن است با توجه به کلى بودن این تصمیمات که از این جهت مىتواند با قانون شباهت داشته باشد این شبهه مطرح شود که صلاحیت عام قانونگذارى مجلس شوراى اسلامى مطابق با اصل 71 قانون اساسى اقتضا دارد که مجلس بتواند با وضع قوانین، مصوبات کلى شوراى عالى امنیت ملى را نقض کند یا در مقام تعارض قوانین عادى با مصوبات شورا، قوانین عادى مقدم باشد. اما به نظر مىرسد به چند جهت مصوبات شورا در حدود صلاحیتهاى مطرح شده در قانون اساسى مقدم بر قوانین عادى باشد، زیرا اصل 71 قانون اساسى صلاحیت عام قانونگذارى مجلس شوراى اسلامى را محدود به حدود مقرر در قانون اساسى نموده است و مطابق اصل 176 تعیین سیاستهاى دفاعى - امنیتى با شوراى عالى امنیت ملى است و بر اساس قواعد، صلاحیت خاص شورا که نص است، بر عمومِ اصل 71 که ظهور دارد، مقدم است. از سوى دیگر مطابق با اصل 176، لازم است سیاستهاى دفاعى - امنیتى در چهارچوب سیاستهاى کلى رهبرى باشد و به قوانین عادى اشارهاى نشده است. البته قوانین عادى مىتوانند از جهات مختلف حدود و چهارچوبهایى را به تصمیمات شوراى عالى امنیت تحمیل کنند (به طور مثال نوع بودجهریزى و نحوه تخصیصها و نیز قوانین اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى و...» اما در هر حال شورا در مقام اعمال صلاحیت خود اعتبار مستقل دارد و نکته دیگر آن که با توجه به تأیید نهایى مصوبات شوراى عالى امنیت ملى از سوى رهبرى، با عنایت به اصول مختلف قانون اساسى تقدم مصوبات شورا بر قوانین عادى آشکارتر مىگردد. البته اختلاف تعبیر سیاست و قانون نیز باید مورد بررسى قرار گیرد و چه بسا با شفاف شدن این مفاهیم موضوع تعارض به طور کلى منتفى گردد، اما به دلیل آن که این اختلاف چندان روشن نشده و در عمل بین مصوبات کلى و قانون ممکن است خلط صورت گیرد صرف نظر از اختلاف ماهوى در مفهوم فوق به طور کلى درجه اعتبار هر یک از مصوبات مجلس و شوراى عالى امنیت ملى باید بررسى گردد.10
رابطه مجلس با شوراى عالى امنیت ملى
در نهایت در صورت تعارض مجلس و شوراى عالى امنیت ملى، از آن جا که شورا سیاستگذار است و در مواردى که سیاستگذارى مىکند فاصله بین قانون اساسى و قانون عادى مصوب مجلس را پر و تکمیل مىکند بر مصوبات مجلس احاطه و اولویت دارد و سیاستهاى آن حاکم بر مصوبات مجلس نیز مىباشد. اگر بتوان بین قانون و سیاست تفکیک قائل شد اصولاً تعارضى باقى نمىماند و هر کدام در حوزه و مسیر خاص خود حرکت مىکنند و آن جا که موضوع، دفاعى - امنیتى باشد نظر شورا مقدم بر تصمیم مجلس است.
یا این که مىتوان گفت صلاحیت مجلس، عام و صلاحیت شورا خاص است؛ در نتیجه صلاحیت خاص مقدم بر عام است مگر در مورد شوراهاى فرعى شوراى عالى امنیت ملى که در اصل 176 به قانون عادى و مجلس محول نموده است. همچنین چون مصوبات شوراى عالى امنیت ملى به تأیید رهبرى مىرسد (طبق ذیل اصل 176) هم اصل 4 قانون اساسى و مشروعیت آن رعایت شده است و هم مقام رهبرى طبق اصل 5 و 57 و 107 ولایت مطلقه و ولایت امر را بر عهده دارد و قواى سهگانه نیز تحت امر وى مىباشند مقدم بر سایر مسئولین است. در صورت تعارض نیز رهبرى بر اساس اصول (5 - 57 - 107 - 110) مىتواند شخصاً تدبیر نموده یا حکم دهد (در مقام ولى امر و ولایت مطلقه) و سایرین موظف به تمکین مىباشند یا از باب حل معضل نظام مىتواند طبق بند 8 اصل 110 آن را به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع دهد، بنابراین تعارضى باقى نخواهد ماند.
رابطه مجمع و شوراهاى عالى امنیت ملى
در خصوص رابطه تصمیمات شوراى عالى امنیت ملى و مجمع تشخیص مصلحت نیز این سؤال مطرح مىگردد که تصمیمات کدام بالاتر است؟ آیا ربط و نسبتى با یک دیگر دارند یا خیر؟
طبق اصل 112 قانون اساسى، مجمع تشخیص مصلحت نظام اولاً، براى تشخیص مصلحت در موارد اختلاف مجلس و شوراى نگهبان در خصوص مصوبات خلاف شرع و قانون اساسى مجلس است؛ ثانیاً، براى مشاوره در امورى که رهبرى به آنان ارجاع مىدهد و ثالثاً، سایر وظایفى که در قانون اساسى مانند حل معضلات نظام و تعیین سیاستهاى کلى نظام به دستور رهبرى تشکیل مىگردد. لذا مجمع، سیاستهاى کلى نظام را تصویب مىکند و شوراى عالى امنیت ملى نیز طبق اصل 176 سیاستهاى دفاعى امنیتى را بر اساس سیاستهاى کلى نظام تدوین و تصویب مىنماید که در این صورت رابطه طولى و هم جهت دارد و یا ممکن است مجمع سیاستهاى دفاعى - امنیتى را به آن شورا ارجاع دهد تا تصویب نماید که رابطه عرضى ولى هم جهت دارد و تعارضى نیست. اما در صورت اختلاف مجلس و شوراى نگهبان در خصوص یک موضوعِ دفاعى - امنیتى اگر به مجمع ارجاع گردید مجمع باید سیاست مصوب شوراى عالى امنیت ملى را در نظر گرفته و تصمیم بگیرد، زیرا مصوبه شوراى مذکور طبق اصل 176 پس از تصویب رهبرى لازم الرعایه مىگردد و به هیچ وجه نباید نقض گردد، زیرا لطمه به منافع ملى یا انقلاب اسلامى یا تمامیت ارضى یا حاکمیت ملى مورد نظر در صدر اصل 176 خواهد بود. پس اصولاً تعارضى باقى نمىماند؛ بر فرض که تعارض نیز رخ دهد با مکانیسم اصول 5 - 57 - 107 - 110 که ذکر شد قابل حل مىباشد.
یا براى مثال اگر شوراى عالى امنیت ملى اجازه مذاکره در مسائل هستهاى داد و مجلس، مذاکرات را نفى کرد و شوراى نگهبان به دلیل مصوبه شوراى عالى مصوبه مجلس را رد نمود و مصوبه به مجمع ارجاع گردید؛ مجمع باید مصوبه شوراى عالى امنیت را لحاظ کند، زیرا صلاحیت شورا خاص و صلاحیت مجلس عام است و از لحاظ حقوقى صلاحیت خاص مقدم بر صلاحیت عام است، علاوه بر این که مصوبه شورا به تأیید مقام رهبرى مىرسد.
2. تفسیر تصمیمات
کارکرد نهایى بنیان «قاعده / نظم» در مرحله پسینى، تفسیر قواعد و تصمیمات مىباشد. از آن جا که قوانین، قواعد و تصمیمات بشرى در هیچ حالتى کامل و به دور از اجمال و ابهام نیست و همین امور منشأ اختلاف و بىنظمى را ایجاد مىکند، لذا عقل جمعى بر اساس بنیان «قاعده / نظم»، قواعدى را براى تفسیر در نظر مىگیرد تا در صورت وقوع چالش و تنش در مراحل پس از اتخاذ تصمیم، اختلاف به حداقل کاهش یابد و سیستم با سازوکارهاى درونى، تعادل خود را حفظ کند.
در بحث تفسیر چند موضوع حائز اهمیت است که مهمترین آنها، روشهاى تفسیرى و مرجع صالح براى تفسیر مىباشد. روشهاى تفسیرى، اصول و شیوههاى منطقى و عقلایى است که به طور مفصل در منابع حقوقى مورد بحث قرار گرفته است. به طور مثال در تفسیر اصول قانون اساسى نمىتوان از روش تفسیر موسع استفاده کرد و غالباً تفسیر مضیق روش صحیحترى مىباشد. به همین دلیل با تفسیر موسع نمىتوان نهادهاى اساسى را کم یا زیاد کرد و یا حقوق و تکالیف نهادهاى اساسى را تغییر داد. اما در بحث مرجع تفسیر، اصل بر آن است که مرجع تصمیمگیر، خود باید مفسر تصمیم خود باشد مگر آن که روش دیگرى در قوانین پیش بینى شده باشد. براى مثال، تفسیر قانون اساسى بر اساس اصل 98 به عهده شوراى نگهبان است با این که شوراى نگهبان واضع قانون اساسى نبوده است. اما در مورد مجلس شوراى اسلامى قاعده اصلى رعایت شده است و مطابق اصل 73 تفسیر قوانین عادى با مجلس مىباشد. بنابراین در فرایند تصمیم سازى امنیتى، تفسیر قانون اساسى و قوانین عادى روشن شده است، اما در مورد تفسیر سیاستهاى کلى رهبرى و سیاستها و تصمیمات دفاعى - امنیتى شوراى عالى امنیت ملى نصى وجود ندارد. با توجه به اصل کلى فوق تفسیر دو سیاست فوق بر عهده مرجع سیاستگذار مىباشد. لذا در مقام اختلاف باید به مرجع صالح در هر مورد مراجعه کرد. البته مطابق با ذیل اصل 73 و اصول کلى چنان چه موضوع اختلاف در دادگاه مطرح شود در هر حال تفسیر قضایى صرف نظر از تفاسیر قانونى بر عهده دادرس مىباشد. البته همان گونه که قبل از این نیز بیان شد بنیان «قاعده / نظم» در تمام مراحل با حوزههاى دیگر علوم مرتبط است و هر چه درجه کارشناسى و ارتباط بیشتر باشد این بنیان در هر محیط مفروض با ثبات بیشترى جریان مىیابد. در بحث تفسیر نیز باید توجه داشت در کنار قواعد و اصول حقوقى، شناخت دکترینهاى امنیتى و درک صحیح از مسائل و موضوعات امنیت ملى بسیار مهم و تعیین کننده مىباشد و بنیان «قاعده / نظم» بیشتر در اندیشه پىریزى قالبها و ظرف مستحکم انسجام سیستمى مىباشد و این مدل، به مظروفها و روابط پیچیده سایر بخشها نیز نیازمند است.11
پىنوشتها
1. دانشجوى دکترى امنیت ملى دانشگاه عالى دفاع ملى.
2. مورتون برکووتیز؛ پى. سى باک، امنیت ملى، گزیده مقالات سیاسى - امنیتى (انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردى، 1378) ج 2، ص 103 - 104.
3. سیدرضا شاکرى، مبانى اسلامى امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران (از منظر قانون اساسى) فصلنامه مطالعات راهبردى، شماره 15، (انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردى، بهار 1381) ص 95.
4. جزوه درسى حسن ره پیک، تعامل بنیانهاى حقوقى و راهبردى امنیت ملى، ص 7 - 8 .
5. عباسعلى عمید زنجانى، فقه سیاسى، (تهران: انتشارات امیرکبیر، 1373) ج 1، ص 518 - 519 .
6. سید محمد هاشمى، حقوق اساسى جمهورى اسلامى ایران؛ اصول و مبانى کلى نظام، دانشگاه شهید بهشتى (تهران: نشر یلدا، 1374) ج 1، ص 423 به بعد.
7. قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، (چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368) ص 58 .
8. سید جلال الدین مدنى، حقوق اساسى و نهادهاى سیاسى جمهورى اسلامى ایران (تهران: نشر همراه، 1374) چاپ سوم، ص 383 به بعد.
9. سید محمد هاشمى، پیشین، ص 423 - 426.
10. حسن ره پیک، پیشین، ص 11 - 13.
11. همان، ص 13 - 15.