آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

با توجه به جایگاه ویژه دولت در سیاست و حیات سیاسى - اجتماعى مردم، فرجام آن، مورد توجّه خاص مکاتب، ادیان و اندیشمندان بوده است. در این راستا محورى‏ترین اندیشه سیاسى شیعه، تبیین آینده دولت و ارائه تصویرى جامع و نسبتاً دقیق و تحقّق قطعى آن (براساس وحى و غیب) است که با تشکیل دولت جهانى امام مهدى‏عج عینیت مى‏یابد. دولت مهدوى‏عج دولتى اخلاقى (کمال‏گرا و احیاگر نفوس) است و مهم‏ترین برنامه آن رشد اخلاقى و فکرى بشر و رساندن او به کمال نهایى (تقرّب الى الله) است. در عین حال که سایر کارویژه‏هاى دولت را در ذیل این هدف اصلى، اعمال مى‏کند تا بشر از هر لحاظ به سعادت و خوشبختى دست یابد.

متن

مقدمه‏
واژه دولت (State) از ریشه لاتینى Staves به معناى ایستادن و به صورت دقیق‏تر از واژه Statvs به معناى وضع مستقرّ و پابرجا گرفته شده است. «دولت» قدرت عمومى است و با ساخت اقتدار و روابط قدرت در جامعه سروکار دارد. افراد طبعاً در درون دولت زندگى مى‏کنند و رشد و رفاه آنها بستگى به دولت دارد. از دیدگاه آستین رنى، «دولت مجموعه افراد و نهادهایى است که قوانین را براى جامعه وضع و اجرا مى‏کنند».2 وبر مى‏گوید: «دولت عبارت از اجتماعى انسانى است که [با موفقیت‏] مدعى آن است که انحصار کاربرد مشروع نیروى مادى را در پهنه یک سرزمین خاص بر عهده دارد».3 اندرو وینست معتقد است: «دولت چهارچوبى از ارزش‏هاست که در درون آن زندگى عمومى جریان مى‏یابد و خود قدرت عمومى را جهت تحقّق آن ارزش‏ها به کار مى‏برد».4
بر این اساس، دولت عالى‏ترین مظهر رابطه قدرت و حاکمیتى است که در همه جوامع وجود دارد و داراى مفهومى گسترده‏تر از نهادهاى اجرایى و قانون‏گذارى است.
دولت تجلّى قدرت ناشى از تشکّل سیاسى یک جامعه است و وجود آن از طریق صفات و خصایص ویژه (عناصر بنیادى دولت) یعنى مردم (جمعیت)، سرزمین، حکومت (سازمان حکمرانى) و حاکمیت (اقتدار فراگیر) درک و احساس مى‏شود.
پایان دولت‏
گفتمان «پایان دولت» یا «جامعه بى‏دولت» در دو سده گذشته همواره مطرح بوده و ویژه بحث‏هاى «پایان باورى» نیست؛ بر خلاف گفتمان «پایان سیاست» که در این ده - بیست سال اخیر طرح شده است. نبود دولت، رؤیاى آنارشیست‏ها و آرمان شهر مارکسیست‏ها و تضعیف موقعیت دولت ایده «نئولیبرال‏ها» است. از طرفى با ظهور پدیده «جهانى شدن» و گسترش تکنولوژى و صادرات، «دولت» نقش خود را به شرکت‏هاى چند ملیتى مى‏دهد. در ائتلاف‏ها و همکارى‏هاى جهانى در راستاى جنگ و صلح نیز سازمان‏هاى بین المللى ایفاگر نقش اصلى هستند. بعضى از ادیان نیز خود را از چارچوب سیاست و دولت کنار کشیده و آموزه‏هاى خود را متمرکز بر باطن شخص و ملکوت (آخرت) کرده‏اند. اکنون مسأله حکمرانى و اداره «فراملّى» در برابر جهان قرار دارد. در پایان قرن بیستم مسائلى به وجود آمده که مستلزم اقدام جهانى است، نظیر مشکلات جهانى بوم شناختى و زیست محیطى. با ظهور نیروهاى فراملّى و درون ملّى و نیز دست شستن ساکنان کشورها از موقعیت شهروندى، اختیارات و کارکردهاى دولت محدود شده است. در حال حاضر این انگاره به شدّت تقویت مى‏شود که دوران دولت - ملّت‏ها سپرى شده است. دولت در حال عقب‏نشینى است و از قدرت تهى مى‏شود و توانایى‏هایش را براى شکل دادن به وقایع به سرعت از دست مى‏دهد.
در نتیجه این فرایند، توانایى دولت‏هاى ملّى در اتخاذ اقدامات مستقل در اجراى سیاست‏هاى خود محدود شده و کنترل آنها بر کالاها، تکنولوژى و اطلاعات کاهش مى‏یابد و حتّى اختیار آنها در تبیین قواعد و قانونگذارى، در محدوده سرزمین ملّى نیز تنزّل پیدا مى‏کند.5 آنارشیست‏ها به نهاد دولت و قدرت دولتى بدبین بوده و هرگونه نهاد مبتنى بر زور و اجبار را عامل تباهى زندگى اخلاقى و اجتماعى انسان قلمداد کرده‏اند. به طور کلى آنان با حکومت مبتنى بر زور مخالفت ورزیده‏اند؛ اما هرگز خواستار از میان برداشتن نهاد حکومت به طور کلّى نبوده‏اند. دولت به هر حال پدیده‏اى مشحون از ارزش‏هاست و نمى‏توان آن را نادیده گرفت یا از میان برداشت، بلکه باید دید چگونه مى‏توان ارزش‏هاى مطلوب در حیات اجتماعى را در درون چارچوب‏هاى مدنیت - که همان دولت است - جست و جو کرد.6
البته دولت‏ها معمولاً از کارکرد اصلى خود غافل شده و تنها در صدد تأمین منافع شخصى و گروهى عده‏اى خاص برآمده‏اند. فسادهاى اخلاقى، مالى و سیاسى صاحبان قدرت، ارزش و اهمیت «دولت» را پایین آورده و باعث روى گردانى و دورى مردم از آن شده است. سلطه و اجبار ناحق، فریب افکار عمومى، ایجاد ستیزش‏ها و کشمکش‏هاى مداوم، ترویج تفکّرات الحادى و ضد اخلاقى، ناتوانى در حل مشکلات و معضلات جامعه و... باعث تضعیف نقش دولت شده است. البته تا زمانى که جنگ و ناامنى و سلطه باشد، دولت هم وجود خواهد داشت؛ اما نکته مهم این است که تاکنون دولت‏هاى گوناگونى ظهور کرده‏اند ولى نتوانسته‏اند چهره موفقیت‏آمیزى از خود نشان دهند.
مشکلات دایمى جهان (جنگ‏ها، عداوت‏ها، کینه‏ها، نابرابرى‏ها، نابسامانى‏ها، ظلم و ستم‏ها)، نیازها و احتیاجات ضرورى بشر (در زمینه اقتصاد، سرمایه، ارتباطات، بهداشت، فقر مادى و معنوى و...)، الزامات و بایسته‏هاى جهان (در زمینه همگونى و نزدیکى فرهنگ‏ها و علوم، تربیت اخلاقى، حاکمیت سیاست فاضله و...)، ایده‏ها و آرمان‏هاى همیشگى (صلح، دوستى، عدالت، نیکى، آرامش و...)، تجارب گذشته انسان‏ها (در نقص و ضعف دولت‏ها و حکومت‏ها، جنگ‏ها و سودجویى‏ها) و... مستلزم این است که دولتى جهان شمول و الهى، حاکمیت را در دست بگیرد و دوگانگى‏ها و تضادها را از بین ببرد و به خواسته‏ها و آرمان‏هاى فطرى و واقعى بشر پاسخ دهد. این آرزوها و آمال کمال‏جویانه و انسانى است که تا کنون هیچ دولت و حکومتى آنها را تأمین نکرده و تنها در حکومت جهانى حضرت مهدى‏عج تحقّق خواهد یافت. این دولت در سایه نظام امامت شکل گرفته و سیاست فاضله را راهبرد اصلى خود انتخاب خواهد کرد. تحقق این نظام جهانى درست در زمانى خواهد بود که همه «دولت‏ها» ناکارآمدى و ناشایستگى خود را نشان داده‏اند. امام صادق‏علیه السلام در این باره مى‏فرماید:
امر ظهور واقع نمى‏شود، مگر بعد از آن که هر طبقه‏اى به حکومت برسند و دیگر طبقه‏اى در روى زمین باقى نباشد که حکومت نکرده باشد، تا دیگر کسى نتواند ادعا کند که اگر زمام امور به دست ما مى‏رسید، ما عدالت را پیاده مى‏کردیم! آن گاه حضرت قائم‏علیه السلام قیام کرده، حقّ و عدالت را پیاده مى‏کند.7
دولت اخلاقى‏
تأکید بر ارتباط و پیوند اخلاق و سیاست، پیشینه‏اى دیرین در فراخناى زندگى بشرى دارد. سقراط حکیم معتقد بود: دانش سیاسى باید مقدّم بر هر چیز، مردم را با وظایف اخلاقى خود آشنا سازد. افلاطون سیاست را جزئى از اخلاقیات مى‏دانست. از نظر ارسطو - که علم سیاست را ارباب علوم مى‏دانست - هدف دولت، عملى کردن «زندگى خوب» است. ارسطو اخلاق را مدخلى بر سیاست مى‏شناسد و غایت آن را خیر انسان تلقى مى‏کند. در سراسر سده‏هاى میانه در اروپا، دین و الهیات بر مطالعه سیاست مسلّط بود. پس از این دوره، متفکّران مکتب ایده‏آلیسم مانند روسو، کانت و هگل - دولت را نهادى اخلاقى مى‏دانستند که از رشد اخلاقى انسان‏ها جدایى‏ناپذیر است. در جهان اسلام نیز، ابونصر فارابى، اخلاق و سیاست را یکسان و جزءِ حکمت عملیه یا فلسفه عملى مى‏دانست. اغلب فیلسوفان جهان اسلام نیز اخلاق و سیاست را جدایى‏ناپذیر مى‏دانستند.8
سیاست و اخلاق، دو عنصر ضرورى و جدایى‏ناپذیر زندگى جمعى است و اخلاق اگر چه امرى فردى است، ولى وقتى رفتار فرد در گروه‏هاى سازمان یافته سیاسى - اجتماعى مطرح مى‏شود، تبعات آن بسیار گسترده است. از دیدگاه یکى از نویسندگان: تربیت و سیاست نیز در ارتباط با یکدیگر و تکمیل کننده همدیگر هستند. تربیت زمینه‏ساز سیاست است و سیاست، گسترنده تربیت. هدایت نیز داراى این دو رکن است: «تربیت»، دادن خط به انسان و «سیاست»، نظارت بر حرکت انسان در خط است. اسلام به منظور تصحیح حیات فردى به امر تربیت و به منظور تصحیح حیات اجتماعى به امر سیاست مى‏پردازد. بنابراین در نظام اسلامى، تربیت (رهبرى و اداره فرد) و سیاست (رهبرى و اداره اجتماع) دوشادوش هم حرکت مى‏کنند براى اداى رسالت بزرگ. تأثیر متقابل تربیت و سیاست در یکدیگر، هنگامى مثبت است که تربیت و سیاست هماهنگ باشند. در غیر این صورت هر یک آثار دیگرى را خنثى خواهد ساخت... امر تربیت و سیاست انسان‏ها بر عهده قرآن و امام (حجت‏الهى) است.9
غایت سیاست در اسلام، سوق دادن جامعه به سمت کمال و سعادت واقعى و ابدى است و از همین منظر، سیاست با اخلاق داراى هدف واحد و مشترکى مى‏شوند، چون هدف اخلاق نیز تربیت نفوس و رهنمونى آنان به کمال و تعالى انسان است. در اسلام، خدا هم مبنا و هم غایت فضایل اخلاقى است و همه مفاهیم عمده زندگى سیاسى - اجتماعى انسان (حق، عدالت، صلح، عفّت، تقوا، معنویت، درستى، راستى و...) در مسیر او معنا پیدا مى‏کند. بر این اساس مهم‏ترین هدف و حکمت بعثت نبى اکرم‏صلى الله علیه وآله، تکمیل و تنظیم فضیلت‏هاى اخلاقى است: «إنّما بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق».10 «اخلاق و معنویت» را مى‏توان در «سیاست فاضله» متبلور نمود و به کمک آن، راهبردهاى مناسبى براى رسیدن انسان‏ها به کمال و سعادت واقعى، تثبیت مکارم اخلاقى و رفع رذایل و موانع کمال و هدایت اتخاذ کرد. اخلاق در اسلام بدان جهت اهمیت دارد که با ایمان به خدا و وحى، معنا مى‏یابد و در تمامى ابعاد و زوایاى زندگى انسانى - سیاست، اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و... - جارى و سارى است. معیار فضیلت اخلاقى نیز تقرّب به خدا و نفى هرگونه انگیزه مادى و معنوى در افعال، کردار و نیات انسان است. از طرفى قدرت و حاکمیت اصلى نیز از آن خداست و منشأ قدرت سیاسى و اقتدار اوست و همه قدرت‏ها باید در سلسله مراتب ولایت و حاکمیت او روى زمین پدید آید.11 قدرت و ولایت پیامبرصلى الله علیه وآله و امامان معصوم‏علیهم السلام در این راستا قرار مى‏گیرد. خواجه نصیر طوسى، از متفکران مسلمانى است که به سیاست فاضله توجه وافرى نشان داده و آن را به معناى سیاست امامت گرفته است. وى درباره انواع سیاست‏ها مى‏نویسد: «یکى سیاست فاضله باشد که آن را امامت خوانند و غرض از آن، تکمیل خلق بود و لازمش، نیل سعادت».12 همچنین مى‏گوید: «اگر این تدبیر بر وفق وجوب و قاعده حکمت اتفاق افتد و مؤدّى بود به کمالى که در نوع و اشخاص به قوّت است، آن را سیاست الهى خوانند».13 این سیاست الهى (براى سوق دادن انسان به کمال)، در سیاست امامت، متبلور است و آن هم بر اساس روایت پیامبرصلى الله علیه وآله، براى پرورش و تتمیم مکارم اخلاقى است (انّى بعثت لاُتمّم مکارم الاخلاق). بر این اساس با اتخاذ سیاست فاضله (امامت» - که کار ویژه آن شیوع خیرات عامه است - و جارى ساختن آنها در جامعه، زمینه تخلّق افراد به انواع کمالات نظرى و عملى فراهم مى‏شود. استحقاق یک د
ولت نیز در رهبرى جامعه، در رفتن به سوى کمالات و نیل به سعادت است. امام با اعمال سیاست خود (سیاست فاضله و الهى)، جامعه را از حالت نسبى خارج کرده و به سوى ایجاد هر چه بیشتر و کامل‏تر فضایل و نمود دادن آنها در حیات جمعى و تحقّق آنها در تمامى اعمال و رفتار نهاد ریاست و سلسله مراتب آن، سوق مى‏دهد.14 شخص سیاست‏مدار (سائس) و راهبر انسان‏ها به کمال و تعالى اخلاقى، «امام» نامیده مى‏شود که مؤید به عنایت الهى است:
در تقدیر احکام به شخصى احتیاج افتد که به تأییدى الهى ممتاز بود از دیگران، تا او را تکمیل ایشان میسّر شود و آن شخص را در عبارت قدما «ملک على الاطلاق» گفته‏اند... در عبارت محدّثان او را «امام» و فعل او را «امامت» و افلاطون او را «مدبّر عالم» خواند و ارسطو «انسان مدنى»؛ یعنى انسانى که قوام تمدّن به وجود او و امثال او صورت بندد.15
این امام و رهبر در صدر اسلام پیامبرصلى الله علیه وآله و امیر مؤمنان على‏علیه السلام و فرزندان معصوم او بودند و در حال حاضر و در آینده - به خصوص براى تحقّق جامعه آرمانى موعود - حضرت مهدى‏عج است. او نایب خدا، خلیفة اللَّه، امام عادل و معصوم از نگاه و خطا و پرهیزکار و انسان کامل است و چنین شخصى مى‏تواند جامعه را با تأییدات الهى، به سوى کمال و خیرات سوق دهد: «سائس اوّل (امام) تمسّک به عدالت کند و رعیت را به جاى اصدقا دارد و مدینه را از خیرات عامه مملوّ کند و خویشتن را مالک شهوت دارد».16
دولت اخلاقى از دیدگاه برخى دانشمندان غربى‏
از دیدگاه کانت، اصلاح اخلاقى انسان مستلزم وقوع یک انقلاب اساسى در شخصیت و روحیه اوست، یعنى انقلاب در شیوه تفکّر و نحوه ارزش‏گذارى او در امور زندگى، و با صِرف اصلاح خلق‏وخو، بهبود اخلاقى حاصل نمى‏شود. غلبه خیر بر شرّ - که مطلوب کانت است - همان برقرارى حکومت الهى بر زمین است. زندگى خردمندانه انسان عبارت است از جنگ او علیه شرور و رذایل تا از اسارت گناه آلودگى آزاد گردد.
انسان با تکامل تام و تمام اخلاقى خود، تنها موجودى است که مى‏تواند جهان را تابع عزم و اراده خداوند و غایت آفرینش قرار دهد که سعادت او از این تکامل اخلاقى به عنوان شرط اوّل، نتیجه مستقیم اراده خداوند متعال است. تکلیف عمومى ما به عنوان انسان این است که به این مرتبه آرمانى ارتقا یابیم. حاکمیت اصل خیر تا آن‏جا که انسان مى‏تواند مطابق آن عمل کند، به نحو دیگرى تحقق نمى‏یابد، مگر از طریق تأسیس و توسعه جامعه‏اى بر اساس قوانین فضیلت و در جهت تحقّق آن.17
اتحاد انسان‏ها را مى‏توان تحت صرف قوانین فضیلت، یک اتحاد اخلاقى و تا آن جا که این قوانین عمومیت دارند، یک اتحاد اخلاقى - مدنى (در مقابل جامعه حقوقى - مدنى) یا یک جامعه مشترک المنافع اخلاقى نامید. کانت نوع اوّل جامعه مشترک المنافع (جامعه داراى وحدت اخلاقى) را دولت اخلاقى یعنى حکومت فضیلت (اصل خیر)مى‏نامد.18 مهم‏ترین محور این جامعه اخلاقى، نحوه ستایش خداست. هر کس باید بکوشد از طریق زندگى صحیح - که به واسطه آن مى‏توان اراده خدا را شناخت - محبوب خدا گردد.
اما هگل معتقد بود سرنوشت آدمیان در آینده قابل پیش‏بینى، زیستن و رشد در درون دولت‏هاست. داشتن دولت و زیستن در آن، براى اکثریت آدمیان در جوامع پیشرفته، ضرورى است. انسان‏ها نه تنها اجتماعى بلکه دولت‏مند و سیاسى نیز هستند. وجود دولت تصادفى نیست، بلکه دولت اوج فرآیند تاریخى درازى است که از عصر یونان باستان آغاز شده است. هگل در نظریه تاریخ خود نشان مى‏دهد که عصر حاضر به تدریج از درون مراحل پیشین رشد فرهنگ بشرى پدید آمده است. به نظر او شعور (آگاهى) از مرحله‏اى به مرحله دیگر تکامل پیدا مى‏کند. این سیر تا کسب معرفت مطلق ادامه مى‏یابد.
هگل دولت را به سه معنا به کار مى‏برد که در واقع سه وجه از یک حقیقت با مراتب متفاوت است. این سه معنا عبارت است از:
1. دولت بیرونى (مجموعه منظمى از قوانین...)؛
2. دولت سیاسى (دولت بر حسب نهادهاى خاص حکومتى)؛
3. دولت اخلاقى (معناى کامل و فراگیر مورد نظر هگل).
مفهوم دولت اخلاقى، کامل‏ترین معناى دولت، دربردارنده دو وجه دیگر و در ضمن مرتبه‏اى عالى‏تر است. در این دولت، انسان به اوج تکامل تاریخى صعود مى‏کند. دولت اخلاقى، خلاصه فرآیندى اجتماعى است که در آن جوهر آگاهى و اراده فردى در نهادها عینیت مى‏یابد. هگل دولت را در این مرحله «فعلیت اندیشه اخلاقى» مى‏خواند. در این مرحله است که آزادى واقعى به دست مى‏آید و موضوعات اراده فردى با موضوعات عقل منطبق مى‏شود. بدین معنا سنّت‏ها و قواعد نه تنها در درون ساختارهاى نهادى وجود دارند، بلکه همچنین به وسیله شهروندان، خود آگاهانه اراده مى‏شوند. زندگى اخلاقى وجه عملى رفتار انسان است و در آن قواعد اجتماعى در فرد درونى مى‏شوند. نهادهاى دولت اخلاقى متضمن غایتى اجتماعى هستند که جوهر اراده شهروندان را تشکیل مى‏دهد.
در نظریه اخلاقى دولت، قدرت عمومى در شیوه تلقّى و عمل شهروندان، گروه‏ها و نهادهاى دولت نهفته است که معطوف به تأمین حداکثر کمال و رشد اخلاقى و آزادى شهروندان است. قدرت عمومى در واقع در وحدت گرایش‏هاى ادراکى فرد و غایات قواعد و نهادها نهفته است.19
دولت اخلاقى امام مهدى‏عج‏
1. امامت (سیاست امامت): دولت مهدوى، دولتى اخلاقى (کمال‏گرا و احیاگر نفوس) مبتنى بر ساختار امامت است. در علم کلام و مباحث اعتقادى روشن شده که «امامت»، در اعتقاد شیعه، پیشوایى و ولایت شخص معصوم است که از سوى خدا به این مقام منصوب شده است. «امامت» تنها یک مقام و حکومت ظاهرى نیست، بلکه یک مقام والاى معنوى و دینى است. امام علاوه بر رهبرى حکومت اسلامى، هدایت همه جانبه مردم را در امر دین و دنیا بر عهده دارد. فکر و روح مردم را هدایت کرده و شریعت پیامبرصلى الله علیه وآله را از هرگونه تحریف و تغییر پاسدارى مى‏کند و اهدافى را که پیامبر براى آن مبعوث شده، تحقّق مى‏بخشد. امام از حیث درجه کمالات وجودى، در برترین نقطه قرار دارد و امیر کاروان بشرى است. قافله سالار این کاروان کمال و هدایت، در عصر ظهور و تشکیل دولت جهانى اسلام، حضرت مهدى‏عج است. کار ویژه بنیادین و کمال‏گرایانه این زعامت و حکومت، برنامه‏ریزى صحیح و تلاش در جهت تربیت دینى و معنوى جامعه، رشد فکرى و علمى و بالندگى فضایل و کمالات عالى انسان و گسترش تقواست؛ البته امورى مانند برقرارى عدالت اجتماعى، تأمین بهداشت، آموزش و امنیت در سایه این رشد و کمال اخلاقى و فکرى به دست خواهد آمد. در این جا جامعه به سوى تأمین سعادت پایا و فناناپذیر رهبرى مى‏شود و عوامل سقوط و نابودى شخصیت حقیقى و عالى آدمى و موانع رشد و کمال انسانیت بر طرف مى‏گردد. قرآن مجید در ترسیم سیماى معنوى حکومت صالحان - که وعده تحقّق آن به دست مهدى موعود داده شده - مى‏فرماید:
الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَللَّهِ‏ِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ؛20 کسانى که چون به آنان در زمین قدرت و توانایى دهیم، نماز به پا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و به کارهاى پسندیده وا مى‏دارند و از کردارهاى ناپسند باز مى‏دارند و فرجام همه کارها از آن خدا است.
در بعضى تفسیرها، این آیه به امام مهدى‏عج و یاران ایشان تأویل شده است.21 خواجه نصیر نیز مى‏نویسد: «سائس اول (امام) تمسّک به عدالت کند و رعیت را به جاى اصدقا دارد و مدینه را از خیرات عامه مملوّ کند».22
امام معصوم‏علیه السلام داراى ولایت‏ها و مسؤولیت‏هاى مختلفى است بر اساس ولایت هدایت و نفوذ و پرورش معنوى - که مهم‏ترین ولایت‏هاست و در سایه یک دولت کارآمد و کمال گرا بهتر جلوه مى‏یابد - هدایت معنوى و اختیارات ویژه و قدرت و نفوذ و سلطه و ولایتى خاص است که به وسیله آن، احیاى دل‏هاى مرده و زنگار گرفته و پرورش قلوب و هدایت معنوى انسان‏ها، براى امام امکان‏پذیر مى‏شود. این بعد از ولایت اهمیت خاصى در نظام امامت دارد و حتى سایر ولایت‏ها و اختیارات (قضا، سیاست و...) براى تقویت این بعد از ولایت است تا جان‏هاى مرده و وجدان‏هاى خفته بیدار شوند و جامعه، روح و حیات نوینى (اخلاقى - معنوى) پیدا کند. بى‏شک در برابر این همه خودکامگى‏ها، هواپرستى‏ها، غفلت‏ها، استکبارگرى‏ها و ستم‏ها، هدایت و پرورش معنوى با موانع و مشکلات فراوان و سختى همراه است. در چنین شرایطى ناگزیر حکمت هدایت الهى ایجاب مى‏کند که امام از قدرت ویژه‏اى برخوردار باشد تا بتواند على رغم ظلمات و موانع و حجاب‏ها، از یک سو در عمق جان‏هاى مرده و وجدان‏هاى خفته و فطرت‏هاى زنگار گرفته نفوذ کند و در آنها تصرّف و ایجاد تحوّل نماید و از سوى دیگر در وجدان و تفکّر عمومى جامعه، روح و حیات جدیدى بدمد و فرد و جامعه را در سیر تکاملى قرار دهد.23
2. چرایى دولت اخلاقى‏
عصر پیش از ظهور، عصر گسترش شدید و بى‏سابقه فساد اخلاقى، انحرافات و کژروى‏هاى عقیدتى، فرهنگى و اجتماعى، فزونى فساد سیاسى، افزایش شهوت‏رانى و هوس‏بازى، گسترش ظلم و ستم و بى‏عدالتى، فراگیرى الحاد و دین ستیزى و... است و تنها یک دولت اخلاقى مى‏تواند این نابسامانى‏ها و کاستى‏ها را از بین ببرد. بشر در طول حیات خود، به طور کامل و شایسته از رشد اخلاقى و فکرى برخوردار نبوده و غالباً در تباهى و فساد و بى‏اخلاقى زندگى کرده است؛ اما در عصر پیش از ظهور، تحت تبلیغات و ترویج افکار شیطانى و شهوانى، دچار تباهى شدید اخلاقى و فساد سیاسى - اجتماعى شده و جامعه گرفتار بحران معنویت، بحران انسانیت و بحران اخلاق و فرهنگ مى‏گردد - چنان که در عصر حاضر شاهد تحقّق بسیارى از این مفاسد و بحران‏ها هستیم. برآمد این تباهى، زوال تمدّن و فرهنگ بشرى، دور شدن از کمال و سعادت واقعى و گرفتارى در دام شیطان و بروز معضلات و مشکلات اساسى در روند حرکت تکاملى بشر است.
وضعیت اخلاقى - اجتماعى عصر پیش از ظهور
در روایات درباره وضعیت دوران قبل از قیام و رفتارها و کردارهاى نابهنجار و فسادآلود عموم مردم، مطالب زیادى بیان شده است. در این‏جا به بیان یک حدیث از امام صادق‏علیه السلام بسنده مى‏کنیم. آن حضرت وضعیت اخلاقى - اجتماعى عصر پیش از ظهور را چنین ترسیم مى‏کند:
ظلم و ستم، همه جا را فرا مى‏گیرد. قرآن فرسوده و بدعت‏ها از روى هوا و هوس در آن ایجاد مى‏شود. آیین یکتا پرستى (اسلام) بى‏محتوا مى‏گردد. اهل باطل بر اهل حق مقدّم مى‏شود. مردان به مردان و زنان به زنان قناعت مى‏کنند. مؤمنان، سکوت اختیار مى‏کنند. کوچک‏ترها، احترام بزرگ‏ها را حفظ نمى‏کنند. ثناگویى و چاپلوسى زیاد مى‏شود. آشکارا شرب مى‏نوشند. راه‏هاى خیر مسدود و راه‏هاى شرّ مورد توجّه قرار مى‏گیرد. حلال الهى، حرام و حرام او، مجاز شمرده مى‏شود. قوانین و فرمان‏هاى دینى، مطابق تمایلات اشخاص تفسیر مى‏گردد. سرمایه‏هاى عظیم در راه خشم خدا (و فساد و بى‏دینى) مصرف مى‏شود. رشوه‏خوارى در میان کارگزاران دولت، رایج مى‏گردد و پست‏هاى حسّاس به مزایده گذاشته مى‏شود. قمار آشکار مى‏گردد و سرگرمى‏هاى ناسالم، رواج پیدا مى‏کند. شنیدن حقایق قرآن بر مردم گران مى‏آید، ولى شنیدن باطل آسان [و جذّاب‏] مى‏شود! مردم، سنگدل و طرفدار زورمداران و قدرتمندان مى‏شوند. آلات لهو و لعب، حتّى در مکّه و مدینه آشکار مى‏شود و اگر کسى اقدام به امر به معروف و نهى از منکر کند، به او توصیه مى‏کنند که این کار، وظیفه تو نیست. تمام همّت مردم شکم و فرج‏شان است. زنان خود را در اختیار افراد بى‏ایمان مى‏گذارند. پرچم‏هاى حقّ‏پرستى فرسوده و کهنه مى‏گردد. ویرانگرى و تخریب (به وسیله جنگ‏ها) بر عمران و آبادى پیشى مى‏گیرد. مردم عصرها در حال نشئه و صبحگاهان مست‏اند. هر سال، فساد و بدعتى نو پدیدار مى‏شود. مردم پیرو ثروتمندان خودخواه مى‏شوند. قاضیان برخلاف فرمان خدا قضاوت مى‏کنند و...».24 علاوه بر این، در روایات نبوى «آکنده شدن جهان از ظلم و ستم» بیانگر وضعیت نابسامان جهان در این عصر است.
3. دولت اخلاقى امام مهدى‏عج‏
از دیدگاه شیعه، آینده سیاست (دولت)، بسیار روشن و خوشبینانه است. تاریخ براى رسیدن به آن جامعه مطلوب و آرمانى، هر چند با فراز و نشیب، در حرکت است. این مدینه فاضله در زمین به دست مصلح موعود و با یارى امدادهاى الهى به وجود آمده و او اداره آن را در دست خواهد گرفت. سیاست در این جامعه، «فاضله» و «الهى» است و دولت اخلاقى (کمال‏گرا و اخلاق محور) بر اساس نظام امامت شکل مى‏گیرد. مردم به کمال نهایى و هدف غایى خود خواهند رسید و روح عبادت و عبودیت بر جوامع حاکم خواهد شد و... کارگزاران امور، از افراد با ایمان و کاردان انتخاب شده و آنان خدمت‏گزاران مردم خواهند بود بشر به آرزوى دیرینه خود مبنى بر حکومتى عادلانه، جامعه‏اى اخلاق مدارانه، آیینى خداپرستانه و رفاه و امنیتى جاودانه خواهند رسید.
این «انگاره»، دیدگاه روشن قرآن و آرمان و خواسته اصیل و متکامل اسلام است. این بشارت و وعده حتمى خداوند به یکتاپرستان و حق باوران و هدف و مسیر روشن تاریخ در چشم انداز ادیان الهى است.
قرآن مى‏فرماید:
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ؛25 اوست که در میان قوم بى کتاب، پیامبرى از میان خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان مى‏خواند و پاکیزه‏شان مى‏دارد و به آنان کتاب و حکمت مى‏آموزد... .
در این آیه، تکامل وجود انسان از جنبه‏هاى علمى و عملى و تزکیه و تهذیب هدف نهایى بعثت پیامبرصلى الله علیه وآله معرفى شده است. در نتیجه مردم به آن غایت اصلى و بنیادین (عبادت و عبودیت و تقرّب به خداوند سوق داده مى‏شوند.
4. چیستى دولت اخلاقى مهدوى‏
دولت اخلاقى امام مهدى‏عج بدین معناست که هم خود جامع تمایل فضایل، نیکى‏ها و محاسن اخلاقى و عقلى است، هم در مقام عمل و اجرا، همه آنها را در جامعه محقّق مى‏سازد، هم مدافع و حامى ارزش‏ها و هنجارهاى اخلاقى و دینى است و هم ابزار زندگى صنعتى و علمى بشر را براى تحقّق کمالات انسانى (عبادت و عبودیت و تقرّب به خدا) به کار مى‏گیرد و جامعه را زنده و انسانیت انسان را احیا مى‏کند. معیار مشترک این دولت در سرتاسر جهان، «اخلاق و معنویت» مبتنى بر دین و تکامل و تعالى انسانى است.
دولت اخلاقى یعنى «دولتى مبتنى بر نظام امامت که جامعه را در تمامى ابعاد و جنبه‏ها، به سمت رشد اخلاقى و کمال مطلوب انسانى، هدایت و راهبرى مى‏کند و باورها و رفتارهاى مردم را اصلاح مى‏نماید». به عبارت دیگر، دولت امام مهدى، وظیفه‏دار تأمین سعادت حقیقى و حداکثر کمال و رشد اخلاقى و معنوى مردم و تربیت و احیاى نفوس مرده است. تا انسان به اوج کمال ذاتى نرسد، محال است به سعادت حقیقى نایل آید و چون تحقّق سعادت حقیقى، تنها در عصر حضرت ولى عصرعج امکان‏پذیر است، انسان به یقین به اوج «کمال ذاتى» خواهد رسید. کمال ذاتى انسان، همان کمال خلقى به اضافه کمال عقلى و کمال اجتماعى است. کمال خُلقى در رأس این مثلث قرار دارد. بر این اساس، دولت اخلاقى امام مهدى‏عج تأمین معنویت، عقلانیت و عدالت را بر عهده دارد تا جامعه به سمت «تعالى و تکامل» و «پیشرفت و رفاه» سوق داده شود. در دولت اخلاقى امام مهدى‏عج همه امور و رهیافت‏ها، فاضله و الهى است، یعنى از یک سیاست فاضله شروع و به یک هدف فاضله (الهى) ختم مى‏شود:
 
این شاخص در ساختار نظام امامت جاى مى‏گیرد و به غیر از آن امکان تصویر و عملى کردن چنین محورى وجود ندارد. در این ساخت، «تربیت و اخلاق متعالى»، در مرکز قرار مى‏گیرد و با کمک و راهنمایى وحى، هدف‏مندى نظام هستى و تجربه بشرى در رابطه انسان با خدا، با خود، با دیگران و حتى با طبیعت اصلاح مى‏شود. بر اساس این مبنا، دولت اخلاقى، کارآمدى و کارآیى خود را در همه شؤون و ابعاد زندگى انسانى بروز مى‏دهد. در واقع اخلاق متعالى و تصحیح رابطه انسان با همه چیز و رشد فکرى و عقلى او، باعث تغییر و تکامل رفتار و طرز تلقى و باورهاى او و استفاده درست و بهینه از همه چیز مى‏شود. در دولت اخلاقى، همه چیز بر پایه معنویت و دیانت است و برآمد آن، سیاست اخلاقى، اقتصاد اخلاقى، فرهنگ اخلاقى و جامعه اخلاقى است.
کار اصلى امام زمان‏عج این نیست که جهان را از عدل و داد پر مى‏کند. کار اصلى او زنده کردن جامعه است. وجود امام زمان‏عج عامل حیات است. او جامعه مرده را زنده مى‏کند؛ بعد به عدل و داد فرا مى‏خواند. جامعه زنده مشتاق عدل و داد است. برخى از انسان‏ها به حسب ظاهر انسان و در باطن مرده‏اند (مرده‏هاى متحرک). صورت آنان مطابق سیرتشان نیست. امام‏علیه السلام صورت‏ها را مطابق سیرت مى‏کند. بعد از آن که سیرت را انسانى و واقعى کرد، جامعه ظاهراً و باطناً انسانى مى‏شود. سپس به عدل و داد فرا مى‏خواند و جامعه زنده، تشنه عدل و داد مى‏شود. کار اصلى او احیاگرى است. همان گونه که رسول خداصلى الله علیه وآله جامعه مرده را زنده کرد، حضرت ولى عصرعج نیز جامعه مرده را زنده مى‏کند و براى احیاى آن، معارف و حقایق و طهارت حقیقى را اعطا مى‏کند (یزکّیهم و یعلّمهم) جامعه‏اى زنده است که کتاب الهى، حکمت الهى و طهارت الهى را بداند و بیابد. پیامبرصلى الله علیه وآله بعد از این که تزکیه و تعلیم فردى را مطرح کرد، به تزکیه و تعلیم جمعى پرداخت و [به درمان‏] کینه جویى، حقد، حسادت و... پرداخت. آن که عداوت را تبدیل به صلح مى‏کند، کیمیاگرى است (ولایت تکوینى) و تنها با نصیحت ممکن نیست. کار امام عصرعج، تبدیل عداوت به صداقت و... است. بیشتر کارهاى امام زمان‏عج (تأمین امنیت، عدالت، رفاه و...) فرعى است و مهم، کار اصلى است و این کار اصلى با کارهاى فرعى کامل مى‏شود.26
5. دلایل و شواهد دولت اخلاقى مهدوى‏
امام مهدى‏عج پس از آن که حکومت بر جهان را در دست گرفت، عملکردى کامل، چند جانبه و اخلاق محور ارائه خواهد داد. بر این اساس نظام سیاسى و دولت امام مهدى‏عج دولتى کارآمد و متکامل خواهد بود؛ کارآمدى به معناى بالفعل نمودن، بهره بردارى کامل، سازمند، متعادل و متعالى از تمامى استعدادها، امکانات و فرصت‏هاى اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى و کاهش یا از بین بردن تعدیّات و ضایعات. چنین رویکردى، نه آرمانى است و نه غیر قابل دسترس بلکه طرحى عملى و قابل دسترس و اجراست، زیرا در عصر ظهور، موانع و مشکلات (ستیزه‏جویى، جنگ، فسادگرى و تجاوزگرى) از بین خواهد رفت و امامى عالم، مدیر، توانمند و عادل، زعامت دینى - سیاسى مردم را عهده‏دار خواهد شد. این دو به معناى، استفاده بهینه و کارآمد از تمامى امکانات و منابع در راستاى کمال‏خواهى انسان است.
در استدلال بر اخلاقى بودن (کمال‏گرایى و احیاگرى) دولت امام مهدى‏عج مى‏توان به روایات، اهداف و ویژگى‏هاى آن دولت استناد کرد. بر اساس این مؤلّفه‏ها، دولت آن حضرت در تمامى ابعاد و شؤون زندگى انسان، داراى برنامه و خط و مشى خاصى خواهد بود. مهم‏ترین آنها، اقدامات و برنامه‏هاى اخلاقى و تربیت دینى است و حتى کار ویژه‏هاى اقتصادى، سیاسى و اجتماعى آن، براى تعالى و تکامل اخلاقى و روحى انسان‏ها خواهد بود. برخى از این شواهد، دلایل و ویژگى‏ها عبارت است از:
الف) روایات‏
روایات مختلف در این موضوع - به خصوص حدیث «اکمل به اخلاقهم» - دلالت بر اهمیت و محوریت اخلاق و عقلانیت و رشد و بالندگى معنوى و فکرى انسان‏ها در دولت مهدوى دارد:
امام باقرعلیه السلام مى‏فرماید: «چون قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان مى‏گذارد و عقول آنها را متمرکز ساخته و اخلاقشان را به کمال مى‏رساند».27
در روایت دیگرى آمده است: «وقتى قائم ما قیام کند، دست [عنایتش‏] را بر سر بندگان مى‏نهد و بدین وسیله عقل آنها زیاد شده و فهم‏شان بالا مى‏رود (کامل مى‏گردد).28
کمال اخلاقى و فکرى مورد اشاره در این روایت، بیانگر مهم‏ترین و بنیادى‏ترین اقدام امام مهدى‏عج جهت ریشه‏کنى ناراستى‏ها و کاستى‏هاى زندگى بشرى است.
پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏فرماید: «... دل‏هاى بندگان را پر از عبادت مى‏کند و عدلش فراگیر مى‏شود»29 و «خداوند به وسیله او دروغ را نابود مى‏سازد و روزگار سخت و رنج‏آور را مى‏برد و ذلّت بردگى و بندگى را از گردن‏هاى شما بیرون مى‏کشد».30
امام صادق‏علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «الملک یومئذٍ للَّه» مى‏فرماید: «ملک و پادشاهى امروز از آن خداست، پادشاهى دیروز نیز از آن خدا بود، پادشاهى فردا هم از آن خداست؛ لکن هنگامى که قائم ما قیام کند، جز خداى - تبارک و تعالى - پرستیده نمى‏شود»،31 یعنى مهم‏ترین ثمره این دولت هدایت مردم و زنده کردن جامعه مرده است.
در روایتى دیگر آمده است: «[مهدى‏عج‏] با تقوا گام مى‏سپارد و بر اساس هدایت رفتار مى‏کند...».32 هدایت و ارشاد - تکوینى و تشریعى - از مهم‏ترین اقدامات دولت مهدوى است که در سایه تعالى روحى و تکامل اخلاقى مردم به بار مى‏نشیند. همچنین او این امت را پس از آن که تباه [و فاسد ]شده‏اند، اصلاح مى‏کند».33 بر اساس این روایت اصلاح مردم بعد از فساد اخلاقى آنان و تغییر بنیادین رفتارها، گفتارها و پندارهاى غیر اخلاقى و آلوده آنها، مهم‏ترین و درخشان‏ترین اقدام دولت امام مهدى‏عج خواهد بود. این احیاگرى و اصلاح و نوسازى معنوى، مطلق و فراگیر است و پس از آن فساد و انحرافى وجود نخواهد داشت و زمین نورانى و پر از صفا و معنویت خواهد شد: «زمین با نور پروردگارش - منوّر مى‏شود»34 و «چون قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن مى‏گردد و مردم همگى بى‏نیاز شوند».35
امام صادق‏علیه السلام در تفسیر آیه «فاستبقوا الخیرات أین ما تکونوا...»36 فرمود: «[سبقت بگیرید در نیکى‏ها...]، درباره قائم‏عج و اصحابش نازل شده است».37 در روایتى آمده است: «هنگامى که قائم آل محمد قیام کند، مى‏فرماید: اى مردم! ما هستیم کسانى که خداوند در قرآن وعده آنان را به شما داده است: «کسانى که بر زمین حکومت مى‏کنند، نماز را برپا مى‏دارند».38 این دو روایت نیز به روشنى نشان مى‏دهد که از اقدامات اساسى حضرت مهدى و یاران آن حضرت، برنامه‏هاى اخلاقى، تربیتى و دینى و رساندن بشر به کمال معنوى و روحى است.
در روایت دیگرى آمده است: «زمین را از... نور و برهان آکنده مى‏سازد»39 و نیز «خداوند زمین را به دست قائم زنده و احیا مى‏گرداند، بعد از آن که زمین با کفر ساکنانش مرده باشد».40 در روایات دیگر اشاره شده که مرگ دل‏ها، با ترک امر به معروف و نهى از منکر،41 قتل، گرسنگى (فقر) و... بوده است. امام زمان‏عج به راستى کیمیاگرى مى‏کند و با توجه به ولایت تکوینى، جامعه مرده و دل‏هاى زنگار گرفته را احیا مى‏کند و سعادت و روزى آنان را در معنویت و خردورزى آنان قرار مى‏دهد.
همچنین در حدیثى آمده است: «دنیا و مردم آن در دوران حکومت مهدى‏عج، پاک و پاکیزه مى‏شوند»42 و «امر خداوند، برترى داده شده و دین خدا ظاهر مى‏گردد».43
انسان‏ها همواره به جهت غفلت، نادانى و ناسپاسى غرق در گناه و فساد هستند که از این امر در اصطلاح قرآنى به کورى، گنگى و کرى یاد مى‏شود. این گونه امراض روحى و روانى در عصر امام مهدى‏عج مداوا مى‏شود و زمینه‏هاى ناهنجارى‏هاى اخلاقى از بین مى‏رود: «شیوه پیامبر خدا را در پیش مى‏گیرد و شما را از کورى، کرى و گنگى نجات مى‏دهد»44 و «قلعه‏هاى گمراهى و دل‏هاى بسته را مى‏گشاید».45 همچنین «خداوند به دست او از نابودى و تباهى نجات مى‏دهد و به وسیله او از گمراهى به [راه درست‏] هدایت مى‏کند».46
در زمینه اصلاح مفاسد و ریشه‏کن کردن کژى‏ها و ناراستى‏ها روایت شده است: «خداوند [به وسیله او] تمامى چیزهایى که پیشتر فاسد شده‏اند، اصلاح مى‏کند»47 و «پستى‏ها را بر روى زمین باقى نمى‏گذارد».48
درباره شیوع خیرات و فضیلت‏ها و رفع رذایل و ناپسندى‏ها آمده است: «فتنه‏ها و ناامنى‏ها از بین مى‏رود و نیکى‏ها و برکات فزونى مى‏یابد»49 و «زمین را از هر فریب کارى پاک مى‏سازد و به عدالت رفتار مى‏کند...».50 «شرّ از بین مى‏رود و خیر باقى مى‏ماند... زنا و شراب‏خوارى و ربا ریشه کن مى‏شود. مردم به عبادت و دستورهاى شرع روى مى‏آورند. عمرها دراز و امانت‏ها برگردانده مى‏شود. اشرار و بدان نابود و نیکان و اخیار باقى مى‏مانند و کسى که دشمن اهل بیت‏علیهم السلام باشد، پیدا نمى‏شود».51
ب) اهداف و آرمان‏ها
بررسى اهداف هر نهضتى، تا حدودى ما را با ماهیت و چیستى آن آشنا مى‏سازد. با توجه به این که بعضى از اهداف قیام مهدى‏عج اصلى و بنیادین و برخى نیز فرعى و در ذیل هدف اصلى است، در این جا به مهم‏ترین اهداف دولت آن حضرت - که بیشتر جنبه کمال خواهانه و اخلاقى دارد - مى‏پردازیم:
1. رساندن جامعه بشرى به کمال مطلوب و رشد و بالندگى اخلاقى (هدف اصلى)؛
2. برقرارى عدالت اجتماعى و گسترش قسط و عدل در سراسر جهان؛
3. اداره و سامان‏دهى نظام جهان بر اساس ایمان به خدا، احکام دین اسلام و آموزه‏هاى قرآن؛
4. تثبیت و گسترش صلح و امنیت جهانى و از بین بردن ستیزه‏جویى، تجاوزگرى، جنگ، کینه جویى و خودپرستى؛
5. نجات مردم از چنگال ستمکاران، جبّاران و مفسدان و اهتزار پرچم توحید و عدالت؛
6. احیاى آیین توحید و یکتاپرستى (اسلام) و نابودى آیین‏هاى انحرافى و باطل؛
7. تأسیس حکومت جهانى اسلام و در دست گرفتن حاکمیت جهان؛
8. به کمال رساندن علم و دانش بشرى و رشد و شکوفایى عقل و اندیشه؛
9. تصحیح امور زندگى و استفاده صحیح و بهینه از امکانات و منابع مادى و معنوى جهان؛
10. از بین بردن امتیازات و تبعیضات نژادى و طبقاتى و تعمیق برابرى و مساوات؛
11. بسط و گسترش فضایل اخلاقى و ریشه کن کردن رذایل و آلودگى‏هاى اخلاقى و...52
رسیدن به اهداف والا و مقدّس، در گرو تغییر اخلاق و رفتار مردم و اصلاح و احیاى آنان به دست حضرت مهدى‏عج است تا پس از آن مردم خود مشتاقانه به ساماندهى سایر امور بپردازند.
ج) پیمان نامه اخلاقى‏
حضرت مهدى‏عج هنگام ظهور و پیش از تشکیل دولت جهانى خود، عهد و پیمانى سخت - که عمده محورهاى آن اخلاقى است - از یاران و کارگزاران امور اخذ مى‏کند. حضرت على‏علیه السلام این پیمان‏نامه را چنین معرفى مى‏کند:
... با مهدى‏عج بیعت مى‏کنند که: هرگز دزدى نکنند، زنا نکنند، مسلمانى را دشنام ندهند، خون کسى را به ناحق نریزند، به آبروى کسى لطمه نزنند، به خانه کسى هجوم نبرند، کسى را به ناحق نزنند، طلا، نقره، گندم و جو ذخیره نکنند، مال یتیم را نخورند، در مورد چیزى که یقین ندارند گواهى ندهند، مشروب نخورند، حریر و خز نپوشند، در برابر سیم و زر سر فرود نیاورند، راه را بر کسى نبندند، راه را ناامن نکنند، گرد همجنس بازى نگردند، خوراکى را از گندم و جو انبار نکنند، به کم قناعت کنند، طرفدار پاکى باشند، از پلیدى گریزان باشند، به نیکى فرمان دهند، از زشتى‏ها باز دارند، جامه‏هاى خشن بپوشند، خاک را متکاى خود سازند، در راه خدا حقّ جهاد را ادا کنند و... .
آن حضرت نیز تعهّد مى‏کند: «جامه‏اى مثل جامه آنها بپوشد، مرکبى مانند مرکب آنان سوار شود، به کم، راضى و قانع شود، زمین را به یارى خدا پر از عدالت کند، خدا را آنچنان که شایسته است، بپرستد و... .53
این عهدنامه اخلاقى - معنوى، به خوبى روش و منش حکومت حضرت مهدى‏عج را نشان مى‏دهد و بر اهمیت و ارجمندى مکارم اخلاقى و تلاش براى تعمیق و گسترش آنها دلالت دارد. همچنین روشن مى‏کند که جامعه عصر پیش از ظهور، جامعه‏اى به شدّت فساد آلود و ضدّ اخلاقى است و امام‏علیه السلام با اخذ پیمان از یاران خود، جدیت خود را در ریشه کنى این مفاسد نشان مى‏دهد.
پى‏نوشت‏ها
1. حجة الاسلام کارگر کارشناس ارشد علوم سیاسى.
2. آستین رنى، حکومت (تهران: مرکز نشر دانشگاهى، 1374) ص 13.
3. تانسى استیون، مقدمات سیاست (تهران: نشر نى، 1381) ص 64.
4. اندرو وینسنت، نظریه‏هاى دولت، ترجمه حسین بشیریه (تهران: نشر نى، 1376) ص 322.
5. ر.ک: رحیم کارگر، «جهانى شدن و حکومت جهانى حضرت مهدى»، فصلنامه انتظار، ش 6، ص 162.
6. اندرو وینسنت، پیشین، ص 322.
7. محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة، ص 282، حدیث 53؛ محمد بن حسن حرّ عاملى، اثبات الهداة، ج 3، ص 738، حدیث 111؛ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 244؛ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمة (قم: دارالحدیث، 1377) ج 1، ص 346.
8. ر.ک: عبدالرحمن عالم، بنیادهاى علم سیاست، ص 74؛ على اصغر کاظمى، هفت ستون سیاست (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1379) ص 292.
9. ر.ک: محمدرضا حکیمى، خورشید مغرب (تهران: دلیل ما، 1382) ص 218 و 219.
10. میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج 11، ص 187، حدیث 12701؛ محمد باقر مجلسى، پیشین،
ج 68، ص 273.
11. ر.ک: على اصغر کاظمى، اخلاق و سیاست (تهران: قومس، 1376) ص 162 و 164.
12. خواجه نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى (تهران: انتشارات خوارزمى، 1373) ص 300.
13. همان، ص 252.
14. ر.ک: مرتضى یوسفى راد، اندیشه سیاسى خواجه نصیرالدین طوسى (قم: بوستان کتاب، 1380) ص 218 و 290.
15. خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 253.
16. همان، ص 301.
17. ایمانوئل کانت، دین در محدوده عقل تنها، ترجمه منوچهر صانعى (تهران: نقش و نگار، 1381)، ص‏20 و 101.
18. همان، ص 139.
19. اندرو وینسنت، پیشین، ص 184 و 185.
20. حج (22) آیه 41.
21. على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ص 87، سیدهاشم بحرانى، المحّجة فى مانزل فى القائم الحجّة، ص 254؛ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 51، ص 47، حدیث 9.
22. نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 301.
23. ر.ک: عباسعلى عمید زنجانى، فقه سیاسى، ج 2، ص 327 و 328.
24. ر.ک: محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 2، ص 256 - 260.
25. جمعه (62) آیه 2.
26. سخنرانى در حسینیه امام خمینى، قم: نیمه شعبان 1383.
27. سعید بن هبةاللَّه راوندى، الخرائج و الجرائح (قم: مؤسسه امام مهدى، 1409ق) ج 2، ص 841 ، حدیث 71؛ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 52، ص 336، حدیث 71؛ لطف اللَّه صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، ص‏482.
28. محمد بن یعقوب کلینى، کافى، ج 1، ص 25، حدیث 1؛ محم بن حسن حرّ عاملى، پیشین، ج 3، ص 495، حدیث 253.
29. محمد بن حسن شیخ طوسى، کتاب الغیبة، ص 179؛ محمد بن جریر طبرى، دلائل الامامة، ص 259؛ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 51؛ ص 74، حدیث 24.
30. محمد بن حسن طوسى، پیشین، ص 186؛ محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 75، حدیث 29.
31. سید هاشم بحرانى، المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة، ص 275؛ لطف اللَّه صافى، پیشین، ص‏587، حدیث 2.
32. محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 52، ص 269، حدیث 158.
33. على بن عیسى اربلى، کشف الغمّة، ج 2، ص 473؛ سلیمان قندوزى حنفى، ینابیع المودّة، ج 2، ص‏538.
34. محمد بن على بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 2، ص 345، حدیث 31؛ على بن عیسى اربلى، پیشین، ج 2، ص 473؛ فضل بن حسن طبرسى، اعلام الورى، ص 391.
35. محمد بن حسن طوسى، کتاب الغیبة، ص 468؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید) الارشاد، ج 2، ص 381؛ محمد بن جریر طبرى، پیشین، ص 260.
36. بقره (2) آیه 148.
37. محمد بن ابراهیم نعمانى، پیشین، ص 241، ح 37؛ سید هاشم بحرانى، پیشین، ص 39.
38. فرات بن ابراهیم کوفى، تفسیر فرات کوفى، ص 274، حدیث 371؛ محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 373، حدیث 166.
39. احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 291؛ محمد بن ابراهیم نعمانى، پیشین، ص 237، حدیث 26؛ محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 350.
40. سیدشرف الدین حسینى، تأویل الآیات الظاهرة، ص 368؛ سید هاشم بحرانى، پیشین، ص 376.
41. ر.ک: جلال الدین سیوطى، العرف الوردى، ص 112.
42. على بن عیسى اربلى، پیشین، ج 2، ص 493.
43. محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 379، ح 187.
44. محمد بن یعقوب کلینى، کافى، ج 8، ص 66.
45. سلیمان قندوزى حنفى، پیشین، ج 2، ص 588 و 523.
46. محمد بن على بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج 1، ص 251، حدیث 1؛ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 51، ص 70.
47. علاءالدین متقى هندى، البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان، ص 132.
48. لطف اللَّه صافى، پیشین، ص 578.
49. همان، ص 209، حدیث 49.
50. محمد باقر مجلسى، پیشین، ص 120، حدیث 23.
51. لطف‏اللَّه صافى، پیشین، ص 592، حدیث 4؛ شهاب الدین مرعشى نجفى، ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 616.
52. رحیم کارگر، پیشین، ص 175، 176.
53. لطف‏اللَّه صافى، پیشین، ص 581، حدیث 4.

تبلیغات