اندیشه سیاسى میر سید على همدانى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
نوشتار حاضر تلاشى براى معرفى اندیشه سیاسى میر سید على همدانى از عرفاى بنام قرن هشتم هجرى است. نگاه همدانى به سیاست از زاویه نگاه یک عارف برجسته صورت پذیرفته است و در این راستا شخص حاکم را عامل اساسى تغییر و تحول جامعه مىداند. همت اصلى همدانى در مباحث سیاسىاش، اصلاح شخصیت حاکم است. در این مقاله مباحثى چون ضرورت جامعه، ضرورت سیاست و حکومت، رابطه دین و اخلاق با حکومت و بحث مشروعیت حکومت از دیدگاه همدانى تحلیل و بررسى شده است.متن
مقدمه
میر سید على همدانى از اکابر عرفاى ایرانى است که در مشرق زمین شهرت زیادى دارد.2 اعطاى القابى چون «على ثانى»، «امیر کبیر» و «شاه همدان» به وى3 حاکى از بزرگى شأن اوست. با این حال، شخصیت میر سید على همدانى آنگونه که شایسته مقام اوست در جوامع فکرى مسلمانان مورد توجه واقع نشده است. آثار و رسالههاى علمىِ نسبتاً فراوان همدانى غالباً به صورت نسخههاى خطى و بدور از دسترس پژوهشگران قرار دارد؛ این در حالى است که براى مثال در زمینههاى فلسفى
[70]
هانرى کوربن معتقد است همدانى آغازگر راه نوى است و یک فیلسوف مىتواند چشمداشت زیادى از آثار همدانى داشته باشد اگر نوشتههاى او به چاپ برسد.4
مقاله حاضر تلاش مىکند که از خلال آثار اندک منتشر شده همدانى، اندیشه سیاسى وى را تا حد مقدور مورد بررسى قرار دهد. ضرورت این هدف وقتى آشکار مىشود که بدانیم نگاه همدانى به سیاست از زاویه نگاه یک عارف برجسته صورت پذیرفته است، در حالى که اکثر عارفان به حکومت و سیاست بىاعتنا بودند. دیدگاه همدانى مىتواند چشمانداز جدیدى را در خصوص سیاست عرفانى ارائه کند.
همدانى در سال 714 هجرى در زمان سلطنت سلطان محمد خدابنده در همدان به دنیا آمد.5 وى علوم زمانه خود را به کمال آموخت. جامى در نفحات الانس درباره او مىنویسد: «جامع بود میان علوم ظاهرى و علوم باطنى»6. اما مهمترین برجستگى همدانى مقام ممتاز وى در عرفان است به گونهاى که ریاست تامه سلسله ذهبیه رضویه را بر عهده داشت و این سلسله بعد از وى به «همدانیه» مشهور شد. و همچنین سلسله ذهبیه نوربخشیه و ذهبیه اغتشاشیه نیز به وى منتهى مىشود. علاوه بر این، همدانى را باید یکى از سیاحان بزرگ عالم اسلام دانست ولى او هرگز رخدادهاى سفرهاى خود را ننوشته است. درباره حدود سفرهاى او نوشتهاند «سه نوبت ربع مسکون را سیر کرد»7. گویا منظور از «ربع مسکون» سراسر جهان است، اما قدر متیقن اکثر ممالک اسلامى و روم و بلاد عربى است.
از قول خود وى نقل شده است:
سه بار از مشرق تا به مغرب سفر کردم و بسا عجایب در بحر و بر دیده شد و هر بار به شهر و ولایتى رسیدم عادات اهل آن موضع را از طریق دیگر دیدم. در دفعه اول شهر به شهر، دفعه دوم قریه به قریه و دفعه سوم خانه به خانه سفر مىکردم.8
یکى از اهداف مهم مسافرتهاى میر سید على را مىتوان تبلیغ دین و راهنمایى مردم برشمرد؛ از جمله تأثیرات تبلیغى او، تبلیغات دینى او در کشمیر است، به گونهاى که او را «حوارى کشمیر»(The Apostle of Kashmir) لقب دادهاند.9
همدانى با استفاده از همت والاى خود و تلاش شاگردان و مریدانش توانست کشمیر را به یکى از پایگاههاى مستحکم اسلام تبدیل سازد و ذخیره عظیمى از فنون، علوم، معارف و صنایع موطن خود را به آن خطه انتقال دهد.
[71]
اقبال لاهورى ضمن شعرى از سید تجلیل مىکند و او را بنیادگذار ایران صغیر (کشمیر) مىنامد.10 همدانى سرانجام در سال 786 هجرى دعوت حق را لبیک گفت.
جامعه و سیاست از دیدگاه همدانى
بحث سیاست و حکومت و پیوند این دو با جامعه در دیدگاه همدانى حایز اهمیت بسیارى است. اگر چه در مباحثى چون هستىشناسى، انسانشناسى و دنیاشناسى، همدانى را متأثر از اندیشه امام محمّد غزالى برشمردهاند، با این حال عقیده بر آن است که این تأثیرپذیرى در مباحث سیاسى کمتر است و فصلهاى مربوط به سیاست کتاب ذخیرة الملوک همدانى فرآورده اندیشه خود اوست.11
در این راستا همدانى حکومت و شخص حاکم را عامل اساسى در اثرگذارى بر جامعه مىپندارد. از نظر وى، حتى وجود جامعه ضرورتى است که سیاست بدان تحقق مىبخشد و بدون حکومت، دین و اخلاق که پایههاى پیوند جامعه را محکم مىسازند نیز پشتوانه محکمى نخواهند داشت. همدانى معتقد است در ماهیت حکومت مجال زیادى براى جولان نفس و هواهاى نفسانى نهفته است و این حقیقت ذمیمه که واسطه اضلال و اغواء مردم است از منصب سلطنت حظ وافرى دارد.12
بیشتر تلاش همدانى در مباحث سیاسى آن است که با کنترل و جهت بخشى به اخلاق حاکم، اوضاع دنیایى و آخرتى جامعه را بهبود بخشد.
ضرورت جامعه
میر سید على بحث روشنى درباره جامعه و منشأ آن ارائه نکرده است؛ اما از خلال مباحث او مىتوان دریافت که وى انسان را مدنى بالضروره مىداند نه مدتى بالطبع. در کتاب ذخیرة الملوک جملهاى را از عبداللَّه بن هارون در مقام تأیید نقل مىکند که مردم یا همانند غذا هستند که انسان ضرورتاً به آن محتاج است و یا به مثابه دوا هستند که در بیمارىها مورد احتیاج قرار مىگیرند و یا همانند مرضاند که هیچ گاه مورد نیاز نیستند، اما انسان گاه گاه به آن مبتلا مىشود.13 از این جمله مىتوان چنین استنباط کرد که از نظر میر سید، همانگونه که انسان مضطر به غذاست، به ارتباط با مردم جامعه نیز محتاج است.
شایان ذکر است که همدانى دین را از پایههاى استحکام پیوندهاى اجتماعى مىداند و در این زمینه حدیثى را از حضرت علىعلیه السلام چنین نقل مىکند:
امیرالمؤمنین علىعلیه السلام فرمود که بر شما باد که برادران دینى را کسب کنید که ایشان یارى ده دینند در دنیا و فریادرساند در آخرت. نمىبینید که حضرت حق - جلّ و على - از حال
[72]
دوزخیان خبر مىکند که چون از ایشان پرسند که چرا از غذاب الهى خلاصى نمىیابید و در گرفتارى ابدى ماندهاید، ایشان در جواب گویند از آن که ما در دنیا دوست صالح و برادرى دینى کسب نکردیم که امروز شفاعت ما کند.14
با توجه به غایاتى که همدانى براى سیاست برمىشمرد، مىتوان گفت که از نظر او منشأ حفظ جامعه، دین و اخلاق، سیاست است؛ به عبارت دیگر، او وجود اجتماع را امرى طبیعى نمىداند، بلکه آن را وابسته به سیاست برمىشمرد. نظام عالم حسى که اشاره به نظم موجود و لازم در زندگى اجتماعى انسان دارد، از نظر همدانى یکى از غایات سیاست است و منطقاً بدون سیاست غایت آن نیز موجود نخواهد بود. همچنین بدون سیاست عادله، شرع و اخلاق نیز که از پایههاى استحکام اجتماعند پایگاه محکمى نخواهند داشت.15
ضرورت سیاست
همدانى در بحث از ضرورت سیاست توجه خود را به سمت اختلافات ذاتى انسانها در خلقت معطوف مىکند و معتقد است:
الف) نفوس و طبایع انسانها در خلقت متفاوتند.
ب) این اختلاف که از آغاز خلقت انسانها وجود دارد باعث مىشود استعدادهاى افراد براى پذیرش و درک تجلیات جمالى و جلالى خداوند متفاوت باشد.
ج) از این رو اهداف، اغراض و مطالبات قلبى بشر داراى تفاوت است.
د) در اثر تفاوت فوق، اقوال، افعال و عقاید مردم نیز متباین شده است.
ه ) این تباین باعث شده است که مردم در مراودات خود دچار مشکل شوند، چرا که صفات رذیلهاى همچون ظلم، حسد، کینه و بخل در ذات انسانها نهفته و مرکوز است.
به دلایل فوق همدانى نتیجه مىگیرد که کمال ذات متعالیه خداوند اقتضا کرد تا در میان مردم حاکمى عادل و مصلحى کامل بگمارد.16
مشاهده مىشود که نوع بحث همدانى در اینجا بیشتر شبیه فیلسوفان مسلمان است و به ارائه ادله عقلى و فلسفى درباره منشأ حکومت پرداخته شده است و مفروض مباحثى که میرسید در این جا مطرح مىکند همانا «ضرورت حفظ اجتماع» است. تفاوت طبیعتهاى انسانى و اختلاف اغراض و ... همگى برنده زنجیر همبستگى افراد در اجتماعند و از این رو حاکمى ضرورى است تا این همبستگى فرو نپاشد.
البته مباحث همدانى در این مورد را از زاویه دیگرى نیز مىتوان تحلیل کرد. همانطور که
[73]
گذشت، همدانى در آخر مقدماتى که درباره منشأ سیاست برمىشمرد به مرکوز بودن صفات رذیلهاى همچون ظلم، حسد و کینه در ذات انسان اشاره مىکند. این امر حاکى از آن است که حاکم به نظر همدانى باید از به فعلیت رسیدن اینگونه صفات جلوگیرى کند و در راستاى کنترل آنها قرار داشته باشد؛ به عبارت دیگر، تمایل ذاتى بشر به بىاخلاقى عاملى است که اقتضا مىکند خداوند به حسب کمال ذات خود و براى حفظ زنجیره اجتماع حاکمى بر مردم بگمارد تا با کنترل و هدایت انسانها زنجیره اجتماع از پاره شدن محفوظ باشد؛ از این رو همدانى در نتیجهگیرى از دلایل طرح شده صرفاً به لفظ حاکم بسنده نمىکند بلکه «حاکم عادل» و «مصلح کامل» را براى جامعه ضرورى بر مىشمرد.
ضرورت و غایت حکومت
از نظر همدانى، اسباب معاش دنیاى انسان به وسیله حکومت نظام مىیابد. وى در ابتداى کتاب ذخیرة الملوک مىگوید: «حمد و ثناى بىشمار حضرت ملکى را که اسباب معاش خطه ملک دنیوى را به تمهید قانون سیاست حکمى نظام داد».17 به طور کلى ضرورت حکومت را از مجموعهاى از ضرورتهاى دینى، اخلاقى و اجتماعى ناشى مىداند. در این راستا چهار گونه وظیفه براى حاکم برمىشمرد: الف) در اجراى احکام شرعى غایة الامکان سعى کند؛ ب) براى حفظ قواعد اسلام میان خاص و عام به تساوى رفتار کند؛ ج) اعمال افراد اجتماع و احکام اشتغال آنها را به قوت داورى در راه صواب نگاه دارد؛ د) به وسیله موانع و روادع سیاسى از تعدى توانگران بر افراد ضعیف و مظلوم جلوگیرى کند. انجام این گونه امور باعث مىشود تا 1. نظام عالم حسى برقرار بماند، 2. حدود شرعیه با ظلم و بدعت دچار نقصان نشود و 3. صفات و طبیعت چهارپایان در میان خاص و عام ظاهر نشود.18
رابطه دین و حکومت
در نگرش همدانى دین و حکومت از چند زاویه به یکدیگر پیوند خوردهاند. نگاه او به سیاست ترکیبى از نگاه فیلسوفان مسلمان و شریعت نامهنویسان است. وى از طرفى، در خصوص منشأ و ضرورت حکومت به بحثى فلسفى درباره اختلاف طبایع و نفوس انسانها مىپردازد. و از طرف دیگر، تنفیذ احکام شرع و حفظ حدود و قواعد اسلام را از و ظایف حاکم برمىشمرد و در این راستا وظایف گستردهاى براى حاکم اسلامى به منظور تحقق مصالح شریعت و مردم قائل است و اساساً آن را یکى از ضرورتهاى حکومت برمىشمرد.
شیوه بحث همدانى در کتاب ذخیرة الملوک تماماً حاکى از پیوندى است که او بین مباحث دین
[74]
و سیاست قائل است، چرا که در هر یک از بابهاى دهگانه این کتاب که به منظور ارشاد پادشاهان نوشته شده، ابتدا به بیان آیات و روایات مربوط به موضوع مطرح شده مىپردازد و سپس در قالبهاى فلسفى، عرفانى و اخلاقى به تأیید و اثبات همان مطالب همت مىگمارد.
همان طور که گفته شد، یکى از وظایف مهم حاکم از نظر همدانى اجراى احکام شرع است. او در مکتوبات خود خطاب به طغان شاه(طغان شاه حاکم ناحیه «کونار» (منطقهاى در تاجیکستان فعلى و در نزدیکى مرز افغانستان و پاکستان) که تحت الحمایه پادشاهان کشمیر بود) نوشته است:
رعایا را امر [به] معروف کن و براى اشاعه امور دین کسان خود را مأمور ناحیات ولایت ساز تا فرزندان مردم را تسلیم کند در اقامت دین و امور اسلام. بدین طریق ظلمتهاى بىدینى و بىعملى و بدعت دور گردند. زنهار امور اقامت دین را سهل نگیرى و بدانى که امرى را که سهل بگیرى ثمرهاى ندهد. سرعت نفوذ احکام [دین ]موقوف به حکم سیاست است.19
همدانى با تأکید بر اصل امر به معروف و نهى از منکر و توجه دادن حاکم به این اصل مهم بر ضرورت توجه حکومت به شریعت پاى مىفشرد و حتى در این راستا توصیه مىکند:
و چون در این زمان جهل چنان بر روزگار غالب است که در شهرهاى معظم که مجمع علما و مقر فضلاست اکثر خلق به احکام صلاح و فساد و فروض اعیان جاهلند - فضلاً عن القرى والجبال والبوادى - بر ولات و حکام عصر واجب است که در هر قریهاى از قراء ولایت و در هر محله از محلّههاى شهر معلمى فقیه نصب کنند تا عامه خلق را تعلیم امور دین و فرایض شرع بیاموزند...20
همدانى معتقد است هدایت جامعه اصالتاً از آن انبیا و پس از آنها عرفا و اعیان اولیاست، اما دنیا طلبان مغرور و خودپسند مانع اصلى بر سر راه این گروه بودهاند و آنها از هدایت خلق باز ماندهاند21 و لذا همدانى براى حکومت نقشى در تداوم نقش پیامبران و اولیاى خداوند قائل است؛ به عبارت دیگر، حاکم صالح مىتواند آبى را که از جوى صراط هدایت به وسیله جاهلان و خودپسندان رفته است بدان باز گرداند. این بدان معناست که سیاست اصلى است که به کار هدایت مردمان در مسیر حرکت ازدنیا به آخرت مىآید. این نگرش همدانى به سیاست را پیشتر از او در مباحث امام محمّد غزالى نیز مىتوان مشاهده کرد.22
[75]
اخلاق و حکومت
به نظر همدانى، راه کسب سعادت اخروى آراسته شدن به صفات حمیده است. او اصول مکارم اخلاقى را ده صفت مىداند و باقى صفات را فروع آنها بر مىشمرد. این ده اصل عبارتند از: علم، حیا، حلم، سخاوت، تقوا، شجاعت، عدل، صبر، صدق و یقین.23
میر سید على به دو صورت بین اخلاق و سیاست پیوند مىزند: اول آن که یکى از غایات سیاست را آن مىداند که حیوان صفتى در میان خاص و عام رواج نیابد و در واقع همدانى حاکم را پاسبان اخلاق مىداند؛
دوم آن که اخلاق یکى از مبانى مشروعیت است و حاکمِ فارغ از اخلاق مشروع نیست و بدین جهت سراسر کتاب ذخیرة الملوک پر از نصایح و مواعظ اخلاقى به حاکم است و مىگوید: «رسولصلى الله علیه وآله فرمود: إنّ بدلاء أمّتی لم یدخلوا الجنّة بصلاة ولا صیام ولکن دخلوها بسخاوة الانفس وسلامة الصدور».
همدانى معتقد است براى رسیدن به خداوند راهى نزدیکتر از خدمت رسانى به خلق وجود ندارد و مىگوید: «ما از این راه مقصود یافتهایم و عزیزان را همیشه وصیت و توصیف مىکنیم که خدمت به عیال اللَّه را شعار خود سازند».24 میر سید على به پادشاه توصیه مىکند که شب زندهدار بودن و ورد خواندن و زهد ورزیدن کار درویشان است و پادشاه باید به جاى این امور به انجام واجبات اکتفا کند و در عوض به کمک حاجتمندان بشتابد و داد مظلومان را بستاند، چه این که اگر کسى یک دل شکسته را دریابد و یا یک درمانده را معمور سازد بهتر از آن است که در همه عمر خود بیدار باشد و نوافل به جاى آورد.25
همدانى معتقد است حب دنیا سرمنشأ همه گناهان است و اگر حاکم حب دنیا را به دل راه ندهد. مىتواند مقامى بسیار ارجمند داشته باشد، هر چند در ظاهر تاجى بر سر و قبایى در بر داشته باشد.26
مشروعیت حکومت
به نظر مىرسید، آنچه به حاکم مشروعیت مىبخشد عدالت و اصلاحطلبى او در امور دین و دنیاى مردم است و همان طور که گذشت، وى پس از بیان منشأ حکومت به لزوم وجود حاکم عادل و مصلح کامل اشاره مىکند؛ به عبارت دیگر، در مباحث مربوط به دوگانگى مشروعیت (مشروعیت الهى و مشروعیت مردمى)، همدانى را مىتوان قائل به مشروعیت الهى آن هم از نوع خاص خود دانست. وى بر این عقیده است که حاکم را خداوند برگزیده است، اما این حاکم برگزیده باید بتواند از وضعیت خود در نهایت براى تحصیل سعادت اخروى استفاده کند و در غیر این صورت ترک آن منصب براى
[76]
وى بهتر است.27
همدانى مقام حکومت و ولایت را ایستگاهى بین «سعادت ابدى» و «شقاوت سرمدى» مىداند و از این رو به حاکم عادل توصیه مىکند که از خطر حکومت غافل نباشد، چرا که «اگر در اداى حقوق بندگى سعى نماید و اوامر را به تسلیم و رضا انجام دهد، نعمتهاى فانى باعث سعادت ابدى او گردد و اگر رضاى آن حضرت از لحاظ هواى نفس بفروشد و آفتاب دولت ابدى را گل غفلت بپوشاند گرفتار نکال سرمدى گردد».28
میر سید على به طغان شاه مىنویسد که مجموع عبادتهایى که به سعادت اخروى مىانجامد به دو اصل باز مىگردد: یکى تعظیم امراللَّه و دیگر شفقت به خلقاللَّه.29 مىتوان این دو نکته را ملاک مشروعیت حاکم از نگاه همدانى دانست:
و حاکم و پادشاه چون بر نهج عدل و احسان بود و در اقامت حدود شرع و نفاذ احکام دین کوشد وى در زمین نایب و برگزیده حق و سایه اللَّه و خلیفه رحمان است و چون طریقت معدلت و احسان بگذارد و بر بندگان شفقت نکند و متابعت نفس و هوا کند و اهمال اقامت حدود شرع روا دارد وى به حقیقت نایب دجال و دشمن خدا و رسول و خلیفه شیطان است.30
نتیجهگیرى
روشن شد که همدانى بیش از آن که به جنبههاى ساختارى سیاست و حکومت بپردازد، به مباحث مربوط به اصلاح آن از طریق آسیبشناسى اخلاقى و دینى حاکم و حکومت پرداخته است. او سعى مىکند با استفاده از دو قالب شریعت نامهنویسى و آموزههاى حکمت عملى، نظام سیاسى مطلوب خود را در حاکمى صالح و متخلق ترسیم کند و از این رو تقریباً در تمام مباحث سیاسى همدانى مىتوان رگههاى مربوط به اخلاق و دیانت را یافت.
نگاه عارفانه همدانى به جهان هستى و دنیاى گذرا عامل آن است که وى سیاست را به گونهاى بپسندد که سعادت آن جهانى افراد جامعه را در پى داشته باشد و سعادت آخرت افراد جامعه وابسته به وجود حاکمى سعادتمند است. حاکم سرمنشأ تغییر و تحولات جامعه است و لذا ثواب سعادت و یا عقاب شقاوت جامعه شامل حال او نیز خواهد بود.
[77]
پىنوشتها
1. دانش آموخته حوزه علمیه قم و پژوهشگر پژوهشکده اندیشه سیاسى
2. احسان اللَّه استخرى، اصول تصوف (تهران: نشر معرفت، 1380) ص 292.
3. محمد ریاض، «تصحیح متن مکتوبات میر سید على همدانى»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال 20، شماره اول (1353) ص 33.
4. هانرى کوربن، تاریخ فلسفه اسلام، ترجمه سید جواد طباطبایى (تهران: کویر، 1373) ص 427.
5. پرویز ذکایى، مروج اسلام در ایران صغیر (همدان: دانشگاه بو على سینا، 1370) ص 13.
6. عبدالرحمن جامى، نفحات الانس من حضرات القدس (تهران: اطلاعات، چاپ سوم، 1375) ص 449.
7. همان، ص 449.
8. ایرج گلسرخى، شرح مرادات حافظ از میر سید على همدانى (تهران: وزارت امور خارجه، 1373) ص 35.
9. على اصغر حکمت، «از همدان تا کشمیر»، مجله یغما، سال 4، ش 8 (آبان 1330) ص 341.
10. محمد اقبال لاهورى، کلیات اشعار فارسى (تهران: انتشارات کتابخانه سنایى، 1376) ص 184.
شعر اقبال این گونه آغاز مىشود:
سید السادات سالار عجم
دست او معمار تقدیر امم
... آفرید آن مرد ایران صغیر
با هنرهاى غریب و دلپذیر
11. سید جواد طباطبایى، خواجه نظام الملک (تهران: طرح نو، 1375) ص 104.
12. میر سید على همدانى، ذخیرة الملوک، تصحیح محمود انوارى (تبریز: مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران، 1358) ص 227.
13. همان، ص 202.
14. همان، ص 196 - 197.
15. همان، ص 225 - 226.
16. همان، ص 255.
17. همان، ص 1.
[78]
18. متن مکتوبات سال 21، ص 37 - 38.
19. همان، ص 49، و ر.ک: همان، ص 43.
20. ذخیرة الملوک، ص 404.
21. متن مکتوبات سال 21، ص 58.
22. ر.ک: حاتم قادرى، اندیشه سیاسى غزالى (تهران: وزارت امور خارجه، 1370) ص 94.
23. ذخیرة الملوک: ص 144.
24. محمد ریاض، «تصحیح متن مکتوبات میر سید على همدانى»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال 22، شماره اول (1354)، ص 348.
25. همان، ص 348.
26. همان.
27. متن مکتوبات، سال 21، ص 43.
28. همان، ص 42.
29. همان.
30. همان، ص 250.
میر سید على همدانى از اکابر عرفاى ایرانى است که در مشرق زمین شهرت زیادى دارد.2 اعطاى القابى چون «على ثانى»، «امیر کبیر» و «شاه همدان» به وى3 حاکى از بزرگى شأن اوست. با این حال، شخصیت میر سید على همدانى آنگونه که شایسته مقام اوست در جوامع فکرى مسلمانان مورد توجه واقع نشده است. آثار و رسالههاى علمىِ نسبتاً فراوان همدانى غالباً به صورت نسخههاى خطى و بدور از دسترس پژوهشگران قرار دارد؛ این در حالى است که براى مثال در زمینههاى فلسفى
[70]
هانرى کوربن معتقد است همدانى آغازگر راه نوى است و یک فیلسوف مىتواند چشمداشت زیادى از آثار همدانى داشته باشد اگر نوشتههاى او به چاپ برسد.4
مقاله حاضر تلاش مىکند که از خلال آثار اندک منتشر شده همدانى، اندیشه سیاسى وى را تا حد مقدور مورد بررسى قرار دهد. ضرورت این هدف وقتى آشکار مىشود که بدانیم نگاه همدانى به سیاست از زاویه نگاه یک عارف برجسته صورت پذیرفته است، در حالى که اکثر عارفان به حکومت و سیاست بىاعتنا بودند. دیدگاه همدانى مىتواند چشمانداز جدیدى را در خصوص سیاست عرفانى ارائه کند.
همدانى در سال 714 هجرى در زمان سلطنت سلطان محمد خدابنده در همدان به دنیا آمد.5 وى علوم زمانه خود را به کمال آموخت. جامى در نفحات الانس درباره او مىنویسد: «جامع بود میان علوم ظاهرى و علوم باطنى»6. اما مهمترین برجستگى همدانى مقام ممتاز وى در عرفان است به گونهاى که ریاست تامه سلسله ذهبیه رضویه را بر عهده داشت و این سلسله بعد از وى به «همدانیه» مشهور شد. و همچنین سلسله ذهبیه نوربخشیه و ذهبیه اغتشاشیه نیز به وى منتهى مىشود. علاوه بر این، همدانى را باید یکى از سیاحان بزرگ عالم اسلام دانست ولى او هرگز رخدادهاى سفرهاى خود را ننوشته است. درباره حدود سفرهاى او نوشتهاند «سه نوبت ربع مسکون را سیر کرد»7. گویا منظور از «ربع مسکون» سراسر جهان است، اما قدر متیقن اکثر ممالک اسلامى و روم و بلاد عربى است.
از قول خود وى نقل شده است:
سه بار از مشرق تا به مغرب سفر کردم و بسا عجایب در بحر و بر دیده شد و هر بار به شهر و ولایتى رسیدم عادات اهل آن موضع را از طریق دیگر دیدم. در دفعه اول شهر به شهر، دفعه دوم قریه به قریه و دفعه سوم خانه به خانه سفر مىکردم.8
یکى از اهداف مهم مسافرتهاى میر سید على را مىتوان تبلیغ دین و راهنمایى مردم برشمرد؛ از جمله تأثیرات تبلیغى او، تبلیغات دینى او در کشمیر است، به گونهاى که او را «حوارى کشمیر»(The Apostle of Kashmir) لقب دادهاند.9
همدانى با استفاده از همت والاى خود و تلاش شاگردان و مریدانش توانست کشمیر را به یکى از پایگاههاى مستحکم اسلام تبدیل سازد و ذخیره عظیمى از فنون، علوم، معارف و صنایع موطن خود را به آن خطه انتقال دهد.
[71]
اقبال لاهورى ضمن شعرى از سید تجلیل مىکند و او را بنیادگذار ایران صغیر (کشمیر) مىنامد.10 همدانى سرانجام در سال 786 هجرى دعوت حق را لبیک گفت.
جامعه و سیاست از دیدگاه همدانى
بحث سیاست و حکومت و پیوند این دو با جامعه در دیدگاه همدانى حایز اهمیت بسیارى است. اگر چه در مباحثى چون هستىشناسى، انسانشناسى و دنیاشناسى، همدانى را متأثر از اندیشه امام محمّد غزالى برشمردهاند، با این حال عقیده بر آن است که این تأثیرپذیرى در مباحث سیاسى کمتر است و فصلهاى مربوط به سیاست کتاب ذخیرة الملوک همدانى فرآورده اندیشه خود اوست.11
در این راستا همدانى حکومت و شخص حاکم را عامل اساسى در اثرگذارى بر جامعه مىپندارد. از نظر وى، حتى وجود جامعه ضرورتى است که سیاست بدان تحقق مىبخشد و بدون حکومت، دین و اخلاق که پایههاى پیوند جامعه را محکم مىسازند نیز پشتوانه محکمى نخواهند داشت. همدانى معتقد است در ماهیت حکومت مجال زیادى براى جولان نفس و هواهاى نفسانى نهفته است و این حقیقت ذمیمه که واسطه اضلال و اغواء مردم است از منصب سلطنت حظ وافرى دارد.12
بیشتر تلاش همدانى در مباحث سیاسى آن است که با کنترل و جهت بخشى به اخلاق حاکم، اوضاع دنیایى و آخرتى جامعه را بهبود بخشد.
ضرورت جامعه
میر سید على بحث روشنى درباره جامعه و منشأ آن ارائه نکرده است؛ اما از خلال مباحث او مىتوان دریافت که وى انسان را مدنى بالضروره مىداند نه مدتى بالطبع. در کتاب ذخیرة الملوک جملهاى را از عبداللَّه بن هارون در مقام تأیید نقل مىکند که مردم یا همانند غذا هستند که انسان ضرورتاً به آن محتاج است و یا به مثابه دوا هستند که در بیمارىها مورد احتیاج قرار مىگیرند و یا همانند مرضاند که هیچ گاه مورد نیاز نیستند، اما انسان گاه گاه به آن مبتلا مىشود.13 از این جمله مىتوان چنین استنباط کرد که از نظر میر سید، همانگونه که انسان مضطر به غذاست، به ارتباط با مردم جامعه نیز محتاج است.
شایان ذکر است که همدانى دین را از پایههاى استحکام پیوندهاى اجتماعى مىداند و در این زمینه حدیثى را از حضرت علىعلیه السلام چنین نقل مىکند:
امیرالمؤمنین علىعلیه السلام فرمود که بر شما باد که برادران دینى را کسب کنید که ایشان یارى ده دینند در دنیا و فریادرساند در آخرت. نمىبینید که حضرت حق - جلّ و على - از حال
[72]
دوزخیان خبر مىکند که چون از ایشان پرسند که چرا از غذاب الهى خلاصى نمىیابید و در گرفتارى ابدى ماندهاید، ایشان در جواب گویند از آن که ما در دنیا دوست صالح و برادرى دینى کسب نکردیم که امروز شفاعت ما کند.14
با توجه به غایاتى که همدانى براى سیاست برمىشمرد، مىتوان گفت که از نظر او منشأ حفظ جامعه، دین و اخلاق، سیاست است؛ به عبارت دیگر، او وجود اجتماع را امرى طبیعى نمىداند، بلکه آن را وابسته به سیاست برمىشمرد. نظام عالم حسى که اشاره به نظم موجود و لازم در زندگى اجتماعى انسان دارد، از نظر همدانى یکى از غایات سیاست است و منطقاً بدون سیاست غایت آن نیز موجود نخواهد بود. همچنین بدون سیاست عادله، شرع و اخلاق نیز که از پایههاى استحکام اجتماعند پایگاه محکمى نخواهند داشت.15
ضرورت سیاست
همدانى در بحث از ضرورت سیاست توجه خود را به سمت اختلافات ذاتى انسانها در خلقت معطوف مىکند و معتقد است:
الف) نفوس و طبایع انسانها در خلقت متفاوتند.
ب) این اختلاف که از آغاز خلقت انسانها وجود دارد باعث مىشود استعدادهاى افراد براى پذیرش و درک تجلیات جمالى و جلالى خداوند متفاوت باشد.
ج) از این رو اهداف، اغراض و مطالبات قلبى بشر داراى تفاوت است.
د) در اثر تفاوت فوق، اقوال، افعال و عقاید مردم نیز متباین شده است.
ه ) این تباین باعث شده است که مردم در مراودات خود دچار مشکل شوند، چرا که صفات رذیلهاى همچون ظلم، حسد، کینه و بخل در ذات انسانها نهفته و مرکوز است.
به دلایل فوق همدانى نتیجه مىگیرد که کمال ذات متعالیه خداوند اقتضا کرد تا در میان مردم حاکمى عادل و مصلحى کامل بگمارد.16
مشاهده مىشود که نوع بحث همدانى در اینجا بیشتر شبیه فیلسوفان مسلمان است و به ارائه ادله عقلى و فلسفى درباره منشأ حکومت پرداخته شده است و مفروض مباحثى که میرسید در این جا مطرح مىکند همانا «ضرورت حفظ اجتماع» است. تفاوت طبیعتهاى انسانى و اختلاف اغراض و ... همگى برنده زنجیر همبستگى افراد در اجتماعند و از این رو حاکمى ضرورى است تا این همبستگى فرو نپاشد.
البته مباحث همدانى در این مورد را از زاویه دیگرى نیز مىتوان تحلیل کرد. همانطور که
[73]
گذشت، همدانى در آخر مقدماتى که درباره منشأ سیاست برمىشمرد به مرکوز بودن صفات رذیلهاى همچون ظلم، حسد و کینه در ذات انسان اشاره مىکند. این امر حاکى از آن است که حاکم به نظر همدانى باید از به فعلیت رسیدن اینگونه صفات جلوگیرى کند و در راستاى کنترل آنها قرار داشته باشد؛ به عبارت دیگر، تمایل ذاتى بشر به بىاخلاقى عاملى است که اقتضا مىکند خداوند به حسب کمال ذات خود و براى حفظ زنجیره اجتماع حاکمى بر مردم بگمارد تا با کنترل و هدایت انسانها زنجیره اجتماع از پاره شدن محفوظ باشد؛ از این رو همدانى در نتیجهگیرى از دلایل طرح شده صرفاً به لفظ حاکم بسنده نمىکند بلکه «حاکم عادل» و «مصلح کامل» را براى جامعه ضرورى بر مىشمرد.
ضرورت و غایت حکومت
از نظر همدانى، اسباب معاش دنیاى انسان به وسیله حکومت نظام مىیابد. وى در ابتداى کتاب ذخیرة الملوک مىگوید: «حمد و ثناى بىشمار حضرت ملکى را که اسباب معاش خطه ملک دنیوى را به تمهید قانون سیاست حکمى نظام داد».17 به طور کلى ضرورت حکومت را از مجموعهاى از ضرورتهاى دینى، اخلاقى و اجتماعى ناشى مىداند. در این راستا چهار گونه وظیفه براى حاکم برمىشمرد: الف) در اجراى احکام شرعى غایة الامکان سعى کند؛ ب) براى حفظ قواعد اسلام میان خاص و عام به تساوى رفتار کند؛ ج) اعمال افراد اجتماع و احکام اشتغال آنها را به قوت داورى در راه صواب نگاه دارد؛ د) به وسیله موانع و روادع سیاسى از تعدى توانگران بر افراد ضعیف و مظلوم جلوگیرى کند. انجام این گونه امور باعث مىشود تا 1. نظام عالم حسى برقرار بماند، 2. حدود شرعیه با ظلم و بدعت دچار نقصان نشود و 3. صفات و طبیعت چهارپایان در میان خاص و عام ظاهر نشود.18
رابطه دین و حکومت
در نگرش همدانى دین و حکومت از چند زاویه به یکدیگر پیوند خوردهاند. نگاه او به سیاست ترکیبى از نگاه فیلسوفان مسلمان و شریعت نامهنویسان است. وى از طرفى، در خصوص منشأ و ضرورت حکومت به بحثى فلسفى درباره اختلاف طبایع و نفوس انسانها مىپردازد. و از طرف دیگر، تنفیذ احکام شرع و حفظ حدود و قواعد اسلام را از و ظایف حاکم برمىشمرد و در این راستا وظایف گستردهاى براى حاکم اسلامى به منظور تحقق مصالح شریعت و مردم قائل است و اساساً آن را یکى از ضرورتهاى حکومت برمىشمرد.
شیوه بحث همدانى در کتاب ذخیرة الملوک تماماً حاکى از پیوندى است که او بین مباحث دین
[74]
و سیاست قائل است، چرا که در هر یک از بابهاى دهگانه این کتاب که به منظور ارشاد پادشاهان نوشته شده، ابتدا به بیان آیات و روایات مربوط به موضوع مطرح شده مىپردازد و سپس در قالبهاى فلسفى، عرفانى و اخلاقى به تأیید و اثبات همان مطالب همت مىگمارد.
همان طور که گفته شد، یکى از وظایف مهم حاکم از نظر همدانى اجراى احکام شرع است. او در مکتوبات خود خطاب به طغان شاه(طغان شاه حاکم ناحیه «کونار» (منطقهاى در تاجیکستان فعلى و در نزدیکى مرز افغانستان و پاکستان) که تحت الحمایه پادشاهان کشمیر بود) نوشته است:
رعایا را امر [به] معروف کن و براى اشاعه امور دین کسان خود را مأمور ناحیات ولایت ساز تا فرزندان مردم را تسلیم کند در اقامت دین و امور اسلام. بدین طریق ظلمتهاى بىدینى و بىعملى و بدعت دور گردند. زنهار امور اقامت دین را سهل نگیرى و بدانى که امرى را که سهل بگیرى ثمرهاى ندهد. سرعت نفوذ احکام [دین ]موقوف به حکم سیاست است.19
همدانى با تأکید بر اصل امر به معروف و نهى از منکر و توجه دادن حاکم به این اصل مهم بر ضرورت توجه حکومت به شریعت پاى مىفشرد و حتى در این راستا توصیه مىکند:
و چون در این زمان جهل چنان بر روزگار غالب است که در شهرهاى معظم که مجمع علما و مقر فضلاست اکثر خلق به احکام صلاح و فساد و فروض اعیان جاهلند - فضلاً عن القرى والجبال والبوادى - بر ولات و حکام عصر واجب است که در هر قریهاى از قراء ولایت و در هر محله از محلّههاى شهر معلمى فقیه نصب کنند تا عامه خلق را تعلیم امور دین و فرایض شرع بیاموزند...20
همدانى معتقد است هدایت جامعه اصالتاً از آن انبیا و پس از آنها عرفا و اعیان اولیاست، اما دنیا طلبان مغرور و خودپسند مانع اصلى بر سر راه این گروه بودهاند و آنها از هدایت خلق باز ماندهاند21 و لذا همدانى براى حکومت نقشى در تداوم نقش پیامبران و اولیاى خداوند قائل است؛ به عبارت دیگر، حاکم صالح مىتواند آبى را که از جوى صراط هدایت به وسیله جاهلان و خودپسندان رفته است بدان باز گرداند. این بدان معناست که سیاست اصلى است که به کار هدایت مردمان در مسیر حرکت ازدنیا به آخرت مىآید. این نگرش همدانى به سیاست را پیشتر از او در مباحث امام محمّد غزالى نیز مىتوان مشاهده کرد.22
[75]
اخلاق و حکومت
به نظر همدانى، راه کسب سعادت اخروى آراسته شدن به صفات حمیده است. او اصول مکارم اخلاقى را ده صفت مىداند و باقى صفات را فروع آنها بر مىشمرد. این ده اصل عبارتند از: علم، حیا، حلم، سخاوت، تقوا، شجاعت، عدل، صبر، صدق و یقین.23
میر سید على به دو صورت بین اخلاق و سیاست پیوند مىزند: اول آن که یکى از غایات سیاست را آن مىداند که حیوان صفتى در میان خاص و عام رواج نیابد و در واقع همدانى حاکم را پاسبان اخلاق مىداند؛
دوم آن که اخلاق یکى از مبانى مشروعیت است و حاکمِ فارغ از اخلاق مشروع نیست و بدین جهت سراسر کتاب ذخیرة الملوک پر از نصایح و مواعظ اخلاقى به حاکم است و مىگوید: «رسولصلى الله علیه وآله فرمود: إنّ بدلاء أمّتی لم یدخلوا الجنّة بصلاة ولا صیام ولکن دخلوها بسخاوة الانفس وسلامة الصدور».
همدانى معتقد است براى رسیدن به خداوند راهى نزدیکتر از خدمت رسانى به خلق وجود ندارد و مىگوید: «ما از این راه مقصود یافتهایم و عزیزان را همیشه وصیت و توصیف مىکنیم که خدمت به عیال اللَّه را شعار خود سازند».24 میر سید على به پادشاه توصیه مىکند که شب زندهدار بودن و ورد خواندن و زهد ورزیدن کار درویشان است و پادشاه باید به جاى این امور به انجام واجبات اکتفا کند و در عوض به کمک حاجتمندان بشتابد و داد مظلومان را بستاند، چه این که اگر کسى یک دل شکسته را دریابد و یا یک درمانده را معمور سازد بهتر از آن است که در همه عمر خود بیدار باشد و نوافل به جاى آورد.25
همدانى معتقد است حب دنیا سرمنشأ همه گناهان است و اگر حاکم حب دنیا را به دل راه ندهد. مىتواند مقامى بسیار ارجمند داشته باشد، هر چند در ظاهر تاجى بر سر و قبایى در بر داشته باشد.26
مشروعیت حکومت
به نظر مىرسید، آنچه به حاکم مشروعیت مىبخشد عدالت و اصلاحطلبى او در امور دین و دنیاى مردم است و همان طور که گذشت، وى پس از بیان منشأ حکومت به لزوم وجود حاکم عادل و مصلح کامل اشاره مىکند؛ به عبارت دیگر، در مباحث مربوط به دوگانگى مشروعیت (مشروعیت الهى و مشروعیت مردمى)، همدانى را مىتوان قائل به مشروعیت الهى آن هم از نوع خاص خود دانست. وى بر این عقیده است که حاکم را خداوند برگزیده است، اما این حاکم برگزیده باید بتواند از وضعیت خود در نهایت براى تحصیل سعادت اخروى استفاده کند و در غیر این صورت ترک آن منصب براى
[76]
وى بهتر است.27
همدانى مقام حکومت و ولایت را ایستگاهى بین «سعادت ابدى» و «شقاوت سرمدى» مىداند و از این رو به حاکم عادل توصیه مىکند که از خطر حکومت غافل نباشد، چرا که «اگر در اداى حقوق بندگى سعى نماید و اوامر را به تسلیم و رضا انجام دهد، نعمتهاى فانى باعث سعادت ابدى او گردد و اگر رضاى آن حضرت از لحاظ هواى نفس بفروشد و آفتاب دولت ابدى را گل غفلت بپوشاند گرفتار نکال سرمدى گردد».28
میر سید على به طغان شاه مىنویسد که مجموع عبادتهایى که به سعادت اخروى مىانجامد به دو اصل باز مىگردد: یکى تعظیم امراللَّه و دیگر شفقت به خلقاللَّه.29 مىتوان این دو نکته را ملاک مشروعیت حاکم از نگاه همدانى دانست:
و حاکم و پادشاه چون بر نهج عدل و احسان بود و در اقامت حدود شرع و نفاذ احکام دین کوشد وى در زمین نایب و برگزیده حق و سایه اللَّه و خلیفه رحمان است و چون طریقت معدلت و احسان بگذارد و بر بندگان شفقت نکند و متابعت نفس و هوا کند و اهمال اقامت حدود شرع روا دارد وى به حقیقت نایب دجال و دشمن خدا و رسول و خلیفه شیطان است.30
نتیجهگیرى
روشن شد که همدانى بیش از آن که به جنبههاى ساختارى سیاست و حکومت بپردازد، به مباحث مربوط به اصلاح آن از طریق آسیبشناسى اخلاقى و دینى حاکم و حکومت پرداخته است. او سعى مىکند با استفاده از دو قالب شریعت نامهنویسى و آموزههاى حکمت عملى، نظام سیاسى مطلوب خود را در حاکمى صالح و متخلق ترسیم کند و از این رو تقریباً در تمام مباحث سیاسى همدانى مىتوان رگههاى مربوط به اخلاق و دیانت را یافت.
نگاه عارفانه همدانى به جهان هستى و دنیاى گذرا عامل آن است که وى سیاست را به گونهاى بپسندد که سعادت آن جهانى افراد جامعه را در پى داشته باشد و سعادت آخرت افراد جامعه وابسته به وجود حاکمى سعادتمند است. حاکم سرمنشأ تغییر و تحولات جامعه است و لذا ثواب سعادت و یا عقاب شقاوت جامعه شامل حال او نیز خواهد بود.
[77]
پىنوشتها
1. دانش آموخته حوزه علمیه قم و پژوهشگر پژوهشکده اندیشه سیاسى
2. احسان اللَّه استخرى، اصول تصوف (تهران: نشر معرفت، 1380) ص 292.
3. محمد ریاض، «تصحیح متن مکتوبات میر سید على همدانى»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال 20، شماره اول (1353) ص 33.
4. هانرى کوربن، تاریخ فلسفه اسلام، ترجمه سید جواد طباطبایى (تهران: کویر، 1373) ص 427.
5. پرویز ذکایى، مروج اسلام در ایران صغیر (همدان: دانشگاه بو على سینا، 1370) ص 13.
6. عبدالرحمن جامى، نفحات الانس من حضرات القدس (تهران: اطلاعات، چاپ سوم، 1375) ص 449.
7. همان، ص 449.
8. ایرج گلسرخى، شرح مرادات حافظ از میر سید على همدانى (تهران: وزارت امور خارجه، 1373) ص 35.
9. على اصغر حکمت، «از همدان تا کشمیر»، مجله یغما، سال 4، ش 8 (آبان 1330) ص 341.
10. محمد اقبال لاهورى، کلیات اشعار فارسى (تهران: انتشارات کتابخانه سنایى، 1376) ص 184.
شعر اقبال این گونه آغاز مىشود:
سید السادات سالار عجم
دست او معمار تقدیر امم
... آفرید آن مرد ایران صغیر
با هنرهاى غریب و دلپذیر
11. سید جواد طباطبایى، خواجه نظام الملک (تهران: طرح نو، 1375) ص 104.
12. میر سید على همدانى، ذخیرة الملوک، تصحیح محمود انوارى (تبریز: مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران، 1358) ص 227.
13. همان، ص 202.
14. همان، ص 196 - 197.
15. همان، ص 225 - 226.
16. همان، ص 255.
17. همان، ص 1.
[78]
18. متن مکتوبات سال 21، ص 37 - 38.
19. همان، ص 49، و ر.ک: همان، ص 43.
20. ذخیرة الملوک، ص 404.
21. متن مکتوبات سال 21، ص 58.
22. ر.ک: حاتم قادرى، اندیشه سیاسى غزالى (تهران: وزارت امور خارجه، 1370) ص 94.
23. ذخیرة الملوک: ص 144.
24. محمد ریاض، «تصحیح متن مکتوبات میر سید على همدانى»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال 22، شماره اول (1354)، ص 348.
25. همان، ص 348.
26. همان.
27. متن مکتوبات، سال 21، ص 43.
28. همان، ص 42.
29. همان.
30. همان، ص 250.