اصول و شاخصه هاى کارآمدى دولت در اندیشه امام خمینى (ره) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
«بحران کارآمدى» مسألهاى است که امروزه کشور ما را مورد تهدید جدى قرار داده است. طرح و تبیین دیدگاههاى اندیشمندان و فیلسوفان سیاسى اسلام، مىتواند راهکارهاى مهم و اساسى را براى حل این معضل ارائه دهد. در این راستا مقاله حاضر به طرح اندیشه امام خمینى(ره)، یکى از بارزترین فیلسوفان سیاسى معاصر، در خصوص کارآمدى پرداخته و بیست شاخصه مهم کارآمدى دولت تحت عنوان کارآمدى اخلاقى، حقوقى، اقتصادى، مدیریتى و سیاسى با استفاده از مجموعه صحیفه امام، ارائه و تبیین شده است.متن
مقدمه
کارآمدى دولت از مباحث بسیار مهم در اندیشه سیاسى است و دولتها با وجود داشتن مشروعیت، اگر کارآمد نباشند، این امر موجب بحران کارآمدى و در نهایت بحران مشروعیت مىشود. از جمله بحرانهاى جدى و تهدید کننده کشور ما، بحران کارآمدى است.
متأسفانه در کشور ما هنوز درباره این مفهوم کارى علمى صورت نگرفته است و تنها کتابى که در این زمینه نوشته شده،1 در عین برخوردارى از غناى علمى، تنها به جنبههاى تئوریک مسأله پرداخته و تئورىهاى مهم کارآمدى را مورد ارزیابى قرار داده است. طرح و تبیین دیدگاههاى اندیشمندان و فیلسوفان سیاسى اسلام در این زمینه راهکارهاى مهم و اساسى را پیش روى محققان مىگذارد.
در این بیان، دیدگاههاى امام خمینى با عنایت به تصدى ده ساله مسؤولیت رهبرى جمهورى اسلامى، مىتواند بسیار راهگشا باشد و مقاله حاضر به این موضوع پرداخته است. در این مقاله، دولت به مفهوم عام و گسترده مد نظر است و واژه کارآمدى در مفهوم کلان آن به معناى «موفقیت» به کار رفته و نه صرفاً به معناى اقتصادى آن.
حکومت اسلامى حکومتى کارآمد
در حکومت اسلامى، رفاه و سعادت دنیا و آخرت براى همه بشر تضمین شده است، اما شرط آن اجراى اسلام به تمام معنا، یعنى آن گونه که بر پیامبر اکرم نازل شده و توجه مسؤولان نظام و مردم به همه ابعاد آن است:
انشاءالله اگر حکومت اسلامى جریان پیدا بکند، براى همه رفاه هست، براى همه سعادت است، براى همه رفاه و سعادت دنیا و آخرت است.2
حکومت اسلامى اگر همه انشاءالله پیاده بشود، به آن طورى که بر پیغمبر اسلام نازل شده است، سعادت دنیا و آخرت ملتها را ضمانت کرده است.3
این امر به سبب وجود و گرد آمدن شاخصههاى همه جانبه و کم نظیر در حکومت اسلامى است. عمده این شاخصهها به گونهاى هستند که به تنهایى قادرند کارآمدى حکومت اسلامى را تضمین کنند. برخى از این شاخصهها عبارتند از:
1. حکومت اسلامى مساوى تمدن و ترقى است: «حکومت اسلامى مساوى با پیشگرایى و تمدن و ترقى است، نه مخالف با آن است»؛4
2. حکومت اسلامى مبتنى بر رعایت حقوق بشر است: «حکومت اسلامى مبتنى بر حقوق بشر و ملاحظه آن است. هیچ سازمانى و حکومتى به اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نکرده است»؛5
3. آزادى و دموکراسى به تمام معنا در حکومت اسلامى وجود دارد: «آزادى و دموکراسى به تمام معنا در حکومت اسلامى است»؛6
4. در حکومت اسلامى بین دولت و ملت رابطه سلطه و تسلط وجود ندارد: «اسلام در رابطه بین دولت و زمام دار و ملت ضوابطى و حدودى معین کرده است و براى هر یک بر دیگرى حقوقى تعیین نموده است که در صورت رعایت آن هرگز رابطه مسلط و زیر سلطه به وجود نمىآید»؛7
5. فضاى حکومت اسلامى فضاى محبت است: «در حکومت اسلام جوّ، جوّ محبت است. بین شخص اول مملکت با ادنى فردى که به حسب نظر مردم ادنى حساب مىشوند فرق اساسى مربوط به دنیا نیست»؛8
6. در حکومت اسلامى همه چیز براى رفاه مردم است: «در حکومت اسلامى، ادارهاش براى رفاه مردم است، نظامش براى رفاه مردم است، رئیس جمهورش براى رفاه مردم است، نخست وزیرش براى رفاه مردم است، و محیط، محیط محبت، [است]».9
بنابراین حکومت اسلامى اقتضائات لازم و ضرورى براى کارآمدى همه جانبه را داراست؛ اما شانیت و اقتضا کافى نیست، بلکه حکومت اسلامى باید نگاهى صحیح به حکومت داشته و سپس اصول و شاخصههایى را که دولت اسلامى را کارآمد مىکند به خوبى شناسایى کند و در مرحله بعد آنها را بدون کم و کاستى به اجرا در آورد.
ماهیت دولت و حکومت در اسلام
در اندیشه سیاسى امام خمینى، ماهیت دولت و حکومت در اسلام، خدمتگزارى به مردم است. هر میزان که دولتها بتوانند خدمتگزار باشند، به همان میزان خواهند توانست پشتیبانى ملت را به خود جلب کرده، کارآمد باشند و جلو هر گونه شکست و ناکامى را بگیرند.10 در دیدگاه امام، این مسأله آن قدر اهمیت دارد که اساساً معتقدند اسلام حکومت به معناى متعارف ندارد؛ بلکه آنچه در اسلام مورد تأکید است «خدمتگزارى به مردم» است: «اسلام حکومت به آن معنا ندارد، اسلام خدمتگزار دارد. شما خودتان را حاکم مردم ندانید، شما خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. حکومت همان خدمتگزارى است».11
خدمتگزارى مردم فضیلتى آنچنان والاست که حتى انبیا و اولیاى بزرگ خدا نیز خود را خدمتگزار مردم مىدانستند:
انبیا خودشان را خدمتگزار مىدانستند، نه این که یک نبىاى خیال کند حکومت دارد بر مردم، حکومت در کار نبوده، اولیاى بزرگ خدا، انبیاى بزرگ همین احساس را داشتند که اینها آمدند براى این که مردم را هدایت کنند، ارشاد کنند، خدمت کنند.12
در نظر امام؛ مفهوم مقابل خدمتگزارى، فرمانفرمایى است. دولتها تا زمانى مىتوانند ادعاى خدمتگزارى به مردم کنند و کارآمد باشند که خود را واقعاً نوکر مردم قلمداد کنند: «دولتها خدمتگزار مردم هستند، نه فرمانفرما»13 «دولت مال مردم است، نوکر مردم است، دولتها خدمتگزار مردمند».14 «دولتها اقلیتى هستند که باید براى خدمت این ملت باشند. دولت خدمتگزار ملت باید باشد نه حاکم بر ملت».15
دولت کارآمد باید بتواند خدمتگزارى خویش را هم در مقام بیان و هم در مقام عمل به ملت نشان دهد. «حکومت باید در خدمت مردم باشند و به مردم حالى کنند که ما خدمتگزاریم، حالى کنند لفظاً، حالى کنند عملاً».16
این نوع نگاه به دولت، اصول و شاخصههاى خاصى را براى کارآمدى ارائه مىدهد که مختص «دولت خدمتگزار» است. در این جا اصول و شاخصههاى کارآمدى دولت بر اساس اندیشه سیاسى امام خمینى را تبیین مىکنیم.
اصول و شاخصههاى کارآمدى دولت
در اندیشه سیاسى امام خمینى، اصول و شاخصههاى کارآمدى دولت را مىتوان در چند بخش تقسیم بندى کرد که کارآمدى اخلاقى، حقوقى، اقتصادى، مدیریتى و سیاسى از جمله موارد مهم آن به شمار مىروند. البته تقسیم بندى مذکور بدان معنا نیست که مباحث زیرمجموعه آن به طور کامل و دقیق مرتبط با همان بخش هستند، بلکه اساساً برخى از مباحث در ارتباط با چند حوزه هستند که در این جا تنها در یکى از بخشها ذکر شده است.
کارآمدى اخلاقى
1. فتح قلوب مردم: در اندیشه امام خمینى، «فتح قلوب» از اهمیت بالایى برخوردار است. دولتها اگر چه به راحتى مىتوانند مملکت و ملتى را زیر سلطه خویش بکشانند، اما هرگز نمىتوانند دلهاى آنان را متوجه خویش کنند. «اى دولتها، فتح مملکت که چیزى نیست، فتح قلوب مهم است».17
حکومت بر دلها تنها راه اقتدار دولتهاست و کارآمدى و پایدارى دولتها نیز در صورتى است که ملت با تمام وجودش موافق با آن باشد «وقتى حکومتى پایه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشد، هر چه قدرتمند باشد هم نمىتواند پایدارى کند».18
امام معتقدند در صدر اسلام، رمز چیرگى حکومت اسلامى بر امپراتورىهاى بزرگ، حکومت بر قلوب مردم بوده است. «حکومت صدر اسلام، حکومت بر قلوب بود و لهذا با جمعیتهاى کم بر امپراتورىهاى بزرگ غلبه کردند».19
اما این که چه حکومتهایى بر قلوب مردم حکومت دارند، بنا بر دیدگاه امام، حکومتهاى مردمى، ملى، خدمتگزار، الهى، اسلامى و عادلانه همگى حکومتهایى هستند که حکومت بر قلوب مردم دارند.20
2. تزکیه دولتمردان: در حکومت اسلامى، حاکم و کارگزاران باید از نظر اخلاقى خود را تزکیه کرده باشند. اصلاح و افساد کشور و حتى کشورها بستگى به رعایت یا ترک این اصل مهم دارد. تزکیه دولتمردان اهمیت بیشترى نسبت به تزکیه افراد عادى دارد.
تزکیه براى دولتمردان، براى سلاطین، براى رؤساى جمهور، براى دولتها و براى سردمداران بیشتر لازم است تا براى مردم عادى. اگر افراد عادى تزکیه نشوند و طغیان پیدا کنند، یک طغیان بسیار محدود است. لکن اگر طغیان در کسى شد که مردم او را پذیرفتهاند، این گاهى یک کشور و گاهى کشورها را به فساد مىکشد.21
معیار نامیدن حکومتى با عنوان «حکومت اسلامى»، عمل و پاىبندى به این اصل است، به طورى که شخصى یا اشخاصى که در رأس حکومت قرار دارند باید خود را از حیث اخلاقى تزکیه کنند.
اگر آن کسى که در رأس حکومت است، خودش را اصلاح نکند و تابع قوانین اسلام نباشد، قوانین اسلام را در مملکت وجود خودش اجرا نکند، این نمىتواند حکومت اسلامى باشد و حاکم اسلامى باشد.22
کارآمدى حقوقى
3. حاکمیت قانون: قانون محور وحدت یک نظام سیاسى محسوب مىشود. همه ادیان، به ویژه دین مبین اسلام، براى ارائه و اجراى قانون در جامعه آمدهاند و به سبب اهمیت آن، همه انبیا، پیامبر اسلام، ائمهعلیه السلام و خلفاى اسلامى خود را در برابر آن خاضع و تسلیم مىدانستند. «از صدر عالم تا کنون تمام انبیا براى برقرار کردن قانون آمدهاند و اسلام براى برقرار کردن قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفاى اسلام تمام براى قانون خاضع بودهاند و تسلیم قانون بودهاند».23
عمل به قوانین جلو هرگونه اختلاف و بىنظمى را گرفته و جامعه را به سمت اهداف تعیین شده سوق مىدهد. بنابر دیدگاه امام، وجود اختلافات در جامعه ناشى از قانون شکنىهاست. «اگر همه اشخاص و همه گروهها و همه نهادهایى که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشماریم، هیچ اختلافى پیش نخواهد آمد. اختلاف از راه قانون شکنىها پیش مىآید».24
اسلام از آن جا که دین مترقى اى است، پیشرفتهترین قوانین را نیز دارد و عمل به این قوانین معیار اسلامى بودن یک کشور به حساب مىآید و در مقابل، مخالفت با آن قوانین مخالفت با اسلام محسوب مىگردد. «در کشورى که قانون حکومت نکند، خصوصاً قانونى که قانون اسلام است، این کشور را نمىتوانیم اسلامى حساب کنیم، کسانى که با قانون مخالفت مىکنند، اینها با اسلام مخالفت مىکنند».25
بنابراین امام معتقدند، هر کشورى که به قوانین اسلام عمل نماید بدون شک از پیشرفتهترین کشورها خواهد شد».26
کارآمدى اقتصادى
4. اجراى برنامه اقتصادى اسلام: اجراى درست برنامه اقتصادى اسلام، ملت را در رفاه و آسایش قرار مىدهد. اگر ملت ایران تسلیم احکام اسلام شوند و از دولتها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا کنند. تمام ملت در رفاه و آسایش زندگى خواهند کرد».27
5. ریاضت اقتصادى مسؤولان: این مسأله در اندیشه امام از اهمیت ویژهاى برخوردار است. ایشان در سیره، عمل و گفتارشان، همیشه در تلاش بودند مسؤولان را به این نکته توجه دهند که زندگى شخصى خویش را باید با کم درآمدترین قشر جامعه سازگار کنند؛ شیوهاى که کاملاً منطبق با گفتار و عملکرد حضرت علىعلیه السلام است.
ما آرزوى همچو حکومتى [حکومت حضرت امیرعلیه السلام] داریم. یک حکومت عادل که نسبت به افراد رعیت علاقهمند باشد، عقیدهاش این باشد که باید من نان خشک بخورم که مبادا یک نفر در مملکت من زندگىاش پست باشد، گرسنگى بخورد.28
اقناع و رضایت مردم یکى از نتایج مهم این رفتار است. اگر مردم در کمبودها و مشکلات مسؤولان را نیز همراه و شریک خود بدانند طبیعتاً قانع شده و دست از شورش و عصیان بر مىدارند. با رعایت همین اصل مىتوان کارآمدى دولت را تضمین کرد. «اگر یک حکومت و دستگاههاى حکومت زندگى شخصىشان جورى باشد که مردم ببینند نزدیک به زندگى آنهاست، مردم قانع مىشوند، مردم راضى مىشوند، عصیان تمام مىشود».29
توجه و عمل نکردن به این اصل، از عوامل مهم انحطاط و زوال دولتهاست.
آن روزى که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزى که رئیس جمهور از آن خوى کوخنشینى بیرون برود و به کاخ نشینى توجه بکند، آن روز است که انحطاط براى خود و براى کسانى که با او تماس دارند پیدا مىشود. آن روزى که مجلسیان خوى کاخ نشینى پیدا کنند و از این خوى ارزنده کوخ نشینى بیرون بروند، آن روز است که ما براى این کشور باید فاتحه بخوانیم.30
6. توجه به قشر کم درآمد: تمرکز دولت در برنامهریزى اقتصادى باید در طبقه ضعیف و کم درآمد و اقشار پایین جامعه باشد. «ما باید براى این طبقه کارگر و کارمند، که ضعیف هستند، طبقهاى که شما اینها را پایین مىدانید در حالى که اینها از همه شما بالاتر و بلند مقامتر هستند، باید دولتها براى اینها کار بکنند».31
دولتى که بر اساس مدل حکومتى امام علىعلیه السلام اداره مىشود، باید با تمام قدرت براى این قشر دلسوزى و خدمت کند؛ امرى که متأسفانه همیشه دولتها به جهت رعایت نکردن اصل «ریاضت اقتصادى مسؤولان» از آن غفلت مىکنند. «دولت واقعاً باید با تمام قدرت آن طورى که علىعلیه السلام براى محرومین دل مىسوزاند، دل بسوزاند. مثل یک پدرى که بچههایش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال این مىرود که آنها را سیر کند».32
7. پرهیز از فشار بر مردم: اگر اسلام براى تأمین زندگى دنیا و آخرت مردم است، باید نظام اسلامى به گونهاى باشد که مردم در آن احساس آرامش کنند. سختگیرى و فشار، به ویژه در مقولههاى اقتصادى، باعث دلسردى مردم و در نتیجه خارج شدن آنها از صحنه مىشود. «اگر دولت بخواهد مردم را در فشار قرار دهد، بازار را در فشار قرار دهد، بداند که فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد».33 «ما باید بسیار به فکر مردم باشیم و بر آنان سخت نگیریم که از صحنه خارج شوند».34
در مقابل فشار و سختگیرى، جلب نظر مردم از جمله امور لازم و ضرورى است. «جلب نظر مردم از امورى است که لازم است. پیغمبر اکرم جلب نظر مردم را مىکرد، دنبال این بود که مردم را جلب کند».35
8. دولت محدود: اگر دولت بخواهد کارآمد باشد باید از گسترش حوزه دولتى پرهیز کند. دولت با مشارکت دادن مردم در امور، مىتواند به عنوان نهاد نظارت کننده بر تمامى امور عمل کند. بر اساس دیدگاه امام، کشورى که در آن مالکیت دولتى فراگیر باشد، به گونهاى که مردم از صحنه مالکیت کلان حذف شوند، آن کشور به بیمارى مهلکى دچار شده است.
دنبال این نباشید که هر چیزى را دولتى کنید، دولتى کردن در یک حدودى است که معلوم است، لکن مردم را شرکت بدهید، بازار را شرکت بدهید.36
دولت بىشرکت ملت و توسعه بخشهاى خصوصى جوشیده از طبقات محروم مردم و همکارى با طبقات مختلف مردم با شکست مواجه خواهد شد. کشاندن امور به سوى مالکیت دولت و کنار گذاشتن ملت، بیمارى مهلکى است که باید از آن احتراز شود.37
9. امنیت اقتصادى: دولت اسلامى باید امنیت سرمایهگزارىهاى اقتصادى، تجارى و تولیدى مردم را تأمین کند.
دولت اسلامى باید مردم را در همه چیز مطمئن کند، در سرمایههایشان، در کسبشان، در کارخانههایشان، در همه چیز مردم در آرامش باشند و دولت ابداً نمىتواند به آنها تعدى بکند و نباید تعدى بکند و اگر کسى تعدى کرد، تأدیب خواهد شد.38
کارآمدى مدیریتى
10. شایسته سالارى: بىشک کارآمدى دولت در پرتو شایسته سالارى آن به دست مىآید و در دیدگاه امام نیز تنها راه شایستگى ملت و کشور، شایستگى دولت آن است.
بدبختى و خوشبختى ملتها بسته به امورى است که یکى از مهمات آن صلاحیت داشتن هیأت حاکمه است. اگر چنانچه هیأت حاکمه، کسانى که مقدرات یک کشور در دست آنهاست، اینها فاسد باشند، مملکت را به فساد مىکشند، همه بعدهاى مملکت را رو به نیستى و فساد مىبرند.39
تا دولت صالح نباشد مملکت صلاحیت پیدا نمىکند.40
یکى از راههاى شایسته سالارى، گزینش مسؤولان از طبقات متوسط و پایین جامعه است.
اساس ادامه یک پیروزى و انقلاب در امرى است که به نظر مىآید در رأس امور واقع است، و آن این که دولت، مجلس و کسانى که در ارتش و سپاه هستند از طبقه متوسط و مادون باشند. مادامى که مجلس و ارگانهاى دولتى از این طبقه تشکیل بشود، امکان ندارد یک دولت و قدرت بزرگ اوضاع را به هم بزند.41
از دیگر راهکارهاى شایسته سالارى، گزینش نیروهاى متعهد و متخصص در دولت است. دولت براى کسب کارآمدى لازم در همه امور، باید از افراد متعهد و متخصص در رشتههاى گوناگون استفاده کند. گزینش مدیران در دولت یا هر نهاد دیگرى باید کاملاً منطبق بر اصول و ضوابط باشد. در دیدگاه امام مىتوان به برخى از این موارد، از جمله کاردانى، تعهد، خدمت بهتر و در خدمت منافع ملت بودن اشاره کرد. اگر گزینشها بر اساس روابط دوستى، آشنایى... باشد، طبیعتاً موجب ناکارآمدى دولت و آن نهاد مىگردد؛ البته دوستى و آشنایىاى موجب ناکامى و ناکارآمدى مىشود که بر اساس منطق، فکر و تأمل نباشد.
دولت بدون گزینش اشخاص متعهد و متخصص در رشتههاى مختلفه موفق نخواهد شد و دولتمردان در گزینش همکاران به کاردانى و تعهد آنان و بهتر خدمت کردن آنها به کشور و در منافع ملت بودن تکیه کنند تا در پیش حق تعالى و ملت رو سفید باشند، نه بر دوستى و آشنایى و حرف شنوى بىتفکر و تأمل که این رویه موجب ناکامى در خدمت به کشور است. دوست خوب براى دست اندرکاران آن است که در پیشرفت امور محوله به آنان مؤثر باشد و در خدمت ملت باشد، نه در خدمت آنان. هر که و هر چه خواهد بود. دولتمردان از دانشمندان و متخصصان متعهد استمداد کنند تا راز موفقیت را به دست آورند.42
11. وجدان کارى: در حکومت اسلامى، دولتمردان، کارمندان، روحانیان، بازاریان، همه باید وظایفى را که به آنان محول شده، به خوبى انجام دهند و در این صورت است که مشکلات کشور حل مىشود.
اگر یک مملکت کارمندش و دولتش و ملتش و روحانیتش و بازارش و همه چیز، وقتى هر کدام به آن وظایفى که خداى تبارک و تعالى محول کرده بر آنها، خوب عمل کردند، این مملکت بعد از چندى همهاش درست مىشود.43
وجدان کارى از عوامل مهم پشتیبانى ملت از دولت است، چون «وقتى دولت خوب کار کند براى ملت، آنها هم پشتیباناند».44
استعفاى مدیران ناکارآمد، عملى صالح و عبادت به شمار مىرود.
اى متصدیان و دولتمردان از رده به اصطلاح بالا تا پایین، به هوش باشید که در دو راهى سعادت و شقاوت قرار دارید. اگر به واسطه سوء مدیریت و ضعف فکر و عمل شما، به اسلام و مسلمین ضررى و خللى واقع شود و خود مىدانید و به تصدى ادامه مىدهید، مرتکب گناه عظیمى و کبیره مهلکى شدهاید که عذاب بزرگ دامنگیرتان خواهد شد. هر یک در هر مقام احساس ضعف در خود مىکند، چه ضعف مدیریت و چه ضعف اراده، از مقاومت در راه هواهاى نفسانى، بدون جو سازى، دلاورانه و با سرفرازى نزد صالحان از مقام استعفا کند که این عمل صالح و عبادت است.45
12. رسیدگى سریع به امور مردم: تجمل پرستى، اسراف و کاغذبازى ادارى، یکى از عوامل مهم ناکارآمدى دولت محسوب مىگردد. این عمل باعث طولانىتر شدن رسیدگى به امور مردم شده و در نتیجه مردم را به پشتیبانى از نظام و دولت دلسرد مىکند. «باید تمام ادارات از تجمل پرستى و اسراف و کاغذبازى بپرهیزند و کار مردم را سریعاً انجام دهند».46
13. اصلاح ادارى: دولت براى بالا بردن رشد کارآمدى خویش نیازمند اصلاح ادارى در مقاطع مختلف است. این عمل از جمله امورى است که انجام ندادن به موقع آن باعث رشد معکوس کارآمدى دولت است. «اصلاح دولت و اصلاح ادارات و اصلاح جامعه و بازسازى، همه اینها بر دوش شما آقایانى است که در رأس امور هستید و چنانچه همت نگمارید چه بسا که ما قدم را به واپس برداریم».47
14. فساد زدایى: وجود فساد در جامعه و تعقیب و ترمیم نکردن آن یکى از عوامل مهم زوال و انحطاط دولت است. «دولت و همه موظفند، وقتى فسادى واقع شد، اغماض نکنند، و همان یک مورد را از بین ببرند تا سرایت نکند تا این که یک جمهورى به فساد کشیده بشود و یا در دنیا بد نام شود».48
15. پرهیز از برخورد تکلیفى با مردم: حکومتِ بر اساس تکلیف و تکلف بر مردم یکى از عوامل جدایى مردم از دولت و مسؤولان است.
اگر این احساس پیش بیاید که من آن بالا هستم و دیگران باید از من اطاعت بکنند و یک تکلیفى است، و بخواهید با تکلیف و تکلف به مردم حکومت کنید، این باز به حالت سابقه بر مىگردد و مردم از شما جدا مىشوند.49
کارآمدى سیاسى
16. وحدت دولت و ملت: پاىبندى به اصل وحدت موجب سلامت و استحکام کشور مىشود و این اصل زمانى فرو مىپاشد که دولت کارنامه نامطلوبى داشته باشد. و در برابر، سلامت یک کشور در صورتى تضمین خواهد شد که همه اقشار جامعه، حکومت کنندگان و حکومت شوندگان، با یکدیگر تفاهم و همدلى داشته باشند و از کار یکدیگر پشتیبانى و بر آن نظارت کنند. چنین کشورى طبیعتاً شکستناپذیر خواهد بود.
اگر یک کشور بخواهد یک کشور سالمى باشد، باید بین دستگاه حاکمه با ملت تفاهم باشد.50
اگر یک مملکتى دولت و ملتش، ارتش و ملت، قواى انتظامى و ملت با هم شدند و هر دو احساس کردند که باید خدمت به هم بکنند، یک همچو مملکتى و کشورى شکست نخواهد خورد.51
منشأ همه گرفتارىها در کشور، جدایى میان دولت و ملت است. در صورت تحقق این امر، فساد اقتصادى، اخلاقى، ادارى، سیاسى و ...، هم در میان مردم و هم در میان دولتمردان رشد یافته و باعث پوسیده شدن بدنه اصلى نظام مىگردد.
جدایى دولتها از ملتها منشأ همه گرفتارىهایى است که در یک کشورى تحقق پیدا مىکند.52
دولت و مردم نبایستى از یکدیگر جدا باشند، اگر جدا شدند، ملت از گرفتارى دولت خشنود مىشود و مردم از مالیات و کار مىدزدند، ولى هرگاه یکى باشند، مردم گلیم زیر پاى خود را در مواقع لزوم مىفروشند و به دولت مىدهند تا رفع نیاز دولت بشود.53
در اندیشه امام، حل مشکل جدایى ملت و دولت، در دست دولتهاست.
جدایى ملت از دولت بلکه رو در رو قرار گرفتن آنها، موجب ضعف آنها و گرفتارى دولت و ملت شده است، و تا این مشکل راخود دولتها رفع نکنند روى سعادت را نخواهند دید و همیشه گرفتار دست خیانتکاران و اجانب خواهند بود.54
اساساً قدرت ملى و مردمى، بالاترین قدرتهاست.
این یک اشتباهى از حکومتها بوده است که خیال مىکردند که اگر قدرتهاى بزرگ را به دست بیاورند، بهتر از این است که قدرت ملت خودشان را به دست بیاورند، و این علاوه بر این که یک خیانت به ملتها بوده است، آن کامیابى که باید براى یک انسان باشد و آن ارزشى که باید براى یک انسان باشد اینها از دست داده بودند.55
17. مشارکت مردم: رمز موفقیت و کارآمدى دولت، برخوردارى از مشارکت و حمایت همه جانبه تمام اقشار مردم است. دولت به تنهایى هرگز قادر به انجام دادن همه وظایفش نیست.
من از شما خواستارم که به دولت کمک کنید، و فقط این نباشد که منتظر باشید دولت همه کارها را بکند، دولت نمىتواند همه کارها را انجام بدهد، شماها باید پشتیبانى کنید.56
نمىشود که ملت کنار بنشیند و بگوید دولت همه کارها را بکند، یک همچو خرابه بزرگى را دولت به این زودىها، اگر قدرت ملت نباشد، نمىتواند آباد کند.57
مشارکت و حمایت مردمى از عوامل مهم انحطاط ناپذیرى حکومتهاست. «اگر مردم پشتیبان یک حکومتى باشند، این حکومت سقوط ندارد. اگر یک ملت پشتیبان یک رژیمى باشند، آن رژیم از بین نخواهد رفت».58
دولتها در صورتى که به ملت خویش بها و اعتبار ندهند، طبیعى است که از حمایت مردمى برخوردار نخواهند بود. امروزه تنها راه موفقیت و کارآمدى دولتها، برخوردارى از حمایت مردمى و جلب رضایت آنان است.
دولتها خودشان را فرمانفرما و ولى امر و همه چیز مىدانند و براى ملت هیچ اعتبارى قائل نیستند، از این جهت از پشتیبانى ملت محرومند.59
ملتها اگر با یک چیزى مخالفت کردند، دولتها نمىتوانند اجرا بکنند. امروز مثل سابق نیست که یک دولتى بیاید هر غلطى مىخواهد بکند، خیر، باید موافق امیال صحیحه ملت عمل بکند، نوکر ملت باید باشد، نه آقاى ملت.60
یکى از جلوههاى مشارکت مردمى، مشورت و مشاوره دولت با مردم و نمایندگان مردم است. تصمیمات دولت هنگامى کارآمد است که همراه با مشورت و مشاوره با مردم یا نمایندگان آنان باشد. «در حکومت به طور قطع باید زمامداران امور دائماً با نمایندگان ملت در تصمیمگیرىها مشورت کنند و اگر نمایندگان موافقت نکنند نمىتوانند به تنهایى تصمیم گیرنده باشند».61
18. عدالت پرورى: حکومت عادل مردم عادل پرورش مىدهد.
اگر حکومتها عادل باشند، کم کم مردم را به صورت خودشان در مىآورند.62
آن کسى که به یک ملتى حکومت دارد، چنانچه عدالت پرور باشد، دستگاه او عدالت پرور خواهد شد، قشرهایى که به او مرتبط هستند به عدالت گرایش پیدا مىکنند، تمام اداراتى که تابع آن حکومت است، خواه نا خواه به عدالت گرایش پیدا مىکنند و عدالت گسترده مىشود.63
باید دولتى به وجود بیاید که با همه قشرها به عدالت رفتار کند، و امتیاز بین قشرها ندهد، مگر به امتیازات انسانى که خود آنها دارند.64
حکومت عادل مىتواند تمام مصالح کشور را تأمین کند، در حالى که حکومت ظالم عامل تمام بدبختىهاى کشور است. «مفاسد از حکومتها سرچشمه مىگیرد، حکومت عدل تمام مصالح کشور را تأمین مىکند و حکومت ظلم تمام بدبختىها را براى یک ملتى ایجاد مىکند».65
19. انتقاد پذیرى: حکومت اسلامى باید انتقادات را تحمل و از آن استقبال کند. انتقادات از دولت و عملکردهاى آن باعث رشد و بالندگى کارآمدى دولت خواهد بود «کوچکترین فرد مىتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتى انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد».66
20. پرهیز از سیاست بازىهاى گروهى: براى رسیدن به کارآمدى باید از سیاست بازىهاى گروهى پرهیز کرد. سیاست صحیح اسلامى آن است که در کشور شیوه و فکر واحد حکومت کند.
دولتمردان با رویه و فکر واحد براى رسیدن به آنچه صلاح اسلام و کشور است به پیش روند و این سیاست صحیح اسلامى است و خداى نخواسته در سیاست بازىهاى گروهى وارد نشوند که با ناکامى مواجه مىشوند.67
من از همه ارگانهاى دولتى و ملى و همه گروهها مىخواهم که از گروهگرایى و دستهبندى و فرصتطلبى و هواهاى نفسانى احتراز کنند و خود را در راه خدمت به ملت و خلق مستضعف قرار دهند و از راهى که ملت مىرود منحرف نشوند.68
علاوه بر این، وحدت و همدلى میان دولتمردان، کارآمدى و موفقیت دولت را بالا مىبرد.
سفارش دوم آن است که بین خودتان، بین وزرا، بین دولتىها برادرى باشد. شما براى اسلام مىخواهید خدمت کنید، نمىخواهید که براى خودتان کارى بکنید، شما مىخواهید براى این ملت محروم در طول تاریخ خدمت بکنید، نمىخواهید که جیب خودتان را پر کنید.69
پىنوشتها
*) حجةالاسلام محسنرضوانى، پژوهشگر مؤسسه آموزشى و پژوهشى امامخمینى.
1. محمدجواد لاریجانى، مباحثى در مشروعیت و کارآمدى (تهران: سروش، 1373).
2. امام روح اللّه خمینى، صحیفه امام (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1378) ج 7، ص 61.
3. همان، ج 13، ص 366.
4. همان، ج 5، ص 69 - 70.
5. همان.
6. همان.
7. همان، ص 409.
8. همان، ج 7، ص 233.
9. همان، ج 7، ص 238.
10. همان، ج 9، ص 42.
11. همان، ج 13، ص 202.
12. همان، ج 15، ص 358.
13. همان، ج 9، ص 18.
14. همان، ج 1، ص 297.
15. همان، ج 11، ص 89.
16. همان، ج 13، ص 382.
17. همان، ج 1، ص 121.
18. همان، ج 7، ص 510.
19. همان، ج 14، ص 180.
20. همان، ج 7، ص 527 - 529.
21. همان، ج 14، ص 392.
22. همان، ج 8 ، ص 284.
23. همان، ج 14، ص 414.
24. همان.
25. همان.
26. همان، ج 5 ، ص 204.
27. همان، ج 1، ص 137.
28. همان، ج 6، ص 57.
29. همان، ج 7، ص 259.
30. همان، ج 17، ص 376.
31. همان، ج 7، ص 335.
32. همان، ج 18، ص 159.
33. همان، ج 17، ص 251.
34. همان، ج 19، ص 44.
35. همان، ج 17، ص 251.
36. همان، ج 19، ص 409.
37. همان، ج 19، ص 157.
38. همان، ج 17، ص 161.
39. همان، ج 5، ص 314.
40. همان، ج 6، ص 46.
41. همان، ج 16، ص 19.
42. همان، ج 19، ص 157.
43. همان، ج 9، ص 480.
44. همان، ج 17، ص 383.
45. همان، ج 19، ص 157.
46. همان، ج 6، ص 266.
47. همان، ج 15، ص 492.
48. همان، ج 16، ص 173.
49. همان، ج 13، ص 371.
50. همان، ج 8 ، ص 230.
51. همان، ج 9، ص 144.
52. همان، ج 9، ص 118.
53. همان، ج 1، ص 123.
54. همان، ج 9، ص 129.
55. همان، ج 14، ص 232.
56. همان، ج 6، ص 529.
57. همان، ج 10، ص 332.
58. همان، ج 8 ، ص 372.
59. همان، ج 11، ص 94.
60. همان، ج 15، ص 373.
61. همان، ج 5، ص 436.
62. همان، ج 5، ص 442.
63. همان، ج 9، ص 135.
64. همان.
65. همان.
66. همان، ج 5، ص 449.
67. همان، ج 19، ص 157.
68. همان، ج 12، ص 443.
69. همان، ج 18، ص 81.
کارآمدى دولت از مباحث بسیار مهم در اندیشه سیاسى است و دولتها با وجود داشتن مشروعیت، اگر کارآمد نباشند، این امر موجب بحران کارآمدى و در نهایت بحران مشروعیت مىشود. از جمله بحرانهاى جدى و تهدید کننده کشور ما، بحران کارآمدى است.
متأسفانه در کشور ما هنوز درباره این مفهوم کارى علمى صورت نگرفته است و تنها کتابى که در این زمینه نوشته شده،1 در عین برخوردارى از غناى علمى، تنها به جنبههاى تئوریک مسأله پرداخته و تئورىهاى مهم کارآمدى را مورد ارزیابى قرار داده است. طرح و تبیین دیدگاههاى اندیشمندان و فیلسوفان سیاسى اسلام در این زمینه راهکارهاى مهم و اساسى را پیش روى محققان مىگذارد.
در این بیان، دیدگاههاى امام خمینى با عنایت به تصدى ده ساله مسؤولیت رهبرى جمهورى اسلامى، مىتواند بسیار راهگشا باشد و مقاله حاضر به این موضوع پرداخته است. در این مقاله، دولت به مفهوم عام و گسترده مد نظر است و واژه کارآمدى در مفهوم کلان آن به معناى «موفقیت» به کار رفته و نه صرفاً به معناى اقتصادى آن.
حکومت اسلامى حکومتى کارآمد
در حکومت اسلامى، رفاه و سعادت دنیا و آخرت براى همه بشر تضمین شده است، اما شرط آن اجراى اسلام به تمام معنا، یعنى آن گونه که بر پیامبر اکرم نازل شده و توجه مسؤولان نظام و مردم به همه ابعاد آن است:
انشاءالله اگر حکومت اسلامى جریان پیدا بکند، براى همه رفاه هست، براى همه سعادت است، براى همه رفاه و سعادت دنیا و آخرت است.2
حکومت اسلامى اگر همه انشاءالله پیاده بشود، به آن طورى که بر پیغمبر اسلام نازل شده است، سعادت دنیا و آخرت ملتها را ضمانت کرده است.3
این امر به سبب وجود و گرد آمدن شاخصههاى همه جانبه و کم نظیر در حکومت اسلامى است. عمده این شاخصهها به گونهاى هستند که به تنهایى قادرند کارآمدى حکومت اسلامى را تضمین کنند. برخى از این شاخصهها عبارتند از:
1. حکومت اسلامى مساوى تمدن و ترقى است: «حکومت اسلامى مساوى با پیشگرایى و تمدن و ترقى است، نه مخالف با آن است»؛4
2. حکومت اسلامى مبتنى بر رعایت حقوق بشر است: «حکومت اسلامى مبتنى بر حقوق بشر و ملاحظه آن است. هیچ سازمانى و حکومتى به اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نکرده است»؛5
3. آزادى و دموکراسى به تمام معنا در حکومت اسلامى وجود دارد: «آزادى و دموکراسى به تمام معنا در حکومت اسلامى است»؛6
4. در حکومت اسلامى بین دولت و ملت رابطه سلطه و تسلط وجود ندارد: «اسلام در رابطه بین دولت و زمام دار و ملت ضوابطى و حدودى معین کرده است و براى هر یک بر دیگرى حقوقى تعیین نموده است که در صورت رعایت آن هرگز رابطه مسلط و زیر سلطه به وجود نمىآید»؛7
5. فضاى حکومت اسلامى فضاى محبت است: «در حکومت اسلام جوّ، جوّ محبت است. بین شخص اول مملکت با ادنى فردى که به حسب نظر مردم ادنى حساب مىشوند فرق اساسى مربوط به دنیا نیست»؛8
6. در حکومت اسلامى همه چیز براى رفاه مردم است: «در حکومت اسلامى، ادارهاش براى رفاه مردم است، نظامش براى رفاه مردم است، رئیس جمهورش براى رفاه مردم است، نخست وزیرش براى رفاه مردم است، و محیط، محیط محبت، [است]».9
بنابراین حکومت اسلامى اقتضائات لازم و ضرورى براى کارآمدى همه جانبه را داراست؛ اما شانیت و اقتضا کافى نیست، بلکه حکومت اسلامى باید نگاهى صحیح به حکومت داشته و سپس اصول و شاخصههایى را که دولت اسلامى را کارآمد مىکند به خوبى شناسایى کند و در مرحله بعد آنها را بدون کم و کاستى به اجرا در آورد.
ماهیت دولت و حکومت در اسلام
در اندیشه سیاسى امام خمینى، ماهیت دولت و حکومت در اسلام، خدمتگزارى به مردم است. هر میزان که دولتها بتوانند خدمتگزار باشند، به همان میزان خواهند توانست پشتیبانى ملت را به خود جلب کرده، کارآمد باشند و جلو هر گونه شکست و ناکامى را بگیرند.10 در دیدگاه امام، این مسأله آن قدر اهمیت دارد که اساساً معتقدند اسلام حکومت به معناى متعارف ندارد؛ بلکه آنچه در اسلام مورد تأکید است «خدمتگزارى به مردم» است: «اسلام حکومت به آن معنا ندارد، اسلام خدمتگزار دارد. شما خودتان را حاکم مردم ندانید، شما خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. حکومت همان خدمتگزارى است».11
خدمتگزارى مردم فضیلتى آنچنان والاست که حتى انبیا و اولیاى بزرگ خدا نیز خود را خدمتگزار مردم مىدانستند:
انبیا خودشان را خدمتگزار مىدانستند، نه این که یک نبىاى خیال کند حکومت دارد بر مردم، حکومت در کار نبوده، اولیاى بزرگ خدا، انبیاى بزرگ همین احساس را داشتند که اینها آمدند براى این که مردم را هدایت کنند، ارشاد کنند، خدمت کنند.12
در نظر امام؛ مفهوم مقابل خدمتگزارى، فرمانفرمایى است. دولتها تا زمانى مىتوانند ادعاى خدمتگزارى به مردم کنند و کارآمد باشند که خود را واقعاً نوکر مردم قلمداد کنند: «دولتها خدمتگزار مردم هستند، نه فرمانفرما»13 «دولت مال مردم است، نوکر مردم است، دولتها خدمتگزار مردمند».14 «دولتها اقلیتى هستند که باید براى خدمت این ملت باشند. دولت خدمتگزار ملت باید باشد نه حاکم بر ملت».15
دولت کارآمد باید بتواند خدمتگزارى خویش را هم در مقام بیان و هم در مقام عمل به ملت نشان دهد. «حکومت باید در خدمت مردم باشند و به مردم حالى کنند که ما خدمتگزاریم، حالى کنند لفظاً، حالى کنند عملاً».16
این نوع نگاه به دولت، اصول و شاخصههاى خاصى را براى کارآمدى ارائه مىدهد که مختص «دولت خدمتگزار» است. در این جا اصول و شاخصههاى کارآمدى دولت بر اساس اندیشه سیاسى امام خمینى را تبیین مىکنیم.
اصول و شاخصههاى کارآمدى دولت
در اندیشه سیاسى امام خمینى، اصول و شاخصههاى کارآمدى دولت را مىتوان در چند بخش تقسیم بندى کرد که کارآمدى اخلاقى، حقوقى، اقتصادى، مدیریتى و سیاسى از جمله موارد مهم آن به شمار مىروند. البته تقسیم بندى مذکور بدان معنا نیست که مباحث زیرمجموعه آن به طور کامل و دقیق مرتبط با همان بخش هستند، بلکه اساساً برخى از مباحث در ارتباط با چند حوزه هستند که در این جا تنها در یکى از بخشها ذکر شده است.
کارآمدى اخلاقى
1. فتح قلوب مردم: در اندیشه امام خمینى، «فتح قلوب» از اهمیت بالایى برخوردار است. دولتها اگر چه به راحتى مىتوانند مملکت و ملتى را زیر سلطه خویش بکشانند، اما هرگز نمىتوانند دلهاى آنان را متوجه خویش کنند. «اى دولتها، فتح مملکت که چیزى نیست، فتح قلوب مهم است».17
حکومت بر دلها تنها راه اقتدار دولتهاست و کارآمدى و پایدارى دولتها نیز در صورتى است که ملت با تمام وجودش موافق با آن باشد «وقتى حکومتى پایه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشد، هر چه قدرتمند باشد هم نمىتواند پایدارى کند».18
امام معتقدند در صدر اسلام، رمز چیرگى حکومت اسلامى بر امپراتورىهاى بزرگ، حکومت بر قلوب مردم بوده است. «حکومت صدر اسلام، حکومت بر قلوب بود و لهذا با جمعیتهاى کم بر امپراتورىهاى بزرگ غلبه کردند».19
اما این که چه حکومتهایى بر قلوب مردم حکومت دارند، بنا بر دیدگاه امام، حکومتهاى مردمى، ملى، خدمتگزار، الهى، اسلامى و عادلانه همگى حکومتهایى هستند که حکومت بر قلوب مردم دارند.20
2. تزکیه دولتمردان: در حکومت اسلامى، حاکم و کارگزاران باید از نظر اخلاقى خود را تزکیه کرده باشند. اصلاح و افساد کشور و حتى کشورها بستگى به رعایت یا ترک این اصل مهم دارد. تزکیه دولتمردان اهمیت بیشترى نسبت به تزکیه افراد عادى دارد.
تزکیه براى دولتمردان، براى سلاطین، براى رؤساى جمهور، براى دولتها و براى سردمداران بیشتر لازم است تا براى مردم عادى. اگر افراد عادى تزکیه نشوند و طغیان پیدا کنند، یک طغیان بسیار محدود است. لکن اگر طغیان در کسى شد که مردم او را پذیرفتهاند، این گاهى یک کشور و گاهى کشورها را به فساد مىکشد.21
معیار نامیدن حکومتى با عنوان «حکومت اسلامى»، عمل و پاىبندى به این اصل است، به طورى که شخصى یا اشخاصى که در رأس حکومت قرار دارند باید خود را از حیث اخلاقى تزکیه کنند.
اگر آن کسى که در رأس حکومت است، خودش را اصلاح نکند و تابع قوانین اسلام نباشد، قوانین اسلام را در مملکت وجود خودش اجرا نکند، این نمىتواند حکومت اسلامى باشد و حاکم اسلامى باشد.22
کارآمدى حقوقى
3. حاکمیت قانون: قانون محور وحدت یک نظام سیاسى محسوب مىشود. همه ادیان، به ویژه دین مبین اسلام، براى ارائه و اجراى قانون در جامعه آمدهاند و به سبب اهمیت آن، همه انبیا، پیامبر اسلام، ائمهعلیه السلام و خلفاى اسلامى خود را در برابر آن خاضع و تسلیم مىدانستند. «از صدر عالم تا کنون تمام انبیا براى برقرار کردن قانون آمدهاند و اسلام براى برقرار کردن قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفاى اسلام تمام براى قانون خاضع بودهاند و تسلیم قانون بودهاند».23
عمل به قوانین جلو هرگونه اختلاف و بىنظمى را گرفته و جامعه را به سمت اهداف تعیین شده سوق مىدهد. بنابر دیدگاه امام، وجود اختلافات در جامعه ناشى از قانون شکنىهاست. «اگر همه اشخاص و همه گروهها و همه نهادهایى که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشماریم، هیچ اختلافى پیش نخواهد آمد. اختلاف از راه قانون شکنىها پیش مىآید».24
اسلام از آن جا که دین مترقى اى است، پیشرفتهترین قوانین را نیز دارد و عمل به این قوانین معیار اسلامى بودن یک کشور به حساب مىآید و در مقابل، مخالفت با آن قوانین مخالفت با اسلام محسوب مىگردد. «در کشورى که قانون حکومت نکند، خصوصاً قانونى که قانون اسلام است، این کشور را نمىتوانیم اسلامى حساب کنیم، کسانى که با قانون مخالفت مىکنند، اینها با اسلام مخالفت مىکنند».25
بنابراین امام معتقدند، هر کشورى که به قوانین اسلام عمل نماید بدون شک از پیشرفتهترین کشورها خواهد شد».26
کارآمدى اقتصادى
4. اجراى برنامه اقتصادى اسلام: اجراى درست برنامه اقتصادى اسلام، ملت را در رفاه و آسایش قرار مىدهد. اگر ملت ایران تسلیم احکام اسلام شوند و از دولتها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا کنند. تمام ملت در رفاه و آسایش زندگى خواهند کرد».27
5. ریاضت اقتصادى مسؤولان: این مسأله در اندیشه امام از اهمیت ویژهاى برخوردار است. ایشان در سیره، عمل و گفتارشان، همیشه در تلاش بودند مسؤولان را به این نکته توجه دهند که زندگى شخصى خویش را باید با کم درآمدترین قشر جامعه سازگار کنند؛ شیوهاى که کاملاً منطبق با گفتار و عملکرد حضرت علىعلیه السلام است.
ما آرزوى همچو حکومتى [حکومت حضرت امیرعلیه السلام] داریم. یک حکومت عادل که نسبت به افراد رعیت علاقهمند باشد، عقیدهاش این باشد که باید من نان خشک بخورم که مبادا یک نفر در مملکت من زندگىاش پست باشد، گرسنگى بخورد.28
اقناع و رضایت مردم یکى از نتایج مهم این رفتار است. اگر مردم در کمبودها و مشکلات مسؤولان را نیز همراه و شریک خود بدانند طبیعتاً قانع شده و دست از شورش و عصیان بر مىدارند. با رعایت همین اصل مىتوان کارآمدى دولت را تضمین کرد. «اگر یک حکومت و دستگاههاى حکومت زندگى شخصىشان جورى باشد که مردم ببینند نزدیک به زندگى آنهاست، مردم قانع مىشوند، مردم راضى مىشوند، عصیان تمام مىشود».29
توجه و عمل نکردن به این اصل، از عوامل مهم انحطاط و زوال دولتهاست.
آن روزى که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزى که رئیس جمهور از آن خوى کوخنشینى بیرون برود و به کاخ نشینى توجه بکند، آن روز است که انحطاط براى خود و براى کسانى که با او تماس دارند پیدا مىشود. آن روزى که مجلسیان خوى کاخ نشینى پیدا کنند و از این خوى ارزنده کوخ نشینى بیرون بروند، آن روز است که ما براى این کشور باید فاتحه بخوانیم.30
6. توجه به قشر کم درآمد: تمرکز دولت در برنامهریزى اقتصادى باید در طبقه ضعیف و کم درآمد و اقشار پایین جامعه باشد. «ما باید براى این طبقه کارگر و کارمند، که ضعیف هستند، طبقهاى که شما اینها را پایین مىدانید در حالى که اینها از همه شما بالاتر و بلند مقامتر هستند، باید دولتها براى اینها کار بکنند».31
دولتى که بر اساس مدل حکومتى امام علىعلیه السلام اداره مىشود، باید با تمام قدرت براى این قشر دلسوزى و خدمت کند؛ امرى که متأسفانه همیشه دولتها به جهت رعایت نکردن اصل «ریاضت اقتصادى مسؤولان» از آن غفلت مىکنند. «دولت واقعاً باید با تمام قدرت آن طورى که علىعلیه السلام براى محرومین دل مىسوزاند، دل بسوزاند. مثل یک پدرى که بچههایش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال این مىرود که آنها را سیر کند».32
7. پرهیز از فشار بر مردم: اگر اسلام براى تأمین زندگى دنیا و آخرت مردم است، باید نظام اسلامى به گونهاى باشد که مردم در آن احساس آرامش کنند. سختگیرى و فشار، به ویژه در مقولههاى اقتصادى، باعث دلسردى مردم و در نتیجه خارج شدن آنها از صحنه مىشود. «اگر دولت بخواهد مردم را در فشار قرار دهد، بازار را در فشار قرار دهد، بداند که فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد».33 «ما باید بسیار به فکر مردم باشیم و بر آنان سخت نگیریم که از صحنه خارج شوند».34
در مقابل فشار و سختگیرى، جلب نظر مردم از جمله امور لازم و ضرورى است. «جلب نظر مردم از امورى است که لازم است. پیغمبر اکرم جلب نظر مردم را مىکرد، دنبال این بود که مردم را جلب کند».35
8. دولت محدود: اگر دولت بخواهد کارآمد باشد باید از گسترش حوزه دولتى پرهیز کند. دولت با مشارکت دادن مردم در امور، مىتواند به عنوان نهاد نظارت کننده بر تمامى امور عمل کند. بر اساس دیدگاه امام، کشورى که در آن مالکیت دولتى فراگیر باشد، به گونهاى که مردم از صحنه مالکیت کلان حذف شوند، آن کشور به بیمارى مهلکى دچار شده است.
دنبال این نباشید که هر چیزى را دولتى کنید، دولتى کردن در یک حدودى است که معلوم است، لکن مردم را شرکت بدهید، بازار را شرکت بدهید.36
دولت بىشرکت ملت و توسعه بخشهاى خصوصى جوشیده از طبقات محروم مردم و همکارى با طبقات مختلف مردم با شکست مواجه خواهد شد. کشاندن امور به سوى مالکیت دولت و کنار گذاشتن ملت، بیمارى مهلکى است که باید از آن احتراز شود.37
9. امنیت اقتصادى: دولت اسلامى باید امنیت سرمایهگزارىهاى اقتصادى، تجارى و تولیدى مردم را تأمین کند.
دولت اسلامى باید مردم را در همه چیز مطمئن کند، در سرمایههایشان، در کسبشان، در کارخانههایشان، در همه چیز مردم در آرامش باشند و دولت ابداً نمىتواند به آنها تعدى بکند و نباید تعدى بکند و اگر کسى تعدى کرد، تأدیب خواهد شد.38
کارآمدى مدیریتى
10. شایسته سالارى: بىشک کارآمدى دولت در پرتو شایسته سالارى آن به دست مىآید و در دیدگاه امام نیز تنها راه شایستگى ملت و کشور، شایستگى دولت آن است.
بدبختى و خوشبختى ملتها بسته به امورى است که یکى از مهمات آن صلاحیت داشتن هیأت حاکمه است. اگر چنانچه هیأت حاکمه، کسانى که مقدرات یک کشور در دست آنهاست، اینها فاسد باشند، مملکت را به فساد مىکشند، همه بعدهاى مملکت را رو به نیستى و فساد مىبرند.39
تا دولت صالح نباشد مملکت صلاحیت پیدا نمىکند.40
یکى از راههاى شایسته سالارى، گزینش مسؤولان از طبقات متوسط و پایین جامعه است.
اساس ادامه یک پیروزى و انقلاب در امرى است که به نظر مىآید در رأس امور واقع است، و آن این که دولت، مجلس و کسانى که در ارتش و سپاه هستند از طبقه متوسط و مادون باشند. مادامى که مجلس و ارگانهاى دولتى از این طبقه تشکیل بشود، امکان ندارد یک دولت و قدرت بزرگ اوضاع را به هم بزند.41
از دیگر راهکارهاى شایسته سالارى، گزینش نیروهاى متعهد و متخصص در دولت است. دولت براى کسب کارآمدى لازم در همه امور، باید از افراد متعهد و متخصص در رشتههاى گوناگون استفاده کند. گزینش مدیران در دولت یا هر نهاد دیگرى باید کاملاً منطبق بر اصول و ضوابط باشد. در دیدگاه امام مىتوان به برخى از این موارد، از جمله کاردانى، تعهد، خدمت بهتر و در خدمت منافع ملت بودن اشاره کرد. اگر گزینشها بر اساس روابط دوستى، آشنایى... باشد، طبیعتاً موجب ناکارآمدى دولت و آن نهاد مىگردد؛ البته دوستى و آشنایىاى موجب ناکامى و ناکارآمدى مىشود که بر اساس منطق، فکر و تأمل نباشد.
دولت بدون گزینش اشخاص متعهد و متخصص در رشتههاى مختلفه موفق نخواهد شد و دولتمردان در گزینش همکاران به کاردانى و تعهد آنان و بهتر خدمت کردن آنها به کشور و در منافع ملت بودن تکیه کنند تا در پیش حق تعالى و ملت رو سفید باشند، نه بر دوستى و آشنایى و حرف شنوى بىتفکر و تأمل که این رویه موجب ناکامى در خدمت به کشور است. دوست خوب براى دست اندرکاران آن است که در پیشرفت امور محوله به آنان مؤثر باشد و در خدمت ملت باشد، نه در خدمت آنان. هر که و هر چه خواهد بود. دولتمردان از دانشمندان و متخصصان متعهد استمداد کنند تا راز موفقیت را به دست آورند.42
11. وجدان کارى: در حکومت اسلامى، دولتمردان، کارمندان، روحانیان، بازاریان، همه باید وظایفى را که به آنان محول شده، به خوبى انجام دهند و در این صورت است که مشکلات کشور حل مىشود.
اگر یک مملکت کارمندش و دولتش و ملتش و روحانیتش و بازارش و همه چیز، وقتى هر کدام به آن وظایفى که خداى تبارک و تعالى محول کرده بر آنها، خوب عمل کردند، این مملکت بعد از چندى همهاش درست مىشود.43
وجدان کارى از عوامل مهم پشتیبانى ملت از دولت است، چون «وقتى دولت خوب کار کند براى ملت، آنها هم پشتیباناند».44
استعفاى مدیران ناکارآمد، عملى صالح و عبادت به شمار مىرود.
اى متصدیان و دولتمردان از رده به اصطلاح بالا تا پایین، به هوش باشید که در دو راهى سعادت و شقاوت قرار دارید. اگر به واسطه سوء مدیریت و ضعف فکر و عمل شما، به اسلام و مسلمین ضررى و خللى واقع شود و خود مىدانید و به تصدى ادامه مىدهید، مرتکب گناه عظیمى و کبیره مهلکى شدهاید که عذاب بزرگ دامنگیرتان خواهد شد. هر یک در هر مقام احساس ضعف در خود مىکند، چه ضعف مدیریت و چه ضعف اراده، از مقاومت در راه هواهاى نفسانى، بدون جو سازى، دلاورانه و با سرفرازى نزد صالحان از مقام استعفا کند که این عمل صالح و عبادت است.45
12. رسیدگى سریع به امور مردم: تجمل پرستى، اسراف و کاغذبازى ادارى، یکى از عوامل مهم ناکارآمدى دولت محسوب مىگردد. این عمل باعث طولانىتر شدن رسیدگى به امور مردم شده و در نتیجه مردم را به پشتیبانى از نظام و دولت دلسرد مىکند. «باید تمام ادارات از تجمل پرستى و اسراف و کاغذبازى بپرهیزند و کار مردم را سریعاً انجام دهند».46
13. اصلاح ادارى: دولت براى بالا بردن رشد کارآمدى خویش نیازمند اصلاح ادارى در مقاطع مختلف است. این عمل از جمله امورى است که انجام ندادن به موقع آن باعث رشد معکوس کارآمدى دولت است. «اصلاح دولت و اصلاح ادارات و اصلاح جامعه و بازسازى، همه اینها بر دوش شما آقایانى است که در رأس امور هستید و چنانچه همت نگمارید چه بسا که ما قدم را به واپس برداریم».47
14. فساد زدایى: وجود فساد در جامعه و تعقیب و ترمیم نکردن آن یکى از عوامل مهم زوال و انحطاط دولت است. «دولت و همه موظفند، وقتى فسادى واقع شد، اغماض نکنند، و همان یک مورد را از بین ببرند تا سرایت نکند تا این که یک جمهورى به فساد کشیده بشود و یا در دنیا بد نام شود».48
15. پرهیز از برخورد تکلیفى با مردم: حکومتِ بر اساس تکلیف و تکلف بر مردم یکى از عوامل جدایى مردم از دولت و مسؤولان است.
اگر این احساس پیش بیاید که من آن بالا هستم و دیگران باید از من اطاعت بکنند و یک تکلیفى است، و بخواهید با تکلیف و تکلف به مردم حکومت کنید، این باز به حالت سابقه بر مىگردد و مردم از شما جدا مىشوند.49
کارآمدى سیاسى
16. وحدت دولت و ملت: پاىبندى به اصل وحدت موجب سلامت و استحکام کشور مىشود و این اصل زمانى فرو مىپاشد که دولت کارنامه نامطلوبى داشته باشد. و در برابر، سلامت یک کشور در صورتى تضمین خواهد شد که همه اقشار جامعه، حکومت کنندگان و حکومت شوندگان، با یکدیگر تفاهم و همدلى داشته باشند و از کار یکدیگر پشتیبانى و بر آن نظارت کنند. چنین کشورى طبیعتاً شکستناپذیر خواهد بود.
اگر یک کشور بخواهد یک کشور سالمى باشد، باید بین دستگاه حاکمه با ملت تفاهم باشد.50
اگر یک مملکتى دولت و ملتش، ارتش و ملت، قواى انتظامى و ملت با هم شدند و هر دو احساس کردند که باید خدمت به هم بکنند، یک همچو مملکتى و کشورى شکست نخواهد خورد.51
منشأ همه گرفتارىها در کشور، جدایى میان دولت و ملت است. در صورت تحقق این امر، فساد اقتصادى، اخلاقى، ادارى، سیاسى و ...، هم در میان مردم و هم در میان دولتمردان رشد یافته و باعث پوسیده شدن بدنه اصلى نظام مىگردد.
جدایى دولتها از ملتها منشأ همه گرفتارىهایى است که در یک کشورى تحقق پیدا مىکند.52
دولت و مردم نبایستى از یکدیگر جدا باشند، اگر جدا شدند، ملت از گرفتارى دولت خشنود مىشود و مردم از مالیات و کار مىدزدند، ولى هرگاه یکى باشند، مردم گلیم زیر پاى خود را در مواقع لزوم مىفروشند و به دولت مىدهند تا رفع نیاز دولت بشود.53
در اندیشه امام، حل مشکل جدایى ملت و دولت، در دست دولتهاست.
جدایى ملت از دولت بلکه رو در رو قرار گرفتن آنها، موجب ضعف آنها و گرفتارى دولت و ملت شده است، و تا این مشکل راخود دولتها رفع نکنند روى سعادت را نخواهند دید و همیشه گرفتار دست خیانتکاران و اجانب خواهند بود.54
اساساً قدرت ملى و مردمى، بالاترین قدرتهاست.
این یک اشتباهى از حکومتها بوده است که خیال مىکردند که اگر قدرتهاى بزرگ را به دست بیاورند، بهتر از این است که قدرت ملت خودشان را به دست بیاورند، و این علاوه بر این که یک خیانت به ملتها بوده است، آن کامیابى که باید براى یک انسان باشد و آن ارزشى که باید براى یک انسان باشد اینها از دست داده بودند.55
17. مشارکت مردم: رمز موفقیت و کارآمدى دولت، برخوردارى از مشارکت و حمایت همه جانبه تمام اقشار مردم است. دولت به تنهایى هرگز قادر به انجام دادن همه وظایفش نیست.
من از شما خواستارم که به دولت کمک کنید، و فقط این نباشد که منتظر باشید دولت همه کارها را بکند، دولت نمىتواند همه کارها را انجام بدهد، شماها باید پشتیبانى کنید.56
نمىشود که ملت کنار بنشیند و بگوید دولت همه کارها را بکند، یک همچو خرابه بزرگى را دولت به این زودىها، اگر قدرت ملت نباشد، نمىتواند آباد کند.57
مشارکت و حمایت مردمى از عوامل مهم انحطاط ناپذیرى حکومتهاست. «اگر مردم پشتیبان یک حکومتى باشند، این حکومت سقوط ندارد. اگر یک ملت پشتیبان یک رژیمى باشند، آن رژیم از بین نخواهد رفت».58
دولتها در صورتى که به ملت خویش بها و اعتبار ندهند، طبیعى است که از حمایت مردمى برخوردار نخواهند بود. امروزه تنها راه موفقیت و کارآمدى دولتها، برخوردارى از حمایت مردمى و جلب رضایت آنان است.
دولتها خودشان را فرمانفرما و ولى امر و همه چیز مىدانند و براى ملت هیچ اعتبارى قائل نیستند، از این جهت از پشتیبانى ملت محرومند.59
ملتها اگر با یک چیزى مخالفت کردند، دولتها نمىتوانند اجرا بکنند. امروز مثل سابق نیست که یک دولتى بیاید هر غلطى مىخواهد بکند، خیر، باید موافق امیال صحیحه ملت عمل بکند، نوکر ملت باید باشد، نه آقاى ملت.60
یکى از جلوههاى مشارکت مردمى، مشورت و مشاوره دولت با مردم و نمایندگان مردم است. تصمیمات دولت هنگامى کارآمد است که همراه با مشورت و مشاوره با مردم یا نمایندگان آنان باشد. «در حکومت به طور قطع باید زمامداران امور دائماً با نمایندگان ملت در تصمیمگیرىها مشورت کنند و اگر نمایندگان موافقت نکنند نمىتوانند به تنهایى تصمیم گیرنده باشند».61
18. عدالت پرورى: حکومت عادل مردم عادل پرورش مىدهد.
اگر حکومتها عادل باشند، کم کم مردم را به صورت خودشان در مىآورند.62
آن کسى که به یک ملتى حکومت دارد، چنانچه عدالت پرور باشد، دستگاه او عدالت پرور خواهد شد، قشرهایى که به او مرتبط هستند به عدالت گرایش پیدا مىکنند، تمام اداراتى که تابع آن حکومت است، خواه نا خواه به عدالت گرایش پیدا مىکنند و عدالت گسترده مىشود.63
باید دولتى به وجود بیاید که با همه قشرها به عدالت رفتار کند، و امتیاز بین قشرها ندهد، مگر به امتیازات انسانى که خود آنها دارند.64
حکومت عادل مىتواند تمام مصالح کشور را تأمین کند، در حالى که حکومت ظالم عامل تمام بدبختىهاى کشور است. «مفاسد از حکومتها سرچشمه مىگیرد، حکومت عدل تمام مصالح کشور را تأمین مىکند و حکومت ظلم تمام بدبختىها را براى یک ملتى ایجاد مىکند».65
19. انتقاد پذیرى: حکومت اسلامى باید انتقادات را تحمل و از آن استقبال کند. انتقادات از دولت و عملکردهاى آن باعث رشد و بالندگى کارآمدى دولت خواهد بود «کوچکترین فرد مىتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتى انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد».66
20. پرهیز از سیاست بازىهاى گروهى: براى رسیدن به کارآمدى باید از سیاست بازىهاى گروهى پرهیز کرد. سیاست صحیح اسلامى آن است که در کشور شیوه و فکر واحد حکومت کند.
دولتمردان با رویه و فکر واحد براى رسیدن به آنچه صلاح اسلام و کشور است به پیش روند و این سیاست صحیح اسلامى است و خداى نخواسته در سیاست بازىهاى گروهى وارد نشوند که با ناکامى مواجه مىشوند.67
من از همه ارگانهاى دولتى و ملى و همه گروهها مىخواهم که از گروهگرایى و دستهبندى و فرصتطلبى و هواهاى نفسانى احتراز کنند و خود را در راه خدمت به ملت و خلق مستضعف قرار دهند و از راهى که ملت مىرود منحرف نشوند.68
علاوه بر این، وحدت و همدلى میان دولتمردان، کارآمدى و موفقیت دولت را بالا مىبرد.
سفارش دوم آن است که بین خودتان، بین وزرا، بین دولتىها برادرى باشد. شما براى اسلام مىخواهید خدمت کنید، نمىخواهید که براى خودتان کارى بکنید، شما مىخواهید براى این ملت محروم در طول تاریخ خدمت بکنید، نمىخواهید که جیب خودتان را پر کنید.69
پىنوشتها
*) حجةالاسلام محسنرضوانى، پژوهشگر مؤسسه آموزشى و پژوهشى امامخمینى.
1. محمدجواد لاریجانى، مباحثى در مشروعیت و کارآمدى (تهران: سروش، 1373).
2. امام روح اللّه خمینى، صحیفه امام (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1378) ج 7، ص 61.
3. همان، ج 13، ص 366.
4. همان، ج 5، ص 69 - 70.
5. همان.
6. همان.
7. همان، ص 409.
8. همان، ج 7، ص 233.
9. همان، ج 7، ص 238.
10. همان، ج 9، ص 42.
11. همان، ج 13، ص 202.
12. همان، ج 15، ص 358.
13. همان، ج 9، ص 18.
14. همان، ج 1، ص 297.
15. همان، ج 11، ص 89.
16. همان، ج 13، ص 382.
17. همان، ج 1، ص 121.
18. همان، ج 7، ص 510.
19. همان، ج 14، ص 180.
20. همان، ج 7، ص 527 - 529.
21. همان، ج 14، ص 392.
22. همان، ج 8 ، ص 284.
23. همان، ج 14، ص 414.
24. همان.
25. همان.
26. همان، ج 5 ، ص 204.
27. همان، ج 1، ص 137.
28. همان، ج 6، ص 57.
29. همان، ج 7، ص 259.
30. همان، ج 17، ص 376.
31. همان، ج 7، ص 335.
32. همان، ج 18، ص 159.
33. همان، ج 17، ص 251.
34. همان، ج 19، ص 44.
35. همان، ج 17، ص 251.
36. همان، ج 19، ص 409.
37. همان، ج 19، ص 157.
38. همان، ج 17، ص 161.
39. همان، ج 5، ص 314.
40. همان، ج 6، ص 46.
41. همان، ج 16، ص 19.
42. همان، ج 19، ص 157.
43. همان، ج 9، ص 480.
44. همان، ج 17، ص 383.
45. همان، ج 19، ص 157.
46. همان، ج 6، ص 266.
47. همان، ج 15، ص 492.
48. همان، ج 16، ص 173.
49. همان، ج 13، ص 371.
50. همان، ج 8 ، ص 230.
51. همان، ج 9، ص 144.
52. همان، ج 9، ص 118.
53. همان، ج 1، ص 123.
54. همان، ج 9، ص 129.
55. همان، ج 14، ص 232.
56. همان، ج 6، ص 529.
57. همان، ج 10، ص 332.
58. همان، ج 8 ، ص 372.
59. همان، ج 11، ص 94.
60. همان، ج 15، ص 373.
61. همان، ج 5، ص 436.
62. همان، ج 5، ص 442.
63. همان، ج 9، ص 135.
64. همان.
65. همان.
66. همان، ج 5، ص 449.
67. همان، ج 19، ص 157.
68. همان، ج 12، ص 443.
69. همان، ج 18، ص 81.