آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نجم‏الدین رازى از جمله اندیشمندان قرن هفتم هجرى است که در شرایطى که خلافت عباسى رو به افول رفت و بنیان تازه‏اى براى جامعه اسلامى گذارده شد، نظریات خود را در مورد حکومت بیان نمود. در اندیشه نجم‏الدین رازى، حکومت عطیه الهى به حاکم است، بنابراین او باید این عطیه را به بهترین نحو حفظ کند و وظایف ناشى از داشتن حکومت از جمله اجراى شریعت و عدالت را به خوبى انجام دهد. وى براى اداره بهتر جامعه، از تشکیلاتى چون وزارت و قضاوت و شرایط متولیان آنها نیز یاد مى‏کند.

متن

مقدمه‏
بنیان هر جامعه و پایدارى و سلامت آن بستگى به عناصر تشکیل دهنده آن دارد و فرد یا گروهى که وظیفه حفظ و نظم جامعه را به عهده دارد و شرایطى که این فرد یا افراد باید داشته باشند همواره مورد توجه صاحب‏نظران و اندیشمندان بوده است. همچنین در جوامع مسلمان، چون حکومت همواره امرى الهى و مقدس قلمداد مى‏شد و حاکم نیز داراى نوعى شأن قدسى بود، از این رو متفکران اسلامى بر اساس اندیشه کلامى به این بحث در قالب امام و خلیفه مى‏پرداختند.
در این میان، نجم‏الدین رازى نیز در مرصاد العباد و موموزات اسدى به بحث حکومت و حاکم پرداخته و شرایط حاکم را برشمرده است، که در این مقاله در صدد تبیین اندیشه و دیدگاه‏هاى رازى در خصوص حکومت هستیم.
نجم‏الدین رازى، ملقب به دایه، در سال 573ه . در عصر خوارزمشاهیان و نیز خلیفه عباسى الناصرلدین اللّه به دنیا آمد. وى از رى به خوارزم رفت اما با حمله مغول‏ها به خوارزم در سال 616ه آن جا را به قصد همدان ترک کرد و از همدان به اردبیل و سپس آسیاى صغیر که تحت حکومت سلاجقه روم قرار داشت رفت. سرانجام در سال 654ه . به بغداد رفت و در آن جا درگذشت.
حمله مغول‏ها شرایط نابسامانى را در حوزه‏هاى فرهنگ، سیاست، علم و اقتصاد ایجاد کرد، نجم‏الدین در این شرایط رشد کرد و تحصیل نمود و طبعاً نگاه او به حکومت را نیز باید در چارچوب این شرایط و تحولات تحلیل کرد.
الهى بودن حکومت از دیدگاه نجم‏الدین رازى‏
از دیدگاه نجم الدین، حکومت نوعى خلافت و نیابت از حق بوده و سلطان یا حاکم سایه خدا بر روى زمین است و چون سایه خداوند داراى صفات خداوندى است، زیرا سایه نمودارى از خود شخص است، از این رو حاکم یا پادشاه هم تلؤلو الطاف خداوندى است.1 وى در این زمینه به حدیث «خَلَقَ آدم عَلى صورته» اشاره مى‏کند و معتقد است الطاف خداوند در سلطان که عکس ذات و گوهر کمال است به ودیعت نهاده شده است.2 به اعتقاد رازى، براى سلوک راه حق و رسیدن به کمال مطلق، جهاندارى بهترین وسیله تقرب انسان به خدا است؛ چنان که حضرت سلیمان طلب حکومت کرد3 و شرط حکومت را مغفرت قرار داد؛ مغفرت به این معنا که از آفاتى که پادشاه به آن دچار مى‏شود محفوظ بماند و بزرگ‏ترین مزیت حاکم بودن ملبس شدن به اخلاق خداوندى است.4
از الطاف خداوندى به انسان‏ها ارسال رسل براى هدایت جامعه بشرى است؛ اما به نظر نجم‏الدین، وجود سلطان نیز براى جامعه از الطاف خداوندى است و این که هر کس استعداد و گوهرى داشته باشد به مرحله سلطان و حاکم شدن مى‏رسد.
نجم‏الدین به نصیحت پادشاه مى‏پردازد و به وى تذکر مى‏دهد که رابطه پادشاه با خداى خویش در گرو ایجاد عدل و خدمت به مردم است و به عبارتى، خود را براى مملکت قرار دادن و نه مملکت را براى خود5 رازى عبادت پادشاه را رعایت حقوق مسلمانان مى‏داند و معتقد است نگرش پادشاه به قدرت باید به گونه‏اى باشد که خداوند را ناظر بر خود ببیند.6 و بتواند حق مظلوم را از ظالم بستاند و ظالم را به قصاص برساند و همواره در نظر داشته باشد که همان طور که خداوند پادشاهى را به او ارزانى داشته مى‏تواند آن را بازستاند. همچنین حاکم موظف است که با رعایاى خود به شفقت برخورد کند.7
1. صفات حاکم‏
از آن جا که نجم‏الدین رازى، حاکم را برگزیده و سایه خدا بر زمین مى‏داند، از این رو حاکم باید صفات خداوند را نیز دارا باشد. در این راستا وى صفات پادشاه را به صفات لطف و رأفت و صفات قهر و قصاص تقسیم مى‏کند. از جمله صفات لطف حق و حاکم، حلم است که از ویژگى‏هاى پادشاه مى‏داند و آن باعث قوت و شوکت سلطنت مى‏گردد، همچنین صفت عفو. از صفات قهر حق و حاکم، این که سلطان بتواند با اهل نفاق و بدعت برخورد جدى کند و در تعذیب آنها بکوشد و همچنین با دشمنان بجنگد و ظالمان و مفسدان و جنایتکاران را مجازات کند.8
نجم‏الدین رازى معتقد است همان طور که حاکم مى‏تواند داراى صفات الهى باشد، در او صفات ذمیمه و حیوانى نیز امکان رشد دارد؛ براى مثال فرعون که کبر و غرور در وى آن قدر شدت یافت که ادعاى خدایى کرد و در عین حال، حاکمانى مانند حضرت سلیمان و حضرت داود در عین داشتن نبوت و علم الهى، صاحب حکومت دنیوى شدند و به بهترین نحو به اداره جامعه پرداختند.9
به هر حال، از دیدگاه نجم‏الدین حاکم باید به صفات الهى آراسته شود و الگوى یک انسان کامل در جامعه خود باشد. وى قائل به اعلم بودن حاکم نیست، اما علم را از جمله صفات حاکم بر مى‏شمرد و حاکم را موظف مى‏داند که از علما استفاده کند.
2. دین و حکومت‏
در دیدگاه نجم الدین، نوعى همبستگى میان حکومت و دین دیده مى‏شود که هر چند پادشاه مسؤول امور دنیوى مردم است، امّا به امور اخروى آنها نیز باید بپردازد؛ از این رو امر به معروف‏10 و حفظ مردم و اجراى شریعت‏11 را از وظایف حاکم مى‏داند. البته وى حاکم را به حاکم دنیوى و حاکم دینى تقسیم مى‏کند و هر کدام را آیینه صفات الهى مى‏داند، امّا وقتى به شرح وظایف حاکم و شرایط حاکم شدن مى‏پردازد، بر مسأله اجراى شریعت تأکید کرده و از نوعى پیوند دین و حکومت سخن مى‏گوید و معتقد است نمى‏توان رعایا را به حال خود گذاشت‏12 و در این مورد به حدیثى نبوى استناد مى‏کند.13
03 مشروعیت حکومت‏
نجم‏الدین معتقد است هر فردى که که قادر بر اجراى عدالت و حفظ شریعت باشد مى‏تواند حاکم جامعه باشد؛14 حتى شرط قرشى بودن امام را، که بسیارى از اندیشمندان قبلى ذکر مى‏کردند، از شرایط امام یا سلطان نمى‏شمارد؛ البته معتقد است فرد حاکم جامعه داراى استعدادهاى ذاتى است که خداوند به وى عطا کرده است.15 بنابراین در دیدگاه نجم الدین، مشروعیت حکومت به رعایت شریعت و اجراى آن است، به ویژه بر عدالت تأکید بسیار مى‏کند، به طورى که آن را ضرورى مى‏داند.
از دیدگاه نجم الدین، حکومت هر کسى که به قدرت برسد قابل توجیه است، چرا که این حکومت و قدرت را از ناحیه الهى به دست آورده و خدا خواسته که وى حاکم شود.
از آن جا که وى معتقد است حاکم از طرف خداوند به این مقام مى‏رسد و باید صفات الهى داشته باشد، از این رو مردم نیز موظف به اطاعت از چنین پادشاهى و حمایت از وى هستند. او براى اثبات نظر خود به احادیث نبوى استناد مى‏کند و کار حاکم را عبادت مى‏داند.16 همچنین اطاعت از حاکم را به استناد آیات قرآنى واجب مى‏داند17 و مصداق اولى‏ الامر را همان حاکم جامعه مى‏داند که لازم‏الاطاعة است.18
وظایف حاکم‏
به نظر نجم الدین، وظیفه پادشاه در مقابل مردم، شفقت بر احوال آنها، جلوگیرى از بروز فساد در جامعه،19 ایجاد سنت‏هاى نیکو و منع از بدعت‏ها20 و رعایت عدالت است.21 همچنین ترویج اخلاق حسنه و تخلق به این اخلاق، مانند کرم، مروت، شجاعت، سخاوت، حلم، حیا، عفو، مرحمت، پارسایى، عفت، علم، حکمت، وفا، امانت، هوشیارى و دین دارى و نیز جلوگیرى از رواج اخلاق ناپسند، مانند بخل، کبر، غصب، حسد، بى وفایى، مکر و حیله، بى رحمى و سنگدلى‏22 هم از وظایف حاکم محسوب مى‏شود. پادشاه باید به گونه‏اى عمل کند که عمال و کارگزاران او نتوانند مردم را آزار و اذیت کنند،23 جلو شیوع ظلم و ستم بگیرد،24 اعتدال در جامعه را حفظ کند، به عمران و آبادانى مملکت مانند ساخت مدارس و سدها همت گمارد، راه‏ها را امن کند و مملکت را از آسیب دشمنان حفظ نماید و در مقابل مشکلاتى که برخى افراد براى مردم ایجاد مى‏کنند بر حسب شرایط، با تهدید و و عید یا قصاص، از آن جلوگیرى نماید.
عضوى ز تو، گر دوست شود با دشمن‏
دشمن، دو شمر، تبع دو کش، زخم دو زن‏25 پادشاه نه چندان سیاست نماید که مردم وحشت زده و هراسان شوند و نفرت از حکومت در آنها ایجاد شود و نه چندان حلم ورزد و رأفت نشان دهد که فاسدان و اراذل دلیر گردند و در امر حکومت خلل ایجاد شود. علاوه بر این، موظف است که بر لشکریان امیرى شجاع قرار دهد که بتواند در جهاد علیه دشمن مردانه بجنگد و جامعه را حفظ کند.26 همچنین باید به وضعیت اقتصادى مردم نیز توجه کند و مردم را به کار و تلاش تشویق نماید،27 چون اگر وضعیت اقتصادى و معیشتى مردم مناسب باشد زمینه رشد مفاسد در جامعه کمتر مى‏شود، چرا که فقر خود باعث رواج بدى‏ها و جرم‏ها مانند دزدى و ربا مى‏گردد. علاوه بر آن باید بر مأموران خراج نظارت داشته باشد و از ظلم آنها به مردم جلوگیرى کند و مردم را به رعایت شرع و انجام امور شرعى وادار نماید.28
یکى از کارهایى که نجم‏الدین آن را از وظایف پادشاه مى‏شمارد، جنگ با کفار براى گسترش اسلام در میان آنان است، هر چند آنها زحمتى براى او ایجاد نکنند.29
همچنین حاکم باید براى بالا بردن سطح آگاهى مردم تلاش کند و تحصیل علوم در میان مردم را رواج دهد و به علما اهمیت دهد. هر قدر سطح فرهنگ جامعه‏اى در اثر رشد آگاهى‏ها بالا رود ارزش‏ها بیشتر رواج مى‏یابد و در نتیجه جامعه بیشتر به رشد و بالندگى مى‏رسد.
پند و اندرز حاکم‏
نجم‏الدین رازى در کنار ذکر وظایف پادشاه او را به انجام امورى و ترک امورى دیگر سفارش مى‏کند. او حاکم را به دورى از غرور و نخوت توصیه مى‏کند که آن بیمارى مهلکى براى حاکم و آفتى براى جامعه است که در نتیجه احساس استغنا و تحقیر دیگران رشد مى‏یابد سفارش دیگر وى به حاکم، خوددارى از معاشرت با مردم فرومایه است، چرا که آنها ظلم و فساد را در نظر پادشاه زیبا جلوه مى‏دهند و خود را دوستدار حاکم نشان مى‏دهند، در حالى که باعث از بین رفتن نظم و انتظام جامعه مى‏شوند، خزانه را خالى مى‏کنند، به بى گناهان تهمت مى‏زنند و باعث ناامنى راه‏ها شوند.30 دیگر توصیه رازى به پادشاه این که میزان دخل و خرج او باید متعادل باشد و از افراط و تفریط خوددارى کند که اگر بخیل باشد باعث بدنامى پادشاه مى‏گردد و اگر سخاوتمند باشد و در آن افراط کرده و به اسراف بپردازد مملکت دچار مشکل مى‏شود و عده‏اى فقیر و عده‏اى دیگر غنى مى‏شوند و شکاف شدید طبقاتى به وجود مى‏آید که در نهایت منجر به نارضایتى مردم مى‏شود. همچنین پادشاه باید به قدر وسع مردم بر آنها کار تحمیل کند و الاّ منجر به از هم گسیختگى جامعه مى‏شود.31
بنابراین جامعه مطلوب نجم الدین، نوعى جامعه عادله دینى است که در آن، حاکم ارزش‏ها و هنجارهاى جامعه را رعایت مى‏کند. و مردم نیز به تبع او آن ارزش‏ها را رعایت مى‏کنند. در واقع نوعى مدینه فاضله‏اى است که در آن همه امور بر اساس شریعت انجام مى‏شود.
از طرف دیگر، نجم‏الدین پادشاه را به طبیبى تشبیه مى‏کند که عدل را به عنوان دارویى در جامعه به کار مى‏برد و وقتى که طبیبى حاذق باشد، سلامتى جامعه تأمین مى‏شود. و در جایى دیگر، جامعه را بدنى مى‏داند که پادشاه به منزله قلب است و اگر قلب سالم باشد سایر اعضا نیز سالم خواهد بود.32
همچنین معتقد است پادشاه بسان شبانى است که رعیت را که مانند رمه‏اند از دستبرد دشمنان حفظ کرده و شر آنها را دفع مى‏کند و بر پادشاه نیز لازم است که جامعه اسلامى را از نفوذ دشمنان حفظ نماید.
تشکیلات حکومت‏
نجم‏الدین رازى معتقد است در جامعه باید نهادها و تشکیلاتى باشند که در اداره جامعه به حاکم یارى رسانند؛ این تشکیلات عبارت است از وزارت، قضاوت، اوقاف، ولایتدار و حاجب. او براى هر یک از این تشکیلات خصوصیاتى را بیان کرده است.

1. وزارت: به اعتقاد نجم الدین، وزیر براى پادشاه یا حاکم به مثابه عقل است و چنانچه حاکم از مشاور و وزیر کاردان و لایقى برخوردار باشد جامعه رو به توسعه و تکامل پیش مى‏رود:
به داناى فرماى همواره کار
چو خواهى که کارت بود چون نگار
که دانا به هر کار باشد تمام‏
به دانا سپارد زمانه لگام‏33
در این صورت، حاکم براى سامان دادن به امور جامعه مى‏تواند بخش مهمى از کارهاى مملکت به وزیر یا وزیران بسپارد تا به همت و مساعدت آنان، وضع مردم و رعیت بهتر بشود.34
جامعه مانند خیمه‏اى است که ستون آن وزیر صاحب رأى است؛ چنانچه ستون خیمه محکم بوده و جامعه داراى افرادى بزرگ براى اداره باشد دوام و بقا مى‏یابد. وزیر باید داراى خصلت‏هایى نظیر راستى، بلندى، ثبات و تحمل باشد تا بتواند جامعه را به سوى عظمت و شکوه ببرد.35
نجم‏الدین رازى معتقد است تنها خداوند از داشتن وزیر و مشیر بى نیاز است و حتى انبیا نیز گاهى از خداوند تقاضاى مشاور و وزیر مى‏کردند؛ چنان که حضرت موسى از خداوند تقاضا مى‏کند: «و اجعل لى وزیراً»، که وزیر را براى قوت و قدرت خود لازم مى‏داند.36 حاکم نیز به وزیر احتیاج دارد که به وسیله وى در دین پرورى و عدالت گسترى موفق شود. همچنین سایر امرا مانند سایر اعضاى بدن هستند که اگر وزیر به عنوان عضو مهم بدن، سالم باشد، آنها نیز به تبع سالم خواهند بود.37
رابطه میان وزیر و پادشاه باید به گونه‏اى باشد که در ظاهر و باطن وى با پادشاه صادق باشد و از خیانت به پادشاه پرهیز کند و به خدمت به مردم بپردازد.

2. قضاوت: وجود نهاد قضا براى جلوگیرى از رواج فساد و منکرات و تنبیه مجرمان ضرورى است. همچنین مى‏تواند یاریگر حاکم در اداره جامعه باشد. البته قاضى خود باید صالح باشد تا جامعه به صلاح رهنمون شود و مانع بدى‏ها و مفاسد گردد. چنان که نجم‏الدین رازى معتقد است قاضى باید فردى عالم، عاقل و دیندار و صالح باشد، و از مال یتیمان حفاظت کند، رشوه نگیرد و براى کسب پول حق را باطل و باطل را حق جلوه ندهد.38 البته او مى‏گوید که در زمان خودش امر قضا در دست اهلش نبوده است.39

3. اوقاف: نجم‏الدین بر این باور است که حاکم باید براى اوقاف فردى امین و صاحب دیانتى مشفق و کاردان بگمارد، که حق را به مستحقان دهد و مال اوقاف را در موارد آن صرف کند و نباید در امور لشکرى و براى ساختن پل و سد و امثال آنها صرف گردد و نباید در موارد مصرف آن، تغییر و تبدل صورت پذیرد.40

4. ولایتدارى: رازى معتقد است براى اداره هر شهر یا ولایتى لازم است که والیانى به شهرها فرستاده شوند. ولایتدار باید فردى عاقل و دیندار و داراى مروت باشد تا بتواند به خوبى شهر را اداره کند و نباید ظالم باشد که موجب آزار و اذیت مردم خواهد شد.41

5. حاجبى: حاکم براى آگاهى از اوضاع عمومى مردم لازم است حاجب یا معتمدى داشته باشد تا او را از هر حادثه و تحولى مطلع سازد. در حقیقت، حاجب یک نیروى اطلاعاتى است که حاکم را از وضع و حال مردم و نیز از خیانت و ظلم کارگزاران آگاه مى‏کند.
پى‏نوشت‏ها
*) کارشناسى ارشد تاریخ دانشگاه الزهراء.
1. نجم‏الدین رازى، مرموزات اسدى در مرموزات داودى، به اهتمام محمد رضا شفیعى کدکنى (تهران: مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل شعبه تهران، 1352) ص 48.
2. همان، ص 49.
3. «رب اغفر لى وهب لى ملکاً».
4. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 50 - 51.
5. نجم‏الدین رازى، مرصاد العباد من المبدأ و المعاد، به اهتمام محمد امین ریاحى (تهران: علمى و فرهنگى، 1373) ص 320.
6. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 63.
7. مرصاد العباد من المبدأ و المعاد، ص 421 - 422.
8. همان، ص 421 - 424.
9. همان.
10. همان، ص 422.
11. همان، ص 414 - 417.
12. همان، ص 439.
13. «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته، فالامیرُ راعٍ رعیته و هو مسئول عنهم».
14. مرصاد العباد، ص 414 - 417.
15. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 49.
16. «انّ أفضل عباداللّه...».
17. «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و أولى الأمر منکم».
18. مرصاد العباد، ص 434.
19. همان، ص 450.
20. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 58 - 59.
21. «إنّ اللّه یأمر بالعدل و الإحسان».
22. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 97 - 101.
23. مرصاد العباد، ص 439.
24. نجم‏الدین رازى، رسالة الطیور، تصحیح محمد امین ریاحى (بى جا: توس، 1362).
25. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 61 - 62.
26. مرصاد العباد، ص 461.
27. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 106.
28. مرصاد العباد، ص 437 - 436.
29. همان، ص 438.
30. همان، ص 439.
31. همان، ص 440.
32. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 106 - 107.
33. همان، ص 105.
34. مرصاد العباد، ص 452.
35. همان، ص 453.
36. همان، ص 446 - 447.
37. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 60.
38. مرصاد العباد، ص 461.
39. مرصاد العباد، ص 462.
40. همان، ص 457.
41. همان، ص 460.

تبلیغات