حکومت در اندیشه نجم الدین رازى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
نجمالدین رازى از جمله اندیشمندان قرن هفتم هجرى است که در شرایطى که خلافت عباسى رو به افول رفت و بنیان تازهاى براى جامعه اسلامى گذارده شد، نظریات خود را در مورد حکومت بیان نمود. در اندیشه نجمالدین رازى، حکومت عطیه الهى به حاکم است، بنابراین او باید این عطیه را به بهترین نحو حفظ کند و وظایف ناشى از داشتن حکومت از جمله اجراى شریعت و عدالت را به خوبى انجام دهد. وى براى اداره بهتر جامعه، از تشکیلاتى چون وزارت و قضاوت و شرایط متولیان آنها نیز یاد مىکند.متن
مقدمه
بنیان هر جامعه و پایدارى و سلامت آن بستگى به عناصر تشکیل دهنده آن دارد و فرد یا گروهى که وظیفه حفظ و نظم جامعه را به عهده دارد و شرایطى که این فرد یا افراد باید داشته باشند همواره مورد توجه صاحبنظران و اندیشمندان بوده است. همچنین در جوامع مسلمان، چون حکومت همواره امرى الهى و مقدس قلمداد مىشد و حاکم نیز داراى نوعى شأن قدسى بود، از این رو متفکران اسلامى بر اساس اندیشه کلامى به این بحث در قالب امام و خلیفه مىپرداختند.
در این میان، نجمالدین رازى نیز در مرصاد العباد و موموزات اسدى به بحث حکومت و حاکم پرداخته و شرایط حاکم را برشمرده است، که در این مقاله در صدد تبیین اندیشه و دیدگاههاى رازى در خصوص حکومت هستیم.
نجمالدین رازى، ملقب به دایه، در سال 573ه . در عصر خوارزمشاهیان و نیز خلیفه عباسى الناصرلدین اللّه به دنیا آمد. وى از رى به خوارزم رفت اما با حمله مغولها به خوارزم در سال 616ه آن جا را به قصد همدان ترک کرد و از همدان به اردبیل و سپس آسیاى صغیر که تحت حکومت سلاجقه روم قرار داشت رفت. سرانجام در سال 654ه . به بغداد رفت و در آن جا درگذشت.
حمله مغولها شرایط نابسامانى را در حوزههاى فرهنگ، سیاست، علم و اقتصاد ایجاد کرد، نجمالدین در این شرایط رشد کرد و تحصیل نمود و طبعاً نگاه او به حکومت را نیز باید در چارچوب این شرایط و تحولات تحلیل کرد.
الهى بودن حکومت از دیدگاه نجمالدین رازى
از دیدگاه نجم الدین، حکومت نوعى خلافت و نیابت از حق بوده و سلطان یا حاکم سایه خدا بر روى زمین است و چون سایه خداوند داراى صفات خداوندى است، زیرا سایه نمودارى از خود شخص است، از این رو حاکم یا پادشاه هم تلؤلو الطاف خداوندى است.1 وى در این زمینه به حدیث «خَلَقَ آدم عَلى صورته» اشاره مىکند و معتقد است الطاف خداوند در سلطان که عکس ذات و گوهر کمال است به ودیعت نهاده شده است.2 به اعتقاد رازى، براى سلوک راه حق و رسیدن به کمال مطلق، جهاندارى بهترین وسیله تقرب انسان به خدا است؛ چنان که حضرت سلیمان طلب حکومت کرد3 و شرط حکومت را مغفرت قرار داد؛ مغفرت به این معنا که از آفاتى که پادشاه به آن دچار مىشود محفوظ بماند و بزرگترین مزیت حاکم بودن ملبس شدن به اخلاق خداوندى است.4
از الطاف خداوندى به انسانها ارسال رسل براى هدایت جامعه بشرى است؛ اما به نظر نجمالدین، وجود سلطان نیز براى جامعه از الطاف خداوندى است و این که هر کس استعداد و گوهرى داشته باشد به مرحله سلطان و حاکم شدن مىرسد.
نجمالدین به نصیحت پادشاه مىپردازد و به وى تذکر مىدهد که رابطه پادشاه با خداى خویش در گرو ایجاد عدل و خدمت به مردم است و به عبارتى، خود را براى مملکت قرار دادن و نه مملکت را براى خود5 رازى عبادت پادشاه را رعایت حقوق مسلمانان مىداند و معتقد است نگرش پادشاه به قدرت باید به گونهاى باشد که خداوند را ناظر بر خود ببیند.6 و بتواند حق مظلوم را از ظالم بستاند و ظالم را به قصاص برساند و همواره در نظر داشته باشد که همان طور که خداوند پادشاهى را به او ارزانى داشته مىتواند آن را بازستاند. همچنین حاکم موظف است که با رعایاى خود به شفقت برخورد کند.7
1. صفات حاکم
از آن جا که نجمالدین رازى، حاکم را برگزیده و سایه خدا بر زمین مىداند، از این رو حاکم باید صفات خداوند را نیز دارا باشد. در این راستا وى صفات پادشاه را به صفات لطف و رأفت و صفات قهر و قصاص تقسیم مىکند. از جمله صفات لطف حق و حاکم، حلم است که از ویژگىهاى پادشاه مىداند و آن باعث قوت و شوکت سلطنت مىگردد، همچنین صفت عفو. از صفات قهر حق و حاکم، این که سلطان بتواند با اهل نفاق و بدعت برخورد جدى کند و در تعذیب آنها بکوشد و همچنین با دشمنان بجنگد و ظالمان و مفسدان و جنایتکاران را مجازات کند.8
نجمالدین رازى معتقد است همان طور که حاکم مىتواند داراى صفات الهى باشد، در او صفات ذمیمه و حیوانى نیز امکان رشد دارد؛ براى مثال فرعون که کبر و غرور در وى آن قدر شدت یافت که ادعاى خدایى کرد و در عین حال، حاکمانى مانند حضرت سلیمان و حضرت داود در عین داشتن نبوت و علم الهى، صاحب حکومت دنیوى شدند و به بهترین نحو به اداره جامعه پرداختند.9
به هر حال، از دیدگاه نجمالدین حاکم باید به صفات الهى آراسته شود و الگوى یک انسان کامل در جامعه خود باشد. وى قائل به اعلم بودن حاکم نیست، اما علم را از جمله صفات حاکم بر مىشمرد و حاکم را موظف مىداند که از علما استفاده کند.
2. دین و حکومت
در دیدگاه نجم الدین، نوعى همبستگى میان حکومت و دین دیده مىشود که هر چند پادشاه مسؤول امور دنیوى مردم است، امّا به امور اخروى آنها نیز باید بپردازد؛ از این رو امر به معروف10 و حفظ مردم و اجراى شریعت11 را از وظایف حاکم مىداند. البته وى حاکم را به حاکم دنیوى و حاکم دینى تقسیم مىکند و هر کدام را آیینه صفات الهى مىداند، امّا وقتى به شرح وظایف حاکم و شرایط حاکم شدن مىپردازد، بر مسأله اجراى شریعت تأکید کرده و از نوعى پیوند دین و حکومت سخن مىگوید و معتقد است نمىتوان رعایا را به حال خود گذاشت12 و در این مورد به حدیثى نبوى استناد مىکند.13
03 مشروعیت حکومت
نجمالدین معتقد است هر فردى که که قادر بر اجراى عدالت و حفظ شریعت باشد مىتواند حاکم جامعه باشد؛14 حتى شرط قرشى بودن امام را، که بسیارى از اندیشمندان قبلى ذکر مىکردند، از شرایط امام یا سلطان نمىشمارد؛ البته معتقد است فرد حاکم جامعه داراى استعدادهاى ذاتى است که خداوند به وى عطا کرده است.15 بنابراین در دیدگاه نجم الدین، مشروعیت حکومت به رعایت شریعت و اجراى آن است، به ویژه بر عدالت تأکید بسیار مىکند، به طورى که آن را ضرورى مىداند.
از دیدگاه نجم الدین، حکومت هر کسى که به قدرت برسد قابل توجیه است، چرا که این حکومت و قدرت را از ناحیه الهى به دست آورده و خدا خواسته که وى حاکم شود.
از آن جا که وى معتقد است حاکم از طرف خداوند به این مقام مىرسد و باید صفات الهى داشته باشد، از این رو مردم نیز موظف به اطاعت از چنین پادشاهى و حمایت از وى هستند. او براى اثبات نظر خود به احادیث نبوى استناد مىکند و کار حاکم را عبادت مىداند.16 همچنین اطاعت از حاکم را به استناد آیات قرآنى واجب مىداند17 و مصداق اولى الامر را همان حاکم جامعه مىداند که لازمالاطاعة است.18
وظایف حاکم
به نظر نجم الدین، وظیفه پادشاه در مقابل مردم، شفقت بر احوال آنها، جلوگیرى از بروز فساد در جامعه،19 ایجاد سنتهاى نیکو و منع از بدعتها20 و رعایت عدالت است.21 همچنین ترویج اخلاق حسنه و تخلق به این اخلاق، مانند کرم، مروت، شجاعت، سخاوت، حلم، حیا، عفو، مرحمت، پارسایى، عفت، علم، حکمت، وفا، امانت، هوشیارى و دین دارى و نیز جلوگیرى از رواج اخلاق ناپسند، مانند بخل، کبر، غصب، حسد، بى وفایى، مکر و حیله، بى رحمى و سنگدلى22 هم از وظایف حاکم محسوب مىشود. پادشاه باید به گونهاى عمل کند که عمال و کارگزاران او نتوانند مردم را آزار و اذیت کنند،23 جلو شیوع ظلم و ستم بگیرد،24 اعتدال در جامعه را حفظ کند، به عمران و آبادانى مملکت مانند ساخت مدارس و سدها همت گمارد، راهها را امن کند و مملکت را از آسیب دشمنان حفظ نماید و در مقابل مشکلاتى که برخى افراد براى مردم ایجاد مىکنند بر حسب شرایط، با تهدید و و عید یا قصاص، از آن جلوگیرى نماید.
عضوى ز تو، گر دوست شود با دشمن
دشمن، دو شمر، تبع دو کش، زخم دو زن25 پادشاه نه چندان سیاست نماید که مردم وحشت زده و هراسان شوند و نفرت از حکومت در آنها ایجاد شود و نه چندان حلم ورزد و رأفت نشان دهد که فاسدان و اراذل دلیر گردند و در امر حکومت خلل ایجاد شود. علاوه بر این، موظف است که بر لشکریان امیرى شجاع قرار دهد که بتواند در جهاد علیه دشمن مردانه بجنگد و جامعه را حفظ کند.26 همچنین باید به وضعیت اقتصادى مردم نیز توجه کند و مردم را به کار و تلاش تشویق نماید،27 چون اگر وضعیت اقتصادى و معیشتى مردم مناسب باشد زمینه رشد مفاسد در جامعه کمتر مىشود، چرا که فقر خود باعث رواج بدىها و جرمها مانند دزدى و ربا مىگردد. علاوه بر آن باید بر مأموران خراج نظارت داشته باشد و از ظلم آنها به مردم جلوگیرى کند و مردم را به رعایت شرع و انجام امور شرعى وادار نماید.28
یکى از کارهایى که نجمالدین آن را از وظایف پادشاه مىشمارد، جنگ با کفار براى گسترش اسلام در میان آنان است، هر چند آنها زحمتى براى او ایجاد نکنند.29
همچنین حاکم باید براى بالا بردن سطح آگاهى مردم تلاش کند و تحصیل علوم در میان مردم را رواج دهد و به علما اهمیت دهد. هر قدر سطح فرهنگ جامعهاى در اثر رشد آگاهىها بالا رود ارزشها بیشتر رواج مىیابد و در نتیجه جامعه بیشتر به رشد و بالندگى مىرسد.
پند و اندرز حاکم
نجمالدین رازى در کنار ذکر وظایف پادشاه او را به انجام امورى و ترک امورى دیگر سفارش مىکند. او حاکم را به دورى از غرور و نخوت توصیه مىکند که آن بیمارى مهلکى براى حاکم و آفتى براى جامعه است که در نتیجه احساس استغنا و تحقیر دیگران رشد مىیابد سفارش دیگر وى به حاکم، خوددارى از معاشرت با مردم فرومایه است، چرا که آنها ظلم و فساد را در نظر پادشاه زیبا جلوه مىدهند و خود را دوستدار حاکم نشان مىدهند، در حالى که باعث از بین رفتن نظم و انتظام جامعه مىشوند، خزانه را خالى مىکنند، به بى گناهان تهمت مىزنند و باعث ناامنى راهها شوند.30 دیگر توصیه رازى به پادشاه این که میزان دخل و خرج او باید متعادل باشد و از افراط و تفریط خوددارى کند که اگر بخیل باشد باعث بدنامى پادشاه مىگردد و اگر سخاوتمند باشد و در آن افراط کرده و به اسراف بپردازد مملکت دچار مشکل مىشود و عدهاى فقیر و عدهاى دیگر غنى مىشوند و شکاف شدید طبقاتى به وجود مىآید که در نهایت منجر به نارضایتى مردم مىشود. همچنین پادشاه باید به قدر وسع مردم بر آنها کار تحمیل کند و الاّ منجر به از هم گسیختگى جامعه مىشود.31
بنابراین جامعه مطلوب نجم الدین، نوعى جامعه عادله دینى است که در آن، حاکم ارزشها و هنجارهاى جامعه را رعایت مىکند. و مردم نیز به تبع او آن ارزشها را رعایت مىکنند. در واقع نوعى مدینه فاضلهاى است که در آن همه امور بر اساس شریعت انجام مىشود.
از طرف دیگر، نجمالدین پادشاه را به طبیبى تشبیه مىکند که عدل را به عنوان دارویى در جامعه به کار مىبرد و وقتى که طبیبى حاذق باشد، سلامتى جامعه تأمین مىشود. و در جایى دیگر، جامعه را بدنى مىداند که پادشاه به منزله قلب است و اگر قلب سالم باشد سایر اعضا نیز سالم خواهد بود.32
همچنین معتقد است پادشاه بسان شبانى است که رعیت را که مانند رمهاند از دستبرد دشمنان حفظ کرده و شر آنها را دفع مىکند و بر پادشاه نیز لازم است که جامعه اسلامى را از نفوذ دشمنان حفظ نماید.
تشکیلات حکومت
نجمالدین رازى معتقد است در جامعه باید نهادها و تشکیلاتى باشند که در اداره جامعه به حاکم یارى رسانند؛ این تشکیلات عبارت است از وزارت، قضاوت، اوقاف، ولایتدار و حاجب. او براى هر یک از این تشکیلات خصوصیاتى را بیان کرده است.
1. وزارت: به اعتقاد نجم الدین، وزیر براى پادشاه یا حاکم به مثابه عقل است و چنانچه حاکم از مشاور و وزیر کاردان و لایقى برخوردار باشد جامعه رو به توسعه و تکامل پیش مىرود:
به داناى فرماى همواره کار
چو خواهى که کارت بود چون نگار
که دانا به هر کار باشد تمام
به دانا سپارد زمانه لگام33
در این صورت، حاکم براى سامان دادن به امور جامعه مىتواند بخش مهمى از کارهاى مملکت به وزیر یا وزیران بسپارد تا به همت و مساعدت آنان، وضع مردم و رعیت بهتر بشود.34
جامعه مانند خیمهاى است که ستون آن وزیر صاحب رأى است؛ چنانچه ستون خیمه محکم بوده و جامعه داراى افرادى بزرگ براى اداره باشد دوام و بقا مىیابد. وزیر باید داراى خصلتهایى نظیر راستى، بلندى، ثبات و تحمل باشد تا بتواند جامعه را به سوى عظمت و شکوه ببرد.35
نجمالدین رازى معتقد است تنها خداوند از داشتن وزیر و مشیر بى نیاز است و حتى انبیا نیز گاهى از خداوند تقاضاى مشاور و وزیر مىکردند؛ چنان که حضرت موسى از خداوند تقاضا مىکند: «و اجعل لى وزیراً»، که وزیر را براى قوت و قدرت خود لازم مىداند.36 حاکم نیز به وزیر احتیاج دارد که به وسیله وى در دین پرورى و عدالت گسترى موفق شود. همچنین سایر امرا مانند سایر اعضاى بدن هستند که اگر وزیر به عنوان عضو مهم بدن، سالم باشد، آنها نیز به تبع سالم خواهند بود.37
رابطه میان وزیر و پادشاه باید به گونهاى باشد که در ظاهر و باطن وى با پادشاه صادق باشد و از خیانت به پادشاه پرهیز کند و به خدمت به مردم بپردازد.
2. قضاوت: وجود نهاد قضا براى جلوگیرى از رواج فساد و منکرات و تنبیه مجرمان ضرورى است. همچنین مىتواند یاریگر حاکم در اداره جامعه باشد. البته قاضى خود باید صالح باشد تا جامعه به صلاح رهنمون شود و مانع بدىها و مفاسد گردد. چنان که نجمالدین رازى معتقد است قاضى باید فردى عالم، عاقل و دیندار و صالح باشد، و از مال یتیمان حفاظت کند، رشوه نگیرد و براى کسب پول حق را باطل و باطل را حق جلوه ندهد.38 البته او مىگوید که در زمان خودش امر قضا در دست اهلش نبوده است.39
3. اوقاف: نجمالدین بر این باور است که حاکم باید براى اوقاف فردى امین و صاحب دیانتى مشفق و کاردان بگمارد، که حق را به مستحقان دهد و مال اوقاف را در موارد آن صرف کند و نباید در امور لشکرى و براى ساختن پل و سد و امثال آنها صرف گردد و نباید در موارد مصرف آن، تغییر و تبدل صورت پذیرد.40
4. ولایتدارى: رازى معتقد است براى اداره هر شهر یا ولایتى لازم است که والیانى به شهرها فرستاده شوند. ولایتدار باید فردى عاقل و دیندار و داراى مروت باشد تا بتواند به خوبى شهر را اداره کند و نباید ظالم باشد که موجب آزار و اذیت مردم خواهد شد.41
5. حاجبى: حاکم براى آگاهى از اوضاع عمومى مردم لازم است حاجب یا معتمدى داشته باشد تا او را از هر حادثه و تحولى مطلع سازد. در حقیقت، حاجب یک نیروى اطلاعاتى است که حاکم را از وضع و حال مردم و نیز از خیانت و ظلم کارگزاران آگاه مىکند.
پىنوشتها
*) کارشناسى ارشد تاریخ دانشگاه الزهراء.
1. نجمالدین رازى، مرموزات اسدى در مرموزات داودى، به اهتمام محمد رضا شفیعى کدکنى (تهران: مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل شعبه تهران، 1352) ص 48.
2. همان، ص 49.
3. «رب اغفر لى وهب لى ملکاً».
4. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 50 - 51.
5. نجمالدین رازى، مرصاد العباد من المبدأ و المعاد، به اهتمام محمد امین ریاحى (تهران: علمى و فرهنگى، 1373) ص 320.
6. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 63.
7. مرصاد العباد من المبدأ و المعاد، ص 421 - 422.
8. همان، ص 421 - 424.
9. همان.
10. همان، ص 422.
11. همان، ص 414 - 417.
12. همان، ص 439.
13. «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته، فالامیرُ راعٍ رعیته و هو مسئول عنهم».
14. مرصاد العباد، ص 414 - 417.
15. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 49.
16. «انّ أفضل عباداللّه...».
17. «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و أولى الأمر منکم».
18. مرصاد العباد، ص 434.
19. همان، ص 450.
20. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 58 - 59.
21. «إنّ اللّه یأمر بالعدل و الإحسان».
22. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 97 - 101.
23. مرصاد العباد، ص 439.
24. نجمالدین رازى، رسالة الطیور، تصحیح محمد امین ریاحى (بى جا: توس، 1362).
25. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 61 - 62.
26. مرصاد العباد، ص 461.
27. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 106.
28. مرصاد العباد، ص 437 - 436.
29. همان، ص 438.
30. همان، ص 439.
31. همان، ص 440.
32. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 106 - 107.
33. همان، ص 105.
34. مرصاد العباد، ص 452.
35. همان، ص 453.
36. همان، ص 446 - 447.
37. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 60.
38. مرصاد العباد، ص 461.
39. مرصاد العباد، ص 462.
40. همان، ص 457.
41. همان، ص 460.
بنیان هر جامعه و پایدارى و سلامت آن بستگى به عناصر تشکیل دهنده آن دارد و فرد یا گروهى که وظیفه حفظ و نظم جامعه را به عهده دارد و شرایطى که این فرد یا افراد باید داشته باشند همواره مورد توجه صاحبنظران و اندیشمندان بوده است. همچنین در جوامع مسلمان، چون حکومت همواره امرى الهى و مقدس قلمداد مىشد و حاکم نیز داراى نوعى شأن قدسى بود، از این رو متفکران اسلامى بر اساس اندیشه کلامى به این بحث در قالب امام و خلیفه مىپرداختند.
در این میان، نجمالدین رازى نیز در مرصاد العباد و موموزات اسدى به بحث حکومت و حاکم پرداخته و شرایط حاکم را برشمرده است، که در این مقاله در صدد تبیین اندیشه و دیدگاههاى رازى در خصوص حکومت هستیم.
نجمالدین رازى، ملقب به دایه، در سال 573ه . در عصر خوارزمشاهیان و نیز خلیفه عباسى الناصرلدین اللّه به دنیا آمد. وى از رى به خوارزم رفت اما با حمله مغولها به خوارزم در سال 616ه آن جا را به قصد همدان ترک کرد و از همدان به اردبیل و سپس آسیاى صغیر که تحت حکومت سلاجقه روم قرار داشت رفت. سرانجام در سال 654ه . به بغداد رفت و در آن جا درگذشت.
حمله مغولها شرایط نابسامانى را در حوزههاى فرهنگ، سیاست، علم و اقتصاد ایجاد کرد، نجمالدین در این شرایط رشد کرد و تحصیل نمود و طبعاً نگاه او به حکومت را نیز باید در چارچوب این شرایط و تحولات تحلیل کرد.
الهى بودن حکومت از دیدگاه نجمالدین رازى
از دیدگاه نجم الدین، حکومت نوعى خلافت و نیابت از حق بوده و سلطان یا حاکم سایه خدا بر روى زمین است و چون سایه خداوند داراى صفات خداوندى است، زیرا سایه نمودارى از خود شخص است، از این رو حاکم یا پادشاه هم تلؤلو الطاف خداوندى است.1 وى در این زمینه به حدیث «خَلَقَ آدم عَلى صورته» اشاره مىکند و معتقد است الطاف خداوند در سلطان که عکس ذات و گوهر کمال است به ودیعت نهاده شده است.2 به اعتقاد رازى، براى سلوک راه حق و رسیدن به کمال مطلق، جهاندارى بهترین وسیله تقرب انسان به خدا است؛ چنان که حضرت سلیمان طلب حکومت کرد3 و شرط حکومت را مغفرت قرار داد؛ مغفرت به این معنا که از آفاتى که پادشاه به آن دچار مىشود محفوظ بماند و بزرگترین مزیت حاکم بودن ملبس شدن به اخلاق خداوندى است.4
از الطاف خداوندى به انسانها ارسال رسل براى هدایت جامعه بشرى است؛ اما به نظر نجمالدین، وجود سلطان نیز براى جامعه از الطاف خداوندى است و این که هر کس استعداد و گوهرى داشته باشد به مرحله سلطان و حاکم شدن مىرسد.
نجمالدین به نصیحت پادشاه مىپردازد و به وى تذکر مىدهد که رابطه پادشاه با خداى خویش در گرو ایجاد عدل و خدمت به مردم است و به عبارتى، خود را براى مملکت قرار دادن و نه مملکت را براى خود5 رازى عبادت پادشاه را رعایت حقوق مسلمانان مىداند و معتقد است نگرش پادشاه به قدرت باید به گونهاى باشد که خداوند را ناظر بر خود ببیند.6 و بتواند حق مظلوم را از ظالم بستاند و ظالم را به قصاص برساند و همواره در نظر داشته باشد که همان طور که خداوند پادشاهى را به او ارزانى داشته مىتواند آن را بازستاند. همچنین حاکم موظف است که با رعایاى خود به شفقت برخورد کند.7
1. صفات حاکم
از آن جا که نجمالدین رازى، حاکم را برگزیده و سایه خدا بر زمین مىداند، از این رو حاکم باید صفات خداوند را نیز دارا باشد. در این راستا وى صفات پادشاه را به صفات لطف و رأفت و صفات قهر و قصاص تقسیم مىکند. از جمله صفات لطف حق و حاکم، حلم است که از ویژگىهاى پادشاه مىداند و آن باعث قوت و شوکت سلطنت مىگردد، همچنین صفت عفو. از صفات قهر حق و حاکم، این که سلطان بتواند با اهل نفاق و بدعت برخورد جدى کند و در تعذیب آنها بکوشد و همچنین با دشمنان بجنگد و ظالمان و مفسدان و جنایتکاران را مجازات کند.8
نجمالدین رازى معتقد است همان طور که حاکم مىتواند داراى صفات الهى باشد، در او صفات ذمیمه و حیوانى نیز امکان رشد دارد؛ براى مثال فرعون که کبر و غرور در وى آن قدر شدت یافت که ادعاى خدایى کرد و در عین حال، حاکمانى مانند حضرت سلیمان و حضرت داود در عین داشتن نبوت و علم الهى، صاحب حکومت دنیوى شدند و به بهترین نحو به اداره جامعه پرداختند.9
به هر حال، از دیدگاه نجمالدین حاکم باید به صفات الهى آراسته شود و الگوى یک انسان کامل در جامعه خود باشد. وى قائل به اعلم بودن حاکم نیست، اما علم را از جمله صفات حاکم بر مىشمرد و حاکم را موظف مىداند که از علما استفاده کند.
2. دین و حکومت
در دیدگاه نجم الدین، نوعى همبستگى میان حکومت و دین دیده مىشود که هر چند پادشاه مسؤول امور دنیوى مردم است، امّا به امور اخروى آنها نیز باید بپردازد؛ از این رو امر به معروف10 و حفظ مردم و اجراى شریعت11 را از وظایف حاکم مىداند. البته وى حاکم را به حاکم دنیوى و حاکم دینى تقسیم مىکند و هر کدام را آیینه صفات الهى مىداند، امّا وقتى به شرح وظایف حاکم و شرایط حاکم شدن مىپردازد، بر مسأله اجراى شریعت تأکید کرده و از نوعى پیوند دین و حکومت سخن مىگوید و معتقد است نمىتوان رعایا را به حال خود گذاشت12 و در این مورد به حدیثى نبوى استناد مىکند.13
03 مشروعیت حکومت
نجمالدین معتقد است هر فردى که که قادر بر اجراى عدالت و حفظ شریعت باشد مىتواند حاکم جامعه باشد؛14 حتى شرط قرشى بودن امام را، که بسیارى از اندیشمندان قبلى ذکر مىکردند، از شرایط امام یا سلطان نمىشمارد؛ البته معتقد است فرد حاکم جامعه داراى استعدادهاى ذاتى است که خداوند به وى عطا کرده است.15 بنابراین در دیدگاه نجم الدین، مشروعیت حکومت به رعایت شریعت و اجراى آن است، به ویژه بر عدالت تأکید بسیار مىکند، به طورى که آن را ضرورى مىداند.
از دیدگاه نجم الدین، حکومت هر کسى که به قدرت برسد قابل توجیه است، چرا که این حکومت و قدرت را از ناحیه الهى به دست آورده و خدا خواسته که وى حاکم شود.
از آن جا که وى معتقد است حاکم از طرف خداوند به این مقام مىرسد و باید صفات الهى داشته باشد، از این رو مردم نیز موظف به اطاعت از چنین پادشاهى و حمایت از وى هستند. او براى اثبات نظر خود به احادیث نبوى استناد مىکند و کار حاکم را عبادت مىداند.16 همچنین اطاعت از حاکم را به استناد آیات قرآنى واجب مىداند17 و مصداق اولى الامر را همان حاکم جامعه مىداند که لازمالاطاعة است.18
وظایف حاکم
به نظر نجم الدین، وظیفه پادشاه در مقابل مردم، شفقت بر احوال آنها، جلوگیرى از بروز فساد در جامعه،19 ایجاد سنتهاى نیکو و منع از بدعتها20 و رعایت عدالت است.21 همچنین ترویج اخلاق حسنه و تخلق به این اخلاق، مانند کرم، مروت، شجاعت، سخاوت، حلم، حیا، عفو، مرحمت، پارسایى، عفت، علم، حکمت، وفا، امانت، هوشیارى و دین دارى و نیز جلوگیرى از رواج اخلاق ناپسند، مانند بخل، کبر، غصب، حسد، بى وفایى، مکر و حیله، بى رحمى و سنگدلى22 هم از وظایف حاکم محسوب مىشود. پادشاه باید به گونهاى عمل کند که عمال و کارگزاران او نتوانند مردم را آزار و اذیت کنند،23 جلو شیوع ظلم و ستم بگیرد،24 اعتدال در جامعه را حفظ کند، به عمران و آبادانى مملکت مانند ساخت مدارس و سدها همت گمارد، راهها را امن کند و مملکت را از آسیب دشمنان حفظ نماید و در مقابل مشکلاتى که برخى افراد براى مردم ایجاد مىکنند بر حسب شرایط، با تهدید و و عید یا قصاص، از آن جلوگیرى نماید.
عضوى ز تو، گر دوست شود با دشمن
دشمن، دو شمر، تبع دو کش، زخم دو زن25 پادشاه نه چندان سیاست نماید که مردم وحشت زده و هراسان شوند و نفرت از حکومت در آنها ایجاد شود و نه چندان حلم ورزد و رأفت نشان دهد که فاسدان و اراذل دلیر گردند و در امر حکومت خلل ایجاد شود. علاوه بر این، موظف است که بر لشکریان امیرى شجاع قرار دهد که بتواند در جهاد علیه دشمن مردانه بجنگد و جامعه را حفظ کند.26 همچنین باید به وضعیت اقتصادى مردم نیز توجه کند و مردم را به کار و تلاش تشویق نماید،27 چون اگر وضعیت اقتصادى و معیشتى مردم مناسب باشد زمینه رشد مفاسد در جامعه کمتر مىشود، چرا که فقر خود باعث رواج بدىها و جرمها مانند دزدى و ربا مىگردد. علاوه بر آن باید بر مأموران خراج نظارت داشته باشد و از ظلم آنها به مردم جلوگیرى کند و مردم را به رعایت شرع و انجام امور شرعى وادار نماید.28
یکى از کارهایى که نجمالدین آن را از وظایف پادشاه مىشمارد، جنگ با کفار براى گسترش اسلام در میان آنان است، هر چند آنها زحمتى براى او ایجاد نکنند.29
همچنین حاکم باید براى بالا بردن سطح آگاهى مردم تلاش کند و تحصیل علوم در میان مردم را رواج دهد و به علما اهمیت دهد. هر قدر سطح فرهنگ جامعهاى در اثر رشد آگاهىها بالا رود ارزشها بیشتر رواج مىیابد و در نتیجه جامعه بیشتر به رشد و بالندگى مىرسد.
پند و اندرز حاکم
نجمالدین رازى در کنار ذکر وظایف پادشاه او را به انجام امورى و ترک امورى دیگر سفارش مىکند. او حاکم را به دورى از غرور و نخوت توصیه مىکند که آن بیمارى مهلکى براى حاکم و آفتى براى جامعه است که در نتیجه احساس استغنا و تحقیر دیگران رشد مىیابد سفارش دیگر وى به حاکم، خوددارى از معاشرت با مردم فرومایه است، چرا که آنها ظلم و فساد را در نظر پادشاه زیبا جلوه مىدهند و خود را دوستدار حاکم نشان مىدهند، در حالى که باعث از بین رفتن نظم و انتظام جامعه مىشوند، خزانه را خالى مىکنند، به بى گناهان تهمت مىزنند و باعث ناامنى راهها شوند.30 دیگر توصیه رازى به پادشاه این که میزان دخل و خرج او باید متعادل باشد و از افراط و تفریط خوددارى کند که اگر بخیل باشد باعث بدنامى پادشاه مىگردد و اگر سخاوتمند باشد و در آن افراط کرده و به اسراف بپردازد مملکت دچار مشکل مىشود و عدهاى فقیر و عدهاى دیگر غنى مىشوند و شکاف شدید طبقاتى به وجود مىآید که در نهایت منجر به نارضایتى مردم مىشود. همچنین پادشاه باید به قدر وسع مردم بر آنها کار تحمیل کند و الاّ منجر به از هم گسیختگى جامعه مىشود.31
بنابراین جامعه مطلوب نجم الدین، نوعى جامعه عادله دینى است که در آن، حاکم ارزشها و هنجارهاى جامعه را رعایت مىکند. و مردم نیز به تبع او آن ارزشها را رعایت مىکنند. در واقع نوعى مدینه فاضلهاى است که در آن همه امور بر اساس شریعت انجام مىشود.
از طرف دیگر، نجمالدین پادشاه را به طبیبى تشبیه مىکند که عدل را به عنوان دارویى در جامعه به کار مىبرد و وقتى که طبیبى حاذق باشد، سلامتى جامعه تأمین مىشود. و در جایى دیگر، جامعه را بدنى مىداند که پادشاه به منزله قلب است و اگر قلب سالم باشد سایر اعضا نیز سالم خواهد بود.32
همچنین معتقد است پادشاه بسان شبانى است که رعیت را که مانند رمهاند از دستبرد دشمنان حفظ کرده و شر آنها را دفع مىکند و بر پادشاه نیز لازم است که جامعه اسلامى را از نفوذ دشمنان حفظ نماید.
تشکیلات حکومت
نجمالدین رازى معتقد است در جامعه باید نهادها و تشکیلاتى باشند که در اداره جامعه به حاکم یارى رسانند؛ این تشکیلات عبارت است از وزارت، قضاوت، اوقاف، ولایتدار و حاجب. او براى هر یک از این تشکیلات خصوصیاتى را بیان کرده است.
1. وزارت: به اعتقاد نجم الدین، وزیر براى پادشاه یا حاکم به مثابه عقل است و چنانچه حاکم از مشاور و وزیر کاردان و لایقى برخوردار باشد جامعه رو به توسعه و تکامل پیش مىرود:
به داناى فرماى همواره کار
چو خواهى که کارت بود چون نگار
که دانا به هر کار باشد تمام
به دانا سپارد زمانه لگام33
در این صورت، حاکم براى سامان دادن به امور جامعه مىتواند بخش مهمى از کارهاى مملکت به وزیر یا وزیران بسپارد تا به همت و مساعدت آنان، وضع مردم و رعیت بهتر بشود.34
جامعه مانند خیمهاى است که ستون آن وزیر صاحب رأى است؛ چنانچه ستون خیمه محکم بوده و جامعه داراى افرادى بزرگ براى اداره باشد دوام و بقا مىیابد. وزیر باید داراى خصلتهایى نظیر راستى، بلندى، ثبات و تحمل باشد تا بتواند جامعه را به سوى عظمت و شکوه ببرد.35
نجمالدین رازى معتقد است تنها خداوند از داشتن وزیر و مشیر بى نیاز است و حتى انبیا نیز گاهى از خداوند تقاضاى مشاور و وزیر مىکردند؛ چنان که حضرت موسى از خداوند تقاضا مىکند: «و اجعل لى وزیراً»، که وزیر را براى قوت و قدرت خود لازم مىداند.36 حاکم نیز به وزیر احتیاج دارد که به وسیله وى در دین پرورى و عدالت گسترى موفق شود. همچنین سایر امرا مانند سایر اعضاى بدن هستند که اگر وزیر به عنوان عضو مهم بدن، سالم باشد، آنها نیز به تبع سالم خواهند بود.37
رابطه میان وزیر و پادشاه باید به گونهاى باشد که در ظاهر و باطن وى با پادشاه صادق باشد و از خیانت به پادشاه پرهیز کند و به خدمت به مردم بپردازد.
2. قضاوت: وجود نهاد قضا براى جلوگیرى از رواج فساد و منکرات و تنبیه مجرمان ضرورى است. همچنین مىتواند یاریگر حاکم در اداره جامعه باشد. البته قاضى خود باید صالح باشد تا جامعه به صلاح رهنمون شود و مانع بدىها و مفاسد گردد. چنان که نجمالدین رازى معتقد است قاضى باید فردى عالم، عاقل و دیندار و صالح باشد، و از مال یتیمان حفاظت کند، رشوه نگیرد و براى کسب پول حق را باطل و باطل را حق جلوه ندهد.38 البته او مىگوید که در زمان خودش امر قضا در دست اهلش نبوده است.39
3. اوقاف: نجمالدین بر این باور است که حاکم باید براى اوقاف فردى امین و صاحب دیانتى مشفق و کاردان بگمارد، که حق را به مستحقان دهد و مال اوقاف را در موارد آن صرف کند و نباید در امور لشکرى و براى ساختن پل و سد و امثال آنها صرف گردد و نباید در موارد مصرف آن، تغییر و تبدل صورت پذیرد.40
4. ولایتدارى: رازى معتقد است براى اداره هر شهر یا ولایتى لازم است که والیانى به شهرها فرستاده شوند. ولایتدار باید فردى عاقل و دیندار و داراى مروت باشد تا بتواند به خوبى شهر را اداره کند و نباید ظالم باشد که موجب آزار و اذیت مردم خواهد شد.41
5. حاجبى: حاکم براى آگاهى از اوضاع عمومى مردم لازم است حاجب یا معتمدى داشته باشد تا او را از هر حادثه و تحولى مطلع سازد. در حقیقت، حاجب یک نیروى اطلاعاتى است که حاکم را از وضع و حال مردم و نیز از خیانت و ظلم کارگزاران آگاه مىکند.
پىنوشتها
*) کارشناسى ارشد تاریخ دانشگاه الزهراء.
1. نجمالدین رازى، مرموزات اسدى در مرموزات داودى، به اهتمام محمد رضا شفیعى کدکنى (تهران: مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل شعبه تهران، 1352) ص 48.
2. همان، ص 49.
3. «رب اغفر لى وهب لى ملکاً».
4. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 50 - 51.
5. نجمالدین رازى، مرصاد العباد من المبدأ و المعاد، به اهتمام محمد امین ریاحى (تهران: علمى و فرهنگى، 1373) ص 320.
6. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 63.
7. مرصاد العباد من المبدأ و المعاد، ص 421 - 422.
8. همان، ص 421 - 424.
9. همان.
10. همان، ص 422.
11. همان، ص 414 - 417.
12. همان، ص 439.
13. «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته، فالامیرُ راعٍ رعیته و هو مسئول عنهم».
14. مرصاد العباد، ص 414 - 417.
15. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 49.
16. «انّ أفضل عباداللّه...».
17. «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و أولى الأمر منکم».
18. مرصاد العباد، ص 434.
19. همان، ص 450.
20. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 58 - 59.
21. «إنّ اللّه یأمر بالعدل و الإحسان».
22. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 97 - 101.
23. مرصاد العباد، ص 439.
24. نجمالدین رازى، رسالة الطیور، تصحیح محمد امین ریاحى (بى جا: توس، 1362).
25. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 61 - 62.
26. مرصاد العباد، ص 461.
27. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 106.
28. مرصاد العباد، ص 437 - 436.
29. همان، ص 438.
30. همان، ص 439.
31. همان، ص 440.
32. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 106 - 107.
33. همان، ص 105.
34. مرصاد العباد، ص 452.
35. همان، ص 453.
36. همان، ص 446 - 447.
37. مرموزات اسدى در مرموزات داودى، ص 60.
38. مرصاد العباد، ص 461.
39. مرصاد العباد، ص 462.
40. همان، ص 457.
41. همان، ص 460.