ناکارآمدى احزاب سیاسى در ایران معاصر (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
از مسائل مهم درباره احزاب سیاسى در ایران, نهادینه نشدن آنهاست. على رغم فضاى باز سیاسى در برخى مقاطع زمانى, تا کنون حزبى تعریف شده و داراى ساختار و کارویژه هاى حزبى در ایران شکل نگرفته است. مقاله حاضر با تبیین کارویژه هاى حزب و تطبیق آنها بر حزب توده در قبل و بعد از انقلاب اسلامى و حزب اراده ملى, عملکرد این دو حزب و علل ناکارآمدى آنها را مورد بررسى قرار داده است.متن
مقدمه
یکى از موضوعات مهم در صحنه سیاسى ایران بعد از انقلاب مشروطیت, احزاب و تشکل هاى مردمى است که به رغم سابقه یک صد ساله, هیچ حزب و تشکیلات منسجم و قوام یافته فراگیرى که نماینده واقعى بخشى از طبقات اجتماعى باشد شکل نگرفته است. این مقاله بر آن است تا علل نهادینه نشدن احزاب را با وجود فضاى باز سیاسى در برخى مقاطع زمانى, تبیین کند.
حزب سیاسى
احزاب سیاسى در معناى جدید خود داراى سابقه طولانى نیستند و پیشینه آنها به کمتر از دو سده پیشتر مى رسد. بنابراین در تعریف احزاب سیاسى نباید در جست وجوى پدیده ها یا شاخصه هایى باشیم که بسیار پیشتر از این تاریخ بودند; چنانچه برخى معتقدند سابقه احزاب به صدها سال قبل برمى گردد. شاخصه ها و عناصر احزاب جدید به قرار زیر است:
اول آن که از طریق انتخابات و مبارزات پارلمانى قدرت سیاسى را به دست آورند, مبارزه مسالمتآمیز را براى کسب کرسى هاى بیشتر و تشکیل حکومت گسترش دهند, به ایجاد نظم و ارتباط در اعضا از طریق رإىگیرى و محافل ویژه حزبى اقدام نمایند و داراى سلسله مراتبى باشند که حافظ انسجام و هماهنگى حزب باشند;
دوم آن که داراى جهان بینى, ایدئولوژى, شعار, فلسفه سیاسى, جهت گیرى طبقاتى, استراتژى و تاکتیک مبارزه باشد;
سوم آن که تلاش کنند تا قدرت سیاسى را مستقیما در دست گرفته یا در آن شریک شوند تا در پرتو آن بتوانند به اهداف مادى و غیرمادى خود دست یابند.
بعضى از محققان نظیر لاپالومبارا و واینر سعى کرده اند که به جاى ارائه تعریف, از طریق شناسایى و برشمردن عوامل حزب, این پدیده اجتماعى را مشخص کنند. بر این اساس آنها حزب را داراى ویژگى ذیل مى دانند:
1 - داراى سازمان هاى پایدار و مرکزى و رهبرىکننده است, یعنى تشکیلات حزب با مردن رهبران و بنیادگذاران حزب از هم نپاشد;
2 - داراى سازمان هاى محلى پایدار هستند که با سازمان مرکزى حزب پیوند همیشگى و گونه گون دارند;
3 - رهبرى مرکزى و محلى حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسى را در پهنه کشور, خواه به تنهایى یا به یارى حزب هاى دیگر, به دست گیرند و آنها را رهبرى و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر قدرت سیاسى حاکم بسنده کنند;
4 - از پشتیبانى توده مردم برخوردار باشد.2
با عنایت به شاخصه هایى که براى احزاب سیاسى برشمردیم, مى توان حزب سیاسى را این گونه تعریف کرد: حزب به گروهى از افراد اطلاق مى شود که براساس اصول و هدف هاى مشترک در سازمانى متشکل شده و براى رسیدن به هدف ها و اجراى اصول موردنظر درصدد کسب قدرت از راه هاى قانونى و مجاز هستند.
کارویژه هاى احزاب سیاسى
احزاب سیاسى کارویژه هایى را در زندگى اجتماعى عهده دار هستند که در تحقق دموکراسى و حاکمیت ملى نقش حیاتى دارد و لازم است تبیین شود. درباره وظایف و کارویژه هاى احزاب دیدگاه هاى مختلفى ارائه شده است که در این جا به مهم ترین آنها اشاره مى کنیم:
1 - شکل دادن به افکار عمومى: به این بیان که ((احزاب با ارائه یک برنامه و خطمشى, موجد فکرى جمعى مى شوند که زیر پوشش آن, افراد پراکنده به نوعى وحدت سیاسى مى رسند ... بدون وجود برنامه ها و بحث پیرامون مسائل و نقطه نظرها, فرد از حداقل آگاهى نیز محروم و از اعمال سهم خود در حق حاکمیت باز مى ماند ... پیچیدگى زندگى امروز به فرد امکان نمى دهد که به تنهایى به کسب اطلاعات لازم و سپس تحلیل آنها بپردازد و در نتیجه راه سیاسى خود را انتخاب کند))3;
2 - معرفى کاندیداها (نامزدها): عموم مردم که قسمت زیادى از اوقات خود را صرف امور زندگى مى کنند, معمولا فرصت و همچنین تخصص کافى براى بررسى و شناخت افراد لایق براى تصدى مقام هاى سیاسى را ندارند; به علاوه اگر قرار باشد که هرکس خود به دنبال شناخت و معرفى کاندیداى موردنظر برود, جامعه سیاسى دچار بى نظمى و آشفتگى مى شود. از این رو احزاب با مداخله در این امر و معرفى کاندیداهاى لازم, روند تعیین کاندیداها را منظم کرده و مشکل را حل مى کنند. گام بعدى, حمایت از نامزدهاى انتخاباتى و تلاش براى متقاعد کردن مردم به رإى دادن به آنهاست. حزب این کار را با حمایت مالى از مبارزات انتخاباتى و با استفاده از ابزارهاى تبلیغاتى و وسایل ارتباطى در دسترس خود انجام مى دهد;
3 - سیاست گذارى: هر حزب سیاسى ناگزیر است که اهداف و برنامه هاى خود را براى مردم تشریح کند تا مردم بتوانند از میان دیدگاه ها و برنامه هاى مختلف, برنامه اى را انتخاب کنند که به اهدافشان نزدیک تر است. بنابراین احزاب مى کوشند تا فراگیرترین شعارها را براى افکار عمومى عرضه بدارند تا در جلب اکثریت آرا موفق شوند;
4 - افزایش آگاهى مردم: یعنى آگاه ساختن مردم از تصمیم ها و مقاصد قدرت سیاسى. این عمل ممکن است به دو صورت صورت پذیرد: یکى, تإیید تصمیمات دولت که معمولا در سیستم تک حزبى اعمال مى شود و دیگرى, نفى و نقد این تصمیمات که در نظام هاى چند حزبى و از طرف احزاب خارج از هیإت حاکمه انجام مى شود;
5 - تجمیع و انعکاس مطالبات مشروع و قانونى مردم به نظام: نظام هاى سیاسى با انبوهى از تقاضاى, بعضا متعارض مردم روبه رو هستند که پاسخ گویى به همه آنها عملا غیرممکن است; از این رو نقش احزاب سیاسى در تجمیع خواسته ها و علایق پراکنده بسیار موثر است;
6 - نظارت بر قدرت سیاسى و کنترل آن: احزاب خارج از هیإت حاکمه به عنوان دولت در سایه عمل مى کنند و براى تمهید زمینه هاى پیروزى در انتخابات آینده, عملکرد دولت را زیر ذره بین نظارت قرار مى دهند;
7 - ایجاد محیطى مسالمتآمیز جهت حل و فصل اختلافات: احزاب به علت عمل کردن در چارچوب قانون, زمینه رقابت سالم و آرامى را براى کسب قدرت فراهم مىآورند;
8 - آموزش سیاسى: از آن جا که توده مردم در قبال فعالیت هاى حکومت بى احساس و بى اعتنا هستند, لازم است تا آنها را از این بى تفاوتى درآورد و به صحنه هاى سیاسى کشاند, که احزاب در این راستا نقش موثرى ایفا مى کنند. به طور کلى احزاب آموزش سیاسى را در دو سطح انجام مى دهند: الف) آموزش در سطح عمومى که از طریق نشریات و رسانه هاى گروهى, اهداف و آرمان ها و برنامه هاى خود را به مردم القا مى کنند; ب) آموزش در سطح خصوصى که در این سطح به آموزش افراد و اعضاى حزب مى پردازند تا تشکیلات و سازمان حزبى در پرتو وجود اعضاى آگاه و متعهد به حزب پایدار بماند و حزب بتواند براى مناصب مختلف سیاسى, اقتصادى و اجتماعى و به طور کلى رهبرى جامعه, نیروهاى کارآمدى تربیت کند.
اینک به مطالعه موردى دو حزب ((توده)) و ((اراده ملى)) مى پردازیم.
1. حزب توده
در میان احزاب و تشکل هاى سیاسى دهه 1320, بى شک حزب توده نیرومندترین و سازمان یافته ترین نیروى حزبى ایران بود که مدتى بدون رقیب در عرصه سیاست کشور پیش رفت و توانست از آغاز دهه بیست تا سال هاى پس از انقلاب اسلامى در طول بیش از چهل سال با فراز و نشیب هاى زیاد در داخل و خارج از کشور فعالیت کند.
الف) حزب توده قبل از انقلاب اسلامى
حزب توده با در پیش گرفتن سیاست ترور و خشونت عملا تمایلات مارکسیستى ـ لنینیستى خود را نشان داد, ولى تا قبل از کنگره دوم سعى کرد تمایلات مارکسیستى خود را ظاهر نسازد; البته در داخل حزب از همان آغاز, اصول مارکسیسم ـ لنینیسم براى کادرها تدریس مى شد; اما حزب از اعلان مواضع و اهداف مارکسیستى خود با توجه به شرایط اجتماعى و فرهنگى ایران و بافت مذهبى آن اجتناب مى کرد. از این رو رهبرى حزب در معرفى مبانى عقیدتى و اهداف خود در نامه مردم نوشت:
حزب توده ایران نه تنها مخالف مذهب نیست, بلکه به مذهب به طور کلى و مذهب اسلام خصوصا احترام مى گذارد و روش حزبى خود را با تعلیمات عالیه مذهب محمدى منافى نمى داند, بلکه معتقد است که در راه هدف هاى مذهب اسلام مى کوشد ... حزب توده ایران حامى جدى تعالیم مقدس اسلام خواهد بود.4
حزب توده در طول حیاتش جهت حفظ منافع شوروى, کمیته ترور را به رهبرى خسرو روزبه تشکیل داد. کیانورى قتل هاى درون سازمانى را که به دستور رهبرى حزب انجام مى گرفت به راحتى توجیه و تإیید مى کند, چون وى معتقد است آنها عضو خانواده بزرگ حزبى هستند, بنابراین مرگ و زندگى تمام اعضا باید به اراده رهبرى حزب وابسته باشد. آنچه مسلم است سرقت هاى بانک ملى دماوند, بانک ملى مرکز و بانک بازرگانى و قتل حسام لنکرانى, محسن صالحى, داریوش غفارى, فاطرى و پرویز نوایى5 به دست سازمان اطلاعات به رهبرى دکتر مرتضى یزدى, از طرف هیإت اجراییه هشت نفرى و مسوول این سازمان, خسرو روزبه, انجام گرفت و در هیإت اجراییه تإیید شد.6
در واقع بین سران حزب کم نبودن افرادى که هر عمل نامشروع را براى نیل به هدف, مشروع مى دانستند هرچند علیه دوستان و رفقاى نزدیک خودشان باشد.
حزب توده در زمینه آشنا ساختن افراد جامعه به حقوق و وظایف شهروندى, و بالا بردن دانش و آگاهى آنها از مسائل اجتماعى و سیاسى, سیاست گذارى و شکل دادن به افکار عمومى هیچ گونه اقدامى انجام نداد.
رهبران حزب توده به لایحه هاى مختلف اجتماعى کشور در حوزه فرهنگ ملى, مذهبى, آداب و سنن و حتى تاریخ واقعى ایران وقعى نمى نهادند, چون اساس حزب بر افکارى نهاده شده بود که با این مقولات بیگانه بود; آنچه در برنامه آموزش رهبرى حزب قرار داشت, مارکسیسم ـ استالینیسم یعنى فرهنگ فراملى بود که مسکو براى همه کشورها تجویز مى کرد; البته آموزش صنفى ـ سیاسى حزب خصوصا به کارگران ارائه مى شد, ولى این تعلیمات وقتى ارزش واقعى خود را پیدا مى کرد که با آموزش هاى جنبى از قبیل درگیرى با مخالفان و خرابکارى در سرمایه هاى ملى و چماق کشى همراه نبود. حزب توده بهترین فرصت ها داشت که بنیاد یک مبارزه صنفى خود انگیخته یعنى به دور از هدف هاى سیاسى را بر جاى نهد, ولى به جاى آن, اتحادیه هاى صنفى واقعى را تحت نفوذ خود درآورد و وسیله استفاده هاى سیاسى و حزبى قرار داد.
یکى از کارویژه هاى احزاب, ایجاد ارتباط بین مردم و زمامداران و تجمیع و انعکاس مطالبات مشروع و قانونى مردم به نظام است, یعنى احزاب, نمایندگان خود را به مقام هاى دولتى برمى گزینند و این نمایندگان رابط بین مردم و حکومت هستند, اما حزب توده از آن جایى که از میان مردم به وجود نیامده بود و به طور مستقیم به دستور مقامات شوروى تشکیل شده بود, همواره به جاى این که سیاست ها و تصمیمات دولت را با مردم در میان بگذارد و مطالبات قانونى و مشروع مردم را به حکومت منتقل سازد, مجرى سیاست هاى شوروى بود.
ایجاد محیطى مسالمتآمیز جهت حل و فصل اختلافات یکى از کارویژه هایى بود که براى احزاب برشمردیم, ولى حزب توده برعکس آن عمل مى کرد; آشوب و درگیرى در سرلوحه کارهاى آن قرار داشت. بیشتر زد و خوردها با پلیس و با اعضاى احزاب مخالف حزب توده, در برابر مراکز و کانون هاى حزبى, حزب توده و شعبات و شاخه هاى آن به وقوع مى پیوست. ناصر نجمى مى نویسد:
در جریان بعضى فعالیت هاى سیاسى و حزبى که در شهرهاى شمالى داشتیم, ناگزیر افراد این حزب, ما را به عرصه مبارزه مى کشاندند و اگرچه هدف ما به هیچ وجه مبارزه رویارو نبود, بلکه یک مبارزه منطقى و ایدئولوژیکى به شمار مى رفت, ولى ماجراجویان و هنگامه طلبان حزب توده در شهرستان ها, غیر از این مى اندیشیدند و راه دیگرى را برمى گزیدند.7
استقلال یکى از شاخصه هاى نهادینگى احزاب است و اگر یک حزب نماینده منافع گروه هاى اجتماعى باشد, میزان استقلال آن بیشتر است و درجه بالاى استقلال, نشان دهنده سطح بالاى نهادینه شدن آنهاست, اما حزب توده دست نشانده دولت شوروى و تإمین کننده منافع آن کشور بود; بنابراین طبیعى است که هر وقت حزبى به کشورى وابسته باشد, در صورت عدم حمایت آن کشور از آن حزب, حزب مزبور تعطیل خواهد شد.
ب) حزب توده بعد از انقلاب اسلامى
با پیروزى انقلاب اسلامى ایران و به دنبال ایجاد فضاى باز سیاسى, مسإله فعالیت حزب توده در داخل کشور و انتقال کمیته مرکزى آن از آلمان شرقى به ایران, مورد توجه مقامات حزب کمونیست شوروى و کا. گ. ب قرار گرفت. نورالدین کیانورى که به عنوان یک مهره اطلاعاتى ـ تشکیلاتى به جاى ایرج اسکندرى به دبیر اولى حزب منصوب شد.
حزب توده براى اجراى منویات خودش, دو سیاست عمده را در پیش گرفت: 1 - مسخ انقلاب یا براندازى خزنده; 2 - براندازى ضربتى یا کودتاى چپ.
مسخ انقلاب عبارت است از تلاش همه جانبه براى جذب نیروها و جنبش ها و انقلابات رهایى بخش جهان سوم به مدار وابستگى به بلوک شرق. به همین دلیل حزب توده در وهله اول کوشید تا شاید یک جناح متمایل به شرق را در حاکمیت اسلامى بیابد و آن را به پایگاه خود براى مسخ انقلاب اسلامى بدل سازد و زمانى که از این تلاش ناامید شد, کوشید تا از طریق معدود عوامل نفوذى خود در رده هاى مختلف مشاغل و مقامات دولتى چنین جناحى را ایجاد کند و آن را جناح روشن بین حاکمیت نامید.
منظور از براندازى ضربتى یا کودتاى چپ این است که حزب توده که همواره کودتا را یکى از راه حل ها مى دانست, در سال هاى 1358 ـ 1361, همزمان با طرح ((براندازى خزنده)), طرح کودتا به عنوان آلترناتیو در نظر گرفت تا در صورت ناکامى طرح نخست و در شرایط پیدایش وضع انقلابى (بحران سیاسى در کشور) آن را اجرا کند. مقدمات این طرح از بهمن 1357 آغاز شد و بعدها به ویژه در سال 1360 تدارکات کافى فراهم شد.
با توجه به عملکرد حزب توده در سال هاى 1320 - 1332 و پس از پیروزى انقلاب اسلامى, نکات ذیل قابل توجه است: در هر دو مقطع تاریخى حزب توده سخت از غیرقانونى شدن پرهیز دارد و مى کوشد تا به هر بهایى سیاست هاى واقعى خود را مکتوم دارد; همان گونه که در دوره اول فعالیت علنى (1320 - 1327) حزب توده خود را مقید به قانون اساسى مشروطه سلطنتى وانمود مى کرد, در دوره دوم فعالیت علنى (1358 - 1361) نیز خود را وفادار به قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران وانمود مى کرد; همان طور که در دوره اول با مظلوم نمایى شهرت کمونیستى را اتهام وارده از سوى سید ضیا و دار و دسته حزب ((اراده ملى)) تبلیغ مى کرد, در دوره دوم نیز شهرت جاسوسى را اتهامات قالبى ساواک و تبلیغات آریامهرى مى خواند و نیز همان گونه که در دوره اول حزب توده خود را مقید به ((اصل استقلال ملى)) وانمود مى ساخت, در دوره دوم نیز خود را مقید به اصل ((نه شرقى ـ نه غربى)) اعلام مى داشت. اما پس از انحلال (در سال هاى 1327 و 1362) که دیگر حزب از اهرم هاى قانونى و فعالیت علنى ناامید شده بود, ماهیت سیاست هاى خود را به صراحت بیان مى داشت.
نقش اصلى حزب توده در دوره بعد از انقلاب اسلامى سوق دادن جامعه به سمت شوروى از طریق استراتژىهاى پنهان کارى و مبارزه پوشیده بود, نه انجام کارویژه هاى احزاب مانند آشنا ساختن افراد جامعه به حقوق و وظایف شهروندى, بالا بردن سطح دانش و آگاهى هاى آنها, انجام پژوهش ها و بررسى هاى علمى, پرورش رهبران آینده جامعه, تشویق افراد به شرکت در انتخابات و استفاده از حق رإى.
2. حزب اراده ملى
یکى دیگر از تشکیلاتى که با استفاده از فضاى باز سیاسى دهه 1320 ظهور پیدا کرد, حزب اراده ملى به رهبرى سید ضیإالدین طباطبایى بود که در بهمن 1323 تإسیس شد. همان طور که هدف تإسیس اکثر احزاب دهه بیست, مبارزه و مخالفت با احزاب رقیب بود, هدف حزب اراده ملى نیز مبارزه با حزب توده بود. حزب اراده ملى اگرچه, به عقیده اکثر صاحب نظران, از انسجام تشکیلاتى بالایى برخوردار بود و پس از حزب توده یکى از منظم ترین و تشکیلاتى ترین و قوىترین احزاب سیاسى در ایران به شمار مى رفت, ولى مانند حزب توده, به بیگانگان وابسته بود و براساس دستور انگلیسى ها راه اندازى شده بود.
حزب اراده ملى از همان آغاز تا متوقف شدن فعالیت هایش همواره با حزب توده در همه زمینه ها برخورد داشت که به صورت جنگ تبلیغاتى و درگیرىهاى خیابانى میان اعضا و هواداران دو حزب انجام مى شد; براى مثال حزب اراده ملى به دفاتر, مطبوعات, چاپخانه ها و هواداران حزب توده حمله مى کرد. رسول مهربان در این زمینه مى نویسد:
حملات وحشیانه حزب اراده ملى هر روز به حزب توده ایران شدیدتر مى شد. حزب اراده ملى از قدرت بى سابقه اى برخوردار بود و دو ایل معروف و مسلح قشقایى و بختیارى از سید ضیإالدین حمایت مى کردند. گذشته از چاقوکشان حرفه اى تهران و فواحش و گزمه هاى دربار و شهربانى, عباس مسعودى مدیر روزنامه اطلاعات, جبهه اى از روزنامه نگاران جیره خوار دربار به وجود آورد که مردم را به غارت و کشتن توده اىها تحریک مى کرد.8
همین نویسنده در ادامه مى نویسد: ((حزب اراده ملى علنا به حزب توده ایران اعلان جنگ داد. همین جو وحشتناک و متشنج سال 1324 حزب ایران را به حزب توده نزدیک کرد)).9
خاتمه
عملکرد احزاب سیاسى در ایران, به طور کلى و دو حزب مورد بحث, به طور خاص, نشان مى دهد که بسیارى از آنها داراى کمترین میزان آگاهى از کارویژه هاى احزاب بودند و به دلیل انحراف از اهداف و کارویژه هاى راستین خود, نه تنها به عنوان سازوکارهاى مشارکت و جامعه مدنى نقش رابط میان دولت و جامعه را ایفا نکردند, بلکه موجب تشدید خشونت و سرکوب عناصر دموکراسى از طرف حکومت شدند. بسیارى از جمعیت ها, گروه ها و جریانات و احزاب سیاسى در ایران ریشه در مسائل و وقایع خاص زمانى و مقطعى داشته اند. برخى از آنها صرفا جهت مقابله با گروه ها و جریانات فکرى و سیاسى مخالف یا نیروهاى متعارض داخلى و خارجى به وجود آمده و تمامى تلاششان در مبارزه با رقیب, نابودى یا خارج کردن آنها از صحنه سیاسى از راه هاى قانونى و غیرقانونى, خشونتآمیز یا غیرخشونتآمیز بوده است.
در واقع احزاب سیاسى ایران نتوانسته از فرصت هاى به دست آمده در جهت نهادینه کردن دموکراسى و تثبیت نهادهاى مدنى سود ببرد. در برهه هایى که براى فعالیت هاى سیاسى پیش مىآمد, این فعالیت ها آن چنان صرف مبارزات بیهوده و کشمکش هاى فرعى و انحرافى مى شد که همه بازیگران سیاسى, دشمن اصلى آزادى و عدالت اجتماعى و ملت را فراموش کرده و به جاى پایه ریزى یک بناى مستحکم براى حاکمیت مردمى و حل معضلات اصلى جامعه, به درگیرى و خشونت بین حزبى سرگرم مى شدند.
اگر فعالیت احزاب در فرصت هاى به دست آمده در خدمت مبارزات اصیل سیاسى قرار مى گرفت, این امکان وجود داشت که فرهنگ تحزب در ایران نهادینه شده و بسیارى از ناخالصى ها و آلودگى را از خود دور کند, ولى در تاریخ سیاسى معاصر در فرصت هایى که مبارزات پارلمانى تا حدودى رونق مى یافت این فرصت ها آن چنان از جنجال ها, درگیرىها, پرخاشگرىها, حذف ها, اتهامات, التهابات و هیجانات سیاسى و اجتماعى پر مى شد که هرگز جایى براى عادى شدن رفتارهاى سیاسى و گروهى باقى نمى ماند تا در آن شرایط احزاب بتوانند نقش هاى اصیل و کارکردهاى اجتماعى خود را ایفا کنند, ((زیرا اغلب سیاست مداران رقیب بر سر موضوعات خصوصى با یکدیگر نزاع و مبارزه مى کردند و کمتر اتفاق مى افتاد که دو نفر سیاست مدار و یا دو جمعیت سیاسى روى بعضى مسائل عمومى و نواقص برنامه ها و هدف هاى اصلاحى با یکدیگر وارد جر و بحث شوند)).10
بنابراین مى توان گفت یکى از علل مهم نهادینه نشدن احزاب, اتخاذ استراتژى نادرست از سوى احزاب براى ابراز مخالفت خود علیه همدیگر و حکومت بود.
یکى از کارکردهاى مهم احزاب سیاسى این است که ضمن تجهیز و بسیج نیروهاى پراکنده اجتماعى در جهت مشارکت سیاسى, تلاش کنند تا مبارزه سیاسى را از حالت قهرآمیز خارج سازند; مبارزه اى که در جهت مشارکت هاى سیاسى انجام مى گیرد با مفهوم مبارزه به طور اخص که در سایر مقوله ها و پدیده ها به کار گرفته مى شود و غالبا با خشونت همراه است تفاوت دارد. آنچه در جامعه سیاسى ایران موجب ناپایدارى احزاب گردید, نوع تلقى جامعه از مفهوم خاص مبارزه سیاسى بود نه مفهوم مبارزه در مشارکت سیاسى. تلقى جامعه و فعالان سیاسى از مبارزه سیاسى با مفهوم مبارزه در سایر موارد یکى شده بود. در صورتى که براى پایدارى احزاب سیاسى باید بین این دوگونه تلقى تفاوت قائل شد. حیات حزبى با روح مبارزه خشونتآمیز مغایرت دارد. وقتى تلقى جامعه از مبارزه در فعالیت سیاسى با خشونت همراه باشد, در آن صورت احزاب به مثابه شناخته شده ترین ابزار پیکار سیاسى براى شکست مخالفان و کسب قدرت به هر وسیله از جمله به کارگیرى روش هاى حذف و خصمانه مورد استفاده قرار مى گیرد. آنها براى تحقق اهداف خود آن چنان غرق در ستیزش حزبى مى شوند که حتى به فروپاشى نظام اجتماعى و وحدت ملى و منافع عمومى جامعه نیز توجهى ندارند و امنیت و سلامت جامعه برایشان اهمیتى به مراتب کمتر از اهداف گروهى خواهد داشت و آنچه براى آنان مهم خواهد بود مبارزه و شکست دشمن (حزب رقیب) است نه چیز دیگرى.
پى نوشت ها
1دانش آموخته حوزه علمیه قم, کارشناس ارشد علوم سیاسى و مدرس دانشگاه آزاد اسلامى اراک.
2- عبدالحمید ابوالحمد, مبانى سیاست (تهران: انتشارات توس, چاپ ششم, 1370) ص 405.
3- احمد نقیب زاده, ((عملکرد و نقش احزاب سیاسى در جوامع امروزى)), اطلاعات سیاسى ـ اقتصادى, ش 8 (1368) ص 9 ـ 10.
4- الهه کولایى, استالینیسم و حزب توده ایران (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامى, 1376), به نقل از: ((اعلامیه هیإت اجرائیه به رفقاى حزبى)), نامه مردم, شماره اول, دوره پنجم (15 دى 1325).
5- پرویز نوایى از اعضاى نفوذى حزب در رکن دو ارتش و عضو سازمان جوانان که به دستور کمیته مرکزى به قتل رسید. داریوش غفارى, فاطرى و صالحى هر سه از اعضاى نفوذى حزب در رکن دو ارتش بودند.
6- سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشى (تهران: موسسه مطالعات و پژوهش هاى سیاسى, 1370) ص 141.
7- ناصر نجمى, خاطرات سیاسى حوادث تاریخى ایران از شهریور 20 تا 28 مرداد 1332 (بى جا: انتشارات کلینى, 1370) ص 120.
8- رسول مهربان, بررسى مختصر احزاب بورژوازى لیبرال در مقابله با جنبش کارگرى و ... (بى جا: انتشارات پیک ایران, بى تا) ص 24.
9- همان.
10- جورج لتروسکى, رقابت روسیه و غرب در ایران, ترجمه اسماعیل رائین (تهران: جاویدان, 1353) ص 194.
یکى از موضوعات مهم در صحنه سیاسى ایران بعد از انقلاب مشروطیت, احزاب و تشکل هاى مردمى است که به رغم سابقه یک صد ساله, هیچ حزب و تشکیلات منسجم و قوام یافته فراگیرى که نماینده واقعى بخشى از طبقات اجتماعى باشد شکل نگرفته است. این مقاله بر آن است تا علل نهادینه نشدن احزاب را با وجود فضاى باز سیاسى در برخى مقاطع زمانى, تبیین کند.
حزب سیاسى
احزاب سیاسى در معناى جدید خود داراى سابقه طولانى نیستند و پیشینه آنها به کمتر از دو سده پیشتر مى رسد. بنابراین در تعریف احزاب سیاسى نباید در جست وجوى پدیده ها یا شاخصه هایى باشیم که بسیار پیشتر از این تاریخ بودند; چنانچه برخى معتقدند سابقه احزاب به صدها سال قبل برمى گردد. شاخصه ها و عناصر احزاب جدید به قرار زیر است:
اول آن که از طریق انتخابات و مبارزات پارلمانى قدرت سیاسى را به دست آورند, مبارزه مسالمتآمیز را براى کسب کرسى هاى بیشتر و تشکیل حکومت گسترش دهند, به ایجاد نظم و ارتباط در اعضا از طریق رإىگیرى و محافل ویژه حزبى اقدام نمایند و داراى سلسله مراتبى باشند که حافظ انسجام و هماهنگى حزب باشند;
دوم آن که داراى جهان بینى, ایدئولوژى, شعار, فلسفه سیاسى, جهت گیرى طبقاتى, استراتژى و تاکتیک مبارزه باشد;
سوم آن که تلاش کنند تا قدرت سیاسى را مستقیما در دست گرفته یا در آن شریک شوند تا در پرتو آن بتوانند به اهداف مادى و غیرمادى خود دست یابند.
بعضى از محققان نظیر لاپالومبارا و واینر سعى کرده اند که به جاى ارائه تعریف, از طریق شناسایى و برشمردن عوامل حزب, این پدیده اجتماعى را مشخص کنند. بر این اساس آنها حزب را داراى ویژگى ذیل مى دانند:
1 - داراى سازمان هاى پایدار و مرکزى و رهبرىکننده است, یعنى تشکیلات حزب با مردن رهبران و بنیادگذاران حزب از هم نپاشد;
2 - داراى سازمان هاى محلى پایدار هستند که با سازمان مرکزى حزب پیوند همیشگى و گونه گون دارند;
3 - رهبرى مرکزى و محلى حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسى را در پهنه کشور, خواه به تنهایى یا به یارى حزب هاى دیگر, به دست گیرند و آنها را رهبرى و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر قدرت سیاسى حاکم بسنده کنند;
4 - از پشتیبانى توده مردم برخوردار باشد.2
با عنایت به شاخصه هایى که براى احزاب سیاسى برشمردیم, مى توان حزب سیاسى را این گونه تعریف کرد: حزب به گروهى از افراد اطلاق مى شود که براساس اصول و هدف هاى مشترک در سازمانى متشکل شده و براى رسیدن به هدف ها و اجراى اصول موردنظر درصدد کسب قدرت از راه هاى قانونى و مجاز هستند.
کارویژه هاى احزاب سیاسى
احزاب سیاسى کارویژه هایى را در زندگى اجتماعى عهده دار هستند که در تحقق دموکراسى و حاکمیت ملى نقش حیاتى دارد و لازم است تبیین شود. درباره وظایف و کارویژه هاى احزاب دیدگاه هاى مختلفى ارائه شده است که در این جا به مهم ترین آنها اشاره مى کنیم:
1 - شکل دادن به افکار عمومى: به این بیان که ((احزاب با ارائه یک برنامه و خطمشى, موجد فکرى جمعى مى شوند که زیر پوشش آن, افراد پراکنده به نوعى وحدت سیاسى مى رسند ... بدون وجود برنامه ها و بحث پیرامون مسائل و نقطه نظرها, فرد از حداقل آگاهى نیز محروم و از اعمال سهم خود در حق حاکمیت باز مى ماند ... پیچیدگى زندگى امروز به فرد امکان نمى دهد که به تنهایى به کسب اطلاعات لازم و سپس تحلیل آنها بپردازد و در نتیجه راه سیاسى خود را انتخاب کند))3;
2 - معرفى کاندیداها (نامزدها): عموم مردم که قسمت زیادى از اوقات خود را صرف امور زندگى مى کنند, معمولا فرصت و همچنین تخصص کافى براى بررسى و شناخت افراد لایق براى تصدى مقام هاى سیاسى را ندارند; به علاوه اگر قرار باشد که هرکس خود به دنبال شناخت و معرفى کاندیداى موردنظر برود, جامعه سیاسى دچار بى نظمى و آشفتگى مى شود. از این رو احزاب با مداخله در این امر و معرفى کاندیداهاى لازم, روند تعیین کاندیداها را منظم کرده و مشکل را حل مى کنند. گام بعدى, حمایت از نامزدهاى انتخاباتى و تلاش براى متقاعد کردن مردم به رإى دادن به آنهاست. حزب این کار را با حمایت مالى از مبارزات انتخاباتى و با استفاده از ابزارهاى تبلیغاتى و وسایل ارتباطى در دسترس خود انجام مى دهد;
3 - سیاست گذارى: هر حزب سیاسى ناگزیر است که اهداف و برنامه هاى خود را براى مردم تشریح کند تا مردم بتوانند از میان دیدگاه ها و برنامه هاى مختلف, برنامه اى را انتخاب کنند که به اهدافشان نزدیک تر است. بنابراین احزاب مى کوشند تا فراگیرترین شعارها را براى افکار عمومى عرضه بدارند تا در جلب اکثریت آرا موفق شوند;
4 - افزایش آگاهى مردم: یعنى آگاه ساختن مردم از تصمیم ها و مقاصد قدرت سیاسى. این عمل ممکن است به دو صورت صورت پذیرد: یکى, تإیید تصمیمات دولت که معمولا در سیستم تک حزبى اعمال مى شود و دیگرى, نفى و نقد این تصمیمات که در نظام هاى چند حزبى و از طرف احزاب خارج از هیإت حاکمه انجام مى شود;
5 - تجمیع و انعکاس مطالبات مشروع و قانونى مردم به نظام: نظام هاى سیاسى با انبوهى از تقاضاى, بعضا متعارض مردم روبه رو هستند که پاسخ گویى به همه آنها عملا غیرممکن است; از این رو نقش احزاب سیاسى در تجمیع خواسته ها و علایق پراکنده بسیار موثر است;
6 - نظارت بر قدرت سیاسى و کنترل آن: احزاب خارج از هیإت حاکمه به عنوان دولت در سایه عمل مى کنند و براى تمهید زمینه هاى پیروزى در انتخابات آینده, عملکرد دولت را زیر ذره بین نظارت قرار مى دهند;
7 - ایجاد محیطى مسالمتآمیز جهت حل و فصل اختلافات: احزاب به علت عمل کردن در چارچوب قانون, زمینه رقابت سالم و آرامى را براى کسب قدرت فراهم مىآورند;
8 - آموزش سیاسى: از آن جا که توده مردم در قبال فعالیت هاى حکومت بى احساس و بى اعتنا هستند, لازم است تا آنها را از این بى تفاوتى درآورد و به صحنه هاى سیاسى کشاند, که احزاب در این راستا نقش موثرى ایفا مى کنند. به طور کلى احزاب آموزش سیاسى را در دو سطح انجام مى دهند: الف) آموزش در سطح عمومى که از طریق نشریات و رسانه هاى گروهى, اهداف و آرمان ها و برنامه هاى خود را به مردم القا مى کنند; ب) آموزش در سطح خصوصى که در این سطح به آموزش افراد و اعضاى حزب مى پردازند تا تشکیلات و سازمان حزبى در پرتو وجود اعضاى آگاه و متعهد به حزب پایدار بماند و حزب بتواند براى مناصب مختلف سیاسى, اقتصادى و اجتماعى و به طور کلى رهبرى جامعه, نیروهاى کارآمدى تربیت کند.
اینک به مطالعه موردى دو حزب ((توده)) و ((اراده ملى)) مى پردازیم.
1. حزب توده
در میان احزاب و تشکل هاى سیاسى دهه 1320, بى شک حزب توده نیرومندترین و سازمان یافته ترین نیروى حزبى ایران بود که مدتى بدون رقیب در عرصه سیاست کشور پیش رفت و توانست از آغاز دهه بیست تا سال هاى پس از انقلاب اسلامى در طول بیش از چهل سال با فراز و نشیب هاى زیاد در داخل و خارج از کشور فعالیت کند.
الف) حزب توده قبل از انقلاب اسلامى
حزب توده با در پیش گرفتن سیاست ترور و خشونت عملا تمایلات مارکسیستى ـ لنینیستى خود را نشان داد, ولى تا قبل از کنگره دوم سعى کرد تمایلات مارکسیستى خود را ظاهر نسازد; البته در داخل حزب از همان آغاز, اصول مارکسیسم ـ لنینیسم براى کادرها تدریس مى شد; اما حزب از اعلان مواضع و اهداف مارکسیستى خود با توجه به شرایط اجتماعى و فرهنگى ایران و بافت مذهبى آن اجتناب مى کرد. از این رو رهبرى حزب در معرفى مبانى عقیدتى و اهداف خود در نامه مردم نوشت:
حزب توده ایران نه تنها مخالف مذهب نیست, بلکه به مذهب به طور کلى و مذهب اسلام خصوصا احترام مى گذارد و روش حزبى خود را با تعلیمات عالیه مذهب محمدى منافى نمى داند, بلکه معتقد است که در راه هدف هاى مذهب اسلام مى کوشد ... حزب توده ایران حامى جدى تعالیم مقدس اسلام خواهد بود.4
حزب توده در طول حیاتش جهت حفظ منافع شوروى, کمیته ترور را به رهبرى خسرو روزبه تشکیل داد. کیانورى قتل هاى درون سازمانى را که به دستور رهبرى حزب انجام مى گرفت به راحتى توجیه و تإیید مى کند, چون وى معتقد است آنها عضو خانواده بزرگ حزبى هستند, بنابراین مرگ و زندگى تمام اعضا باید به اراده رهبرى حزب وابسته باشد. آنچه مسلم است سرقت هاى بانک ملى دماوند, بانک ملى مرکز و بانک بازرگانى و قتل حسام لنکرانى, محسن صالحى, داریوش غفارى, فاطرى و پرویز نوایى5 به دست سازمان اطلاعات به رهبرى دکتر مرتضى یزدى, از طرف هیإت اجراییه هشت نفرى و مسوول این سازمان, خسرو روزبه, انجام گرفت و در هیإت اجراییه تإیید شد.6
در واقع بین سران حزب کم نبودن افرادى که هر عمل نامشروع را براى نیل به هدف, مشروع مى دانستند هرچند علیه دوستان و رفقاى نزدیک خودشان باشد.
حزب توده در زمینه آشنا ساختن افراد جامعه به حقوق و وظایف شهروندى, و بالا بردن دانش و آگاهى آنها از مسائل اجتماعى و سیاسى, سیاست گذارى و شکل دادن به افکار عمومى هیچ گونه اقدامى انجام نداد.
رهبران حزب توده به لایحه هاى مختلف اجتماعى کشور در حوزه فرهنگ ملى, مذهبى, آداب و سنن و حتى تاریخ واقعى ایران وقعى نمى نهادند, چون اساس حزب بر افکارى نهاده شده بود که با این مقولات بیگانه بود; آنچه در برنامه آموزش رهبرى حزب قرار داشت, مارکسیسم ـ استالینیسم یعنى فرهنگ فراملى بود که مسکو براى همه کشورها تجویز مى کرد; البته آموزش صنفى ـ سیاسى حزب خصوصا به کارگران ارائه مى شد, ولى این تعلیمات وقتى ارزش واقعى خود را پیدا مى کرد که با آموزش هاى جنبى از قبیل درگیرى با مخالفان و خرابکارى در سرمایه هاى ملى و چماق کشى همراه نبود. حزب توده بهترین فرصت ها داشت که بنیاد یک مبارزه صنفى خود انگیخته یعنى به دور از هدف هاى سیاسى را بر جاى نهد, ولى به جاى آن, اتحادیه هاى صنفى واقعى را تحت نفوذ خود درآورد و وسیله استفاده هاى سیاسى و حزبى قرار داد.
یکى از کارویژه هاى احزاب, ایجاد ارتباط بین مردم و زمامداران و تجمیع و انعکاس مطالبات مشروع و قانونى مردم به نظام است, یعنى احزاب, نمایندگان خود را به مقام هاى دولتى برمى گزینند و این نمایندگان رابط بین مردم و حکومت هستند, اما حزب توده از آن جایى که از میان مردم به وجود نیامده بود و به طور مستقیم به دستور مقامات شوروى تشکیل شده بود, همواره به جاى این که سیاست ها و تصمیمات دولت را با مردم در میان بگذارد و مطالبات قانونى و مشروع مردم را به حکومت منتقل سازد, مجرى سیاست هاى شوروى بود.
ایجاد محیطى مسالمتآمیز جهت حل و فصل اختلافات یکى از کارویژه هایى بود که براى احزاب برشمردیم, ولى حزب توده برعکس آن عمل مى کرد; آشوب و درگیرى در سرلوحه کارهاى آن قرار داشت. بیشتر زد و خوردها با پلیس و با اعضاى احزاب مخالف حزب توده, در برابر مراکز و کانون هاى حزبى, حزب توده و شعبات و شاخه هاى آن به وقوع مى پیوست. ناصر نجمى مى نویسد:
در جریان بعضى فعالیت هاى سیاسى و حزبى که در شهرهاى شمالى داشتیم, ناگزیر افراد این حزب, ما را به عرصه مبارزه مى کشاندند و اگرچه هدف ما به هیچ وجه مبارزه رویارو نبود, بلکه یک مبارزه منطقى و ایدئولوژیکى به شمار مى رفت, ولى ماجراجویان و هنگامه طلبان حزب توده در شهرستان ها, غیر از این مى اندیشیدند و راه دیگرى را برمى گزیدند.7
استقلال یکى از شاخصه هاى نهادینگى احزاب است و اگر یک حزب نماینده منافع گروه هاى اجتماعى باشد, میزان استقلال آن بیشتر است و درجه بالاى استقلال, نشان دهنده سطح بالاى نهادینه شدن آنهاست, اما حزب توده دست نشانده دولت شوروى و تإمین کننده منافع آن کشور بود; بنابراین طبیعى است که هر وقت حزبى به کشورى وابسته باشد, در صورت عدم حمایت آن کشور از آن حزب, حزب مزبور تعطیل خواهد شد.
ب) حزب توده بعد از انقلاب اسلامى
با پیروزى انقلاب اسلامى ایران و به دنبال ایجاد فضاى باز سیاسى, مسإله فعالیت حزب توده در داخل کشور و انتقال کمیته مرکزى آن از آلمان شرقى به ایران, مورد توجه مقامات حزب کمونیست شوروى و کا. گ. ب قرار گرفت. نورالدین کیانورى که به عنوان یک مهره اطلاعاتى ـ تشکیلاتى به جاى ایرج اسکندرى به دبیر اولى حزب منصوب شد.
حزب توده براى اجراى منویات خودش, دو سیاست عمده را در پیش گرفت: 1 - مسخ انقلاب یا براندازى خزنده; 2 - براندازى ضربتى یا کودتاى چپ.
مسخ انقلاب عبارت است از تلاش همه جانبه براى جذب نیروها و جنبش ها و انقلابات رهایى بخش جهان سوم به مدار وابستگى به بلوک شرق. به همین دلیل حزب توده در وهله اول کوشید تا شاید یک جناح متمایل به شرق را در حاکمیت اسلامى بیابد و آن را به پایگاه خود براى مسخ انقلاب اسلامى بدل سازد و زمانى که از این تلاش ناامید شد, کوشید تا از طریق معدود عوامل نفوذى خود در رده هاى مختلف مشاغل و مقامات دولتى چنین جناحى را ایجاد کند و آن را جناح روشن بین حاکمیت نامید.
منظور از براندازى ضربتى یا کودتاى چپ این است که حزب توده که همواره کودتا را یکى از راه حل ها مى دانست, در سال هاى 1358 ـ 1361, همزمان با طرح ((براندازى خزنده)), طرح کودتا به عنوان آلترناتیو در نظر گرفت تا در صورت ناکامى طرح نخست و در شرایط پیدایش وضع انقلابى (بحران سیاسى در کشور) آن را اجرا کند. مقدمات این طرح از بهمن 1357 آغاز شد و بعدها به ویژه در سال 1360 تدارکات کافى فراهم شد.
با توجه به عملکرد حزب توده در سال هاى 1320 - 1332 و پس از پیروزى انقلاب اسلامى, نکات ذیل قابل توجه است: در هر دو مقطع تاریخى حزب توده سخت از غیرقانونى شدن پرهیز دارد و مى کوشد تا به هر بهایى سیاست هاى واقعى خود را مکتوم دارد; همان گونه که در دوره اول فعالیت علنى (1320 - 1327) حزب توده خود را مقید به قانون اساسى مشروطه سلطنتى وانمود مى کرد, در دوره دوم فعالیت علنى (1358 - 1361) نیز خود را وفادار به قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران وانمود مى کرد; همان طور که در دوره اول با مظلوم نمایى شهرت کمونیستى را اتهام وارده از سوى سید ضیا و دار و دسته حزب ((اراده ملى)) تبلیغ مى کرد, در دوره دوم نیز شهرت جاسوسى را اتهامات قالبى ساواک و تبلیغات آریامهرى مى خواند و نیز همان گونه که در دوره اول حزب توده خود را مقید به ((اصل استقلال ملى)) وانمود مى ساخت, در دوره دوم نیز خود را مقید به اصل ((نه شرقى ـ نه غربى)) اعلام مى داشت. اما پس از انحلال (در سال هاى 1327 و 1362) که دیگر حزب از اهرم هاى قانونى و فعالیت علنى ناامید شده بود, ماهیت سیاست هاى خود را به صراحت بیان مى داشت.
نقش اصلى حزب توده در دوره بعد از انقلاب اسلامى سوق دادن جامعه به سمت شوروى از طریق استراتژىهاى پنهان کارى و مبارزه پوشیده بود, نه انجام کارویژه هاى احزاب مانند آشنا ساختن افراد جامعه به حقوق و وظایف شهروندى, بالا بردن سطح دانش و آگاهى هاى آنها, انجام پژوهش ها و بررسى هاى علمى, پرورش رهبران آینده جامعه, تشویق افراد به شرکت در انتخابات و استفاده از حق رإى.
2. حزب اراده ملى
یکى دیگر از تشکیلاتى که با استفاده از فضاى باز سیاسى دهه 1320 ظهور پیدا کرد, حزب اراده ملى به رهبرى سید ضیإالدین طباطبایى بود که در بهمن 1323 تإسیس شد. همان طور که هدف تإسیس اکثر احزاب دهه بیست, مبارزه و مخالفت با احزاب رقیب بود, هدف حزب اراده ملى نیز مبارزه با حزب توده بود. حزب اراده ملى اگرچه, به عقیده اکثر صاحب نظران, از انسجام تشکیلاتى بالایى برخوردار بود و پس از حزب توده یکى از منظم ترین و تشکیلاتى ترین و قوىترین احزاب سیاسى در ایران به شمار مى رفت, ولى مانند حزب توده, به بیگانگان وابسته بود و براساس دستور انگلیسى ها راه اندازى شده بود.
حزب اراده ملى از همان آغاز تا متوقف شدن فعالیت هایش همواره با حزب توده در همه زمینه ها برخورد داشت که به صورت جنگ تبلیغاتى و درگیرىهاى خیابانى میان اعضا و هواداران دو حزب انجام مى شد; براى مثال حزب اراده ملى به دفاتر, مطبوعات, چاپخانه ها و هواداران حزب توده حمله مى کرد. رسول مهربان در این زمینه مى نویسد:
حملات وحشیانه حزب اراده ملى هر روز به حزب توده ایران شدیدتر مى شد. حزب اراده ملى از قدرت بى سابقه اى برخوردار بود و دو ایل معروف و مسلح قشقایى و بختیارى از سید ضیإالدین حمایت مى کردند. گذشته از چاقوکشان حرفه اى تهران و فواحش و گزمه هاى دربار و شهربانى, عباس مسعودى مدیر روزنامه اطلاعات, جبهه اى از روزنامه نگاران جیره خوار دربار به وجود آورد که مردم را به غارت و کشتن توده اىها تحریک مى کرد.8
همین نویسنده در ادامه مى نویسد: ((حزب اراده ملى علنا به حزب توده ایران اعلان جنگ داد. همین جو وحشتناک و متشنج سال 1324 حزب ایران را به حزب توده نزدیک کرد)).9
خاتمه
عملکرد احزاب سیاسى در ایران, به طور کلى و دو حزب مورد بحث, به طور خاص, نشان مى دهد که بسیارى از آنها داراى کمترین میزان آگاهى از کارویژه هاى احزاب بودند و به دلیل انحراف از اهداف و کارویژه هاى راستین خود, نه تنها به عنوان سازوکارهاى مشارکت و جامعه مدنى نقش رابط میان دولت و جامعه را ایفا نکردند, بلکه موجب تشدید خشونت و سرکوب عناصر دموکراسى از طرف حکومت شدند. بسیارى از جمعیت ها, گروه ها و جریانات و احزاب سیاسى در ایران ریشه در مسائل و وقایع خاص زمانى و مقطعى داشته اند. برخى از آنها صرفا جهت مقابله با گروه ها و جریانات فکرى و سیاسى مخالف یا نیروهاى متعارض داخلى و خارجى به وجود آمده و تمامى تلاششان در مبارزه با رقیب, نابودى یا خارج کردن آنها از صحنه سیاسى از راه هاى قانونى و غیرقانونى, خشونتآمیز یا غیرخشونتآمیز بوده است.
در واقع احزاب سیاسى ایران نتوانسته از فرصت هاى به دست آمده در جهت نهادینه کردن دموکراسى و تثبیت نهادهاى مدنى سود ببرد. در برهه هایى که براى فعالیت هاى سیاسى پیش مىآمد, این فعالیت ها آن چنان صرف مبارزات بیهوده و کشمکش هاى فرعى و انحرافى مى شد که همه بازیگران سیاسى, دشمن اصلى آزادى و عدالت اجتماعى و ملت را فراموش کرده و به جاى پایه ریزى یک بناى مستحکم براى حاکمیت مردمى و حل معضلات اصلى جامعه, به درگیرى و خشونت بین حزبى سرگرم مى شدند.
اگر فعالیت احزاب در فرصت هاى به دست آمده در خدمت مبارزات اصیل سیاسى قرار مى گرفت, این امکان وجود داشت که فرهنگ تحزب در ایران نهادینه شده و بسیارى از ناخالصى ها و آلودگى را از خود دور کند, ولى در تاریخ سیاسى معاصر در فرصت هایى که مبارزات پارلمانى تا حدودى رونق مى یافت این فرصت ها آن چنان از جنجال ها, درگیرىها, پرخاشگرىها, حذف ها, اتهامات, التهابات و هیجانات سیاسى و اجتماعى پر مى شد که هرگز جایى براى عادى شدن رفتارهاى سیاسى و گروهى باقى نمى ماند تا در آن شرایط احزاب بتوانند نقش هاى اصیل و کارکردهاى اجتماعى خود را ایفا کنند, ((زیرا اغلب سیاست مداران رقیب بر سر موضوعات خصوصى با یکدیگر نزاع و مبارزه مى کردند و کمتر اتفاق مى افتاد که دو نفر سیاست مدار و یا دو جمعیت سیاسى روى بعضى مسائل عمومى و نواقص برنامه ها و هدف هاى اصلاحى با یکدیگر وارد جر و بحث شوند)).10
بنابراین مى توان گفت یکى از علل مهم نهادینه نشدن احزاب, اتخاذ استراتژى نادرست از سوى احزاب براى ابراز مخالفت خود علیه همدیگر و حکومت بود.
یکى از کارکردهاى مهم احزاب سیاسى این است که ضمن تجهیز و بسیج نیروهاى پراکنده اجتماعى در جهت مشارکت سیاسى, تلاش کنند تا مبارزه سیاسى را از حالت قهرآمیز خارج سازند; مبارزه اى که در جهت مشارکت هاى سیاسى انجام مى گیرد با مفهوم مبارزه به طور اخص که در سایر مقوله ها و پدیده ها به کار گرفته مى شود و غالبا با خشونت همراه است تفاوت دارد. آنچه در جامعه سیاسى ایران موجب ناپایدارى احزاب گردید, نوع تلقى جامعه از مفهوم خاص مبارزه سیاسى بود نه مفهوم مبارزه در مشارکت سیاسى. تلقى جامعه و فعالان سیاسى از مبارزه سیاسى با مفهوم مبارزه در سایر موارد یکى شده بود. در صورتى که براى پایدارى احزاب سیاسى باید بین این دوگونه تلقى تفاوت قائل شد. حیات حزبى با روح مبارزه خشونتآمیز مغایرت دارد. وقتى تلقى جامعه از مبارزه در فعالیت سیاسى با خشونت همراه باشد, در آن صورت احزاب به مثابه شناخته شده ترین ابزار پیکار سیاسى براى شکست مخالفان و کسب قدرت به هر وسیله از جمله به کارگیرى روش هاى حذف و خصمانه مورد استفاده قرار مى گیرد. آنها براى تحقق اهداف خود آن چنان غرق در ستیزش حزبى مى شوند که حتى به فروپاشى نظام اجتماعى و وحدت ملى و منافع عمومى جامعه نیز توجهى ندارند و امنیت و سلامت جامعه برایشان اهمیتى به مراتب کمتر از اهداف گروهى خواهد داشت و آنچه براى آنان مهم خواهد بود مبارزه و شکست دشمن (حزب رقیب) است نه چیز دیگرى.
پى نوشت ها
1دانش آموخته حوزه علمیه قم, کارشناس ارشد علوم سیاسى و مدرس دانشگاه آزاد اسلامى اراک.
2- عبدالحمید ابوالحمد, مبانى سیاست (تهران: انتشارات توس, چاپ ششم, 1370) ص 405.
3- احمد نقیب زاده, ((عملکرد و نقش احزاب سیاسى در جوامع امروزى)), اطلاعات سیاسى ـ اقتصادى, ش 8 (1368) ص 9 ـ 10.
4- الهه کولایى, استالینیسم و حزب توده ایران (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامى, 1376), به نقل از: ((اعلامیه هیإت اجرائیه به رفقاى حزبى)), نامه مردم, شماره اول, دوره پنجم (15 دى 1325).
5- پرویز نوایى از اعضاى نفوذى حزب در رکن دو ارتش و عضو سازمان جوانان که به دستور کمیته مرکزى به قتل رسید. داریوش غفارى, فاطرى و صالحى هر سه از اعضاى نفوذى حزب در رکن دو ارتش بودند.
6- سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشى (تهران: موسسه مطالعات و پژوهش هاى سیاسى, 1370) ص 141.
7- ناصر نجمى, خاطرات سیاسى حوادث تاریخى ایران از شهریور 20 تا 28 مرداد 1332 (بى جا: انتشارات کلینى, 1370) ص 120.
8- رسول مهربان, بررسى مختصر احزاب بورژوازى لیبرال در مقابله با جنبش کارگرى و ... (بى جا: انتشارات پیک ایران, بى تا) ص 24.
9- همان.
10- جورج لتروسکى, رقابت روسیه و غرب در ایران, ترجمه اسماعیل رائین (تهران: جاویدان, 1353) ص 194.