فقها و مسإله امنیت ملى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
در ابتدا لازم است این نکته یاد آورى شود که در علوم انسانى یا علوم اجتماعى ارائه تعریفى از یک مفهوم که همه صاحب نظران در آن اتفاق نظر و اجماع داشته باشند, بسیار نادر بوده و مى توان گفت که محال است. ولى به هر حال وقتى که از مفهوم و یا پدیده اى در علوم انسانى سخنى به میان مىآید, ناچار باید تعریفى از آن ارائه شود; هر چند آن تعریف, تعریف اسمى و یا به عبارت دیگر, تعریف به حد ناقص یا رسم ناقص باشد.
بنابراین در این نوشتار ابتدا از امنیت ملى تعریفى ارائه خواهیم نمود و سپس به امنیت ملى و حساسیت فقهاى دوران قاجار و پهلوى (البته از فقها به صورت گزینشى بحث خواهد شد) خواهیم پرداخت و به فقهایى همچون میرزاى شیرازى در تحریم تنباکو و نیز حضور علما و فقها در جنگ ایران علیه روس تزارى و شهید مدرس و امنیت ملى در قالب سیاست موازنه عدمى و در نهایت حضرت امام خمینى(ره) و مسإله امنیت ملى در قالب نه شرقى و نه غربى اشاره اى خواهیم داشت.
مبحث اول: کلیات و تبیین مفاهیم (امنیت ملى - تهدید - ارزش)
از امنیت ملى تعاریف متعددى ارائه شده است. عده اى با ایده رئالیستى, عده اى با تفکر رمانتیستى و ایده آلیستى, بعضى در سطح خرد; یعنى فقط به امنیت اقتصادى و برخى دیگر, فقط بعد نظامى امنیت ملى را مورد بررسى قرار داده اند. و عده اى هم در سطح کلان و با در نظر گرفتن تمام ابعاد, امنیت ملى را تعریف نموده اند. اما تعریفى که از امنیت ملى در این جا اراده مى شود, عبارت است از:
((توانایى یک ملت براى حفاظت از ارزشهاى داخلى در مقابل تهدیدات خارجى یا به عبارت دیگر, امنیت ملى عبارت است از این که کشورها چگونه سیاست ها و تصمیمات لازم براى حمایت از ارزش هاى داخلى در مقابل تهدیدات خارجى را اتخاذ مى کنند)).(1)
با عنایت به تعریف فوق از امنیت ملى, لازم است که دو مفهوم دیگر; یعنى تهدیدات خارجى و مفهوم ارزش داخلى که مولفه هاى تشکیل دهنده امنیت ملى هستند, نیز معنا شود تا بتوان بهتر و شفاف تر مطالب مورد نظر را در این نوشتار پى گرفت.
تهدیدات خارجى: همان طور که قبلا گفته شد, هر نظام سیاسى مهم ترین وظیفه خویش را ایجاد و حفظ امنیت ملى دانسته و با هر گونه تهدید که امنیت آن را به خطر بیاندازد, به مقابله مى پردازد. در واقع, دفع کردن خطرات توسط هر نظامى, امرى معقول و پسندیده مى باشد, بنابر این, تهدید عبارت است از: آنچه که موجب به خطر افتادن امنیت یک کشور مى گردد این تهدید را مى توان به 1 - تهدیدات نظامى; 2 ـ تهدیدات اقتصادى; 3 ـ تهدیدات فرهنگى تقسیم کرد.
ارزش داخلى: ارزش, یعنى مجموعه باید و نبایدهاى حاکم در هر جامعه. و از دیدگاه فونکسیونالیسم ها (کارکردگراها) از جمله پارسونز, ((ارزش ها غایات زندگى را تعیین و کنش هاى افراد را به سوى آن هدایت مى کنند))(2) با توجه به مطالب فوق, مى توان ادعا کرد که معمولا ارزش هاى جوامع, ساخته و پرداخته فرهنگ (فرهنگ; یعنى مجموعه عادات و سنن و مذهب, تاریخ و...) فرهنگ سیاسى, تربیت, فرآیند جامعه پذیرى سیاسى و... است و این ارزش ها, دلایلى را براى اتخاذ تصمیم ها و تعیین هدف ها فراهم مىآورد.
بنابراین, اگر ارزش هاى حاکم, با فرهنگ و اصول ایدهآلیستى سازمان یافته و نهادینه شده باشد, در آن صورت پیامد ویژه خود را خواهد داشت. و اگر ارزش هاى حاکم, با فرهنگ و اصول رئالیستى شکل گرفته باشد, تبعات خاص خود را به همراه خواهد داشت و سیاست گذاران و تصمیم گیران آن جامعه در تصمیمات و تعیین هدف هاى خود, اصول خاص خود را ارزش گذارى خواهند کرد, مثلا در تفکر ایدهآلیسم (( Idealism)) براى اخلاق که یکى از اصول ششگانه ایده ئالیسم است, اهمیت قائلند; در صورتى که رئالیسمRealism)) )), به اخلاق اهمیت نداده; بلکه جوامعى و کشورهایى را که به این اصل اهمیت مى دهند و به آن اعتقاد دارند, تهدیدى علیه منافع ملى و امنیت ملى خود مى پندارند. بنابراین, به جاى پذیرش و یا اعتقاد به این اصل اخلاقى, به اصل دیگر به نام قدرت اهمیت مى دهند.(3)
مبحث دوم: اهمیت و جایگاه امنیت ملى در اسلام (در متون اسلامى)
با مشخص شدن مولفه هاى تشکیل دهنده امنیت ملى, اکنون این سوال مطرح است که اهمیت و جایگاه امنیت ملى در اسلام چگونه مى باشد. آیا اسلام از ابتدا امنیت ملى خود را در خطر مى بیند و در این صورت, آیا با دنیا در جنگ خواهد بود, یا این که اسلام در عین حفظ ارزش هاى خود و استقلال و عظمت و شکوه کشور اسلامى, خواهان رابطه با دیگران هم هست؟
در باب اهمیت و جایگاه امنیت در اسلام همین نکته بس که امنیت در روایتى در زمره یک از دو نعمتى قرار گرفته است که انسان قدر آن را نمى داند مگر این که به مصیبتى گرفتار شود; النعمتان, مجهولتان الصحه و الامان. در این روایت, امنیت هم شامل امنیت جانى مى شود و هم شامل امنیت مالى و فکرى. اگر کشورى یا جامعه اى امنیت نداشته باشد مشکلات بسیارى خواهد داشت و در هیچ یک از موقعیت هاى خود رشد نخواهد داشت. به همین دلیل است که اسلام به امنیت بسیار اهمیت مى دهد.
حضرت على علیه السلام نیز در خطبه دوم نهج البلاغه, یکى از ویژگى هاى عصر جاهلیت را فقدان امنیت نام برده و مى فرمایند: پیامبر(ص) در سرزمینى ظهور کرد که در آن, خواب مردمانشان, بى خوابى بود و گریه زیاد و مداوم, سرمه چشمانشان را تشکیل داده بود (... و نومهم سهود و کحلهم دموع...). این, توصیف سرزمینى است که امنیت در آن, حاکم نبوده هر روز و ساعتى, قبیله اى بر قبیله دیگر مى تاخت تا خود را حق جلوه دهد; چرا که شعارشان ((الحق لمن غلب)) بود. ولى اسلام براى امنیت جامعه اسلامى, اهمیت زیادى قائل بوده دستوراتى نیز پیرامون حفظ امنیت فردى, از محترم شمردن آبرو و عرض انسان گرفته تا حفظ خون و جان و مال, داده است. اسلام در سطح کلان هم به مومنین و مسلمانان هشدار داده که مبادا در کارهاى کلیدى خود کسانى را شرکت دهید که شما را از درون تضعیف نموده و باعث انحطاط جامعه اسلامى شوند.
به این ترتیب مى توان گفت که اسلام براى حفظ امنیت جامعه اسلامى و یا به عبارت دیگر, براى حفظ ارزش هاى خود, با بیگانگان در ستیز دائمى نیست. اسلام, دروازه هاى جامعه اسلامى را بر روى دیگران نمى بندد, سیاست انزواطلبى را در پیش نمى گیرد تا امنیت جامعه اسلامى اش حفظ شود; بلکه دستور مى دهد که اصل اولیه در روابط و در تإمین روابط جهانى, بر صفا و صمیمیت و محبت و لطف قرار گیرد, مگر این که دلایلى باعث شود که این اصل, مقید شده و یا تخصیص بخورد. یکى از مواردى که این اصل تخصیص مى خورد, مسإله به خطر افتادن امنیت کشور اسلامى مى باشد. بنابراین, اصل اولیه این است که مسلمانان هوشیارى سیاسى شان را از دست ندهند, نه این که از اول اسلحه بردارند و با دیگران بجنگند, قرآن کریم در این باره چنین مى فرماید: ((یا ایها الذین امنوا خذوا حذرکم فانفروا ثبات اوانفروا جمیعا))(4) بر این اساس مى توان این بحث را مطرح کرد که اسلام براى حفظ امنیت داخلى خود, استراتژىها و تاکتیک هاى خاصى را مد نظر دارد. از دیدگاه اسلام, تا کشورى و یا قدرتى, تهدیدى علیه منافع مسلمین و مصالح و عزت مسلمانان ایجاد نکرده, سیاست کشور اسلامى باید تدبیر و شناسایى تحرکات کلى باشد و البته در برابر دشمن نیز باید هشیار و مسلح بود. به عبارت دیگر, سیاست خذوا حذرکم داشته باشید; ولى اگر در مرحله اى دشمن, امنیت شما را نه بالقوه, که بالفعل تهدید نموده و به ثغور مسلمین وارد شد, در این صورت, دیگر سیاست خذوا حذرکم پسندیده نیست; بلکه باید به استراتژى ((و اعدوا لهم ما استطعم من قوه و من رباط الخیل و ترهبون به عدوا الله))(5) عمل نمود. و نیز در آیه نفى سبیل, ((لن یجعل الله لکافرین على المومنین سبیلا)) قرآن دستور هشیارى و بیدارى مى دهد که بر اساس آن, کفار نباید بر هیچ یک از ابعاد زندگى انسان مسلمان سلطه و برترى داشته باشند.
خلاصه این که, اسلام در اصل روابط, خدشه اى وارد نمى کند; ولى مى گوید این روابط نباید به گونه اى باشد که دشمنان در کارهاى کلیدى شما دخالت نموده و باعث نابودى شما شوند. قرآن در این باره مى فرماید: ((لم یتخذوا من دون الله و لارسوله و لاالمومنین ولیجه))(6); غیر مومنین را ولى و دخیل قرار ندهید که اینها در کارهاى شما ولوج و راه پیدا کنند. و نیز در سوره آل عمران مى فرماید: ((یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانه من دونکم));(7) آن ها را بطانه قرار ندهید; یعنى آن ها را رازدار خود محسوب نکیند; چرا که اینها در ایجاد فساد و بى نظمى و خبال و کوتاهى نمى کنند و از مشقات و آسیب شما لذت مى برند و از این که شما در تنگناى اقتصادى و فشار مسائل مالى قرار بگیرید خوشحال مى شوند.))(8)
مبحث سوم: حساسیت فقها نسبت به امنیت ملى
در این مبحث همان طور که گفته شد, از فقهایى که در عصر قاجار و پهلوى به این مسإله; یعنى امنیت ملى حساس بودند, به صورت گزینشى سخن خواهیم گفت. و چون بحث امنیت ملى را مى توان در سه حوزه نظامى, اقتصادى و سیاسى مطرح کرد; بنابر این در حوزه نظامى باید به حضور علما و فتاواى آنان در جنگ ایران و روس اشاره نمود. و در بعد اقتصادى مى توان تحریم تنباکو توسط میرزاى شیرازى و تحریم البسه خارجى توسط فقها و مخالفت با قرار داد 1919 (وثوق الدوله با انگلیس) توسط شهید مدرس را استشهاد آورد و در بعد سیاسى هم مى توان به جریان سیاست توازن عدمى شهید مدرس اشاره کرد که دقیقا چگونگى تحصیل امنیت ملى ایران را مطرح مى کند. و در نهایت باید به عمل کرد و واکنش حضرت امام خمینى((ره)) پیرامون قضیه کاپیتولاسیون نظرى افکند. با این توضیح مى توان گفت که بحث ما در این قسمت از نوشتار, در سه قسمت زیر صورت خواهد گرفت;
1 ـ حساسیت فقها نسبت به امنیت نظامى;
2 ـ حساسیت فقها نسبت به امنیت اقتصادى;
3 ـ حساسیت فقها نسبت به امنیت سیاسى.
1 ـ حساسیت فقها نسبت به امنیت نظامى
در زمان فتحعلى شاه دومین پادشاه قاجار امنیت ملى مورد تهدید قرار گرفته بود و همین مسإله توجه و حساسیت علما را به خود جلب کرد; چرا که امنیت ملى زمانى توجهات را بر مى انگیزاند که ارزش هاى ملى و حیاتى به خاطر اقدامات یا رخدادهاى خارجى مورد تهدید واقع شده باشند. در آن دوره نیز یکى از اقدامات خارجى اى که ارزش هاى داخلى از جمله استقلال سیاسى و تمامیت ارضى ایران را به چالش مى کشاند جنگ ایران و روس بود که علما به خاطر حفظ حدود و ثغور کشور و عرض و ناموس مردم در این وقایع و حوادث حضور یافتند. البته باید توجه داشت که علماى عصر فتحعلى شاه از نفوذ زیادى برخوردار بوده و از این نفوذ براى استقلال استفاده مى بردند. ((رضا قلیخان در روضه الصفا لیست مفصلى از علماى معاصر دومین شاه قاجار به دست مى دهد که تعداد زیادى از آنان در شهرهاى بزرگ داراى نفوذى خیره کننده بودند. در میان این علما, چند چهره برجسته تر از دیگران بودند. یکى از آنان, شیخ جعفر نجفى بود که در هنگام جنگ ایران و روس, در مقابل ستاندن تعهداتى چند, مقام فرماندهى جنگ را به عنوان امام عصر(عج) در اختیار فتحعلى شاه قرار داد. و دیگرى آقا سید محمد اصفهانى معروف به مجاهد, از عالمانى است که فتواى او بر ضد روس ها و حضورش در جبهه تبریز در جنگ هاى مرحله دوم ایران و روس به همراهى تعدادى از علماى عتبات در ایران, اشتهار دارد)).(9)
همچنین میرزا مسیح مجتهد را مى توان از آن دسته از فقهایى دانست که در باب امنیت ملى, در حوزه عمل گام برداشت. در این باره دکتر زرگرنژاد مى نویسد: ((میرزا مسیح مجتهد, آفریننده واقعه کشتار سفارت روس)) نخستین عالم بود که با صدور فتواى معروف خویش, با دستگاه استبداد و استعمار در افتاد و پایه گذار برخورد علنى علما, با قاجاریه و قدرت هاى استعمارى شد.))(10)
اما جریان واقعه قتل گریبایدوف را حامد الگار این گونه ذکر مى کند. ((گریبایدوف در رجب 1244 / ژانویه 1829 مإموریتى براى تهران داشت. هدف مإموریت گریبایدوف, تصویب و اجراى عهدنامه ترکمانچاى و دریافت غرامات جنگ در ایران بود. از جمله فصول معاهده مزبور, یک فصل راجع به بازگشت کلیه اسیران بود و گریبایدوف بر اساس همین فصل در تهران به جست و جوى تمام زنان گرجى و ارمنى پرداخت. گماشته هاى او به زور داخل خانه ها مى شدند تا زنان گرجى یا ارمنى تبار را پیدا کنند. این جریان ادامه داشت; ولى خشم مردم که از تجاوز بیگانگان مسلح به خانه هاى آنها سرچشمه گرفته بود, فى نفسه مى توانست شورشى[ را] که به کشتار هیإت نمایندگى روسیه انجامید, پدید آورد. چون زنان آزاد نشدند, حاج میرزا مسیح, فتوایى داد که نجات دادن زنان مسلمان از چنگال مشرکان مجاز است. یک روز پس از صدور فتوا بازار بسته شد و گروهى از مردم شهر به جانب گریبایدوف به راه افتادند. (11) بنابراین مى توان گفت; رویداد قتل گریبایدوف به وضوح یک مقاومت مردمى ایرانى در برابر سلطه و قدرت خارجى (روسیه) است. که این حادثه 60 سال بعد دوباره در ماجراى جنبش تنباکو تکرار شد.
<
2 ـ 3 ـ حساسیت فقها نسبت به امنیت اقتصادى
در سیاست اقتصادى, فقهاى ایران همیشه طرح هایى را به اجرا گذاشته اند که به استقلال کشور کمک کرده است; چرا که علما به دلیل تقیدى که به معانى قرآنى (آیه نفى سبیل) داشتند, نمى توانستند شاهد فروپاشى اقتصاد ملى و وابستگى مسلمین به بیگانگان باشند. آنان نه تنها در جهت مقابله با تهدید اقتصاد ملى, قدم هاى عملى ویژه اى نظیر تحریم خرید کالاهاى بیگانه و تحریص مردم به استفاده از امتعه وطنى و ملى برداشتند; بلکه کوشیدند تا از طریق نوشتن و مسائلى در این زمینه ضرورت هاى دینى مسإله را نیز با زبانى عامه فهم توضیح دهند.))(12)
براى اثبات مدعاى فوق از باب نمونه, عملکرد فقیه بزرگ عصر قاجارى یعنى میرزاى شیرازى استشهاد مىآوریم. ((در اواخر عهد ناصرى و اوائل حکومت مظفرى, انحطاط اقتصاد تجارى ابعاد وسیعى پیدا کرده بود, ولى در این زمان, عده اى بر آن شدند تا با ایجاد کمپانى یا شرکت, حجم سرمایه گذارىها را افزایش داده و امکان مقابله با تهاجم سرمایه گذارى بیگانه را فراهم کنند, حاصل این تدبیر, تکوین و تإسیس چندین شرکت بود که در فاصله سال هاى 1298 ـ 1300 در شهرهاى مهم کشور نظیر: تهران, یزد, اصفهان و شیراز پدید آمدند. مهم ترین شرکت ها عبارت بودند از: شرکت امنیه, شرکت اتحادیه, شرکت منصوریه, شرکت مسعودیه و شرکت اسلامیه. درست در زمان آخرین تلاش شرکت اسلامیه بود که برخى از علماى آگاه وقت با احساس وظیفه و رسالت نسبت به دفاع از اقتصاد ملى, وارد میدان شدند و به خرید امتعه داخلى و تحریص و تشویق تولیدات ملى و تحریم خریدهاى خارجى پرداختند که رساله معروف و مشهور لباس التقوى حاصل این تلاش است.))(13)
<
الف: میرزاى شیرازى و امنیت اقتصادى:
ایران عصر قاجار داراى مشکلات عدیده اى بودکه ازاین میان, مشکل استبداد و انحطاط اقتصادى از همه شاخص تر بود. حکام ایران هم براى خوش گذرانى هاى خود,کشور را روز به روز دچار ناامنى اقتصادى بیش ترى مى کردند. در چنین فضایى,فقیهى بزرگ, فتواى تاریخ ساز خود را اعلام مى کند. فتوایى که از حراج ایران جلوگیرى نموده و نخستین جنبش گسترده مردمى علیه سلطه خارجى را شکل مى دهد; همان طور که صاحب کتاب تحولات اجتماعى ایران و مقاومت شکننده هم به این مسإله اشاره مى کند و معتقد است که: ((ماجراى تنباکو, نخستین جنبش گسترده توده اى مستمر است که سلطه خارجى را مستقیما نشانه مى گیرد.))(14)
باید بر این نکته تاکید کرد که که جنبش تنباکو, جنبشى بود که تإثیرات به سزایى در تحولات بعدى ایران داشته است. شهید مدرس در این باره مى گوید:
((این واقعه تاریخى, نظام سلطنت را سست و از اقتدار انداخت... استبداد سلطنتى در ایران بدون توجه به واقعه دخانیه, به مشروطیت نمى رسید... واقعه دخانیه توپى بود که سحرگاه, مردم تیز هوش خفته را بیدار کرد و به طور طبیعى از زلزله شدیدى که متعاقب آن بایستى به وقوع بپیوندد, باخبرشان نمود.))(15)
اما جریان تنباکو چه بود و سرانجام آن به کجا انجامید؟ شرح ما وقع رامى توان این گونه تشریح کرد: انگلیس براى نزدیک شدن به ایران, از میان برداشتن رقیبان خود ونیز کشاندن ایران به حوزه انحصارى منافع سیاسى و اقتصادى خود, بیش از پیش کوشید تا این که قضیه قرار داد تنباکو به صورت زیر اتفاق افتاد.
1 - گیرنده امتیاز انحصارى تنباکو, فردى بود به نام سرگرد جى. اف. تالبوت.
2 - شیوه اجراى امتیاز: شرکت متعهد گردیدتا سالانه 15000 پوند, استرلینگ به همراه یک چهلم سود خالص را به شاه بپردازد ودرعوض به تالبوت اجازه داده شد تا همه توتون و تنباکوى تولید شده در ایران را براى صدور یا فروش در بازار داخلى, خریدارى کند.به این ترتیب, فروشندگان داخلى استقلال خود را از دست داده و براى فروش توتون و تنباکو باید از شرکت اجازه مى گرفتند.
3 - مدت امتیاز پنجاه سال بود; اما تالبوت امتیاز خود را به شرکت تازه تإسیس دخانیات امپراتورى در ایران (یا شرکت رژى) فروخت.
4 - چگونگى انتشار خبر این امتیاز در میان مردم:
درسال 1269 ه''..ش / 1890 م, روزنامه فارسى زبان اختر در استانبول, طى مقاله اى دولت را به خاطر آن که اجازه صادرات تنباکو را هم در قرار داد گنجانده است, مورد انتقاد قرار داد و به این ترتیب مردم ایران از این خبر آگاه شدند.
5 - فرجام امتیاز یا قرار داد رژى:
در واقعه تنباکو, آقایان سید على اکبر روحانى و سید جمال الدین اسدآبادى, تإثیرى تعیین کننده بر میرزاى شیرازى داشته اند;امابه دلیل پرهیز از تطویل, در این قسمت فقط به عملکرد میرزا مى پردازیم .میرزاى شیرازى طى نامه اى به شاه (ناصرالدین شاه) به مضار و مفاسد اجازه مداخله خارجى ها در ایران و نیز اعطاى امتیازات اشاره نموده و همه آنها را منافى استقلال ایران مى خواند. نهضت تنباکو در واقع اعتراضى بود نسبت به تمامى امتیازاتى که تا آن هنگام به کمپانى ها و شرکت هاى خارجى داده شده بود و دفاعى بود از تمامیت استقلال اقتصادى و سیاسى ایران. بنابراین در 11 آذر به دنبال فتواى میرزا شیرازى رهبر مذهبى شیعیان در سامره, توتون و تنباکو در سراسر ایران تحریم شد. متن فتوا بدین شرح بوده ((بسم الله الرحمن الرحیم, الیوم استعمال تنباکو و توتون باىنحوکان در حکم محاربه با امام زمان صلواه الله علیه است.))(16)((محمد حسن حسینى))
و بدین صورت, بار دیگر توطئه اى که علیه امنیت کشورتدارک شده بود, توسط فقیهى بزرگ خنثى گشت و مردم ایران توانستند استقلال و تمامیت ارضى خود را حفظ نمایند.
<
3 - حساسیت فقها نسبت به امنیت سیاسى
در این قسمت از نوشتار از شهید مدرس و امام خمینى(ره) دو فقیه بزرگ و مبارزى که هم در حوزه نظر و هم در ساحت عمل قدم برداشته و براى عزت و عظمت و امنیت ایران اسلامى گام برداشته اند, سخن خواهیم گفت.
الف: شهید مدرس و امنیت ملى
در حوزه سیاسى امنیت مى توان به جریان سیاست سلبى یا موازنه عدمى شهید مدرس اشاره کرد که دقیقا بیان گر چگونگى تحصیل امنیت ملى ایران مى باشد. ابتدا براى فهم اندیشه شهید مدرس در باب امنیت ملى, لازم است به تعریف سیاست از دید ایشان توجه کنیم; چرا که در تعریفى که شهید مدرس از سیاست مى کند, به روشنى مى توان دقت و حساسیت وى را در باب امنیت ملى درک کرد.
شهید مدرس, سیاست را تدبیرى خاص معنا مى کند که تا انسان, بى برنامه و ناشیانه در میادین و صحنه هاى مبارزه وارد نشود; چرا که در این صورت شکست خواهد خورد. به اعتقاد او, انسان باید به گونه اى وارد این صحنه ها شود. که اسیر قدرت هاى دیگر نشود تا هم در صحنه حضور داشته باشد و هم پیروزمندانه از این میادین بیرون آید. بنابراین, شهید مدرس در بیانات خود به نوع خاصى از سیاست, که ایرانیان باید دارا باشند, اشاره مى کند که در آن زندگى کردن با زیرکى و هوشیارى و تسلیم نشدن همراه است. ایشان مى گوید:
((سیاست ما ایرانى ها باید سیاست بز کوهى باشد. سیاست بز کوهى آن است که همیشه بین الطلوعین چرا مى کند که به قدرى روشن باشد که علف را ببیند; اما به قدرى روشن نباشد که صیاد او را صید کند. ما ایرانى ها هم باید سیاستمان طورى باشد که زندگى کنیم; اما صیاد او را صید نکند.))(17)
باید عنایت داشت که یکى از موضوعات مباحث سیاسى, مسإله سیاست خارجى و روابط با کشورهاى خارجى است. که این موضوع, یکى از بحث هاى جالب و کلیدى و بسیار مهم اندیشه سیاسى شهید مدرس را تشکیل مى دهد, آن هم تحت عنوان سیاست موازنه عدمى. البته جالب و کلیدى بودن این اندیشه و نظر را مى توان با در نظر گرفتن فضاى سیاسى آن عصر بهتر درک کرد; چرا که جامعه آن روز ایران, جامعه اى از درون آفت زده و از بیرون هم ترمینال دو قدرت بزرگ ( و به گفته خود شهید مدرس, دو قدرت که یکى اعقل و دیگر عاقل و یکى قوى و دیگرى اقوى) یعنى روسیه و انگلیس بود. دو قدرتى که هر وقت اراده مى کردند به بهانه اى ایران را ما بین خود تقسیم کرده و منابع و معادن و ثروت مادى و انسانى آن را به تاراج مى بردند.
در این فضاى آلوده که عده اى از دولت مردان به همسایه شمالى عشق ورزیده و نوکرى آن را افتخارى بس عظیم براى خود قلمداد مى کردند. و عده اى هم براى همسایه جنوبى خوش رقصى کرده و اجیر آنها مى شدند و افتخار مى کردند که بریتانیاى کبیر براى آنها مقررى معین نموده و به خاطر آن, سرمایه ملت و مملکت را یک جا به اجنبى هبه مى کردند; در چنین فضایى, بزرگ مردى و مجاهدى وارسته و داراى تفکر توحیدى, صداى سیاست نه شرقى و نه غربى را سر داده و دنبال اثبات عزت و شرف ایران اسلامى و ملت مسلمان است; چرا که او از فرهنگ قرآن الهام گرفته و آشنا به آیه نفى سبیل و عالم و آگاه به مسایل سیاسى است. اوست که صفت وارستگى و عدم تعلق به زرق و برق هاى دنیوى را به خود اختصاص داده وبر این اساس مى تواند چنین شعارى را طرح و اجرا کند. بنابر این, ندا سر مى دهد که روابط ما با تمام کشورها چه همسایه و چه غیر همسایه, چه مسلمان و چه غیر مسلمان بر اساس صلح و صفا و صمیمیت و برادرى است و ما خواهان روابط حسنه باتمام دول جهان مى باشیم; اما در عین حال که خواستار روابط صلحآمیز هستیم, به کسى هم اجازه سلطه نمى دهیم.
شهید مدرس در یکى از نطق هاى خود در مجلس شوراى ملى, وقتى اوضاع جهان و در آن میان, وضعیت ایران عصر خود را تشریح مى کند, در باب روابط با دول بیگانه, چنین مى گوید:
((منشإ سیاست ما, دیانت ماست. ما با تمام دنیا دوستیم, مادامى که متعرض ما نشده اند. هرکس متعرض ما شود, متعرض او خواهیم شد. همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانى کردم. گفتم اگر کسى بدون اجازه ما, وارد سر حد ایران شود و قدرت داشته باشیم. او را با تیر مى زنیم, خواه کلاهى باشد, خواه عمامه اى باشد, خواه شاپو به سر داشته باشد... دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما, ما با همه دوستیم و همین طور دستور داده شده است.))()
18تورفتگى ها - راست ;0/00 چپ ;0/00 ابتداى پاراگراف 0/50 البته براى مدرس فرقى نمى کند که بیگانه, شرقى باشد یا غربى. آنچه براى او در روابط خارجى مهم است, تحصیل عزت و عظمت و منافع مسلمین است. همان طور که گفته شد, مدرس, باز بودن درهاى کشور و یا به تعبیر خودش به همه جا در داشتن را بر مبناى موازنه عدمى مى پذیرد و معتقد است که روابط حسنه با تمام دول جهان بدون هیچ گونه سلطه و دخالت در امور یکدیگر وجود داشته باشد. او مى گوید ((با تمام دول جهان باید روابط حسنه داشته باشیم, بدون این که دول قوى بخواهند بر ما سلطه سیاسى یا اقتصادى و یا هر گونه سلطه دیگرى داشته باشند.))(19)
مدرس در جاى دیگرى مى گوید:
((باز نشستند و گفتند, مإمورین روسیه از این جا بروند. آقا ما خودمان خانه داریم, ما خودمان صاحب خانه هستیم. صلاح و فساد خودمان را انشإ الله الرحمن مى دانیم, دولت هم پروتست نکرد, آخر به چه مناسبت مى نشینند و مى گویند; مإمورین سیاسى روس از افعانستان, و ایران و هندوستان بروند؟ ما را به حال خودمان بگذارید, صلاح خودمان را خودمان بهتر تشخیص مى دهیم. اگر یک مإمورى براى ما ضرر داشته باشد, ما خودمان باید جلوگیرى کنیم.))(20)
به عقیده مرحوم مدرس, نیل به خودکفائى و دست یابى به استقلال فرهنگى و اقتصادى کشور, جز در سایه اعمال سیاست توازن عدمى و جلوگیرى از نفوذ قدرت هاى استعمارى شرق و غرب میسر نیست. او به کرات بدین موضوع تصریح کرده است که ضرورت دارد توازن عدمى را نسبت به همه دولت ها مراعات کنیم, نه توازن وجودى را و از تمایل به هر سیاست خارجى, چه رنگ شمال داشته و چه جنوب و چه شرق و چه غرب بپرهیزیم. (21) در این باره شهید مدرس مى گوید:
((ما را بگذارید که صلاح و فساد خودمان را مى دانیم... من مناسب نمى بینم که دولت ها, دوست هاى خصوصى پیدا کنند. یکى تعریف ما را بکند, یکى مذمت. من اگر خوبم اگر بد, تو برو خود را باش من که با همه خوبم, هیچ دوست ندارم که یک دولتى چه در این جا و چه در مرکز خود, تعریف مرا بکند. من اگر خوبم, براى خودم و اگر بدم براى خودم هستم,... من دوست ندارم که یکى از این دولت ها اظهار تمایل به یکى از رجال ما بکند... من از هر دولتى که بخواهد دخالت در امور ما بکند, مى ترسم و باید توازن عدمى را نسبت به همه مراعات کرد نه توازن وجودى, یعنى شما براى خودتان, ما هم براى خودمان))(22)
یکى از مصادیق مخالفت با موازنه وجودى و اعتقاد به موازنه عدمى شهید مدرس را مى توان در مخالفت با قرارداد1919 دید. خود شهید در این باره مى گوید :
((قرارداد منحوسى, یک سیاست مضر به دیانت اسلام, مضر به سیاست بى طرفى ما بود.. . کابینه وثوق الدوله خواست ایران را رنگ بدهد, اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد, بر ضد او, ملت ایران قیام نمود. حال هم هر کسى تمایل به سیاستى نماید ما; یعنى ملت ایران با او موافقت نخواهیم نمود, چه رنگ شمال داشته باشد و چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا.))(23)
و در جاى دیگر مى افزاید:
((یک اشخاصى رنگ پیدا کردند, آمدند و گفتند عقیده ما تمایل به سیاست انگلیس است. شاید یکى پیدا بشود و بگوید عقیده سیاسى من روس است, ما بر ضد همه هستیم. ایرانى مسلمان باید مسلمان و ایرانى باشد و هر رنگى غیر از این داشته باشد, دشمن دیانت ما و دشمن استقلال ما است.))(24)
ب: امام خمینى(ره) و امنیت ملى
یکى دیگر از فقهایى که امنیت ملى و استقلال و عزت و شرف مسلمین براى او بسیار حائز اهمیت است و براى تحصیل آن نه فقط در حوزه نظر, که در عمل نیز گام هاى بلندى براى ایجاد و استمرار حکومت اسلامى برداشت, حضرت امام خمینى است. حرکت امام خمینى براساس مبانى فکرى خاص خود بود. همان گونه که ظلم ستیزىاش از باورهاى شیعى نشإت مى گرفت استعمار ستیزى و بیگانه ستیزى اش نیز این خصیصه و مبانى را دارا بود. ایشان براى نفى سلطه بیگانه بر مقدرات مسلمین همواره به آیه ((و لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا)) استفاده جسته و بر مبناى تصریحات قرآن و احادیث معصومین, وظیفه مسلم خویش مى دانست که در جهت سد سبیل کفار بکوشد. مدعاى فوق را مى توان در عملکرد حضرت امام در تاریخ انقلاب اسلامى به ویژه در اعلامیه حضرت امام خمینى, علیه جریان کاپیتولاسیون دید.
پیشنهاد احیاى کاپیتولاسیون که در اسفند 1340 همراه با پیشنهاد اصلاحات, از سوى امریکا به ایران داده شده بود و در 13 مهر 42 در کابینه علم به تصویب رسید; ولى خبر آن منتشر نشد تا این که در مرداد 43 منصور, نخست وزیر وقت, لایحه اى را تحت عنوان الحاق یک ماده به قرار داد وین به مجلس برد. در 14 مهر 1343 این لایحه با 73 رإى موافق و 63 رإى مخالف تصویب شد; اما باز هم خبر آن در جراید منعکس نشد. فلذا هنگامى که امام خمینى از این جریان مطلع مى شوند, در روز 4 آبان 1343 که برابر با سالروز تولد حضرت فاطمه(س) بود, در جمع عده زیادى سخنان خود را با آیه نفى سبیل (لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا) شروع مى کنند و خبر از وقوع جنایتى توسط مجلس نشینان آن عصر مى دهند; مجلسى که به پیشنهاد دولت سند بردگى ملت ایران را امضا مى کند, امام خمینى در این سخنرانى دست به افشاى عملکرد ننگین دولت ایران ـ که خود را همردیف ممالک مترقیه مى داند ـ زده و مى گویند که این طرح مفتضح را به دولت هاى پاکستان, اندونزى و ترکیه, پیشنهاد کردند; ولى آنها زیر بار نرفتند. ایشان سپس دست نشانده بودن نمایندگان پارلمان را مورد تاکید قرار داده راه حلى را براى استقلال و رفع بردگى ایران پیشنهاد مى کند. حضرت امام مى فرماید اگر به قرآن و اسلام پناه بیاورید, اجنبى به خود اجازه نمى دهد که از شما سند بردگى بگیرد, اجازه نمى دهد که مفاخر ملى و اسلامى شما را پایمال کند.
امام خمینى پس از تشریح ابعاد گوناگون این فاجعه براى ملت ایران, اعلام مى دارد که این رإى ننگین مجلسین, مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد. مخالف رإى ملت مسلمان است و باعث از بین رفتن عظمت ایران و پایکوب شدن عزت ایرانیان شده است.
و در نهایت, حضرت امام حرف کلیدى خود را مطرح نموده و آن این که, براى به دست آوردن امنیت و استقلال نباید به قدرت هاى بزرگ تکیه کرد, بلکه باید خود را باور داشت و در معرفى این قدرت ها مى فرمایند; امریکا از انگلیس بدتر, انگلیس از امریکا بدتر و شوروى از هر دو بدتر و همه از هم بدتر هستند.(25) واکنش رژیم شاه نسبت به این بیانات هشدار دهنده با تبعید حضرت امام خمینى همراه گشت; ولى آن فقیه بزرگ و مبارز خستگى ناپذیر, همچنان در راه عقیده راسخ خود, مقاومت کرد تا این که بزرگ ترین انقلاب اسلامى قرن را به منصه ظهور رسانید.
پى نوشت ها:
1 ـ گزیده مقالات سیاسى - امنیتى, ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردى, جلد دوم, مقاله امنیت ملى, اثر مورتون برکوویتز و پى. سى. باکand .p.c.Bock)) . mintin Berkowitz)) ناشر: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردى, چاپ دوم, 1378, ص 103. همچنین براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به: کتاب امنیت ملى در جهان سوم, تإلیف ادوارد آزر, چونگ این مون, ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردى, چاپ اول, 1379.
2 ـ حسین, بشیریه, جامعه شناسى سیاسى, چاپ سوم, (تهران: نشر نى, 1376), ص 85.
3 ـ براى اطلاع بیشتر از بحث ارزش و نوع دید تصمیم گیران رجوع کنید به: عبدالعلى قوام, اصول سیاست خارجى و سیاست بین الملل, چاپ اول, (تهران: سمت, 1370), ص 124, و نیز هانس جى, مورگنتا, سیاست میان ملت ها, ترجمه حمیرا مشیرزاده, چاپ اول, (تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى, 1374).
4 ـ نسإ, / 71.
5 ـ انفال,/ 60.
6 ـ توبه, / 16.
7 ـ آل عمران, / 118.
8 ـ جزوه تخصصى حقوق بشر, آیه ا... جوادى آملى.
9 ـ غلامحسین, زرگرى نژاد, رسائل مشروطیت, چاپ دوم, (تهران: کویر, 1377), ص 64.
10 ـ همان, ص70.
11 ـ حامد الگار, نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت, ترجمه ابوالقاسم سرى (تهران: توس, بى تا), ج اول, ص139.
12 ـ غلامحسن زرگرى نژاد, پیشین, ص 76.
13 ـ تاریخ معاصر ایران, کتاب هفتم, ص 326 اثرى از موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى.
14 ـ جان فوران, مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعى ایران, ترجمه احمد تدین, چاپ اول, (تهران: رسا, 1377), ص 250.
15 ـ موسى نجفى, رسول جعفریان, سده تحریم تنباکو, (تهران: امیر کبیر, 1373), صص 134 - 139.
16 ـ جان فوران, پیشین, ص 251.
17 ـ محمد ترکان, مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شوراى ملى چاپ اول, (تهران: موسسه پژوهشى مطالعات, 1374), ج 2, ص 404.
18 ـ حسین, مکى, مدرس قهرمان آزادى, ص209, همچنین رجوع کنید: به محمد ترکمان, پیشین, ص 464.
19 ـ محمد, ترکمان, پیشین, جلد اول, ص 432.
20 ـ على مدرسى, نگاه مدرس به فرهنگ و تمدن غرب, چاپ اول, (تهران: انتشارات صدا و سیما, ج.ا.ا, سروش, 1375), ص 211.
21 ـ حسین, رزمجو, مدرس و اصل توازن عدمى او در سیاست, مشکوه, بهار, 1370, صص 91 - 92.
22 ـ حسین, مکى, پیشین, ص 211.
23 ـ على, مدرسى, مرد روزگاران, چاپ دوم, (بى جا, بى نا, 1374), ج 1, ص 405.
24 ـ محمد, ترکان, پیشین, جلد اول, ص 196.
25 ـ گروه پژوهشى وزارت آموزش پرورش, پیام ها و سخنرانى هاى امام خمینى, (تهران: نور, 1361), صص 103 - 105.
بنابراین در این نوشتار ابتدا از امنیت ملى تعریفى ارائه خواهیم نمود و سپس به امنیت ملى و حساسیت فقهاى دوران قاجار و پهلوى (البته از فقها به صورت گزینشى بحث خواهد شد) خواهیم پرداخت و به فقهایى همچون میرزاى شیرازى در تحریم تنباکو و نیز حضور علما و فقها در جنگ ایران علیه روس تزارى و شهید مدرس و امنیت ملى در قالب سیاست موازنه عدمى و در نهایت حضرت امام خمینى(ره) و مسإله امنیت ملى در قالب نه شرقى و نه غربى اشاره اى خواهیم داشت.
مبحث اول: کلیات و تبیین مفاهیم (امنیت ملى - تهدید - ارزش)
از امنیت ملى تعاریف متعددى ارائه شده است. عده اى با ایده رئالیستى, عده اى با تفکر رمانتیستى و ایده آلیستى, بعضى در سطح خرد; یعنى فقط به امنیت اقتصادى و برخى دیگر, فقط بعد نظامى امنیت ملى را مورد بررسى قرار داده اند. و عده اى هم در سطح کلان و با در نظر گرفتن تمام ابعاد, امنیت ملى را تعریف نموده اند. اما تعریفى که از امنیت ملى در این جا اراده مى شود, عبارت است از:
((توانایى یک ملت براى حفاظت از ارزشهاى داخلى در مقابل تهدیدات خارجى یا به عبارت دیگر, امنیت ملى عبارت است از این که کشورها چگونه سیاست ها و تصمیمات لازم براى حمایت از ارزش هاى داخلى در مقابل تهدیدات خارجى را اتخاذ مى کنند)).(1)
با عنایت به تعریف فوق از امنیت ملى, لازم است که دو مفهوم دیگر; یعنى تهدیدات خارجى و مفهوم ارزش داخلى که مولفه هاى تشکیل دهنده امنیت ملى هستند, نیز معنا شود تا بتوان بهتر و شفاف تر مطالب مورد نظر را در این نوشتار پى گرفت.
تهدیدات خارجى: همان طور که قبلا گفته شد, هر نظام سیاسى مهم ترین وظیفه خویش را ایجاد و حفظ امنیت ملى دانسته و با هر گونه تهدید که امنیت آن را به خطر بیاندازد, به مقابله مى پردازد. در واقع, دفع کردن خطرات توسط هر نظامى, امرى معقول و پسندیده مى باشد, بنابر این, تهدید عبارت است از: آنچه که موجب به خطر افتادن امنیت یک کشور مى گردد این تهدید را مى توان به 1 - تهدیدات نظامى; 2 ـ تهدیدات اقتصادى; 3 ـ تهدیدات فرهنگى تقسیم کرد.
ارزش داخلى: ارزش, یعنى مجموعه باید و نبایدهاى حاکم در هر جامعه. و از دیدگاه فونکسیونالیسم ها (کارکردگراها) از جمله پارسونز, ((ارزش ها غایات زندگى را تعیین و کنش هاى افراد را به سوى آن هدایت مى کنند))(2) با توجه به مطالب فوق, مى توان ادعا کرد که معمولا ارزش هاى جوامع, ساخته و پرداخته فرهنگ (فرهنگ; یعنى مجموعه عادات و سنن و مذهب, تاریخ و...) فرهنگ سیاسى, تربیت, فرآیند جامعه پذیرى سیاسى و... است و این ارزش ها, دلایلى را براى اتخاذ تصمیم ها و تعیین هدف ها فراهم مىآورد.
بنابراین, اگر ارزش هاى حاکم, با فرهنگ و اصول ایدهآلیستى سازمان یافته و نهادینه شده باشد, در آن صورت پیامد ویژه خود را خواهد داشت. و اگر ارزش هاى حاکم, با فرهنگ و اصول رئالیستى شکل گرفته باشد, تبعات خاص خود را به همراه خواهد داشت و سیاست گذاران و تصمیم گیران آن جامعه در تصمیمات و تعیین هدف هاى خود, اصول خاص خود را ارزش گذارى خواهند کرد, مثلا در تفکر ایدهآلیسم (( Idealism)) براى اخلاق که یکى از اصول ششگانه ایده ئالیسم است, اهمیت قائلند; در صورتى که رئالیسمRealism)) )), به اخلاق اهمیت نداده; بلکه جوامعى و کشورهایى را که به این اصل اهمیت مى دهند و به آن اعتقاد دارند, تهدیدى علیه منافع ملى و امنیت ملى خود مى پندارند. بنابراین, به جاى پذیرش و یا اعتقاد به این اصل اخلاقى, به اصل دیگر به نام قدرت اهمیت مى دهند.(3)
مبحث دوم: اهمیت و جایگاه امنیت ملى در اسلام (در متون اسلامى)
با مشخص شدن مولفه هاى تشکیل دهنده امنیت ملى, اکنون این سوال مطرح است که اهمیت و جایگاه امنیت ملى در اسلام چگونه مى باشد. آیا اسلام از ابتدا امنیت ملى خود را در خطر مى بیند و در این صورت, آیا با دنیا در جنگ خواهد بود, یا این که اسلام در عین حفظ ارزش هاى خود و استقلال و عظمت و شکوه کشور اسلامى, خواهان رابطه با دیگران هم هست؟
در باب اهمیت و جایگاه امنیت در اسلام همین نکته بس که امنیت در روایتى در زمره یک از دو نعمتى قرار گرفته است که انسان قدر آن را نمى داند مگر این که به مصیبتى گرفتار شود; النعمتان, مجهولتان الصحه و الامان. در این روایت, امنیت هم شامل امنیت جانى مى شود و هم شامل امنیت مالى و فکرى. اگر کشورى یا جامعه اى امنیت نداشته باشد مشکلات بسیارى خواهد داشت و در هیچ یک از موقعیت هاى خود رشد نخواهد داشت. به همین دلیل است که اسلام به امنیت بسیار اهمیت مى دهد.
حضرت على علیه السلام نیز در خطبه دوم نهج البلاغه, یکى از ویژگى هاى عصر جاهلیت را فقدان امنیت نام برده و مى فرمایند: پیامبر(ص) در سرزمینى ظهور کرد که در آن, خواب مردمانشان, بى خوابى بود و گریه زیاد و مداوم, سرمه چشمانشان را تشکیل داده بود (... و نومهم سهود و کحلهم دموع...). این, توصیف سرزمینى است که امنیت در آن, حاکم نبوده هر روز و ساعتى, قبیله اى بر قبیله دیگر مى تاخت تا خود را حق جلوه دهد; چرا که شعارشان ((الحق لمن غلب)) بود. ولى اسلام براى امنیت جامعه اسلامى, اهمیت زیادى قائل بوده دستوراتى نیز پیرامون حفظ امنیت فردى, از محترم شمردن آبرو و عرض انسان گرفته تا حفظ خون و جان و مال, داده است. اسلام در سطح کلان هم به مومنین و مسلمانان هشدار داده که مبادا در کارهاى کلیدى خود کسانى را شرکت دهید که شما را از درون تضعیف نموده و باعث انحطاط جامعه اسلامى شوند.
به این ترتیب مى توان گفت که اسلام براى حفظ امنیت جامعه اسلامى و یا به عبارت دیگر, براى حفظ ارزش هاى خود, با بیگانگان در ستیز دائمى نیست. اسلام, دروازه هاى جامعه اسلامى را بر روى دیگران نمى بندد, سیاست انزواطلبى را در پیش نمى گیرد تا امنیت جامعه اسلامى اش حفظ شود; بلکه دستور مى دهد که اصل اولیه در روابط و در تإمین روابط جهانى, بر صفا و صمیمیت و محبت و لطف قرار گیرد, مگر این که دلایلى باعث شود که این اصل, مقید شده و یا تخصیص بخورد. یکى از مواردى که این اصل تخصیص مى خورد, مسإله به خطر افتادن امنیت کشور اسلامى مى باشد. بنابراین, اصل اولیه این است که مسلمانان هوشیارى سیاسى شان را از دست ندهند, نه این که از اول اسلحه بردارند و با دیگران بجنگند, قرآن کریم در این باره چنین مى فرماید: ((یا ایها الذین امنوا خذوا حذرکم فانفروا ثبات اوانفروا جمیعا))(4) بر این اساس مى توان این بحث را مطرح کرد که اسلام براى حفظ امنیت داخلى خود, استراتژىها و تاکتیک هاى خاصى را مد نظر دارد. از دیدگاه اسلام, تا کشورى و یا قدرتى, تهدیدى علیه منافع مسلمین و مصالح و عزت مسلمانان ایجاد نکرده, سیاست کشور اسلامى باید تدبیر و شناسایى تحرکات کلى باشد و البته در برابر دشمن نیز باید هشیار و مسلح بود. به عبارت دیگر, سیاست خذوا حذرکم داشته باشید; ولى اگر در مرحله اى دشمن, امنیت شما را نه بالقوه, که بالفعل تهدید نموده و به ثغور مسلمین وارد شد, در این صورت, دیگر سیاست خذوا حذرکم پسندیده نیست; بلکه باید به استراتژى ((و اعدوا لهم ما استطعم من قوه و من رباط الخیل و ترهبون به عدوا الله))(5) عمل نمود. و نیز در آیه نفى سبیل, ((لن یجعل الله لکافرین على المومنین سبیلا)) قرآن دستور هشیارى و بیدارى مى دهد که بر اساس آن, کفار نباید بر هیچ یک از ابعاد زندگى انسان مسلمان سلطه و برترى داشته باشند.
خلاصه این که, اسلام در اصل روابط, خدشه اى وارد نمى کند; ولى مى گوید این روابط نباید به گونه اى باشد که دشمنان در کارهاى کلیدى شما دخالت نموده و باعث نابودى شما شوند. قرآن در این باره مى فرماید: ((لم یتخذوا من دون الله و لارسوله و لاالمومنین ولیجه))(6); غیر مومنین را ولى و دخیل قرار ندهید که اینها در کارهاى شما ولوج و راه پیدا کنند. و نیز در سوره آل عمران مى فرماید: ((یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانه من دونکم));(7) آن ها را بطانه قرار ندهید; یعنى آن ها را رازدار خود محسوب نکیند; چرا که اینها در ایجاد فساد و بى نظمى و خبال و کوتاهى نمى کنند و از مشقات و آسیب شما لذت مى برند و از این که شما در تنگناى اقتصادى و فشار مسائل مالى قرار بگیرید خوشحال مى شوند.))(8)
مبحث سوم: حساسیت فقها نسبت به امنیت ملى
در این مبحث همان طور که گفته شد, از فقهایى که در عصر قاجار و پهلوى به این مسإله; یعنى امنیت ملى حساس بودند, به صورت گزینشى سخن خواهیم گفت. و چون بحث امنیت ملى را مى توان در سه حوزه نظامى, اقتصادى و سیاسى مطرح کرد; بنابر این در حوزه نظامى باید به حضور علما و فتاواى آنان در جنگ ایران و روس اشاره نمود. و در بعد اقتصادى مى توان تحریم تنباکو توسط میرزاى شیرازى و تحریم البسه خارجى توسط فقها و مخالفت با قرار داد 1919 (وثوق الدوله با انگلیس) توسط شهید مدرس را استشهاد آورد و در بعد سیاسى هم مى توان به جریان سیاست توازن عدمى شهید مدرس اشاره کرد که دقیقا چگونگى تحصیل امنیت ملى ایران را مطرح مى کند. و در نهایت باید به عمل کرد و واکنش حضرت امام خمینى((ره)) پیرامون قضیه کاپیتولاسیون نظرى افکند. با این توضیح مى توان گفت که بحث ما در این قسمت از نوشتار, در سه قسمت زیر صورت خواهد گرفت;
1 ـ حساسیت فقها نسبت به امنیت نظامى;
2 ـ حساسیت فقها نسبت به امنیت اقتصادى;
3 ـ حساسیت فقها نسبت به امنیت سیاسى.
1 ـ حساسیت فقها نسبت به امنیت نظامى
در زمان فتحعلى شاه دومین پادشاه قاجار امنیت ملى مورد تهدید قرار گرفته بود و همین مسإله توجه و حساسیت علما را به خود جلب کرد; چرا که امنیت ملى زمانى توجهات را بر مى انگیزاند که ارزش هاى ملى و حیاتى به خاطر اقدامات یا رخدادهاى خارجى مورد تهدید واقع شده باشند. در آن دوره نیز یکى از اقدامات خارجى اى که ارزش هاى داخلى از جمله استقلال سیاسى و تمامیت ارضى ایران را به چالش مى کشاند جنگ ایران و روس بود که علما به خاطر حفظ حدود و ثغور کشور و عرض و ناموس مردم در این وقایع و حوادث حضور یافتند. البته باید توجه داشت که علماى عصر فتحعلى شاه از نفوذ زیادى برخوردار بوده و از این نفوذ براى استقلال استفاده مى بردند. ((رضا قلیخان در روضه الصفا لیست مفصلى از علماى معاصر دومین شاه قاجار به دست مى دهد که تعداد زیادى از آنان در شهرهاى بزرگ داراى نفوذى خیره کننده بودند. در میان این علما, چند چهره برجسته تر از دیگران بودند. یکى از آنان, شیخ جعفر نجفى بود که در هنگام جنگ ایران و روس, در مقابل ستاندن تعهداتى چند, مقام فرماندهى جنگ را به عنوان امام عصر(عج) در اختیار فتحعلى شاه قرار داد. و دیگرى آقا سید محمد اصفهانى معروف به مجاهد, از عالمانى است که فتواى او بر ضد روس ها و حضورش در جبهه تبریز در جنگ هاى مرحله دوم ایران و روس به همراهى تعدادى از علماى عتبات در ایران, اشتهار دارد)).(9)
همچنین میرزا مسیح مجتهد را مى توان از آن دسته از فقهایى دانست که در باب امنیت ملى, در حوزه عمل گام برداشت. در این باره دکتر زرگرنژاد مى نویسد: ((میرزا مسیح مجتهد, آفریننده واقعه کشتار سفارت روس)) نخستین عالم بود که با صدور فتواى معروف خویش, با دستگاه استبداد و استعمار در افتاد و پایه گذار برخورد علنى علما, با قاجاریه و قدرت هاى استعمارى شد.))(10)
اما جریان واقعه قتل گریبایدوف را حامد الگار این گونه ذکر مى کند. ((گریبایدوف در رجب 1244 / ژانویه 1829 مإموریتى براى تهران داشت. هدف مإموریت گریبایدوف, تصویب و اجراى عهدنامه ترکمانچاى و دریافت غرامات جنگ در ایران بود. از جمله فصول معاهده مزبور, یک فصل راجع به بازگشت کلیه اسیران بود و گریبایدوف بر اساس همین فصل در تهران به جست و جوى تمام زنان گرجى و ارمنى پرداخت. گماشته هاى او به زور داخل خانه ها مى شدند تا زنان گرجى یا ارمنى تبار را پیدا کنند. این جریان ادامه داشت; ولى خشم مردم که از تجاوز بیگانگان مسلح به خانه هاى آنها سرچشمه گرفته بود, فى نفسه مى توانست شورشى[ را] که به کشتار هیإت نمایندگى روسیه انجامید, پدید آورد. چون زنان آزاد نشدند, حاج میرزا مسیح, فتوایى داد که نجات دادن زنان مسلمان از چنگال مشرکان مجاز است. یک روز پس از صدور فتوا بازار بسته شد و گروهى از مردم شهر به جانب گریبایدوف به راه افتادند. (11) بنابراین مى توان گفت; رویداد قتل گریبایدوف به وضوح یک مقاومت مردمى ایرانى در برابر سلطه و قدرت خارجى (روسیه) است. که این حادثه 60 سال بعد دوباره در ماجراى جنبش تنباکو تکرار شد.
<
2 ـ 3 ـ حساسیت فقها نسبت به امنیت اقتصادى
در سیاست اقتصادى, فقهاى ایران همیشه طرح هایى را به اجرا گذاشته اند که به استقلال کشور کمک کرده است; چرا که علما به دلیل تقیدى که به معانى قرآنى (آیه نفى سبیل) داشتند, نمى توانستند شاهد فروپاشى اقتصاد ملى و وابستگى مسلمین به بیگانگان باشند. آنان نه تنها در جهت مقابله با تهدید اقتصاد ملى, قدم هاى عملى ویژه اى نظیر تحریم خرید کالاهاى بیگانه و تحریص مردم به استفاده از امتعه وطنى و ملى برداشتند; بلکه کوشیدند تا از طریق نوشتن و مسائلى در این زمینه ضرورت هاى دینى مسإله را نیز با زبانى عامه فهم توضیح دهند.))(12)
براى اثبات مدعاى فوق از باب نمونه, عملکرد فقیه بزرگ عصر قاجارى یعنى میرزاى شیرازى استشهاد مىآوریم. ((در اواخر عهد ناصرى و اوائل حکومت مظفرى, انحطاط اقتصاد تجارى ابعاد وسیعى پیدا کرده بود, ولى در این زمان, عده اى بر آن شدند تا با ایجاد کمپانى یا شرکت, حجم سرمایه گذارىها را افزایش داده و امکان مقابله با تهاجم سرمایه گذارى بیگانه را فراهم کنند, حاصل این تدبیر, تکوین و تإسیس چندین شرکت بود که در فاصله سال هاى 1298 ـ 1300 در شهرهاى مهم کشور نظیر: تهران, یزد, اصفهان و شیراز پدید آمدند. مهم ترین شرکت ها عبارت بودند از: شرکت امنیه, شرکت اتحادیه, شرکت منصوریه, شرکت مسعودیه و شرکت اسلامیه. درست در زمان آخرین تلاش شرکت اسلامیه بود که برخى از علماى آگاه وقت با احساس وظیفه و رسالت نسبت به دفاع از اقتصاد ملى, وارد میدان شدند و به خرید امتعه داخلى و تحریص و تشویق تولیدات ملى و تحریم خریدهاى خارجى پرداختند که رساله معروف و مشهور لباس التقوى حاصل این تلاش است.))(13)
<
الف: میرزاى شیرازى و امنیت اقتصادى:
ایران عصر قاجار داراى مشکلات عدیده اى بودکه ازاین میان, مشکل استبداد و انحطاط اقتصادى از همه شاخص تر بود. حکام ایران هم براى خوش گذرانى هاى خود,کشور را روز به روز دچار ناامنى اقتصادى بیش ترى مى کردند. در چنین فضایى,فقیهى بزرگ, فتواى تاریخ ساز خود را اعلام مى کند. فتوایى که از حراج ایران جلوگیرى نموده و نخستین جنبش گسترده مردمى علیه سلطه خارجى را شکل مى دهد; همان طور که صاحب کتاب تحولات اجتماعى ایران و مقاومت شکننده هم به این مسإله اشاره مى کند و معتقد است که: ((ماجراى تنباکو, نخستین جنبش گسترده توده اى مستمر است که سلطه خارجى را مستقیما نشانه مى گیرد.))(14)
باید بر این نکته تاکید کرد که که جنبش تنباکو, جنبشى بود که تإثیرات به سزایى در تحولات بعدى ایران داشته است. شهید مدرس در این باره مى گوید:
((این واقعه تاریخى, نظام سلطنت را سست و از اقتدار انداخت... استبداد سلطنتى در ایران بدون توجه به واقعه دخانیه, به مشروطیت نمى رسید... واقعه دخانیه توپى بود که سحرگاه, مردم تیز هوش خفته را بیدار کرد و به طور طبیعى از زلزله شدیدى که متعاقب آن بایستى به وقوع بپیوندد, باخبرشان نمود.))(15)
اما جریان تنباکو چه بود و سرانجام آن به کجا انجامید؟ شرح ما وقع رامى توان این گونه تشریح کرد: انگلیس براى نزدیک شدن به ایران, از میان برداشتن رقیبان خود ونیز کشاندن ایران به حوزه انحصارى منافع سیاسى و اقتصادى خود, بیش از پیش کوشید تا این که قضیه قرار داد تنباکو به صورت زیر اتفاق افتاد.
1 - گیرنده امتیاز انحصارى تنباکو, فردى بود به نام سرگرد جى. اف. تالبوت.
2 - شیوه اجراى امتیاز: شرکت متعهد گردیدتا سالانه 15000 پوند, استرلینگ به همراه یک چهلم سود خالص را به شاه بپردازد ودرعوض به تالبوت اجازه داده شد تا همه توتون و تنباکوى تولید شده در ایران را براى صدور یا فروش در بازار داخلى, خریدارى کند.به این ترتیب, فروشندگان داخلى استقلال خود را از دست داده و براى فروش توتون و تنباکو باید از شرکت اجازه مى گرفتند.
3 - مدت امتیاز پنجاه سال بود; اما تالبوت امتیاز خود را به شرکت تازه تإسیس دخانیات امپراتورى در ایران (یا شرکت رژى) فروخت.
4 - چگونگى انتشار خبر این امتیاز در میان مردم:
درسال 1269 ه''..ش / 1890 م, روزنامه فارسى زبان اختر در استانبول, طى مقاله اى دولت را به خاطر آن که اجازه صادرات تنباکو را هم در قرار داد گنجانده است, مورد انتقاد قرار داد و به این ترتیب مردم ایران از این خبر آگاه شدند.
5 - فرجام امتیاز یا قرار داد رژى:
در واقعه تنباکو, آقایان سید على اکبر روحانى و سید جمال الدین اسدآبادى, تإثیرى تعیین کننده بر میرزاى شیرازى داشته اند;امابه دلیل پرهیز از تطویل, در این قسمت فقط به عملکرد میرزا مى پردازیم .میرزاى شیرازى طى نامه اى به شاه (ناصرالدین شاه) به مضار و مفاسد اجازه مداخله خارجى ها در ایران و نیز اعطاى امتیازات اشاره نموده و همه آنها را منافى استقلال ایران مى خواند. نهضت تنباکو در واقع اعتراضى بود نسبت به تمامى امتیازاتى که تا آن هنگام به کمپانى ها و شرکت هاى خارجى داده شده بود و دفاعى بود از تمامیت استقلال اقتصادى و سیاسى ایران. بنابراین در 11 آذر به دنبال فتواى میرزا شیرازى رهبر مذهبى شیعیان در سامره, توتون و تنباکو در سراسر ایران تحریم شد. متن فتوا بدین شرح بوده ((بسم الله الرحمن الرحیم, الیوم استعمال تنباکو و توتون باىنحوکان در حکم محاربه با امام زمان صلواه الله علیه است.))(16)((محمد حسن حسینى))
و بدین صورت, بار دیگر توطئه اى که علیه امنیت کشورتدارک شده بود, توسط فقیهى بزرگ خنثى گشت و مردم ایران توانستند استقلال و تمامیت ارضى خود را حفظ نمایند.
<
3 - حساسیت فقها نسبت به امنیت سیاسى
در این قسمت از نوشتار از شهید مدرس و امام خمینى(ره) دو فقیه بزرگ و مبارزى که هم در حوزه نظر و هم در ساحت عمل قدم برداشته و براى عزت و عظمت و امنیت ایران اسلامى گام برداشته اند, سخن خواهیم گفت.
الف: شهید مدرس و امنیت ملى
در حوزه سیاسى امنیت مى توان به جریان سیاست سلبى یا موازنه عدمى شهید مدرس اشاره کرد که دقیقا بیان گر چگونگى تحصیل امنیت ملى ایران مى باشد. ابتدا براى فهم اندیشه شهید مدرس در باب امنیت ملى, لازم است به تعریف سیاست از دید ایشان توجه کنیم; چرا که در تعریفى که شهید مدرس از سیاست مى کند, به روشنى مى توان دقت و حساسیت وى را در باب امنیت ملى درک کرد.
شهید مدرس, سیاست را تدبیرى خاص معنا مى کند که تا انسان, بى برنامه و ناشیانه در میادین و صحنه هاى مبارزه وارد نشود; چرا که در این صورت شکست خواهد خورد. به اعتقاد او, انسان باید به گونه اى وارد این صحنه ها شود. که اسیر قدرت هاى دیگر نشود تا هم در صحنه حضور داشته باشد و هم پیروزمندانه از این میادین بیرون آید. بنابراین, شهید مدرس در بیانات خود به نوع خاصى از سیاست, که ایرانیان باید دارا باشند, اشاره مى کند که در آن زندگى کردن با زیرکى و هوشیارى و تسلیم نشدن همراه است. ایشان مى گوید:
((سیاست ما ایرانى ها باید سیاست بز کوهى باشد. سیاست بز کوهى آن است که همیشه بین الطلوعین چرا مى کند که به قدرى روشن باشد که علف را ببیند; اما به قدرى روشن نباشد که صیاد او را صید کند. ما ایرانى ها هم باید سیاستمان طورى باشد که زندگى کنیم; اما صیاد او را صید نکند.))(17)
باید عنایت داشت که یکى از موضوعات مباحث سیاسى, مسإله سیاست خارجى و روابط با کشورهاى خارجى است. که این موضوع, یکى از بحث هاى جالب و کلیدى و بسیار مهم اندیشه سیاسى شهید مدرس را تشکیل مى دهد, آن هم تحت عنوان سیاست موازنه عدمى. البته جالب و کلیدى بودن این اندیشه و نظر را مى توان با در نظر گرفتن فضاى سیاسى آن عصر بهتر درک کرد; چرا که جامعه آن روز ایران, جامعه اى از درون آفت زده و از بیرون هم ترمینال دو قدرت بزرگ ( و به گفته خود شهید مدرس, دو قدرت که یکى اعقل و دیگر عاقل و یکى قوى و دیگرى اقوى) یعنى روسیه و انگلیس بود. دو قدرتى که هر وقت اراده مى کردند به بهانه اى ایران را ما بین خود تقسیم کرده و منابع و معادن و ثروت مادى و انسانى آن را به تاراج مى بردند.
در این فضاى آلوده که عده اى از دولت مردان به همسایه شمالى عشق ورزیده و نوکرى آن را افتخارى بس عظیم براى خود قلمداد مى کردند. و عده اى هم براى همسایه جنوبى خوش رقصى کرده و اجیر آنها مى شدند و افتخار مى کردند که بریتانیاى کبیر براى آنها مقررى معین نموده و به خاطر آن, سرمایه ملت و مملکت را یک جا به اجنبى هبه مى کردند; در چنین فضایى, بزرگ مردى و مجاهدى وارسته و داراى تفکر توحیدى, صداى سیاست نه شرقى و نه غربى را سر داده و دنبال اثبات عزت و شرف ایران اسلامى و ملت مسلمان است; چرا که او از فرهنگ قرآن الهام گرفته و آشنا به آیه نفى سبیل و عالم و آگاه به مسایل سیاسى است. اوست که صفت وارستگى و عدم تعلق به زرق و برق هاى دنیوى را به خود اختصاص داده وبر این اساس مى تواند چنین شعارى را طرح و اجرا کند. بنابر این, ندا سر مى دهد که روابط ما با تمام کشورها چه همسایه و چه غیر همسایه, چه مسلمان و چه غیر مسلمان بر اساس صلح و صفا و صمیمیت و برادرى است و ما خواهان روابط حسنه باتمام دول جهان مى باشیم; اما در عین حال که خواستار روابط صلحآمیز هستیم, به کسى هم اجازه سلطه نمى دهیم.
شهید مدرس در یکى از نطق هاى خود در مجلس شوراى ملى, وقتى اوضاع جهان و در آن میان, وضعیت ایران عصر خود را تشریح مى کند, در باب روابط با دول بیگانه, چنین مى گوید:
((منشإ سیاست ما, دیانت ماست. ما با تمام دنیا دوستیم, مادامى که متعرض ما نشده اند. هرکس متعرض ما شود, متعرض او خواهیم شد. همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانى کردم. گفتم اگر کسى بدون اجازه ما, وارد سر حد ایران شود و قدرت داشته باشیم. او را با تیر مى زنیم, خواه کلاهى باشد, خواه عمامه اى باشد, خواه شاپو به سر داشته باشد... دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما, ما با همه دوستیم و همین طور دستور داده شده است.))()
18تورفتگى ها - راست ;0/00 چپ ;0/00 ابتداى پاراگراف 0/50 البته براى مدرس فرقى نمى کند که بیگانه, شرقى باشد یا غربى. آنچه براى او در روابط خارجى مهم است, تحصیل عزت و عظمت و منافع مسلمین است. همان طور که گفته شد, مدرس, باز بودن درهاى کشور و یا به تعبیر خودش به همه جا در داشتن را بر مبناى موازنه عدمى مى پذیرد و معتقد است که روابط حسنه با تمام دول جهان بدون هیچ گونه سلطه و دخالت در امور یکدیگر وجود داشته باشد. او مى گوید ((با تمام دول جهان باید روابط حسنه داشته باشیم, بدون این که دول قوى بخواهند بر ما سلطه سیاسى یا اقتصادى و یا هر گونه سلطه دیگرى داشته باشند.))(19)
مدرس در جاى دیگرى مى گوید:
((باز نشستند و گفتند, مإمورین روسیه از این جا بروند. آقا ما خودمان خانه داریم, ما خودمان صاحب خانه هستیم. صلاح و فساد خودمان را انشإ الله الرحمن مى دانیم, دولت هم پروتست نکرد, آخر به چه مناسبت مى نشینند و مى گویند; مإمورین سیاسى روس از افعانستان, و ایران و هندوستان بروند؟ ما را به حال خودمان بگذارید, صلاح خودمان را خودمان بهتر تشخیص مى دهیم. اگر یک مإمورى براى ما ضرر داشته باشد, ما خودمان باید جلوگیرى کنیم.))(20)
به عقیده مرحوم مدرس, نیل به خودکفائى و دست یابى به استقلال فرهنگى و اقتصادى کشور, جز در سایه اعمال سیاست توازن عدمى و جلوگیرى از نفوذ قدرت هاى استعمارى شرق و غرب میسر نیست. او به کرات بدین موضوع تصریح کرده است که ضرورت دارد توازن عدمى را نسبت به همه دولت ها مراعات کنیم, نه توازن وجودى را و از تمایل به هر سیاست خارجى, چه رنگ شمال داشته و چه جنوب و چه شرق و چه غرب بپرهیزیم. (21) در این باره شهید مدرس مى گوید:
((ما را بگذارید که صلاح و فساد خودمان را مى دانیم... من مناسب نمى بینم که دولت ها, دوست هاى خصوصى پیدا کنند. یکى تعریف ما را بکند, یکى مذمت. من اگر خوبم اگر بد, تو برو خود را باش من که با همه خوبم, هیچ دوست ندارم که یک دولتى چه در این جا و چه در مرکز خود, تعریف مرا بکند. من اگر خوبم, براى خودم و اگر بدم براى خودم هستم,... من دوست ندارم که یکى از این دولت ها اظهار تمایل به یکى از رجال ما بکند... من از هر دولتى که بخواهد دخالت در امور ما بکند, مى ترسم و باید توازن عدمى را نسبت به همه مراعات کرد نه توازن وجودى, یعنى شما براى خودتان, ما هم براى خودمان))(22)
یکى از مصادیق مخالفت با موازنه وجودى و اعتقاد به موازنه عدمى شهید مدرس را مى توان در مخالفت با قرارداد1919 دید. خود شهید در این باره مى گوید :
((قرارداد منحوسى, یک سیاست مضر به دیانت اسلام, مضر به سیاست بى طرفى ما بود.. . کابینه وثوق الدوله خواست ایران را رنگ بدهد, اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد, بر ضد او, ملت ایران قیام نمود. حال هم هر کسى تمایل به سیاستى نماید ما; یعنى ملت ایران با او موافقت نخواهیم نمود, چه رنگ شمال داشته باشد و چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا.))(23)
و در جاى دیگر مى افزاید:
((یک اشخاصى رنگ پیدا کردند, آمدند و گفتند عقیده ما تمایل به سیاست انگلیس است. شاید یکى پیدا بشود و بگوید عقیده سیاسى من روس است, ما بر ضد همه هستیم. ایرانى مسلمان باید مسلمان و ایرانى باشد و هر رنگى غیر از این داشته باشد, دشمن دیانت ما و دشمن استقلال ما است.))(24)
ب: امام خمینى(ره) و امنیت ملى
یکى دیگر از فقهایى که امنیت ملى و استقلال و عزت و شرف مسلمین براى او بسیار حائز اهمیت است و براى تحصیل آن نه فقط در حوزه نظر, که در عمل نیز گام هاى بلندى براى ایجاد و استمرار حکومت اسلامى برداشت, حضرت امام خمینى است. حرکت امام خمینى براساس مبانى فکرى خاص خود بود. همان گونه که ظلم ستیزىاش از باورهاى شیعى نشإت مى گرفت استعمار ستیزى و بیگانه ستیزى اش نیز این خصیصه و مبانى را دارا بود. ایشان براى نفى سلطه بیگانه بر مقدرات مسلمین همواره به آیه ((و لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا)) استفاده جسته و بر مبناى تصریحات قرآن و احادیث معصومین, وظیفه مسلم خویش مى دانست که در جهت سد سبیل کفار بکوشد. مدعاى فوق را مى توان در عملکرد حضرت امام در تاریخ انقلاب اسلامى به ویژه در اعلامیه حضرت امام خمینى, علیه جریان کاپیتولاسیون دید.
پیشنهاد احیاى کاپیتولاسیون که در اسفند 1340 همراه با پیشنهاد اصلاحات, از سوى امریکا به ایران داده شده بود و در 13 مهر 42 در کابینه علم به تصویب رسید; ولى خبر آن منتشر نشد تا این که در مرداد 43 منصور, نخست وزیر وقت, لایحه اى را تحت عنوان الحاق یک ماده به قرار داد وین به مجلس برد. در 14 مهر 1343 این لایحه با 73 رإى موافق و 63 رإى مخالف تصویب شد; اما باز هم خبر آن در جراید منعکس نشد. فلذا هنگامى که امام خمینى از این جریان مطلع مى شوند, در روز 4 آبان 1343 که برابر با سالروز تولد حضرت فاطمه(س) بود, در جمع عده زیادى سخنان خود را با آیه نفى سبیل (لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا) شروع مى کنند و خبر از وقوع جنایتى توسط مجلس نشینان آن عصر مى دهند; مجلسى که به پیشنهاد دولت سند بردگى ملت ایران را امضا مى کند, امام خمینى در این سخنرانى دست به افشاى عملکرد ننگین دولت ایران ـ که خود را همردیف ممالک مترقیه مى داند ـ زده و مى گویند که این طرح مفتضح را به دولت هاى پاکستان, اندونزى و ترکیه, پیشنهاد کردند; ولى آنها زیر بار نرفتند. ایشان سپس دست نشانده بودن نمایندگان پارلمان را مورد تاکید قرار داده راه حلى را براى استقلال و رفع بردگى ایران پیشنهاد مى کند. حضرت امام مى فرماید اگر به قرآن و اسلام پناه بیاورید, اجنبى به خود اجازه نمى دهد که از شما سند بردگى بگیرد, اجازه نمى دهد که مفاخر ملى و اسلامى شما را پایمال کند.
امام خمینى پس از تشریح ابعاد گوناگون این فاجعه براى ملت ایران, اعلام مى دارد که این رإى ننگین مجلسین, مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد. مخالف رإى ملت مسلمان است و باعث از بین رفتن عظمت ایران و پایکوب شدن عزت ایرانیان شده است.
و در نهایت, حضرت امام حرف کلیدى خود را مطرح نموده و آن این که, براى به دست آوردن امنیت و استقلال نباید به قدرت هاى بزرگ تکیه کرد, بلکه باید خود را باور داشت و در معرفى این قدرت ها مى فرمایند; امریکا از انگلیس بدتر, انگلیس از امریکا بدتر و شوروى از هر دو بدتر و همه از هم بدتر هستند.(25) واکنش رژیم شاه نسبت به این بیانات هشدار دهنده با تبعید حضرت امام خمینى همراه گشت; ولى آن فقیه بزرگ و مبارز خستگى ناپذیر, همچنان در راه عقیده راسخ خود, مقاومت کرد تا این که بزرگ ترین انقلاب اسلامى قرن را به منصه ظهور رسانید.
پى نوشت ها:
1 ـ گزیده مقالات سیاسى - امنیتى, ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردى, جلد دوم, مقاله امنیت ملى, اثر مورتون برکوویتز و پى. سى. باکand .p.c.Bock)) . mintin Berkowitz)) ناشر: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردى, چاپ دوم, 1378, ص 103. همچنین براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به: کتاب امنیت ملى در جهان سوم, تإلیف ادوارد آزر, چونگ این مون, ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردى, چاپ اول, 1379.
2 ـ حسین, بشیریه, جامعه شناسى سیاسى, چاپ سوم, (تهران: نشر نى, 1376), ص 85.
3 ـ براى اطلاع بیشتر از بحث ارزش و نوع دید تصمیم گیران رجوع کنید به: عبدالعلى قوام, اصول سیاست خارجى و سیاست بین الملل, چاپ اول, (تهران: سمت, 1370), ص 124, و نیز هانس جى, مورگنتا, سیاست میان ملت ها, ترجمه حمیرا مشیرزاده, چاپ اول, (تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى, 1374).
4 ـ نسإ, / 71.
5 ـ انفال,/ 60.
6 ـ توبه, / 16.
7 ـ آل عمران, / 118.
8 ـ جزوه تخصصى حقوق بشر, آیه ا... جوادى آملى.
9 ـ غلامحسین, زرگرى نژاد, رسائل مشروطیت, چاپ دوم, (تهران: کویر, 1377), ص 64.
10 ـ همان, ص70.
11 ـ حامد الگار, نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت, ترجمه ابوالقاسم سرى (تهران: توس, بى تا), ج اول, ص139.
12 ـ غلامحسن زرگرى نژاد, پیشین, ص 76.
13 ـ تاریخ معاصر ایران, کتاب هفتم, ص 326 اثرى از موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى.
14 ـ جان فوران, مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعى ایران, ترجمه احمد تدین, چاپ اول, (تهران: رسا, 1377), ص 250.
15 ـ موسى نجفى, رسول جعفریان, سده تحریم تنباکو, (تهران: امیر کبیر, 1373), صص 134 - 139.
16 ـ جان فوران, پیشین, ص 251.
17 ـ محمد ترکان, مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شوراى ملى چاپ اول, (تهران: موسسه پژوهشى مطالعات, 1374), ج 2, ص 404.
18 ـ حسین, مکى, مدرس قهرمان آزادى, ص209, همچنین رجوع کنید: به محمد ترکمان, پیشین, ص 464.
19 ـ محمد, ترکمان, پیشین, جلد اول, ص 432.
20 ـ على مدرسى, نگاه مدرس به فرهنگ و تمدن غرب, چاپ اول, (تهران: انتشارات صدا و سیما, ج.ا.ا, سروش, 1375), ص 211.
21 ـ حسین, رزمجو, مدرس و اصل توازن عدمى او در سیاست, مشکوه, بهار, 1370, صص 91 - 92.
22 ـ حسین, مکى, پیشین, ص 211.
23 ـ على, مدرسى, مرد روزگاران, چاپ دوم, (بى جا, بى نا, 1374), ج 1, ص 405.
24 ـ محمد, ترکان, پیشین, جلد اول, ص 196.
25 ـ گروه پژوهشى وزارت آموزش پرورش, پیام ها و سخنرانى هاى امام خمینى, (تهران: نور, 1361), صص 103 - 105.