جایگاه امنیت در اندیشه سیاسى اسلام و امام خمینى(ره) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
جمهورى اسلامى ایران نخستین حکومتى است که در عصر جدید, داعیه پیروى و اعمال اصول اسلامى در سیاست را دارد. پایه هاى اعتقادى این حکومت, بر گرفته از تفسیرى خاص از اسلام مى باشد. به قول ((فرد هالیدى)), انقلاب اسلامى ایران نخستین انقلاب در تاریخ جدید (پس از انقلاب کبیر فرانسه در 1789) مى باشد که ایدئولوژى حاکم, شکل سازمان, اعضاى رهبرى کننده و هدفهاى اعلام شده آن, هم در ظاهر و هم در باطن, مذهبى بوده است.(1) نظام حاصل از این انقلاب نیز کاملا بر پایه هاى ایدئولوژى اسلامى استوار گردیده است.بنابر این, طرح مقولات در عرصه سیاست و حکومت ج .ا.ا بدون یاد آورى و تبیین جنبه اسلامى آن, نامفهوم خواهد بود. بدین منظور, در ابتداى این بحث تلاش مى شود تا جایگاه بحث امنیت در اسلام مشخص گردد و پس از آن, دیدگاههاى امام خمینى(ره) در خصوص این مسإله مورد بررسى قرار گیرد.
مباحث مربوط به دیدگاه امام خمینى(ره) از آنجایى در ادامه بحث امنیت در اسلام مورد توجه قرار مى گیرد که در واقع, اندیشه هاى سیاسى و حکومتى امام, باز تاب تفسیر ایشان از سیاست و حکومت در اسلام مى باشد. امام خمینى(ره) با توجه به دیدگاه ویژه اى که در خصوص حکومت اسلامى داشتند و تمامى تلاش خود را در دوران مبارزات و استقرار نظام, صرف پیاده نمودن آن نمودند, در زمینه مفاهیمى چون امنیت و منافع ملى نیز داراى تفسیر مذهبى ویژه خود بودند. این تفسیر به طور همه جانبه, مباحث سیاسى و حکومتى نظام را در دوران بیست ساله عمر آن مورد تإثیر خود قرار داده است. با توجه به این مسإله طرح بحث امنیت در جمهورى اسلامى بدون فهم دیدگاه هاى امام ناقص خواهد ماند. لذا بررسى دیدگاه هاى کلى اسلام و اندیشه هاى سیاسى امام در این خصوص مى تواند مقدمه اى براى ورود به بحث امنیت در جمهورى اسلامى ایران باشد.(2)
نکته دیگرى که در این مقاله لازم به یادآورى است, مفهوم امنیت مى باشد. آنچه که امروزه در مباحث سیاسى, خصوصا در مباحث سیاست خارجى, بیشتر مد نظر مى باشد, مفهوم ((امنیت ملى)) است نه فقط ((امنیت)) تنها.امنیت ملى از مفاهیمى است که عمر چندانى در مباحث سیاسى ندارد. ریشه آن به انقلاب کبیر فرانسه بر مى گردد; زمانى که براى اولین بار واژه هایى چون ((ملى)) و ((ملیت)), خلق شده و داراى تعاریف و محدوده هاى ویژه اى گشتند. تا امروز این مفهوم دچار تحولات مختلفى شده است که طرح آن در این بحث مقدور نیست.(3) آنچه که مى توان در اینجا به آن اشاره نمود, این است که امنیت ملى داراى دو بعد مى باشد: 1ـ بعد داخلى, 2ـ بعد خارجى. به رغم اینکه نمى توان در اسلام تعریف خاصى از امنیت ملى را جست جو نمود; ولى با معیار قرار دادن ((مسإله امنیت)), مى توان هم براى ابعاد داخلى آن و هم براى ابعاد خارجى آن, دیدگاه هاى مشخصى یافت. در بررسى آراى امام خمینى(ره) نیز در خواهیم یافت که ایشان به گونه اى به هر دو جنبه از ابعاد یاد شده امنیت ملى توجه داشتند. براى جلوگیرى از اطاله کلام و بدون آنکه مبحثى مستقل در خصوص امنیت آورده شود, به اصل موضوع مى پردازیم.
الف ـ بررسى دیدگاه اسلام:
1 ـ بررسى متون اسلامى
بهترین راه شناخت دیدگاه اسلام راجع به مفهوم امنیت, رجوع به منابع اولیه اسلامى است. قرآن کریم اولین منبع احکام اسلامى است. قرآن, امنیت را یکى از اهداف استقرار حاکمیت الله و استخلاف صالحان و طرح امامت مى شمارد. قرآن در این باره مى فرماید:
((خدا به کسانى که از شما بندگان (به خدا و حجت عصر((عج))) ایمان آورد و نیکوکار گردد وعده فرمود که (در ظهور امام زمان) در زمین خلافت دهد, چنانکه امم صالح پیامبران سلف, جانشین پیشینیان خود شدند و علاوه بر خلافت, دین پسندیده آنان را (که اسلام واقعى است)بر همه ادیان تمکین و تسلط عطا کند و به همه مومنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنى کامل دهد که مرا به یگانگى بى هیچ شائبه شرک و ریا پرستش کنند(نور 55) و نیز احساس امنیت را از خصایص مومن معرفى مى کند:((اوست خدایى که سکینت و وقار بر دلهاى مومنان آورد (فتح 4). همچنین مداهنه با دشمن و روح سازش را منافى با امنیت مى داند.((پس تو (و امتت اى رسول) هرگز از مردم کافرى که آیات خدا را تکذیب مى کنند, پیروى مکن. کافران بسیار مایلند که تو با آنها مداهنه و مدارا کنى (و معترض بتهایشان نشوى) تا آنها هم به نفاق با تو مدارا کنند)) (قلم 8 و 9) و تإمین امنیت را از اهداف جهاد مى شمارد:((و با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روى زمین بر طرف شود و همه را آیین دین خدا باشد.))(بقره 193) و شهرى که در آن امنیت باشد, از مثلهاى الگوهاى قرآنى است: ((و خدا بر شما حکایت کرد و مثل آورد (تا گوش کرده و عبرت گیرید) مثل شهرى را (چون شهر مکه) که در آن امنیت کامل حکمفرما بود و اهلش در آسایش و اطمینان زندگى مى کردند و از هر جانب, روزى فراوان به آنها مى رسید. ))(نحل 112)(4)
علاوه بر قرآن کریم, احادیث ائمه اطهار(ع) نیز در باب امنیت راهگشا مى باشند. حضرت على(ع) تإمین امنیت در جامعه را از انگیزه هاe قیام صالحین و اهداف عالیه امام مى داند:
((خدایا تو مى دانى آنچه از ما رفت نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیاى ناچیز خواستن زیادت; بلکه مى خواستیم نشانه هاى دین را به جایى که بود, بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم, تا بندگان ستمدیده ات را ایمنى فراهم آید و حدود ضایع مانده ات اجرا گردد.))(5)
و نیز در عهدنامه مالک اشتر, ضمن تإکید بر انعقاد پیمانهاى صلح براى تإمین امنیت, پیشگیرى از عوامل تهدید کننده امنیت را نشان مى دهد:
((و از صلحى که دشمن, تو را بدان خواند و رضاى خدا در آن بود, روى متاب که آشتى, سربازان تو را آسایش رساند. و از اندوه هایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند. زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتى بپرهیز که بسا دشمن به نزدیکى گراید تا غفلتى یابد و کمین خود بگشاید... پس دوراندیش شو و به راه خوش گمانى مرو.))(6)
اصولا اسلام هر نوع ایجاد وحشت و هراس را در درون انسانهایى که مرتکب خلافى نشده اند, ظلم و تجاوزى بس بزرگ تلقى مى کند. امنیت جان و مال و عمل و حقوق و آزادیهاى مربوطه, شخصیت و شرف و حیثیت و مسکن, از تإکیدات اسلام است; ضمن اینکه امنیت در اسلام, اختصاص به صالحان و افرادى دارد که مرتکب خلافى نشده و در مسیر انجام وظیفه اند و در مقام احترام به قانون هستند. و اما آنها که در مسیر خلافند و یا مرتکب بزه و جرم شده اند, به دلیل ماهیت عملکردشان, از حق امنیت محرومند: ((آنانکه ایمان به خدا آورده و ایمان خود را به ظلم و ستم نیالودند, در دو عالم ایمنى آنها راست.))(انعام 82)
توجه به آیات و روایات یاد شده مى رساند که اسلام از یک طرف وجود امنیت را در داخل بلاد اسلامى و حتى در درون فرد مسلمان ضرورى مى داند و از سوى دیگر, به جنبه خارجى امنیت در سرزمین هاى اسلامى توجه دارد و در همین راستاست که مسلمانان را از مداخله و سازش با دشمن بر حذر مى دارد و در عین حال, به انعقاد پیمانهاى صلح عادلانه با دشمن تإکید مى نماید.
از دیدگاه اسلام, حفظ و تإمین امنیت از وظایف حکومت اسلامى است. به طورى کلى, حضرت على(ع) وظیفه حکومت را سه چیز اعلام مى دارد1:ـ اصلاح اهل 2ـ عمران بلاد 3ـ حفظ ثغور. اصلاح اهل; یعنى ترقى و تعالى انسانها و نسلهاى آدمى. تکامل استعدادهاى نهفته در هر انسان, در زمره این وظیفه مى باشد. عمران بلاد نیز توسعه و ترقى عمدتا مادى سرزمین اسلامى را مورد توجه قرار مى دهد. سومین وظیفه حکومت که در اینجا مورد نظر است, حفظ ثغور یعنى حفظ مرزهاى کشور است. با توجه به مضمون روایت فوق, در حقیقت, روابط بین المللى وسیله اى در تحکیم و حفظ ثغور سرزمین است و مسوولین بخشهاى دیگر اجرایى در اصلاح اهل و عمران بلاد مسوولیت خود را باید همگام با برنامه حفظ شوون و ثغور بین المللى کشور اسلامى ایفإ نمایند. (7)
2 ـ رابطه امنیت و سیاست خارجى
مسإله امنیت بدون توجه به مبانى سیاست خارجى در اسلام ناقص خواهد ماند. اعتقاد کلى بر این است که این آیین در همه زمینه ها از جمله نظام حکومتى, که خود سیاست خارجى را نیز شامل مى شود, نظر و برنامه دارد. قبل از پرداختن به اصول سیاست خارجى اسلام, لازم است تا مفهوم ((منافع ملى)) یا ((مصالح جامعه اسلامى)) روشن گردد. همان طورى که گفته شد, واژه هاى ملى و ملیت, اصطلاحات نوینى هستند که در عرصه روابط بین الملل ظهور کردند. اسلام دینى است فراگیر, جهانى و همیشگى که براى مرزهاى ملى ارزش ذاتى قائل نیست. به همین دلیل, ((حفظ منافع ملى)) نمى تواند به عنوان اصل اولیه سیاست خارجى اسلام ملحوظ گردد. به عبارت دیگر, در عرف بین المللى, مفاهیم مرز, حاکمیت ملى و جمعیت و تابعیت تعاریف خاص خود را دارد که در اسلام براى مفاهیم یاد شده, تعاریف دیگرى در نظر است. همچنین شالوده سیاست خارجى در اسلام, بر قواعد الزامآور حقوقى در فقه استوار است و فقه براى بنیادهاى ملیت, ارزش حقوقى قائل نیست; ضمن اینکه اصل حفظ منافع ملى, زیر بنایى ترین و کلى ترین اصل سیاست خارجى عرفى حاکم است. لذا, اصول دیگر تماما رنگ حفظ منافع ملى را به چهره دارد; لکن در فقه سیاسى اسلام اصل دیگرى به نام حفظ دارالاسلام حاکم است که اصول دیگر در پرتو آن رنگ مى گیرد.(8) با این تفسیر, امنیت ملى نیز در اسلام مفهوم خاصى پیداکرده. و کلمه امت به جاى واژه ملت مى نشیند و امنیت یک کشور اسلامى به امنیت کل جهان اسلام وابسته مى گردد. به عبارت دیگر, در برداشت اسلامى, امنیت امت اسلامى به جاى امنیت ملى و مصالح جامعه اسلامى, به جاى منافع ملى گسترش مى یابد.
به هر تقدیر, مى توان مبانى سیاست خارجى در اسلام را در سه اصل کلى زیر خلاصه نمود:(9)
1 ـ حفظ دارالاسلام در مقابل دارالحرب, دارالکفر و دارالمعاهد: در اسلام تمامى ارتباطات امنیتى ـ اقتصادى خارجى باید در راستاى این اصل تنظیم گردد. مسائلى از قبیل: حسن همجوارى, خرید و فروش تسلیحات, تجهیز قوا, جهاد تدافعى, مناسبات سیاسى, تجارى و اقتصادى با دول و سازمانهاى دیگر که موجب امنیت و جلب حمایت دیگران و کمک به بشریت در جهت رسیدن به آرامش و همزیستى مسالمتآمیز است, در زیر مجموعه حفظ دارالاسلام جاى دارند.
2 ـ اصل دعوت: اصل دعوت در اسلام به خوبى موید طرح تکاملى انسان به سوى حرکت در جهت ایجاد امت واحده جهانى است و به این ترتیب, خواستار بر قرارى پیوند میان امنیت جامعه اسلامى با جوامع دیگر است. قرآن کریم مى فرماید:((یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمه سوإ بیننا و بینکم)). علاوه بر اسلام, تمامى مکاتب دینى و سیاسى دیگر نیز به اصل دعوت اهتمام خاصى دارند. فلسفه وجودى بسیارى از ارتباطات نوین امروزى (رادیوها,...) مبتنى بر اصل دعوت است. در دیدگاه اسلامى, اجتنات از این اصل نه تنها دارالاسلام را با خطر اضمحلال مواجه مى سازد; بلکه عقوبت اخروى نیز در انتظار خواهد بود. این اصل از چنان اهمیتى بر خوردار بود که جزء اولین وظیفه اجتماعى هر پیامبرى به شمار مى رفت.
3 ـ اصل نفى سبیل: این اصل مبتنى بر اقتدار اسلام و اعتلاى آن بر دیگر مکاتب است. ((الاسلام یعلوا و لایعلى علیه)). به عبارت دیگر, ولایت کفار بر مسلمانان در اسلام جایز و پسندیده نیست. بر طبق این اصل, اگر در معاهده اى (اقتصادى ـ امنیتى) حیثیت دارالاسلام لحاظ نشده باشد, آن معاهده ملغى مى باشد.
با توجه به مبانى و اصول سیاست خارجى اسلام, مشخص مى گردد که این مسإله در چارچوب بنیانهاى ملى, منطقه اى, نژادى یا جغرافیایى محصور نمى ماند; بلکه رسالتى جهانى و پیام آن براى همه جهانیان است. از نظر اسلام, وضع موجود و حاکم بر سیاست جهانى از قبیل حاکمیت زور و محرومیت ملل مستضعف مردود است. در واقع, هدف نهایى اسلام استقرار کامل ارزشهاى الهى در کل جهان است. بر این اساس است که نظام حکومت اسلامى از لحاظ آرمانى باید خود را نسبت به تمام مسلمانان و محرومان جهان متعهد بداند. علاوه بر این دیدگاه آرمانى, فلسفه جهاد در راه اسلام, راهگشاى بسیارى از مسائل در سیاست خارجى حکومت اسلامى است. همان طورى که قبلا دیدیم, امر جهاد تدافعى در زیر مجموعه اصل حفظ دارالاسلام آورده شد; بنابر این, مهمترین فلسفه وجودى جهاد در چارچوب این اصل قرار مى گیرد.
3 ـ رابطه قدرت و امنیت
در مباحث سیاسى و همچنین در عمل, مفهوم امنیت از مفهوم قدرت جدایى ناپذیر است. در طول تاریخ, مسإله قدرت ملل همیشه از طریق جنگها مورد آزمون قرار گرفته است. در مکتب اسلام توسل به جنگ و اعمال قدرت فقط براى دفاع از جان, مال, ناموس, مسکن, آزادى, استقلال و مرام سایر افراد ملت جایز است و اقدام به آن, چه در حالت تدافعى و یا در وضعیت آزادى بخش منوط به مفروض بودن تجاوز و هجوم و یا قصد به تهاجم و اقدام خصمانه از سوى دشمن است; ضمن اینکه مسإله جهاد و آمادگى براى آن, یکى از وظایف و شوون اصلى امامت است و انجام آن منوط به اجازه امام است. با ملاحظه این اصل است که اسلام غیر از جهاد, اقسام دیگر جنگها را منسوخ کرده و فقط جنگى را مشروع و صحیح دانسته که در راه خدا و به منظور رفع تعدى و تجاوز و تخطى باشد. پس مى توان استنباط نمود که دکترین نظامى در اسلام ذاتا تدافعى است و نه سلطه جویانه و تهاجمى. با این حال, این اصل بدین مفهوم نیست که در حکومت اسلامى به آمادگى قواى نظامى توجه نباید شود.(10) در اینجاست که مسإله اهمیت قدرت در اسلام مشخص تر مى گردد. در اسلام منشإ قدرت و حاکمیت, خداوند است و هیچ قدرتى نیز جز به خواست خدا و از جانب او وجود ندارد. به عبارت دیگر, هیچ صاحب قدرتى مستقلا در عالم وجود ندارد و همه قدرتها به موهبت الهى در سلسله مراتب ولایت و حاکمیت پدید مىآید. بر طبق اعتقادات تشیع, قدرت در حوزه ولایت تشریعى به ولى یا حاکم تفویض مى گردد و ولى مى تواند در تمام ابعاد اجتماعى, اعم از سیاسى, نظامى, دینى اعمال قدرت کند. علاوه بر دارنده قدرت, در اسلام, کیفیت و کمیت آن نیز بسیار مهم مى باشد. در اینجاست که بحث قدرتمندى دولت اسلامى مطرح مى گردد. تإکیدات اصلى اسلام در زمینه قدرت, عمدتا شامل خصایص روحى و معنوى قدرت است. ایمان مومنین و عمل صالحین و علم مسلمین از مهمترین منابع قدرت در اسلام است. توجه به تاریخ صدر اسلام نیز گویاى چنین امرى است. در واقع جنگهاى پیامبر(ص) نشان مى داد که قدرت لشگریان مسلمان در صدر اسلام نه در برترى اسلحه شان بود و نه در امتیازات سازمان; بلکه به برترى اخلاق و روحیه شان وابسته بود. تضعیف این روحیه توکل در اواخر دوره حیات پیامبر(ص) بود که خداوند مى فرماید در حالى که قبلا هر سرباز اسلام مى توانست در برابر ده سرباز کفر بجنگد, الآن فقط مى تواند در برابر دو سرباز آنها استقامت نماید(انفال 65 ـ 66). به هر تقدیر, اسلام به آمادگى دفاعى و نظامى مسلمین نیز براى حفاظت از امنیت امت اسلامى, تإکید مى کند. قرآن در آیه اى سوره نسإ مى فرماید:((اى اهل ایمان! سلاح جنگ بر گیرید و آنگاه دسته دسته یا همه به یکبار متفق براى جهاد بیرون روید.)) اسلام با درک واقع بینانه اش از تزویر و تمهیدات سلطه گرانه حکومتهاى استعمارى و خودکامه, بر ضرورت تحکیم و تقویت استعداد و قدرت نظامى مسلمانان تإکید بسیار دارد:((واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و اخرین من دونهم لاتعلمونهم الله یعلمهم)).
توجه به عامل قدرت براى حکومت اسلامى محصور به دیدگاههاى قرآنى و ائمه اطهار نیست. متفکران اسلامى نیز در این مسإله غور و بررسى نموده اند. از جمله کسانى که شاید بیشتر از همه متفکران مسلمان در باب مسإله قدرت اندیشه کرده باشد, ابن خلدون است. وى تا حدى بر خلاف اکثر متفکرین قدیم اسلامى که بیشتر به دنبال تشریح آرمانهاى اسلامى بوده اند, واقع بینانه تر و عینى تر با مسائل اسلامى بر خورد کرده است. شاید این بدلیل روش شناختى خاصى است. که ابن خلدون انتخاب کرده بود و آن, نظریه پردازى بر حسب عینیات علوم اجتماعى بود. به هر تقدیر, در نزد ابن خلدون, دولتى مى تواند موجب تإمین خود و جامعه خود باشد که اولا خودکامه باشد و ثانیا هر نوع اختلالى را در درون نظام, به سادگى از بین ببرد. عصبیت بالاى دولت, روحیه جوش و خروش و جهانگیرى و غلبه, حمیت جمعى و دفاع مشترک, تعداد زیاد کارگزاران, جمعیت زیاد, وسعت قلمرو و خاک, رفاه و توانگرى, رابطه متقابل بین دولت و مردم, کسب آداب و سنن, باج و خراج ستانى دولت و تمدن سازى, از ویژگیهاى دولت قدرتمند در نظر ابن خلدون است; ضمن اینکه نداشتن عصبیت و روح یادگیرى, کمى حد و ثغور, تعارض بین سلطان و دربار در اداره جامعه و نداشتن نیروى نظامى قوى براى مقابله با تهاجمات, از ویژگیهاى دولت ضعیف مى باشد.(11)
ب ـ بررسى دیدگاه امام خمینى(ره):
دیدگاههاى امام(ره) در رابطه با مسائل سیاسى از جمله در مورد مسإله امنیت, در چارچوب اسلام و تفسیر فقهى آن مى گنجد. بر این اساس چندان نمى توان تفاوت مشخصى را میان دیدگاههاى اسلامى و امام(ره) جست و جو کرد. فقط مسائل جدیدى وجود دارند که به مقتضاى زمانه در اندیشه سیاسى امام(ره) مطرح مى باشند; ضمن اینکه این مسائل نیز حاصل برداشت از منابع سنتى اسلام است. همان طورى که گفته شد بررسى دیدگاههاى امام(ره) از آنجایى لازم است که اصول حکومت ج.ا.ا بر گرفته از تفسیرى است که ایشان از اسلام مى نمایند. علاوه بر این تاریخ سیاسى انقلاب اسلامى و ج.ا.ا بدون در نظر گرفتن رهبرى امام(ره) بى مفهوم خواهد بود.
1 ـ معادله امنیت نظام یا امنیت امت
بنا به برداشت امام(ره), نه تنها امنیت مردم مسلمان و امنیت کشور و امنیت حکومت جمهورى اسلامى ایران از هم جدا نبوده; بلکه مرتبط با امنیت و منافع دیگر مسلمانان جهان نیز هست. بنابر این دیدگاه, همانند تفسیر اسلام, مفهوم امت جایگزین مفهوم ملت مى گردد و امنیت ایران به امنیت کل جهان اسلام وابسته مى شود. البته این دیدگاه, بیانگر آرمانهاى امام(ره) است که باید کم کم به سوى آن حرکت نمود. بر طبق همین آرمانها بود که ایشان معتقد بودند, هر قدرتى که خاستگاهش ((دولت ـ کشور)) باشد; یعنى صرفا به عنصر ملیت توجه نماید, الزاما به تعقیب منافع ملى مى پردازد و از نظر تاریخى, همین امر سبب شد تا بخش عمده اى از مسائل جهان اسلام در قالبهاى ملى, نژادى و منطقه اى مطرح شود. ایشان بر این باور بودند که قدرت بر خاسته از این خاستگاه نمى تواند در مقابل قدرت ناشى از بلوک سیاسى و فرهنگى غرب دوام آورد.(12) تمایز میان امت و ملت در دیدگاه امام(ره) از لحاظ آرمانى منجر به این نتیجه مى شد که ایشان, امنیت مکتب را برتر از امنیت مملکت بدانند:((اگر آمریکا بریزد و ما را از بین ببرد, من به نظرم خیلى چیزى نیست, البته عظیم است; اما از او عظیم تر شکست در مکتب است.))(13) این تفسیر آرمانى از امنیت, مانع از آن نمى شود که امام(ره) حفظ ج.ا.ا را از اهم واجبات بشناسند: ((الآن جمهورى اسلامى یعنى اسلام و این, امانتى است بزرگ که باید از آن حفاظت کنید.))(14) و یا در موردى دیگر مى گویند:((اگر ایران شکست بخورد, مستضعفین شکست خورده اند.))(15) ایشان مى گویند:
((مسإله حفظ نظام جمهورى اسلامى در این عصر و با وضعى که در دنیا مشاهده مى شود و با این نشانه گیرىهایى که از چپ و راست و دور و نزدیک نسبت به این مولود شریف مى شود; از اهم واجبات عقلى و شرعى است... حفظ جمهورى اسلامى, یک واجب عینى است... از نماز اهمیتش بیشتر است.))(16)
مسإله اهمیت حفظ نظام بود که نهایتا در قبول قطعنامه 598 توسط امام(ره) تإثیر بسزایى داشته است. ایشان در این مورد مى گویند:
((و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسإله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصا براى من بود, این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى دیدم; ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلا خوددارى مى کنم... با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نموده و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانم. ))(17)
2 ـ ابزارهاى تإمین امنیت
حفظ نظام از دیدگاه امام(ره) منوط به رعایت بسیارى از مسائل از سوى حکومت اسلامى و مردم است. وحدت داخلى, حضور و پایدارى ملت در صحنه, اتحاد در روش و حرکت در کلیت سیاست مورد قبول اسلام, احساس مسوولیت روحانیون, متعادل و بهنگام بودن, تلاش مسلمانان و مستضعفان جهان براى حفظ ج.ا.ا, آمادگى براى دفاع همه جانبه, حفظ نظم و رعایت سلسله مراتب در نیروهاى نظامى و انتظامى, وحدت ارتش و سپاه, عدم سوء استفاده از آزادى و جلوگیرى از هرج و مرج, جلوگیرى از اشاعه تفرقه میان اهل سنت و شیعه, از جمله سفارشاتى بود که امام(ره) براى حفظ امنیت نظام, مورد تإکید خود قرار مى دادند. امام(ره) به نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامى که پس از بر پایى ج.ا.ا تإسیس شد, براى تإمین امنیت کشور بسیار تإکید مى کرد. ایشان در جمع اعضاى سپاه شرق تهران مى گویند:((...شما در این انقلاب اسلامى و در این نهضت اسلامى, سهم بسزایى دارید. شما حفظ امنیت منطقه را کردید...))(18) و در سخنرانى دیگرى مى گویند:
((حفظ استقلال و امنیت و بقاى جنبه هاى سیاسى و اجتماعى و اقتصادى هر کشور, مستقیم یا غیر مستقیم وابسته به قواى انتظامى ارتش, ژاندارمرى و شهربانى آن است و در کشور ما که در حال انقلاب به سر مى برد, در کنار قواى انتظامى, پاسداران انقلاب نیز موجود و به حفاظت انقلابى اشتغال دارند و باید ملت محترم با تمام قوا کوشش در حفظ این قواى انتظامى و فعال نمایند...))(19)
علاوه بر موارد داخلى فوق, سیر نظام به طرف استقلال و خودکفایى نیز از جمله اهداف امام(ره) براى حفاظت از نظام ج.ا.ا مى باشد. تجربه طولانى امام(ره) در تاریخ سیاسى کشور و ملاحظه نقض حاکمیت ایران توسط قدرتهاى بزرگ از طرق مختلف, باعث شده بود تا همواره امام (ره) از نفوذ و سلطه بیگانگان به نظام و بلاد اسلامى واهمه داشته باشند. به همین دلیل, استقلال واقعى نظام از بیگانگان, سهم والایى در تفکرات حکومتى ایشان داشت. مفهوم استقلال در نزد ایشان, در مقابل مفهوم وابستگى قرار داشت و روى پاى خود ایستادن از جمله تإکیدات امام(ره) براى حکومت اسلامى بود. ایشان مى گویند:
((اگر ما مسامحه بکنیم و وابسته به خارج باشیم, این وابستگى اقتصادى به خارج قهرا وابستگى سیاسى مىآورد; قهرا وابستگى اجتماعى مىآورد و ما همان اسیرها خواهیم بود که بودیم و بر ما همانان حکومت خواهند کرد که کردند.))(20)
و در جاى دیگر مى گویند:
((...اگر شما بخواهید استقلال پیدا بکنید و آزادى حقیقى پیدا بکنید, باید کارى بکنید که در همه چیز خودکفا باشید, مستغنى باشید. کشاورز باید کارى بکند که دیگر ما احتیاج گندمى به خارج نداشته باشیم. دانشگاهى باید کارى بکند که.... ))(21)
رمز استقلال و رفع وابستگى کشور به خارج از دیدگاه امام(ره) در گرو اسلام است: ((اسلام است که ما را مستقل مى کند... اسلام براى ملت ما تمام آزادیها و استقلال را فراهم مى کند...))(22) از دیدگاه امام(ره), اسلام مهمترین عامل قدرت براى مسلمین است. به این ترتیب, مى توان گفت که در نزد امام(ره) رابطه میان مسإله قدرت و امنیت نیز یک رابطه مستقیم است. اما همانند برداشت اسلامى در نزد امام(ره) این قدرت بیشتر داراى جنبه هاى معنوى است. امام(ره) به رغم اینکه روى مسائل نظامى ـ دفاعى نظام, به عنوان عوامل تإمین کننده نظم و امنیت تإکید دارند; ولى در کل همانند دیدگاه اسلامى, قدرت حقیقى در نزد ایشان از آن خدا و اسلام است. به همین خاطر است که رجوع به این منابع قدرت از تإکیدات مکرر ایشان است: ((رهایى مسلمین در گرو بازگشت به قرآن است.))(23); ((شما ملت شجاع ثابت کرده اید که این تانکها و مسلسلها و سر نیزه ها زنگ زده است و با اراده آهنین ملت نمى تواند مقابله کند.))(24) در جایى در خصوص بیگانگان شرق و غرب مى گوید:
((اشتباهشان در همین است که خیال مى کنند زیادى جمعیت و زیادى اسلحه, کار انجام مى دهد و نمى دانند که آن چیزى که کار انجام مى دهد, بازوى قوى افراد است. افراد کم با بازوان قوى و قلب مطمئن و قلب متوجه به خداى تبارک و تعالى و عشق به شهادت و عشق به لقإالله, اینهاست که پیروزى مىآورد. پیروزى را شمشیر نمىآورد, پیروزى را خون مىآورد.))(25)
در واقع تإکیدات امام(ره) روى مسائلى چون: آگاهى ملتها, وحدت کلمه, ارجحیت حیات روحانى و مذهبى بر حیات مادى و دنیوى, اصلاح و استقلال فرهنگى و روحیه ایمانى نشان از نقش برتر عوامل معنوى قدرت بر عوامل مادى آن در دیدگاههاى ایشان دارد.
3 ـ بسط امنیت نظام به امنیت جهان اسلام
تا اینجا مشخص شد که بر طبق نظر امام(ره) حفظ امنیت نظام ج.ا.ا بر مسائل دیگر ترجیح داشته و هیچ موضوعى برتر از آن قرار ندارد. در واقع به نظر ایشان, در حال حاضر نظام ج.ا.ا قلب جهان اسلام است و کار خون دهى و تغذیه امت مسلمان را بر عهده دارد و اگر این قلب از کار بیفتد, کل بدنه جهان اسلام در خطر مرگ قرار خواهد گرفت. با همه تإکیداتى که امام(ره) روى اصل حفظ نظام ج.ا.ا مى کنند; اما این مسإله مانع از طرح ارتباط میان امنیت ایران با امنیت جهان اسلام نمى شود. اگر اعتقاد به حفظ نظام ج.ا.ا را در قالب اصل اسلامى ((حفظ دارالاسلام)) قرار بدهیم, اصل دفاع از مسلمانان و مستضعفین جهان و دعوت آنها به اسلام حقیقى و قیام علیه حکومتها که در قالب کلى ((صدور انقلاب)) جاى مى گیرند و همچنین سیاست نه شرعى و نه غربى امام(ره) را باید به ترتیب در راستاى پیروى و اجراى اصول ((دعوت)) و ((نفى سبیل)) که به عنوان اصول سیاست خارجى اسلام مطرح مى باشند, بدانیم. نگاه وسیع امام(ره) در همه زمینه ها از جمله در زمینه دفاع از محرومان و مستضعفان و فقر ستیزى و بر قرارى عدالت اجتماعى, به طور طبیعى ایجاب مى کند که ایشان این مسإله را بسیار فراتر از داخل مرزهاى ایران و حتى فراتر از جهان اسلام مطرح کنند. ایشان معتقدند راهى که انتخاب کرده اند ((آن روز به کمال مى رسد که مستضعفین جهان از زیر بار مستکبرین خارج بشوند.))(26) امام(ره) در این زمینه تا آنجا پیش مى روند که تشکیل جبهه قدرتمند اسلامى ـ انسانى (وسیعتر از جهان اسلام) براى سرورى پا برهنگان جهان را توصیه نموده و ضمن معرفى ج.ا.ا به عنوان پناهگاه همیشگى مسلمانان جهان, آمادگى این نظام اسلامى را براى تإمین نیازهاى سربازان اسلام اعلام مى نمایند.(27)
اعلام آشکار حمایت همه جانبه از نهضتهاى آزادى بخش به عنوان مصادیق بارز مستضعفین جهان تا ریشه کن شدن کفر و رسیدن آنها به حقوق حقه خود(28), هر چند بر اساس معیارهاى رایج در سیاست خارجى کشور اقدامى غیر عادى است; ولى امام(ره) بارها به این نکته پافشارى کردند و آن را به عنوان سیاست اصولى نظام جمهورى اسلامى مطرح نمودند و مهمتر آنکه, دعوت از مسلمانان براى پیروى از اصول تصاحب قدرت در جهان را اقدامى لازم مى دانستند:
((من به صراحت اعلام مى کنم که جمهورى اسلامى با تمام وجود براى احیاى هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذارى مى کند و دلیلى هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروزى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکنند و جلو جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید براى پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزى کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجى خود بدانیم.))(29)
امام(ره) در رابطه با صدور انقلاب مى گویند:
((ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بین المللى اسلامى مان بارها اعلام نموده ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان خواران بوده و هستیم, حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعه طلبى و تفکر تشکیل امپراطورى بزرگ مى گذارند از آن باکى نداریم و استقبال مى کنیم. ...ما درصدد خشکانیدن ریشه هاى فاسد صهیونیسم, سرمایه دارى و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیده اند, نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله(ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهاى آینده شاهد آن خواهند بود.))(30)
سیاست نه شرقى و نه غربى امام(ره) نیز کاملا در جمله فوق نهفته است. در این رابطه امام(ره) همچنین مى گویند: ((ما مسلمانیم و شرق و غرب برایمان مطرح نیست. دولت اسلامى ما آزاد و مستقل خواهد بود. ما نه به سوى غرب و نه به طرف شرق گرایش نخواهیم داشت و مى خواهیم یک جمهورى بى طرف و غیر متعهد باشیم.))(31)
به این ترتیب, روشن گردید که دیدگاههاى امام(ره) در خصوص امنیت, داراى دو ویژگى کاملا جداى از هم مى باشد; از یک طرف, از جنبه آرمانى امنیت جهان اسلام و امت مسلمان براى امام(ره) بیش از هر چیز دیگر مهم مى باشد و همانند دیدگاههاى کلى اسلامى در جست و جوى درنوردیدن مرزهاى ملى است و در این راه, مخالفت با جهان غیر مسلمان و زورگو کاملا شبیه الگوهاى انقلابى صدر اسلام است و کمتر با مرامهاى دیپلماتیک فعلى سازگارى دارد و از سوى دیگر, حفظ نظام ج.ا.ا از اهم واجبات تلقى مى شود. البته حفاظت از این نظام نیز در راستاى حفاظت کلى امت اسلامى است و بیشتر داراى ماهیت ایدئولوژیکى و مکتبى است تا ملى; چرا که بر طبق نظریات آرمانى امام(ره) مرزهاى ملى ارزش خاصى ندارند و وحدت جهان اسلام, مقصد نهایى وى در ایدهآلهاى سیاست خارجى است. به این ترتیب, مفهوم ((امنیت ملى)) به معناى خاص کلمه در نظریات امام(ره) چندان رنگى ندارد و به جاى آن, امنیت نظام و جهان اسلام در اولویت خاصى قرار دارد.
خلاصه و نتیجه گیرى:
براى فهم بیشتر و رسیدن به نتایج بهتر, در اینجا لازم مى دانیم تا میان مباحث گذشته و برداشتهاى مختلف از امنیت ملى, مقایسه مختصرى انجام دهیم. در رابطه با مفهوم امنیت ملى, تا به حال بر داشتهاى متفاوتى شده است. به طور کلى مى توان سه برداشت مختلف از این مفهوم را در روابط بین الملل برشمرد:
1ـ رئالیستى;
2ـ ایده آلیستى;
3ـ انترناسیونالیستى.(32) در برداشت ((رئالیستى)), واحد ((دولت ـ ملت)) به عنوان یک اصل در نظر گرفته مى شود و صحنه روابط بین الملل چیزى جز رقابت میان واحدهاى مختلف براى تإمین امنیت و پیشبرد منافع ملى نمى باشد. در این مفهوم, دولتها چاره اى جز تلاش براى بر خوردارى بیشتر از قدرت و توانایى ملى در برابر رقیبان ندارند; لذا رابطه میان ((امنیت و قدرت)) رابطه اى همیشگى و مستقیم است. در این معادله, امنیت یکى, ناامنى دیگرى و بر عکس, ناامنى یکى, امنیت دیگرى تلقى مى شود. در برداشت ((ایدهآلیستى)) که متإثر از اندیشه هاى کانت مى باشد, امنیت ملى ((نه توانایى یک ملت)); بلکه ((نبود تهدید و وجود تإمین)) تعریف مى شود. به عبارت دیگر, در اینجا, امنیت ملى به فقدان ترس از به خطر افتادن ارزشهاى حیاتى معنا مى گردد. طرفداران این برداشت, خواهان ایجاد جامعه اى جهانى هستند که در آن, همکارى براى تحقیق آرمانهاى مشترک بشرى, جاى رقابتها را مى گیرد. بر حسب این دیدگاه, افراد جامعه بشرى به جاى دولتهاى ملى, به عنوان یک اصل در روابط بین الملل نقش بازى مى کنند و مرزبندىهاى ملى, غیر واقعى و اعتبارى مى باشند. لذا امنیت تنها در شرایط ایجاد یک جامعه جهانى قابل تصور است.
نهایتا در مورد برداشت ((انترناسیونالیستى)) از امنیت ملى, باید گفت که این برداشت, امنیت را تنها با وجود همکارى میان واحدهاى ملى امکان پذیر مى داند. طرفداران این نظریه, دولتها را به عنوان بازیگران عمده بین المللى مى پذیرند; ولى به رقابت دائمى بین آنها قایل نیستند. دولتها به رغم آنکه منافع متعارض دارند, منافع مشترک نیز دارند که آنها را مجبور به همکارى با یکدیگر مى کند. در این برداشت, گسترش همکاریها از طریق ایجاد نهادهاى بین المللى سبب کاهش رقابتها مى شود و تهدیدهاى امنیتى را از بین مى برد.
با توجه به توضیح مختصر فوق, بهتر مى توان به نتایجى در خصوص مباحث این مقاله دست یافت. با نگاه به بحث امنیت در اسلام و اندیشه امام و مقایسه اجمالى آن با سه برداشت یاد شده, مى توان گفت که مفهوم امنیت در اندیشه سیاسى اسلام و همچنین امام, به طور کامل, در هیچ کدام از برداشتهاى یاد شده جاى نمى گیرد, ولى در عین حال اشتراکاتى با برخى از آنها دارد. همان طورى که قبلا ذکر شد, نمى توان معناى خاص امنیت ملى را در اندیشه سیاسى اسلام و امام جست و جو نمود. این معناى خاص; بخصوص در برداشت رئالیستى از امنیت ملى متبلور شده است; به این معنا که امنیت ملى کارکردى ویژه در رابطه با مفهوم واحد ((دولت ـ ملت)) دارد. البته در دهه هاى اخیر مباحثى چون حفظ زیست, مسإله حقوق بشر و... تا حدى باعث شده که این مفهوم صرفا به تنگ نظرىهاى گذشته خود قانع نباشد و از این جهت تا حد ارتباط همه جانبه با امنیت بین الملل بسط نماید. با این وصف, هنوز واحدهاى ملى بیش از هر چیز در تإمین انحصارى امنیت و منافع ملى خود مى باشند و در تعقیب سیاست امنیت بین المللى خود نیز حتى الامکان منافع خاص خود را پى گیرى مى نمایند.
برخلاف برداشت رئالیستى, در اندیشه سیاسى اسلام, مفهوم امت جایگزین مفهوم ملت مى گردد. لذا مفاهیمى چون منافع ملى که در تضاد با وحدت طلبى امت مى باشد, چندان اعتبارى ندارند و به جاى آن, مصالح جامعه اسلامى و امنیت امت اسلامى اهمیت پیدا مى کنند. در اندیشه سیاسى امام نیز میان امنیت امت و امنیت نظام, معادله پیچیده اى وجود دارد. به نظر مىآید حداقل در سالهاى اول انقلاب, این امنیت امت بود که بر امنیت نظام اولویت داشت. بعدا با شروع جنگ تحمیلى و به خطر افتادن کیان نظام اسلامى, مسإله امنیت نظام در نظر امام به عنوان اولویت اصلى مطرح مى گردد.(33) علاوه بر این, در تحلیل دیدگاه امام نمى توان به طور شفاف میان امنیت ملى و امنیت نظام ارتباط برقرار نمود. به این معنا که هنوز این سئوال باقى است که آیا در نظر امام, امنیت نظام همان است که در متون روابط بین الملل به امنیت ملى تعبیر مى گردد؟ به نظر مىآید, تعبیر امام از امنیت نظام, بیشتر داراى صبغه ایدئولوژیکى باشد و این باعث مى شود تا نتوان آن را کاملا مترادف با مفهوم رایج امنیت ملى دانست.
از جهت آرمان گرایى, مى توان گفت برداشت اسلام از امنیت تا حدى شبیه به برداشت ایدهآلیستى است.اسلام هم افراد بشرى را داراى ریشه واحدى مى داند که باید در مسیر واحدى نیز هدایت گردند. همچنین این آیین نیز مرزبندىهاى ملى را غیر واقعى و اعتبارى مى داند و براى آن اهمیت ذاتى قائل نیست. اصل دعوت در سیاست خارجى اسلام در مقایسه با این برداشت, مى تواند قابل طرح باشد. با این وصف, نگاه اسلام به تحقق جامعه مشترک بشرى, یک نگاه کاملا دینى است و مبناى آن, حرکت به سمت همه جایى شدن اسلام است; بر خلاف طرفداران برداشت ایدهآلیستى که عموما خواهان ایجاد جامعه مشترک بشرى بر مبناى اصول جهانى حقوق بشر مى باشند. در اسلام همان طورى که قبلا ذکر شد, اهمیت اساسى در امنیت امت مسلمان مى باشد و این امنیت مى تواند حتى تا زمان رسیدن به جامعه مشترک جهانى نیز به عنوان هدف اساسى در سیاست خارجى دنبال گردد. در برداشت امام نیز دیده شد که حداقل در میان کشورهاى مسلمان مرزبندىهاى ملى چندان اعتبارى ندارند و آنچه که اصل است همان, مفهوم امت اسلامى مى باشد.
شاید بتوان بیشترین موارد تشابه را در جایگاه امنیت, میان اسلام و برداشت انترناسیونالیستى یافت; برداشتى که معتقد به همکارى در میان کشورها است. در اینجا دو اصل حفظ دارالاسلام و اصل نفى سبیل در سیاست خارجى اسلام مى تواند مورد دقت قرار گیرد. تلاش براى حفاظت از مملکت اسلامى در ارتباطات مختلف خارجى و همچنین جلوگیرى از تسلط بیگانگان بر بلاد اسلامى, مى تواند مبناى همکارى با دول دیگر قرار گیرد. در دیدگاه امام نیز مسایلى چون وحدت جهان اسلام, ترغیب سران دولتهاى بزرگ به توجه به اسلام(دعوت امام از گورباچف به شناخت بیشتر از اسلام) مى تواند مبناى این همکارى قرار گیرد. با وجود این با توجه به اینکه امام در راستاى استقرار نظام ج.ا.ا کاملا خودشان را رویاروى امپریالیسم مى دیدند, کمتر در زمینه همکارى همه جانبه با دول دیگر اندیشه مى کرد و بیشتر به چگونگى وحدت و ارتباط با امت اسلامى و ملل مستضعف جهان فکر مى نمود.
پى نوشتها:
1 ـ رضـا نـظر آهارى, ((نقش و اهمیت سیاسى اسلام در روابط بین الملل)), اطلاعات سـیـاسـىـ اقـتـصـادى, سـال یازدهم, شماره 113 ـ 114,(بهمن و اسفند 1375), صص 48ـ53.
2 ـ بـراى مـطالعه در زمینه امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران رجوع شود به: پایان نـامه کارشناسى ارشد نگارنده تحت عنوان: سید حسین ولى پور زرومى, سیر تحول در مـقـوله و ملاحظات امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران, به راهنمائى دکتر محمود سریع القلم, دانشگاه شهید بهشتى, 1376.
3ـ براى مـطـالعه در زمینه تحول در مفهوم امنیت ملى مى توان به این منابع رجوع کرد:
foreign Affairs, , سRethninking national security شTeodere.C,Serensen, - Summer 1990).
) Redefining security' , foreign Affairs,شJessic, Tuchman macthews, - Spring 1989).
) Unesco, Non-Military Aspects of international security , paris, unesco - publishing , 1995.
4 ـ تـرجمه آیات قرآن کریم از ترجمه قرآن مرحوم الهى قمشه اى مى باشد. اصل آیات اغـلـب از ایـن منبع استخراج شده است:عباسعلى عمید زنجانى, مبانى اندیشه سیاسى اسلام, موسسه فرهنگى اندیشه, تهران,[بى تا].
5 ـ نـهج الـبـلاغـه, خـطـبه 131, ترجمه سید جعفر شهیدى, شرکت انتشارات علمى و فرهنگى, چاپ هشتم, تهران, 1374, ص 129.
6 ـ نهج البلاغه, نامه شماره 53, همان, ص 338.
7 ـ عـلى شمس اردکانى, ملاحظه اى درباره امنیت ملى, مجله سیاست خارجى, سال اول, شماره 1, (دى و اسفند1365), ص 98.
8 ـ سـید على قادرى, طرح تحقیق مبانى سیاست خارجى در اسلام, مجله سیاست خارجى, سال اول, شماره 2, (فروردین و خرداد 1366), صص 225 ـ 226.
9 ـ همان, صص 209 ـ 226.
10 ـ علـى اصـغر کاظمى, نقش قدرت در روابط بین الملل, نشر قومس, تهران, 1369, صص 123 ـ 124.
11 ـ تـقـى آزاد ارمـکـى, انـدیـشـه اجتماعى متفکران مسلمان از فارابى تا ابن خلدون, انتشارات سروش, تهران, 1374, صص 317 ـ 322.
12 ـ فـیـروز دولـت آبـادى, شکست یا پیروزى, بحثى پیرامون رابطه جمهورى اسلامى ایـران بـا جـهان اسلام, مجله سیاست خارجى, سال دهم, شماره 1, (بهار 1375), صص 247 ـ 263.
13 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 10, ص 198.
14 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 19, ص 250.
15 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 10, ص 226.
16 ـ همان.
17 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 20, صص 238 ـ 239.
18 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 6, ص 5.
19 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 8, ص 92.
20 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 10, ص 40 ـ 41.
21 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 10, ص 106.
22 ـ همان.
23 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 2, ص 253.
24 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 3, ص 44.
25 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 16, ص 69 ـ 70.
26 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 15, ص 251.
27 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 20, ص 238.
28 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 14, ص 191.
29 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 20, ص 238.
30 ـ همان.
31 ـ امـام خـمـیـنـى, صحیفه نور, ج 20, ص 202. (لازم به یادآورى است که مطالب صـحـیـفه نور در موضوعات مختلف توسط موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام(ره) به صـورت خـام اسـتـخـراج شده است. از این جهت از همکارى آن موسسه تشکر مى نمایم.)
32 ـ بـراى مـطـالعه بیشتر رجوع شود به: ح. قاسمى, برداشتهاى متفاوت از امنیت ملى, مجله سیاست دفاعى, سال اول, ش2, (بهار 1372), صص 53 ـ 68.
33 ـ بـراى مـطـالـعه در زمـینه ادوار مختلف امنیت ملى در ج.ا.ا رجوع شود به:
مـقـالـه نگارنده تحت عنوان, سید حسین ولى پور زرومى, گفتمانهاى امنیت ملى در جمهورى اسلامى ایران, فصلنامه مطالعات راهبردى, سال اول, پیش شماره دوم(تابستان 1377) صص 61 ـ 82.
جمهورى اسلامى ایران نخستین حکومتى است که در عصر جدید, داعیه پیروى و اعمال اصول اسلامى در سیاست را دارد. پایه هاى اعتقادى این حکومت, بر گرفته از تفسیرى خاص از اسلام مى باشد. به قول ((فرد هالیدى)), انقلاب اسلامى ایران نخستین انقلاب در تاریخ جدید (پس از انقلاب کبیر فرانسه در 1789) مى باشد که ایدئولوژى حاکم, شکل سازمان, اعضاى رهبرى کننده و هدفهاى اعلام شده آن, هم در ظاهر و هم در باطن, مذهبى بوده است.(1) نظام حاصل از این انقلاب نیز کاملا بر پایه هاى ایدئولوژى اسلامى استوار گردیده است.بنابر این, طرح مقولات در عرصه سیاست و حکومت ج .ا.ا بدون یاد آورى و تبیین جنبه اسلامى آن, نامفهوم خواهد بود. بدین منظور, در ابتداى این بحث تلاش مى شود تا جایگاه بحث امنیت در اسلام مشخص گردد و پس از آن, دیدگاههاى امام خمینى(ره) در خصوص این مسإله مورد بررسى قرار گیرد.
مباحث مربوط به دیدگاه امام خمینى(ره) از آنجایى در ادامه بحث امنیت در اسلام مورد توجه قرار مى گیرد که در واقع, اندیشه هاى سیاسى و حکومتى امام, باز تاب تفسیر ایشان از سیاست و حکومت در اسلام مى باشد. امام خمینى(ره) با توجه به دیدگاه ویژه اى که در خصوص حکومت اسلامى داشتند و تمامى تلاش خود را در دوران مبارزات و استقرار نظام, صرف پیاده نمودن آن نمودند, در زمینه مفاهیمى چون امنیت و منافع ملى نیز داراى تفسیر مذهبى ویژه خود بودند. این تفسیر به طور همه جانبه, مباحث سیاسى و حکومتى نظام را در دوران بیست ساله عمر آن مورد تإثیر خود قرار داده است. با توجه به این مسإله طرح بحث امنیت در جمهورى اسلامى بدون فهم دیدگاه هاى امام ناقص خواهد ماند. لذا بررسى دیدگاه هاى کلى اسلام و اندیشه هاى سیاسى امام در این خصوص مى تواند مقدمه اى براى ورود به بحث امنیت در جمهورى اسلامى ایران باشد.(2)
نکته دیگرى که در این مقاله لازم به یادآورى است, مفهوم امنیت مى باشد. آنچه که امروزه در مباحث سیاسى, خصوصا در مباحث سیاست خارجى, بیشتر مد نظر مى باشد, مفهوم ((امنیت ملى)) است نه فقط ((امنیت)) تنها.امنیت ملى از مفاهیمى است که عمر چندانى در مباحث سیاسى ندارد. ریشه آن به انقلاب کبیر فرانسه بر مى گردد; زمانى که براى اولین بار واژه هایى چون ((ملى)) و ((ملیت)), خلق شده و داراى تعاریف و محدوده هاى ویژه اى گشتند. تا امروز این مفهوم دچار تحولات مختلفى شده است که طرح آن در این بحث مقدور نیست.(3) آنچه که مى توان در اینجا به آن اشاره نمود, این است که امنیت ملى داراى دو بعد مى باشد: 1ـ بعد داخلى, 2ـ بعد خارجى. به رغم اینکه نمى توان در اسلام تعریف خاصى از امنیت ملى را جست جو نمود; ولى با معیار قرار دادن ((مسإله امنیت)), مى توان هم براى ابعاد داخلى آن و هم براى ابعاد خارجى آن, دیدگاه هاى مشخصى یافت. در بررسى آراى امام خمینى(ره) نیز در خواهیم یافت که ایشان به گونه اى به هر دو جنبه از ابعاد یاد شده امنیت ملى توجه داشتند. براى جلوگیرى از اطاله کلام و بدون آنکه مبحثى مستقل در خصوص امنیت آورده شود, به اصل موضوع مى پردازیم.
الف ـ بررسى دیدگاه اسلام:
1 ـ بررسى متون اسلامى
بهترین راه شناخت دیدگاه اسلام راجع به مفهوم امنیت, رجوع به منابع اولیه اسلامى است. قرآن کریم اولین منبع احکام اسلامى است. قرآن, امنیت را یکى از اهداف استقرار حاکمیت الله و استخلاف صالحان و طرح امامت مى شمارد. قرآن در این باره مى فرماید:
((خدا به کسانى که از شما بندگان (به خدا و حجت عصر((عج))) ایمان آورد و نیکوکار گردد وعده فرمود که (در ظهور امام زمان) در زمین خلافت دهد, چنانکه امم صالح پیامبران سلف, جانشین پیشینیان خود شدند و علاوه بر خلافت, دین پسندیده آنان را (که اسلام واقعى است)بر همه ادیان تمکین و تسلط عطا کند و به همه مومنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنى کامل دهد که مرا به یگانگى بى هیچ شائبه شرک و ریا پرستش کنند(نور 55) و نیز احساس امنیت را از خصایص مومن معرفى مى کند:((اوست خدایى که سکینت و وقار بر دلهاى مومنان آورد (فتح 4). همچنین مداهنه با دشمن و روح سازش را منافى با امنیت مى داند.((پس تو (و امتت اى رسول) هرگز از مردم کافرى که آیات خدا را تکذیب مى کنند, پیروى مکن. کافران بسیار مایلند که تو با آنها مداهنه و مدارا کنى (و معترض بتهایشان نشوى) تا آنها هم به نفاق با تو مدارا کنند)) (قلم 8 و 9) و تإمین امنیت را از اهداف جهاد مى شمارد:((و با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روى زمین بر طرف شود و همه را آیین دین خدا باشد.))(بقره 193) و شهرى که در آن امنیت باشد, از مثلهاى الگوهاى قرآنى است: ((و خدا بر شما حکایت کرد و مثل آورد (تا گوش کرده و عبرت گیرید) مثل شهرى را (چون شهر مکه) که در آن امنیت کامل حکمفرما بود و اهلش در آسایش و اطمینان زندگى مى کردند و از هر جانب, روزى فراوان به آنها مى رسید. ))(نحل 112)(4)
علاوه بر قرآن کریم, احادیث ائمه اطهار(ع) نیز در باب امنیت راهگشا مى باشند. حضرت على(ع) تإمین امنیت در جامعه را از انگیزه هاe قیام صالحین و اهداف عالیه امام مى داند:
((خدایا تو مى دانى آنچه از ما رفت نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیاى ناچیز خواستن زیادت; بلکه مى خواستیم نشانه هاى دین را به جایى که بود, بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم, تا بندگان ستمدیده ات را ایمنى فراهم آید و حدود ضایع مانده ات اجرا گردد.))(5)
و نیز در عهدنامه مالک اشتر, ضمن تإکید بر انعقاد پیمانهاى صلح براى تإمین امنیت, پیشگیرى از عوامل تهدید کننده امنیت را نشان مى دهد:
((و از صلحى که دشمن, تو را بدان خواند و رضاى خدا در آن بود, روى متاب که آشتى, سربازان تو را آسایش رساند. و از اندوه هایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند. زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتى بپرهیز که بسا دشمن به نزدیکى گراید تا غفلتى یابد و کمین خود بگشاید... پس دوراندیش شو و به راه خوش گمانى مرو.))(6)
اصولا اسلام هر نوع ایجاد وحشت و هراس را در درون انسانهایى که مرتکب خلافى نشده اند, ظلم و تجاوزى بس بزرگ تلقى مى کند. امنیت جان و مال و عمل و حقوق و آزادیهاى مربوطه, شخصیت و شرف و حیثیت و مسکن, از تإکیدات اسلام است; ضمن اینکه امنیت در اسلام, اختصاص به صالحان و افرادى دارد که مرتکب خلافى نشده و در مسیر انجام وظیفه اند و در مقام احترام به قانون هستند. و اما آنها که در مسیر خلافند و یا مرتکب بزه و جرم شده اند, به دلیل ماهیت عملکردشان, از حق امنیت محرومند: ((آنانکه ایمان به خدا آورده و ایمان خود را به ظلم و ستم نیالودند, در دو عالم ایمنى آنها راست.))(انعام 82)
توجه به آیات و روایات یاد شده مى رساند که اسلام از یک طرف وجود امنیت را در داخل بلاد اسلامى و حتى در درون فرد مسلمان ضرورى مى داند و از سوى دیگر, به جنبه خارجى امنیت در سرزمین هاى اسلامى توجه دارد و در همین راستاست که مسلمانان را از مداخله و سازش با دشمن بر حذر مى دارد و در عین حال, به انعقاد پیمانهاى صلح عادلانه با دشمن تإکید مى نماید.
از دیدگاه اسلام, حفظ و تإمین امنیت از وظایف حکومت اسلامى است. به طورى کلى, حضرت على(ع) وظیفه حکومت را سه چیز اعلام مى دارد1:ـ اصلاح اهل 2ـ عمران بلاد 3ـ حفظ ثغور. اصلاح اهل; یعنى ترقى و تعالى انسانها و نسلهاى آدمى. تکامل استعدادهاى نهفته در هر انسان, در زمره این وظیفه مى باشد. عمران بلاد نیز توسعه و ترقى عمدتا مادى سرزمین اسلامى را مورد توجه قرار مى دهد. سومین وظیفه حکومت که در اینجا مورد نظر است, حفظ ثغور یعنى حفظ مرزهاى کشور است. با توجه به مضمون روایت فوق, در حقیقت, روابط بین المللى وسیله اى در تحکیم و حفظ ثغور سرزمین است و مسوولین بخشهاى دیگر اجرایى در اصلاح اهل و عمران بلاد مسوولیت خود را باید همگام با برنامه حفظ شوون و ثغور بین المللى کشور اسلامى ایفإ نمایند. (7)
2 ـ رابطه امنیت و سیاست خارجى
مسإله امنیت بدون توجه به مبانى سیاست خارجى در اسلام ناقص خواهد ماند. اعتقاد کلى بر این است که این آیین در همه زمینه ها از جمله نظام حکومتى, که خود سیاست خارجى را نیز شامل مى شود, نظر و برنامه دارد. قبل از پرداختن به اصول سیاست خارجى اسلام, لازم است تا مفهوم ((منافع ملى)) یا ((مصالح جامعه اسلامى)) روشن گردد. همان طورى که گفته شد, واژه هاى ملى و ملیت, اصطلاحات نوینى هستند که در عرصه روابط بین الملل ظهور کردند. اسلام دینى است فراگیر, جهانى و همیشگى که براى مرزهاى ملى ارزش ذاتى قائل نیست. به همین دلیل, ((حفظ منافع ملى)) نمى تواند به عنوان اصل اولیه سیاست خارجى اسلام ملحوظ گردد. به عبارت دیگر, در عرف بین المللى, مفاهیم مرز, حاکمیت ملى و جمعیت و تابعیت تعاریف خاص خود را دارد که در اسلام براى مفاهیم یاد شده, تعاریف دیگرى در نظر است. همچنین شالوده سیاست خارجى در اسلام, بر قواعد الزامآور حقوقى در فقه استوار است و فقه براى بنیادهاى ملیت, ارزش حقوقى قائل نیست; ضمن اینکه اصل حفظ منافع ملى, زیر بنایى ترین و کلى ترین اصل سیاست خارجى عرفى حاکم است. لذا, اصول دیگر تماما رنگ حفظ منافع ملى را به چهره دارد; لکن در فقه سیاسى اسلام اصل دیگرى به نام حفظ دارالاسلام حاکم است که اصول دیگر در پرتو آن رنگ مى گیرد.(8) با این تفسیر, امنیت ملى نیز در اسلام مفهوم خاصى پیداکرده. و کلمه امت به جاى واژه ملت مى نشیند و امنیت یک کشور اسلامى به امنیت کل جهان اسلام وابسته مى گردد. به عبارت دیگر, در برداشت اسلامى, امنیت امت اسلامى به جاى امنیت ملى و مصالح جامعه اسلامى, به جاى منافع ملى گسترش مى یابد.
به هر تقدیر, مى توان مبانى سیاست خارجى در اسلام را در سه اصل کلى زیر خلاصه نمود:(9)
1 ـ حفظ دارالاسلام در مقابل دارالحرب, دارالکفر و دارالمعاهد: در اسلام تمامى ارتباطات امنیتى ـ اقتصادى خارجى باید در راستاى این اصل تنظیم گردد. مسائلى از قبیل: حسن همجوارى, خرید و فروش تسلیحات, تجهیز قوا, جهاد تدافعى, مناسبات سیاسى, تجارى و اقتصادى با دول و سازمانهاى دیگر که موجب امنیت و جلب حمایت دیگران و کمک به بشریت در جهت رسیدن به آرامش و همزیستى مسالمتآمیز است, در زیر مجموعه حفظ دارالاسلام جاى دارند.
2 ـ اصل دعوت: اصل دعوت در اسلام به خوبى موید طرح تکاملى انسان به سوى حرکت در جهت ایجاد امت واحده جهانى است و به این ترتیب, خواستار بر قرارى پیوند میان امنیت جامعه اسلامى با جوامع دیگر است. قرآن کریم مى فرماید:((یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمه سوإ بیننا و بینکم)). علاوه بر اسلام, تمامى مکاتب دینى و سیاسى دیگر نیز به اصل دعوت اهتمام خاصى دارند. فلسفه وجودى بسیارى از ارتباطات نوین امروزى (رادیوها,...) مبتنى بر اصل دعوت است. در دیدگاه اسلامى, اجتنات از این اصل نه تنها دارالاسلام را با خطر اضمحلال مواجه مى سازد; بلکه عقوبت اخروى نیز در انتظار خواهد بود. این اصل از چنان اهمیتى بر خوردار بود که جزء اولین وظیفه اجتماعى هر پیامبرى به شمار مى رفت.
3 ـ اصل نفى سبیل: این اصل مبتنى بر اقتدار اسلام و اعتلاى آن بر دیگر مکاتب است. ((الاسلام یعلوا و لایعلى علیه)). به عبارت دیگر, ولایت کفار بر مسلمانان در اسلام جایز و پسندیده نیست. بر طبق این اصل, اگر در معاهده اى (اقتصادى ـ امنیتى) حیثیت دارالاسلام لحاظ نشده باشد, آن معاهده ملغى مى باشد.
با توجه به مبانى و اصول سیاست خارجى اسلام, مشخص مى گردد که این مسإله در چارچوب بنیانهاى ملى, منطقه اى, نژادى یا جغرافیایى محصور نمى ماند; بلکه رسالتى جهانى و پیام آن براى همه جهانیان است. از نظر اسلام, وضع موجود و حاکم بر سیاست جهانى از قبیل حاکمیت زور و محرومیت ملل مستضعف مردود است. در واقع, هدف نهایى اسلام استقرار کامل ارزشهاى الهى در کل جهان است. بر این اساس است که نظام حکومت اسلامى از لحاظ آرمانى باید خود را نسبت به تمام مسلمانان و محرومان جهان متعهد بداند. علاوه بر این دیدگاه آرمانى, فلسفه جهاد در راه اسلام, راهگشاى بسیارى از مسائل در سیاست خارجى حکومت اسلامى است. همان طورى که قبلا دیدیم, امر جهاد تدافعى در زیر مجموعه اصل حفظ دارالاسلام آورده شد; بنابر این, مهمترین فلسفه وجودى جهاد در چارچوب این اصل قرار مى گیرد.
3 ـ رابطه قدرت و امنیت
در مباحث سیاسى و همچنین در عمل, مفهوم امنیت از مفهوم قدرت جدایى ناپذیر است. در طول تاریخ, مسإله قدرت ملل همیشه از طریق جنگها مورد آزمون قرار گرفته است. در مکتب اسلام توسل به جنگ و اعمال قدرت فقط براى دفاع از جان, مال, ناموس, مسکن, آزادى, استقلال و مرام سایر افراد ملت جایز است و اقدام به آن, چه در حالت تدافعى و یا در وضعیت آزادى بخش منوط به مفروض بودن تجاوز و هجوم و یا قصد به تهاجم و اقدام خصمانه از سوى دشمن است; ضمن اینکه مسإله جهاد و آمادگى براى آن, یکى از وظایف و شوون اصلى امامت است و انجام آن منوط به اجازه امام است. با ملاحظه این اصل است که اسلام غیر از جهاد, اقسام دیگر جنگها را منسوخ کرده و فقط جنگى را مشروع و صحیح دانسته که در راه خدا و به منظور رفع تعدى و تجاوز و تخطى باشد. پس مى توان استنباط نمود که دکترین نظامى در اسلام ذاتا تدافعى است و نه سلطه جویانه و تهاجمى. با این حال, این اصل بدین مفهوم نیست که در حکومت اسلامى به آمادگى قواى نظامى توجه نباید شود.(10) در اینجاست که مسإله اهمیت قدرت در اسلام مشخص تر مى گردد. در اسلام منشإ قدرت و حاکمیت, خداوند است و هیچ قدرتى نیز جز به خواست خدا و از جانب او وجود ندارد. به عبارت دیگر, هیچ صاحب قدرتى مستقلا در عالم وجود ندارد و همه قدرتها به موهبت الهى در سلسله مراتب ولایت و حاکمیت پدید مىآید. بر طبق اعتقادات تشیع, قدرت در حوزه ولایت تشریعى به ولى یا حاکم تفویض مى گردد و ولى مى تواند در تمام ابعاد اجتماعى, اعم از سیاسى, نظامى, دینى اعمال قدرت کند. علاوه بر دارنده قدرت, در اسلام, کیفیت و کمیت آن نیز بسیار مهم مى باشد. در اینجاست که بحث قدرتمندى دولت اسلامى مطرح مى گردد. تإکیدات اصلى اسلام در زمینه قدرت, عمدتا شامل خصایص روحى و معنوى قدرت است. ایمان مومنین و عمل صالحین و علم مسلمین از مهمترین منابع قدرت در اسلام است. توجه به تاریخ صدر اسلام نیز گویاى چنین امرى است. در واقع جنگهاى پیامبر(ص) نشان مى داد که قدرت لشگریان مسلمان در صدر اسلام نه در برترى اسلحه شان بود و نه در امتیازات سازمان; بلکه به برترى اخلاق و روحیه شان وابسته بود. تضعیف این روحیه توکل در اواخر دوره حیات پیامبر(ص) بود که خداوند مى فرماید در حالى که قبلا هر سرباز اسلام مى توانست در برابر ده سرباز کفر بجنگد, الآن فقط مى تواند در برابر دو سرباز آنها استقامت نماید(انفال 65 ـ 66). به هر تقدیر, اسلام به آمادگى دفاعى و نظامى مسلمین نیز براى حفاظت از امنیت امت اسلامى, تإکید مى کند. قرآن در آیه اى سوره نسإ مى فرماید:((اى اهل ایمان! سلاح جنگ بر گیرید و آنگاه دسته دسته یا همه به یکبار متفق براى جهاد بیرون روید.)) اسلام با درک واقع بینانه اش از تزویر و تمهیدات سلطه گرانه حکومتهاى استعمارى و خودکامه, بر ضرورت تحکیم و تقویت استعداد و قدرت نظامى مسلمانان تإکید بسیار دارد:((واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و اخرین من دونهم لاتعلمونهم الله یعلمهم)).
توجه به عامل قدرت براى حکومت اسلامى محصور به دیدگاههاى قرآنى و ائمه اطهار نیست. متفکران اسلامى نیز در این مسإله غور و بررسى نموده اند. از جمله کسانى که شاید بیشتر از همه متفکران مسلمان در باب مسإله قدرت اندیشه کرده باشد, ابن خلدون است. وى تا حدى بر خلاف اکثر متفکرین قدیم اسلامى که بیشتر به دنبال تشریح آرمانهاى اسلامى بوده اند, واقع بینانه تر و عینى تر با مسائل اسلامى بر خورد کرده است. شاید این بدلیل روش شناختى خاصى است. که ابن خلدون انتخاب کرده بود و آن, نظریه پردازى بر حسب عینیات علوم اجتماعى بود. به هر تقدیر, در نزد ابن خلدون, دولتى مى تواند موجب تإمین خود و جامعه خود باشد که اولا خودکامه باشد و ثانیا هر نوع اختلالى را در درون نظام, به سادگى از بین ببرد. عصبیت بالاى دولت, روحیه جوش و خروش و جهانگیرى و غلبه, حمیت جمعى و دفاع مشترک, تعداد زیاد کارگزاران, جمعیت زیاد, وسعت قلمرو و خاک, رفاه و توانگرى, رابطه متقابل بین دولت و مردم, کسب آداب و سنن, باج و خراج ستانى دولت و تمدن سازى, از ویژگیهاى دولت قدرتمند در نظر ابن خلدون است; ضمن اینکه نداشتن عصبیت و روح یادگیرى, کمى حد و ثغور, تعارض بین سلطان و دربار در اداره جامعه و نداشتن نیروى نظامى قوى براى مقابله با تهاجمات, از ویژگیهاى دولت ضعیف مى باشد.(11)
ب ـ بررسى دیدگاه امام خمینى(ره):
دیدگاههاى امام(ره) در رابطه با مسائل سیاسى از جمله در مورد مسإله امنیت, در چارچوب اسلام و تفسیر فقهى آن مى گنجد. بر این اساس چندان نمى توان تفاوت مشخصى را میان دیدگاههاى اسلامى و امام(ره) جست و جو کرد. فقط مسائل جدیدى وجود دارند که به مقتضاى زمانه در اندیشه سیاسى امام(ره) مطرح مى باشند; ضمن اینکه این مسائل نیز حاصل برداشت از منابع سنتى اسلام است. همان طورى که گفته شد بررسى دیدگاههاى امام(ره) از آنجایى لازم است که اصول حکومت ج.ا.ا بر گرفته از تفسیرى است که ایشان از اسلام مى نمایند. علاوه بر این تاریخ سیاسى انقلاب اسلامى و ج.ا.ا بدون در نظر گرفتن رهبرى امام(ره) بى مفهوم خواهد بود.
1 ـ معادله امنیت نظام یا امنیت امت
بنا به برداشت امام(ره), نه تنها امنیت مردم مسلمان و امنیت کشور و امنیت حکومت جمهورى اسلامى ایران از هم جدا نبوده; بلکه مرتبط با امنیت و منافع دیگر مسلمانان جهان نیز هست. بنابر این دیدگاه, همانند تفسیر اسلام, مفهوم امت جایگزین مفهوم ملت مى گردد و امنیت ایران به امنیت کل جهان اسلام وابسته مى شود. البته این دیدگاه, بیانگر آرمانهاى امام(ره) است که باید کم کم به سوى آن حرکت نمود. بر طبق همین آرمانها بود که ایشان معتقد بودند, هر قدرتى که خاستگاهش ((دولت ـ کشور)) باشد; یعنى صرفا به عنصر ملیت توجه نماید, الزاما به تعقیب منافع ملى مى پردازد و از نظر تاریخى, همین امر سبب شد تا بخش عمده اى از مسائل جهان اسلام در قالبهاى ملى, نژادى و منطقه اى مطرح شود. ایشان بر این باور بودند که قدرت بر خاسته از این خاستگاه نمى تواند در مقابل قدرت ناشى از بلوک سیاسى و فرهنگى غرب دوام آورد.(12) تمایز میان امت و ملت در دیدگاه امام(ره) از لحاظ آرمانى منجر به این نتیجه مى شد که ایشان, امنیت مکتب را برتر از امنیت مملکت بدانند:((اگر آمریکا بریزد و ما را از بین ببرد, من به نظرم خیلى چیزى نیست, البته عظیم است; اما از او عظیم تر شکست در مکتب است.))(13) این تفسیر آرمانى از امنیت, مانع از آن نمى شود که امام(ره) حفظ ج.ا.ا را از اهم واجبات بشناسند: ((الآن جمهورى اسلامى یعنى اسلام و این, امانتى است بزرگ که باید از آن حفاظت کنید.))(14) و یا در موردى دیگر مى گویند:((اگر ایران شکست بخورد, مستضعفین شکست خورده اند.))(15) ایشان مى گویند:
((مسإله حفظ نظام جمهورى اسلامى در این عصر و با وضعى که در دنیا مشاهده مى شود و با این نشانه گیرىهایى که از چپ و راست و دور و نزدیک نسبت به این مولود شریف مى شود; از اهم واجبات عقلى و شرعى است... حفظ جمهورى اسلامى, یک واجب عینى است... از نماز اهمیتش بیشتر است.))(16)
مسإله اهمیت حفظ نظام بود که نهایتا در قبول قطعنامه 598 توسط امام(ره) تإثیر بسزایى داشته است. ایشان در این مورد مى گویند:
((و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسإله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصا براى من بود, این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى دیدم; ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلا خوددارى مى کنم... با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نموده و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانم. ))(17)
2 ـ ابزارهاى تإمین امنیت
حفظ نظام از دیدگاه امام(ره) منوط به رعایت بسیارى از مسائل از سوى حکومت اسلامى و مردم است. وحدت داخلى, حضور و پایدارى ملت در صحنه, اتحاد در روش و حرکت در کلیت سیاست مورد قبول اسلام, احساس مسوولیت روحانیون, متعادل و بهنگام بودن, تلاش مسلمانان و مستضعفان جهان براى حفظ ج.ا.ا, آمادگى براى دفاع همه جانبه, حفظ نظم و رعایت سلسله مراتب در نیروهاى نظامى و انتظامى, وحدت ارتش و سپاه, عدم سوء استفاده از آزادى و جلوگیرى از هرج و مرج, جلوگیرى از اشاعه تفرقه میان اهل سنت و شیعه, از جمله سفارشاتى بود که امام(ره) براى حفظ امنیت نظام, مورد تإکید خود قرار مى دادند. امام(ره) به نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامى که پس از بر پایى ج.ا.ا تإسیس شد, براى تإمین امنیت کشور بسیار تإکید مى کرد. ایشان در جمع اعضاى سپاه شرق تهران مى گویند:((...شما در این انقلاب اسلامى و در این نهضت اسلامى, سهم بسزایى دارید. شما حفظ امنیت منطقه را کردید...))(18) و در سخنرانى دیگرى مى گویند:
((حفظ استقلال و امنیت و بقاى جنبه هاى سیاسى و اجتماعى و اقتصادى هر کشور, مستقیم یا غیر مستقیم وابسته به قواى انتظامى ارتش, ژاندارمرى و شهربانى آن است و در کشور ما که در حال انقلاب به سر مى برد, در کنار قواى انتظامى, پاسداران انقلاب نیز موجود و به حفاظت انقلابى اشتغال دارند و باید ملت محترم با تمام قوا کوشش در حفظ این قواى انتظامى و فعال نمایند...))(19)
علاوه بر موارد داخلى فوق, سیر نظام به طرف استقلال و خودکفایى نیز از جمله اهداف امام(ره) براى حفاظت از نظام ج.ا.ا مى باشد. تجربه طولانى امام(ره) در تاریخ سیاسى کشور و ملاحظه نقض حاکمیت ایران توسط قدرتهاى بزرگ از طرق مختلف, باعث شده بود تا همواره امام (ره) از نفوذ و سلطه بیگانگان به نظام و بلاد اسلامى واهمه داشته باشند. به همین دلیل, استقلال واقعى نظام از بیگانگان, سهم والایى در تفکرات حکومتى ایشان داشت. مفهوم استقلال در نزد ایشان, در مقابل مفهوم وابستگى قرار داشت و روى پاى خود ایستادن از جمله تإکیدات امام(ره) براى حکومت اسلامى بود. ایشان مى گویند:
((اگر ما مسامحه بکنیم و وابسته به خارج باشیم, این وابستگى اقتصادى به خارج قهرا وابستگى سیاسى مىآورد; قهرا وابستگى اجتماعى مىآورد و ما همان اسیرها خواهیم بود که بودیم و بر ما همانان حکومت خواهند کرد که کردند.))(20)
و در جاى دیگر مى گویند:
((...اگر شما بخواهید استقلال پیدا بکنید و آزادى حقیقى پیدا بکنید, باید کارى بکنید که در همه چیز خودکفا باشید, مستغنى باشید. کشاورز باید کارى بکند که دیگر ما احتیاج گندمى به خارج نداشته باشیم. دانشگاهى باید کارى بکند که.... ))(21)
رمز استقلال و رفع وابستگى کشور به خارج از دیدگاه امام(ره) در گرو اسلام است: ((اسلام است که ما را مستقل مى کند... اسلام براى ملت ما تمام آزادیها و استقلال را فراهم مى کند...))(22) از دیدگاه امام(ره), اسلام مهمترین عامل قدرت براى مسلمین است. به این ترتیب, مى توان گفت که در نزد امام(ره) رابطه میان مسإله قدرت و امنیت نیز یک رابطه مستقیم است. اما همانند برداشت اسلامى در نزد امام(ره) این قدرت بیشتر داراى جنبه هاى معنوى است. امام(ره) به رغم اینکه روى مسائل نظامى ـ دفاعى نظام, به عنوان عوامل تإمین کننده نظم و امنیت تإکید دارند; ولى در کل همانند دیدگاه اسلامى, قدرت حقیقى در نزد ایشان از آن خدا و اسلام است. به همین خاطر است که رجوع به این منابع قدرت از تإکیدات مکرر ایشان است: ((رهایى مسلمین در گرو بازگشت به قرآن است.))(23); ((شما ملت شجاع ثابت کرده اید که این تانکها و مسلسلها و سر نیزه ها زنگ زده است و با اراده آهنین ملت نمى تواند مقابله کند.))(24) در جایى در خصوص بیگانگان شرق و غرب مى گوید:
((اشتباهشان در همین است که خیال مى کنند زیادى جمعیت و زیادى اسلحه, کار انجام مى دهد و نمى دانند که آن چیزى که کار انجام مى دهد, بازوى قوى افراد است. افراد کم با بازوان قوى و قلب مطمئن و قلب متوجه به خداى تبارک و تعالى و عشق به شهادت و عشق به لقإالله, اینهاست که پیروزى مىآورد. پیروزى را شمشیر نمىآورد, پیروزى را خون مىآورد.))(25)
در واقع تإکیدات امام(ره) روى مسائلى چون: آگاهى ملتها, وحدت کلمه, ارجحیت حیات روحانى و مذهبى بر حیات مادى و دنیوى, اصلاح و استقلال فرهنگى و روحیه ایمانى نشان از نقش برتر عوامل معنوى قدرت بر عوامل مادى آن در دیدگاههاى ایشان دارد.
3 ـ بسط امنیت نظام به امنیت جهان اسلام
تا اینجا مشخص شد که بر طبق نظر امام(ره) حفظ امنیت نظام ج.ا.ا بر مسائل دیگر ترجیح داشته و هیچ موضوعى برتر از آن قرار ندارد. در واقع به نظر ایشان, در حال حاضر نظام ج.ا.ا قلب جهان اسلام است و کار خون دهى و تغذیه امت مسلمان را بر عهده دارد و اگر این قلب از کار بیفتد, کل بدنه جهان اسلام در خطر مرگ قرار خواهد گرفت. با همه تإکیداتى که امام(ره) روى اصل حفظ نظام ج.ا.ا مى کنند; اما این مسإله مانع از طرح ارتباط میان امنیت ایران با امنیت جهان اسلام نمى شود. اگر اعتقاد به حفظ نظام ج.ا.ا را در قالب اصل اسلامى ((حفظ دارالاسلام)) قرار بدهیم, اصل دفاع از مسلمانان و مستضعفین جهان و دعوت آنها به اسلام حقیقى و قیام علیه حکومتها که در قالب کلى ((صدور انقلاب)) جاى مى گیرند و همچنین سیاست نه شرعى و نه غربى امام(ره) را باید به ترتیب در راستاى پیروى و اجراى اصول ((دعوت)) و ((نفى سبیل)) که به عنوان اصول سیاست خارجى اسلام مطرح مى باشند, بدانیم. نگاه وسیع امام(ره) در همه زمینه ها از جمله در زمینه دفاع از محرومان و مستضعفان و فقر ستیزى و بر قرارى عدالت اجتماعى, به طور طبیعى ایجاب مى کند که ایشان این مسإله را بسیار فراتر از داخل مرزهاى ایران و حتى فراتر از جهان اسلام مطرح کنند. ایشان معتقدند راهى که انتخاب کرده اند ((آن روز به کمال مى رسد که مستضعفین جهان از زیر بار مستکبرین خارج بشوند.))(26) امام(ره) در این زمینه تا آنجا پیش مى روند که تشکیل جبهه قدرتمند اسلامى ـ انسانى (وسیعتر از جهان اسلام) براى سرورى پا برهنگان جهان را توصیه نموده و ضمن معرفى ج.ا.ا به عنوان پناهگاه همیشگى مسلمانان جهان, آمادگى این نظام اسلامى را براى تإمین نیازهاى سربازان اسلام اعلام مى نمایند.(27)
اعلام آشکار حمایت همه جانبه از نهضتهاى آزادى بخش به عنوان مصادیق بارز مستضعفین جهان تا ریشه کن شدن کفر و رسیدن آنها به حقوق حقه خود(28), هر چند بر اساس معیارهاى رایج در سیاست خارجى کشور اقدامى غیر عادى است; ولى امام(ره) بارها به این نکته پافشارى کردند و آن را به عنوان سیاست اصولى نظام جمهورى اسلامى مطرح نمودند و مهمتر آنکه, دعوت از مسلمانان براى پیروى از اصول تصاحب قدرت در جهان را اقدامى لازم مى دانستند:
((من به صراحت اعلام مى کنم که جمهورى اسلامى با تمام وجود براى احیاى هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذارى مى کند و دلیلى هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروزى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکنند و جلو جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید براى پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزى کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجى خود بدانیم.))(29)
امام(ره) در رابطه با صدور انقلاب مى گویند:
((ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بین المللى اسلامى مان بارها اعلام نموده ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان خواران بوده و هستیم, حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعه طلبى و تفکر تشکیل امپراطورى بزرگ مى گذارند از آن باکى نداریم و استقبال مى کنیم. ...ما درصدد خشکانیدن ریشه هاى فاسد صهیونیسم, سرمایه دارى و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیده اند, نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله(ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهاى آینده شاهد آن خواهند بود.))(30)
سیاست نه شرقى و نه غربى امام(ره) نیز کاملا در جمله فوق نهفته است. در این رابطه امام(ره) همچنین مى گویند: ((ما مسلمانیم و شرق و غرب برایمان مطرح نیست. دولت اسلامى ما آزاد و مستقل خواهد بود. ما نه به سوى غرب و نه به طرف شرق گرایش نخواهیم داشت و مى خواهیم یک جمهورى بى طرف و غیر متعهد باشیم.))(31)
به این ترتیب, روشن گردید که دیدگاههاى امام(ره) در خصوص امنیت, داراى دو ویژگى کاملا جداى از هم مى باشد; از یک طرف, از جنبه آرمانى امنیت جهان اسلام و امت مسلمان براى امام(ره) بیش از هر چیز دیگر مهم مى باشد و همانند دیدگاههاى کلى اسلامى در جست و جوى درنوردیدن مرزهاى ملى است و در این راه, مخالفت با جهان غیر مسلمان و زورگو کاملا شبیه الگوهاى انقلابى صدر اسلام است و کمتر با مرامهاى دیپلماتیک فعلى سازگارى دارد و از سوى دیگر, حفظ نظام ج.ا.ا از اهم واجبات تلقى مى شود. البته حفاظت از این نظام نیز در راستاى حفاظت کلى امت اسلامى است و بیشتر داراى ماهیت ایدئولوژیکى و مکتبى است تا ملى; چرا که بر طبق نظریات آرمانى امام(ره) مرزهاى ملى ارزش خاصى ندارند و وحدت جهان اسلام, مقصد نهایى وى در ایدهآلهاى سیاست خارجى است. به این ترتیب, مفهوم ((امنیت ملى)) به معناى خاص کلمه در نظریات امام(ره) چندان رنگى ندارد و به جاى آن, امنیت نظام و جهان اسلام در اولویت خاصى قرار دارد.
خلاصه و نتیجه گیرى:
براى فهم بیشتر و رسیدن به نتایج بهتر, در اینجا لازم مى دانیم تا میان مباحث گذشته و برداشتهاى مختلف از امنیت ملى, مقایسه مختصرى انجام دهیم. در رابطه با مفهوم امنیت ملى, تا به حال بر داشتهاى متفاوتى شده است. به طور کلى مى توان سه برداشت مختلف از این مفهوم را در روابط بین الملل برشمرد:
1ـ رئالیستى;
2ـ ایده آلیستى;
3ـ انترناسیونالیستى.(32) در برداشت ((رئالیستى)), واحد ((دولت ـ ملت)) به عنوان یک اصل در نظر گرفته مى شود و صحنه روابط بین الملل چیزى جز رقابت میان واحدهاى مختلف براى تإمین امنیت و پیشبرد منافع ملى نمى باشد. در این مفهوم, دولتها چاره اى جز تلاش براى بر خوردارى بیشتر از قدرت و توانایى ملى در برابر رقیبان ندارند; لذا رابطه میان ((امنیت و قدرت)) رابطه اى همیشگى و مستقیم است. در این معادله, امنیت یکى, ناامنى دیگرى و بر عکس, ناامنى یکى, امنیت دیگرى تلقى مى شود. در برداشت ((ایدهآلیستى)) که متإثر از اندیشه هاى کانت مى باشد, امنیت ملى ((نه توانایى یک ملت)); بلکه ((نبود تهدید و وجود تإمین)) تعریف مى شود. به عبارت دیگر, در اینجا, امنیت ملى به فقدان ترس از به خطر افتادن ارزشهاى حیاتى معنا مى گردد. طرفداران این برداشت, خواهان ایجاد جامعه اى جهانى هستند که در آن, همکارى براى تحقیق آرمانهاى مشترک بشرى, جاى رقابتها را مى گیرد. بر حسب این دیدگاه, افراد جامعه بشرى به جاى دولتهاى ملى, به عنوان یک اصل در روابط بین الملل نقش بازى مى کنند و مرزبندىهاى ملى, غیر واقعى و اعتبارى مى باشند. لذا امنیت تنها در شرایط ایجاد یک جامعه جهانى قابل تصور است.
نهایتا در مورد برداشت ((انترناسیونالیستى)) از امنیت ملى, باید گفت که این برداشت, امنیت را تنها با وجود همکارى میان واحدهاى ملى امکان پذیر مى داند. طرفداران این نظریه, دولتها را به عنوان بازیگران عمده بین المللى مى پذیرند; ولى به رقابت دائمى بین آنها قایل نیستند. دولتها به رغم آنکه منافع متعارض دارند, منافع مشترک نیز دارند که آنها را مجبور به همکارى با یکدیگر مى کند. در این برداشت, گسترش همکاریها از طریق ایجاد نهادهاى بین المللى سبب کاهش رقابتها مى شود و تهدیدهاى امنیتى را از بین مى برد.
با توجه به توضیح مختصر فوق, بهتر مى توان به نتایجى در خصوص مباحث این مقاله دست یافت. با نگاه به بحث امنیت در اسلام و اندیشه امام و مقایسه اجمالى آن با سه برداشت یاد شده, مى توان گفت که مفهوم امنیت در اندیشه سیاسى اسلام و همچنین امام, به طور کامل, در هیچ کدام از برداشتهاى یاد شده جاى نمى گیرد, ولى در عین حال اشتراکاتى با برخى از آنها دارد. همان طورى که قبلا ذکر شد, نمى توان معناى خاص امنیت ملى را در اندیشه سیاسى اسلام و امام جست و جو نمود. این معناى خاص; بخصوص در برداشت رئالیستى از امنیت ملى متبلور شده است; به این معنا که امنیت ملى کارکردى ویژه در رابطه با مفهوم واحد ((دولت ـ ملت)) دارد. البته در دهه هاى اخیر مباحثى چون حفظ زیست, مسإله حقوق بشر و... تا حدى باعث شده که این مفهوم صرفا به تنگ نظرىهاى گذشته خود قانع نباشد و از این جهت تا حد ارتباط همه جانبه با امنیت بین الملل بسط نماید. با این وصف, هنوز واحدهاى ملى بیش از هر چیز در تإمین انحصارى امنیت و منافع ملى خود مى باشند و در تعقیب سیاست امنیت بین المللى خود نیز حتى الامکان منافع خاص خود را پى گیرى مى نمایند.
برخلاف برداشت رئالیستى, در اندیشه سیاسى اسلام, مفهوم امت جایگزین مفهوم ملت مى گردد. لذا مفاهیمى چون منافع ملى که در تضاد با وحدت طلبى امت مى باشد, چندان اعتبارى ندارند و به جاى آن, مصالح جامعه اسلامى و امنیت امت اسلامى اهمیت پیدا مى کنند. در اندیشه سیاسى امام نیز میان امنیت امت و امنیت نظام, معادله پیچیده اى وجود دارد. به نظر مىآید حداقل در سالهاى اول انقلاب, این امنیت امت بود که بر امنیت نظام اولویت داشت. بعدا با شروع جنگ تحمیلى و به خطر افتادن کیان نظام اسلامى, مسإله امنیت نظام در نظر امام به عنوان اولویت اصلى مطرح مى گردد.(33) علاوه بر این, در تحلیل دیدگاه امام نمى توان به طور شفاف میان امنیت ملى و امنیت نظام ارتباط برقرار نمود. به این معنا که هنوز این سئوال باقى است که آیا در نظر امام, امنیت نظام همان است که در متون روابط بین الملل به امنیت ملى تعبیر مى گردد؟ به نظر مىآید, تعبیر امام از امنیت نظام, بیشتر داراى صبغه ایدئولوژیکى باشد و این باعث مى شود تا نتوان آن را کاملا مترادف با مفهوم رایج امنیت ملى دانست.
از جهت آرمان گرایى, مى توان گفت برداشت اسلام از امنیت تا حدى شبیه به برداشت ایدهآلیستى است.اسلام هم افراد بشرى را داراى ریشه واحدى مى داند که باید در مسیر واحدى نیز هدایت گردند. همچنین این آیین نیز مرزبندىهاى ملى را غیر واقعى و اعتبارى مى داند و براى آن اهمیت ذاتى قائل نیست. اصل دعوت در سیاست خارجى اسلام در مقایسه با این برداشت, مى تواند قابل طرح باشد. با این وصف, نگاه اسلام به تحقق جامعه مشترک بشرى, یک نگاه کاملا دینى است و مبناى آن, حرکت به سمت همه جایى شدن اسلام است; بر خلاف طرفداران برداشت ایدهآلیستى که عموما خواهان ایجاد جامعه مشترک بشرى بر مبناى اصول جهانى حقوق بشر مى باشند. در اسلام همان طورى که قبلا ذکر شد, اهمیت اساسى در امنیت امت مسلمان مى باشد و این امنیت مى تواند حتى تا زمان رسیدن به جامعه مشترک جهانى نیز به عنوان هدف اساسى در سیاست خارجى دنبال گردد. در برداشت امام نیز دیده شد که حداقل در میان کشورهاى مسلمان مرزبندىهاى ملى چندان اعتبارى ندارند و آنچه که اصل است همان, مفهوم امت اسلامى مى باشد.
شاید بتوان بیشترین موارد تشابه را در جایگاه امنیت, میان اسلام و برداشت انترناسیونالیستى یافت; برداشتى که معتقد به همکارى در میان کشورها است. در اینجا دو اصل حفظ دارالاسلام و اصل نفى سبیل در سیاست خارجى اسلام مى تواند مورد دقت قرار گیرد. تلاش براى حفاظت از مملکت اسلامى در ارتباطات مختلف خارجى و همچنین جلوگیرى از تسلط بیگانگان بر بلاد اسلامى, مى تواند مبناى همکارى با دول دیگر قرار گیرد. در دیدگاه امام نیز مسایلى چون وحدت جهان اسلام, ترغیب سران دولتهاى بزرگ به توجه به اسلام(دعوت امام از گورباچف به شناخت بیشتر از اسلام) مى تواند مبناى این همکارى قرار گیرد. با وجود این با توجه به اینکه امام در راستاى استقرار نظام ج.ا.ا کاملا خودشان را رویاروى امپریالیسم مى دیدند, کمتر در زمینه همکارى همه جانبه با دول دیگر اندیشه مى کرد و بیشتر به چگونگى وحدت و ارتباط با امت اسلامى و ملل مستضعف جهان فکر مى نمود.
پى نوشتها:
1 ـ رضـا نـظر آهارى, ((نقش و اهمیت سیاسى اسلام در روابط بین الملل)), اطلاعات سـیـاسـىـ اقـتـصـادى, سـال یازدهم, شماره 113 ـ 114,(بهمن و اسفند 1375), صص 48ـ53.
2 ـ بـراى مـطالعه در زمینه امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران رجوع شود به: پایان نـامه کارشناسى ارشد نگارنده تحت عنوان: سید حسین ولى پور زرومى, سیر تحول در مـقـوله و ملاحظات امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران, به راهنمائى دکتر محمود سریع القلم, دانشگاه شهید بهشتى, 1376.
3ـ براى مـطـالعه در زمینه تحول در مفهوم امنیت ملى مى توان به این منابع رجوع کرد:
foreign Affairs, , سRethninking national security شTeodere.C,Serensen, - Summer 1990).
) Redefining security' , foreign Affairs,شJessic, Tuchman macthews, - Spring 1989).
) Unesco, Non-Military Aspects of international security , paris, unesco - publishing , 1995.
4 ـ تـرجمه آیات قرآن کریم از ترجمه قرآن مرحوم الهى قمشه اى مى باشد. اصل آیات اغـلـب از ایـن منبع استخراج شده است:عباسعلى عمید زنجانى, مبانى اندیشه سیاسى اسلام, موسسه فرهنگى اندیشه, تهران,[بى تا].
5 ـ نـهج الـبـلاغـه, خـطـبه 131, ترجمه سید جعفر شهیدى, شرکت انتشارات علمى و فرهنگى, چاپ هشتم, تهران, 1374, ص 129.
6 ـ نهج البلاغه, نامه شماره 53, همان, ص 338.
7 ـ عـلى شمس اردکانى, ملاحظه اى درباره امنیت ملى, مجله سیاست خارجى, سال اول, شماره 1, (دى و اسفند1365), ص 98.
8 ـ سـید على قادرى, طرح تحقیق مبانى سیاست خارجى در اسلام, مجله سیاست خارجى, سال اول, شماره 2, (فروردین و خرداد 1366), صص 225 ـ 226.
9 ـ همان, صص 209 ـ 226.
10 ـ علـى اصـغر کاظمى, نقش قدرت در روابط بین الملل, نشر قومس, تهران, 1369, صص 123 ـ 124.
11 ـ تـقـى آزاد ارمـکـى, انـدیـشـه اجتماعى متفکران مسلمان از فارابى تا ابن خلدون, انتشارات سروش, تهران, 1374, صص 317 ـ 322.
12 ـ فـیـروز دولـت آبـادى, شکست یا پیروزى, بحثى پیرامون رابطه جمهورى اسلامى ایـران بـا جـهان اسلام, مجله سیاست خارجى, سال دهم, شماره 1, (بهار 1375), صص 247 ـ 263.
13 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 10, ص 198.
14 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 19, ص 250.
15 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 10, ص 226.
16 ـ همان.
17 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 20, صص 238 ـ 239.
18 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 6, ص 5.
19 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 8, ص 92.
20 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 10, ص 40 ـ 41.
21 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 10, ص 106.
22 ـ همان.
23 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 2, ص 253.
24 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 3, ص 44.
25 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 16, ص 69 ـ 70.
26 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 15, ص 251.
27 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 20, ص 238.
28 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 14, ص 191.
29 ـ امام خمینى, صحیفه نور, ج 20, ص 238.
30 ـ همان.
31 ـ امـام خـمـیـنـى, صحیفه نور, ج 20, ص 202. (لازم به یادآورى است که مطالب صـحـیـفه نور در موضوعات مختلف توسط موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام(ره) به صـورت خـام اسـتـخـراج شده است. از این جهت از همکارى آن موسسه تشکر مى نمایم.)
32 ـ بـراى مـطـالعه بیشتر رجوع شود به: ح. قاسمى, برداشتهاى متفاوت از امنیت ملى, مجله سیاست دفاعى, سال اول, ش2, (بهار 1372), صص 53 ـ 68.
33 ـ بـراى مـطـالـعه در زمـینه ادوار مختلف امنیت ملى در ج.ا.ا رجوع شود به:
مـقـالـه نگارنده تحت عنوان, سید حسین ولى پور زرومى, گفتمانهاى امنیت ملى در جمهورى اسلامى ایران, فصلنامه مطالعات راهبردى, سال اول, پیش شماره دوم(تابستان 1377) صص 61 ـ 82.