میان رشته گرایی، علامتی از بحران رویکرد های سنتی به علم ورزی و مدلهای متعارف برنامه ریزی آموزشی ودرسی و ساختارهای معمول دپارتمانها وتخصصهای دانشگاهی است. هدف از این مقاله، شناخت زمینه های پیدایی وبرآمدن میان رشته ای شدن، پیشرانهای آن، ظرفیتها ومحدودیتها و آسیب پذیری ها، و سرانجام الزامات وبایسته های آن با تأکید بر برنامه ریزی آموزش عالی است. روش تحقیق فراتحلیل کیفی تحقیقات قبلی به منظور افق گشایی برای فعالیتها و برنامه های دانشگاه وآموزش عالی در ایران به کار رفته است. هشت دسته عوامل مؤثر به شرح 1. تحولات ساختی – کارکردی در علم، 2. تحولات کلان پارادیمی، 3. تحولات فناوری اطلاعات وارتباطات، 4. تحولات انتظارات بیرونی از علم، 5. تحولات ناشی از کشش تقاضا، 6. عامل جهانی شدن، 7. تحولات نهادی و 8. عامل فناوری شناسایی شد. ظرفیت ها و محدودیتهای هر یک از رویکردهای رشته ای و میان رشته ای هم سنجی شد. علم جلودار سرحدی، علمی پیشرو در کران های نوپدید دانش بشری، رهیافتی پیشرو برای توسعه جهان اجتماعی با مرجعیت علم است و بدون پارادایم میان رشته ای و رویکرد شبکه ای قابل پی جویی نیست. با وجود کارایی های فراوان فعالیت میان رشته ای به دلیل معرض ها و آسیب پذیری ها، لازم است در این فعالیتها احتیاط کرد. هفت گروه از بایسته های راهبردی فعالیت های آموزشی و پژوهشی میان رشته ای به همراه ساز وکارهای اجرایی به دست آمد. میان رشته ای شدن مستلزم رویکرد فلسفه علم پیچیده ای است که تمایزات علم را با تشابهاتشان تألیف می کند.