آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

این مقاله سعی بر آن دارد تا به سیر تحول مفهوم و جایگاه عقل در یونان باستان و قرون وسطی پرداخته و تغییرات و تفاوت های به وجود آمده در مفهوم عقل به عنوان اساسی ترین عنصر شناخت بشری را مورد بررسی قرار داده سپس به ارزیابی دلالت های تربیتی ناشی از این تغییرات و تحولات بپردازد. با توجه به گستردگی مباحث تاریخی عموماً و بحث تغییرات در مفهوم و جایگاه عقل خصوصاً، انتخاب یک متفکر از هر دوره (افلاطون از دوره ی یونان باستان و توماس آکویناس از دوره ی میانه) ضروری می نماید. این پژوهش درصدد آن است که علاوه بر تبیین جایگاه ارزشی عقل در هر دوره به میزان تأثیرگذاری نوع نگاه خاص هر دوره به عنصر شناختی عقل در مقوله ی تربیت (به طور کلی) برسد به عبارت دیگر در پی یافتن پاسخ به این سؤال است که آیا اصولاً می توان ارتباطی میان جایگاه عقل به عنوان عنصر شناخت با تربیت قائل شد یا خیر؟ و این هدف با تکیه بر آن دسته از نظرات تربیتی افلاطون و توماس آکویناس که به شکلی روشن یا تلویحی مبتنی بر نگاه معرفت شناسانه ی ایشان به عنصر عقل است دنبال می شود.

Evolution of reason through ancient Greece and middle ages and its educational implications

In this essay authors try to clarify the evolution of the concept and situation of reason from ancient Greece through the Middle Ages with emphasis on Plato and Aquinas points of view , and to investigate the changes and differences of the concept of reason as the most fundamental element of human cognition and to consider the educational implications there of. In addition to the clarification of the importance of the situation of reason during each era, to revealing the range of its effects on education is another aim of this essay. Our and above the clarification of the place and status of reason, this investigation attempts to answers the question of whether or not there was a relationship between the status of reason and education in the eras involved. The answer is accessible by paying attention to the educational theories of plato and Aquinas, which are explicitly or implicitly based on their epistemological views on reason

تبلیغات