سیاست گذاری امنیتی و الگوی مدیریت بحران در سوریه (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
سیاست گذاری امنیتی در زمره موضوعات راهبردی جدید در فرآیند امنیت سازی می باشد. بحران در سوریه به عنوان نمادی تراژدی قدرت و خشونت تلقی می شود. درک واقعیت های سوریه بدون توجه به مدل های سیاست گذاری امنیتی امکان پذیر نمی باشد. در این مقاله تلاش می شود تا الگوی سیاست گذاری امنیتی در بحران سوریه مورد بررسی قرار گیرد. سه مؤلفه بنیادین در تبیین این مقاله مورد توجه قرار می گیرد. اولین مؤلفه ساختار دولت اقتدارگرا در سوریه می باشد. این دولت در دوران های گذشته به ویژه در سال 1982 از الگوی مشت آهنین برای تحقق اهداف سیاسی و راهبردی خود در حما استفاده کرده است. کاربرد قدرت، اگرچه منجر به پیروزی دولت و نظام سیاسی گردد، آثار خود را در افکار عمومی گروه های اجتماعی به جا خواهد گذاشت. دومین مؤلفه سازوکارهای کنش نخبگان سیاسی است. نخبگان و زمامداران حکومت بشاراسد عموماً ترجیح می دهند که موقعیت سیاسی و امتیازات ویژه خود را حفظ نمایند. چنین شاخص هایی منجر به افزایش انگیزه سرکوب گروه های اجتماعی می داند. سومین مؤلفه مربوط به تحول مؤلفه های گفتمانی در سوریه می باشد. گفتمان انتقادی اخوان المسلمین تحت تأثیر فضای منطقه ای و بین المللی به گفتمان مقاومت با راهبرد جنگ مسلحانه در برابر دولت گردیده است. این سه مؤلفه عناصر تداوم تضادهای امنیتی و گسترش خشونت در سوریه است. در تنظیم مقاله از الگوی سیاست گذاری امنیتی رهیافت انتقادی استفاده شده که بیانگر آن است که نیروهای اجتماعی و گروه های گریز از مرکز نقش مؤثری در تحولات امنیتی خاورمیانه ازجمله سوریه ایفا می نمایند. در شرایط ابهام امنیتی، نقش مستقیم قدرت های بزرگ به گونه ای تدریجی کاهش یافته اما آنان درصدد برمی آیند تا از سازوکارهای کنش غیرمستقیم و نیروهای جنگ نیابتی استفاده نمایند. به همین دلیل است که مدیریت بحران سوریه نیازمند پیوند بازیگران بین المللی، منطقه ای، ملی و فرا ملی می باشد.Security Policy and Crisis Management Model in Syria
Security policy making is one of the new strategic issues in the security process. The crisis in Syria is seen as a symbol of the tragedy of power and violence. Understanding the Syrian realities is impossible without considering security policy models. This article attempts to examine the pattern of security policy making in the Syrian crisis. Three fundamental components are addressed in the explanation of this article. The first component is the authoritarian state structure in Syria. The government has used the iron fist pattern to achieve its political and strategic goals in Hama, especially in 1982. The use of power, though it will lead to the victory of the state and the political system, will have its effects on the public opinion of social groups. The second component is the mechanisms of action of the political elite. The elites and rulers of Bashar al-Assad's government generally prefer to maintain their political status and privileges. Such indicators are seen to increase the incentive to suppress social groups. The third component concerns the evolution of the discourse components in Syria. The Muslim Brotherhood's critical discourse has been influenced by regional and international space in the discourse of resistance to the strategy of armed struggle against the state. These three elements are elements of the continuing security conflicts and the spread of violence in Syria. The paper uses a critical approach to security policy modeling that demonstrates that social forces and centrifugal groups play an important role in security developments in the Middle East, including Syria. Under the ambiguity of security, the direct role of the major powers has gradually diminished, but they are seeking to use indirect mechanisms of action and proxy forces. That is why Syrian crisis management requires the linking of international, regional, national and transnational actors.