یکی از نظریه پردازان روان شناسی که در زمینه پیشرفت علم نیز دیدگاه های قابل تأملی دارد، پیاژه است که همراه با گارسیا (1989) کتابی در این زمینه به رشته تحریر درآورده است. براین اساس، رشد دانش فردی را می توان برابر با رشد دانش در علم دانست. نظریه های علمی ساخته ذهن انسان می باشند و تمامی ساختمان معرفتی به همین شیوه ساخته می شود. پیاژه، تحول دانش را با مفهوم تعادل جویی توضیح داده است. از سوی دیگر، سه وجه درون، بین و انتقال سازوکارهایی هستند که در شکل نظریه مرحله ای بیان می گردند و به منظور تحول دانش هم برای فرد و هم برای علم به کار می روند و در توضیح ساختِ ساختارهای معرفتی کاربرد دارند. کوهن، مفهوم پارادایم را مطرح می سازد که از نظر وی عبارت است از دستاوردهای علمی موردپذیرش همگانی است که در یک دوره زمانی، الگوهای مسائل و راه حل ها را برای جامع ه ای از کارورزان فراهم می آورند. علم بهنجار فعالیتی که بیشتر دانشمندان هم دوره، همه وقت خود را به طور اجتناب ناپذیری صرف آن می کنند تا پاسخ برخی از پرسش ها را بیابند. وقتی مسئله ای جدید در قالب علم موجود قابل حل نباشد علم بهنجار دچار بحران می شود. در این شرایط انتظار وقوع انقلاب های علمی وجود دارد. در این مقاله سعی شده است دیدگاه های پیاژه و کوهن از نظر پیشرفت علمی مقایسه شود.