در پی صنعتی شدن جوامع و کاهش قدرت نهادهای سنتی، تغییرات فراوانی در جوامع رخ داده است و گروه های مختلفی را تحت تأثیر خود قرارداده است، که از مهم ترین آن ها می توان به زنان اشاره نمود. این عوامل سبب ورود زنان به بازار کار و افزایش اشتغال آنان شده است. این امر ساختار قدرت و نحوه تعاملات اعضای خانواده را تغییر داده و کیفیت زندگی زنان را تحت تأثیر قرارداده است. بر اساس تئوری های مختلف با افزایش منابع در دسترس افراد، ساختار و کیفیت زندگی زنان بهبود می یابد، اما عوامل اجتماعی مختلف مانند باورهای جنسیتی، دین داری، ارزش های مدرن و برخی عوامل زمینه ای مانند پایگاه، و بعد خانواده تسریع کننده یا مانع چنین تغییراتی می گردند. جهت بررسی فرایند چنین تغییراتی در جامعه ایرانی نمونه ای 384 نفره (192 نفر شاغل، 192 خانه دار) انتخاب گشتند. تحقیق حاضر از نظر اجرا پیمایشی می باشد، چرا که به بررسی جامعه آماری با استفاده از یک نمونه می پردازد. انتخاب روش پیمایشی بدین دلیل است که مناسب ترین روش برای شناخت کیفیت زندگی زنان شاغل و خانه دار و بررسی تأثیر ساختار قدرت و سایر متغیرها بر کیفیت زندگی است. یافته های تحقیق نشان داد کسب منابع بیشتر مانند تحصیلات، درآمد، و منزلت شغلی (پایگاه) و اشتغال زنان و عوامل اجتماعی مانند رسانه، ساختار قدرت را در خانواده ها تغییر می دهند و آن را به سمت الگوی مشارکتی سوق می دهند، اما مهم ترین عامل بهبود کیفیت زندگی زنان پایگاه اقتصادی اجتماعی مردان و تغییرات گسترده تر اجتماعی است که زمینه را برای چنین تغییراتی آماده نموده است، و اشتغال زنان هرچند ساختار قدرت را متعادل تر می نماید اما نه تنها سبب بهبود کیفیت زندگی نمی گردد بلکه تأثیر منفی بر آن نیز دارد. در کل می توان بیان داشت به دلیل موانع اجتماعی و خانوادگی که وجود دارد هزینه هایی که زنان به سبب اشتغال تحمیل می شوند، بیشتر از منافع اشتغال و بهبود کیفیت زندگی شان است.