آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۶

چکیده

دو رویکرد اصلی در معرفت شناسی تکاملی وجود دارد: رویکرد تمثیلی یا اسپنسری، و رویکرد تحت اللفظی یا داروینی. در رویکرد دوم، که پژوهش حاضر به بررسی آن از نگاه مایکل روس خواهد پرداخت، مدعا آن است که نه تنها رشد و تکامل بدن حیوانات و انسان ها محصول و نتیجه انتخاب طبیعی است، بلکه رشد ساختارهای ذهنی آنها نیز محصولِ انتخاب طبیعی است. حامیانِ این رویکرد خود به دو دسته تقسیم شده اند: نخست، معرفت شناسانی چون لورنز، ریدل و ووکتیتس، که معرفت شناسی تکاملی را مکمِّلِ فلسفه انتقادی کانت می دانند؛ دوم، معرفت شناسانی چون کِلارک که معرفت شناسی تکاملی را به شکّاکیت هیومی مرتبط می کنند. روس نیز همچون کِلارک معرفت شناسی تکاملی را مکمِّلِ فلسفه هیوم می داند و بر این باور است که ذهن انسان مانند لوحی سفید نیست، بلکه به واسطه استعدادها و ظرفیت های فطری یا قواعد اپی ژنتیکِ ثانوی مجهز شده است. بنابراین، روس نیز نظیر کواین تمایزی میان گزاره های تحلیلی و ترکیبی نمی گذارد، بلکه همه آنها را از سنخ گزاره های ترکیبی و پسینی می داند، با این تفاوت که کواین برای تأیید مدعای خود به دلایل فلسفی تمسّک جسته است، اما روس به دلایل زیست شناختی استناد می کند. دیدگاه روس با نقدهای گوناگونی مواجه شده و روس به آنها پاسخ داده است. در این مقاله، ابتدا گزارشی از دیدگاه های مذکور ارائه و مبانی و مؤلفه های نظریات فوق استخراج می شود، و سپس مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. در نهایت این نتیجه حاصل می شود که هرچند معرفت شناسی روس نسبت به معرفت شناسی کواین از وجوه برتری برخوردار است، اما خود اشکالاتی از جمله دوری و خودشکن بودن دارد.

تبلیغات