آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

در این پژوهش، ساختار روایی  براساس روایت شناسی بلاغی و بازخوانی نقد و تفسیر شده است. مولوی در پیرنگ داستان از داستان ضمنی و روایت بهره گرفته و سعی در بازسازی نمادین اندیشه و آرای خود دارد. «پیر رامشگرِ چن گی» هسته اصلی داستان را تشکیل می دهد. مهم ترین تنش و ناپایداری که در متن روایت وجود دارد، حول وضعیت پیرمرد رامشگر می گردد و هسته مرکزی تئوری و ایده شاعر را تشکیل می دهد. ساختار این داستان را می توان براساس نظریه های روایت شناسی، عناصر داستان و پلات یا پیرنگ مطالعه کرد. وجود «انسجام متن»، زمینه اصلی چنین مطالعاتی است. این فرضیه چارچوب و سرفصل های به خصوصی دارد که در پیکره و متن پژوهش، تک تک آنها بررسی و تبیین شده است. شاعر، آگاهانه این گونه ساختار روایی را برگزیده تا به وسیله شخصیت ها و اتفاقات داستان، خیزاب ها و وقوع پدیده های پیش بینی ناپذیر در مسیر داستان و عوامل دیگر، مفاهیم خاصی را القا کند. شاعر (راوی) با این ترفند، هم مخاطب را در اختیار دارد و هم منطق و استدلال خود را.  در این مقاله، تحلیل محتوایی شیوه بررسی اشعار است که با استفاده از آن و تجزیه و تحلیل داده های متن، به ابعاد گوناگون سؤال های طرح شده پاسخ داده شده است.

تبلیغات