بررسی ساختاری (ریخت شناسی) یکی ازشیوه های واکاوی اثر ادبی است که با تحقیقات ساختار شناس روسی، ولادیمیر پراپ، در 1928 قدم به عرصه نهاد. هدف از تحلیل ساختاری در هر موضوعی رسیدن به شناخت بهتری از سرشت انسان و طبیعت و ارتباط این روساخت ها با کنه عقاید و مذهب و هنر و دانش مردمان است. برای پی بردن به این ارتباطات، معیارها و شاخصه هایی لازم است تا مؤلّفه های اصلی و محوری از عناصر غیر مهم _ که نقش کلیدی در پیش برد حوادث ندارند _ بازشناخته شوند. الگوی ریخت شناسی پراپ یکی از روش هایی است که این معیارها را در اختیار محقّق قرار می دهد. این مقاله که به شیوه کتابخانه ای و با بهره گیری شگرد توصیف و تحلیل نگاشته شده، کوشیده است تا شعرهای روایی نیما را بر اساس نظریّه ی ریخت شناسی پراپ تحلیل کند و نشان دهد که منظومه های نیما تا چه حد با خویش کاری های سی و یک گانه ی پیشنهادی پراپ منطبق است و ساختار کلّی آن ها چگونه است. دستاورد پژوهش ناظر براین است که کارکردهای آغازین منظومه ها با کارکردهای موجود در قصّه های پریان منطبق است؛ امّا خویش کاری های میانی و پایانی، به دلیل واقعی بودن داستان ها اگرچه ظاهراً با کارکردهای مورد بررسی پراپ مشابه است؛ لیکن از نظر مصداق با آن ها متفاوت است. درنهایت این داستان ها با تفاوت در تعداد و مضمونخویش کاری ها در ساختاری مشابه جای می گیرند و با مدل پیشنهادی پراپ قابل تحلیل هستند.