استعاره های شناختی در انتقال معنی و حسی کردن مفاهیم انتزاعی، در فرایند تکلم انسان نقش مهمی را ایفا می کنند.آدمی برای اندیشیدن و سخن گفتن به ناگزیر از استعاره بهره می گیرد، به ویژه آنگاه که موضوع فکری او مسائل عمیق عرفانی، فلسفی، دینی ، ادبی و نظایر آن باشد. این استعاره ها که ظاهرا برای نخستین بار از سوی لیکاف و جانسون درکتاب معروف "استعاره هایی که با آنها زندگی می کنیم" مطرح شده اند، در قالب های گوناگونی از جمله "ساختار رویداد"، "جهت گیرانه"، "تشخیص" ساختاربندی می شوند و هر کدام به نوعی بخشی از دانش زبانی را مفهوم سازی و قابل درک می نمایند. بیدل دهلوی ازجمله شاعرانی است که از طرفی زبان شعری او به پیچیدگی در حوزه لفظ و معنا مشهور است و ازدیگر سوی شاعری اندیشمند، پر مغز و معنی آفرین است. به همین جهت ورود به دنیای شعر و اندیشه او برای بسیاری سخت و دشوار می نماید. لذا برای ورود به ساحت های فکری و شناخت ترفندهای زبانی او، به کارگیری ابزارهای شناختی از جمله تحلیل استعاری اشعار او، ضروری به نظر می رسد. مقاله حاضر با استفاده از مبانی معنی شناسی شناختی به تحلیل استعاره های موجود در غزلی از بیدل دهلوی با مطلع «به اوج کبریا کز پهلوی عجز است راه آنجا» می پردازد و نشان می دهد که غزل بیدل علاوه بر دارا بودن وحدت افقی از وحدت عمودی نیز برخوردار است و این شیوه در تحلیل اشعار او راه کار مناسبی تشخیص داده شد.