یکی از موضوعات دلپذیر و موثری که از آغاز شعر دری تا امروز توجه ادب شناسان و شعر دوستان را جلب کرده است، مرثیه سرایی در شعر فارسی است. این نوع شعر نظر به ارتباطی که با افکار و احساسات شخصی شاعر دارد، از قدیمی ترین دوران شعر فارسی در دیوان شاعران موجود است. خاقانی شروانی یکی از شاعرانی است که در غالب موضوعات رایج روزگار خود طبع آزمایی کرده و مهارت و استادی خود را در انواع سخن به ثبوت رسانده است. در دیوان او نعت خدا و رسول، حکمت و موعظه، ستایش عزلت و انقطاع، حبسیه و وصف حال، مرثیه و وصف هجران دیده می شود.در این مقاله به بررسی مرثیه در دیوان خاقانی پرداخته شده است. خاقانی که همچون دیگر انسان ها، همواره در گذر حوادث و رویدادهای تلخ و شیرین بوده، دیوان او پر است از سوگ سروده هایی در ماتم عزیزان و خویشاوندان. سوز و درد خاقانی و اوج احساس او بیشتر در مراثی فرزند، عمو، پسر عمو و همسر او نمایان است. سوز دل و آتش درون او در این مراثی به حدی است که هر گونه حجابی را به آتش می کشد و با زبانی ساده اما گیرا غوغای دلش را بر ملا می کند. اگرچه در سایر مرثیه ها داد سخن داده و حق سوگنامه را ادا کرده است و شرط اساسی مرثیه که همانا لطافت و رقت و دردانگیزی و شورآفرینی و قوت تاثیر و دلنشینی است، در مراثی این شاعر در سر حد کمال احساس می شود.