آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

تاکنون در خصوص نخستین آثارِ تاریخ هنر به معنای امروزی؛ یعنی «گلستان هنر» از قاضی میر احمد قمی و «زندگی هنرمندان» تألیف جورجو وازاری، که در بستر و سنت های متفاوت تاریخ نگاری نوشته شده اند، از جنبه های نسخه شناسی، تاریخی و از منظر ادبی، پژوهش های متعددی صورت گرفته اند. اما آن چه که تا کنون مغفول مانده، نگاهی ژرف تر و وسیع تر به مبانی معرفتی و چارچوب نظریِ تاریخ نگاری و نگرش مورخان به مفهوم تاریخ، سیر آن و در نهایت، نوع نگاه آنها به تاریخ هنر است. در حقیقت، سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که نگرش و چارچوب فکری و مفهومی نویسندگان مذکور به تاریخ هنر یا به طور کلی فلسفه تاریخ هنر آنان با توجه به دو اثر «گلستان هنر» و «زندگی هنرمندان»، از چه مؤلفه هایی برخوردار است؟ جهت دست یابی به پاسخ، از روش توصیفی-تطبیقی استفاده می شود. در این راستا، از ترکیب روش های تفهمی و تطبیقی بهره برده می شود. روش تفهمی، شیوه ای تفسیری است که به شکلی درونی و همدلانه می کوشد تا طرز تلقی و نگاه نویسنده یا عامل تاریخی را نسبت به موضوعات کشف و درک کند. در نهایت، اجزای مورد بررسی با یکدیگر تطبیق داده شده و وجوه مختلف تشابه و تفاوت آنها مورد کنکاش قرار می گیرد. هدف کلی پژوهش، دست یابی به مبانی و خطوط اصلی معرفت تاریخی این دو مورخِ هنر و سپس تعمیم نتایج است. نتایج و یافته های کلی پژوهش بر آن هستند که در دو جهان ایرانی و اروپایی، حداقل تا پیش از دوره مدرن، دو تلقی متفاوت از تاریخ هنر وجود دارد؛ فلسفه تاریخ هنر در ایران، منبعث از تفکر دینی است که از ماهیتی خطی، ثابت، سرچشمه ای و گذشته نگر برخوردار است و هنرمندِ وابسته به زنجیره استاد-شاگردی، مقلد استادان و سنت پیش از خود است، اما در اروپا بر اساس تفکر اومانیستی برگرفته از دوره باستان، فلسفه تاریخ هنر دارای ویژگی چرخه ای، تکاملی، غایت نگر و آینده گرا است که فردیت هنرمندِ خلاق و مقلد طبیعت مورد تأکید بوده است.

تبلیغات