بیماری کرونا و گسترش آن در سرتاسر جهان منجر به شکل گیری تحولات گسترده ای در حوزه های مختلف من جمله ، اخلاق، سیاست، اقتصاد ، ایدئولوژی ، تعلیم و تربیت و فرهنگ شده است.این تحول سبب شده است کهبسیاری از متفکران ، فلاسفه و سیاستمداران جهان، بخش مهمی از توجّه خود را به ترسیم سیمای جهان پس از کرونا معطوف نمایند . قریب به اتفاق این صاحب نظران بر این باور هستند که نظم جهانی جدیدی درحال شکل گیری است. ازینروی هرکس برحسب تخصص و موقعیت خود کوشید تا مولفه های این نظم را ترسیم نماید. ترسیم نظم جهانی که به تعبیر بسیاری از تحلیل گران در حال آمدن است، پیش از همه نیازمند نقد نظم موجود است که در قالب نظم فلسفی نئولیبرالی قادر نبوده است به این بحران پاسخی مناسب دهد. ازینروی در این پژوهش تلاش می شوددر چارچوب نقد نظام سیاسی –فلسفی نئولیبرال، به این پرسش پاسخ داده شود که اپیدمی کرونا چگونه توانست ضعف های این نظام را آشکار سازد؟فرضیه ی ما دراین پژوهش این است که که کرونا به مثابه ی یک «رخداد»، شاخص های فلسفی و سیاسی نظام نئولیبرالیسم را با چالش اخلاقی و ناکارآمدی مواجه نموده است.